27 09 2021 278677 بطاقة تعريف:
image
یادداشتی از حجت الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی:

این مدرسه ادامه دارد...

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی در یادداشتی با عنوان «این مدرسه ادامه دارد...» در صفحه ویژه روزنامه فرهیختگان که درخصوص مرحوم آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی به چاپ رسیده است، به زوایایی از زندگی آیت الله حسن زاه آملی پرداخته است.

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی در یادداشتی با عنوان «این مدرسه ادامه دارد...» در صفحه ویژه روزنامه فرهیختگان که درخصوص مرحوم آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی به چاپ رسیده است، به زوایایی از زندگی آیت الله حسن زاه آملی پرداخته است.

ایشان در بخشی از این یادداشت آورده است :علامه حسن‌زاده درعین حال که در بستره و گسترده متون و منابع ما حرکت می‌کردند، اما ذوقیاتی در کار خود داشتند که ایشان را متمایز و ممتاز می‌کرد. ارتباطی که ایشان بین نوع معارف می‌دید و اکتشافات و استخراجاتی که در کنار کار خود داشت، بیشتر با معارف ذوقی ایشان، کار را متفاوت می‌کرد.

متن کامل یادداشت به شرح ذیل است:

مرتضی جوادی‌آملی، استاد حوزه و دانشگاه:
یکی از جلوه‌های بارز و اصلی علامه حسن‌زاده مساله تحقیق و تالیف و تصنیف و تدریس در کرسی درس بود. همان‌طور که خودشان سال‌ها در نزد اساتید خود به بهترین وجه تلمذ می‌کردند و عشق و ارادت‌شان را به درس‌آموزی و حضور در محضر استاد اظهار می‌کردند، بعد از اینکه درس‌ها به نصاب علمی قطعی رسید، اینها را با همان عشق ارائه می‌کردند. چون در محضر اساتید از کتبی استفاده می‌کردند که معمولا متون اصلی بودند، طبعا آنچه را که بازگو می‌کردند همین آثار با رویکرد حکمی و عرفانی و معارفی بود. ذوق معارفی در ایشان بالا بود و چون حس حقیقت‌یابی در ایشان برجسته بود، بسیاری از مسائل را با ذوق خودشان و همچنین مبتنی‌بر معارفی که اندوخته بودند، به‌دست می‌آوردند.

آنچه بیشتر در زندگی ایشان نمودار بود مساله تدریس و تصنیف بود. ایشان در هر مرحله از زندگی خود آثاری را عرضه کردند و این باعث شد که بسیاری از متون و منابع ما در دسترس قرار بگیرد و از ابهام و ناشناختگی بیرون بیاید. لذا احیا و تصحیح این منابع هم یکی از کارهای ارزشمند ایشان بود.

ایشان همواره در تدریس نسخه‌های مختلف را کنار هم می‌گذاشتند و کنار هم گذاشتن نسخه‌ها یکی از شیوه‌های تدریس و تحقیق ایشان بود.

نوع و شیوه‌ای که ایشان در تدریس داشت ذوق‌آفرین بود و بسیاری از فضلا و علمایی که در درس ایشان شرکت می‌کردند ضمن درس آموزی از محضر ایشان با ذوق و شوق و علاقه ایشان و رویکرد معارفی که در آثار ایشان می‌دیدند، کشش حضور در درس در آنها افزون‌تر می‌شد. ایشان ذوق تحقیق و تالیف و تدریس را به جامعه علمی تزریق می‌کردند و این باعث می‌شد که شاگران با یک ذوق و علاقه خاصی بحث‌ها را دنبال کنند. این امر موجب می‌شد کسانی که در محضر ایشان برای تلمذ شرف‌یاب می‌شدند، سال‌ها زانو بزنند و احساس خستگی نکنند. این بسیار ویژگی بازری بود.

نکاتی که ذکر شد مجموعه‌ای را ایجاد کرد که باعث شد نسل فکری و جریان فکری آیت‌الله حسن‌زاده، ماندگار شود و در صحنه علمی به‌عنوان یک روش و مدرسه درسی در اذهان جامعه علمی ما باقی بماند.

ایشان آثار فراوانی را در خلوت خود خلق کردند و رساله‌های فراوانی را نگاشتند و نگارش ویژه‌ای داشتند. ایشان به خط بسیار علاقه‌مند بودند. به شعر و ادبیات بسیار با محبت می‌نگریستند و تصحیح کتاب‌هایی مثل نصاب‌الصبیان تا گلستان تا کلیله و دمنه و نظایر آن در مسیر کار علمی ایشان وجود داشت. ادبیات یکی از عمده‌ترین مسائلی بود که حضرت علامه حسن‌زاده، با یک نگاه حساسی به آن می‌نگریستند. مجموعه کارهایی که علامه در این رابطه انجام دادند یک نسل فکری و یک مدرسه علمی را به‌همراه داشت و امروز شاگردان این مسیر را ادامه می‌دهند و آثار خلق‌شده در این رابطه هم نشان از نوع نگرشی است که ایشان به کار تحقیق خود داشتند.

علامه حسن‌زاده درعین حال که در بستره و گسترده متون و منابع ما حرکت می‌کردند، اما ذوقیاتی در کار خود داشتند که ایشان را متمایز و ممتاز می‌کرد. ارتباطی که ایشان بین نوع معارف می‌دید و اکتشافات و استخراجاتی که در کنار کار خود داشت، بیشتر با معارف ذوقی ایشان، کار را متفاوت می‌کرد. اگر دیگران منابعی مانند اسفار، تمهید، نصوص و... تدریس می‌کردند، درحقیقت سطحی از مسائل را می‌دیدند، اما ایشان با باوری که نسبت به جمع قرآن و عرفان و برهان داشتند، متمایز از دیگران بودند و این امر کمتر در گفت‌وگو‌ها و تدریس و تحقیقات سایر اساتید وجود داشت. ایشان باور داشتند -کتابی هم در این زمینه دارند- که عرفان و قرآن و برهان با هم اختلافی ندارند و بلکه اینها با هم هماهنگ هستند. لذا این شیوه‌ها ایشان را متمایز کرده است.

یکی از امتیازات علامه این بود که از باب «خویش را تاویل کن نی ذکر را» سعی می‌کردند که آن ذکر یا اندیشه‌ای که در گستره علم یا کتاب خاصی وجود داشت آنگونه‌ای که می‌فهمیدند ارائه کنند. شجاعت تاویل‌گرایی -که مخالفت با ظاهر نداشته باشد- در ایشان بیشتر بود. نوع نگرش به باطن در سایه حفظ ظاهر ایشان را ممتاز می‌کرد. خیلی‌ها به همین ظاهر می‌اندیشند، اما ایشان باطن را در کنار ظاهر برجسته می‌کرد و سعی می‌کرد جریان تاویل‌گرایی -نه آن نگاه منفی و ناصواب را- تاجایی که تحقیق و برهان اجازه می‌دهد جلو ببرند. اظهارات ذوقی عرفانی ایشان را کمتر کسی شناحته است. لذا برخی چون این شخصیت را نشناخته‌اند و مبانی‌ای که ایشان به کار می‌گیرند را فهم نکردند، حرف‌های ناصواب و نادرستی را مطرح می‌کنند.

مثلا بر اساس انتخاب گزینشی ناجور و نادرست، نسبت به ایشان قدری ادب و حرمت عالِم را نگاه نداشتند. اینها اقتباسات ناصوابی بود که بدون توجه به محکمات و اصولی، که ایشان بر آنها پامی‌فشردند و اصرار می‌کردند، نسبت به ایشان روا داشته شد. یک عالم و فرزانه را نمی‌توان صرفا بر اساس بعضی جملات که در اثنای گفتار یا تالیف وجود دارد شناخت. محکمات و اصول و قواعد اصلند. گاهی اوقات هم روی این شجره طیبه علمی، میوه‌هایی پیدا می‌شود که تاکنون دیده نشده است ولی چون روی شجره طیبه است و استواری اصول و محکمات است که کار می‌کند، [سایر جملات هم] باید در آن رابطه [با اصول] دیده شوند. عده‌ای هستند که نوع نگاه‌شان سخیف و ضعیف است و قدرت علمی چندانی هم در این رابطه ندارند و یک حرف را بدون ملاحظه اصول و مبنا و اساسش در این آثار مشاهده می‌کنند و بدون آنکه آن را به قلم و بیان استاد شناخته باشند، بعضا حرف‌هایی می‌زنند که البته این برخورد نسبت به این دسته از عالمان در طول تاریخ فراوان بوده است.

کسانی که جرات می‌کنند به مباحث معارفی و توحیدی نزدیک شوند و توحید را در قالب‌های دیگری بشناسند و ببینند و از سطح مسائل عرفی که در نوع نگرش دیگران بوده است گذر کنند و به عمق مباحث بنگرند و مسائل را به گونه دیگری ارائه کنند، [نسبت به این بزرگان] چون شناخت کافی نیست، اظهارنظر ناصواب هم معمولا وجود دارد.

این شخصیت‌های [ممتاز علمی] وقتی عمیق و نسبت به منابع دقیق می‌شوند، روحیات انزوایی‌شان بیشتر می‌شود، زیرا جامعه علمی و یا حتی جامعه عمومی تحمل ندارد و نمی‌تواند [این مباحث را تاب آورد] و بعضا همین اظهاراتی که این طرف و آن طرف می‌شود، منوط به همین مساله [عدم‌تحمل] است. دشمنی‌ها و قضاوت‌های ناصواب هم که ایشان را بسیار اذیت کرد و انصافا اهانت‌هایی که در موقع تدریس بود و امثال ذلک همیشه وجود داشت، اما تحمل می‌کردند و بالاخره وظیفه علم‌آموزیشان را هرگز رها نکردند، اما بعضی از مواقع بوده حرف‌هایی و برخوردها و اهانت و توهین‌هایی می‌شد که علامه مجبور می‌شدند درس‌شان را تعطیل کنند و مباحث‌شان را ادامه ندهند. یک جهت، جهت خود یک عالم عارف است که وقتی به جایی واصل شد، از باب آنکه دهان را مهر کردند، خود آنها سعی می‌کنند این مسائل ارائه نشود. جنبه دیگر آن است که جامعه تحمل علمی مباحث عمقی را ندارد. زدگی‌هایی از این ناحیه پیش می‌آید. کسانی که با این سبک از معرفت آشنا نیستند هم گاهی اوقات حرف‌هایی می‌زنند و چه‌بسا که فقیه یا متکلم باشند و امثال ذلک اما نگرش‌های عرفانی را بعضا برنمی‌تابند و اظهارنظرهایی می‌کنند که چون قدری هم دست‌شان برای حرف‌زدن و اظهارنظر باز است، با اظهارنظرهای آنچنانی باعث رنجش خاطر می‌شوند.

اگر ما بتوانیم از چنین فضایی استفاده کنیم و اجازه بدهیم در حوزه‌های علمیه آزاداندیشی باشد و فکر نکنند که مثلا توحید یا رسالت ولایت باید صرفا با نگاه همان‌ها ارائه شود [آنگاه شاید بتوانیم از این بزرگان منتفع شویم]. الان خیلی‌ها با زیارت جامعه هم همراه نیستند و نمی‌توانند آنچه را که در این‌جور منابع آمده است را باور داشته باشند و با آن برخورد می‌کنند، به جهت اینکه نوع تفسیرهایی که برای آن ارائه می‌شود برای آنها قابل تحمل نیست همان‌طور که برخی از ادعیه و مناجات‌ها هم برای آنها قابل هضم نیست. ذیل دعای عرفه سالار شهیدان را بعضی برنمی‌تابند و سعی می‌کنند که بگویند اینها مربوط به صوفیه است و منسوب به عالمان یا اهل‌بیت نیست پس تمام تلاش‌شان این است که اینها را از صحنه روایات و ادعیه خارج کنند و بگویند این جملات سابقه نداشته است و در سنت اهل‌بیت ما یا در ادعیه و قرآن نبوده و بر اساس تحلیل دیگران از جمله عرفا و صوفیه است. این [مساله] در تاریخ ما وجود داشت و ما فکر می‌کنیم که این مقداری که از امامت و ولایت می‌فهمیم همین‌قدر است ولاغیر، درحالی‌که دسترسی ایشان به منابع عمیق‌تر بود و حشرشان به مسائل ولایی و توحید و معارف بیشتر بود و بر اساس این حشر بهتر توانستند مسائل را ببینند اما اینها چون نمی‌توانستند مسائل را ببینند، سطح معرفت‌شان متفاوت بود. [لذا] آنها هم تیغ جراحی فقاهتی در دست داشتند و تا توانستند مسیر را برای خودشان باز می‌کردند و برای دیگران می‌بستند. اگر جامعه بخواهد رشد کند و نگاه عمیق‌تری به مباحث [پیدا کند] بایستی اجازه بدهد که این حرف‌ها به میدان بیاید و نگران نباشد؛ چراکه خود این عالمان محکماتی را به صحنه آوردند که هرگز آن محکمات اجازه نمی‌دهد که انحراف معرفتی اتفاق بیفتد، بلکه چون در ذهن آن [اهل جرح] این معرفت‌ها تاکنون نبوده است، فکر می‌کنند توحید یا ولایت صرفا همین میزان است. در منابع ما، در منابع وحیانی ما هم هست که توحید بر سه قسم است، توحید عوام، توحید خواص و توحید اخص؛ یا حتی در مقام عمل هم گفته‌اند روزه [بر سه قسم است] روزه عوام، روزه خواص و اخص. اگر روزه اخص اتفاق افتاد، برخی از عموم می‌توانند و می‌گویند که [اخص] این را از خودشان درآورده‌اند [یا بگویند این] سبک و سلیقه صوفی‌هاست و امثال ذلک.

به‌هرحال اینها مسائلی است که متاسفانه در حوزه‌ها وجود دارد و بستن راه‌ها و محدود کردن مسائل معرفتی است.  آقای حسن‌زاده رضوان‌الله علیه اندیشه آزادی داشتند و خیلی به این حرف‌ها نگاه نمی‌کردند و همین باعث می‌شد [ناملایمات و] مسائلی را چه در آمل و چه در قم شاهد باشند.

آثاری که ایشان تالیف کردند آثار خاصی است و با شیوه‌های ایشان فقط شاگردان خاص‌شان آشنا بودند و می‌توان یک مدرسه را به‌عنوان یکی از مدارس علمی ما از نصاب‌الصبیان تا فصوص‌الحکم و امثال ذلک دید. شاگردان خاص این مسیر را دارند و همچنان این ادامه می‌یابد. ما باید این عالمان را همیشه محترم و مکرم بداریم و از اندیشه آنها استفاده کنیم و اگر تاکنون با زخم‌زبان و بعضا اهانت و نوشته‌های ناصواب حرف‌هایی می‌زدیم که به‌هرحال الان روشن شد که مسیری که ایشان داشتند با چه انگیزه‌ای بوده، دیگر دست از این حرکت‌ها برداشته شود تا مسیر معرفت در جامعه ما رشد بیشتری پیدا کند.

 

منبع: روزنامه فرهیختگان، شماره ۳۴۲۲ سه شنبه ۰۶ مهر ۱۴۰۰


دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات