03 06 2021 280848 بطاقة تعريف:
image
آیت الله العظمی جوادی آملی:

اگر کسی بخواهد راه امام را طی کند و این راه و این نام را زنده نگه دارد باید جهانی حرف بزنند

پایگاه اطلاع رسانی اسراء:به مناسبت سالگرد رحلت امام رضوان الله تعالی علیه به بازخوانی پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به همایش بین المللی نقش اندیشه های عرفانی امام خمینی رحمت الله علیه در شکل گیری انقلاب اسلامی ایران می پدازیم.

پایگاه اطلاع رسانی اسراء:به مناسبت سالگرد رحلت امام رضوان الله تعالی علیه به بازخوانی پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به همایش بین المللی نقش اندیشه های عرفانی امام خمینی رحمت الله علیه در شکل گیری انقلاب اسلامی ایران می پدازیم.

ایشان در بخشی از این پیام اظهار داشتند: تا کسی مکتبهای جهان را نشناسد، نداند حکمای غرب چه میگویند، سیاستمداران غرب چه میگویند، شرق چه میگویند، شمال چه میگویند، جنوب چه میگویند نمیتواند قرآن را فخر آنها قرار بدهد! فرمود شما موظف هستید که قرآن را جهانی کنید، کسی که از حرم تا جمکران، از جمکران تا حرم فکر میکند او ممکن است جهانی حرف بزند؛ ولی قمی فکر کند، فرمود شما جهانی حرف بزنید، جهانی فکر بکنید! ببینید در سوره «توبه» فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ﴾ در سوره «فتح» همین مضمون است منتها اختلافی که بین این سه سوره است در آن بخش پایانی است. این کار امام(رضوان الله تعالی علیه) بود و اگر کسی بخواهد ـ إنشاءالله ـ راه امام را طی کند و این راه را و این نام را زنده نگه دارد باید جهانی حرف بزنند و جهانی فکر بکنند، شاگرد امام باشد در جمع بین دو فقه اکبر و اصغر!


آیت الله العظمی جوادی آملی در این پیام درباره مقام عرفانی امام، بیان داشتند:
محور بحث این است که مقام عرفانی امام(رضوان الله تعالی علیه) در اثرگذاری ایشان نسبت به این انقلاب جهانی اسلام ایران و جهان چیست؟ امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) با فقه جواهری انقلاب اسلامی ایران را راهاندازی کرد که این فقه اصغر است و با ولایت فقیه در فقه اصغر انقلاب سامان پذیرفت و در بُعد جهانی از منظر فقه اکبر که ولایت عرفانی است و نه ولایت فقهی، آن را هم سازماندهی کرد. خود امام عارفانه این معارف را طی کرد؛ هم سفر «من الخلق إلی الحق» را، هم سفر «من الحق إلی الحق بالحق» را، هم سفر «من الحق إلی الخلق بالحق» را و هم آخرین سفر را که سازنده انقلاب بود «من الخلق إلی الخلق بالحق» طی کرد.[1] چون در سفر یک راهنما و یک همراه و یک نور و یک صراط لازم است و همه اینها در بستر أسفار أربعه تأمین شده است و خود امام(رضوان الله تعالی علیه) آنطوری که در مقدمه بنیان مرصوص مبسوطاً آمده است أسفار أربعه را عمیقاً طی کرده است[2] با جامعیت بین فقه اکبر و اصغر شروع به انقلاب کرد.

برخی تک بُعدی هستند فقیهانه فکر میکنند یا عارفانه به سر میبرند، برخی جمع میکنند بین عرفان و فقه ولی جمع مکسر، گروه اندکی جمع میکنند بین عرفان و فقه به جمع سالم که به تعبیر حکیم سبزواری(قدّس سره) در تعلیقهای که بر أسفار دارد میفرماید این توفیق نصیب همه افراد نمیشود که بتوانند بین این معارف جمع سالم کنند امام از نوادر فقها و عرفایی بود که توانست بین عرفان و فقه جمع سالم بکند. آن بخشهای فقه اصغر را که در ایران اسلامی به صورت قانون اساسی درآمده و به لطف الهی توانست این کشور را از استعمار و استبداد و استحمار و امثال آن به درآورد و نجات دهد و مسئولیت آن را به عهده ما واگذاشت که ما موظف هستیم نه بی‌راهه برویم و نه راه کسی را ببندیم و امیدواریم این کشور از گزند اختلاس و نجومی مصون بماند و از غارت و چپاول محفوظ بماند، ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط﴾[3] سامان بپذیرد، نه کسی بی‌راهه برود نه راه کسی را ببندد، به امید آن روز که امام به امید آن زمان و این زمین قیام کرد و انقلاب نمود.

اما چهره عرفانی امام که ولایت فقه اکبر را میطلبد نه ولایت فقه اصغر را، فصوص و فتوحات میطلبد نه خصوص جواهر را، جمع بین فتوحات و جواهر به جمع سالم، کار رادمرد فحلی چون امام است. امام(رضوان الله تعالی علیه) در آن مصباح الهدایة در مصباح بیست و هفتم میگوید اولین باری که من به حضور استادم مرحوم آیت الله شاهآبادی مشرف شدم از ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر﴾[4] سؤال به میان آمد، آن بزرگ حکیم و بزرگ استاد که به برکت اهل بیت میگوید دعا، قرآن صاعد است[5] فرمود: ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ﴾ ضمیر به آن مقام «غیب الغیوبی» برمیگردد و نزول آن به قلب مطهر پیغبمر(صلوات الله و سلامه علیه) است.[6] اگر گفته میشود حقیقت «لیلة القدر» وحی و نبوت است و اگر گفته میشود «لیلة القدر» حقیقت پیغمبر و اهل بیت است و اگر در خصوص فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه علیها) آمده است که حقیقت «لیلة القدر» فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه علیه) است،[7] از همین جاها پیدا شده است. روایاتی که در این زمینههاست راهنمای این طرز فکر است که لیله قدر عبارت از ظهور غیبی ذات أقدس الهی در قلب مطهر پیغمبر است، علی بن ابیطالب که نفس پیغمبر است ﴿وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ﴾[8] همین است و اهل بیت که نور واحد هستند[9] همه اینها مجرا و مهبط وحی این حقیقت هستند منتها به وساطت پیغمبر، این یک مطلب.

مطلب دیگر این است که انبیا یک حد و یکسان نیستند، چون فرمود: ﴿فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ﴾،[10] چه اینکه مرسلین و رسولان الهی یک درجه نیستند: ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾.[11] اگر انبیا در یک حد نیستند و اگر مرسلین در یک حد نیستند، علمای راستین چون امام(رضوان الله تعالی علیه) که وارثان انبیایند «الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاء»[12] آنها هم در یک حد نیستند، بعضی فقیه فقه اصغر هستند، بعضی فقیه فقه اکبر هستند، بعضی جمع میکنند به جمع مکسر، بعضی جمع میکنند به جمع سالم که بحث آن گذشت.

امام(رضوان الله تعالی علیه) در این بخش سوم قرار دارد که بین فقه اکبر و اصغر جمع کرد، بین ولایت فقیه جواهری و بین ولایت فقیه فصوصات و فتوحاتی جمع کرده است. با چه قدرتی در صدد جمع اینها بود؟ با قدرت قرآنی و سرمایه قرآنی؛ قرآن که فرمود انبیا یک حد نیستند، قرآن که فرمود رسولان یک حد نیستند، قدرتهای اینها هم یک سطح نبود، بُرد حکومتی اینها هم یک سطح نبود، وزن و وزان سلطنت اینها هم یک سطح نبود. وقتی قدرت سلیمان و داوُد را ذکر میکند که ﴿قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ﴾[13] و رهبر انقلاب شد، وقتی جریان مُلک سلیمان را ذکر میکند که ما باد را مسخّر کردیم طوری که ﴿غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ﴾،[14] این باد که در تسخیر سلیمان(سلام الله علیه) بود بامداد راه یک ماهه میرفت، شامگاه راه یک ماهه میرفت؛ یعنی یک روز راه دو ماه را طی میکرد، این قدرت فضایی وجود مبارک سلیمان است؛ اما وقتی به وجود مبارک پیغمبر اسلام میرسد میفرماید یک شبه راه هزار ساله میروی ﴿لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾،[15] هزار ماه کجا، دو ماه کجا!؟ او روزی دو ماه راه میرود، این پیغمبر یک شبه هزار ماه راه میرود. اگر شاگردی از این مکتب چنین سرود: «کاین طفل یک شبه ره صد ساله میرود»[16] مجاز است که بگوید: «یک بیت از این قصیده به از صد رساله بود».[17]

شما آن نامه بزرگ مرجع جهان اسلام را وقتی برای جناب میخائیل گورباچف مینویسد، آنجا سخن از فقه فصوص و فتوحات است؛ فرمود در فتوحات این است، در فصوص این است، حرفهای ابن عربی این است، باید کسانی به ایران اسلامی بیایند این معارف بلند را از حوزه پُر برکت قم و امثال قم فرا بگیرند؛ آنجا نامه از فتوحات و فصوص است، اینجا دستور از فقه جواهری است؛ هم والی ولایت فقیه جواهری بودند، هم والی ولایت فقه عرفانی بودند که توانستند بلنداندیشی کنند، نه بی‌راهه بروند و نه راه کسی را ببندند. به این فکر بود که آن قطب عظیم سیاسی آن روز را با نامه تعلیم کند و نه تسلیم. هیئت اعزامی را دستور داد این نامه را تعلیم کنید نه تسلیم. هیئت اعزامی هم تعلیم کرد و نه تسلیم. این مقام شامخ عرفان است.

آن وقت این بزرگمرجع، این بزرگفقیه، این بزرگراهنما اجازه میدهد که کشور ـ معاذلله ـ ارباً اربا بشود، سخن از اختلاس باشد، سخن از نجومی باشد، سخن از افتخار باشد که ما کشف بکنیم چه کسی اختلاس کرده و چه کسی نجومی برده است، گرانی باشد، آسیب اقتصادی باشد!؟ او آسمانی فکر میکند نه زمینی، او الهی فکر میکند نه زمینی، راه امام یعنی این! اگر گفته شد انبیا آمدند مخصوصاً وجود مبارک پیامبر(علیهم آلاف التحیة و الثناء) برای اینکه اخلاق را زنده کنند، اخلاق تنها تواضع فردی و خانوادگی نیست، حکومت مقدمه اخلاق است، سلطنت مقدمه اخلاق است. ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط﴾ عدل بهترین فضیلت اخلاقی است. انسان عادل نه بی‌راهه میرود و نه راه کسی را میبندد، نه دست او آلوده است و نه فکر او خطا میکند. اگر حکومت است برای برقراری عدل است که از بهترین فضایل اخلاقی است ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط﴾، اگر درباره نوح پیغمبر است ﴿أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی‏ قَوْمِهِ﴾[18] برای اینکه اینها قائم به قسط بشوند، اگر در بخشهایی از سوره «حدید» مسئله نبوت و حکومت را ذکر میکند ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط﴾ حداقل عادل بودن است، حداقل قائم به قسط بودن است که از این فرومایهتر شدن از این پایین آمدن و فرومایه شدن دوزخی را به همراه دارد، این حداقل است.

حد میانی آن این است که بعد از اینکه انسان عادل بود قائم به قسط بشود، بعد از آن هم ﴿قَوَّامینَ بِالْقِسْط﴾[19] بشود، ﴿قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْط‏﴾[20] بشود. قوّامین بودن کار هر کسی نیست، این امام میطلبد که «قوام بالقسط» باشد؛ چه اینکه «قائم بالقسط» شدن هم بهره هر کسی نیست. حداکثر کاری که از افراد عادی برمیآید همین عادل بودن است؛ اما «قیام بالقسط» مطلبی دیگر است.

غرض این است که اخلاق هدف است و حکومت وسیله است که به این بارگاه امین باید رسید و امام(رضوان الله تعالی علیه) با ولایت فقه اکبر برای میخائیل گورباچف آنطور نامه مینویسد، با داشتن ولایت فقه اصغر ایران اسلامی را احیا میکند از استبداد، از استعمار، از استحمار آزاد میکند و با جهان ارتباط برقرار میکند؛ اما عزیزانه با همه کشورهایی که نه بی‌راهه میروند، نه گزندی دارند، نه مرموزانه کار میکنند، نه قصد ایذاء دارند، رابطه سلیم و عاقلانه برقرار میکند طوری که ملت زنده باشد؛ هم جنبه جهانی حفظ بشود و هم رسالت خود امام(رضوان الله تعالی علیه).

او را ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر﴾ به راه انداخت، او را این سه آیه سوره مبارکه «توبه» و «فتح» و «صف» راه انداخت که قرآن آن است و اسلام آن است که جهانی باشد، همگانی باشد و همیشگی. این سه آیه را امام کاملاً در نظر داشت، انقلاب برای این نیست که ایران را آزاد کند، انقلاب برای این است که قرآن را جهانی کند: ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ﴾.[21] تا کسی مکتبهای جهان را نشناسد، نداند حکمای غرب چه میگویند، سیاستمداران غرب چه میگویند، شرق چه میگویند، شمال چه میگویند، جنوب چه میگویند نمیتواند قرآن را فخر آنها قرار بدهد! فرمود شما موظف هستید که قرآن را جهانی کنید، کسی که از حرم تا جمکران، از جمکران تا حرم فکر میکند او ممکن است جهانی حرف بزند؛ ولی قمی فکر کند، فرمود شما جهانی حرف بزنید، جهانی فکر بکنید! ببینید در سوره «توبه» فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ﴾ در سوره «فتح» همین مضمون است منتها اختلافی که بین این سه سوره است در آن بخش پایانی است. این کار امام(رضوان الله تعالی علیه) بود و اگر کسی بخواهد ـ إنشاءالله ـ راه امام را طی کند و این راه را و این نام را زنده نگه دارد باید جهانی حرف بزنند و جهانی فکر بکنند، شاگرد امام باشد در جمع بین دو فقه اکبر و اصغر!

[1]. الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج1، ص13؛ «الأسفار الأربعة و اعلم أن للسلاک من العرفاء و الأولیاء أسفارا أربعة أحدها السفر من الخلق إلی الحق و ثانیها السفر بالحق فی الحق و السفر الثالث یقابل الأول لأنه من الحق إلی الخلق بالحق و الرابع یقابل الثانی من وجه لأنه بالحق فی الخلق».

[2]. بنیان مرصوص امام خمینی، ص87.

[3]. سوره حدید، آیه25.

[4]. سوره قدر، آیه1.

[5]. صحیفه امام، ج‏13، ص32؛ «این دعاهاست که به تعبیر بعض از مشایخ ما می‏فرمودند که قرآن، قرآن نازل است، آمده است به طرف پایین و دعا از پایین به بالا می‏رود، این قرآن صاعد است».

[6]. مصباح الهدایة إلی الخلافة والولایة، ص27؛ «مصباح 27: هذه الخلافة هی روح الخلافة المحمّدیّة ص و ربّها و أصلها و مبدؤها منها بدأ أصل الخلافة فی العوالم کلّها بل أصل الخلافة و الخلیفة و المستخلف إلیه و هذه ظهرت تمام الظهور فی حضرة اسم «اللّه» الأعظم ربّ الحقیقة المطلقة المحمّدیّة ص أصل الحقائق الکلیّة الإلهیّة فهی أصل الخلافة و الخلافة ظهورها بل هی الظاهرة فی هذه الحضرة لاتّحاد الظاهر و المظهر کما أشار إلیه فی الوحی الإلهی إشارة لطیفة بقوله تعالی: ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر﴾ و قال شیخنا و أستاذنا فی المعارف الإلهیّة العارف الکامل المیرزا محمد علی الشاه‏آبادی الأصفهانی أدام اللّه أیّام برکاته فی أوّل مجلس تشرّفت بحضوره و سألته عن کیفیّة الوحی الإلهی فی ضمن بیاناته إنّ «هاء» فی قوله تبارک و تعالی: ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ﴾ إشارة إلی الحقیقة الغیبیّة النازلة فی بنیة المحمّدیّة الّتی هی حقیقة لیلة القدر».

[7]. تفسیر فرات الکوفی، ص581؛ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ﴾ اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْر ...».

[8]. سوره آل عمران, آیه61.

[9]. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‏36، ص223؛ «یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ ... ».

[10]. سوره اسرا، آیه55.

[11]. سوره بقره، آیه253.

[12]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏1، ص32.

[13]. سوره بقره، آیه251.

[14]. سوره سبأ، آیه12.

[15]. سوره قدر، آیه3.

[16]. غزلیات حافظ, غزل225؛ «طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر ٭٭٭ کاین طفل یک شبه ره یک ساله می‌رود».

[17]. غزلیات حافظ, غزل۲۱۴؛ « دیدیم شعر دلکش حافظ به مدح شاه ٭٭٭ یک بیت از این قصیده به از صد رساله بود».

[18]. سوره اعراف، آیه59؛ سوره هود، آیه25؛ سوره مؤمنون، آیه23...

[19]. سوره نساء، آیه135.

[20]. سوره مائده، آیه8.

[21]. سوره توبه، آیه33؛ سوره فتح، آیه28؛ سوره صف، آیه9.


منبع: پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به همایش بین المللی نقش اندیشه های عرفانی امام خمینی(ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی ایران، اسفند 1399
 


دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات