در جلسه خارج فقه حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، مطرح گردید: تبیین پیامدهای جبران ناپذیر گرایش به قیاس و عصمت اجماع امّت در مقابل عقل و عترت
مناظرات علمي علماي اسلام مطمئناً در حقيقتيابي و تقويت ذهنهاي مشوّق انسانهاي جوياي حق كاربرد فراواني دارد. مناظراتي كه با جدال احسن و با مطالبي متقن و عميق، عقايد مشتبه را در صراط حق و حقيقت استوار ميسازد. حضرت علامه جوادي آملي نيز با استعانت از آيات وحي و روايات ائمه اطهار(عليهم السلام) در جلسه فقه خود به پيامدهاي شوم گرايش به قياس و معصوم دانستن اجماع امّت و جانشيني اين دو به جاي عقل برهاني و عترت پرداختند كه از نظر ميگذرانيم:
معظم له فرمودند:مستحضريد براي يک قانون در يک کشور و جامعه، سه عنصر محوري لازم است: عنصر اول همين مواد قانوني است که مجلس هر کشوري براي کاربري و اجراء آن را تصويب ميکند. در مسايل ديني هم همين است، اين رساله عمليه يک مواد فقهي است براي عمل کردن.
عنصر دوم آن است که اين مواد فقهي يا اين مواد قانوني را بايد از يک مباني گرفت و کليد همه اين مباني و مبني المباني «عدل» است که همه اينها بايد بر محور «عدل» باشد، اين را همه مردم روي زمين قبول دارند، چه اينکه ما هم قبول داريم و«عدل» هم که يک لفظي است که مفهوم آن «وضع کل شئ في موضعه» است، همه معناي عدل را مي فهمند که عدل؛ يعني هر چيزي را سر جايش قرار بدهي.
تمام بحث در آن عنصر سوم است و تمام اختلاف ما و کسانیکه دستشان از منبع خالی است از اين به بعد است؛ اگر عدل «وضع کل شئ في موضعه» است، جاي اشياء و اشخاص کجاست؟ جاي اشياء را فقط اشياء آفرين و جاي اشخاص را اشخاص آفرين مي داند، لذا دست آنهایی که منبع ندارند خالي است. مثلاً شما اين موادي که تهيه مي کنيد؛ بهره هايي که از انگور مي بريد مثل شيره انگور با شراب انگورحکم آنها يکي است يا دوتا ست؟ آنچه که از بدن خارج مي شود بنام «عَرَق» با «بول» حکم آن يکي است يا دوتا است؟ اينهایی که دستشان از منبع خالی است مي گويند ما خودمان تعيين مي کنيم. براستی اين مباني را از چه چيزي مي گيرند؟ اگر مباني بايد بر محور عدل باشد و عدل هم «وضع کل شئ في موضعه» است، جاي اشياء کجاست؟ اين همان ادعاي ربوبيت و تفرْعني است که در نهان و نهاد بسياري از اينها هست؛ آنها همان هايي هستند که اله آنها نفس آنهاست و می گویند ما خودمان معين مي کنيم، اما انسان مسلمان و موحّد مي گويد مباني که کليد همه آنها عدل است اين به منبع مرتبط است و منبع فقط وحي است و لاغير.
بنابراين اینها «قياس» را اينها آوردند و بجاي «عقل» نشاندند و «اجماع» را آوردند و بجاي «عترت» نشاندند، چون دَرِ خانه عترت را بستند، چه کار می توانند بکنند؟ براستی چقدر مي شود احکام الهي را از قرآن استفاده کرد؟ وجود مبارک حضرت امير ـ هنگام دفن صديقه کبريٰ(سلام الله عليهم اجمعين) ـ عرض کرد وضع اينطور است: «بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَی هَضْمِهَا» اجماع کردند که زهرا(سلام الله عليها) را بکوبند، اين در نهجالبلاغه است. فرمود: ماها چند نفر بوديم که فقط مظلوم بوديم! يا دست ما را مي بستند، يا تازيانه مي زدند، اين امت بود.
حال وقتي که در خانۀ «عترت» را بستند آمدند و اجماع را سر جايش گذاشتند. اینها سنّت پيغمبر(صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) را قبول دارند؛ مگر سنّت پيغمبر(صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) چقدر ضبط شد؟! شما که قسمت مهم نقل حديث را تا يک قرن قدغن کرديد. عقل هم که مقدور هر کسی نيست، لذا اين جان کندن و سواد مي خواهد؛ اما آنها قياس را که «سهل المؤونة» است چون سواد نمي خواهد را منشأ فقه قرار دادند. وقتي وجود مبارک امام مي فرمايد به اينکه کسي که يک انگشت ديگري را قطع بکند، ده تا شتر ديه دارد، دوتا انگشت را قطع بکند بيست تا شتر دارد، اگر کسي سه تا انگشت را قطع بکند سي تا شتر دارد و اگر چهارتا انگشت را قطع بکند باز بيست شتر دیه دارد، اين با عقل کسي جور درنمي آيد، اين همان است که فرمودند: «إِنَّ السُّنَّةَ إِذَا قِيسَتْ مُحِقَ الدِّين»، يا اينجا وجود مبارک حضرت فرمود شما چه کاري به اين حرفها داريد، شما که به اين اسرار پي نمي بريد، وقتي که دين گفته چهارتا انگشت را قطع کردند بايد باز بيست تا شتر بدهند، بايد بگويي چشم! ما که مي گوييم چشم، براي اين است که مي دانيم که نمي فهميم.
بنابراين اينها دست خالي داشتند وخواستند مواد فقهي تنظيم بکنند، در حقيقت آمدند «اجماع» را بجاي «عترت» نشاندند و به جاي «عقل»، «قياس» را نشاندند و يک اصول اين چنيني درست کردند؛ آنوقت بدون اينکه دستکاري بشود وارد حوزه هاي ما شد.در حالیکه عقل برهاني است که در علوم معتبر است؛ در فلسفه، در کلام، در اصول، در فقه و در حديث به نحو کلي مي خواهد يک مطلبي را بفهمد که در جهان چه خبر است؟ عقل در کنار نقل، نقل در کنار عقل، اينها دوتا چراغ روشن اند براي تشخيص صراط؛ صراط؛ يعني دين و شرع؛ صراط که مقابل ندارد: «أَنْتُم الصِّرَاطُ الأَقْوَم»، اينها مهندسان الهي اند.
پس تشخيص سراج از صراط با اين چهارده معصوم ترسيم مي شوداولا و با عقل و نقل ما اين راه تشخيص مي دهيم ثانیا لذا به اهل بیت(علیهم السلام) مي گوييم «أَنْتُم الصِّرَاطُ الأَقْوَم».
-----------------------------------------------------------
منبع:جلسه درس خاج فقه معظم له94/10/28