08 05 2019 313837 شناسه:

«مباحث قرآنی» ویژه شبهای ماه مبارک رمضان (جلسه دوم)

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ بَارِئِ الْخَلائِقِ أَجمَعِين باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين و صَلَّي اللهُ عَلَي جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلهِ الْعَالَمِين ‏أَبَا الْقَاسِم ‏الْمُصْطَفَي مُحَمَّد صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ عَلَي الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّة ابْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي رُوحِي وَ أَرْوَاحُ ‏الْعالَمِين لَهُ الفِداء بِهِمْ نَتَوَلَّي‏ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّأُ إِلَي اللَّه».

شب سوم از ماه عزيز و گرانقدر و ارجمند رمضان است. خدا را بر اين نعمت والا و متعالي‌اش سپاسگزاريم و ضمن حمد و ثنا و مدح الهي نسبت به اين نعمت ويژه و بي‌نظيرش به صورت خاص در درگاه الهي عابد و ساجديم در اين محفل قرآني و در جمع شما برادران و خواهران ايماني پيرامون برخي از مباحث عمده قرآني مطالبي را با هم مرور کنيم. اين شب‌ها شب‌هاي قرآني است و متعلق است به ماهي که ماه قرآن است، ماه نزول رحمت ويژه پروردگاري است، سيد شهور است، سيد ليالي است، سيد کُتب است[1] و ماه بهار قرآن نام گرفته است. دل‌هايمان را با آيات الهي، با معارف قرآني، با حکَم و احکامي که از آيات الهي ساطع است، منوّر مي‌کنيم و از خداي عالم در پرتو اين آيات و کلمات نوراني قرآني جان مصفّا و روح و قلب توحيدي و الهي را مسئلت مي‌کنيم.

يکي از عمده‌ترين مباحث قرآني «بحث خدا در قرآن» است، در جلسه قبل راجع به اينکه خدا را بايد چگونه شناخت؟ مطالبي به عرض رسيد از منظرهاي مختلف، از پرده‌هاي گوناگون مي‌تواند خدا را شناخت خدا در يک پرده و ده پرده و هزار پرده نيست، بلکه خود را در همه هستي مي‌نماياند، او جايي نيست که نباشد: ﴿فأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَ‏ وَجْهُ اللَّهِ‏﴾،[2] هر کجا که بنگريد، به هر سو و سمتي که رو آوريد، خدا را و جلوه‌هاي الهي را و «وجه الله» را مشاهده مي‌کنيد. هيچ جايي نيست، هيچ مکاني نيست، هيچ زماني نيست، هيچ خانه‌اي نيست، هيچ موقعيتي و وضعيتي وجود ندارد، مگر اينکه خدا در آن وضعيت ظاهر و حاضر است و ناظر و شاهد است. احدي هم از تحت قدرت خدا و سلطنت و حکومت خدا بيرون نيست، از دايره خلقت، هيچ مخلوقي، نه به اذن او، نه بدون اجازه او قدرت خروج دارد و نه قدرت ورود دارد. دايره خلقت و جريان هستي همه و همه به دست اوست؛ ﴿خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ﴾[3] چيزي در عالم هستي نيست که از دايره قدرت و علم خدا بيرون باشد. خدا او را ـ معاذالله ـ نبيند و يا بر او عاجز باشد و قدرت نداشته باشد. فرمود خداي عالم ﴿عَلَي كُلِّ شَي‏ءٍ شَهِيدٌ﴾[4] است، نه «بکل شيء شهيد». معصوم(عليه السلام) مي‌فرمايد من هيچ چيزي را نديدم، مگر اينکه خدا را قبل از او و با او و بعد از او مي‌بينم. چيزي در هستي وجود ندارد: ﴿أَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَ‏ وَجْهُ اللَّهِ‏﴾، به هر سو بنگري چهره الهي و وجه الهي نمايان است.

 بنابراين انسان‌ها هستند که بايد با جلوه‌ها و با چهره‌هاي گوناگون خدا را مشاهده کنند؛

با صد هزار جلوه برون آمدي که من ٭٭٭ با صد هزار ديده تماشا کنم تو را[5]

کجا را مي‌خواهيد شما بنگريد که قدرت خدا نباشد: ﴿أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَي الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ ٭ وَ إِلَي السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ ٭ وَ إِلَي الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ ٭ وَ إِلَي الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ﴾؛[6]

به دريا بنگرم دريا ته وينم ٭٭٭ به صحرا بنگرم صحرا ته وينم[7]

 جايي نيست که جلوه خدا و مظاهر الهي نباشد. بنابراين افراد با چهره‌هاي مختلف و با انگيزه‌ها و انديشه‌هاي گوناگون ناظر و شاهد مظاهر الهي هستند. عارفان به يک صورت، حکيمان و متکلمان به يک صورت، اديبان و هنرمندان و شعرا به گونه ديگر، اما ما مي‌خواهيم ببينيم که خداي عالم در قرآن خود را چگونه معرفي کرده است «خدا در قرآن». بله، همه اين چهره‌هايي که اجمالاً اشاره شد، در پرده‌هاي آيات الهي کاملاً وجود دارد، هر آيه‌اي از آيات الهي پرده‌اي از پرده‌هاي خداست و خدانماست. کدام آيه است، کدام نشانه است که «ذو الآيه» را و خدا را نشان ندهد؛ دريا و صحرا، براري و صحاري هر کجا که نشاني از هستي باشد و آيتي از آيات الهي باشد، نشان از جايگاه و ظهور پروردگار عالم است؛ اما مي‌خواهيم ببينيم که خداي عالم خود را در قرآن چگونه معرفي کرده است. نمي‌خواهيم خدا را از منظر دانش‌هاي عرفاني و حکمي و کلامي و امثال آنها ببينيم؛ بلکه مي‌خواهيم خدا را از پرده آيات الهي و کلام آن ذات أقدس الهي مشاهده کنيم. اين قرآن است که خدا را در بهترين و در زيباترين چهره‌ خود معرفي مي‌کند. بخشي از آيات الهي که کم هم نيستند، فراوان هستند، ناظر به آيات تکويني هستند که خدا آسمان و زمين را آفريد، خدا خورشيد و ماه را آفريد، خدا شب و روز را آفريد، خدا حيات و مرگ را آفريد و تک‌تک اين آيات نشان از قدرت الهي در عرصه تکوين است. اين بخش قابل توجهي از آيات الهي است. وقتي بحث از موت و زندگي مطرح است، مي‌فرمايد که ﴿خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ﴾،[8] مرگ مخلوق خداست، زندگي آفريده خداست، وقتي بحث از ليل و نهار است و شب و روز است، خداي عالم اين شب و روز را آياتي از خود مي‌داند، آيات روشن خدا روز است و آيات تاريک خدا شب است. شب آيه خداست؛ اما آيه تاريک و روز آيه روشن خداست. اين خورشيد را خداي عالم اين‌گونه داراي ضوء و روشني و فروع قرار داد، اين ماه را خداي عالم اين‌گونه درخشنده و منير قرار داده است.[9] اگر زمين است، اگر آسمان است، اگر شب و روز است، اگر مرگ و زندگي است، اگر همه مراحل حيات انسان است، از خاک بودن، نطفه بودن، علقه بودن؛ اين جلوه خدا که در قرآن ظاهر شده و خداي عالم در قرآن خود را در همه اين صحنه‌ها حاضر و ناظر بلکه فاعل و کنش‌گر هستي معرفي مي‌کند و هيچ چيزي نيست که خدا او را به خود نسبت ندهد. اين باران که ﴿هُوَ الَّذي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً﴾؛[10] اگر باران از آسمان مي‌بارد، اگر خورشيد و ماه اثر دارند، اگر دريا و صحرا مؤثر هستند، همه و همه جنود الهي هستند، سربازان خدايند، هيچ کدام از اينها که مؤثر نيستند، اينها اثرشان به اثر الهي است. هيچ مؤثري در عالم هستي جز پروردگار عالم نيست. خدا خود را از هستي بيرون نکشيده، نيامده بگويد من در يک سطح هستم، در يک افقي هستم، در يک جايگاه هستم، به دريا و صحرا دستور مي‌دهم، خودم هستم، خودم حاضرم، هر کاري بناست انجام بشود، من خودم هستم، اگر بناست زمين بروياند، من زارع هستم: ﴿أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾؛[11] اگر بناست کسي خلق بشود، من خالق هستم: ﴿أَ فَرَأَيْتُم ما تُمْنُونَ ٭ ءَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ﴾؛[12] هيچ جايي نيست از صحنه هستي که من خودم را کنار بکشم در تمام هستي حاضرم حضور تام و کامل دارم. هيچ صحنه‌اي از صحنه‌هاي هستي نيست مگر اينکه من با همه وجود در آن حدّ از هستي حضور پيدا مي‌کنم. اگر بناست زمين بروياند و اگر بناست خورشيد بتابد و اگر بناست خنجري ببرّد و اگر بناست ساغري بريزد، همه و همه به دست من است.

 اين خدايي که در قرآن تجلي کرده است. همان بياني که علي بن ابي‌طالب(عليه السلام) فرمود: «فَتَجَلَّي لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ»؛[13] آدم اين حرف‌ها را به راحتي نمي‌تواند از کنار آن رد شود، گاهي اوقات غافلانه، جاهلانه، بدون تأمل و شناخت از کنار اين جملات فوق تصور انسان‌ها رد مي‌شويم؛ اما تأمّل خيلي مي‌تواند ما را متوجه کند. مي‌گويد خداي عالم در قرآن آن‌گونه خود را نشان داده که اگر کسي بخواهد خدا را مشاهده بکند، مي‌تواند خدا را در همه مظاهر و آيات الهي بنگرد و توجه کند؛ نه تنها در همه هستي تکويني، بلکه در همه آيات قرآني: ﴿فأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَ‏ وَجْهُ اللَّهِ‏﴾، اين خيلي عجيب است. شما با اين نگاه قرآن را مطالعه بفرماييد! ببينيد خدا تا کجاي هستي با ما هست تا عمق هستي و تا سويداي جانمان؛ اگر در کُنج وجودت صداي الهي داشتي و خدا را صدا زدي: ﴿وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ﴾؛[14] يک وقت خدا در قرآن مي‌فرمايد که ما از رگ گردن به شما نزديک‌تريم[15] و از اين هم نزديک‌تر: ﴿أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ﴾[16] اين يعني چه واقعاً؟ خدا از رگ گردن به نزديک‌تر است، اين قرآن است، اينکه تعارف ندارد، اين کتاب معصوم است، ديگر کتاب انساني و بشري که نيست؛ ﴿أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ﴾ خدا بين جان انسان و حقيقت انسان، بين خود انسان و خود انسان فاصله است. هيچ ذره‌اي از ذرات وجود انساني نيست، مگر اينکه در تسبيح است، در شناخت و اذعان به ساحت الهي است؛ اينها نشان از اين است که خداي عالم اين‌طور نيست که به تعبير امروزي‌ها يک مديريت ستادي داشته باشد، در آن آسمان‌ها باشد، بر عرش تکيه کند و ديگر کارها را به اين و آن بسپارد؛ بلکه خود در صحنه هستي تا آن آخرين مرحله حاضر است.

 يکي از جهاتي که در باب خداشناسي مي‌تواند از آيات الهي بهره برد، ملاحظه بفرماييد که ماه رمضان است، ماه رحمت خداست، ماه مغفرت و آمرزش است، ببينيد خدا تا کجا با ما هست. اين غربي‌ها، اينهايي که خداناشناس هستند، همين‌طوري سرزده، بدون آگاهي وارد قرآن مي‌شوند، برخي از آيات را مي‌بينند، فکر مي‌کنند که مثلاً حالا خداشناسي کردند و خدا را شناختند ـ معاذالله ـ بر اساس همين جهالت و بطالت معرفتي و آگاهي مي‌گويند خداي عالم ـ معاذالله ـ با انسان‌ها سختگيرانه برخورد مي‌کند. خدا را ـ معاذالله ـ رقيب انسان تلقي مي‌کنند؛ مي‌گويند انسان يک قدرت دارد، خدا هم يک قدرت دارد و خدا خود را رقيب انسان مي‌کند و به انسان تهديد مي‌کند، مي‌گويد اگر اين کار را بکني، آن طوري برخورد مي‌کنم، اگر آن کار را بکني، اين طوري برخورد مي‌کنم، چون اينها فکر بشري دارند، فکر زميني دارند، اينکه يک قدرت فوق تصور بخواهد در جهان حاکم باشد، براي آنها معنا ندارد ـ معاذالله ـ مي‌گويند در قرآن خدا خود را رقيب انسان معرفي کرده و گفته انسان يک سلسله قدرت‌هايي دارد؛ ولي خدا قدرتش بالاتر است و خود را مي‌خواهد بر انسان تحميل کند؛ مي‌گويد انسان بايد مرا بپرستد، مرا پرستش بکند، در مقابل من خضوع بکند، اين شناخت انسان غربي است، با مراجعه به ظاهر برخي از آيات چنين تلقي اينها پيدا مي‌کنند؛ اما اين خداي عالم است که وقتي خود را معرفي مي‌کند مي‌فرمايد: ﴿لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً﴾؛[17] اي کساني که در مقابل اين همه نعمت‌ها و اين همه آلاء و آيات الهي سرکشي کرديد و طغيان کرديد، طاغوتي ورزيديد و در مقابل الهي استکبار ورزيديد، اگر بگرديد و استغفار کنيد، مورد رحمت الهي قرار خواهيد گرفت و خدا همه گناهان را خواهد آمرزيد، نااميد نباشيد، مأيوس نباشيد. ماه رمضان است و ماه رحمت خداست، ماه اميد خداست، ماهي است که ما هر شب بايد از خداي عالم آمرزش و غفران را مسئلت کنيم: ﴿لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً﴾.

 در اين آيات که سلسله‌اي از آيات هست مي‌فرمايد که انسان‌ها در مقابل خدا چند دسته هستند: يک دسته از انسان‌ها کساني هستند که با واقعيت روبه‌رو مي‌شوند، مي‌بينند که بله، هر آنچه که هست، داده‌هاي الهي است، نعمت‌هاي خداست، خدا آنها را از ديار عدم به عالم وجود آورده، اينها خاک و کمتر از خاک بودند؛ ﴿لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً﴾؛[18] ما الآن که اينجا هستيم صد سال قبل، دويست سال قبل هيچ چيزي نبوديم، اصلاً اسمي، رسمي، نامي هيچ چيزي نداشتيم. در قرآن در سوره مبارکه «انسان» مي‌فرمايد که روزگاري بر انسان گذشت که هيچ چيزي نبود ﴿لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً﴾؛ اين «شيئاً» نکره در سياق نفي مفيد عموم، هيچ چيزي نبود: ﴿لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً﴾! بعد اين انسان در مسير وجود قرار گرفت و کم‌کم از جمادي و نباتي به عالم حيواني رسيد و نطفه شد و علقه شد و مضغه شد و به انسان رسيد و او از آفرينش ويژه پروردگاري برخوردار شد؛ ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾[19] شده اين انسان. اين انساني که اين‌گونه از هيچ به اينجا رسيده که اين‌گونه در پيشگاه پروردگار عالم بايستد و خدا او را به اين مکرمت و جايگاه والا برساند، اين انسان احياناً بيايد و سرکشي کند، طغيان بکند؛ ﴿يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريمِ﴾.[20] يکي از سؤالاتي که خدا از انسان مي‌کند، چه چيزي باعث شد؛ چه قدرتي داري، چه علمي داري، چه تواني داري که در مقابل اراده خدا که تو را از هيچ به همه چيز رسانده است، داري استکبار مي‌روزي؛ ﴿ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريمِ﴾.

اين انسان وقتي در مقابل خدا قرار گرفت و روز قدرت و ظهور قدرت الهي شد، خداي عالم با اسم قهاريت ظاهر شد، اين انسان مي‌گويد: ﴿أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتی‏ عَلی‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّهِ﴾.[21] آدم‌هاي خوب و آدم‌هاي حساب شده در روز قيامت وقتي در مقابل حقيقت و واقعيت قرار گرفتند، دو دستشان را مي‌گزند و واحسرتاي آنها بلند است که خدايا تو همه چيز به ما دادي؛ ولي ما کوتاهي کرديم: ﴿يا حَسْرَتی‏ عَلی‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّهِ﴾؛ اين تازه انسان‌هاي واقع‌بين هستند، انسان‌ها حق‌نگر هستند که مي‌بينند خدا همه چيز به آنها داد؛ اما اينها در مقابل خدا طغيان کردند. اين انساني که از نطفه و علقه به اينجا رسيد، وقتي به يک موهبت، به يک نعمت، به قدرتي که برسد، استکبار مي‌ورزد و اين طغيانگري و استکبار عامل انحراف و کج‌‌روي‌هاي انساني است. اين دسته از انسان‌ها در پيشگاه خداي عالم صدايشان به اين ندا بلند است که ما اشتباه کرديم، ما در مقابل همه خوبي‌ها و زيباي‌ها و کمال خدا و کرامت خدا نسنجيده عمل کرديم: ﴿يا حَسْرَتی‏ عَلی‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّهِ﴾.

 دسته ديگر کساني‌ هستند که مي‌گويند اگر خدا ما را هدايت مي‌کرد ﴿لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَداني‏ لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقينَ﴾،[22] اگر خدا ما را در دنيا هدايت مي‌کرد، ما هم با تقوا مي‌شديم. اينها حتي در روز قيامت هم حاضر نيستند از اين جدال و اين مجادله‌ کردن و اين خباثت خودشان دست بردارند. مي‌گويند که اگر خدا در دنيا ما را هدايت مي‌کرد، ما هم از انسان‌هاي پرهيزگار و با تقوا مي‌شديم. خدا چگونه بايد هدايت بکند؟ آيا بهتر از رمضان براي هدايت وجود دارد؟ آيا بهتر از اين شب‌ها و روزها اين سحرها و افطارها که انسان يکبار استغفار کند و طلب رحمت و مغفرت از درگاه الهي داشته باشد، بهتر پيدا مي‌شود؟ از اين آيات الهي که آيات رحمت است و سراسر خير و برکت است که ﴿نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ﴾.[23] از اين آيات بهتر؟!

کسي ماه رمضان را ناديده بگيرد، انکار کند، تکذيب کند و ـ معاذالله ـ مسخره بکند: ﴿أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتی عَلی‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرينَ﴾؛ من در دنيا که بودم مسخره مي‌کردم، ماه رمضان روزه مي‌گيرند ـ معاذالله ـ ! در يک روايت ديدم امام صادق(عليه السلام) ـ به روح آن حضرت صلواتي اهدا بفرماييد ـ فرمود: اگر يک انسان صائم و روزه‌داري در يک جمعي حاضر شود که آن جمع و آن جمعيت و گروه روزه مي‌خورند، «يطعمون الطعام» طعام مي‌خورند؛ اگر صائم مقاومت بکند، تمام اعضا و عناصر تسبيح کننده خدايند و فرشتگان براي او استغفار مي‌کنند. مبادا فکر کنيم حالا يک عده‌اي احياناً ممکن است اينها را قبول نداشته باشند يا ـ معاذالله ـ به تعبير همين آيه الهي بگويند: ﴿وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرينَ﴾؛ من در دنيا که بودم، مسخره مي‌کردم، مي‌گفتم اينها روزه مي‌گيرند؟ روزه چيست؟ اينها را چه کسي درآورده است؟ اينها را از کجا آوردند؟ ﴿أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتی‏ عَلی‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرينَ﴾؛ اگر چه در گذشته من اهل استهزاء و مسخره بودم. اينها يک دسته از انسان‌ها هستند که در سوره مبارکه «زمر»، خدا از آنها پرده برداري مي‌کند.

 دسته دوم کساني هستند که اين گونه معتقد هستند که اگر خدا آنها را هدايت مي‌کرد: ﴿لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَداني‏﴾، اگر خدا هدايت مي‌کرد: ﴿ لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقينَ﴾، ما هم انسان خوبي مي‌شديم، انسان پرهيزکاري مي‌شديم. فرشته‌هاي الهي سؤال مي‌کنند که خدا اگر بخواهد يک نفر را هدايت بکند، بايد چکار بکند؟ چه امکاني در اختيارشان قرار بدهد؟ آيا ماه رمضان را براي يک عده خاصي قرار داده؟ آيا قرآن براي عده خاصي است يا ﴿نَذيراً لِلْبَشَر﴾[24] ﴿لِلْعالَمينَ نَذيراً﴾[25] براي همه انسان‌هاست، قرآن که مال عده خاصي نيست. ﴿كَافَّةً لِلنَّاسِ﴾ همه بشر را قرآن خطاب مي‌کند و فرا گرفته و احدي از انسان‌ها از قلمرو هدايت قرآني بيرون نيستند. اين بهانه‌اي است که آنها دارند، آنها خودشان را بالاتر مي‌دانند، آنها با نغمه شيطاني، خودشان را از برتري‌ها و بزرگ‌تر مي‌دانستند و مي‌گفتند ما که با اين جمعيت کاري نداريم، با اينها سازگاري نداريم، ما کجا اينها کجا؛ خودشان را از جمع و از جامعه و از دين و ايمان دور نگاه مي‌داشتند، مقصّر خودشان هستند.

دسته سوم کساني‌اند که با يک نگاهي ديگر مي‌گويند که ﴿لَوْ أَنَّ لي‏ كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنينَ﴾؛[26] اگر دوباره ما برگرديم، آدم‌هاي خوبي مي‌شويم. دنيا مسحضريد که تکرار شدني نيست، عمر يک‌بار بيشتر نيست، عمر تکرار نخواهد شد و خداي عالم در اين يک‌بار به همه انسان‌ها هر آنچه را که براي سعادت و خير دنيا و آخرت او مي‌خواست به او عطا کرد. اين دسته سوم کساني‌اند که مي‌گويند اگر خداي عالم ما را برگرداند ما آدم‌هاي خوبي مي‌شويم ﴿فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنينَ﴾.

خدا در سوره مبارکه «زمر» انسان‌ها را در مقابل اين هدايت، در مقابل قرآن، در مقابل نور معرفت الهي به سه دسته تقسيم مي‌کند: يک دسته کساني هستند که مي‌گويند ما اشتباه کرديم، ما مقصر هستيم، اهل تقصير هستيم، اهل افراط و تفريط هستيم؛ ﴿يا حَسْرَتی‏ عَلی‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّهِ﴾. دسته دوم کساني هستند که مي‌گويند اگر خدا مي‌خواست ما را هدايت مي‌کرد و دسته سوم کساني هستند که مي‌گويند خدا اگر ما را برگرداند، ما اصلاح مي‌شويم و اهل احسان و نيکي هستيم. خداي عالم مي‌فرمايد که ما به صورت روشن و آشکار اين دين و آيين را و اين مسير سعادت و هدايت را به شما آموختيم، جاي ترديد نگذاشتيم، جاي ابهام نگذاشتيم؛ هم در درون شما چراغ فطرت را روشن گذاشتيم، هم از بيرون چراغ وحي را براي شما مشتعل نگاه داشتيم، کمکي‌هايي را هم ذکر کرديم، مکمّل‌هايي را هم آورديم، نشانه‌هاي فراواني را هم براي شما ذکر کرديم، کجا بوديد چرا از رحمت الهي خودتان را دور داشتيد؛ اما در عين حال ﴿يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا﴾؛ اين چه خداي رحيمي است! اين چه خداي کريمي است! با «عبادي»؛ يعني اي بندگان من، اي که اسراف کرديد، اي که افراط کرديد، اي که تفريط کرديد، اي که اهل حسرت و ندامت بوديد، بياييد و در اين ايام و خصوصاً در اين ماه مبارک رمضان که ماه غفران است به خدا رجوع کنيد: ﴿لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً؛ واي خدا با چه رحمتي، از اين رحمت بيشتر شدني نيست! اي همه بندگان! اي همه کساني که اسراف کرديد و خودتان را به منجلاب کشانديد! بياييد و من شما را تطهير مي‌کنم پاک مي‌کنم، پاکيزه مي‌کنم؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً؛ اين خداست، اين رحمت خداست که آشکار شده است، اين خدا در قرآن است، اين خدا در پرده‌هاي آيات الهي است که دارد خود را در جاي جاي قرآن نشان مي‌دهد.

خدا با نهايت قدرت است، خود را عزيز معرفي مي‌کند، خود را حکيم معرفي مي‌کند؛ اما براي اينکه دستگيري کند از انسان، مي‌فرمايد: ﴿يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾،[27] ﴿مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً،[28] چه کسي حاضر است که به خدا قرض الحسنه بدهد. اين خدايي که ﴿وَ لِلَّهِ خَزَائِنُ السَّماوَاتِ وَ الأرْضِ﴾[29] هست، ما بخواهيم خدا را در قرآن بشناسيم، خدا دارد چگونه خود را نشان مي‌دهد. يک‌جا خدا مي‌گويد اگر مي‌خواهيد صدقه بدهيد، به من صدقه بدهيد، به منِ خدا صدقه بدهيد، من صدقه را از دست شما مي‌گيرم: ﴿يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾؛ خدا صدقه را از شما مي‌گيرد. شما با افراد که معامله نمي‌کنيد، شما اگر به يک کسي يک کمکي مي‌کنيد که به آن کس کمک نمي‌کنيد، شما داريد به خدا صدقه مي‌دهيد، خدا دارد صدقه را مي‌گيرد و لذا امام معصوم(عليه السلام) وقتي صدقه مي‌داد، دست خود را مي‌بوسيد، بالاي سر مي‌گذاشت و مي‌گفت دستم به دست خدا رسيد.[30] علي بن ابي‌طالب(عليه السلام) فرمود: «إِنَّ الْمِسْكِينَ رَسُولُ اللَّهِ»؛ اگر يک مسکيني به سراغ شما آمد نگوييد که اين زيد است يا فلان است، اين از طرف خدا آمده: «إِنَّ الْمِسْكِينَ رَسُولُ اللَّهِ». اين منطق است، اين آيين است، اين نگاه رحماني است، اين‌طور دارد او را تکريم مي‌کند، کسي فکر نکند که فلاني آمده يا فلان آقا آمده، تحقيرش نکند او را کوچک نکند، او را اهانت نکند: ﴿يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾؛ چه خدايي است، چه عزيز است! اگر کسي مي‌خواهد به ديگري قرض بدهد ـ معاذالله ـ فکر نکند که دارد به آن شخص قرض مي‌دهد هم آن شخص احساس حقارت نکند هم اين انسان احساس تکبر نکند، با خدا دارد معامله مي‌کند: ﴿مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً؛ اين چه آييني است، اين چه ديني است، اين چه مکتبي است! کجا مي‌تواند بشر چنين فکري را و انديشه‌اي را توليد بکند؟ با خدا انسان دارد معامله مي‌کند. ﴿يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾؛ محققاً، قطعاً و به درستي که خداي عالم صدقات را قبول مي‌کند و مي‌گيرد. ما که از خودمان نمي‌خواهيم ترجمه کنيم ـ معاذالله ـ بگوييم داريم تفسير مي‌کنيم؛ ﴿مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً؛ چه کسي است که به خداي عالم قرض بدهد؟ در بحث انفاق مالي، خداي عالم آن قدر پرده سماحت و بزرگي خود را گسترانيده، خوشا به حال کساني که دستشان باز است و کمک مي‌کنند؛ چقدر خدا به آنها تفضّل خواهد کرد. واقعاً درود بر آن کساني که با توانمندي و داشتن تمکّن مالي کمک مي‌کنند و با خدا معامله مي‌کنند، با کسي ديگر که معامله نمي‌کنند. اين زواياي آيات الهي است که دارد نشان مي‌دهد که چگونه با يکديگر برخورد بکنيم. وقتي ما با همديگر يک برخورد تعاملي داشته باشيم به اينکه شخصي قرض دهنده است، شخصي قرض گيرنده، ممکن است يک نفر احساس ذلت بکند، يک نفر هم احساس تکبر بکند؛ ولي وقتي پاي خدا در ميان باشد، نه آن کسي که مي‌دهد احساس کبر و کبريايي مي‌خواهد بکند ـ معاذالله ـ نه آن کسي که مي‌گيرد، احساس ذلت و خواري مي‌کند آن کسي که مي‌دهد، از طرف خدا مي‌دهد، آن کسي که مي‌گيرد از طرف خدا دارد مي‌گيرد و همه و همه جلوه‌هاي رحمت الهي مي‌شود، اين سفره سفره کرامت مي‌شود و ديگر کسي به کسي حرفي و سخني ندارد؛ اين‌طور خدا به صحنه زندگي و عرصه حيات پا گذاشته.

 ما اگر بخواهيم تا پايان ماه رمضان اين دسته از آيات الهي را بربشماريم که خدا چقدر در صحنه زندگي حاضر است؟ تا کجا حاضر است، حضور قوي، حضور به نام «الله»؛ انسان گاهي اوقات تعجب مي‌کند: ﴿يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾. آن خدايي که ﴿وَ لِلَّهِ خَزَائِنُ السَّماوَاتِ وَ الأرْضِ﴾ هست، آن خدايي که «لَا تَزِيدُهُ كَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلَّا جُوداً وَ كَرَماً»؛[31] در اين شب‌هاي ماه رمضان مي‌خوانيم؛ خدا خدايي است که هر چه که مي‌دهد، بيشتر مي‌شود، چون خدا که از خزينه مادي نمي‌دهد؛ مثل علم است. آدم اگر به هزار متعلم و دانشجو و طلبه علم بدهد از علم آدم کم مي‌شود؛ اين هزار تا بشوند صد هزار تا، اين صد هزار تا بشوند صد ميليون، مگر علم آدم کم مي‌شود. خدا آن خدايي است که «لَا تَزِيدُهُ كَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلَّا جُوداً وَ كَرَماً»؛ اين خدا مي‌گويد به من قرض بدهيد، به من صدقه بدهيد، مرا در اين انفاقتان شريک کنيد، من در اين انفاقتان از شما کمک مي‌خواهم؛ اين خداست، اين‌طور در صحنه زندگي حاضر است؛ نه آن خدايي که در عرش نشسته است و ما با يک نگاه عرفاني و حکمي بخواهيم به او نگاه بکنيم نه؛ عجيب است خدا در قرآن!

اگر ما بخواهيم خدا را در آيات الهي که خدا چگونه ظاهر مي‌شود. اگر به نگرش‌هاي تکويني باشد، مي‌گويد همين ذره‌اي که شما در ته اقيانوس مي‌بينيد. تسبيح‌ها چه مي‌کند؟! يکي از تسبيح‌ها اين است که «سبحان الله الذي يري أعين الحيتان في البحار»؛ خدا آن خدايي است که منزه است که چشم‌هاي ماهي‌ها را در ته دريا مي‌بيند، اين خدا را بايد تسبيح کرد. يک فرمايشي والد بزرگوار ما دارند، مي‌فرمايند که خداي عالم مي‌فرمايد همه مار و عقربي که در دريا و صحرا و بيابان‌ها هستند همه و همه در پيش من پرونده دارند و روزي مي‌خورند: ﴿عَلَي اللَّهِ رِزْقُها﴾[32] و خداي عالم رزق همه اين حشرات را همه اين موجودات را خدا خود بر عهده گرفته است. عجيب است، اين مار و عقرب اينها هم به هر حال بايد روزي بخورند، روزي اينها به دست کيست؟ ﴿عَلَي اللَّهِ رِزْقُها﴾ خداي عالم بر خود واجب کرده ﴿عَلَي اللَّهِ﴾ که همه اينها را روزي بدهد. اين خداست که در همه صحنه هستي حضور دارد و اين خدا دست از بشر برنمي‌دارد، يک لحظه انسان را رها نمي‌کند؛ فکر نکنيم که ما رها شده‌ هستيم. خدا در ذره ذره هستي ما و لحظه لحظه زندگي ما حضور دارد و ما را مي‌خواهد هدايت بکند و ما را مي‌خواهد راهنمايي بکند و اين ماه رمضان را با همه قدرتش آورده و مي‌خواهد ما را پاک بکند. نبايد از اين فرصت‌هاي گرانقدر و بي‌مانند الهي دست برداريم، خدا از هدايت ما دست نمي‌کشد. اگر کسي هم بخواهد فاصله بگيرد، خدا با او مثل يونس(سلام الله عليه) برخورد مي‌کند؛ به پيغمبرش مي‌فرمايد که ﴿وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ﴾؛[33] اين يک تهديد است. پيغمبران، انبياي الهي، علما و روحانيون همه وظيفه دارند تا آخرين لحظه ولو هيچ کسی هم گوش نکند در هدايت و در ابلاغ رسالت الهي تلاش کنند. همان‌طوري که خدا در صحنه است، خدا در صحنه نيست؟! خدا براي هدايت ما برنامه ندارد؟! زمينه رشد و سعادت ما را دنبال نمي‌کند؟! موانع را برطرف نمي‌کند؟! لحظه‌اي هست که خدا در کار ما نباشد، در برنامه ما نباشد، دست از سر ما بخواهد بردارد، شدني نيست! آنهايي که خودشان را عالماً و عامداً از صحنه دور داشتند، خدا از دور رحمت مطلقه خود را شامل حال مي‌کند: ﴿لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ﴾.

در شب‌هاي آينده ـ إن‌شاءالله ـ در باب خدا در قرآن و اين‌گونه از آياتي که جلوه‌هاي حضور خدا در صحنه هستي و جنبه‌هاي مختلف وجود انساني هست را ـ إن‌شاءالله ـ يادآور بشويم تا خدا را بيگانه ندانيم. خدا را دور از خود ندانيم، خدا را يک موجودي که در آن آسمان‌هاست و بايد با صداي بلند صدا بزنيم «يا الله» نيست؛ خدا جايي است که انسان مي‌تواند با خدا نجوا بکند، مناجات بکند؛ مناجات يعني چه؟ مناجات يعني اينکه انسان در کنار خدا نشسته است: «أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي»؛ وای! من همنشين کسي هستم که مرا صدا مي‌زند: «أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي»؛[34] ﴿فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لي‏ وَ لا تَكْفُرُونِ﴾؛[35] به ياد من باشيد من به ياد شما هستم. هر کجا که گفتيد خدا و «يا الله» گفتيد من در کنار شما هستم؛ ممکن نيست ﴿فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ﴾؛ اين خدا چقدر به ما نزديک است، چقدر در وجود ما و در عرصه هستي ما هست و با ما اين‌طور دارد گفتگو مي‌کند و تعامل مي‌کند و راه هدايت را براي ما دارد باز مي‌کند. اين‌طور نيست که خدا پيغمبري فرستاده باشد؛ حالا ببيند که چگونه خواهد شد، نه؛ تفويض باطل است. همان‌گونه که جبر باطل است. حالا برسيم به آن توحيد افعالي که ﴿وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللّهَ رَمَي،[36] اينها جلوه‌هاي توحيدي خداست. خدا را در آيات توحيدي‌اش ملاحظه کنيم، مشاهده کنيم، انس بگيريم، دوست بشويم و رفاقت و صميميت را با خداي عالم در دل و جانمان زنده کنيم. ـ إن‌شاءالله ـ به برکت اين شب‌ها، اين روزها و اين ايام و ليالي، از حضور همه برادران و خواهران گرانقدر که همّت مي‌کنند تا ديروقت و ديرهنگام حضور دارند و اين شب‌ها را با شکوه و با حضورشان با عظمت برگزار مي‌کنند. اينها شب‌هاي رمضان است، اينها ليالي ارزشمندي است که خدا به ما تحفه کرده و ما هم در پرتو آيات الهي و کلمات معصومين(سلام الله عليهم اجمعين) ـ إن‌شاء‌الله ـ حشر قرآني خواهيم داشت، شما قطعاً از اين حضورتان بهره‌منديد، برخوردار هستيد و مثاب و مأجور هستيد ـ إن‌شاءالله ـ! از همه سروران بزرگوار سپاسگزارم و از دوستان و برادران روحاني و فاضلي هم که همت مي‌کنند، تشکر مي‌کنم!

«نَسْئَلُك‏ اللَّهُم‏ وَ نَدْعُوك‏ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَم يَا اللَّه‏ ... يَا رَحمن يَا رَحيم»!

 بار الها گناهان ما را ببخش و بيامرز!

 توفيق عبادت و اطاعت و بندگي از ما سلب مفرما!

 بر قدرت و صلات و عزت و عظمت کشور و نظام اسلامي بيفزاي!

 دشمنان اسلام استکبار جهاني و صهيونيسم بين‌الملل را خوار و منکوب بگردان!

 در اين تصميم عزيزانه و مقتدرانه نظام اسلامي، خدايا کشور ما و مملکت ما را و نظام ما را و همه کساني که در برپايي اين عزت تلاش مي‌کنند، خدايا به همه آنها نصرت عنايت بفرما!

 توفيق دريافت حقايق الهي و آسماني، معرفت، معنويت، اخلاق، تقوا و عمل صالح به برکت ماه رمضان به همه ما مرحمت بفرما!

 مرضاي مسلمين، لباس عافيت بپوشان!

 مشکلات را از جوامع اسلامي، خصوصاً جامعه اسلامي ما، مشکل جوانان را در بُعد مسکن و ازدواج و اشتغال خدايا برطرف بفرما!

 دين ما دنيا ما آخرت ما همه و همه در پناه قرآن و اهل‌بيت است، خدايا همه ما را با قرآن و اهل‌بيت محشور بفرما!

 ارواح مؤمنين و مؤمنات گذشتگان از اين جمع، ارواح طيبه شهدا و روح عالي امام امت را با ارواح انبيا و اوليايت محشور بفرما!

 قلب مقدس آقايمان مولايمان امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند بگردان!

«بِالنّبيّ و آلِهِ وَ عَجِّلِ اللَّهُمَ تَعَالَي فِي‏ فَرَجِ مَوْلَانَا صَاحِبَ الزَّمَان»



[1]. كنز الفوائد، ج‏2، ص237 و 238؛ «فَالْقُرْآنُ سَيِّدُ الْكُتُبِ الْمُنْزَلَةِ وَ شَهْرُ رَمَضَانَ سَيِّدُ الشُّهُور وَ لَيْلَةُ الْقَدْرِ سَيِّدَةُ اللَّيَالِي‏.... وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاء».

[2]. سوره بقره، آيه115.

[3]. سوره صافّات، آيه96.

[4]. سوره نساء، آيه33؛ سوره مائده، آيه117؛ سوره حج، آيه17.

[5]. فروغی بسطامی، غزل شماره9.

[6]. سوره غاشية، آيات 17 ـ 20..

[7]. بابا طاهر، دو بيتی، شماره162.

[8]. سوره ملک، آيه2.

[9]. سوره يونس، آيه5؛ ﴿جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً﴾.

[10]. سوره أنعام، آيه99؛ سوره نحل، آيه10.

[11]. سوره واقعه، آيه64.

[12]. سوره واقعه، آيه58 و 59.

[13]. نهج‌البلاغة(للصبحي صالح), خطبه147.

[14]. سوره بقره، آيه186.

[15]. سوره ق، آيه16؛ ﴿وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ﴾.

[16]. سوره انفال، آيه24.

[17]. سوره زمر، آيه53.

[18] . سوره إنسان، آيه1.

[19]. سوره مؤمنون، آيه14.

[20]. سوره إنفطار، آيه6.

[21]. سوره زمر، آيه56.

[22]. سوره زمر، آيه57.

[23]. سوره إسراء، آيه82.

[24]. سوره مدثر، آيه36.

[25]. سوره فرقان, آيه1.

[26]. سوره زمر، آيه58.

[27]. سوره توبه، آيه104.

[28]. سوره بقره، آيه245؛ سوره حديد، آيه11.

[29]. سوره منافقون، آيه7.

[30]. عدّةالداعي و نجاح الساعی, ص68.

[31]. تهذيب الاحکام، ج3، ص109.

[32]. سوره هود، آيه6.

[33]. سوره قلم، آيه48.

[34]. کافی(ط ـ الإسلامية)، ج2، ص496.

[35]. سوره بقره، آيه152.

[36]. سوره انفال, آيه17.

دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات

محتوى الويب