31 12 2020 550706 شناسه:
image

به مناسبت سالگرد ابلاغ پیام امام خمینی به گورباچف؛ سفرنامهٴ نور توحید در ظلمت الحاد

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: در تاریخ 13 دی 1367 نامه معروف و تاریخی امام خمینی (ره) خطاب به گورباچف آخرین رئیس جمهور شوروی در زمینه مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز از اتکاء به غرب انتشار یافت. این نامه توسط هیئتی عالی رتبه که در رأس آن، یک عالم دینی آگاه به مسائل سیاسی و مذهبی یعنی حضرت آیت الله جوادی...

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: در تاریخ 13 دی 1367 نامه معروف و تاریخی امام خمینی (ره) خطاب به گورباچف آخرین رئیس جمهور شوروی در زمینه مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز از اتکاء به غرب انتشار یافت.
این نامه توسط هیئتی عالی رتبه که در رأس آن، یک عالم دینی آگاه به مسائل سیاسی و مذهبی یعنی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی قرار داشت، به گورباچف ابلاغ و برای وی تبیین و تشریح گردید. این نامه در شرایطی نگاشته شده بود که تحلیلگران سیاسی نظاره گر تجدید نظر طلبی و آغاز تحولات کمونیسم بوده ولی قادر به اظهار نظر در این باره نبودند. رهبر کبیر انقلاب اسلامی نه تنها اظهار نظر صریح درباره تحولات جهان کمونیست کرد بلکه فرمود: از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد.


آنچه در ادامه می آید شرح این سفرنامه توحیدی به لسان حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی می باشد:

ابتدا به حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره می کنم که فرمود: «العلماء ورثة الأنبیاء»[1]؛ عالمان هر عصری، نه تنها وارثان پیامبر آن عصرند، بلکه چون هر پیامبری، پیامبر گذشته را تصدیق و رسالت او را تکمیل می کند، وارث انبیای گذشته نیز هستند. این مطلب دربارهٴ علمای عصر حاضر که وارث رسول گرامی اسلام«صلی اللّه علیه وآله» هستند که ایشان نیز آخرین میراث دار انبیای سلف و از کامل ترین رسالت برخوردار است، به شکل کامل تر نمایان است و آن ها ممکن است نقش همهٴ انبیای سلف مانند ابراهیم خلیل، موسای کلیم، عیسای مسیح و... را در جامعه ایفا کنند.
قرآن کریم با اشاره به پیام حضرت سلیمان(علیه السلام): ﴿إنّه من سلیمان و إنّه بسم اللّه الرحمن الرحیم ألاّ تعلوا علیّ و اْتونی مسلمین﴾[2]، به مسألهٴ دعوت به اسلام با فرستادن پیک و پیام تأکید می کند. امام خمینی(قدّس سرّه) بارها به این تأکید قرآن کریم عمل کردند و شیوهٴ حضرت سلیمان(علیه السلام) را یکی از روش های تبلیغی خود برگزیدند و به این ترتیب ثابت کردند که میراث دار انبیای سلف(علیهم السلام) هستند.
ایشان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در نامه های خود مردم را به حکمت، موعظهٴ حسنه و جدال احسن و تشکیل حکومت اسلامی فرا می خواندند و این نامه ها نقش بسیار مهمی در پیروزی انقلاب داشت. پس از پیروزی نیز این کار را ادامه دادند و همگان را به همان امور دعوت می کردند و در این امر به مرزهای کشور بسنده نکرده، پیام های خود را به بیرون مرزها صادر می کردند؛ چون اسلام دینی نیست که بتوان آن را محدود و منحصر کرد و همان گونه که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ﴿للعالمین نذیراً﴾[3] است، علما نیز باید تبلیغ خود را به سراسر عالم معطوف کنند.
پیام حضرت امام در جهت همین امر صورت گرفت.ایشان به بن بست رسیدن کمونیسم را درک و با اعلام این مطلب، زمینهٴ تأثیر را فراهم و سپس پیام خود را ابلاغ کرد. احتمال اثرگذاری بسیار مهم است؛ چون ارسال پیام زمانی سودمند است که احتمال اثر باشد. از این رو، ایشان در بازگشت از سفر مسکو دربارهٴ احتمال تأثیر پیام نیز سؤال فرمودند.


 


نکات لازم الاجرا در ابلاغ پیام
برای ابلاغ پیام امام(قدّس سرّه) تأکید شده بود که هیأت اعزامی چند مطلب را رعایت کند:
1. پوشیده داشتن محتوای پیام تا زمان ابلاغ آن ؛ از این رو با وجود همهٴ توانی که دستگاه های اطلاعاتی آن ها داشتند، نتوانستند از مضمون نامه اطلاع پیدا کنند. آن ها مسائل مختلفی چون قطع نامه، جنگ، صلح و... را احتمال می دادند؛ حال آن که مضمون اصلی پیام، دعوت به اسلام بود.
2. رعایت ادب و احترام؛ این از دستورهای اسلام، به ویژه در امر تبلیغ به شمار می آید و در این زمینه رفتار معصومان(علیهم السلام) بسیار آموزنده است. حضرت امام صادق(علیه السلام) در برابر یهودیان که سرسخت ترین دشمنان اسلام بودند، ادب را در همهٴ امور، اعم از گفتار، رفتار و نوشتار رعایت می کردند و می فرمودند: «إن جالسک یهودی فَأحسنْ مجالسته»[4]؛ یعنی اگر فردی یهودی همصحبت و همنشین تو شد، به او نیکی و احترام وی را حفظ کن.
3. اثر نپذیرفتن از عظمت کاخ کرملین و رهبر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی؛ چون ما حامل پیام بسیار ارزشمندی بودیم که از سوی مردی بلند مرتبه فرستاده می شد و باید با صلابت رفتار می کردیم که مبادا کم ترین احساس حقارتی در اعضای هیأت پیدا شود. به دیگر سخن، قول ثقیل را نمی شد با ﴿ودّوا لو تدهن فیدهنون﴾[5] ابلاغ و این پیام و گفتار سخت و جدّی را با روحیه ای ساده و کوچک همراهی کرد.
4. خواندن پیام برای شخص گورباچف تا نگوید که بعداً یا در فرصتی دیگر پیام را مطالعه می کنم. لازم بود پیام را جمله به جمله برای او قراءت و ترجمه کنیم که اگر احتیاج به توضیح یا استدلالی داشت، در همان جا ارائه شود. در کنار متن اصلی پیام که به خط ّخود حضرت امام(قدّس سرّه) نوشته شده بود، ترجمهٴ انگلیسی آن نیز وجود داشت؛ چون هرچند مخاطب اصلی پیام، رهبر جماهیر شوروی بود، امّا پیام امام تنها به او اختصاص نداشت و در حوزه ای وسیع تر ابلاغ می شد.



ورود به مسکو و ابلاغ پیام
ساعت یازده روز چهارشنبه چهاردهم دیماه 1367(هـ.ش) هیأت سه نفرهٴ ایران به همراه سفیر جمهوری اسلامی ایران در مسکو با رهبر شوروی دیدار کرد و در این ملاقات، افزون بر گورباچُف، وزیر امور خارجهٴ شوروی، مترجم و یک خبرنگار که برای حزب گزارش تهیه می کرد، حضور داشتند.
آن ها از هیأت ایرانی در کمال ادب و احترام استقبال کردند و پس از تعارفات معمول که نزدیک پنج دقیقه طول کشید، آقای گورباچُف در ابتدا اظهار داشت: ما با داشتن تفکّرات گوناگون می توانیم زندگی مسالمت آمیزی در کنار هم داشته باشیم و چون شما برای ابلاغ پیام مهمّی آمده اید، وقتتان را نمی گیرم و فرصت را در اختیار شما می گذارم.
هیأت ایرانی نیز صحبت را با این جمله آغاز کرد: میلاد یکی از بزرگ ترین پیامبران الهی را تبریک می گوییم و به همین مناسبت، پیام یکی از رهبران الهی را برای شما قراءت می کنیم.
از آن جا که مضمون پیام اهمّیت زیادی داشت، با تأنّی و جمله به جمله برای آن ها خوانده می شد تا مطلب به خوبی منتقل شود؛ حتّی در مواردی نیز به درخواست مترجم، جمله تکرار می شد تا او مطلب را به درستی بفهمد و به آقای گورباچف منتقل کند. کار قراءت پیام و ترجمهٴ آن، یک ساعت به طول انجامید و در این مدّت، گورباچُف در کمال ادب گوش می داد و تنها در دو جای پیام، رنگ چهره اش تغییر کرد و صورتش سرخ شد؛ یک مورد آن در قسمتی از پیام بود که امام می فرماید: دیگر کمونیست را باید در موزه های تاریخی جهان بنگریم و.... ایشان در خلال قراءت پیام نیز بعضی از مطالب را یادداشت می کرد و برخی از مطالب را نیز معاونان و دستیارانش یادداشت می کردند.
همان گونه که گفته شد، پیام حضرت امام(قدّس سرّه) دعوت به اسلام بود و در آن از مسائل سیاسی چون قطع نامه یا آتش بس یا... سخنی به میان نیامده بود و فقط در جمله ای با اشاره به موضوع افغانستان فرمودند: اگر شما اسلام را بشناسید، دیگر در مورد افغانستان این گونه نمی اندیشید و تجدید نظر می کنید. این مطلب نیز به نوعی به همان عینیّت سیاست و دیانت اشاره داشت که امام(قدّس سرّه) به خوبی به آن وفادار بودند.
در پایان پیام نیز امام راحل، ضمن تأکید بر قدرتمندی جمهوری اسلامی ایران به عنوان پایگاه جهانی اسلام فرمودند: ما همچنان بر زندگی مسالمت آمیز و روابط متقابل معتقدیم و آن را محترم می شماریم.


 
واکنش گورباچُف
پس از اتمام قراءت و ترجمهٴ نامهٴ امام(قدّس سرّه)، آقای گورباچُف ابتدا از این پیام تجلیل کرد و آمادگی خود را برای ارسال جواب ابراز نمود و اظهار داشت: ما برخی از اشتباهات گذشته را ترمیم می کنیم که بار دیگر مبتلا نشویم و نیز در مورد آزادی ادیان، قانونی را در دست تصویب داریم و نیز افزود: همان گونه که در طلیعهٴ سخن گفتم ما می توانیم با داشتن مکتب ها و افکار گوناگون در کنار هم زندگی مسالمت آمیزی داشته باشیم. سپس ضمن بیان این نکته که ما هم دارای مکتب، ایده و فکری هستیم، با شوخی و خنده گفت: معلوم می شود حضرت امام از ایدئولوژی ما خوشش نمی آید. آیا می شود ما نیز ایشان را به مکتبمان دعوت کنیم؟ اما بعداً دوبار بر جدّی نبودن سخن آخر خود تأکید کرد.
پس از اتمام سخنان گورباچف، هیأت ایرانی از سخن او و از این که یک ساعت و اندی به پیام و ترجمهٴ آن گوش داده بود، تشکّر کرد.
امّا در مورد مهم ترین حرف آقای گورباچف یعنی عدم دخالت در امور داخلی یک کشور، این گونه پاسخ داده شد: شما به عنوان رهبر شوروی آزادید از اعماق خاک این کشور تا اوج آسمان های این مرز و بوم، هرکاری انجام دهید؛ چون کشور متعلّق به شماست؛ امّا این رهبر الهی (امام خمینی(قدّس سرّه)) با آب و خاک و آسمان کشور شما کاری ندارد، بلکه روی سخن او با جان شماست. آقای گورباچُف! شما بعد از مرگ مانند درختی هستید که پس از شصت یا هفتاد سال می خشکد و از بین می رود یا مثل پرنده ای که بعد از مدت ها درِ قفس را برای او باز می کنند و او برای همیشه آزاد می شود؟ سخن این رهبر الهی این است که مرگ پایان کار نیست، بلکه شما هستید و ابدیّت اندیشه، افعال و اوصافتان که باید به فکر آن ها باشید. شما گمان می کنید که مرگ مساوی با نابودی است؛ اما رهبران الهی می گویند که مرگ حیات جدید است.
این سخنان به عنوان آخرین کلام هیأت ایرانی مطرح شد و جلسهٴ دو ساعتهٴ ما به پایان رسید و در هنگام تودیع برای خدا حافظی گفتیم: خدا حافظ، خدا توفیق بدهد. آقای گورباچف گفت: «مردم ما می گویند: کار» و ما پاسخ دادیم که مردم ما گفتند: خدایا به امید تو قیام می کنیم و قیام نیز کردند و قدرت ها را سرجایشان نشاندند!
یکی از اعضای هیأت ایرانی، خانم محترمی بود که سابقهٴ مبارزات سیاسی داشت و نیز نمایندهٴ مجلس شورای اسلامی بود. وقتی ایشان از طرف سفیر ایران به گورباچف معرفی می شد، او بسیار تعجّب کرد که یک زن در نظام اسلامی ایران بتواند در این سطح، مسؤولیت و فعّالیت اجتماعی داشته باشد.
به این ترتیب، سفر یک روزهٴ ما به مسکو با موفقیّت به پایان رسید و استقبال از هیأت ایرانی و بدرقهٴ آن ها چه در دیدار با گورباچف و چه در فرودگاه، دوستانه و در کمال ادب واحترام بود. هنگام ورود ما به فرودگاه مسکو نمایندهٴ شخص گورباچف، معاون وزیر امور خارجه و نیز امام جمعهٴ مسکو که متأسفانه منتسب به حزب بود، برای استقبال آمده بود و در حالی که برف سنگینی هم باریده بود، ما را تا شهر که 40 کیلومتر فاصله داشت، همراهی کردند.
 
 

منبع: مهر استاد، ص 206-212
 

پاورقی.......................................

[1] ـ بحار الأنوار، ج 1، ص 164.
[2] ـ سورهٴ نمل، آیهٴ 31.
[3] ـ سورهٴ فرقان، آیهٴ 1.
[4] ـ بحار الأنوار، ج 78، ص 188.
[5] ـ سورهٴ قلم، آیهٴ 9.