پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه ، هر روز ساعت 14 عصر از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» همچنان در ایام و لیالی ارزشمند ماه مبارک رمضان هستیم خصوصاً دهه پایانی این ماه که از رحمت ویژهای برخوردار است و خدای عالم صدای مؤمنانی که با حال تضرّع و زاری در پیشگاه پروردگار عالم دست نیایش و دعا برداشتند و برای خویش و دیگران طلب غفران و آمرزش از یک سو و رحمت و هدایت از سوی دیگر کردهاند در پیشگاه پروردگار عالم بسیار قابل توجه است انسانها برای سعادت خودشان باید تلاش کنند و تلاش عملی انسانها در مقابل عنایت ربانی اصلاً به حساب نمیآید گرچه گفتند از تو حرکت از خدا برکت اما آن برکتی که در حقیقت در مقابل حرکت است قابل مقایسه با آن حرکت نیست انسان با یک طلب مغفرت و آمرزش از درگاه الهی و اظهار بندگی و عبودیت و پذیرش سِلم و تسلیم و اسلام در پیشگاه پروردگار عالم میتواند از یک فرصت مغتنمی برخوردار بشود باید بدانیم که گذر از عالم طبیعت بسیار سخت و دشوار است به راحتی نمیشود از این مرداب و گرداب غرق به خون انسانهایی که دنیاگرایی و لذتجویی را نصب العین قرار دادهاند گذشت و عبور کرد تنها با عنایت ربّانی این گذر قابل عبور و گذر کردن است یکی از بهترین و ارزشمندترین جلوههایی که میتواند انسان را در این راستا کمک کند ماه مبارک رمضان و جلوهها و تجلیات این ماه است از جمله آنها مسئله روزه است که جناب حکیم سبزواری در کتاب نبراس الهدی در باب روزه میفرماید که «الصوم للقلوب نعم التصفیة *** صوموا تصحّوا حجّة مستکفیة» اگر بخواهید جانتان و قلبتان مصفّا بشود پاک بشود تصفیه تصفیه بشود آنچه که باعث صفای ضمیر و باطن و جان انسانی است بهترین آنها خود صوم و روزه است «الصوم للقلوب نعم التصفیة» قلب را در حقیقت صفا میدهد و از کدورتها و زنگارها و آنچه که بر قلب به عنوان ﴿کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُون﴾ در حقیقت میزداید و از بین میبرد همانا عامل تصفیه که روزه است میباشد «الصوم للقلوب نعم التصفیة *** صوموا تصحّوا حجّة مستکفیة» اگر از رسول گرامی اسلام و یا اهل بیت عصمت و طهارت رسیده است که روزه بگیرید تا در صحت و عافیت باشید این هم صحت جسمانی است و هم صحت نفسانی است و هم صحت روحانی هم میتواند جسم انسان را از کدورتهای مادی و قذارتهای مادی پاک کند و سلامت جسمانی برای انسان به ارمغان آورد و هم میتواند نفس انسان را از کدورتهای اخلاقی و رذایل پاک کند و هم عقل را از جهل و نادانی و ناخردی پاک و تصفیه کند و هم قلب را که مرکز وجود انسانی است و انسان با قلب میتواند با خدای خودش در ارتباط باشد که «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّه» بنابراین این روزه را باید قدر بدانیم در فراز دیگری حکیم سبزواری میفرماید که «و خیر صوم لتصیر مظهرا *** لصمد لا یطعم ربّ الوری» درود بر این حکیمان بزرگوار و انسانهای فرزانهای که در ظلّ جریان وحی قرار گرفتند و به زیبایی فهم کردند و به زیبایی سرودند «و خیر صوم لتصیر مظهرا *** لصمد لا یطعم ربّ الوری» بهترین روزه آن روزهای است که انسان را به مسیر صمدیت و در جهت راهیابی به جریان صمدیت حق سبحانه و تعالی نزدیک میکند اگر ضیافت الهی در ماه مبارک رمضان است که «شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ» این ضیافت ضیافت نزاهتی است یعنی انسانها را از بدیها و زشتیها و آنچه که باعث کدورت و رذایل انسانی است انسان را پاک و تصفیه میکند آنگاه است که انسان میتواند خود را با کمالات بیاراید و جانش را زینت بدهد اگر صحنه جان سفید و شفاف شد روشن و مهیا شد جلوههای کمالی میتواند در آسمان وجود انسانی سر برآورد و فروغ و روشنایی ببخشد لذا فرمود «و خیر الصوم لتصیر مظهرا» بهترین نوع روزه آن روزهای است که شما را در مقام مظهریت اسماء خدا قرار بدهد کدام اسم؟ اسمی که از او به صمد یاد میشود ﴿اللَّهُ الصَّمَدُ﴾ صمد به تعبیری که جناب حکیم سبزواری در شرح این بیت در نبراس الهدی بیان فرمودهاند مراد از صمدیت یعنی از هر نوع نقصی و عیبی منزه بودن او سبّوح است و قدّوس است از هر نوع نقصی و عیبی حتی از کمال نامناسبی نسبت به ذات الهی در همه حال در امان است او میگوید معنای صمدیت همان وجوب است که نهایت و شدت هستی است در مقابل امکان این صمد در مقابل امکان است صمد به تعبیری که ایشان بیان میکنند این حکیم الهی یعنی خدایی که سراسر از کمالات است از وجود است و از هر نقصی و عیبی مبرّا و سالم است «و خیر الصوم لتصیر مظهرا» بهترین روزه چون روزه دارای مراتبی است و دارای درجاتی است بهترین درجه و برترین درجه روزه آن است که انسان خود را در مسیر صمدیت حق قرار بدهد «و خیر صوم لتصیر مظهرا *** لصمد لا یطعم ربّ الوری» آن خدایی که ﴿وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَم﴾ او گرچه به ماسوی الله طعام میدهد رزق میدهد روزی میدهد اما خود بینیاز است و منزه است از اینگونه از مسایل که فرمود این باعث میشود که انسان در مسیر بهترین اوصاف حق سبحانه و تعالی قرار بگیرد ما همچنان در بحث چگونه زیستن بر پایه عقلانیت وحیانی هستیم نحوه زیستمان را براساس آیین وحی که عقل از او خوب خبر میدهد و اطلاع دارد براساس آن داریم خودمان را تنظیم میکنیم عرض کردیم که خدای عالم یک سلسله بایدهایی را در قرآن برای ما تشریح فرموده است و یک سلسله نبایدهایی را مراد از این بایدها یعنی در زیستتان و چگونه زندگیتان این بایدها را توجه کنید اینها لازمه زندگی و حیات طبیعی و مادی انسان است انسان بدون این آموزهها آن زیستن سعادتمندانه او تأمین نمیشود و اگر معاذالله در چگونه زیستن فلج باشد در چگونه شدن که در حقیقت صیرورت و انقلاب و استحاله و تحول وجودی اوست راجل و پیاده است موفق نخواهد شد که آن شاهد مقصود را در آغوش بگیرد خوشا به حال کسانی که به آنها خطاب میشود ﴿سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدین﴾ فرشتگان وحی آنها را در آغوش میگیرند و بر آنها سلام و درود دارند و میفرمایند جای امن شما در بهشت برای شما مهیا است ﴿وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ چقدر پیامهایی شیرینی است چقدر پیامهایی گوارایی است چقدر خدای عالم بهشت را تزیین کرده زیبا کرده و مناسب شأن انسان مؤمن ساخته و همه نعمتها را برای او فراهم آورده است ﴿وَ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ﴾ هر آنچه را که میل و اشتها داشته باشند برای آنها فراهم است زیرا در دنیا توانستند زندگی شایسته و بایستهای را برای خود فراهم بیاورند بنابراین یک سلسله بایدهایی را خدای عالم در قرآن بیان فرموده است همانگونه که یک سلسله نبایدهایی را هم ذکر فرموده است یکی از بایدهایی که در جلسه قبل راجع به آن صحبت شد و جای بحث هم زیاد دارد این است که در سوره مبارکه توبه فرمود ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ﴾ انسان نمیتواند در زندگیاش بدون راهنما بدون بلد راه بدون آن دسته از انسانهایی که با حق آشنایند بلکه با حق عجیناند بلکه با حق عینیت یافتند و متحقق به حق شدهاند که معصوماند بدون آنها حرکت بکنند شدنی نیست و این همراهی و معیت با صدیقین یک اصلی است که ما باید در زندگی خودمان داشته باشیم درست است باید سایه ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(سلام الله علیهم اجمعین) در وجود ما و بر وجود ما باشد ما در پناه و قلعه و دژ ولایت بایستی که خودمان را حفظ کنیم «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» انسان باید محبت و ارادت و دوستی نسبت به علی بن ابیطالب و اولاد معصومینش را از یک سو و معرفت و آگاهی از سوی دیگر را داشته باشد امروز در جامعه ما روی دوستی خیلی تأکید میکنند روی یک دوستی که با گریه و اشک و آه باشد که با مصیبت و سر زدن و سینه زدن و امثال ذلک باشد خیلی تأکید میکنند اما این دوستی که با ارادت و با معرفت آمیخته نباشد ما کمتر تریبونی داریم کمتر سخنران و سخنرانیهایی داریم که این آمیختگی معرفت و ارادت را این دوستی را با معرفت را با هم ذکر میکنند در باب زیارت ائمه(علیهم السلام) و مشخصاً در باب زیارت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) آمده است «مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّة» اگر کسی به سعادت بخواهد راه بیابد و بهشت سعادت را در آغوش بکشد نه تنها بایستی محبت و دوستی اهل بیت عصمت و طهارت را با خود داشته باشد باید معرفت نسبت به آنها را داشته باشد امروزه تأکید میکنند روی این محبت اما در مغزا و مخ این محبت که باید معرفت و شناخت و آگاهی و تبعیت و پیروی باید موج بزند این نیست آن سرمایهای که به عنوان محبت از او یاد میشود این سرمایه حتماً بایستی در درونش و مغزش معرفت باشد اینجوری نیست که هر کسی که محبت را در درون جانش داشته باشد نجات پیدا میکند بله آن محبتی که به همراه خودش معرفت را و به دنبال خودش تبعیت و پیروی راستین را بیاورد البته اینگونه است ما میبینیم که خیلیها از مجالس اهل بیت میآیند چشمهایشان پر از اشک است دلهایشان پر از غم و اندوه اهل بیت است اما اندیشه آنها فکر آنها آن راستی و صداقت را ندارد «هر آن کس که جوید به دل راستی *** نیارد به کار اندرون کاستی» اگر آن صداقت و آن درستی که بایستی در وجود انسان بین قول و عمل بین ایمان و عمل انسان باشد اگر این در وجود انسان محقق نشد و این راستی در وجود انسان تحقق پیدا نکرد بلکه این راستی ساقط شد از آن طرف کجیها و انحرافات و تحریفها میآید خیلیها شعار ولایت و پیروی از امام زمان و مهدویت را میدادند اما آن مهدویتی که در درونش یک معرفت اصیل نباشد تردیدی نیست که به انحراف و تحریف و نظایر آن کشیده میشود «هر آن کس که جوید به دل راستی» به قول جناب حکیم فردوسی اگر راستی در وجود انسان سرافراز نشد برافراشته نشد در اهتزاز در نیامد بلکه راستی ساقط شد «نیارد به کار اندرون کاستی» از هر جانبی در وجود انسان انحراف و تحریف پدید خواهد آمد ما این همراهی و تبعیت و پیروی از صادقین را که معصومین هستند در حقیقت بایستی در دستور کار خودمان قرار بدهیم این خیلی مسئله مهمی است اگر این همراهی و مصاحبت در وجود ما شکل نگیرد اگر به مراسم اکتفا کنیم به مناسبتهای ولادت و شهادت اکتفا کنیم اما خُلق و خوی آنها را سیره آنها را خصال آنها را سجایای آنها را اینکه آن دعای شب جمعه است که خدایا «صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ الْوَرَی سَجِیَّة» اینهایی که از سجایای اخلاقی از سیره حُسن و نیکویی برخوردارند ما اگر از آنها تبعیت نکنیم و در مسیر آنها همراهی و مصاحبت نداشته باشیم قطعاً آن نجات و سعادتی که برای ما در نظر گرفته شده است را شاهد نخواهیم بود بنابراین یکی از مواردی که در قرآن با عبارتهای مختلف این مسئله آمده است ولی صریحترین و روشنترینش همین است که خدا به صورت مطلق و بدون هیچ قیدی فرمود ﴿وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ﴾ در باب اطاعت از خدا و پیامبر ﴿أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ﴾ بسیار صریح و روشن دارد اینجا مسئله ﴿وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ﴾ این عبارت صریحتر و روشنتر و مضمون قویتری را با خود دارد یک وقت دستور میدهد که تبعیت کنید اطاعت کنید یک وقت میفرماید که این همراهی و مصاحبت را به عنوان یک امر مستمر در وجود خودتان قرار بدهید لحظهای از این امر غافل نباشید این ﴿کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ﴾ یک تأکید مؤکدی را با خودش دارد یک امر روشنی را که صراحت در این معیت و مصاحبت هست را به ابلغ وجه دارد بیان میکند و لذا این در دستور زندگی ما باید باشد ما همواره احساس کنیم که در پناه ولایت هستیم تا آن امنیتی که فرمود «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» از عذاب و شکنجهها و رنجهای دنیوی و اخروی انسانی نجات پیدا میکند که در این رابطه باشد یک دستور دیگری را هم از قرآن در همین رابطه بیاموزیم و به عنوان یکی از جهاتی که در قرآن به عنوان امر مسلّم در مسئله زندگی بایستی آن را تعقیب بکنیم را هم از قرآن بیاموزیم خدای عالم در قرآن با تأکید میفرماید که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ﴾ این مسئله بایستی از منظر ما و از جلوی دیدگاه ما نرود بلکه همواره از مواردی باشد که ما آن را مدّ نظر خودمان داریم یک وقت انسان مأمور به عدل میشود میفرماید که ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ﴾ این مرحله اول است عدل در لفظ دیگر و معنای دیگر یا لغت دیگر عبارت است از قِسط قِسط در مقابل قَسط قِسط یعنی عدل و قَسط یعنی ظلم ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ یعنی آنانی که عدالت و قِسط را در وجود خودشان قرار دادند مقسط همان عادلی است که عدالت را در وجود خودش پهن کرده است و پذیرفته است از مرحله ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ﴾ بالاتر آمدند و ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ را مطرح کردند از این مرحله بالاتر فرمودند که قائم به قِسط باشید نه تنها عدالت بورزید بلکه به عدل قائم باشید قائم به عدل بودن یعنی عدل را مبنای وجود قرار دادند پایه و اساس زندگی قرار دادند و براساس آن حرکت کردند در گفتار در نوشتار در رفتار در کردار در هر بُعدی از ابعاد مبتنی بر عدل انسان حرکت بکند این را میگویند قائم به قِسط یکی از مراحل دیگری که خدای عالم به این مسئله دستور میدهد مسئله قائم بالقسط بودن است اما عالم طبیعت عالم سختی است دشوار است و با عمل به عدل و با مقسط بودن و با قائم به قسط بودن کار تمام نمیشود آنقدر بادهای سهمگین و طوفانهای وحشتزایی در عالم طبیعت وجود دارد که انسان را میلرزاند و اگر بنیانهای انسان قوی و مستحکم و پولادین و به تعبیر قرآن ﴿کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ﴾ نباشد میلغزد لذا فرمودند که ﴿کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً فَاللَّهُ أَوْلی بِهِما﴾ ملاحظه بفرمایید این آیات دارد چه معانی را و چه حقایقی را به ما تعلیم میدهد که ما با یک آگاهی و خبرویت بیشتری در صحنه زیست و زندگی باشیم برادران و خواهران ایمانی ای دوستانی که با ما همراهید و روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان را ما با هم داریم سپری میکنیم بدانیم که اگر خدای عالم از ما اینگونه خواسته است و فرموده است ﴿کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً فَاللَّهُ أَوْلی بِهِما﴾ این بیانات و این عبارتها را دقت کنید ما میخواهیم اولاً از شاهد مثال ما آن صدر آیه است که فرمود ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ بِالْقِسْطِ﴾ قوام یعنی که صیغه مبالغه است یعنی بنیانی مستحکم و پولادین از قسط و عدل برای خودتان بسازید اگر گفتیم قائم به قسط کم است اگر گفتیم که مقسط باشید و خدای عالم عادلان و مقسطان را دوست دارد کم است اگر گفتیم خدای عالم امر به عدل میکند که عادل زیست بکنید کم است اینها نمیتواند انسان را در این پهندشت عالم طبیعت که همواره پر از تلاطم است و این دریای طوفانزده نفس اماره و وساوس و دسائس شیطانی انسان را هر لحظه به سویی میافکند اگر انسان پولادین نباشد و قوام بالقسط نباشد نمیتواند خدای عالم در این آیه دارد تصریح میکند اولاً شما عدالتتان را مبنایش را یک عدالت انسانی قرار ندهید عدالت انسانی تا یک حدی میتواند شما را جلو ببرد ﴿کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ﴾ اگر بخواهید در این میدان کارزار مهم عالم طبیعت امر دشوار دشمنیها و عداوتها و سختیها و عقبات را با موفقیت پشتسر هم بگذارید به جایی برسید که خدای عالم میفرماید ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ اگر در همین ماه که ماه مبارک رمضان است سید اولیاء در سید شهور در سید لیالی در سید لحظات در سید حالات به سید قتل به شهادت رسید علی بن ابیطالب(علیه السلام) سید الاولیاء است در سید شهور ماه مبارک رمضان در سید لیالی شب قدر در سید حالات که سجده است به سید قتل که شهادت است رسیده این امام(علیه السلام) که قوام به قسط بود او در مسیر عدالت و پایداری عدالت در حد نهایت بود اگر خدای عالم میفرماید که ﴿کُونُوا﴾ اینگونه باشید اینگونه استوار باشید مستحکم باشید که بتوانید این سختیها و دشواریها را کنار بزنید اگر این امام فرمود که «فُزْتَ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ» این رستگاری یعنی همه این سختیها همه این مشکلات همه این مصائبی که در دنیا بود را با قدرت عدالت و حقطلبی و حقجویی من کنار زدم وگرنه آن همه مصائب و سختیها از یک سو دولت و قدرت آنچنانی از سوی دیگر هیچ چیزی علی بن ابیطالب(علیه السلام) را نلرزاند «المؤمن کَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّکُهُ الْعَوَاصِف» بنابراین این دستور را ما از قرآن داریم میگیریم که نه تنها به عدالت عمل کنیم نه تنها مقسط باشیم و قِسط و عدل را در جان خودمان قرار بدهیم نه تنها بر پایه قسط و عدل حرکت کنیم که قائم به قسط باشیم بلکه قوّام به قسط باشیم یعنی در نهایت عدالتخواهی و عدالتجویی باشیم برای اینکه در گذر از مسایل دنیایی سختیها و مشکلاتی است و این عدالت را هم بایستی به گونهای در وجودمان قرار بدهیم که ﴿شُهَداءَ لِلَّهِ﴾ باشیم تا از جانب پروردگار عالم به عنوان آگاهان و آشنایان به وضع امت باشیم بتوانیم برای امت راهنما باشیم هم خودمان را نجات ببخشیم و هم برای امت یک چراغ راهی باشیم برای اینکه این قوام بودن به قسط را برای ما خدای عالم باز بکند تشریح بکند که یعنی چه ما قوام به قسط باشیم میفرماید که اگر در تصادم و تزاحم حق عدل در یک سو بود و والدین در یک سوی دیگر عدل در یک سوی بود و منافع اقربین شما نزدیکان شما دوستان شما در کفه دیگر عدل در یک سو بود خود شما و منافع شما در یک سوی دیگر باشد در همه حالات ﴿وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ﴾ شما سعی کنید که آن کفه عدالت را و آن سوی عدالت را و قسط را بر آن سوی ترجیح بدهید ولو آن سمت و سوی شما پدر و مادر شما باشد نزدیکان و دوستان و آشنایان باشد یا حتی خودتان باشید این مسئله عدالت و قسط بسیار مسئله مهمی است اگر انسان عدالت را از دست بدهد یا جامعهای عدالت را از دست بدهد آن جامعه فرو خواهد پاشید قسط بنیان ایستادگی و ایستایی یک جامعه است حالا ما الآن راجع به فرد سخن بگوییم بعد راجع به جامعه بعد راجع به نظام سخن بگوییم اول در باب فرد ﴿کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ﴾ سوره مبارکه نساء آیه 135 ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً فَاللَّهُ أَوْلی بِهِمَا﴾ هیچ چیز نباید جلودار شما باشد در تبعیت از عدالت تماماً سعی و تلاش و کوششتان اینگونه باشد این همراهی و این مصاحبت با عدالت را ملاحظه بفرمایید در چگونه زیستن برای ما باید مدّ نظر باشد ما نمیتوانیم بدون این آموزهها یک زیستن شایسته و مناسبی برای خودمان رقم بزنیم دنیاست و دنیا میرباید ﴿فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوی بِهِ الرِّیحُ فی مَکانٍ سَحیقٍ﴾ جوری نیست که انسان احساس بکند که یک مقداری عقل و خرد و امثال ذلک نه آنقدر دنیا در ربودن و ربایش انسان مهارت دارد و ابزاری که در دنیا وجود دارد در ربودن و سرقت انسان و به رهن و گرو گرفتن انسان ماهر است که انسان نمیتواند از دست دنیا به این راحتی نجات پیدا کند فقط و فقط دژ و قلعه ولایت است که میتواند «فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» آنجا محفوظ باشد و راه نجات را پیدا بکند لذا خدای عالم مسئله عدالتجویی و حقطلبی را بنیان وجود انسان قرار میدهد و انسان مبتنی بر قسط و عدل باید زندگی و بساط هستیاش را پهن بکند امروزه میگویند مثلاً بر پایه عقلانیت بر پایه توجه به رب العالمین و نظایر آن که پایه و اساس همه فعالیتها و نهادها مبتنی بر آن شکل میگیرد ما یک مبنا داریم و یک بِنا بنای زندگیمان را ساختمان و کاخ و قصر زندگیمان را روی چه چیزی بنا کنیم چه بنیانی و فونداسیونی را برای زندگیمان باید قرار بدهیم اینجاست که خدای عالم میفرماید که آن بنیان اساسی که میتواند کاخ زندگی شما را نگه بدارد و در مقابل حوادث سیل زلزله طوفانهای سهمگین و بادهای سهمگین شما را نجات بدهد و مصون نگه بدارد مسئله قوام به قسط بودن است خیلی کار سختی است ﴿وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً فَاللَّهُ أَوْلی بِهِمَا﴾ اینها بیانات قرآنی و وحیانی است جامعه ما الآن از این ویژگی چقدر برخوردار است ما به سراغ جامعه برویم آیا انسانها این معنای از عدالت را که باید در پایگاه و مبنای زندگی ما قرار بگیرد چقدر با آن آشنا هستیم ما آیا بین ما و قوام به قسط بودن با این تعریفی که خدای عالم دارد میکند میگوید قوام به قسط کسی است که اولاً این را برای حق سبحانه و تعالی و در مرآی و منظر حق قرار بدهد ﴿شُهَداءَ لِلَّهِ﴾ باشد ما اگر پیش خودمان احساس بکنیم که دارای عدالتیم این کارساز نیست ﴿شُهَداءَ لِلَّهِ﴾ در پیشگاه پروردگار عالم انسان به قسط و عدل بتواند شهادت و گواهی بدهد و این باید به گونهای باشد که هیچ چیزی با عدالت برابری نکند به خاطر نفس و خودمان و منافع خودمان به خاطر نزدیکانمان و اقربینمان حتی به خاطر پدر و مادر از عدالت کوتاه نیاییم ﴿وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ﴾ فرقی نمیکند غنی باشید فقیر باشید بگویید من نیاز داشتم محتاج داشتم زن و بچه و فلان اینها هیچ وقت نمیتوانند مبرر و مجوزی باشد که ما از عدالت فاصله بگیریم عدالت مبنا و اساسی است که همواره باید که مبتنی بر آن کاخ زندگی را و باورهایمان را بسازیم اگر به عدالت آسیب زده شد انسان در معرض سقوط است یک بادی بیاید یک طوفانی بیاید شما ببینید این امواج سهمگین فرهنگی که از شرق و غرب دارد در فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی دارد میآید میبرد، میبرد، قطعاً میبرد اگر کسی استوار و پابرجا و پا در بنیانهای مستحکم قوام به قسط نداشته باشد این طوفانهای سهمگین میبرد ممکن است یک خوانندهای یک نوازندهای یک شاعری یا هر کس دیگری بیاید و با احساسات بازی بکند با عواطف بازی کند شعاری بدهد حرفی بزند و امثال ذلک مسیر جامعه را برگرداند بوده، نمونههای فراوانی وجود داشت و اکنون هم وجود دارد که یک عده با احساسات و عواطف میآیند اینها که نمیتوانند خردمندان را و قائمان و قوامان به قسط را بفریبند بلکه عمده جامعه که از این مسئله بیخبرند و از عدالت حقیقی که فقط عدالت به معنای اینکه گناه کبیره انجام ندهند و بر صغیره اصرار نورزند این نه اینکه عدالت فقهی است عدالت حِکمی عدالت حِکمی یعنی چه یعنی در مسیر فکر و معرفت حکمت در مسیر شهوت عفت و در مسیر غضب شجاعت این هر سه را پایگاه خود قرار بدهند و عدالتی مبتنی بر حکمت و عفت و شجاعت ایجاد بکنند این میشود عدالت عدالتی که حکیم میگوید نه عدالتی که فقیه میگوید عدالت فقهی نازلترین مرتبه عدالت است آن عدالت حِکمی که حکمای ما بزرگان از حکمت از زمان جناب فارابی و جناب شیخ الرئیس بوعلی سینا در کتابهایشان بیان فرمودهاند و اکنون این بحثها الحمدلله به بلوغ و به کمالش رسیده است این نوع از عدالت بایستی که در جامعه مطرح باشد انسان نه کندذهن باشد بلادت داشته باشد نه جربزه و حرفهای تند و تیز بزند و امثال ذلک که امروز عدهای در جامعه با جربزگی دارند جامعه را راهبری میکنند از این شاخه به آن شاخه به این بپرند و به آن بپرند این حرف را بزنند به آنجا بگویند آنجا را نقد کنند آنجا را اشکال کنند آنجا را از اینجور افراد دارند در جامعه راهبری میکنند تریبون دارند و حرف میزنند عدهای هم تبعیت از آنها میکنند نه بلادت و کندذهنی و نه جربزگی بلکه حکمت عقلانیت تعقل و خردمندی بایستی مبنای این امر باشد این یک بخش در مسایل شهوت باید به گونهای باشند که راه درست خواستنها و تمایلاتشان را از طریق عفت تأمین کنند و در نهایت هم در بخش غضب باید که بر مبنای شجاعت حرکت بکنند نه جبان و ترس به اصطلاح بر آنها حاکم باشد نه تهور و بیباکی شجاعت این مجموعه حکمت و عفت و شجاعت یک عدالتی را برای انسان ایجاد میکند که میتواند مبنای زیست و زندگی انسان باشد چنین انسان عادلی میتواند مسیر زندگی خودش را به درستی تنظیم کند و به جایگاه اصیل برساند به هر حال ما در مسیر عدالتجویی بایستی با این تأکیدی که قرآن میفرماید همراه باشیم ﴿کُونُوا مَعَ﴾ باشید اینگونه ﴿کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ﴾ در آیهای دیگر باز بر همین معنا تکیه میکند اصرار دارد و مسئله تأکید بر عدالت را به این صورت مطرح میکند در سوره مبارکه مائده میفرماید ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاَّ تَعْدِلُوا﴾ هرگز از عدالت فاصله نگیرید اگر دیگران خواستند شما را وادار کنند که از عدالت فاصله بگیرید این کار را هرگز انجام ندهید جامعهای که از عدالت فاصله بگیرد آن جامعه تبعاً نجات پیدا نخواهد کرد آن جامعهای که در آن پارتی و رفاقتبازی و اینگونه از مسایل بخواهد حکومت بکند آن جامعه از عدل و قسط برخوردار نیست آن نظامی که در آن نظام جهات آن نظام و آن حکومت بر مبنای عدالت شکل نگرفته است آراء و نظرات به درستی در کنار هم قرار نگرفته است عدهای خود را حاکم بر دیگران داشته باشند و آنها در سرنوشت انسانها بخواهند مداخله بکنند و عدهای زمام سرنوشت انسان را بخواهند به دست بگیرند و تعیین کنند هر کس میخواهد باشد در هر جایی میخواهد باشد این یک نوع اعمال ولایت است که این ولایت نامشروع است چون اصل بر عدم ولایت است ولایت نیازمند به اثبات شرعی است و از راه شریعت مقدس باید این اعمال ولایت مطرح بشود بنابراین آنچه که برای جامعه انسان شایسته است همان است که خدای عالم فرمود ﴿کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ﴾ امیدواریم که خدای عالم توفیق اینگونه معیتها را هم معیت با صادقین و هم همراهی و مصاحبت با عدالت در این سطح را به همه ما مرحمت بفرماید
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»