پایگاه اطلاع رسانی اسراء: یکی از وقایع تاریخی و به یاد ماندنی تاریخ انقلاب اسلامی را سالروز ورود با شکوه امام امت به میهن عزیزمان باید دانست. او که با مقدمش بتهای آهنین روزگار را لگد مال نمود و سایبان مؤمنین و مستضعفین جهان شد. بدین سبب برآن شدیم تا پاره ای از کتاب ارزشمند "بنیان مرصوص امام خمینی(ره)در بیان و بنان حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی" را جهت بهره مندی هر چه بیشتر دوستداران امام راحل و امت حزب الله تقدیم نماییم.
امام راحل درزمرۀ عارفان محقّق
امام راحل در سلسلهٴ عارفان محقّق جاي داشت و در عين حال با همهٴ آنها فاصله داشت، آنان در سير به سوي خدا و تقرّب به او و بريدن از خلق «سير من الخلق إلي الحق» متوقّف گشته بودند، و او براي اصلاح زندگي انسان و حاكميّت قانون خدا به «سير بالحق فى الخلق» رسيده بود. گفته بودند: «مرد باطني (عارف) پس از آرامش و اطميناني كه در مسير معنوي پيدا ميكند، نميخواهد به زندگي اين جهاني باز گردد، و در هنگامي كه بنا به ضرورت باز مي گردد، بازگشت او براي تمام بشريّت سود چنداني ندارد»، ولي او از «وارثان انبيا» بود كه همچون انبيا: «بازگشتشان جنبهٴ خلاّقيّت و ثمر بخشي دارد، باز ميگردند و در جريان زمان وارد ميشوند تا جريان تاريخ را به دست گرفته و جهان تازه اي از كمالهاي مطلوب را خلق كنند».
امام راحل،رهبر مسلمين جهان ومتولّي اسلام
امام راحل (قدّس سرّه) شاگرد برومند ائمهٴ اطهار (عليهمالسلام) بود، و البتّه حساب آنها با احدي هماهنگ نيست، چنانكه در بيانات نوراني حضرت امير المؤمنين (عليهالسلام) در «نهج البلاغه» آمده است كه: «لا يُقاسُ بهم أحدٌ من النّاس»،احدي از مردم با امام معصوم قياس نميشود. وليّ عصر (عليهالسلام) و امام معصوم كساني هستند كه: «بيُمنهم رُزقَ الوَري». پس احدي را با آن ذوات مقدّسه (عليهمالسلام) نميتواند سنجيد، خواه آنها روي خاك بخوابند، نظير ائمهٴ بقيع (عليهمالسلام)، خواه زير گنبد طلا، نظير حضرت امام رضا (عليهالسلام)، براي آنها اين جهت فرقي نميكند، زيرا آسمان و زمين به آنها بسته است: «و بوجودهم ثبتت الأرضُ و السّماءُ».
امام راحل شاگرد برومند این مکتب بود، او تنها، رهبر ايران نبود، او رهبر مسلمين جهان بود، متولّي اسلام بود، اين فكر بلند با افكاري كه ديگران داشتند، فاصلهٴ فراوان داشت و همان طور كه هيچ كسي را با امام معصوم (عليهالسلام) نميتوان قياس كرد، هيچ كسي از علماي عادي را هم با امام امّت نميتوان قياس كرد، زيرا او حساب ديگري دارد.
مرحوم صاحب جواهر (قدّس سرّه) سخن بلندي دارد كه ميفرمايد: «در نظام هستي، ذات اقدس اله «ربّ» است و امامان معصوم (عليهمالسلام) «وزرا» ي دستگاه الهي هستند، و ديگر افراد به منزلهٴ رعاياياند» و وقتي رعايا را با هم ميسنجيم، ميبينيم بعضي از آنها به جايي رسيدهاند كه هيچ يك از رعايا با آنها قابل قياس نيست و اين خصيصه در امام راحل (قدّس سرّه) وجود داشت.
اكنون بنگريد كه امام معصوم (عليهالسلام) چه كرد و امام امّت (قدّس سرّه) چه ميكند و آيا شما راه امامان معصوم (عليهمالسلام) را در غير امام خميني (قدّس سرّه) نشان داريد؟ كه اگر چنين است ما را هم باخبر كنيد!
عرفان امام تنها «نظري» نيست، او تنها شارح كتب «ابن عربي» نيست، او تنها تعليقه بر «فصوص» و «مصباح» ننگاشت، حال بنگريد كه چه كرد و چه گفت؟
در بسياري از ادعيه آمده است كه ذات اقدس اله محجوب نيست و انسان خود را با «گناه» محجوب ميكند: «و أنك لا تحتجب عن خلقك إلاّ أن تحجُبهم الأعمال دونك».اين سخن، چون در دعاي ابوحمزهٴ ثمالي است، رنگ عرفان دارد، ولي همين سخن در بيانات امام هفتم (عليهالسلام) هست، آنجا كه عرفان را با سياست هماهنگ كرده و طريقت و حقيقت را با سياست همسو نموده است: «و قد علمتُ أن أفضل زاد الرّاحلِ إليك عزم إرادة يختارك».يعني خدايا! در سير به سوي تو ره توشه لازم است، و من به طور يقين ميدانم ره توشهٴ مسافر الي الله فقط «اعتماد به تو» است. اين سفر، سفري نيست كه انسان با خواندن كتاب و يا با انديشه و استاد ديدن بتواند طي كند، بلكه ره توشهٴ آن فقط «جزم نظري» و «عزم عملي» است، آنگاه ميگويد: «و قد ناجاك بعزم الإرادة و خضوع الاستكانة قلبى». خدايا! من هم با تمام هستي ام تو را ميخواهم، قلبم با عزمي فولادين و وهن ناپذير با تو مناجات كرد.
حضرت امام كاظم (عليهالسلام) اين جملات را به عنوان يك «عرفان» آميخته با «سياست» ذكر كرد، چون زماني آن را گفت كه عازم زندان بغداد بود، يك وقت عارفي در شب قدري قرآن بر سر مينهد و ميگويد: خدايا! من تو را ميطلبم، يك وقت زاهدي در سايهٴ مسجدي مناجات ميكند و ميگويد: خدايا! من تو را ميطلبم، اين طريقت منهاي سياست است، امّا يك وقت حضرت موسيبنجعفر (عليهماالسلام) در حالي كه عازم زندان بغداد است، ميگويد: خدايا! من ميدانم زاد راه جز «عشق» تو چيز ديگري نيست، اين «عرفان» با «سياست» است، اين سخن را امام معصوم (عليهالسلام) فرمود، و در بين شاگردان امامان معصوم (عليهمالسلام)، غير از حضرت امام خميني (قدّس سرّه) چه شاگردي را نشان داريد كه اين «سياست» را با «معرفت» هماهنگ كرده باشد، با اين جملات تبعيد شود، با اين نيايشها به زندان برود و با اين راز و نيازها اهانت ببيند؟ اين همان راه امام هفتم (عليهالسلام) است كه فرزند برومندش امام خميني (قدّس سرّه) پيموده است.
اگر ميبينيد كه انسانها در سوگ او اشكها ريخته و نالهها ميكنند و عدّهاي بيهوش ميشوند، براي آن است كه او بُعد فلسفي خود را با عرفان تقويت كرد و عرفان را با سياست هماهنگ نمود، همان راهي را رفت كه جدّش رفت، همان رهآوردي را آورد كه جدّش موسي بن جعفر (عليهماالسلام) آورد، اكنون اگر شما دوّمين را نشان داريد، ارائه دهيد تا دربارهٴ دوّمي نيز اين گونه سخنان را داشته باشيم.
-----------------------------------------------------
منبع:کتاب بنیان مرصوص امام خمینی(ره)در بیان و بنان حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی