17 01 2016 302711 شناسه:
image

از چرايي توحش داعش تا اعتراف به عشقِ حضرت علامه!

داعش دين باور است اما عقل حسابي ندارد و شايد اگر يك دوره ابن سينا و علامه طباطبايي را مي خواندند تا اين اندازه بي عقل نبودند و اين يعني قشريت و بي عقلي.

 

 پاسخ هاي جالب ديناني به منصوري لاريجاني:
از چرايي توحش داعش تا اعتراف به عشقِ حضرت علامه!
 
به گزارش خبرنگار اسراء نيوز؛ اسماعيل منصوري لاريجاني در همايش «بررسي آرا و انديشه هاي حكمي و تفسيري آيت الله جوادي آملي از منظر پژوهشگران» که صبح امروز دوشنبه، 30 آذرماه به ميزباني دانشگاه تهران با حضور جمعي از انديشمندان دانشگاهي و حوزوي در دانشگاه تهران برگزار شد، سوالاتي را از غلامحسين ابراهيمي ديناني، چهره ماندگار فلسفه پرسيد.
منصوري لاريجاني، محقق و مولف عرفان اسلامي با طرح اين سوال که حکمت از نظر شما در حوزه فلسفه و معرفت شناسي چه معنايي دارد با توجه به اينکه در آثار شما حکمت تعبير خاصي داشته و همان حقيقت بيداري را ايجاد کرده و صرف تعقل نيست، خطاب قرار داد و ديناني نيز در پاسخ چنين گفت: حکمت از نظر لغت از حکم مي آيد و حکم از استحکام؛ استحکام نيز يعني بسيار محکم و حکم يعني حاکم بودن عقل. بنابراين، حکمت يعني انديشه و تعقلي که عقلاني بوده و استحکام داشته باشد، به همين جهت در جهان اسلام ما به جاي فلسفه بيشتر از کلمه حکمت استفاده مي کنيم.
وي ادامه داد: فلسفه واژه اي خارجي و يوناني است که از زمان سقراط اين کلمه به کار برده شد؛ سقراط خود را فيلوسوفوس يعني دوستدار دانش مي ناميد. بنابراين، آنچه استحکام عقلاني و برهاني ندارد حکمت نيست و البته ما حکماي بسياري در جهان اسلام داشته ايم.
در ادامه اين همايش، لاريجاني با طرح سوال ديگري نظر و ديدگاه دکتر ديناني را درباره آيت الله جوادي آملي جويا شد و چهره برجسته فلسفه کشور اينچنين پاسخ داد: بدون ذره اي تعارف مي گويم زماني که افتخار داشتم در محضر علامه طباطبايي باشم حکمت و فلسفه را از ايشان آموختم؛ علامه درس روزانه اي داشت که تنها برخي از طلبه هاي خاص نزد ايشان حاضر شده و دوره اسفار الشفاء را درس مي گرفتند اما ايشان جلسه هاي خصوصي شبانه اي هر پنجشنبه و جمعه در منزل هاي مختلف داشت که در آن زمان من که فرد مجردي بودم (اما آيت الله جوادي آملي متاهل و داراي فرزند بود) در اين جلسات شرکت مي کردم.
ثبات قدم آيت الله جوادي در کسب علم
وي ادامه داد: تعداد حاضران در اين جلسات خصوصي از تعداد انگشتان دست تجاوز نمي کرد و هيچ فردي بدون اجازه و پذيرش علامه نمي توانست در اين جلسات حضور پيدا کند. آيت الله جوادي آملي، عضو ثابت و هميشگي اين جلسات بودند که حتي يک نوبت نيز غيبت نداشتند. استاد همه مسايل را با نظم مي نوشتند و جديت خاصي در يادگيري داشتند. در اين جلسات سوال هاي بسياري مطرح مي شد و گفت و گو انجام مي گرفت و مي توان به اصطلاح جديد به آن درس خارج فلسفه گفت که با تدريس يک کتاب ادامه پيدا نمي کرد بلکه سوالي مطرح مي شد، سپس پيرامون اين سوال بحث و گفت و گو شکل مي گرفت به طور مثال بحث قوه و فعل چند ماه به طول مي انجاميد و اشکالات بسياري بر مسايل مطرح شده وارد مي شد که يکي از مستشلکان اصلي آيت الله جوادي آملي بودند.
منصوري لاريجاني سوال بعدي خود را از ابراهيمي ديناني چنين پرسش کرد که چگونه دين و فلسفه با يکديگر جمع مي شوند؛ چهره برجسته فلسفه کشور نيز اينچنين پاسخ داد: هرچه عقل قوي تر باشد، دين نيز قوي تر مي شود. روايت است که رسول اکرم (ص) وارد مسجدي شدند و دو حلقه از مردم نشسته بودند که گروهي از آنها عبادت و گروه ديگر بحث علمي مي کردند اما پيامبر اسلام (ص) به گروهي که بحث علمي داشتند پيوستند و اين مسئله نشان مي دهد علم بر عبادت افضل است.
ابراهيمي ديناني تاکيد کرد: امروز مدعيان دين در جهان اسلام يعني گروه هاي تکفيري همچون طالبان، بوکوحرام و داعش بهره اي از علم نبرده اند اما افراد دينداري هستند به طور مثال ابوبکر البغدادي تمام قرآن را حفظ بوده و شايد بهتر از ما نيز مي فهمد اما او اسلامي را به جهان نشان مي دهد که فاجعه آميز و بدنام است. در حقيقت داعش دين باور است اما عقل حسابي ندارد و شايد اگر يک دوره ابن سينا و علامه طباطبايي (ؤه) را مي خواندند تا اين اندازه بي عقل نبودند و اين يعني قشريت و بي عقلي بنابراين بلايي که آنها بر سر جهان اسلام مي آورند مايه تاسف است، جهان اسلامي که سراسر علم و عقل است اما آنها چاقو به دست مي گيرند و انسان ها را مي کشند.
منصوري لاريجاني در ادامه ديناني را خطاب قرار داد و گفت: مسئله مشترک ميان شما و آيت الله جوادي آملي، ارادت به علامه طباطبايي (ره) است که در بيانات و آثارتان هويداست، شما در علامه چه چيزي ديديد که همچنان پس از گذشت چند سال عشق ايشان در شما شعله مي کشد؟
آزادانديش تر از علامه نديدم!
ابراهيمي ديناني در به پاسخ سوال ياد شده بيان کرد: اين پرسش خوبي است و مرحوم علامه يکي از آيات مسلم حق بود؛ من با اينکه همه غرب را ديده و با فلاسفه آن آشنا هستم اما همچنان از عظمت علامه حيران هستم؛ ايشان مردي بود که از شهر سنتي تبريز برخواست در شهر سنتي نجف درس خواند، سپس به شهر سنتي قم مهاجرت کرد و به تحصيل و تدريس پرداخت يعني علامه در سه شهر سنتي زندگي کرد، بنابراين، علي القاعده ايشان بايد سنتي فکر کنند اما من که همه آثار فلاسفه غرب را خوانده ام آزادانديش تر از اين مرد نديدم. وقتي ظاهر زندگي علامه و تعبد و آرامش ايشان را مي ديديم اينچنين گمان نمي کرديم اما استاد در خلوت به چيزي نبود که فکر نکرده و مطلبي بر او سنگيني نکرده باشد و ما هرچه مي خواستيم به علامه مي گفتيم و هيچ چيز بر او نکره نبود ضمن آنکه در عمل هيچ واجب و مستحبي از ايشان ترک نمي شد اما در انديشه کاملا آزاد بود.
منصوري لاريجاني در ادامه سوال پاياني خود را از ديناني اينچنين مطرح کرد: آيت الله جوادي آملي علوم انساني را اسلامي و غيراسلامي نمي دانند بلکه ماهيت تمامي علوم را الهي و کاشف از حقايقي مي دانند که در هستي وجود دارد. نظر شما در اين باره چيست؟
ديناني در پاسخ به سوال ياد شده بيان کرد: همين طور است و بدون هستي شناسي سرانجام فرد پوچ گرايي خواهد بود.