پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه ، هر روز ساعت 14 عصر از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» چه روز گرامی و عزیزی است که این ماه معظّم رمضان به نیمه رسیده است و قرص قمر وجود حضرت ابا محمد حسن بن علی امام مجتبی(علیهما آلاف التحیة و الثناء) طلوع کرده است به روح مطهر آن امام عزیز سلام و صلوات داریم و از آن امامی که تمامی محاسن و محامد در او جمع کرد و کنیه ابو محامد یا ابا محامد را دارد از این ذات قدسی مسئلت داریم که به جهت آن وجاهتی که در پیشگاه پروردگار عالم دارند و محبوبیت و قربی که به ساحت الهی برای آنها فراهم آمده است إنشاءالله برای امت اسلامی و جامعه انسانی و اسلامی خصوصاً پیروان مکتب والای اهل بیت(علیهم السلام) و جامعه ایران اسلامی خیر و برکت و صلاح را إنشاءالله از درگاه الهی مسئلت بفرمایند دعای این ذوات قدسی عنایتهای آنها توجهات آنها به عالم انسانی و خصوصاً پیروان آنها سرمایهای است معنویت است روحانیت است و این زمینه برای اصلاح و تکمیل شئون انسانی خواهد بود اتفاقاً یکی از امامان بزرگواری که در حوزه چگونه زیستن نحوه زیست و سیره زندگی آن حضرت برای همه ما میتواند درسآموز باشد وجود ارزشمند حضرت ابا محمد و ابا محامد حسن بن علی(علیهما السلام) است یک بیانی را خاطرم است که در جلسات گذشته از وجود مقدس حضرت امام مجتبی(علیه السلام) عرض کرده بودیم و در نحوه زیست مؤمنانه و تفاوت آن با نحوه زیست و چگونگی زیستن انسان غیر معتقد تفاوت روشنی را بیان فرمودند امام(علیه السلام) فرمود که «یَا ابْنَ آدَمَ إِنَّکَ لَمْ تَزَلْ فِی هَدْمِ عُمُرِکَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ أُمِّک» از همان روزی که از مادر متولد شدی میروی تا در هدم عمرت در حقیقت راه ویرانی و از بین بردن عمر و زندگیات را طی کنی به هر حال اگر برای انسان هفتاد سال هشتاد سال إنشاءالله عمر با برکت و طولانی مقدّر و مقرر شده باشد از همان روز اولی که انسان حرکت زندگی خودش را آغاز میکند میرود تا این نود سال را پشتسر بگذراند «إِنَّکَ لَمْ تَزَلْ فِی هَدْمِ عُمُرِکَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ أُمِّک» از آن لحظهای که از مادر متولد شدهای و بار وجودت را مادر به زمین نهاد در مسیر هدم و ویرانی عمر هستی اما این عمر و زندگی را در مسیری بکار بگیر که برای تو رهتوشهای فراهم کند انسانها بر دو دستهاند براساس این تقسیمی که آقا امام مجتبی(علیه السلام) فرمود فرمودند که انسانها دو قسماند یا مؤمناند و معتقدند و براساس ایمان و اعتقاد به توحید و وحدانیت خدا و پذیرش فرمان او زیست میکنند یا در مقابل اراده الهی منکرند نمیپذیرند و به تعبیر فنّی کافرند تفاوت اینها در زیست چیست انسان مؤمن چگونه میزید و انسان کافر چگونه میزید این تفاوت زیستن و چگونه زیستن در فرمایش امام مجتبی(علیه السلام) به طور واضح آمده است البته انسان مؤمن دو جلوه دارد یا جلوه پیشگامی و در سبقت گرفتن از دیگران موفق ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ که در این حد سبقت گرفتند پیشگاماند و به تعبیر والای قرآنی جزء مقربیناند یا جزء ابرارند و یا اصحاب یمیناند که بحثش را در جلسات گذشته به عرض رساندیم پس انسانها از این منظر با این تقسیمبندی و دستهبندی بر دو قسم تقسیم میشوند یا مؤمناند و یا کافرند البته مؤمن هم یا مؤمن از اوساط ایمانی است که از آنها به ابرار یا اصحاب میمنه یا اصحاب یمین یاد میشود و یا پیشگاماند رهپویند و پیشروند و به عنوان ﴿وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ٭ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ﴾ در منطق قرآنی شناخته شده هستند تفاوت بین این دو زیست را امام مجتبی(علیه السلام) در یک کلام و یک کلمه به زیبایی تمام بیان فرمودند «فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ یَتَزَوَّدُ وَ الْکَافِرَ یَتَمَتَّعُ» انسان مؤمن آن انسانی است که از این فرصت و از این هدم عمر و ویرانی عمر بهره میبرد و رهتوشه میاندوزد و زاد و راحله تهیه میکند و برای سفر ابد ذخیره میکند انسان غیر مؤمن که از او به کافر یاد میشود آن انسانی است که تمام همّتش در همین عالم دنیاست سعی میکند که از اینجا بهره ببرد لذتجویی کند کامجویی کند مقام و مال و امکانات دنیایی و سرور و لذتهای دنیوی و سر در عالم طبیعت قرار بدهد و هرگز به جهان غیب توجهی نداشته باشد انسان مؤمن آن انسانی است که زندگی میکند زیست میکند زیست آرامبخشی هم دارد و از مواهب طبیعی هم بهرهمند است بر خودش سخت نمیگیرد دشواری و صعوبت و سختی را بر خود و برای اهل بیتش و نظایر آن تحمیل نمیکند خدای عالم هرگز سختی و دشواری را برای انسان نپذیرفته است اما اینکه انسان تمام تلاش و کوشش و همّ و غمّش را مصروف عالم طبیعت بکند و در طبیعت برای طبیعت زیست کند این نیست بلکه در طبیعت برای آخرت زیست کردن آن هدفی است که انسان مؤمن دارد و چه زیبا این زیست میتواند شایستگی حیات انسانی را در حقیقت فراهم کند آن خدایی که از جایگاه حکمتش دستوراتش را و احکامش را بیان میکند و برای انسان برنامه صادر میکند این برنامهها همه از حکمت و از درایت و تدبیر الهی ریشه گرفتهاند وگرنه سختگیری کردن و امر را بر خود دشوار کردن زاهدانه به این معنا زندگی کردن که این مواهب طبیعی و این امکاناتی که خدا در اختیار قرار داده است از اینها استفاده نکند این خیلی مدّ نظر نیست بله ممکن است یک انسانی به هوای بهرهمندی بیشتر از منابع آخرتی کمتر به اینجا دل بدوزد و از مواهب و از امکانات کمتر استفاده بکند البته به تعبیر جناب شیخ الرئیس بوعلی سینا در اشارات انسان زاهد هم در حقیقت در سر سوداگری دارد او «شَوْقاً إِلَی الْجَنَّةِ» او را وادار میکند که در حقیقت از اینجا کمتر استفاده کند دو کاسه در دنیا کمتر در آخرت آن بیشتر در حقیقت یک نوع تعویض و معاوضه کردن است به هر حال انسانهایی که بیتوجه هستند طبعاً زمینه روحانی بهتری را پیدا میکنند اما تعبیر قرآنی زهد این است که ﴿لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ﴾ چه زیبا پروردگار عالم زیست زاهدانه را و زیست شایسته را برای انسان در این کریمه قرآنی باز میکند انسانها باید دنیا را بشناسند متاع دنیا را بدانند از آنچه که از کالاهای دنیایی به دستشان رسیده است فرحناک و خوشحال و شادمان نباشند برای مواهب طبیعی منزلت ابدی قائل نشوند بلکه استفاده کنند لذت ببرند و نخواهند که فخرفروشی بکنند و از آن سو هم اگر احیاناً منفعتی را مقامی را مالی را به هر دلیل از دست دادند محزون نشوند نگران نشوند دنیا همین است یک وقت دنیا با چهره اقبالش به انسان روی میآورد انسان صاحب مقامات دنیوی میشود نه نباید برای انسان خیره کننده باشد نباید انسان را به گونهای جلب و جذب بکند که حجاب بشود و مانع از دیدن حق و حقیقت بشود یا اگر کمالی را از دست داد نگران بشود ناراحت بشود به کائنات ناسزا بگوید و به خودش ملامت کند خودش را و در حقیقت از دست دادن برای او باعث ننگ و نفرت باشد نه ﴿لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ﴾ این نحوه زیست و چگونگی زیستن قرآنی است که اگر دنیا را شناختی با این نحوه با دنیا روبهرو بشو چقدر زیبا شما الآن میبینید بخش قابل توجهی از جامعه ما از این آیه و این حقیقت روگردانند عملاً حالا ممکن است همین آیات را بخوانند تلاوت کنند لذت ببرند اما عملاً وقتی یک مقامی یک کرسی یک درجهای دنیایی از آنها سلب میشود پریشان میشوند خروش میآورند نگران میشوند نامه مینویسند بد و بیراه میگویند و از این ناراحتاند یا اگر مقامی منزلتی امکانی مالی به اینها روی آورد گویا اینکه در حقیقت همه هستی به اینها روی آورده است و مسرور و مغرور میشوند نه آن باید انسان را مست غرور و نخوت و عُجب و خودپسندی کند نه این باید انسان را حزین و غمگین و ناراحت بگرداند بلکه این هر دو ابتلائات الهیاند باز در همین رابطه یکی از توصیههای بسیار زیبا رسا و منطقی و بسیار همه فهم خدای عالم در قرآن میفرماید که اگر شما دنیا را به درستی بشناسید نحوه زیست شما در دنیا منطقی و عاقلانه و حکیمانه خواهد بود از منطق ابتلاء مطلع باشید منطق ابتلاء چه میکند منطق ابتلاء میگوید که دنیا محل آزمون و ابتلاء است ابتلاء گاهی اوقات به خوبی به نعمت شرایط مناسب به اقبال دنیایی است و گاهی اوقات هم به ادبار و ناراحتی و مرض و کسالت و نحوه آن است ﴿إِذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ٭ وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ٭ کَلَّا﴾ این چه زیبا و چه رسا در نحوه زیست انسانی که چگونه شایسته است باشد از راه دین به ما میآموزاند میفرماید که اگر شما دنیا را محل آزمون و ابتلاء بدانید یک روز خدای عالم شما را با سختی میآزماید تا از شما صبوری و بردباری و تحمل و خضوع را مشاهده بکند صبوری را مشاهده کند از آن طرف گاهی اوقات به شما نعمت میدهد اکرام میکند امکانات در اختیار قرار میدهد نباید او مایه این باشد که انسان فکر کند که خدا او را تکریم کرده است ﴿فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ٭ ... فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ﴾ نه آن اهانت است و نه این اکرام چه زیبا و چه روشن و واضح خدای عالم این مسیر را دارد برای ما تعیین میکند که انسانها اگر در مقابل نعمت و امکاناتی که در جهت لذتهای دنیا هست برای انسان قرار گرفت خدا را شکر کند و این را از خدای عالم بداند و زمینهای برای آزمون و ابتلای الهی و تزوّد و ذخیره سازی و رهتوشه گرفتن و زاد و راحله تهیه کردن از آن طرف هم در هر دو حال انسان میتواند بال و پر پرواز درآورد اگر سختی و مرارت بود با صبوری و تحمل پرواز کند و اگر نعمت و لطف الهی بود با شکور بودن و در پرتو این نعمت خدا را سپاسگزار بودن پرواز کند ﴿وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ﴾ خدای عالم این نعمتها را میدهد ولی انسان فکر میکند حالا که این نعمت در اختیار اوست پس او مالک این نعمت است او صاحب این نعمت است اینکه به ما گفتند انسان در عالم دنیا در دار امانت زیست میکند یعنی هر چه در اختیار اوست تنها و تنها برای امتحان و آزمون و اینکه این امانت را انسان چگونه با آن تعامل بکند آیا از این امانت بهره دنیایی ببرد که همان تزوّد است که آن همان تمتّع است یا بهره اخروی ببرد زاد و راحله بیاندوزد که از آن به تزوّد یاد میشود بنابراین سخن را با کلام حضرت ابا محمد امام مجتبی(علیه السلام) آغاز کردیم که حضرت با یک بیان صریح عرشی مسئله نحوه زیست انسان را بیان فرمود که «فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ یَتَزَوَّدُ وَ الْکَافِرَ یَتَمَتَّعُ» انسانهای مؤمن از دنیا رتوشه برمیگیرند بحثمان را در ادامه مباحث گذشته که عقلانیت انسانی و دینی هست را پی میگیریم نکتهای که در این روزها بیشتر مراجعه به آن سخن میگوییم این است که انسان بر مبنای عقلانیت زیستش را تنظیم بکند وقتی ما میگوییم که چگونه زیستن این پرسش اساسی یک جواب اساسی هم دارد بله این جواب اساسی شاخ و برگ دارد شجره طوبایی است که هر لحظه میتواند فیض و میوه تازهای داشته باشد ﴿مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ ٭ تُؤْتی أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها﴾ این شجره طیبه عقل در وجود انسانی ریشه پیدا میکند ساقه دارد و شاخ و برگ و ثمراتی ما اگر از عقلانیت سخن میگوییم و او را داریم مبنا و زیرساخت حیات انسانی و حیات ایمانی قرار میدهیم مراد در بحث عقلانیت یعنی یک حقیقتی که جلوههای فراوانی دارد چیزی دیگر در مقابل عقلانیت عرض نمیکنیم اگر حیات بر مبنای عقلانیت شد عقلانیت با خودش جنودی را عساکر و لشگریانی را و پیروانی را به همراه دارد اینکه شما میبینید در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) 75 لشگر و سرباز و جندی برای عقل معرفی شده است برای این است که تمام شئوناتی که تأکید میکنیم تمام شئوناتی که انسان دارد از صبوری کردن بردباری کردن از صداقت از رفاقت از مشورت از تعامل با دیگران از ارتباط با خدا از ارتباط انسان با طبیعت همه جلوههایی که انسان دارد که کلانش را و عمدهاش را امام صادق(علیه السلام) در این حدیث نورانی بیان کرد این 75 سرباز و جندی از لشگریان عقلاند عقل که آمد اینها هم همراه عقل در میدان وجود انسانی حضور دارند و قدرتنمایی میکنند در مقابل جهل و 75 لشگری که برای جهل وجود دارد این ترسیم چقدر زیباست این مثال و این صورتبندی که امام کاظم(علیه السلام) نسبت به زیست عاقلانه در مقابل زیست جاهلانه بیان میکند چقدر ترسیم زیبایی است اگر هنرمندان اهل سینما تئاتر و نظایر آن بخواهند تکتک این سربازان عقل را و در مقابل آن سربازان جهل را به تصویر بکشند به فیلم تبدیل بکنند سناریویی را تنظیم کنند دهها سناریو میشود برای همین حدیث شریف بیان کرد و به فیلم آورد به عرصه هنر تبدیل کرد به جنبههای اخلاقی اجتماعی و فردی جامعه رساند و ما متأسفانه اینها را در کتابها حبس کردیم در منابع متون خودمان اینها را حبس کردیم امروز هنر و رسانه در قالبهای مختلف رمان و داستان و نقاشی و مجسمهسازی هنرهایی که در مسایل هنرهای رسمی سینما و تئاتر و امثال ذلک وجود دارد به روشنی و به زیبایی تمام میتوانند اینها را به تصویر بکشند و جامعه از اینها آگاهی بیابد زبان و لسان عصر ائمه(سلام الله علیهم اجمعین) همین لسان گفتاری بود که الحمد لله ثبت شده و در منابع ما وجود دارد اما امروز هنرمندان باید این 75 لشگر عقل را به نمایش در بیاورند این 75 لشگر جهل را به نمایش در بیاورند به هنر برسانند و به بلاغ برسانند و به جامعه منتقل بکنند کجایند سینماگران مسلمان و هنرمندان اصیل دینی ما آیا از این حدیث شریف زیباتر و کاملتر منبعی برای اینکه انسان بتواند این جلوهها را به این صورت آشکار کند یکی از مسایلی که در این باب بسیار هم مورد تأکید است و تأکید قرآنی هم دارد مسئله مشورت است بعضی از افراد در جامعه بدون مشورت گرفتن بدون استفاده از شرکت و مشارکت در عقول انسانها کاری را انجام میدهند که از او به تسرّع و عجله کردن و مشورت نگرفتن و استفاده از نظرات دیگران نداشتن شما ببینید همین مسئله به عنوان یکی از سربازان عقل نشاند نمیشود انسان عاقل باشد و بر مبنای عقلانیت زیست بکند اما مشورت نکند از نظرات دیگران استفاده نکند در عقول دیگران مشارکت نکند چه بیان زیبایی مولایمان علی بن ابیطالب(علیه افضل صلوات المصلین) دارد میفرماید که مشورت کردن مشارکت در عقول است در روایات ما آمده است همه عقل به یک انسان داده نشده این حقیقت توزیع شده تقسیم شده اما امکان بهرهمندی از آن در سایه مشورت کردن همفکری کردن هماندیشیکردن فراهم است امروز کشورهای پیشرفته که آثار ارزشمندی در فضای تمدّن و صنعت و تولید و نظایر آن خلق میکنند و میآفرینند برای این است که از امکانات یکدیگر و عقول یکدیگر استفاده میکنند قطعاً شرکتهای صنعتی بروز جهان بدون یک نوع مشارکت عام نیست گاهی اوقات گفته میشود مثلاً فلان شرکت پنج هزار مهندس دارد که این پنج هزار مهندس در سراسر دنیا منتشرند اگر بناست یک برنامهای برای مسایل فنّی و مهندسی در جامعه تولید بشود نیاز است که از دانشهای مختلف فنون مختلف از زوایای مختلف استفاده بشود طبیعی است که پنج هزار مهندس در یک پروژه از افکارشان تجاربشان دیدگاههایشان و زوایای دیدشان میآید برای تولید یک اثر و طبعاً به این صورت در میآید خدای عالم در مسئله مشاوره و مشورت گرفتن و همفکری کردن که یکی از شئونات عقلانیت است اینکه عرض میکنیم عقلانیت یک امر به اصطلاح در هوا یک امر اعتباری یک امر کلی را عرض نمیکنیم بلکه اینها زمینی شده علمی شده بیان صریح و روشن پیدا کرده و مشخصاً به صورت جندی معرفی شده است شده جنود العقل و جنود الجهل یعنی این شجره طیبه عقلانیت در مقام عمل در عرصه وجود این جلوههای 75 گانه را پیدا کرده کما اینکه در مقابلش هم عقل و جهل اینها سربازان مقابل همدیگر دارند اگر صداقت و درستی به عنوان یکی از جلوههای عقلانی است که چقدر راجع به آن میشود صحبت کرد چقدر میشود در باب او نظر داد و نظریه پرداخت و صداقت را در عرصه اجتماع پیاده کرد و در مقابلش دروغگویی نادرستی ناراستی اعوجاج و کجی اینها همه از جنود جهل است از آن طرف صداقت و درستی و راستی و نظایر آن از جنود عقل محسوب میشوند اینها مسایلی است که در بیانات وحیانی ما آمده است در باب مشورت حیفم میآید که این دو آیهای که بسیار آیات اصلی و اساسی است و میتواند منطق زیست را برای جامعه ما باز کند روشن کند و بگوید چقدر زیست بایستی مبتنی بر مشورت و همفکری باشد و جامعه از این امر استفاده بکند اصلاً خدای عالم یک بحثی را به عنوان یک امر قطعی و لازم الاجرا و به صورت یک امر مسلّم برای جامعه انسانی و اسلامی بیان میکند ﴿وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُم﴾ ببینید این را چه بیانی است چه عبارتی است چه ادبیاتی را در این مسیر خدای عالم بکار گرفته زندگی انسانی باید بر مبنای مشورت باشد نمیشود که یک مسئلهای مسئله اجتماعی باشد به جامعه برگردد منافعش به همه انسانها برسد و فقط یک عدهای بنشینند و به فکر خودشان اکتفا بکنند و بگویند که این در حقیقت بایستی که بر جامعه تحمیل بشود چه کسی گفته از کجا شما عقلتان و فکرتان و دانش شما و سلیقه شما از دیگرانی که در این جایگاه نیستند ما کجایی هستیم ما از کدام منطق داریم طبیعت میکنیم ما دولت اسلامی هستیم ما جامعه اسلامی هستیم ما قرآن را به عنوان نصب العین قرار دادهایم و بر سر میگذاریم و در فضای زیستمان اصلاً به آن قرآن معاذالله اعتنایی نداریم این ﴿وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُم﴾ این که یکی از جنود عقل هم محسوب میشود در مقابل مشورت نکردن تسرّع عجله کردن بیاعتنایی به آراء مردم داشتن و نظایر آن به عنوان یکی از جنود عقل محسوب میشود این ﴿وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُم﴾ یعنی چه یعنی اگر بخواهید مسایل اجتماعی یک جامعه را حلّ و فصل بکنید و جامعه بخواهد به منافعش به امتیازاتش به کمالاتش راه پیدا کند از مضراتش از آنچه که به حال او مناسب نیست از مفاسدی که متوجه او و تربیت او و نسلهای بعد از او میشود بخواهد از این امکان استفاده بکند مشورت را شور را و بهرهمندی از نظرات را اینکه امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) فرمودند که مثلاً مجلس عصاره فضایل یک ملت است چقدر سخن حکیمانهای است آن مجلسی که از این و آن گرفته شده براساس یک انگیزه خاص با یک دروازه و دید ویژه خاصی عدهای آن هم با آن وضع بخواهند انتخاب بشوند که نمیتواند آن جایگاه ارزشی ﴿وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُم﴾ را تأمین بکند اگر عصاره فضایل یک ملت بناست در یک جایی جمع بشوند و آنها اظهار نظر کنند که وقتی اظهار نظر میکنند جامعه با اطمینان خاطر با آسودگی خاطر مطمئن باشد آن کسی که از طرف او دارد نمایندگی میکند رأیش را و نظرش را دارد مطرح میکند ما چقدر از کاروان مشورت دور هستیم ما در خود قانون اساسی و منطق این حکومت مسئله شورا را از همین آیات گرفتیم ﴿وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُم﴾ که یکی از جلوههای عقلانیت است ما با این آهنگ این حکومت را این جامعه را و این نظام را خواستیم که بسازیم اما ببینیم از این کاروان چقدر عقب ماندیم واپسگرا شدیم و مسیر بهرهمندی از این شورا که میتواند نماد عقلانیت جامعه باشد نماد رشد و تعالی باشد و نزاهت از جهل و درونگراییهای ناصواب باشد چقدر میتوانست برای جامعه ما مفید باشد ای دنیا ای کسانی که دنیا و مقام و کرسی را برای خود اینگونه محبوب و لذیذ تلقی کردید کاروان انسانی را کاروان ایمانی را از ایمانش دور داشتید و این خطایی است جبرانناپذیر چگونه میخواهید جواب بدهید آن کسانی که با این انگیزه که رقیبهای سیاسی از دور خارج بشوند یا علاقهمندان به یک تفکر بیایند جامعه را از عقلانیت از نظرات صائب از نظرات اصیل و ریشهدار و مبتنی بر منابع از نظرات جامع و کامل و بروز و امثال ذلک محروم کردند اینها باید در پیشگاه خدا جواب بدهند آیندگان اینها را مورد رحمت قرار نمیدهند دعا نمیکنند اینها خسارت خواهند دید برای چند روز دنیا از این مواهب انسانی و الهی جامعه را دور بدارند بنابراین این ﴿وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُم﴾ یعنی از قضایای مسلّم و قطعی که دین بدان پرداخته است نفرمود که با همدیگر مشورت کنیم نه فرمود اصلاً بدون مشورت کار نکنید کارتان و شأنتان و زندگیتان و زیست شما مبتنی بر مشورت و همفکری و نظایر آن باشد و از بیتوجهی نسبت به همدیگر و تسرّع کردن و عجله کردن ممکن است یک نفر به لحاظ مسایل سیاسی یا مسایل اقتصادی با ما هممنفعت نباشد منافع ما اصطکاک داشته باشد خیلی خوب اما نظرات و آراء و سنجههای ارزشمندی که برای افراد جامعه دارد چرا ما آنها را محروم بکنیم آیا یک کسی که سلیقه خاصی از نظر مسایل سیاسی دارد به لحاظ مسایل فکری در ابعاد دیگر اجتماع تربیت اخلاق نظامهای علمی پژوهشی از همه این مواهب بایستی که جامعه محروم بشود برای این است که یک گرایش خاصی از مسایل این خیلی خطرناک است این خیلی بد است این جامعه جامعه اسلامی نخواهد بود جامعه ایمانی نخواهد بود نظام اسلامی نخواهد بود آن نظامی میتواند منسوب باشد که نسبت با اسلام داشته باشد که این ارزشها در آن نمایان باشد اگر در یک جامعهای از اصلیترین و اساسیترین مسایل بنیادی در حیثیت تدبیری جامعه به نام مشورت به نام شور کردن که این از قضایای حتمی یک جامعه انسانی است براساس این نگرش وحیانی اگر ما دور باشیم چه نسبتی مثلاً میگوییم که فلان شخص مؤمن است یعنی چه یعنی رفتارش کردارش اخلاقش اعتقادات و باورهایش سلیقه زیستش همه و همه به این ایمان نسبت دارد یعنی هر آنچه را که در این کاسه ایمان هست در این سبد وجودی این شخص و هویت این راه پیدا کرده و این شخص شده مؤمن اما اگر هیچ ویژگی و خصیصهای از اینها در این طرف وجود نداشته باشد نه صداقتی باشد نه امانتی باشد نه تقوایی باشد نه جلوههای اجتماعی و فردی در عین حال بگوییم جامعه ایمانی نظام ایمانی نظام اسلامی این یک دروغ بیشتر نخواهد بود این یک فریب بیشتر نخواهد بود آن که بایستی در آن تلاش و کوشش کرد این است که این نسبت را برقرار کرد اول ما باید ببینیم که ایمان چه اقتضائاتی دارد چه چیز مطالبه ایمان است انسان براساس این شناخت و این معرفت خودش را نزدیک بکند اگر شما قبول ندارید اگر مشورت را در این سطح نمیپذیرید اگر شور و همفکری را باور ندارید میگویید اول بایستی که در سبد رأی و نظر من اول قرار بگیرد بعد من از او استفاده بکنم پس بنابراین شما یک جامعه ایمانی نیستید و یک نظام اسلامی شکل نمیگیرد شما این سخن ﴿وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُم﴾ را که مطلق است نگفته که این دسته آن دسته همه انسانها از همه ظرفیتها در جهت تعالی انسان و جامعه و نظام باید استفاده شود چقدر این مشورت عزیز و ارزشمند است که خدای عالم به پیامبرش رسول گرامی اسلام میفرماید ﴿وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ﴾ ما براساس منطق دین و قرآن دو امر داریم یک امر الله است یک امر الناس در حوزه امر الله که اراده خداست و لا غیر احدی در آن حوزه دخالت ندارد حتی نفس وجود مقدس رسول گرامی اسلام هیچ نبیای هیچ رسولی هیچ امامی در آن ساحتی که اراده الهی شکل میگیرد حضور ندارد آن اراده از آن علم لا یزال از آن علم مطلق حکایت میکند که احدی در آن جایگاه حضور ندارد و لذا اراده تشریعی که جایگاه شریعت است و دین است و باورهای الهی است احدی در آنجا نیست لذا خدای عالم در قرآن میفرماید که ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ﴾ حتی خود پیغمبر هم مؤمن است اول مؤمن به آن حقیقت ایمان خود وجود ارزشمند رسول مکرم اسلام است ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ﴾ بنابراین در حوزه امر الله احدی جز اراده خدا راهی ندارد نماز روزه حج جهاد اینگونه از اموری که در باب فروع دین است توحید رسالت وحی اینها همه و همه وقتی که موسای کلیم در درگاه الهی مناجات میکند و از حضرت حق سبحانه و تعالی امر دیگری فرا و ورای تورات میطلبد خدای عالم میفرماید که ﴿فَخُذْ ما آتَیْتُکَ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرینَ﴾ مرتبه وجودی تو اقتضا میکند در این حد از بهرهمندی از ایمان و معرفت باشی گرچه در باب رسول گرامی اسلام فرمود ای پیغمبر من بگو ﴿رَبِّ زِدْنِی عِلْماً﴾ محدودهای برای وجود مبارک پیامبر گرامی اسلام خدای عالم قائل نیست این وجود ماسوی الله در وجود خودش درکشیده است چه وجود عزیز و والایی است همین پیغمبر با همه این عظمتی که در او خدای عالم بیان داشته است ﴿رَحْمَةً لِلْعالَمینَ﴾ معرفی کرده صاحب خُلق عظیم معرفی کرده بر او درود میفرستد و همه فرشتگان و انبیا را صف در صف قرار میدهد تا بر او درود بفرستند ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً﴾ این ادب الهی در باب وجود مقدس پیغمبر فوق العاده است اصلاً نمیشود این مسئله را این آیه را مورد تحلیل قرار داد یعنی چه که خدای عالم خدای عالم این حقیقت لایزال ابدی ازلی سرمدی واحد احد لاشریک له این به این انسان اینگونه درود بفرستد سلام بفرستد و همه را مأمور کند که بر او درود بفرستند این چه وجودی است این چه ارزشی است این چقدر عزیز است این چقدر محبوب است این چقدر در پیشگاه خدا ارج و قرب دارد که ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ﴾ ما چه کسی هستیم که درود و سلام ما ارزش داشته باشد اینکه خدای عالم در رأس این جریان و سرآمد است و همه را به این امر فرا میخواند این خدا و این پیغمبر خدای عالم به پیامبرش دستور میدهد ﴿وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ﴾ در آنچه که مربوط به جامعه انسانی است با آنها همفکر باش مشورت کن از اینها نظر بخواه نظر خودت را هم به آنها بگو امر الناس را چقدر خدای عالم برای انسان شرافت قائل است عزت قائل است عظمت قائل است چه خدای عالم به این انسان داد به نام این عقل تا زمانی که در حد حس و نبات و حیوان و شهوت و غضب است که اما این عقلی که به او داد این قدر او را شریف کرد شریف کرد عزیز کرد که خدای عالم به پیغمبرش فرمود با این انسانها همفکری کن مشورت کن اینها کسانیاند که میتوانند در مسایل اجتماعی به تو فکر بدهند مشورت بدهند به هر حال اینها جلوههای عقلانیت است و دین با این جلوههایش ظاهر شده است امیدواریم که مسیر عقلانیت با این تبیینی که عرض شد که عرض کردیم که عقلانیت یک چیزی در مقابل امر دیگر نیست عقلانیت یک شجره طیبهای است که با خود همه خوبیها را دارد و این روایت جنود عقل و جهل هم در بیان همین شجره طوبی است حالا إنشاءالله در روزهای بعد پیرامون این حقیقت باید بیشتر با هم سخن بگوییم از خدای عالم هم عاجزانه مسئلت میکنیم که ماه مبارک رمضان را آنگونه که کرامت او اقتضاء میکند برای همه ما مبارک بگرداند
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»