پایگاه اطلاع رسانی اسراء به نقل از سایت پژوهشگاه معراج: حجت الاسلام والمسلمین دکتر حمید پارسانیا، ریاست پژوهشگاه معارج و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در نخستین هم اندیشی منتخبی از اساتید برجسته علوم انسانی اسلامی که در مشهد برگزار شد، گفت: بسیاری از دوگانههای علوم اجتماعی امروز بر مبنای حکمت متعالیه پاسخ مربوط به خود را پیدا میکند؛ مانند دوگانه عامل ـ ساختار و ذات داشتن یا بر ساخته بودن معنا.
وی بحث کنش را بحث محوری در علوم اجتماعی بیان کرد و افزود: موضوع علوم اجتماعی با علوم طبیعی تفکیک شده است و گفته می شود علوم اجتماعی با کنشهای انسانی ارتباط دارند و چون فهم کنش با فهم معنا قرین و همراه است لذا نظریاتی که در باب معنا وجود دارد درعلوم اجتماعی و نظریات مربوط به آن تاثیرگذار است.
ریاست پژوهشگاه معارج ادامه داد: در تاریخ اندیش غرب نقطه عطف درباره معنا بر محور مساله سوژه و ابژه شکل گرفته است. تکوین این مساله ریشه در فلسفه دکارت دارد و بلوغ آن به فلسفه کانت باز می گردد.
وی تصریح کرد: کاتت با انقلاب کوپرنیکی خود به سوبژکتیو شدن معرفت و عقل رسمیت بخشید. مرحوم فردید عقل سوبژکتیو را به عقل خود بنیاد ترجمه کرد و مراد او عقل نفس بنیاد و سوژه بنیاد است یعنی عقلی است که به جای حکایت از واقع و ارایه آن حجاب واقع است و واقع را در پوشش مفاهیم پیشینی و معانی نفسانی سازمان میبخشد.
وی اذعان داشت: از نخستیین آثار رویکرد سوبژکتیو به عقل و معرفت مرگ متافیزیک و حذف جنبه شناختاری و حکایتگری معرفت و تقدم بخشیدن به عقل عملی و اراده بر عقل نظری وعلم است. کانت اعتبار عقل نظری را به عقل عملی باز گردانید و عقل عملی نیر از نظر او حکم میکند نه این که حکم را بیابد. بنابراین از نظر او اعتبار معرفت نظری به حکمی است که آدمی در عمل میکند. مسیری را که کانت هموار کرد. در نیچه به گونه ای عریان تر آشکار شد.
این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی اظهار کرد: مقطع پس از کانت مربوط به رویکردهای نوکانتی است. درنگاه نوکانتی بعد ترانسندنتال و ثابت سوژه به صورت امری تاریخی و فرهنگی تنزل پیدا می کند و این جریان در تداوم خود به حوزه ارتباطات و عقل ارتباطی سقوط کرده و با غلبه نظریات ساختارگرا و پساساختارگرا و پسامدرن به مرگ سوژه نیز منجر می شود.
پارسانیا افزود: غلبه حوزه ارتباطات و رویکردهای ساختارگرا و پسا ساختارگرا به نفی ذات از معنا نیز منجر می شود و هویت معرفت و علم با نفی ذات به متن ساختارهای مختلفی پیوند می خورد که در تحول و سیلان مدام هستند و این امر به سلطه عقلانیت ارتباطی منجر میشود و براین اساس باز خوانی معنا به بازسازی معنا باز می گردد. به گونهای که هر قرائت جدید یک تولید نوین معناست. مرگ متن و ماتن و قول به هرمنیوتیک مفسر محور ره آورد دیگر فرآیند فوق است.
وی به ظرفیت بازدارنده فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه دربرابر تحولات مزبوراشاره کرد و توجه به مشکل سوژه و ابژه را در فلسفه اسلامی به حکمت سینوی بازگرداند و از تطورات پاتصد ساله این مساله تا تکوین حکمت متعالیه یاد کرد و گفت: درست هنگامی که این مساله به عنوان یک مشکل در تاریخ اندیشه غرب در حال دهان گشودن است در تاریخ فلسفه اسلامی پس از پنج سده تلاش پرونده آن در حکمت متعالیه پاسخ مناسب خود را می یابد.
پارسانیا حل مشکل سوبژکتیویسم و پیامدهای معرفتی آنرا درحکمت متعالیه مبتنی بر اصول و قواعد زیر دانست: اصالت وجود تشکیک در وجود، اشتداد در وجود و حرکت جوهری، تجرد وثبات حقیقت معنا .معرفت و علم، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس انسان، جسمانیه الحدوث وروحانیه البقا بودن علم و عمل انسان، اتحاد عالم و معلوم و اتحاد عامل و معمول و نوع متوسط بودن انسان دانست.
پارسانیا ابراز داشت: اصول یادشده ضمن حفظ ارزش هستی شناختی معرفت و تامین بنیادهای متافیزیکی دانش و تثبیت هویت متعالی عقل و معرفت صحنه گفت وگو را برای حل بسیاری از دوگانه های موجود درحوزه علوم اجتماعی و بلکه مطلق علوم دگرگون میکند و با حفظ هویت متن و ماتن در تقابل با هرمنیوتیک مفسر محور قرار میگیرد بدون آن که شان و نقش مفسر را انکار نماید.
ریاست پژوهشگاه معارج تصریح داشت: آثار تطورات معنا در تاریخ اندیشه غرب به حوزه علوم اجتماعی محدود نمی شود علوم طبیعی و بلکه جمیع علوم را دربرگرفته پیامدهای تاریخی و تمدنی مربوط به خود را داشته و مسایل کلامی و دینی مناسب باخودرا به دنبال می آورد و مباحث فلسفه دین را نیز تحت پوشش خود قرار می دهد.
وی خاطرنشان کرد: بسیاری از چالشهایی که اینک درقلمرو مباحث تفسیری کلامی اصولی و یا فقهی ما رخ می دهد ازسنخ منازعات تاریخی درون علوم مزبور نبوده و واز چالشهایی است که ریشه در اصول و مبانی این علوم دارد و این چالشها تنها درهمان افق قابل حل است و حکمت اسلامی ظرفیت بی بدیلی برای حل آنها دارد.