پایگاه اطلاع رسانی اسراء: صاحبنظران علم اخلاق برآنند كه بخشهای آغازین علم اخلاق را آشنایی با رذایل اخلاقی و راه های زدودن آنها تشكیل می دهد؛ انسان، نخست باید رذایل اخلاقی و نفسانی را شناسایی و آنها را «دفعاً» یا «رفعاً» طرد كند؛ به این معنا كه، اگر ندارد، بكوشد به آنها مبتلا نشود و اگر به آنها آلوده است، تلاش كند آنها را برطرف كند. آشنایی با رذایل اخلاقی برای طبیب روح، درست مانند آشنایی با سموم برای طبیب جسم لازم و سودمند است؛ تا خود به آنها مبتلا نشود و به دیگران نیز هشدار دهد تا به آن دچار نشوند و اگر دچار شدند، راه درمان را به آنان نشان دهد و آنان را درمان كند. در ادامه به بررسی عنصر «وسوسه علمی» به عنوان یکی از موانع ابتدایی سیر و سلوك می پردازیم که توجه شما را به آن جلب می نماییم:
وسوسه علمی
سالكی كه برای تهذیب روح قدم برمیدارد، شیطان رأی قوه متخیله سالك را به جای وحی و عقل مینشاند و موهوم و مُتَخَیل را معقول جلوه میدهد. باطل را به جای حق و حق را به جای باطل نشاندن، شیطنت است. هنگام شروع به شناخت مبداء و معاد و سایر بخشهای معارف الهی، شیطان ابتدا در اصل فراگیری علوم الهی رهزنی میكند؛ بدین گونه كه یا زرق و برق را به انسان ارایه میكند، یا مشكلات را در نگاه او بزرگ جلوه میدهد و او را به فقر تهدید میكند: ﴿الشّیطان یعدكم الفقر﴾[1] تا او را از اصل فراگیری علوم الهی بازدارد و اگر موفق نشد، آنگاه در علم او خلل وارد میكند.
وقتی سالك در اصل فراگیری، از گزند شیطان رهایی یافت، میپندارد راه باز است و خطری در پیش نیست، ولی هنگام شروع به عمل با وسوسه دیگر شیطان روبرو میشود؛ وسوسه شیطان این است كه رأی های خود سالك را به جای وحی یا عقل مُبَرهَن مینشاند، توضیح این كه: كار شیطان در درون دستگاه نفس، جابه جا كردن است. در انسان قوّهای به نام «قوّه متخیله» است كه وظیفه تجزیه و تركیب را بر عهده دارد؛ انسان عاقل معتدل در تعدیل این قوّه، ریاضت میكشد؛ ریاضت كشیدن یعنی هوشمندی به خرج دادن و قوای نفس را كنترل كردن و كار را به دست قوّه متخیله ندادن. در حالی كه قوّه متخیله از بهترین نعمتهای الهی است. این قوّه نیروی بسیار خوب و بازوی قوی برای نفس در احضار خاطرات است، ولی دخل و تصرّفی كه خود میكند نارواست. گاهی محمولی را كه از آنِ موضوع نیست به آن اسناد میدهد و گاهی موضوعی را كه به این محمول، مربوط نیست، موضوع قرار میدهد، در اینگونه موارد خطا پیش میآید.
شیطان اگر بخواهد عالم و متفكّری دینی را بفریبد، وَهم و خیال را به جای عقل، و موهوم و متخیل را در رتبه معقول مینشاند و حرف مدعیان دروغین نبوّت را به جای سخن انبیا، ثبت میكند و در نتیجه فریب خورده به رأی خود عمل میكند یا به دام مغالطههای گوناگون فكری میافتد. از این رو هر جا انسان مطلبی را نادرست میفهمد بر اثر دخالت شیطان و ابزاری است كه شیطان در درون جان آدمی دارد؛ زیرا مغالطه با دخالت وهم تحقق مییابد و وهم ابزار نیرومند شیطان است. به همین جهت در جوامع روایی ما بابی گشوده شده است كه مستقیماً ناظر به اوصاف، احوال و افعال علماست. شیطان وقتی در جبهه درك مطلب ناكام ماند و انسان در مقام درك موفق شد آنگاه میكوشد در مراحل بعدی مانند تعلیم، تدریس، تدوین و... راه یابد تا عالم را گرفتار غرور كند و در نتیجه به جای دیدن خدایی كه معلم حقیقی است، خود را ببیند و برای خودنمایی كار بكند.
ائمه معصومین (علیهم السلام) به ما آموختهاند: مبادا با رأی و فكر خود چیزی را به عنوان حقّ تلقّی كنید. بسیار دشوار است كه انسان به جایی برسد كه در باره حقّ و باطل فتوا بدهد و سختی آن تنها در تحصیل علم نیست، بلكه یك لحظه به هوسِ داعیهدار «نه» گفتن است. كسی كه همه تلاش و كوشش او در ابطال سخن حقِّ رقیب صرف میشود و هنگامیكه نتوانست آن را ابطال كند، به توجیه سخن خودش برمیآید، او با خود بازی كرده و به دنیا و لهو و لعب تن در داده است.
از امام رضا (علیه السلام) پرسیدند: چرا محل سجده باید یا زمین باشد یا چیزی كه از زمین میروید، ولی از خوردنیها و پوشیدنیها نیست؟ فرمودند: برای این كه انسان از خوراكی و پوشاكی كه معبود دنیازدگان است، چشم بپوشد [2]. بنابراین، گذاشتن بینی بر سنگ یا خاك، برای خاك مالی كردنِ منشأ جاه طلبی و خودخواهی است.
در همین زمینه، روایات نورانی فراوانی به این مضمون وجود دارد كه این شجاعت و شهامت را در دوران تحصیل داشته باشید تا اگر چیزی از شما پرسیدند و نمیدانید بگویید: نمیدانم[3]، و این كار هر كسی نیست. در این زمینه، دعا نقش آموزندهای دارد. امام عصر (سلام الله علیه) در دعای افتتاح، به پیشگاه خدا عرض میكند: «فارْحَمْ عبدَك الجاهل»[4] و این خیلی شجاعت میطلبد. شجاع كسی است كه مقام خواهی را به خاك بمالد و چیزی را كه نمیداند، بگوید نمیدانم.
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «وَإیاك وَخِصْلَتین یهلك فیهما الرّجال: أن تدین بشیءٍ مِن رَأیك وتُفتی النّاس بغیر علمٍ»[5]؛ خود را از دو خصلت هلاكتبار نجات ده: به چیزی كه برای تو، نه با عقل قطعی و نه با وحی مسلم، ثابت نیست، معتقد نشو و برای دیگران نیز آن را به عنوان مطلبی علمی یا دینی نقل نكن.
در این صورت بدعت و خودبینی رخت بربسته، سنّت و خدابینی به جای آن مینشیند. از این رو درباره عمّار یاسر گفته شده كه او از سر تا قدمش غرق در ایمان است: «إنّ عمّاراً مُلِیء ایماناً من قَرْنِهِ إلی قَدَمِه واختلط الإیمان بلحمه ودمه»[6]. با از میان برداشتن خودخواهی و جاه طلبی، سراسر هستی انسان را در قلمرو عقل، معرفت؛ و در منطقه نفس، تخلّق به اخلاق الهی و در محدوده اعضا و جوارح، عمل به دستورهای الهی تشكیل میدهد و چنین كسی مانند عمّار یاسر سراسر وجودش غرق در ایمان میشود.
قیاس رهزن
گفته میشود: نخستین كسی كه بر اساس قیاس و رأی خود عمل كرد شیطان بود؛ در حالی كه قیاس كردن مبتنی بر احاطه بر همه جوانب مطلب است و او چنین احاطه علمی نداشت. شیطان گفت من برای آدم سجده نمیكنم، چون از او بهترم؛ زیرا آفرینش من از آتش و خلقت وی از خاك است: ﴿خَلَقتنی من نار وَخَلَقْتَهُ مِن طین﴾[7]. شیطان بر اساس حس، طبیعت و تن را مورد ارزیابی قرار داد ولی خداوند بر مدار عقل پاسخ میدهد كه اوّلاً معیار ارزش به تن نیست. بلكه به روح است و ثانیاً حضرت آدم كه مسجود قرار گرفت، برای این نبود كه از خاك خلق شد، بلكه برای آن بود كه روح الهی در او تجلّی كرد.
قیاس های باطل كه پایه بسیاری از انحرافهای علمی و عملی در انسان میشود، محصول دخالت قوه متخیله آدمی در محدوده عقل است و سالكان صراط مستقیمِ معرفت و عمل باید با هوشمندی و ریاضت، كار را به دست قوه متخیله و قوای نفس نسپارند.
عقل عارف و نفس عزوف
از آن جا كه قرآن، اهل بیت عصمت و طهارت را از گزند هر گونه خطا و عصیان و نسیان، معصوم و مصون میداند، سخنان اهل بیت (علیهمالسلام) در كیفیت تزكیه نفس و شناخت موانع سیر آدمی به سوی خدا، سهم مؤثری دارد؛ زیرا اینان، راهشناسانی هستند كه راه را به خوبی پیمودهاند و راهنمایانی هستند كه سالكان را به درستی رهبری میكنند. یكی از سخنان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه افضل صلوات المصلّین) درباره تهذیب روح و تزكیه نفس، این است: «لا یزَكو عِند الله سبحانه إلاّ عقلٌ عارفٌ ونفسٌ عزوف»[8] یعنی، فقط انسان صالحی به نزاهت روح و تزكیه نفس موفق است كه دارای دو ركن باشد: عقل عارف و نفس عزوف. عقل عارف عقلی است كه در تشخیص صدق و كذب، حسن و قبح و حقّ و باطل، اشتباه نكند و پس از فهمیدن صدق و حَسَن و حق و تشخیص آنها از قبح و كذب و باطل نیز باید حق و صدق را فراهم كند و از باطل و كذب بپرهیزد و نیك را انتخاب و از قبیح، اجتناب كند. «عزوف» یعنی كسی كه نسبت به گناه، بی رغبت است و خود را از گناه باز میدارد. گاهی نفس میل به گناه دارد؛ ولی عقل او را راهنمایی می كند؛ امّا گاهی بر اثر هدایت و تدبیر عقل، نفس میفهمد كه گناه سمّ است و باید به آن، عازف و بی رغبت بود.
حرم امن اخلاص
شیطان در بخش علمی هرگز انسان را رها نمیكند جز اینكه در محدوده علم، جزو بندگان «مخلَص» باشد؛ یعنی به مقام عقل مجرد محض بار یابد؛ زیرا در محدوده عقل محض، وهم و خیال را راهی نیست و تجرّد شیطان، تجرّد وهمی است. بنابراین، شیطان به عقل محض بار نمییابد و به كسی كه در مرحله عقل صرف به سر
میبرد هرگز دسترسی ندارد و نمیتواند در قلمرو تجرّد تام، مغالطهای راه اندازد تا عاقلی را بفریبد. انسان عاقل، از آن جهت كه عاقل است، به دام اهریمن وهم نمیفتد.
آن كس نیز كه به مرحله عقل محض در بُعد عمل بار یابد، شیطان را به حرم امن وی، راهی نیست؛ زیرا آنجا برتر از شهوت و غضب است و شهوت و غضب ابزار تیز و تند شیطان است.
در قرآن كریم آمده است كه اگر كسی جزو بندگان مخلَص شود، شیطان به حرم امن او راه ندارد: ﴿قال فبعزّتك لأغوینّهم أجمعین٭ إلاّ عبادك منهم المخلَصین﴾[9]. استثنای مخلَصین از این جهت نیستكه شیطان نسبت به آنان مهربان است؛ بلكه از آن روست كه در ساحت آن مقام منیعْ تسلیم است و توان رَخْنه به آن را ندارد.
پاورقی...................................
[1] ـ سوره بقره، آیه 268.
[2] ـ علل الشرایع، ص 341.
[3] ـ بحار، ج 2، ص 114 و 119؛ محاسن برقی، ج 1، ص 324.
[4] ـ مفاتیح الجنان، دعای افتتاح،
[5] ـ بحار، ج 2، ص 118؛ محاسن برقی، ج 1، ص 325.
[6] ـ بحار، ج 66، ص 37.
[7] ـ سوره ص، آیه 76.
[8] ـ شرح غرر الحكم، ج 6، ص 427.
[9] ـ سوره ص، آیات 82 ـ 83.
.........................................
منبع: کتاب «مراحل اخلاق در قرآن» اثر آیت الله العظمی جوادی آملی