13 04 2021 280441 بطاقة تعريف:
image

«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» جلسه اول

حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی در جلسه اول سخنرانی به تشریح نام گذاری این سلسله مباحث به «چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» پرداخت

انسانی که از عقلانیت برخوردار نیست، برخوردار از هویت انسانی نیست

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان ۱۴۴2ه‍ ، هر روز ساعت 14 عصر  از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد.

حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی در جلسه اول سخنرانی به تشریح نام گذاری این سلسله مباحث به «چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» پرداخت و بیان داشت:

عنوانی که برای گفتگو در این جلسات انتخاب شده است کاملاً همسان و دمساز با جریان ماه مبارک رمضان است که ماه خودسازی و ساختن و پروریدن حقیقت انسانی است عنوانی که برای این ایام و برای ماه مبارک رمضان انتخاب شده است عبارت است از چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی.

ایشان درباره فلسفه انتخاب این موضوع و چارچوبی که برای این بحث و این گفتگو هست، بیان داشت: سه چگونگی برای انسان مطرح است، چگونه بودن، چگونه شدن و چگونه زیستن؛ چگونه بودن ناظر به هویّت انسانی است انسان از آن جهت که انسان است چگونه هست و هستی او چگونه مستقر شده است آیا حیثیتهای وجودی او که اصیلاند و بنیادیناند و هویّت انسانی بر مبنای آنها شکل گرفته است کدامند؟! به عبارت دیگر اگر دانش انسانشناسی به هویّت انسانی بخواهد بپردازد و یک ارائه مناسب و شایستهای از انسانیت انسان بخواهد ارائه کند چگونه انسان را تعریف میکند و معرفی میکند. چگونه بودن یکی از عمدهترین پرسشهایی است که بشر به لحاظ هستی خودش دارد آیا انسان چگونه موجودی هست، انسان چگونه هست و اینکه چگونه باید بشود و شدن انسان و صیرورت انسان چگونه است این پرسش دیگری است که باید در ساحت دیگری به آن پاسخ داد

این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه انسانی که از عقلانیت برخوردار نیست، برخوردار از هویت انسانی نیست، بیان داشت: اولین ویژگی انسانی تعقل اوست عقلانیت اوست عقلگرایی اوست انسانی که از عقلانیت و تعقل برخوردار نیست اهل تفکر و اندیشه نیست اهل فهم و حرکت ذهنی نیست و به دنبال شناخت حقایق و موجودات عالم هستی نیست و برای فهم عالم حقایق و خیر و شرّ و بد و خوب و زشت و زیبا و صلاح و فساد از منظر عقل استفاده نمیکند بلکه یک موجود حسگرا و طبیعتگراست یا حداکثر اهل خیال و وهم است چنین انسانی برخوردار از هویّت انسانی نیست او به پیشینه خودش که جماد و نبات و حیوان هست تعلق دارد. بنابراین از عمدهترین مؤلفههای انسانی این است که انسان اهل فکر باشد اهل تفکر باشد اهل تعقل باشد.

استاد مرتضی جوادی آملی با بیان اینکه در چگونه بودن انسان، عشق و محبت و مودت دخیل است بیان داشت: ویژگی دیگری که برای انسان تعریف شده است در اصل چگونه بودن انسان و نه چگونه شدن و نه چگونه زیستن که اینها دو تا از پرسشهای اساسی دیگری است که باید در اثناء با هم صحبت بکنیم در چگونه بودن انسان عشق و محبت و مودت دخیل است، انسانی که اهل عشق نیست اهل ارادت نیست اهل محبت و مودت نیست از انسانیت برخوردار نیست، بحث احساس و عاطفه و عواطف در حوزه حیوان و نبات هم وجود دارد احساس و عواطف را شأن انسانی نمیدانند بلکه در عوالم مادون حتی در نبات هم میشود این احساسات و عواطف را جستجو کرد و نمونهها و شواهد آن را دید آن عشق و آن محبتی که در انسان تعریف شده است این مبتنی بر یک نوع عقلانیت و شهود است آن محبتی که آن ارادتی که آن عشق و محبتی که مبتنی بر شهود یا مبتنی بر عقلانیت و اندیشه و تفکر است.

متن کامل سخنان ایشان به شرح ذیل است:

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» حلول خجسته ماه مبارک رمضان چون منسوب به ذات أقدس الهی است برای همه هستی خیر و رحمت را به همراه دارد «شهر الله»ای است که «دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ‏» تبریک عرض میکنیم حلول ماه مبارک رمضان را و از درگاه الهی عاجزانه مسئلت میکنیم که توفیق درک حقایق برتر این ماه را نصیب همه ما بفرماید و جامعه اسلامی و امت اسلام را خصوصاً جامعهای که در ایران اسلامی به سر میبرند را در پناه این ماه از هر خیری برخوردار بفرماید و از همه شرور و آفات سماوی و ارضی این جامعه را نجات عنایت بفرماید ماه مبارک رمضان یک استثنا است در تمام سال و امتیازات فراوانی دارد که در اثناء گفتگوها و سخنانی که در طی این ماه به ضیافت الهی بار یافتهایم إنشاءالله مطرح خواهد شد عنوانی که برای گفتگو در این جلسات انتخاب شده است کاملاً همسان و دمساز با جریان ماه مبارک رمضان است که ماه خودسازی و ساختن و پروریدن حقیقت انسانی است عنوانی که برای این ایام و برای ماه مبارک رمضان انتخاب شده است عبارت است از چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی. مناسب است که در این جلسه اول راجع به خود این موضوع و فلسفه انتخاب این موضوع و نوع نگاهی که به این مسئله وجود دارد را با هم مرور کنیم و چارچوبی که برای این بحث و این گفتگو هست را هم از منظر اندیشههای دینی بهتر بیابیم سه چگونگی برای انسان مطرح است چگونه بودن چگونه شدن و چگونه زیستن چگونه بودن ناظر به هویّت انسانی است انسان از آن جهت که انسان است چگونه هست و هستی او چگونه مستقر شده است آیا حیثیتهای وجودی او که اصیلاند و بنیادیناند و هویّت انسانی بر مبنای آنها شکل گرفته است کدامند به عبارت دیگر اگر دانش انسانشناسی به هویّت انسانی بخواهد بپردازد و یک ارائه مناسب و شایستهای از انسانیت انسان بخواهد ارائه کند چگونه انسان را تعریف میکند و معرفی میکند چگونه بودن یکی از عمدهترین پرسشهایی است که بشر به لحاظ هستی خودش دارد آیا انسان چگونه موجودی هست این پاسخ این پرسش اصلی و اساسی عمدتاً فیلسوفان و حکیمان الهی و اسلامی پاسخ این معنا را و این پرسش را مطرح کردهاند در حوزه نفس انسانی و حقیقت انسانی و برشماری قوا و شئونات انسانی تلاش و کوشش فراوانی را حکمای بزرگ اسلامی انجام دادهاند و اینها به تراث جامعه اسلامی هم رسیده است و اکنون کاملاً برخوردار از این مواهب علمی هستیم که خود آن بزرگان از ساحت وحی دریافت کردهاند تبیین کردهاند تبیین فلسفی داشتند و انسان را در چگونه بودن او تعریف کردهاند به برخی از شاخصههای اصلی انسانی اشاره میکنیم تا هویّت اصیل انسان را باز بیابیم به این معنا که انسان از آن جهت که انسان است چگونه هست و اینکه چگونه باید بشود و شدن انسان و صیرورت انسان چگونه است این پرسش دیگری است که باید در ساحت دیگری به آن پاسخ داد اما به صورت خیلی گذرا و اجمالی اگر بخواهیم انسان را از این منظر تعریف کنیم انسان دارای ارکانی است و عناصری عمده و مؤلفههای تشکیل دهنده این حقیقت است که بدون آن انسان انسان نیست انسان از آن جهت که برآمده از جهان طبیعت است مراحلی را پشت‌سر گذاشته حیات عنصری حیات جمادی حیات نباتی حیات حیوانی اینها عوالمی است و مراحلی از هستی است که انسان آنها را پشت‌سر گذاشته و گام در فضای انسانیّت انسان نهاده است لذا ما باید این مرتبه از وجود را که گذشتهای بسیار طولانی دارد به لحاظ حیات طبیعی و مادی مورد تحلیل و ارزیابی قرار بدهیم از این منظر حکما وقتی انسان را تحلیل هستیشناسانه میکنند و انسان را به لحاظ هستیاش مورد مطالعه قرار میدهند جهاتی در او آشکار میشود که اینها هویّت انسان را میسازد که انسان بدون این هویّت و بدون این شخصیت و تعیّنات و شئونات وجودی انسان نیست اولین ویژگی انسانی تعقل اوست عقلانیت اوست عقلگرایی اوست انسانی که از عقلانیت و تعقل برخوردار نیست اهل تفکر و اندیشه نیست اهل فهم و حرکت ذهنی نیست و به دنبال شناخت حقایق و موجودات عالم هستی نیست و برای فهم عالم حقایق و خیر و شرّ و بد و خوب و زشت و زیبا و صلاح و فساد از منظر عقل استفاده نمیکند بلکه یک موجود حسگرا و طبیعتگراست یا حداکثر اهل خیال و وهم است چنین انسانی برخوردار از هویّت انسانی نیست او به پیشینه خودش که جماد و نبات و حیوان هست تعلق دارد اگر خدای عالم در قرآن میفرماید که ﴿لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها﴾ این نظر به این دارد که در عین حالی که انسان این مؤلفههای اصلی را که برای فهم درک تعقل و اندیشه برای او در اختیار او قرار داده شده است از اینها بهره نمیبرد طبیعی است که این نمیتواند تعلق به عالم انسانیت داشته باشد بنابراین از عمدهترین مؤلفههای انسانی این است که انسان اهل فکر باشد اهل تفکر باشد اهل تعقل باشد اگر کسی اهل ظن و گمان باشد دنبال وهم و خیال و خرافه و نظایر آن باشد با احساسات و عواطف و خرافات بخواهد مسیر زندگی و حیات خودش را بسازد چنین انسانی به عالم انسانیت تعلق ندارد این را بایستی در عوالم مادون انسانی در حقیقت مورد بحث و بررسی قرار داد بنابراین اولین عنصر و رکن تشکیل دهنده هویّت انسان عبارت از این است که انسان اهل تفکر است اهل تعلیم و تعلّم است اهل شناخت برتر و برخوردار از عقلانیت است ویژگی دیگری که برای انسان تعریف شده است در اصل چگونه بودن انسان و نه چگونه شدن و نه چگونه زیستن که اینها دو تا از پرسشهای اساسی دیگری است که باید در اثناء با هم صحبت بکنیم در چگونه بودن انسان عشق و محبت و مودت دخیل است انسانی که اهل عشق نیست اهل ارادت نیست اهل محبت و مودت نیست از انسانیت برخوردار نیست بحث احساس و عاطفه و عواطف در حوزه حیوان و نبات هم وجود دارد احساس و عواطف را شأن انسانی نمیدانند بلکه در عوالم مادون حتی در نبات هم میشود این احساسات و عواطف را جستجو کرد و نمونهها و شواهد آن را دید آن عشق و آن محبتی که در انسان تعریف شده است این مبتنی بر یک نوع عقلانیت و شهود است آن محبتی که آن ارادتی که آن عشق و محبتی که مبتنی بر شهود یا مبتنی بر عقلانیت و اندیشه و تفکر است آن شأن انسانی است هر محبتی را نمیتوان محبت انسانی نامید آن اشک و خندهای که آن گریه و خندهای که مبتنی بر احساسات و عواطف باشد متعلق به عالم انسانیت نیست بلکه آن خنده و گریهای که از جایگاه عقل و شهود نشأت گرفته باشد عشقآور است و آن عشق یا انسان را به خندیدن و شاد بودن میکشاند یا انسان را به گریستن و اشک ریختن که این هر دو تعلق به عالم انسانی دارد بنابراین آن ویژگی دوم و عنصر دومی که تشکیل دهنده هویّت انسان است و انسان بدون آن انسان نیست مسئله عشق و ارادت است آن انسانی که مبتنی بر شهود و ادراکات نفسانی مربوط به آنچه که دل و جان او حقایق را میبیند به میزان خودش برخیها این شهود بیشتری دارند قویتری دارند شدیدتری دارند طبعاً عشق برتری دارند این معرفت قلبی که عشق همان معرفت قلبی است که در حقیقت خودش را به گونهای مینمایاند و به ایمان مبدل میشود و به ایقان تبدیل میشود مبتنی بر یک عقلانیت یا بر شهودی است که یا حکیمانه به سراغ انسان میآید یا عارفانه انسان آن را میپذیرد و در آغوش میکشد اگر یک حیات حکیمانه و عارفانهای نصیب انسان بشود به تبعش عشق و ارادت میآید وگرنه در حدّ ضعیفتر این عشق و ارادت هست این هم مؤلفه دیگر و عنصر دیگری که برای هویّت انسانی مطرح است و انسان با این هویّت است و با این ویژگی است که میتواند انسان باشد بنابراین انسانی که از عقلانیت و تعقل و تفکر برخوردار نباشد به حوزه انسانی تعلق ندارد انسانی که از عشق و ارادت مبتنی بر تفکر و عقل یا مبتنی بر شهود و رؤیت حقایق را مشاهده نکند و عشق نورزد آن هم به جهان انسانی و عالم انسانی تعلقی ندارد ویژگی سومی که در تحقق انسانی و انسان بودن دخیل است مسئله اختیار است یکی از بهترین و برترین ویژگیهایی که از مواهب الهی نسبت به انسان محسوب میشود این موهبت است هیچ موجودی دارای چنین ویژگی و خصیصهای نیست که بتواند انتخاب بکند و اراده بورزد و با اختیار با حقایق روبه‌رو بشود ﴿فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُر﴾ ﴿إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً﴾ اینکه انسانها در مقابل بد و خوب قدرت انتخاب داشته باشند در مقابل خیر و شرّ انتخاب یکی را بتوانند برای خود داشته باشند اینها از مواهب و عنایتهای الهی است این نعمتی که خدای عالم به بشر ارزانی داشت تا به او هویّت ببخشد به او سیادت و آقایی ببخشد او را به مرزی برساند که بد و خوب را خود بشناسد یک و از بدیها اجتناب کند دو به خوبیها نزدیک بشود و خوبیها را در آغوش بگیرد سه اینها از کمالات است از ویژگیهای والای انسانی است بنابراین در حوزه انسانشناسی حکما این جهات را برای انسان معرفی کردهاند انسان اگر بخواهد چگونه زیستن را تجربه کند بایستی چگونه بودن را اول برای خود تثبیت بکند آن انسانی که این ویژگیهای عمده و اساسی را نداشته باشد خصایصی که به مجاری ادراکی و تحریکی او برمیگردد را اعتنا نداشته باشد این از حوزه انسانی به دور است طبعاً چگونه زیستن برای چنین انسانی خیلی نمیتواند معنایی داشته باشد آن انسانی که براساس هویٰ و هوس حرکت میکند او در عالم حس و خیال است انسانی که در عالم حس و خیال است برای او چگونه زیستن معنا نمیشود وقتی در موقعیت انسانی قرار گرفت و انسان بودن را برای خود تثبیت کرد آنگاه می‌گوییم این انسان برای اینکه چگونه بشود نیازمند است که زیستن را که بین چگونه بودن و چگونه شدن هست را برای او تعلیم داده بشود و او خودش را در آن فضا ببیند اما در بخش چگونه شدن از عمدهترین شاید دشوارترین پرسشهایی که در مقابل انسان است این است که هدف انسان و غایت و مقصد و مقصود انسان چیست و چگونه است انسانها شاید به جهات مادی و طبیعی خود یک وقوف و شناخت «فی الجمله»ای و اجمالی داشته باشند اما نسبت به اینکه به کجا خواهند رفت و مقصد و مقصودشان کجاست هرگز این امر مشخص نیست «از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود؟ به کجا می روم آخر ننمایی وطنم» این وطنی که انسان بناست به آنجا قدم بگذارد و استقرار بیابد و ابدیّت خودش را در آن دیار ببیند که «دار القرار» است که «دار الحیوان» و حیات است و نظایر آن هست هیچ شناختی انسان به آن ندارد هرگز عقل نمیتواند ابدیّت انسانی را جایگاه انسانی را بهشت و سعادت را یا معاذالله دوزخ ننگین را برای انسانی ترسیم کند عقل بشر هرگز قدرت این معنا را ندارد که به جهان غیب سری بزند و از عالم غیب بخواهد خبری داشته باشد این وحی است این سراج و چراغ باهر و قاهر وحی است که از زبان قرآن و عترت به جامعه بشری رسیده است و از این جایگاه انسان میتواند خودش را بیابد و مقصد و مقصودش را بشناسد و آنچه که به عنوان حیات ابدی برای او در نظر گرفته شده است را تبیین کند لذا همه ما به وحی که در بیان قرآن و عترت نمودار پیدا کرده و نمود پیدا کرده محتاجیم اگر ما انسان را به دیار طبیعت و عالم طبیعت خلاصه بکنیم این انسان برای چگونه شدن پرسش اصلی ندارد میگوید که ﴿نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ﴾ ما مثل درخت هستیم که رویشی داریم و بعد آن رویش هم بعد از مدتی افسرده میشود فرسوده میشود به کهنسالی میرسد و نهایتاً در زمین دفن میشود این عمدهترین پاسخی است که احیاناً انسانهای طبیعتگرا به این امر دارند اما این وحی است که به انسان میگوید ای انسان تو در مقابل با مرگ پیروز هستی ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ این نفس انسانی است که مرگ را در هم میپیچد مرگ را میمیراند و برای همیشه و برای ابد زنده است انسان نمیمیرد این وحی است که ندای ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ هر انسانی مرگ را میچشد و انسان ذائق است و مرگ مذوق است و مرگ چشیده شده از بین میرود و انسان ذائق برای همیشه زنده و ابدی خواهد بود این سخن وحی است و احدی از انسانها نمیتوانند به چنین جایگاه معرفتی راه بیابند غیر از انبیای الهی که از طریق وحی آگاه شدند در مقابله و در مبارزه و پیکار انسان با مرگ این انسان است که فاتح و پیروزمند است زیرا مرگ را میمیراند مرگ را از بین میبرد به عالم برزخ سفر و رحلت میکند و از آن عالم هم به عالم قیامت که دار قرار است و دار الحیوان است ﴿إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ سفر میکند و هجرت میکند بنابراین ما در بحث چگونه شدن که یکی از مهمترین بلکه مهمترین پرسش جهان انسانی هست محتاج به وحی هستیم و وحی هم به زیبایی تمام این پرسش اصلی و اساسی را پاسخ گفته است آیا کدام بشر در بین این هفت میلیارد انسانی که هستند همه نخبگان‌شان فرهیختگان‌شان فرزانگان‌شان دانشمندان‌شان در رشتههای انسانی و طبیعی و ریاضی و سایر فنون و مهارتهای دیگر چه کسی میتواند این پرسش اساسی را پاسخ بگوید که هدف و غایت انسانی چیست و انسان برای چه هدفی آفریده شده است و چگونه شدن و صیرورت انسانی را چگونه میتواند تشریح کند خدای عالم که ﴿فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ﴾ برای انسان این معنا را ترسیم کرده است ﴿إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ ﴿إِنَّا إِلی‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ﴾ ﴿وَ أَنَّ إِلی‏ رَبِّکَ الْمُنْتَهی﴾ ﴿إِلی‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ﴾ و دیگر آیاتی که انسان را به دیار الهی میرساند ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏﴾ رجعت تحول و انقلاب صیرورت به سمت خدا نهایت را گرفتن و ﴿وَ أَنَّ إِلی‏ رَبِّکَ الْمُنْتَهی﴾ اینها جلوههای کلی و بسیط و مطلقی است که برای چگونه شدن انسان در نظر گرفته شده است و لذا ما به وحی محتاجیم که بتواند به این پرسشهای اساسی پاسخی بگوید پس بنابراین یک مرحله دیگر از چگونگی انسان به چگونه شدن وابسته است که این از هیچ حکیمی هیچ عارفی هیچ فقیه و متکلم و فیلسوفی برنمیآید این فقط و فقط به ذائقه وحی و به زبان شرع و وحی درآمده است و بیان شده است که باید خصوصاً از قرآن مجید که سلطان اینگونه از مباحث است و انسان را به دار ابد و حقیقت جاوید و ماندگار ابد مرتبط میسازد به او البته دانشمندان‌مان حکیمان‌مان عارفان و فیلسوفان‌مان ادیبان و شاعران‌مان این فضا را خوب شناختند در پرتو وحی آموختند آمدند گفتند که طائر ملکوتیام «مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم» انسان را به این صورت ترسیم کردهاند و برای او هم حیات دنیا را و هم حیات آخرت را بیان داشتهاند در جریان حضرت موسیٰ خدا به کلیم الله میآموزد که آنچه را که برای بشر سازگار و شایسته است این است که انسانها نصیب خودشان را از دنیا داشته باشند ولی تمام تلاش و کوشش‌شان را نسبت به ابتغاء به حیات آخرت داشته باشد ﴿وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا﴾ حالا اینها مسائلی است که بایستی در فضای چگونه شدن با هم بحث بکنیم صحبت کنیم و در آن رابطه سخنان بزرگان را حکما را عرفا و ادبای ما را که بسیار زیبا گفتند و سرودند و این منابع ارزشمند را به جلوههای فکر و اندیشه بشری نزدیک کردهاند از آنها بهره بگیریم اما بحث خودمان و نوع سوم چگونه زیستن چگونه بودن که عبارت است از چگونه زیستن عرض کردیم سه چگونه برای انسان مطرح است چگونه بودن آغاز چگونه شدن انجام و چگونه زیستن بین آغاز و انجام و این سفری که انسان دارد سیر و سلوکی که دارد و حرکتی که بایستی این بشر انجام بدهد در این چگونه زیستن است بحث این ماه عزیز را به این امر اختصاص دادیم زیرا این ماه عبارت است از ماه خودسازی و چگونه زیستن و شرایط تربیتی و اخلاقی را در حقیقت احیا کردن در بحث چگونه زیستن که مسیر بین بودن و شدن را از این راه و از این رابطه بایستی ما بهرهمند بشویم دو دانش اساسی در طول قرون متمادی فعال بودند کار میکردند تا انسان را در این بُعد کمک بکنند و در بُعد چگونه زیستن انسان را به فضای شایسته و مناسب خودش بیاورند و به او این معنا را بیاموزند که برای چگونه شدن بایستی این مسیر طی بشود آن دو دانش عبارتند از دانش اخلاق و فقه که یکی ناظر به حیثیتها جوانحی انسان است و دیگری ناظر به حیثیتهای جوارحی انسان انسان را جوانحی است یعنی قوای نفسانی و شئونات باطنی است و یک سلسله هم جوارحی است که با او اعمال خودش را تکالیف خودش را و وظایفش را انجام میدهد آنچه که به تکالیف و وظایف برمیگردد در این مسیر چگونه زیستن دانش فقه تأمین میکند همین روزه عزیزی که خدا را شکر میکنیم ما را خدای عالم لایق دانسته و ما لایق خطاب الهی شدهایم که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون ما خدا را شکر میکنیم در مقابل نعمت ربوبی پروردگار عالم که ما را لایق به این خطاب شریف دانسته است و ما به این ماه عزیز مشرّف شدیم و تشرّف یافتهایم به این ماهی که متعلق است به ساحت الهی ما اینها را اعتباری فرض نکنیم اینها حقیقت دارند ماه رمضان ماه حقیقت است ماه عینیّت است با انسان رفیق است شفیق است دوست است مهربان است آمده است تا انسان را کمک کند انسان را در چگونه بودن چگونه زیستن و چگونه شدن کمک بکند خصوصاً در باب اینکه این انسان چگونه باشد اینکه امام سجاد(علیه السلام) تعاملش با این ماه در پایان این ماه این است که احسن رفیق بودی بهترین و اکرم شفیق بودی من با تو انس داشتم تو با من انس داشتی راه نشان میدادی به من از بدیها میگفتی و مرا برحذر می‌داشتی به خوبیها آگاه میکردی مرا تشویق میکردی ترغیب میکردی این ماه رمضان است که زنده است حیات دارد جلوههای ظاهر و باطن ما را میتواند بسازد بنابراین دانش اخلاق که امروزه با تربیت همراه است و اخلاق و تربیت برای اینکه انسان را در جهات جوانحی و جوارحی بسازند کارآمدند آموزههای اخلاقی ما برگرفته از آن منابع وحیانی و متون حِکمی و عرفانی ما امروزه میتوانند در تربیت نسل انسانی و جوامع انسانی خصوصاً آنهایی که دورههای جدیدی از انسانیت را تجربه میکنند نوجوانها جوانها میان‌سالها اینها میتوانند از نوع اخلاق و تربیت انسانی و الهی الهام بگیرند و از فقه اصیل که احکام و تکالیف و وظایف را برای انسان به درستی تشریح میکند را فرا بگیرند تا بحث چگونه زیستن را برای خود تجربه کنند یک بحث دیگری هم هست برای تبیین این موضوع ظاهراً امروز موفق نمیشویم تحت عنوان عقلانیت وحیانی چون جا دارد که در ابتدا خود این موضوع و این عنوانی که ما در این سی روز در مهمان این عنوان هستیم در خدمت این عنوان هستیم و بناست از این عنوان حرف بزنیم راجع به این بایستی که دانش و آگاهی فی الجمله‌ای باشد که عقلانیت وحیانی یعنی چه ما منبع معرفتی خودمان را برای اینکه چگونه زیستن‌مان را تأمین کنیم از کجا باید بگیریم بسیار خب! ما فهمیدیم که چگونه بودن نقطه آغاز است چگونه شدن نقطه انجام است و بین آغاز و انجام هم چگونه شدن است این چگونه زیستن است این چگونه زیستن را از کجا بیابیم آیا چه منبع معرفتی وجود دارد که بتواند ما را به فضای چگونه زیستن آشنا کند إنشاءالله در جلسه آینده راجع به این منبع درست و اصیلی که از آن به عنوان عقلانیت وحیانی یاد میشود با هم صحبت کنیم و این منبع را بهتر بشناسیم و از این پایگاه اصیل معرفتی بتوانیم این چگونه زیستن را بیابیم من در پایان بحث امروز یک نکتهای را میخواهم عرض بکنم و آن این است که بشر امروز در مقابل یک تهاجم و هجوم قوی اجتماعی و فرهنگی قرار گرفته است و آنچه که میتواند انسان را در مقابل این تهاجم و این فرهنگ توفندهای که دارد به غارت میبرد به تاراج میبرد همه آن ذخایر انسانی را کرامت انسانی را انسانیّت انسانی را و دارد به یک اموری تبدیل میکند تحت عنوان مطالعات فرهنگی و اجتماعی چیزی را به خورد جوامع میدهد که شایسته این انسان و صالح برای اینکه این انسان را به جایگاه اصلی‌اش برساند نیست ما البته از همه مطالعات فرهنگی و اجتماعی که اصیلاند و مبتنی بر یک عقلانیت شایستهاند مبتنی بر برهان و استدلال و حکمت‌اند استقبال میکنیم قطعاً مطالعات اجتماعی و فرهنگی که امروز بشر در کل جهان در شرق و غرب این عالم در شمال و جنوب این عالم دارد قابل استفاده است جامعهشناسان روانشناسان مردمشناسان اهل فرهنگ آنهایی که زمینههای هنری را فرهنگی را در جوامع دنبال میکنند اینها قطعاً به امکانات خوب علمی و هنری و فرهنگی دست یافتند اینها همه ارزشمند است ما همه اینها را باید قدر بدانیم اما همه اینها بایستی در مسیر اخلاق و تربیت شایسته انسانی قرار بگیرد ما با بهرهمندی از این فکر و فرهنگی که بشر تولید کرده و تا حد زیادی قابل استفاده است با همه آنها ما از راه دوستی و رفاقت و صمیمیت تعامل میکنیم اما آنچه که بیرون از این چارچوب دارد با زرق و برقهای ناصواب دارد با جلوههای دروغین با یک فریبکاری با یک نیرنگبازی با یک دروغ دارد جامعه را به سمت و سویی هدایت میکند که آینده روشنی برای انسان نیست و انسان نمیداند که به کدامین سمت دارد حرکت میکند بایستی که در مقابل این تهاجم در مقابل این هجوم عظیم و توفنده و سهمگینی که به تاراج میبرد فکر و فرهنگ را مقاومت کنیم و مقابله کنیم و این جز با یک فرهنگ غنی اسلامی و الهی که برخاسته از منبع وحیانی قرآن و عترت است شدنی نیست ماه مبارک رمضان یک خاری است در چشم بد اندیشان و بد فکران و کج اندیشان و غرضورزان و کسانی که میخواهند انسانها را به انحراف بکشانند ما باید ماه رمضان را در تمام جلوههایش شکوفا و زنده و پاینده و برقرار داشته باشیم شبهای ماه مبارک رمضان سحرها باید حتماً خانههای‌مان سفره سحر پهن بشود و چراغ سحر روشن بشود و دعای سحر و نظایر آن در فرهنگ جامعه ما مستقر بشود حتی اگر کسانی قدرت و توانایی روزه گرفتن را هم ندارند سفرههای ناهار و شام را تبدیل کنند به سفرههای افطار و سحر به حداقل اکتفا کنند و حالت روزهداری را در تمام محیط خانه محیط اجتماع محیط شهر محیط کارخانه محیط مزرعه محیط ادارات سازمانها نهادها نه فرهنگ کسالت نه فرهنگ تنبلی نه فرهنگ اینکه انسان مثلاً چند ساعت غذا نخورده و احیاناً ضعیف می‌شود این حرفها با روح رمضان سازگار نیست روح رمضان روح شادی است روح نشاط است روح قوت است روح سرافرازی است ما رمضان را با حرکتهای خودمان با جلوههایی که این ماه دارد بزرگ کنیم عظیم کنیم حکم خداست «شهر الله» است چقدر خدای عالم با دعاهایش با نیایشهایش با گفتگوهایش با جلوههای قرآن و دعا و مناجاتش ما را میخواهد سرپا نگه دارد سرحال نگه دارد با ما حرف میزند با ما گفتگو میکند تا ما این ماه را بزرگ بدانیم بنابراین آن چیزی که میتواند در مقابل این جریان سهمگین غارتگر فرهنگی که بخواهد به هویّت انسانی و به چگونه بودن چگونه زیستن و چگونه شدن انسانی آسیب برساند مسئله فرهنگ اصیل اسلامی است که یکی از برترین آنها بلکه سرآمد آنها ماه مبارک رمضان است که قرآن و عترت را در بالاترین و برترین چهره با خود دارد امیدواریم که إنشاءالله از برکات و مواهب این ماه همه برخوردار بشویم و خدای عالم این ماه را برای امت اسلامی برای همه جوامع اسلامی در هر کجا که هستند در هر منطقهای که هستند در غرب عالم شرق عالم شمال و جنوب عالم خصوصاً کسانی که در ایران اسلامی به سر میبرند و داعیهدار و طلایهداران فرهنگ غنی اسلامی هستند إنشاءالله برخوردار باشند و از این مواهب استفاده کنند إنشاءالله که به برکت این ماه این مواهب برای همه ما فراهم بشود از همه دوستان و برادرانی که در این سفر با ما همراهاند در این سفر معرفتی در این سفر چگونه‌ زیستن و برخورداری از منابع وحیانی با ما همراهاند هم سلام مجدد داریم هم آرزوی توفیق داریم و هم إنشاءالله که ما را از دعای خیر فراموش نخواهند کرد و از نکات و مطالب ارزشمندشان هم ما را بهرهمند خواهند داشت.

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات