28 05 2019 313309 شناسه:

«مباحث قرآنی» ویژه شبهای ماه مبارک رمضان (جلسه بیست و یکم)

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ بَارِئِ الْخَلائِقِ أَجمَعِين باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين رافِعِ السَّماوَاتِ وَ خَافِضِ الأَرَضِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَي جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلهِ الْعَالَمِين ‏أَبَا الْقَاسِم ‏الْمُصْطَفَيٰ مُحَمَّد صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَي الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّة بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي رُوحِي وَ أَرْوَاحُ ‏الْعالَمِين لَهُ الفِداء بِهِمْ نَتَوَلَّي‏ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّأُ إِلَي اللَّه».

شبي به عظمت شب بيست و سوم ماه مبارک رمضان در سال وجود ندارد. بر اساس آموزه‌هاي وحياني و گزارشات غيبي که به زبان معصومانه عترت طاهره رسيده است و رسول مکرّم اسلام بر آن گواهي داد، شب بيست و سوم ماه مبارک رمضان از جايگاه بسيار ويژه و ممتازي برخوردار است. در سوره مبارکه «حم دخان» اين‌گونه مي‌خوانيم که ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ حم ٭ وَ الْكِتابِ الْمُبينِ ٭ إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ ٭ فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ﴾؛[1] اين زبان مستقيم وحي است و اين کلام الهي است که ما را با حقايق جهان غيب مرتبط مي‌کند. چيزي به عنوان شب قدر جز در فرهنگ اسلام و خصوصاً در آموزه‌هاي مکتب تشيع وجود ندارد. در نظام فکري اهل تسنّن از اين واقعيت جز يک پرده‌اي بسيار سطحي و ظاهري نيست. اينکه خدای عالم در شب قدر مقدّرات امور عباد را تقدير مي‌فرمايد، رقم مي‌زند و انسان‌ها بر اساس هر امر حکيمي مي‌توانند نظام وجودي سال خودشان را بنيان بگذارند و خداي عالم مستقيماً بر اساس انذار و ارسال جامعه بشري را هدايت مي‌کند و بسياري از آموزه‌هاي ديگر، اين تنها و تنها در مکتب عزيز و گرانقدر تشيع شکل مي‌گيرد.

 به هر حال از اينکه قدر چيست و ليله قدر چه موقعيتي در نظام هستي دارد و آيا اين اتحاد ظرف و مظروف، يعني اتحاد شب قدر و آنچه که در آن شب اتفاق مي‌افتد که خداي عالم مي‌فرمايد که: ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ ٭ فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ﴾؛ همه آنچه که در پيشگاه پروردگار عالم است بر اساس وحدت و جمع است يعني در نظام توحيدي حضرت حق سبحانه و تعالي هر آنچه که تقدير براي نظام هستي هست از آجال و ارزاق و اقسام و مانند آن، در نظام الهي به صورت وحدت و جمع وجود دارد؛ اما به صورت تفصيل و تفريق در عالم طبيعت اتفاق مي‌افتد؛ لذا مي‌فرمايد که ﴿فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ﴾؛ يعني هر آنچه که در نظام الهي در نهايت اتقان و إحکام و اجمال وجود دارد، اين در شب‌هاي قدر تفريق مي‌شود، تبعيض مي‌شود و هر کسي سهم و قدر و قَدَر خود را بر اساس ليله قدر دريافت مي‌کند.

به هر حال اين نگرش معرفتي و اين نگاه عميق معرفتي به راحتي به دست نمي‌آيد. عظمت شب قدر به حدّي است که خداي عالم با اين آيه: ﴿وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ﴾؛[2] به اهميت و به سهم عظيم و نقش بسيار مؤثر ليله قدر اشاره مي‌کند: ﴿إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ﴾، ﴿إِنَّا كُنَّا مُرْسِلينَ﴾؛[3] ما همواره بر اساس اين نزول قرآن در حقيقت انذار مي‌کنيم، ارسال مي‌کنيم.

يک وقت يک نگاه تاريخي به قرآن داريم، مي‌گوييم قرآن در 1400 سال قبل نازل شده و الآن ما در حقيقت بر اساس کتابي که 1400 قبل نازل شده يک سلسله دستوراتي و برنامه‌هايي را از آن کتاب مي‌گيريم، اين يک نگاه بسيار بسيار ضعيف، ناقص، ناتمام نسبت به قرآن و وحي الهي و اينکه خداي عالم بخواهد بشر را بر اساس اين صراط مستقيم هدايت بکند. يک وقت شما همين آيه را تلاوت مي‌فرمايد: ﴿حم ٭ وَ الْكِتابِ الْمُبينِ ٭ إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ﴾؛ بر اساس ادبيات عرب، بر اساس اين لغت و زبان فوق‌العاده عميق و وسيع عرب، معاني بسيار با اهميت و ارزشي در همين لابه‌لاي الفاظ و عبارات شما مشاهده مي‌کنيد. وقتي خداي عالم مي‌فرمايد که ﴿إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ﴾؛ يعني ما همواره انذار مي‌کنيم، همواره جامعه را به سمت هدايت و به سمت سعادتشان رهنمون هستيم؛ اين‌طور نيست که کتابي در 1400 سال قبل به صورت سنّتي و تاريخي نازل شده باشد و فقط به آن بسته هدايتي 1400 سال قبل ما به آن توجه مي‌کنيم، نه. همان‌طوري که خداي عالم در نظام تکوين مي‌فرمايد: ﴿إِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾[4] هر لحظه ما داريم نظام هستي را توسعه مي‌دهيم، هر آن اين انفجارات عظيمي که در نظام تکوين و در عالم کهکشان‌ها و نظاير آن دارد اتفاق مي‌افتد، اين توسعه عالم تکوين است به لحاظ عالم تشريع و به لحاظ عالم هدايت بشري به ميزاني که بشر قابليت پيدا مي‌کند، بشر استعداد پيدا مي‌کند، فهم و تعقّل و عقلانيت برتري پيدا مي‌کند، تجربه بالاتري پيدا مي‌کند، ما هدايا و هدايت‌هاي جديدي براي او مي‌آوريم.

 درست است که قرآن يک کتاب 1400 سال قبل است؛ ولي چشمه است، دريا نيست، همواره مي‌جوشد، همواره حيات دارد، همواره زنده است و بر اساس اين جوشش و حيات فيض تازه مي‌دهد. شما ليله قدر را داريد و در ليله قدر نزول قرآن را داريد، کدام قرآن؟ مگر در شب قدر قرآن نازل نمي‌شود؟ ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾، ﴿انزَلْنَاهُ﴾ يعني چه؟ يعني ما مرتّب نازل مي‌کنيم؛ يعني امسال که شب قدر است، برخورداري ما از هدايت قرآني مشخص مي‌شود که ما چقدر برخوردار از نعمت هدايت قرآن هستيم؟ قرآن عرض کرديم مثل يک برکه‌اي نيست که مال 1400 سال قبل باشد و تاريخي باشد، زمانمند باشد، مکانمند باشد، مقطعي را براي او بخواهم تصوير بکنيم و بگوييم مربوط به آن وقت است. هر ميزاني که، هر مقداري که بشر قابليت بيشتري براي هدايت بيابد و تجربه افزون‌تري در مسير زندگي و سعادت دنيا و آخرتش را بخواهد تحصيل و کسب کند، براي او هدايت نويني و جديدي عرضه مي‌شود، چرا که قابليت اين متن، قابليت اين ستون و فهم قوي قرآني به حدّي است که هر مقداري که قابليت به سمت قرآن برود، از آن طرف خير و برکت فراهم است: ﴿إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ﴾؛ يعني ما همواره هدايت مي‌کنيم، راهنمايي مي‌کنيم، انذار مي‌دهيم، تبشير مي‌دهيم، جامعه را از هدايت برخوردار مي‌کنيم. شما يک کتاب تاريخي نمي‌خوانيد. اگر قرآن «ماء مَعين» است، اگر قرآن کتاب حيات و کتاب زندگي است، اگر يک معجزه خالده و جاودانه است و اگر بشر همواره در حال تکامل و استکمال است، نمي‌شود که بشر در حال استکمال باشد و کتاب برای قبل باشد. شما نگاه می‌کنيد به لحاظ يک کتاب‌هاي بشري برخي‌ها متن هستند و مراد از متن بودن کتاب اين است که ظرفيتي که براي اين متن وجود دارد اين است که در هر دوره جديدي، فهم تازه‌اي، نگاه جديدي و بينش نويني را مي‌تواند از اين متن دريافت کرد. شما با اين ادبيات اين کتاب، با الحان اين کتاب، با زواياي اين کتاب، حرف زدن اين کتاب تا يک حدّي آشناييد. احدي قدرت اين را ندارد؛ حالا نه به لحاظ معنايي و محتوا که به جاي خود، حتي به لحاظ الفاظ و عبارت قابليت اين را ندارد؛ اما آن چيزي که مدّ نظر است و ما بايد اين باور را در خودمان داشته باشيم و شب قدر وقتي مي‌رويم زير بار قرآن و قرآن به سر مي‌کنيم و اين قرآن را با همه وجود بر سر مي‌گذاريم؛ مراد از اين با همه وجود، اين است که قلب، عقل، نفس، شهوت و غضب، جوارح و جوانحمان را، همه آنچه که به هستي ما برمي‌گردد زير بار اين حقيقت والاي قرآني مي‌بريم، بهره ما از قرآن بيشتر مي‌شود. ما کافي است که باورمان به اين باشد که اين قرآن راهنماست، او هدايتگر است، او نور است، فقط يک هدايت معلّمي نيست. شما ممکن است يک کلاسي برويد، درسي بخوانيد، مطالعه‌اي داشته باشيد، بر فهمتان اضافه بشود. قرآن فقط فهم را اضافه نمي‌کند، قرآن چون نور است معرفت را اضافه مي‌کند، ايمان را اضافه مي‌کند، عقلانيت را در وجود انسان تقويت مي‌کند، اخلاق را بالا مي‌برد، تقوا را بالا مي‌برد، کتابي نيست به ما سواد بدهد ما مطالعه بکنيم سوادمان زياد مي‌شود؛ بله سواد هم زياد مي‌شود؛ اما نور را نازل کرديم؛[5] نور روشنگري دارد هدايتگري دارد، راه را نشان مي‌دهد، چاه را نشان مي‌دهد، مسير سعادت را مشخص مي‌کند. قرآن يک کتاب علمي صرف يا تاريخي صرف يا قصه و رمان که نيست. خيلي از مسايل هست که ما به لحاظ فهمي مي‌فهميم؛ اين همه اوامري که در قرآن هست، اين همه نواهي که در قرآن وجود دارد؛ اما آن باوري که بايد به اينها باشد و آن اهتمامي که در مقام عمل بايد به آنها باشد که ما اينها را چراغ راه بدانيم، بر اساس اين مسير بخواهيم بندگي‌مان را و سلوک الهي خودمان را داشته باشيم، اين نيازمند به يک نورانيت ديگر است. قرآن 1400 سال است که نازل شده است؛ اما قرآن چيست که نازل شده؟ يک چشمه جاري است که تا روز قيامت اين چشمه جريان دارد. آبي که ديروز آمد، اين نهري را آبياري مي‌کند، باغي را آبياري مي‌کند، جاني را مصفّا مي‌کند؛ اما همواره تازه است. اين ماء مَعين[6] که ياد مي‌کنند براي همين است؛ نمي‌شود يک حرکت استکمالي براي بشر باشد و يک هدايت بسته‌اي را در تاريخ بياوريم. خيلي‌ها سؤال مي‌کنند به اينکه بشري که هر روز دارد ابتکار جديد، خلاقيت جديد، فکر تازه، تجربه نوين پيدا مي‌کند، ما با کتاب 1400 سال قبل بخواهيم اين بشر را، اين جامعه را، اين انسان را، اين نظام‌هاي انساني را، اين زمينه‌هاي حقوقي و اخلاقي در مسايل فلسفه حيات، راجع به مسئله محيط زيست، راجع به مسئله فلسفه اخلاق، مناسبات انساني، روابط اجتماعي، روابط بين‌الملل و بسياري از شرايطي که امروز بشر به او رسيده است و نياز جدّي بشر هست، براي اينها آيا پاسخي دارد يا ندارد؟

آنهايي که قرآن را تاريخي و سنّتي مي‌نگرند و بسان يک برکه‌اي از آب فکر مي‌کنند که قبلاً به زبان رسول گرامي اسلام، اين کتاب وجود داشت و ما الآن وقتي قرآن را مي‌خوانيم يک کتاب تاريخي مي‌خوانيم؛ اگر چنين نگاه ناقص و نارسايي وجود داشته باشد، بله ممکن است جوابي براي اين سؤال نباشد؛ اما اگر ما نگاهمان را عوض کنيم، بينش خود را نسبت به قرآن اصلاح کنيم، تصحيح کنيم، کامل کنيم که قرآن نور جاري است، چشمه ساري است، همواره تازه است. شب نزول قرآن است: ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ﴾، ما همواره شما را هدايت مي‌کنيم. اين کلام خداست که خدا با اين کلامش تجلّي کرد و در دل و جان ما راه پيدا مي‌کند و اين کلامي نيست که فقط در عرض کلام‌هاي ديگر، سخنان ديگر، کتاب‌هاي ديگر و مانند آن باشد اين بايد فرق بگذاريم ما اين وحي است.

الآن يک کتابي هزار و اندي سال مثلاً شيخ طوسي مي‌نويسد، شيخ مفيد مي‌نويسد، جناب شيخ الرئيس بوعلي سينا مي‌نويسد، جناب فارابي مي‌نويسد، همچنان بعد از هزار سال يک متن هست؛ اما متن تاريخي است؛ ولي قرآن که با اينها قابل مقايسه نيست، اينها که نمي‌توانند با قرآن به عنوان يک کتاب قابل مقايسه باشند، آن که سخن يک انسان يا قلم يک انساني است که فهم محدودي داشت، البته فهم عميقي داشت، شده شفاء جناب شيخ الرئيس، هزار سال مي‌ماند از آن استفاده مي‌کنند، ظرفيت معنايي آن هم محدود است. اما قرآن که اين‌طور نيست؛ قرآن وقتي کسي با او ارتباط برقرار کرد، ارتباطش هر چه محکم‌تر باشد، استحکام او قوي‌تر است. قرآن به عنوان حبل معرفي مي‌شود؛ يعني ما با اعتصام و تمسک به قرآن مي‌توانيم خودمان را در سطح ارتقاء يافته‌تر و بالاتري پيش ببريم. اگر نگاهمان را به قرآن صحيح کنيم، اصلاح کنيم، تصحيح کنيم و يک نگاه واقعي، آن‌گونه که خود قرآن معرفي کرده است، مي‌توانيم در مقابل اين سؤال و اين پرسش که بشر امروز به رغم همه پيشرفت‌ها و همه زمينه‌هاي جديدي که براي او در عرصه‌هاي مختلف پيدا شده، چه منطقي براي جواب و پاسخگويي به اين نيازها وجود دارد؟ آيا مي‌تواند فکر و انديشه بشر و حتي آرمان‌هاي بشر را مطابق با فضاي روز قرار بدهد يا نه؟ اينجاست که کاوش مي‌خواهد، اينجاست که تفسير مي‌خواهد، اينجاست که نقش علماي تفسير و بزرگاني همانند علامه طباطبايي مشخص مي‌شود که اين چشمه جاري را بتوانند به سمت جامعه هدايت کنند، بهره‌مندي از اين متن الهي را بتوانند براي جامعه بياورند. نقش مفسران و معلمان قرآن کساني که مسير فکر بشر را لايروبي مي‌کنند. قرآن آب جاري و ساري است؛ اما براي اينکه به دل انسان‌ها بنشيند، انسان بايد دلش را لايروبي بکند، عقلش را لايروبي بکند، مسير فهمش را پاک و پاکيزه بکند.

 سرّ اينکه قرآن در قلب‌ها کمتر نفوذ مي‌کند و جا مي‌گيرد، براي اين است که از ناحيه آن نور هيچ مشکلي وجود ندارد. اگر کسي اهل خشيت باشد، اهل نگاه درست و متواضعانه و خاشعانه به ساحت الهي باشد و به قرآن يک باور غيبي پيدا بکند، هيچ ترديدي نکند که اين نورانيت، اين فروغ الهي در جان نفوذ خواهد کرد، ما نياز به لايروبي داريم. امشب شبي است که اين لايروبي لازم است، اين اصلاح وجود لازم است. اين همه گفتند اگر مي‌خواهيد که از ليالي قدر بهره‌مند بشويد استغفار کنيد؛ نقش اين استغفار همين است که مسير نفوذ اين چراغ تابناک الهي در جان پاکيزه مي‌شود، راه پيدا مي‌کند. گفتند اگر کسي بخواهد شکوه اين ماه را و جلال اين ماه و رضايتمندي خدا را بخواهد تحصيل کند، اگر بخواهد سعادت دارين پيدا بکند، اگر بخواهد کسي از اشجار و ثمرات بهشت استفاده بکند، اگر کسي بخواهد عبور از صراط مستقيم داشته باشد، همه و همه اينها در شب قدر است.

مستحضريد که شب قدر قلب ماه مبارک رمضان است؛ مثلاً مي‌گويند که «يس» قلب قرآن است؛[7] اين قلب يعني از جايگاه توان‌بخشي و نيرودهي به همه اعضا. شب قدر به جهت اينکه اين توان را دارد مي‌تواند همه وجود انسان را از ايمان و تقوا و اخلاق پمپاژ بکند. اين قلب معنايش اين است، آن قدر توان و ظرفيت شب قدر براي انجام اين اعمال و کارهاي نيکو و شايسته‌اي که خداي عالم مقرّر کرده است ظرفيت زياد است که ما بايد خودمان را همواره مهيا بداريم. خداي عالم براي اينکه اين ظرفيت در وجود ما تقويت بشود يک کار بسيار بسيار مهمي را هم عنايت فرموده است و آن عبارت است از: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلاَئِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِن كُلِّ أَمْرٍ ٭ سَلاَمٌ هِيَ حَتَّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ﴾؛[8] ما امشب تنها نيستيم، امشب با تأييدات الهي همراه هستيم. همان‌طوري که در جنگ بدر خداي عالم هزار فرشته فرستاد و با اين هزار فرشته، نيروهاي خود را و سربازان اسلام را تقويت کرد، اين فرشته‌هاي الهي به امر خدا مي‌آيند به ما سلام مي‌دهند، اين سلام امنيت مي‌آورد، يک راه فهم درست را، ايمان صحيح را، اعتقاد و باور قوي و مستحکم را براي ما مي‌آورد که ما بتوانيم آن دريافت صحيح را داشته باشيم.

ما باور کنيم، اين قرآن است اين سوره مبارکه «قدر» است و اين هم جلوه‌هاي روشن سوره «قدر»: ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ٭ وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ﴾. امشب شب اين سوره است. در شب‌هاي قدر گفتند که يکي از مستحبات اين است که هزار مرتبه آدم سوره مبارکه «قدر» را بخواند. معناي اين خواندن، فقط خواندن نيست که احياناً زبان خسته بشود، لب و دهن خسته بشود؛ اين هزار مرتبه، يعني انسان خود را با اين در معرض نورانيت سوره «قدر» قرار مي‌دهد، خود را آماده مي‌کند که تا سلام فرشته‌ها را به جان بشنود، آماده مي‌کند تا يک رزق کريمي در شب قدر براي او تقدير بشود، يک عمر با برکتي براي او مقدّر بشود، زمينه فهم خوب، اخلاق خوب، تقواي مناسب، عمل صالح و شايسته براي او فراهم بشود؛ اين را خداي عالم براي بشر مي‌خواهد و الا فلسفه آفرينش بشر چيست؟ قطعاً آمد و شد و خورد و خوراک نيست، اين قطعاً نيست؛ اگر اين باشد که ما پيغمبر نمي‌خواهيم، ما امام نمي‌خواهيم، ما وحي نمي‌خواهيم، شب قدر نمي‌خواهيم، ماه رمضان نمي‌خواهيم. اين همه از جلوه‌هايي که شما مي‌بينيد، اين آيات کريمه‌اي که همانند قطرات باران حيات را، زندگي ابد و سعادت را دارد براي ما ارمغان مي‌آورد، نيازي نبود. آن که در حقيقت خداي عالم براي بشر مقدّر کرده است، جايگاه فوق‌العاده رفيعي است که اگر انسان بداند که چه جايگاهي دارد، اين قدر خود را به اين دنيا وابسته نمي‌کند، اين قدر خود را به اين دنيا نمي‌دوزد. ما همه برنامه‌اي را براي دنيايمان داريم؛ ولي براي آخرتمان يک برنامه‌‌اي نداريم. يک وقت است يک نمازي مي‌خوانيم، يک روزه‌اي انجام مي‌دهيم، اينها يک سلسله اعمال است به قول آقايان کارهاي روزمره است؛ نه برنامه‌ريزي، اينکه مثلاً اول ماه رمضان، اول سال من باشد، من در ماه مبارک رمضان چنين برنامه‌اي دارم، در ماه شوال چنين برنامه‌اي دارم، اعياد رسمي فطر و قربان و جمعه و مانند آن چنين برنامه‌اي داشته باشم، اينها برنامه است. يک سالي داريم و سالنامه‌اي داريم، مال طبيعت است، فروردين چکار است، ارديبهشت چکار است و مي‌دانيد که به هر حال صنعتگران يک‌طور، کشاورزها يک‌طور، اداري‌ها يک‌طور، يک برنامه‌اي را براي زندگي دنيايي خودشان دارند. ما برنامه‌اي براي زندگي ابدي و سعادت اخروي‌مان طراحي نکرديم. هر کسي هم مي‌تواند برنامه خود را داشته باشد، بر اساس سلايق و علايق خودش، نوع نسبتي که با اين توحيد و وحي و معارف و مانند آن دارد. ما برنامه براي حيات ابدي خود نداريم. يک روزي اين بانگ برمي‌آيد که رحلت شده است، خيلي خب؛ اما براي آن چقدر تهيأ و آمادگي داريم.

«اللَّهُمَ‏ ارْزُقْنِي‏ التَّجَافِيَ‏ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَی دَارِ الْخُلُود وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت‏»؛[9] اين آمادگي، اين تهيأ، اين برنامه‌ريزي، اين ايجاد مناسباتي که بايد با اين حقيقت داشت. ما چطور براي يک زندگي شصت هفتاد ساله برنامه‌ريزي مي‌کنيم؛ اما براي يک زندگي ابد برنامه‌ريزي نمي‌کنيم؟! آن نرم‌افرازي که به تعبيري به نام قرآن و عترت در اختيار ما قرار گرفت، اين عقبه برنامه‌ريزي ماست، هر کسي مطابق با امکانات و شرايط خود مي‌تواند يک برنامه‌اي را براي سعادت خودش رقم بزند. اين نفوذ در حوزه وجود انساني با تأييد الهي همراه است. خدا آمده و اين شب را اين‌طوري مقرّر کرده، اين‌طوري مقدر کرده، اين همه امکانات قرار داده، اين همه شرايط آماده گذاشته؛ گفته اگر شما بخواهيد مسير آينده خودتان را به درستي رقم بزنيد، امشب شب آن است. من کاملاً آمادگي دارم من همه فرشتگانم را مي‌فرستم به همه شما سلام بکند و مراد از اين سلام اين سلامي نيست که ما با هم مي‌کنيم، اين فرشته است که سلام مي‌کند، سلام ما سلام قولي است، لفظي است، فرشته که لفظ ندارد، فرشته که زبان ندارد. سلام او سلام ايجاد است، سلام انشاء است، امنيت است، تحيت است؛ تحيت يعني حيات‌بخشي. ﴿دَعْواهُمْ فيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ﴾؛[10] وقتي خداي عالم از فرشته‌ها و ملائک و بهشتي‌ها سخن مي‌گويد، مي‌گويد تحيّت آنها سلام است و خواسته آنها و مطالبه آنها اين است که خداي عالم را با عنوان: ﴿سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ﴾ صدا مي‌زنند و حيات مي‌گيرند و زندگي مي‌گيرند.

اين شرايط ارزشمند شب‌هاي قدر است، ما بايد اين فرصت را مغتنم بشماريم. خدا با همه وجود به صحنه آمده است؛ يعني در شب بيست و سوم ماه مبارک رمضان، از اين شب، طلوع‌تر، روشن‌تر، تابناک‌تر، فرخنده‌تر، خجسته‌تر و مبارک‌تر وجود ندارد: ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ﴾ وقتي خدا امشب را مبارک قرار مي‌دهد؛ يعني يک شب ماندگار است، برکت يعني يک حقيقت ماندگار خير کثير ماندگار را مي‌گويند مبارک. اين شب مبارک است، فرشته‌ها در اين شب براي بندگان خير و سعادت و ارزاق و آجال و آمال را آماده کردند، فراهم کردند؛ ما نبايد اين فرصت را از دست بدهيم. اين صحبت‌ها بيشتر براي اين است که مرور کنيم با معرفت بيشتري خودمان را در شب قدر، با احيا و با انجام اين مراسم زنده نگه داريم.

مستحضريد که يکي از کارها و امور عبادي که در شب قدر انجام مي‌شود، همين دعاي جوشن کبير است، اين دعاي صد بند است. اين دعا صد تا بند دارد و هر بندي ده تا اسم دارد مي‌شود هزار اسم. اگر ما اين هزار اسم را با توجه بگوييم، وقتي شما مي‌گوييد که اي خدايي که صاحب کرامت است، اي خدايي که صاحب عزت است، ما خدا را هر وقت صدا بزنيم، آماده است، خصوصاً در شب قدر. «يا کريم يا رحيم و يا عزيز». اين دسته از اوصاف خدا را با اين اسماء صدا بزنند، در اين شب قدر ظهور نمي‌کند؟ تجلي نمي‌کند؟ اگر خداي عالم استغفار يک بنده‌اي را در چنين شبي ببيند: ﴿لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِيماً﴾؛[11] خدا با آن صيغه مبالغه توبه ظهور مي‌کند و راه را براي انسان‌ها هموار مي‌کند. به هر حال خدا امشب با همه لطفش، با همه عنايتش، با همه کرامتش به صحنه آمده است. اين ما هستيم، ما الآن در پيشگاه خدا ـ إن‌شاءالله ـ با معرفت با اين شناخت و با اين آگاهي که ـ إن‌شاءالله ـ بيشتر نسبت به شب قدر پيدا شده، اين گونه در پيشگاه پروردگار عالم عرض مي‌کنيم. اولاً از خداي عالم مي‌خواهيم که گناهان همه ما را ببخشد و بيامرزد! از هر آنچه را که از زشتي‌ها و قبايح و ناصواب و ناصالح در عقل، قلب، نفس، جوارح و جوانحمان وجود دارد ـ إن‌شاءالله ـ خدا همه ما را ببخشد و بيامرزد! اين لايروبي کردن؛ يعني اينکه همه مسيرها بايد باز بشود؛ يک وقت انسان فکرش خوب است، دست و پايش همّت نمي‌کند، فکرش خوب است اين شهوت و غضب نمي‌گذارد، نفْس نمي‌گذارد، انديشه و انگيزه او خوب است؛ اما اين ابزاري که بايد راه بدهد، حرکت نمي‌دهد. ما بايد براي تک تک اينها يک لايروبي داشته باشيم، اينها را بايد ورز بدهيم، اينها را بايد تمرين بدهيم. اين ممارست، تمرين و توجه و تفطن به جنبه‌هاي وجودي مي‌تواند راه را براي تقرب به ساحت الهي براي ما هموار کند.

همه جهات وجودي را بايد ببريم و از خداي عالم استغفار بخواهيم؛ «اللهم طهّر قلوبنا، اللهم طهّر عقولنا، اللهم طهّر نفوسنا، اللهم طهّر جوانحنا، اللهم طهّر جوارحنا»؛ اينها جهات وجودي ماست همه را بايد يکي پس از ديگري بشماريم که خدايا اينها را اول طاهر کن پاکيزه کن! ما آمديم تا در پيشگاه تو با اين استغفار و طلب آمرزش اين مسير را پاک و پاکيزه کنيم، چون از آن طرف لطف خدا عميم است، شامل است و هيچ تأملي امشب، خصوصاً در تزريق لطف الهي و تنفيذ لطف الهي وجود ندارد: ﴿إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ﴾.

يکي از مهم‌ترين خواسته‌هايي که انسان اين طرف داشته باشد، گفتند از رسول گرامي اسلام حضرت محمد مصطفيٰ(صلي الله عليه و آله و سلم) سؤال کردند که ما اگر شب قدر را درک کرديم چه بخواهيم چگونه دعا کنيم؟ حضرت فرمود: عرض کنيد «اللَّهُمَّ إِنَّكَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّي‏»؛[12] اين ذکر را يک بار ديگر با هم بگوييم «اللَّهُمَّ إِنَّكَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّي‏»؛ از خداي عالم با اسم «عفو» او؛ «عفو» صيغه مبالغه است؛ يعني آن کسي که زياد بخشنده است، آن ذاتي که عفو کردن و بخشيدن ذات اوست، وصف فعلي اوست و در مقام فعل، فوق‌العاده با کرامت برخورد مي‌کند. اين اسماي الهي را مغتنم بشماريم. اسم‌هاي خدا عزيز است، اسماي خدا براي ما بايد معنا داشته باشد، هر کدام از اين اسماء مي‌تواند براي ما دنيايي از علم و کمال و تقوا و اخلاص را با خود بياورد، اسم حميد حق، با اسم کريم حق، با اسم عزيز حق، با اسم غدير حق، اين اسماء هر کدام يک جبهه وجودي خداي عالم را براي ما نشان مي‌دهد: ﴿وَ لِلّهِ الأسْماءُ الْحُسْنَي فَادْعُوهُ بِهَا﴾؛[13] اين توصيه خدا در قرآن است. اين اسماء پس براي چيست؟ چرا خداي عالم با هزار اسم ظهور مي‌کند؟ اين هزار اسم براي اينکه انسان با هزار چهره با او روبه‌رو بشود:

با صد هزار جلوه برو آمدي که من ٭٭٭ با صد هزار ديده تماشا کنم تو را[14]

شما وقتي يک گل را که مي‌بينيد، مي‌بينيد که ده‌ها جهت دارد: از رنگ، از بوي آن و از عطري که از او ساطع مي‌شود، از نظمي که در او وجود دارد، از او اتقاني که در او وجود دارد، از آن لطافتي که وجود دارد، از اين ظرافتي که وجود دارد، از هر بُعدي از اين ابعاد برگ گل تعريف مي‌کنيد. شما با اين تعريف کردن اسماي الهي به او نزديک مي‌شويد، به خداي عالم قُرب پيدا مي‌کنيد، اين تقرّب به ساحت الهي براي اين است که اين پرده‌هاي وجودي زياد است. شب قدر يکي از بهترين فرصت‌هاست که ما بتوانيم اين اسماء را در خودمان زنده کنيم و با اين لايه‌هاي وجودي با خداي خودمان ارتباط برقرار کنيم؛ «اللَّهُمَّ إِنَّكَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّي‏».

يکي از اموري که باز از رسول گرامي اسلام سؤال کردند که ما در شب قدر چه چيزي از خداي عالم بخواهيم؟ حضرت فرمود: عافيت. همان‌طوري که همه شما مستحضريد مي‌گوييد که نعمت سلامتي و عافيت، سرآمد نعمت‌هاست. الآن ما اينجا ـ الحمد لله ـ به منّ و لطف الهي هستيم، به هر حال يک سلامتي داريم، با تفاوت‌هايي که وجود دارد به برکت اين سلامت توانستيم بياييم در اين مجلس الهي شرکت کنيم. خيلي‌ها ـ متأسفانه ـ فرصت ندارند و شرايط مزاجي‌شان هم آمادگي ندارد؛ خدا ـ إن‌شاءالله ـ همه مريض‌ها را همه مريض‌ها را؛ امشب خيلي التماس دعا گفتند و واقعاً درخواست کردند، تماس گرفتند و اظهار نياز کردند به دعاي شما مؤمنان و مؤمنات نياز دارند؛ خدا ـ إن‌شاءالله ـ به همه مرضاي مسلمين، مخصوصاً منظورين شفاي عاجل مرحمت بفرمايد! و آنها را به توفيق درک ليالي قدر موفق بفرمايد!

سرآمد نعمت‌ها همان‌طور که مستحضريد نعمت عافيت است؛ اما اين عافيت صرفاً عافيت تن نيست، عافيت تن بسيار خوب است و از نعمت‌هاي ارزنده الهي است؛ اما ما جبهه‌هاي ديگري هم داريم. يکي از بهترين نوع عافيت در دين و سلامت دين است. وقتي آقا علي بن ابي‌طالب دين که رسول گرامي اسلام به چهره او مي‌نگرد و اشک از چشمان رسول گرامي اسلام جاري است به رسول الله عرض مي‌کند: «يَا رَسُولَ اللَّه‏ مَا يُبْكِيكَ» چرا گريه مي‌کنيد؟ رسول گرامي اسلام مي‌فرمايد که من مي‌بينم که در يک ماه مبارک رمضاني، چهره‌ات با خون سرت خضاب مي‌شود. علي بن ابي‌طالب(عليه السلام) خضاب نمي‌کرد، مي‌گفت پيغمبر به من وعده داد که چهره‌ات با خون سرت خضاب مي‌شود؛ لذا حضرت خضاب نمي‌کرد. اينجا علي بن ابي‌طالب سؤال مي‌کند، اين سؤال بسيار سؤال مهمي است، مي‌گويد: آيا آن وقتي که من وضعم اين‌طوري است و در حقيقت از دنيا مي‌روم «وَ ذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي‏»؟ آيا در آن موقع دينم در سلامت است، دينم در عافيت است، دينم بيمار نيست، دينم کج نيست، دينم منحرف نيست، دينم تحريف شده نيست «وَ ذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي‏»؟ رسول گرامي اسلام فرمود: «نعم»، بله در آن حال در دينت در سلامت است.[15] يکي از خواسته‌هايي که نوع انبيا داشتند، نوع انبيا داشتند و دعاهايشان هم در قرآن آمده است: ﴿تَوَفَّني‏ مُسْلِماً﴾؛[16] خدايا ما را مسلمان بميران! خوشا به حال کساني که در هنگام مرگ مسلمان هستند و اسلامشان مورد پذيرش پروردگار عالم است و قبول شده است.

 اين عافيت در دين و اينکه دين انسان آسيب نبيند. اين داستان را شما شنيديد، يکي از اشخاص مي‌گفت که هارون الرشيد ما را خواسته بود در دل شب، من رفتم در مجلس او، به من گفت که چقدر مرا دوست داري؟ گفت آن قدر دوست دارم که حاضرم هر چه مال دارم در راه شما بدهم، گفت به درد من نمي‌خورد برو، رفت و بعد نيم ساعت يک ساعت دوباره مأمور در زد گفت بيا هارون تو را مي‌خواهد! هارون خواست گفت چقدر مرا دوست داري؟ گفت حاضرم همه مالم و جانم را در راه تو بدهم. گفت نه اين را هم نمي‌خواهم برو، برگرداند. بعد از دوباره يک ساعت ديگر مأمور فرستاد برگرد، چقدر مرا دوست داري؟ آن قدر تو را دوست دارم که حاضرم مالم را جانم را دينم را براي تو بدهم. گفت حالا درست شد. مال و جان درست مي‌شود، آن که ويران مي‌کند انسان را و براي ابد انسان را کور و نابينا و ـ معاذالله ـ شقاوتمند مي‌کند، اين است که انسان دينش را ـ معاذالله ـ در معرض خريد و فروش قرار بدهد، دينش را، اعتقادش را، باورش را؛ اين خيلي خطرناک است. گفت حالا درست شد؛ حالا بيا، او را برد، گفت حالا که دينت هست، پس بيا، اينجا سه تا حفره زندان است، هر کدام بيست تا سيد داخل آنها هستند، گردن بزن و بدن‌هايشان در چاه بينداز. اگر کسي مال و جانش را بخواهد بدهد، ممکن است؛ ولي کسي که دينش را بدهد بايد اين کار را بکند، دين اين است. فوق‌العاده خطرناک است، فوق‌العاده خطرناک است و لذا يکي از بهترين خواسته‌هاي ما در شب قدر بايد اين باشد که خدايا دين ما در سلامت باشد، دين به اسارت هويٰ و هوس نرود، دين در مسير اشتها و غضب ما لِه نشود. باورهاي ما ايمان ما آنچه که به عنوان ذخيره‌اي براي ابد بخواهيم داشته باشيم همين ايمان است؛ مگر غير از اين است؟

ما رفتني هستيم، يک؛ مردني نيستيم، دو؛ چون انسان مرگ را مي‌چشد، مرگ که انسان را نمي‌چشد: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ[17] انسان که نمي‌ميرد، مرگ مي‌ميرد. انسان مرگ را مي‌ميراند و براي هميشه زنده است. ما يک خطري در پيش داريم و يک مبارزه‌اي با مرگ داريم و ما پيروزيم در اين مبارزه، چون مرگ را ما مي‌کشيم. مرگ از بين مي‌رود، بدن اينجا البته يک موجود مادي است، مي‌ماند؛ ولي روح پرواز مي‌کند و براي هميشه زنده است. اين موجودي که براي هميشه زنده است چکار مي‌کند همين سرگردان است؟ اين بدن که هيچ چيزي، ما الآن هر چه که اينجا هستيم، الآن اين حرف‌هايي که داريم با هم مي‌زنيم، اين بدن که نقشي ندارد. ما داريم با افکار و انديشه‌ها و اعتقادات و باورها داريم حرف مي‌زنيم، اينها روح است، اينها کجا مي‌رود؟ اينها چه سرنوشتي پيدا مي‌کند؟ همين‌طور بين ارض و سماء معلق است؟ يا اين بايد يک مقرّي داشته باشد، «دار القرار»ي بايد داشته باشد؛ اين در سايه چه چيزي «دار القرار» دارد؟

 اينکه در شب بيست و هفتم ماه مبارک رمضان امام سجاد(عليه السلام) از سر امشب تا زمان نماز صبح همين ذکر را داشت: «اللَّهُمَ‏ ارْزُقْنِي‏ التَّجَافِيَ‏ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَی دَارِ الْخُلُود وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت‏».[18] مگر نه آن است که اين امامان ما آيينه‌داران جلال و جمال الهي هستند و وعده‌ها و وعيدهاي خدا را دارند به ما نشان مي‌دهند و زمينه خير و سعادت را از يک سو براي ما فراهم مي‌کنند، مگر اين‌طور نيست؟ اينها دارند مي‌گويند عافيت را در حضور دين، در عرصه دين براي خودتان حفظ کنيد. يکي از بهترين خواسته‌هاي شما در شب قدر عافيت باشد. خدايا عافيت در دنيا را عافيت در آخرت را، عافيت در دين را رزق همه ما در اين شب قدر قرار بده!

والد بزرگوار ما حضرت آيت الله جوادي آملي، اين قرآن‌شناس و قرآن‌پژوه و يک مفسر به اين عظمت مي‌فرمودند: اي کاش هر شب شب قدر باشد و هر شب هم ما قرآن به سر کنيم. اين قدر اين آيات شيرين است، اين قدر اين آيات عزيز است، اين قدر اين آيات دستگير است، نشاط‌بخش است، هدايتگر است، روشنگر است، عزت را، قدرت را، ايمان را به انسان صلابت مي‌دهد. چه مي‌کند قرآن با انسان چه مي‌کند قرآن اين کتاب آسماني و کلام جاري خداي عالم! بنابراين ما اين کتاب را به عنوان يک کتاب تاريخي 1400 سال قبل نگاه نمي‌کنيم؛ يک کتابي است که همواره جاري است: ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ﴾؛ يعني ما همواره انذار مي‌کنيم، هدايت مي‌کنيم، بشارت مي‌خواهيم و شما را به راه خير راهبري مي‌کنيم. شما نگاه نکنيد اين ظاهر قرآن در 1400 سال قبل نازل شد، اين يک متن الهي است و اين متن ظرفيت آن را دارد، به هر ميزاني که شما آمادگي و تهيأ و استعداد پيدا بکنيد، براي شما خير بياوريم، براي شما علم بياوريم، معرفت بياوريم، ايمان بياوريم و اين هم فقط سواد نيست، قرآن فقط سواد نيست؛ قرآن خود را يک کتاب سواد معرفي نمي‌کند، نور معرفي مي‌کند، ايمان معرفي مي‌کند: ﴿نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَة لِلْمُؤْمِنينَ﴾[19] معرفي مي‌کند. بايد نگاهمان را نسبت به اين کتاب و اين حقايق آسماني تغيير بدهيم.

ما چون زميني هستيم، زماني هستيم، تاريخمنديم، فکر مي‌کنيم که اين جلوه‌هاي الهي هم زمان دارد. شب قدر که زماني نيست، شب قدر که مکاني نيست، شب قدر که محدود به يک چند ساعت نيست. اين ليله قدر يک ظهوري دارد که اين است و الا همواره ليله قدر است، همواره نزول قرآن است، همواره برکات الهي مستمر است، همواره قرآن شفا است. بايد معرفتمان را نسبت به قرآن و بينش خود را نسبت به شب‌هاي قدر اصلاح کنيم. آنچه که از باب شب قدر شما شنيديد و مي‌شنويد نسبت به عظمت شب قدر هيچ چيزي نيست. در روايات ما آمده است که فاطمه زهرا(سلام الله عليها) آن عظمت الهي، «يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَة»[20] اين شب قدر است؛ يعني چه؟ اين جايگاهي که ثمره فؤاد رسول الله است و از اسم فاطر حق منشق شده است، چيست؟ اين معناي ديگري دارد.

يک جمله هم عرض ارادت کنيم به پيشگاه مولايمان، حضرت اميرمؤمنان علي بن ابي‌طالب(عليه السلام)؛ اين ايام متعلق است به اين امام عزيز. وقتي در دل شب بدن همسرش فاطمه زهرا(سلام الله عليها) را غَسل و غُسل مي‌داد، به بچه‌ها سفارش کرده بود که مادرتان وصيت کرده که شبانه ايشان را غسل بدهيم و کفن بکنيم و دفن بکنيم و براي اينکه ديگران نفهند آهسته گريه کنيد! اين توصيه علي بن ابي‌طالب به بچه‌ها بود؛ اما وقتي نوبت خود ايشان و غَسل و غُسل دادن بدن مطهر حضرت زهرا(سلام الله عليها) رسيد، ناگهان ديدند علي بن ابي‌طالب دست از غسل دادن کشيد و سر را بر ديوار نهاد و با صداي بلند گريه مي‌کند. وقتي نوبت به خود علي بن ابي‌طالب(عليه السلام) رسيد هم مسئله همين‌طور شد. حسن جان شب مرا غسل بده، شب کفن کن و شبانه مرا به خاک بسپار! اين وصيت را امام مجتبيٰ(عليه السلام) و امام حسين(عليهما آلاف التحية و الثناء) با جمعي از اصحاب انجام دادند. فرمودند که در سرزمين غري، بادي نجف يک قبري، براي من آماده شده است که حضرت نوح پيامبر براي من اين قبر را آماده کرد. رفتند کنار زدند، ديدند آنچه که وعده‌هاي الهي بود، يک قبري آماده بود و اين قبر مولايمان آقايمان علي بن ابي‌طالب است که جان‌ها به فداي اين وجود مقدس. «بأبي أنت و أمي يا امير المؤمنين»!

«نَسْئَلُك‏ اللَّهُم‏ وَ نَدْعُوك‏ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَم يَا اللَّه‏ ... يَا رَحمن يَا رَحيم»!

خدايا گناهان ما را ببخش و بيامرز!

توفيق فهم معارف را نصيب همه ما بفرما!

خدايا اين شب عزيز و عظيم قدر را براي همه ما پُر بها و گرانبها قرار بده!

بهترين‌هاي شب قدر را نصيب همه ما بفرما!

خدايا بر معرفت ما، بر ايمان ما، بر تقواي ما، بر اخلاق ما، بر عمل صالح ما، بر بينش صحيح و درست همه ما بيفزا!

خدايا کينه‌ها را، حسدها را، کِبرها را، عُجب و خودپسندي را، طمع و آز را، هر آنچه را که ما را زمينگير مي‌کند و به طبيعت مي‌بندد، خدايا از همه ما دور بفرما!

عقول ما را، قلوب ما را، نفوس ما را، جوانح و جوارح ما را، خدايا از هر چه آلودگي و اقذار و ارجاس هست، پاک و تطهير بفرما!

ابعاد وجود ما و جنبه‌هاي وجود ما را براي درک فيوضات ليله قدر مهيا و آماده بفرما!

بار پروردگارا همه کساني که التماس دعا گفتند، به شدت نياز دارند، مريض دارند، حاجتي دارند مشکلي دارند، خدايا به عظمت شب قدر همه اين مشکلات را مرتفع بفرما!

خصوصاً جوان‌هاي ما آرزوهايي دارند، عزيزان ما در امتحاناتشان، در برنامه‌هايشان، در زندگي‌شان، خدايا همه آن جوانان عزيز ما، دختران ما، پسران ما را نسبت به حوايجشان همه اينها را مقضي المرام قرار بده!

بار پروردگارا توفيق زيارت قبر مطهر رسول الله و عتبات عاليات را، قبر مطهر آقا علي بن ابي‌طالب(عليه السلام) را نصيب همه ما در دنيا و شفاعتشان را در آخرت به همه ما بفرما!

براي شادي ارواح همه مؤمنين و مؤمنات، گذشتگان از اين جمع ارواح طيبه شهدا، پدرانمان، مادرانمان، تازه گذشتگان، آنهايي که سال‌هاي گذشته در اين جمع ما بودند، براي روح همه آنها، امام راحل «رحم الله من يقرأ الفاتحة مع الصلوات»!



[1]. سوره دخان، آيات1 ـ4.

[2]. سوره قدر، آيه2.

[3]. سوره دخان، آيه5.

[4]. سوره ذاريات، آيه47.

[5]. سوره نساء، آيه174؛ ﴿وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً﴾.

[6]. سوره ملک، آيه30.

[7]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏4، ص323؛ «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ عَنِ النَّبِيِّ(صَلَّ اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) قَالَ: إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَلْباً وَ قَلْبُ‏ الْقُرْآنِ‏ يس‏».

[8]. سوره، آيات4 و 5.

[9]. إقبال الأعمال (ط ـ القديمة)، ج‏1، ص228.

[10]. سوره يونس، آيه10.

[11]. سوره نساء، آيه64.

[12]. إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج‏1، ص134.

[13]. سوره أعراف، آيه180.

[14].  ديوان اشعار فروغي بسطامي، غزل9.

[15]. الأمالي( للصدوق)، ص95.

[16]. سوره يوسف، آيه101.

[17]. سوره آل‌عمران، آيه185.

[18]. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط ـ الحديثة)، ج‏1، ص402.

[19]. سوره إسرا، آيه82.

[20]. بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج44، ص245.

دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات

محتوى الويب