آیت الله العظمی جوادی آملی در یکی از جلسات درس اخلاق خود بر لزوم تربیت صاحبان خلق حسن در جامعه تاکید کرده و بیان می دارند:
همانطوري كه در مسائل حوزوي يك عدّه اساتيد و مجتهد لازم است, در مسائل دانشگاهي يك عده اساتيد و فرهيخته لازم است, در مسائل اخلاقي هم يك عده كساني كه پيرو خُلق حَسن هستند لازم است. دو مطلب را نبايد بدون تفکيک از آنها ردّ شد: يكي اينكه همه ما موظّف هستيم كارِ خوب كنيم, صفت خوب داشته باشيم اين با موعظه كردن, با گفتن, با نوشتن تا حدودي آسان است؛ اما به ما نگفتند فقط كارِ خوب كن, به ما گفتند آدمِ خوب باش, كار خوب, وصف خوب، يك مبدأ ذاتي ميطلبد، آن مبدأ، خُلق حَسن است, اوصاف حَسن داشتن, افعال حسن داشتن غير از خُلق حسن داشتن است. ما بدني داريم كه به خلقتِ الهي خلق شده است كارهايي ميكند اما اين خَلق الهي كار ميكند, يك خُلقي داريم كه آن هم كار ميكند اوصاف نفساني ما چه به صورت حال باشد، چه به صورت مَلكه، اينها كار آن خُلق است. ما موظف هستيم در جامعه افرادي داشته باشيم كه داراي خُلق حسن هستند خُلق؛ يعني هويّت درونيِ هستيدار حقيقي كه اوصاف او اين است كه عادل است, باتقواست, متواضع است, قانع است, فرهيختگي دارد و مانند آن, اينها آثار آن هويّت دروني است
معظم له به روش الگو پذيری از پيامبر اکرم در ايجاد خُلق حَسن اشاره کرده و اظهار داشتند:
ما اگر بخواهيم رسول خدا(عليه و علي آلاف التحيّة و الثناء) را اُسوه قرار دهيم، اول بايد كارهاي خوب كنيم تا اين كار براي ما به صورت وصف حال در بيايد، تمرينِ زياد كنيم تا اين حال به صورت مَلكه در بيايد, تكرار زياد را در فراز و نشيب زندگي كنيم تا كم كم زمينه براي آن خُلق پيدا شود, آن را خود ما بايد بسازيم, اين مطلب اول. پس مطلب اول اين است كه اوصاف خوب غير از هويّت خوب است و قرآن كريم پيامبر را تنها به اوصاف خوب نستود فرمود هويّت درونيات خوب است, خُلق تو خوب است نه كارهاي خوب, اوصاف خوب داري.
آیت الله العظمی جوادی آملی به نقش حوزههاي علميه در پرورش صاحبان خُلق حَسن اشاره کرده و بیان داشتند:
بهترين و مناسبتترين جا براي پرورش صاحبان خُلق حَسن, حوزههاي علميه است آنها كه مرتب با قال الله, قال رسول الله, قال وليّ الله, قال حجّة الله(عليهم آلاف التحيّة و الثناء) مأنوس هستند اينها هم مأمور میباشند هم مقتدر, ميتوانند اين كار را بكنند.
اگر گفتند انسان بين اين دو وصف واقع شده است بايد جهاد كند رازش همين است اگر در جهاد اصغر پيروز شديم نوبت به جهاد اوسط ميرسد، اگر ـ انشاءالله ـ در جهاد اوسط پيروز شديم ـ انشاءالله ـ به جهاد اكبر بار مييابيم، تلاش و كوشش حوزهها بايد اين باشد كه يك عده صاحبان خُلق حَسن داشته باشيم كه مرجع ما باشند, ملاذ ما باشند, حرف اينها در ما اثر كند, نگاه اينها در ما اثر كند اينكه گفتند كسي كه «يُذَكِّرُكُمُ اللهَ» ديدار اينها, محفل اينها، دَم اينها, سفارش اينها، تحوّلي در انسان ايجاد كند تا «لَيسَتِ النَّائحَةُ المُستَأجِرةُ كَالثَّكلَي» نباشد.
معظم له در سرّتاثير گذاریِ برخی صاحب نفسان در جامعه اظهار داشتند:
عِقدالفريد نقل كرد گفت كسي سؤال كرد كه ما حرفها زياد ميشنويم، تا حدودي در ما اثر ميكند، اما حرفِ فلان شخص را, فلان زاهد را, فلان عابد را وقتي ميشنويم، منقلب ميشويم اين سرّش چيست؟
اين شخص به فرزند خود كه اين مطلب را سؤال كرد گفت: «لَيسَتِ النَّائحَةُ المُستَأجِرةُ كَالثَّكلَي»؛ گفت اگر در مجالس سوگ و ماتم جواني از دست رفت، مادر او محفلي تشكيل داد، زنها براي عرض تسليت به حضور مادر داغديده ميروند در اينگونه از مراسم نائحهای و زني ميآيد، نوحهسرايي ميكند آن زن كه نوحهسرايي كرد، حاضران خيلي اشك نميريزند؛ اما مادر داغديده همين كه دهن باز كرد همه اشك ميريزند سرّ آن اين است كه آن مادر, داغ ديد. گفت اگر ميبينيد حرف فلان شخص در جامعه اثر دارد حرف ديگران اثر ندارد، براي اينكه ديگران ميخواهند سخنراني كنند، مزدشان را بگيرند، اما فلان شخص درد دارد، اين درد را كشيده است، آه دارد، از دل برميآيد، دلها را منقلب ميكند.
ایشان سپس ادامه دادند:
پس دو كار در جامعه بايد باشد تا جامعه به صورت تمدّن الهي بار يابد:
يكي وظيفه عمومي همه ماست كه عادل باشيم, داراي اوصاف حَسن باشيم، اين وظيفه ماست كه ـ انشاءالله ـ به اين وظيفه عمل كنيم.
يكي هم مردان صاحبنفس و صاحبنظري پيدا شوند كه اينها «خليفةالله» باشند و خُلق بيافرينند و «خليفةالله» اين كار را ميتواند بكند وگرنه ما مأمور نبوديم.