پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه ، هر روز ساعت 14 عصر از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» گرامی میداریم و ارج مینهیم جلوههای زرین و ارزشمند ماه مبارک رمضان را که از بهترین آنها مسئله دعا و نیایش است که توأم با معرفت و اخلاق است گاهی اوقات مسئله نیایش صرفاً نیایش است و آنچه که همراه دارد ستایش و اصل تمجید و حمد و ستایش و ثنای الهی است اما این در یک مرتبهای که به ذات احدی برمیگردد اینگونه است اما در مقام فعل این نیایشها این ستایشها این تمجیدها هم معنویت را تأمین میکند هم معرفت را تأمین میکند هم اخلاق و رفتار انسان را در حیات فردی و اجتماعی تأمین میکند لذا این دعاها را گرامی میداریم ارج مینهیم و برای این دعاهای ارزشمند در پیشگاه پروردگار عالم ادای شکر و سپاس داریم برادران و خواهران ایمانی مستحضرند که امروز روز دوازدهم ماه مبارک رمضان است و جلوههای این ماه در این روز به گونه دیگری تلألؤ و لمعان دارد امیدواریم که خدای عالم به حرمت این ماه و تجلیای که در این ماه به عنوان ماه ضیافت الهی بر بندگانش دارد همه ما را بپذیرد و ما را در کنار سفره و خوان سراسر کرامتش مهمان بفرماید و إنشاءالله این مهمانی را در پیشگاه خودش ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ نیز قرار بدهد بحثی که در این ایام و روزها در جمع شما عزیزان مطرح است عبارت است از چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی این چگونه زیستن چون کاملاً مربوط است به آغاز چگونه بودن و انجام چگونه شدن بسیار دخیل است در ساختار هویت انسانی و شکلگیری حقیقت انسانی و صورتبندی انسان انسان در آغازین مراحل وجودیاش که به تعبیر فلاسفه به عنوان عقل هیولانی زیست میکند یک موجود مبهمی است شکلیافته نیست مثل بذر گندم یا دانه جو یا هسته خرما و نظایر آن نیست که آینده روشنی داشته باشد مشخص داشته باشد یک حقیقتی است که به هر سمتی این حقیقت ساخته بشود این انعطاف را دارد اگر خدای عالم او را با این اوصاف استواء بخشید فرمود که ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ یعنی این نفس میتواند به اعلی علّیینی سفر کند و میتواند معاذالله به سمت حضیض و افول و انحطاط بغلطد و در این حد قرار بگیرد که اسفل سافلینی است بنابراین این چگونه زیستن بسیار مهم است و ما در مقابل این پرسش اساسی روز و شب و پرسشی که هر لحظه با ما هست و هرگز ما را رها نمیکند بتوانیم پاسخ مناسبی داشته باشیم از منابع وحیانی کمک میگیریم از عقل آمیخته با وحی کمک میگیریم و در این رابطه برای خود مشعلی برمیافروزیم که این مشعل میتواند چراغ راه ما باشد و مسیر ما را روشن کند و با روشنایی و بینایی و نورانی بتوانیم مسیر را به درستی طی کنیم مطالبی مطرح شد و این معنا باز و توضیح داده شد که خدای عالم به صورت رسمی انسانها را به سه دسته تقسیم کرد و فرمود ﴿وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً﴾ این ازواج ثلاثه را با عناوین مختلف یاد میکند گاهی اوقات به اصحاب شمال و اصحاب یمین و گاهی هم به فجّار و گاهی هم به ابرار و نظایر آن و آن پیشگامان این نهضت چگونه زیستن را هم به عنوان مقرّبین از آنها یاد میکند که چه در سوره مبارکه مطفّفین و چه در سوره مبارکه واقعه و یا سور دیگر که الحمد لله بخش قابل توجهی از آنها ملاحظه شد در این فرصت به بخش دیگری و فراز دیگری به این بحث بپردازیم و از منظر دیگری این بحث را دنبال بکنیم به هر حال هم مباحث کلی در باب چگونه زیستن مطرح است هم مسایل جزئی که به هر دوی آنها باید به میزان اهمیت بها داد و پرداخت هم کلیت مسئله جای بحث و گفتگو دارد هم مسایل جزئی و ریزی که در برنامه زندگی انسانی قرار میگیرد که البته این امور جزئیه از آن امور کلیه الهام میگیرند که اگر آن امور کلیه در وجود ما مستقر بشود و ما آن امور کلیه را به صورت یک امر اصیل و با ریشه در جانمان مستقر کنیم به تبع آن جزئیات هم پیاده خواهد شد یکی از اموری که لازم است جامعه دینی آن را به صورت ریشهای و اساسی برای خود تبیین کند و باز کند و او را به درستی بشناسد و بعد از شناخت صحیح و مناسب بکار بگیرد و به صورت یک فرهنگ برای خود درآورد مسئله عقلانیت است که چگونه زیستن را بر مبنای عقلانیت تمرین کند ما الآن متأسفانه چنین فضایی را در جامعه کمتر احساس میکنیم جامعه ما حسگرا هست اهل احساسات و عواطف هست اهل خیال و تصویر هست اهل وهم هست اما نتوانسته خودش را به عقل برساند به عقلانیت را برساند و تفکر را و اندیشهورزی را و نگرشهایی که مبتنی بر فکر و عقل برای انسان حاصل میشود را بتواند تحصیل بکند امروز میخواهیم این بحث را با هم مرور بکنیم و ببینیم که بر مبنای عقلانیت وحیانی و بر پایه عقلانیتی که از منابع وحیانی کمک میگیرد این مسئله عقلانی زیستن چگونه است حالا ما إنشاءالله در باب نحوه این عقلانیت هم مطالبی را باید داشته باشیم اما اصل اینکه این قوّه و این نیرو و این تفکر در وجود ما جا بگیرد مستقر بشود چراغش را روشن کند وجودش را به ما بنمایاند و ما از وجود او بهره بگیریم یکی از مسایلی است که به شدّت به او نیاز داریم ما آیا به چه جهتی و با چه انگیزهای باید خودمان را به سطح عقلانیت برسانیم و با تفکر و اندیشه و تعقل و امثال ذلک بتوانیم نحوه زیستمان را راهبری کنیم و مدیریت بکنیم این نیاز به یک مقدار برگشت به عقب دارد و ریشهیابی دارد که اصول و ریشههای ما در کجا دارد شکل میگیرد ما مخصوصاً ایرانیانی که از این قلمرو شیرین و ارزشمند و جذاب جغرافیای جهان و جغرافیای کره زمین روییدهایم و رشد کردهایم و بالندگی ما در کنار قرآن و عترت چندین برابر شده است این بزرگان ما این حکمای ما این عرفای ما این فقها و دانشمندان ما در رشتههای مختلف در طول تاریخ و خصوصاً این تاریخی که بعد از اسلام برای ما حاصل شده است نشان از این طلایهداری این تفکر و فرهنگ و این نگرشهای عقلانی است ایران و سابقه درخشان آن در مباحث فکری و فرهنگی و بحث تمدّنی زبانزد است لازم نیست ما چندان به این امر بپردازیم تاریخ ما سرشار از این مسئله اندیشهورزی تفکر و عقلانیت و نگرشهای تمدنی و نظایر آن است علم را هنر را فرهنگ را و نظایر آن را در تاریخ وقتی مطالعه میکنید یکی از محوریترین مراکزی که در عالم این امر را راهبری کرده پیش برده و براساس این جوامع را هم متمدن کرده با فرهنگ کرده خود ایران عزیز است که حالا این به لحاظ تاریخی بایستی که مورد مطالعه قرار بگیرد و تاریخنگاران ما این معنا را در صفحات زندگی این انسانها و در این کشور نشان دادهاند اما آن که ما امروز بیشتر بناست به آن توجه کنیم این است که از جایگاه دین و عقلانیت وحیانی این مسئله برای ما تا چه حدی قابل قبول است و ما تا چه حدی برخوردار از عقلانیت و تفکر و اندیشهورزی و نظایر آن هستیم این خیلی مهم است اگر فیلسوفانی متکلمانی عارفانی اندیشمندانی فقهایی در بخشهای مختلف علوم اسلامی در طول بیش از هزار سال اینگونه تاریخ ایجاد کردند تمدن آفریدند و خلقی دیگر در سرای فرهنگ ایجاد کردهاند بر چه مبنای وحیانی است این بسیار مهم است اتفاقاً آنچه که امروز بناست در این جلسه بیان بشود و از منابع وحیانی هم خوانده بشود این مسئله است ما باید تمرین عقلانیت بکنیم ما باید عقلانیت را به عنوان یک فرهنگ در جامعه خودمان بگسترانیم ما به شدت نیاز داریم که به این فرهنگ عقلانیت باز گردیم و ریشههای اصلی خود را دوباره احیا کنیم و مبتنی بر این عقلانیت و بر این فرهنگ تمدن شایسته بسازیم در همین کشور الآن مشاهده میکنیم در متن این کشور در حواشی این کشور سخنانی گفته میشود که این سخنان در حد خودش ارزشمند است اما گاهی اوقات افراط کردن بیتوجهی کردن از آن جایگاه اصیل با آن منابع روبهرو نشدن باعث انحراف و باعث کجی و اعوجاج میشود مثلاً در باب مهدویت یکی از مسایلی که بسیار شریف و عزیز است و از جلوههای ترقی و پیشرفت و عظمت و مباهات جریان مهدویت است و حضرت بقیة الله الأعظم(عجل الله تعالی فی فرجه الشریف) شما ببینید وقتی به دست نااهلان بیفتد و براساس جریان افراطگری و بدون نگرش عقلانی این مسئله تعقیب بشود چه مصیبتهایی و چه آفات فکری و فرهنگی و دینی برای جامعه به ارمغان نیاورده است ما خطرات مهدویت انحرافی را مهدویتی که بر مبنای افراط به تحریف و انحراف کشیده شده را در جامعه فراوان دیدم و اکنون هم شاهد هستیم هیچ تردیدی نیست که یکی از مفاخر ما فخر ما جریان مهدویت است و باورهای ما اعتقادات ما فرهنگ ما با جریان مهدویت گره خورده است اصلاً اعتقاد ما ریشههای ایمانی ما در این سرای جای گرفته است اما وقتی با این قضیه یک برخورد عقلانی نشود و بر مبنای اندیشههای اصیل و تفکر ناب و صحیح با او برخورد نشود محصول او میشود جریانهای منحرفی که امروز در جامعه اسلامی و ایرانی این همه مصیبت و انحراف ایجاد کردهاند من حالا نام نبرم از گروهها و نحلههای انحرافی که با عنوان مهدویت راهشان را شروع کردند و امروز در مسیری در غلطیدهاند که دشمنی و محاربه با مهدویت را و با توحید را در سر میپرورانند با جامعه اسلامی در ستیز و نبرد قرار میگیرد و دست به سلاح میبرند و احیاناً کارهای بسیار سخت و همراه با خشونت و افراط را در سر دارند بلکه در عمل اجرا و پیاده کردهاند بنابراین اگر مسایل نقلی با عقل و عقلانیت و اندیشه سالم و اصیل در کنار هم قرار نگیرد یک آفت بزرگی ایجاد میکند که این سر از تحریف انحراف کجفکری و کجقلبی اتفاق میافتد بنابراین یکی از آفاتی که جامعه ما را دارد تهدید میکند نقلگرایی بدون استمداد و استفاده از جریان عقلانیت است بسیاری از افراد در جامعه اصرار دارند و تأکید میکنند که ما به دنبال نقل و روایات باشیم روایات نورند روایات برای ما روشنگری میکنند از ذخایر ارزشمند و گرانبهایی هستند که در اختیار جامعه اسلامی قرار دارند هیچ تردیدی در ارزش و بهای ذاتی این روایات نیست اما فهم این روایات اندیشه درست حول همین روایات مگر همین قرآن که با این عظمت و با این جلال و شکوه و با این همه حجم از اطلاعات نیست که این همه نحلههای منحرف کلامی و اعتقادی ایجاد شده است براساس آن مرحوم علامه طباطبایی که رضوان خدا بر او باد ذیل آیه هفت سوره مبارکه آل عمران که مسئله آیات محکم و متشابه دارد میفرماید که همین 72 ملتی که شکل پیدا کردند همه از قرآنند چون با عقلانیت و اندیشهورزی و تفکر به سراغ قرآن نرفتهاند عدهای اهل جبر شدند عدهای اهل تفویض شدند عدهای اهل تشبیه شدند بدون تنزیه عدهای اهل تنزیه شدند بدون تشبیه عدهای اهل تجسیم شدند و دهها نحلههای نادرست فکری که همه خودشان را به گونهای وصل به قرآن میدانند «جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند» این دو جریان ریشهدار و اصیلی که در عالم اهل تسنن شکل گرفته به عنوان مفوضه و اهل جبر اشاعره و مفوضه اینها در طول قرنها با هم مقابله داشتند همه اینها هم خودشان را با آیات الهی و با منبع اصیل وحی که قرآن است نزدیک میبینند و بر مبنای آن یک عده جبر شدند یک عده در مسئله اراده که به صورت مشخص ما از منابع وحیانی از امام صادق(علیه السلام) این سخن را یا از سایر امامان بزرگوار داریم که «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَکِنْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْن» این از رشیدترین و ارزشمندترین سخنانی است که در روایات ما وجود دارد این نشان از چیست یعنی نقلگرایی بدون یک عقلانیت شایسته یک عقلانیت وحیانی که جبر را میسازد یا تفویض را میسازد یا تشبیه را میسازد یا تنزیه را میسازد در روایات هم همینطور است وقتی قرآن با اینکه از باب «القُرآن یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً» تمام لایهها و باطن خودش را دارد از آیات دیگر استفاده میکند و تبیین میکند و تفسیر میکند وقتی با چنین واقعیتی روبهروست به رغم روشن بود به رغم ظاهر بودن اما این همه انحراف و این همه اعوجاج و کجی این قرآنی که خدای عالم آن را به عنوان یک حقیقت مستقیم یاد میکند ﴿لاَّ تَرَی فِیهَا عِوَجاً﴾ خدای عالم قرآن را مستقیم میداند اعوجاج و کجی در آن نیست اما انسانهای کجفکر کجاندیش که از عقلانیت اصیل استفاده نمیکنند به سراغش میروند و برداشتهایی دارند که این برداشتها با خود قرآن در تعارض است اما افکاری که اینگونه پرورش یافته است به اینها میاندیشند بر مبنای یک پایههای ناصواب و باورهای نادرست به سمت فهم قرآن میروند خصلتها باورها حبّ و بغضها گرایشها افراط و تفریطها همه و همه اینها معرفت میسازد قدرت معرفت میسازد اخلاق معرفت میسازد تندخویی و خشونت و غیض و غضب معرفت میسازد شهوت و میل به شهوات معرفت میسازد بله همه اینها هستند این است که بایستی آن عقلانیت را که البته عقلانیت وحیانی است که باید راجع به این بسیار توضیح داد و جامعه را به این امر روشن کرد بایستی که به میدان بیاید ما در جامعه تمرین عقلانیت نداریم ممکن است برخی از افراد یک زیست اخلاقی داشته باشند وقتی میگوییم اینها چگونه زیست میکنند میگوییم انسانهای عاقلیاند انسانهای فکوریاند «هر که او عاقل بود از جان ماست روح او و ریح او ریحان ماست» «هر که او عاقل بود» این گفته پیغمبر است طبق آنچه که در اسناد آمده «هر که او عاقل بود از جان ماست روح او و ریح او ریحان ماست» «بس نکو گفت آن رسول خوش جواز» این پیامبر گرامی که دلنواز است سخن بسیار زیبایی را در باب عقل بیان فرموده است «بس نکو گفت آن رسول خوش جواز ذرهای عقلت به از صوم و نماز زانکه عقلت جوهر است این دو عرض» چقدر در این منابع وحیانی ما این سخن شیرین عقل و عقلانیت را ما باید مغتنم بشماریم و عزیز بدانیم براساس این بیان میفرماید که «بس نکو گفت آن رسول خوش جواز ذرهای عقلت به از صوم و نماز» عقل انسان را به جایگاه رفیعی میبرد که انسان برای آن جایگاه آفریده شده این حدیث را نوعاً شنیدیم زیاد هم میگوییم اما کم بهره میبریم کم عبرت میگیریم که یک شخصی خدمت امام(علیه السلام) رسید و از یکی از دوستانش نقل کرد که بسیار آدم خوبی است بسیار آدم ارزشمندی است اهل نماز است اهل روزه است اهل عبادت است نماز شبش نماز نوافلش ترک نمیشود عبادتهایش با اینگونه از مسایل او را توصیف کرد امام(علیه السلام) یک سؤال کرد فرمود «کَیْفَ عَقْلُه» این باید برای جامعه ما بسیار عزیز باشد همه افراد و آحاد جامعه ما که از امامت دم میزنند از ولایت دم میزنند سخن از اهل بیت و عترت را سرلوحه کار خودشان قرار دادند این سخن طلایی و زرّین امام صادق(علیه السلام) یا سایر امامان بزرگوار که فرمود «کَیْفَ عَقْلُه» این را ما متأسفانه کم میگیریم در روایات ما در خود همین روایات ما فرمودند «کونوا دراة و لا تکونوا رواة» یک عدهای اهل روایتاند اما یک عدهای اهل درایتاند در همین روایات به بیان معصومین(سلام الله علیهم اجمعین) آمده است که اهل درایت باشید یعنی اهل تفکر و اندیشه و تعقل باشید «کونوا دراة و لا تکونوا رواة» حتی فرمودند روات و راوی نباشید آن کسی میتواند پرچم روایت را به دست بگیرد که مبنای عقلانیت را از اول برای خودش ساخته باشد انسان بیعقل وقتی از روایت حرف میزند انحراف دارد به تحریف و به کجی میرسد اگر کسی عاقل بود خردمند بود قدرت تحلیل داشت میتوانست یک روایت عزیز را تحلیل بکند سمعاً و طاعتاً همه باید طاعتش بکنیم اما اگر یک انسانی اصلاً عقلانیت را تفکر را اندیشههای اصیل عقلانی را به آن بها نمیدهد میگوید ما به یک عقل فطری ساده بسیط اکتفا میکنیم و عقل ژرفاندیش و دورنگر و اهل تدبر و اهل خردمند ناب و امثال ذلک را کاری با آن نداریم این انسان هم نباید به خودش اجازه بدهد بگوید من اهل روایت هستم من اهل روایت هستم نه اهل درایت همان روایتی که تو از او دم میزنی این روایت میفرماید که برو اول بیاندیش اهل فکر باش اهل تدبر باش و قبل از اینکه دست به روایت بزنی و به سمت روایت پیش بروی برو اندیشهورزی را در خودت مستقر کن نهادینه کن تمرین عقلانیت داشته باش و عقلانیت را به یک فرهنگ برای خود مبدّل کن ما چگونه زیستن را باید بیاموزیم از کجا باید بیاموزیم این چگونه زیستن را بر مبنای همین عقلانیت وحیانی به ما آموختند قبل از اینکه به سراغ روایت بروید خودتان را مسلّح کنید مجهّز کنید «إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان» مگر هر کسی میتواند در مقابل این احادیث ارزشمند و نورانی اهل بیت(علیهم السلام) قرار بگیرد حتی احادیث سادهاش را هم بایستی با یک عقلانیت شایسته مناسب ببینید فقها وقتی به سراغ یک روایت میروند چگونه با این روایت برخورد میکنند از چند لایه از حتی حرکاتش اعرابش حروفش تقدیم و تأخیرش از نوع ادبیاتش تاریخش شأن نزول همه اینها را نگاه میکنند تا بتوانند یک فهم شایسته و مناسبی از این روایت در بیاورند مگر میشود مثلاً فرض یک روایتی در باب صلات فجر باشد مگر هر کسی میتواند از این روایت بهرهای بگیرد و حکمی از احکام الهی را استنباط بکند در همه مسایل اجتماعی سیاسی اخلاقی تربیتی در باب روابط انسانها معاشرتها درود خدا بر مرحوم صاحب وسائل که این همه ابواب فقهی را در این کتاب شریف وسائل الشیعه دستهبندی کرد و فقیهانه نظر داد و نگرش تنظیمی فوقالعادهای ایجاد کرد ما فکر میکنیم که وسائل الشیعه بیست جلد کتاب روایی است باید به سراغ روایت رفت غافل از اینکه خود مرحوم صاحب وسائل قبل از اینکه به این روایات بیاندیشد عقلانیت را تفکر را و اندیشه را به گونهای در وجود خودش قرار داد که مسیر تفکر و عقلانیت او راه را برای این تنظیم و تبویب ابواب ایجاد کرده است کتابی که امروز آوردم از این کتاب بهره ببریم چشمانمان را با این کتاب روشن کنیم کتاب کافی شریف مرحوم کلینی که رضوان خدا بر او باد هست این انسانی که مبتکر دانش و علم حدیث است و علم حدیث ما مرهون این بزرگمرد و این رادمرد عالم علم و فقاهت و حدیث و تفسیر و کلام هست ببینید چگونه حدیث را برای ما و روایت را برای ما روشن میکند و اجازه میدهد که این روایت روشنگری کند نه اینکه معاذلله ما یک پردهای روی این پردهای از جهل از غفلت از ندانمکاری روی همین چراغ بگذاریم بعد بگوییم چراغ دست ماست مثل اینکه کسی یک پردهای روی چراغی بگذارد و بعد بگوید ما داریم چراغ را حرکت میدهیم شما ملاحظه بفرمایید یکی از بهترین و ارزشمندترین جریاناتی که ما در ارتباط با دین و اعتقاد خودمان داریم مسئله محبت به اهل بیت(علیهم السلام) است این دیگر تردیدی در آن نیست این حب به اهل بیت و عترت طاهره یکی از عناصر اصلی و تشکیل دهنده اعتقادات و باورهای ماست و در این رابطه هیچ تردیدی نیست همه وجود ما فدای اهل بیت و عترت طاهره اما سخن این است که با محبت با اهل بیت چگونه بایستی تعامل کرد خیلیها امروز شعار این محبت را میدهند این اشک و آه و این سر و صداها و این مداحیها و امثال ذلک اینها ظاهراً در مسیر یک نوع محبت به اهل بیت(علیهم السلام) إنشاءالله هم هست تردیدی نیست ولی اگر همین محبت همین دوستی براساس یک عقلانیت اصیل و وحیانی و ریشهدار مدیریت نشود و راهبری نشود خود همین یک آفتی است برای جامعه ما و برای حتی جوانان ما این یک خطر است یک تهدید است برای جامعه عدهای آمدند خدمت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و گفتند که ما خدا را دوست داریم دم از محبت خدا زدند پیامبر گرامی اسلام سخن اینها را به خدا منتقل کرد عرض کرد اینها معتقدند که خدا را دوست دارند و چون خدا را دوست دارند دیگر لازم نیست از وحی و رسالت و نبوت و قرآن و نظایر آن تبعیت بکنند میگویند ما خدا را دوست داریم این دوستی خدا کفایت میکند خدای عالم به پیامبرش یک فرمولی را یک قاعدهای را یک اصلی را به او آموخت فرمود اگر اینها محب خدایند خدا را دوست دارند خدای عالم این دوستی را در تبعیت و اطاعت از توی پیغمبر قرار داد ﴿قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ﴾ چقدر این قاعده و این اصل اصیل است ریشهدار است و متأسفانه این اصل اصل قرآنی در جامعه ما راهی ندارد ما محبت اهل بیت را برای چه داشته باشیم این محبت اگر برای ما تبعیت نیاورد همراهی نیاورد اطاعت نیاورد پیروی نیاورد اخلاق آنها رفتار آنها منش آنها توصیههای آنها عقلانیت آنها را به ارمغان نیاورد ما مدام به سر و سینه بزنیم مدام شب اشک بریزیم لباس سیاه بپوشیم و امثال ذلک این یعنی چه شما این سخن الهی را که در قرآن مجید در همین باب گفته شده است عدهای آمدند گفتند که ما خدا را دوست داریم مثل اینکه عدهای بیایند بگویند که یابن رسول الله ما شما را دوست داریم دوستی به پیغمبر و آلش مگر نبودند کسانی که میگفتند ما شیعه شما هستیم حضرت میفرمود که شیعه ما نیستید بگویید که ما محب هستیم زیرا شیعه خیلی بالاتر است آن کسی که از ما حرف بزند اخلاق ما رفتار ما سیره ما خصلتهای ما را هم عامل باشد و هم منتشر بکند آیا از این مداحیها از این جلسات از اینگونه مسایلی که به عنوان محبت به اهل بیت(علیهم السلام) انجام میشود این منطق و این قاعده قرآنی که فرمود ﴿إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ﴾ یعنی محور محبت خدا تبعیت و اطاعت از پیغمبر و آل است این را عقلانیت میآورد یک انسانی که مدح میکند شعر میخواند اشک و آه دارد از دیگران هم گریه میگیرد اما عقلانیت و تفکر و اندیشهای با آن محبت نیست که انسان را به خصلتها به درایت و تفکر در آن روایات سوق بدهد طبعاً انحراف ایجاد میکند یک مدتی تا زمان جوانی هست و قدرت هست آدم به سر و سینه میزند بعد دیگر احساس پوچی میکند احساس خلأ میکند بله اگر آن محبت به یک معرفت به یک اخلاق به یک باور اصیل مبدّل بشود قطعاً میتواند چه کسی این محبت میتواند به آنجا برساند عقلانیت است عقل است که این محبت به اهل بیت را معنادار میکند میگوید اینها را که ما دوست داریم نه به خاطر اینهایی که اینها هستند بلکه اینها اینگونه میاندیشند اینگونه اصیلاند اینگونه عبودیشتان را در پیشگاه خدای عالم به نمایش گذاشتند شما ملاحظه کنید امام سجاد(علیه السلام) که یکی از بکّایین است رئیس البکّائین است گریه میکند اما ببینید شما در دعای ابوحمزه ثمالی امام سجاد(علیه السلام) چه میکند شما ببینید در صحیفه سجادیه این دعاهای عرشی امام چقدر اخلاق را معرفت را عقلانیت را یک سرشت و خصلتهای والای انسانی و الهی را برای انسان به ارمغان میآورد آن گریه در کنار این معرفت و عقلانیت میتواند انسان را به یک جایگاه رفیعی برساند ما هم باید راجع به نقلگراییمان یک تجدید نظر کنیم و این نقلگرایی نباید بدون عقلگرایی در جامعه راه پیدا بکند و متأسفانه بخشی از ثروت کشور منافع کشور دارد در این مسیر هزینه میشود که نقلگرایی بدون عقلانیت بدون ریشه در تفکر عقلی داشتن ما راجع به چگونه زیستن داریم حرف میزنیم اما این چگونه زیستن را میخواهیم بر مبنای عقلانیت وحیانی به درستی بفهمیم یکی از راهبردها یکی از مسایل عمده و اساسی در مسیر چگونه زیستن عقلانیت و تفکر و اندیشهورزی را در چگونه زیستن آدم مدخلیت بدهد این هم مبتنی بر مسئله روایت است هم مبتنی بر استدلال و ادله عقلی است در این پایان عرایضم امروز این کتاب شریف کافی را آوردم مرحوم کلینی در این کتاب کافی که اصولی دارد فروعی دارد و روضهای دارد در این کتاب شریف کافی در جلد اول یک خطبهای را دارند که این خطبه چند صفحه بیشتر نیست ایشان میفرماید که این عبارت را اجازه بدهید بخوانیم دو سه سطر است ولی خیلی پرمغز و پرمعناست دوستان ما بدانند که بنیانگزاران حدیث و روایت که اینها مبتکر این علم بودند و کتابهایشان بیش از هزار سال نه تنها تاریخ و قدمت دارد کتاب تاریخی نیست بلکه یک کتابی است که تاریخساز است تمدنساز است و فرهنگ را برای جامعه به ارمغان آورده و مسئله حدیث را برای ما به معنای اینکه چه جایگاهی دارد چه مرتبتی به لحاظ معرفتی دارد برای ما تفسیر کرده است شما اجازه بدهید این عبارتی که مرحوم کلینی در ابتدا دارد این است که میفرماید «و أوّل ما أبدأ به و أفتتح به کتابی هذا کتاب العقل» اولین چیزی که من با او این کتابم را آغاز میکنم و شروع میکنم عبارت است از کتاب عقل با اینکه این کتاب کتاب حدیث است اما اولین امر «و أول ما أبدأ به و أفتتح به کتابی هذا کتاب العقل و فضائل العلم و ارتفاع درجة أهله و علوّ قدرهم و نقص الجهل و خساسة أهله و سقوط منزلتهم» چرا عقل اینقدر جایگاه دارد ملاحظه بفرمایید «إذ کان العقل هو القطب الّذی علیه المدار و به یحتجّ و له الثواب و علیه العقاب» آقایان نقلگرا آقایانی که به دنبال روایت هستید آنانی که بنیان روایت و نقل را برای شما قرار دادند با این ادبیات سخن را آغاز کردند و اینگونه حرف میزنند نقل بدون عقل و بدون پرچمداری عقل هرگز قابل استناد نیست آنانی که ما به سراغ کسانی برویم که قبل از اینکه به سراغ نقل رفتند عقلانیت را در وجود خودشان به درخشش و تابناکی رساندند چرا چون میخواهند با چراغ عقل فهم درستی از نقل داشته باشند با چراغ عقل فهم صحیحی از قرآن و عترت میخواهند داشته باشند و ما به سراغ افرادی نرویم که به دنبال روایتی هستند بدون درایت و این دارد جامعه ما را منتشر میکند پراکنده میکند متشتت میکند و ما باید بپرهیزیم و از این دسته از افراد فاصله بگیریم این کتاب که جلد اول است اول کتاب العقل است به عنوان کتاب العقل و الجهل بعد کتاب فضل العلم بعد کتاب توحید بعد هم کتاب حجت یعنی این کتاب که جلد اول این کتاب شریف کافی است با این ادبیات مسایل را مطرح میکنند بنابراین ما این بحث را إنشاءالله در جلسه بعد هم دنبال خواهیم کرد بحث عقلانیت در زیست که این بایستی به عنوان یک فرهنگ برای جامعه ما در نحوه زیست آنها مدخلیت اصیل داشته باشد و یک عنصر اصلی در تشکیل دهندگی این چگونه زیستن البته ویژگیهایی برای عقل هست که إنشاءالله باید در جلسه بعد راجع به آنها صحبت بشود یا جلسات بعدی مجدداً حضور همه دوستان و اهل علم و حکمت را در این مباحث گرامی میداریم و از خدای عالم به برکت این ماه عزیز و عظیم هم خیر و صلاح و فلاح و فیض و فوز الهی را عاجزانه مسئلت میکنیم
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»