24 09 2016 299199 شناسه:
image

تداوم اثر قیام حسینی

در تاریخ، نبردها و كشتارهای بسیاری ثبت شده است كه برخی از آن ها به مراتب، جنایت بارتر، فجیع تر و گسترده تر از حادثهٴ عاشورا بوده و در آن ها چندین برابر شهدای كربلا به خاك و خون كشیده شده اند.

رمز جاودانگی انقلاب حسینی

در تاریخ، نبردها و كشتارهای بسیاری ثبت شده است كه برخی از آن ها به مراتب، جنایت بارتر، فجیع تر و گسترده تر از حادثهٴ عاشورا بوده و در آن ها چندین برابر شهدای كربلا به خاك و خون كشیده شده اند. مانند جنایت ها و کشتارهایی که مغولان انجام دادند، تا حدی که  جناب «ابن ابی الحدید» معتزلی دربارهٴ خونریزی های چنگیزیان و تاتارها، می نویسد: «من در دوران مغولان بوده ام و جنایت های آنان را دیده ام. آنچه دربارهٴ جنایت های بُخْتُ النّصر در قدس و فلسطین نوشته اند، شمّه ای از كشتارها و ددمنشی های گرگان خون آشام مغول است».

اما با اینكه در بستر تاریخ كشتار بیرحمانهٴ زیادی رخ داده است،  همه آن جنگ ها و جنایت ها در لا به لای كتاب های تاریخ دفن شده است. صرف مظلوم بودن افراد مقتول، موجب ماندن آنان در حافظهٴ روز گار نمی شود. بسیاری از مظلومان و ستمدیدگان تاریخ فراموش شده اند و اكنون نامی از آنان برجای نمانده است؛ كسی كه برای كشورگشایی و هدف های غیر خدایی می جنگد، در تاریخ مدفون می شود.

تنها واقعه ای كه چونان نگینی بر انگشتری تاریخ می درخشد و قدر اول آسمان جهاد و اجتهاد و قیام و اقدام است، همانا واقعهٴ عاشوراست؛ زیرا سالار شهیدان برای احیای دین خدا قیام كرد و از آن جا كه دین الهی «حی لایموت» است، احیاگر دین نیز هرگز نمی میرد و نامش برای همیشه بر جریدهٴ عالم ثبت است.

پس از واقعهٴ كربلا و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانش، امویان چنین می پنداشتند كه اسلام نابود شده است و دیگر نشانی از آن برجای نخواهد ماند. یزید سرخوش از این پندار خام، طبل نابودی دین بر كوفت و چنین سرود:

لعبت هاشم بالملك فلا ٭٭٭٭ خبر جاء و لا وحى نزل[2]

یعنی دین و حكومت از بازیچه های بنی هاشم بود و اكنون جز افسانه ای از آن بر جای نمانده است. نه وحیی نازل شده و نه خبری آمده است؛ ولی پس از سخنان گهربار و حماسی امام سجّاد (علیه السلام) و زینب (علیهاالسلام) یاوه های امویان باطل شد و دین، زندگی جاوید یافت.

زینب كبرا (علیهاالسلام) در دربار شام به امویان فرمودند: «به خدا سوگند! هر نیرنگی به كار بندید، هرگز نخواهید توانست نام و یاد ما را از خاطرها بزدایید». این سخن در اوج قدرت امویان بیان شد. در آن روزگار بخش های عمدهٴ آسیای میانه و بخش هایی از اروپا در قلمرو حكومت اموی بود و همهٴ این بخش ها به یزید مالیات می پرداختند. دو ابرقدرت ایران و روم فروپاشیدند و زیر سلطهٴ مسلمانان بودند و حكومت اموی تنها قدرت مطلق حاكم بر جهان بود. حضرت زینب (علیهاالسلام) در برابر چنین قدرتی، مقتدرانه چنین سخن گفت: «فَكِدْ كیدك و أسع سعیك و ناصب جهدك فوالله لاتمحو ذكرنا و لا تمیت وحینا»[3].

نام حسین (علیه السلام) از پس غبار سالیان و قرون، همچنان شهرهٴ جهان است و به آزادگان سراسر گیتی فروغ امید می بخشد.

خلاصه آن كه: 1. آنچه در قلمرو تاریخ طبیعی است، محكوم دگرگونی و زوال است. 2. آنچه صبغهٴ فراطبیعی دارد، مصون از فناست. 3. سند این دو قضیه در متن آن ها نهفته است؛ زیرا منطقهٴ طبیعتْ صحنهٴ جهش، حركت، برخورد و سرانجام، زوال است و ساحت فراطبیعتْ میدان ثبات، تجرّد، دوام و خلود است؛ ﴿ما عندكم ینفد و ما عند الله باقٍ﴾[4]. چیزی كه برای وجه خداست از آسیب سیلان و حركت مصون است؛ ﴿كلّ شی ءٍ هالك إلاّ وجهَه﴾[5].

 

راه‌های زنده نگاه داشتن نهضت

1. اهتمام به زیارت اربعین

امام حسن عسگری (علیه السلام) فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین و زیارة الأربعین و التختّم فى الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم»[6]؛ «نشانه های مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامهٴ نمازِ پنجاه و یك ركعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست كردن، سجده بر خاك و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم».

مراد از نماز پنجاه و یك ركعت، همان هفده ركعت نماز واجب روزانه به اضافهٴ نمازهای نافله است كه جبران كنندهٴ نقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامهٴ نماز شب در سحر كه بسیار مفید است. نماز پنجاه و یك ركعت به شكل مذكور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. شاید سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد كه دستورش از معراج آمده است و نیز انسان را به معراج می برد.

موارد دیگری نیز كه در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است كه سجدهٴ بر خاك دارد و نیز غیرشیعه است كه یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمی گویند یا آهسته تلفظ می كنند. همچنین شیعه است كه انگشتر به دست راست كردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب می داند.

مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در كلمهٴ «الاربعین»، نشان می دهد كه مقصود امام عسكری (علیه السلام) اربعین معروف و معهود نزد مردم است.

اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست كه از نشانه های ایمان است، بلكه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایهٴ این روایت، همان گونه كه نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثهٴ كربلا نیز ستون ولایت است.

به دیگر سخن، براساس فرمودهٴ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): عصارهٴ رسالت (نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم)) قرآن و عترت است؛ «إنى تارك فیكم الثقلین... كتاب الله و... عترتى أهل بیتى»[7]. عصارهٴ كتاب الهی كه دین خداست، ستونی دارد كه نماز است و عصارهٴ عترت نیز ستونش زیارت اربعین است كه این دو ستون در روایت امام عسكری (علیه السلام) در كنار هم ذكر شده است؛ امّا مهمّ آن است كه دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می كنند.

دربارهٴ نماز، ذات اقدس الهی، معارف فراوانی را ذكر كرده است. مثلا ً فرموده: انسان، فطرتاً موحّد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری می كند، مگر انسان های نمازگزار كه آنان می توانند این خوی سركش طبیعت را تعدیل كنند و از هلوع، جزوع و منوع بودن به درآیند و مشمول رحمت های خاص الهی باشند؛ ﴿إنّ الإنسان خلق هلوعاً ٭ إذا مسّه الشرّ جزوعاً ٭ و إذا مسّه الخیر منوعاً ٭ إلّا المصلّین﴾[8].

زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز می دارد و گفته شد كه هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزكیهٴ مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام كرد و هم از راه بذل خون جگر كه جمع میان این راه ها از ویژگی های ممتاز آن حضرت (علیه السلام) است.

خلاصه آن كه رسالت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلیم كتاب و حكمت از یك سو و تزكیهٴ نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت كند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان (علیه السلام) تعبیه شد؛ چنان كه منشأ ددمنشی منكران رسالت و دشمنان نبوّت، حبّ دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهمّ توحّش منكران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غَطْرَسهٴ دنیا و دلباختگی به آن بود، كه در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است: «و تَغطْرَس و تَرَدّی فى هواه».

 

ویژگی عدد چهل دربارهٴ امام حسین (علیه السلام)

اربعین و عدد چهل خصوصیتی دارد كه دیگر ارقام آن را ندارد. غالب انبیای الهی در سنّ چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و ملاقات خصوصی حضرت موسی (علیه السلام) و ذات اقدس الهی چهل شب بود و در نماز شب سفارش شده است كه چهل مؤمن را دعا كنید و همسایگان را تا چهل خانه گرامی بدارید. این ها نشان می دهد كه عدد چهل از برجستگی خاص برخوردار است.

در روایات اسلامی چنین آمده است: زمینی كه روی آن انبیا و اولیای الهی و بندگان مؤمن، خدا را عبادت كرده اند، چهل روز در مرگ آنان می گرید، ولی در شهادت امام حسین (علیه السلام) آسمان و زمین، چهل روز خون گریه كردند. البته اشك یا خون را در این گونه از روایات نباید بر اشك یا خون ظاهری حمل كرد؛ چنان كه نباید آن را انكار كرد.

توضیح آن كه در سیارات آسمانی بارها انفجارهایی رخ می دهد كه با چشم عادی هرگز دیده نمی شود؛ ولی متخصصان با استمداد از علم نجوم و از رصدخانه به تماشای این انفجارها می نشینند. همان گونه كه مردم عادی نباید خبر وقوع این انفجار را به صِرف ندیدن آن با چشم ظاهری انكار كنند، خونْ گریه كردن آسمان و زمین را نیز نباید انكار كنند؛ زیرا این موارد نیز جزو علومی نیست كه بشر عادی آن را نظاره كند، حتی از رصدخانه نیز دیده نمی شود.

اساساً امر ملكوتی را هرگز نمی توان با ابزار مُلكی ادراك كرد. مثلا ً با دقیق ترین و پیشرفته ترین فنّ رصد سپهر نمی توان مشهودات رؤیای صادق انسان نائم را رصد نمود. اگر یوسف عصر در ساحت رؤیا مشاهده كند كه یازده ستاره به همراهی ماه و آفتاب برای وی سجده كردند، هرگز چنین صحنه ای را نمی شود با هیچ رصدخانه ای تصدیق یا تكذیب نمود. غرض آن كه معنای اشك ریزی یا خون باری ملكوتی نه مورد تصدیق فنّ تجربی است و نه در قلمرو تكذیب آن قرار می گیرد و هیچ گاه استبعاد به جای استحاله نمی نشیند. كسی كه صاحب بَصَر نیست تا ببیند، لا اقل باید صاحب نظر باشد كه گوش شنوا به ندای صاحبْ بصران داشته باشد.

برای تحقیق این موارد، علم مخصوص لازم است كه اصطلاح و متخصصان ویژهٴ خود را دارد كه اهل ولایت و علمای بزرگ دینی اند. آنان این گونه از احادیث را با جان پذیرفتند و فهمیدند كه آسمان و زمین خونْ گریه می كنند. از امام زمان (علیه السلام) نیز نقل شده است كه به امام حسین (علیه السلام) عرض می كنند: اگر اشك چشم تمام شود، برایت خون می گریم؛ «و لأبكینّ علیك بدل الدموع دماً»[9].

گفتنی است: گرامیداشت یاد متوفا پس از مرگ او در همهٴ ملل و ادیان رسمیت دارد و بعضی با گذشت یك ماه و بسیاری نیز پس از چهل روز از متوفای خود تجلیل می كنند. در میان مسلمانان، به ویژه شیعیان، پس از شهادت امامان معصوم (علیهم السلام) در نخستین اربعین آنان مراسم گرامیداشت انجام می شده است؛ ولی شهادت امام حسین (علیه السلام) این ویژگی را دارد كه روز اربعین حسینی هر ساله تا قیامت ادامه خواهد داشت.

 

زیارت مأثور در اربعین

در روایات شیعه برای روز اربعین حسینی دستورهایی وجود دارد؛ مانند خواندن زیارت مخصوص آن روز در پیش از ظهر كه پس از آن دو ركعت نماز نیز خوانده می شود و دعا در آن وقت مستجاب است.

در زیارت اربعین، هدف قیام امام حسین (علیه السلام) همان هدف رسالت نبی اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته شده است. براساس قرآن و نهج البلاغه، هدف رسالت انبیای الهی، دو چیز است: یكی عالم كردن مردم و دیگری عاقل نمودن آن ها با تهذیب نفس.

كسانی كه علم ندارند، دستور خدا را نمی دانند و توان تربیت خود یا دیگران را ندارند. برخی نیز عالمند، ولی در اثر نداشتن عقل به دانش خود عمل نمی كنند. از این رو، انبیا (علیهم السلام) برای تعلیم و نیز تزكیهٴ مردم مبعوث شده اند كه به مردم خوبی ها را بشناسانند و راه خوب را به آنان بنمایانند تا مردم خوب بفهمند و به خوبی ها عمل كنند. چنین جامعه ای مهد پرورش اولیای الهی است.

در قرآن كریم از زبان حضرت ابراهیم (علیه السلام) نقل شده كه به خداوند عرض كرد: پیامبری مبعوث فرما كه مردم را عالِم و مهذّب كند؛ ﴿ربّنا و ابعث فیهم رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاتك و یعلّمهم الكتاب و الحكمة و یزكّیهم﴾[10]. خداوند دعای آن حضرت را اجابت كرد و در سورهٴ «جمعه» فرمود: ﴿هو الذی بعث فی الأُمّیین رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاته و یزكّیهم و یعلّمهم الكتاب و الحكمة و إن كانوا من قبل لفی ضلال مبین﴾[11].

براساس این آیه، مردم حجاز، پیش از بعثت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفتار دو مُعْضِل علمی و عملی بودند: یكی نادانی و دیگری گمراهی. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با تعلیم كتاب و حكمت آن ها را از جهل رهانید و عالم كرد و نیز با تزكیهٴ نفس، آنان را از بیراهه به راه آورد و عادل كرد.

امیرمؤمنان (علیه السلام) در تشریح بعثت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «فهدیهم به من الضلالة و أنقذهم بمكانه من الجهالة»[12]؛ یعنی خداوند به دست پیامبرش مردم را عالِم و عادل كرد.

امام حسین (علیه السلام) نیز كه به حساب ملكوت و اتصال نور وجودی، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و صاحب ولایت؛ «حسین منّى و أنا من حسین»[13]، باید مردم را عالم و عادل كند؛ یعنی احكام و دستورها و معارف دین را به آنان بیآموزاند و آنان را اهل عمل كند.

همهٴ اهل بیت (علیهم السلام) این وظیفه را به عهده داشتند و با تدریس، ارشاد، سخنرانی و نوشتن نامه به وظیفهٴ خود عمل می كردند؛ ولی سیدالشهدا (علیه السلام) افزون بر كارهای یاد شده، به سبب یأس از تأثیر اساسی این ابزار در شرایطی قرار گرفت كه خون جگر خود را نیز برای نیل به هدف اعطا كرد. تنها آن حضرت (علیه السلام) بود كه هم مبارزهٴ فرهنگی و سیاسی و اجتهادی داشت، هم نبرد جهادی.

چنان كه در زیارت اربعین آن حضرت می خوانیم: «فأعذر فى الدعا و منح النصح و بذل مهجته فیك لیستنقذ عبادك من الجهالة و حیرة الضلالة»[14]؛ یعنی آن حضرت (علیه السلام) با اتمام حجت بر خلق، هر عذری را از امت رفع كرد و اندرز و نصیحت آنان را با مهربانی انجام داد و خون پاكش را در راه تو ای خدا نثار كرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهی نجات دهد.

 

2. گریه بر امام حسین (علیه السلام)

براساس نقلی معروف از حضرت سكینه (علیه السلام) بالای بدن مطهّر امام حسین (علیه السلام)، ایشان به این اصل كلی سفارش كردند كه هر حادثهٴ تلخی پیش آمد كرد، آن را بهانه كنید و برای من اشك بریزید: «أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونى»[15]؛ «هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه كنید»؛ زیرا اگر امام حسین (علیه السلام) به خلافت می رسید، دیگر غریب یا شهیدی وجود نداشت.

بنابراین، اصل كلی این است كه هر حادثهٴ تلخ و ناگواری را باید بهانه كرد و برای سالار شهیدان اشك ریخت؛ نه آن كه افراد داغدیده برای تسكین عواطف و احساسات خود آن حضرت (علیه السلام) را بهانه كنند و برای التیام زخم خویش اشك بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزا داری فرق وافر است؛ زیرا محصول یكی تعزیت برای حضرت امام حسین (علیه السلام) است و نتیجهٴ دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممكن است بهانه قرار دادن واقعهٴ جانسوز كربلا هم بی اثر نباشد.

وجود مبارك سیدالشهداء (علیه السلام) فرمودند: «أنا قتیل العبرة»[16]؛ یعنی من كه به هدف اِحیای حق و اِمحای باطل كشته شدم، باید عَبَرات داشته باشم؛ به طوری كه چشمان علاقه مندان به سالار شهیدان پر از اشك شود و آن اشكْ فراوان از شبكهٴ چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور كند تا عَبَرات بشود.

این سنّت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله این كه محبت اهل بیت (علیهم السلام) در قلب شیعیان حضور پیدا می كند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (علیهم السلام) هرگز فكر و راه و روش آنان را رها نمی كند؛ زیرا رهبری جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده می گیرد و دلِ دوستان حسین بن علی (علیه السلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود می شود.

 

شرایط تداوم بخشی قیام حسینی

1. ترك دنیا

منشأ مبارزهٴ با دین، دوستی دنیاست؛ چنان كه منشأ یاری دین خدا ترك دنیاست. فرعون با آن كه می دانست حضرت موسی (علیه السلام) بر حق است، ولی در برابر او ایستاد؛ ﴿و جحدوا بها واستیقنتها أنفسهم ظلماً و علوّاً﴾[17] و این نبود، جز در اثر محبت به دنیا.

سنّت عترت طاهرین (علیهم السلام) خطرها و موانع پیشرفت خود را انسان هایی دانستند كه محبت دنیا را در دل دارند و فریفتهٴ آن هستند. مرحوم كلینی نقل كرده است: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حب الدنیا رأس كلّ خطیئة»[18]. امام صادق (علیه السلام) نیز در زیارت اربعین حضرت سید الشهدا (علیه السلام) دشمنان و مانعان پیشرفت آن حضرت (علیه السلام) را كسانی دانسته اند كه مغرور دنیا شده بودند؛ «و قد توازر علیه من غرّته الدنیا»[19].

امام حسین (علیه السلام) نیز در روز عاشورا فرمودند: دنیا فریبتان ندهد كه بر ضد من قیام كنید. دنیا جایی است كه هر كس به او اطمینان و امید داشته باشد، ناامید باز می گردد و هر كس در آن طمع كند، زیانكار می شود... شیطان بر شما مسلّط شده و خدای عظیم را از یاد شما برده است. [20] نیز آن حضرت (علیه السلام) در آخرین لحظات عمر شریف خود به امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: شیطان بر اینان مسلط شده و خدا را از یاد آنان برده است[21].

نتیجه آن كه محبت و گرایش به دنیا سبب مبارزه با دین و كوشش در خاموش كردن چراغ هدایت است و ترك دنیا منشأ و شرط یاری دین خداست. ترك دنیا به معنای ترك كار و فعالیت اقتصادی، یا سیاسی یا فرهنگی و مانند آن نیست؛ چنان كه امامان معصوم (علیهم السلام) كه ما را از دنیازدگی و سرگرم شدن به آن برحذر می دارند، دو مطلب را گوشزد كرده اند: یكی كاركردن تا لحظهٴ پایانی عمر كار هر كسی متناسب با شأن و توان اوست و در میان كارها، فعالیت های فرهنگی و تعلیم و تعلّم بر دیگر كارها مقدّم است و دیگری قناعت در مصرف. بنابراین، طمع در كار و قناعت در مصرف، الگوی علاقه مندان به زندگی دینی است كه با ترك دنیازدگی منافاتی ندارد.

 

2. محبت به اهل بیت (علیهم السلام)

از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) روایت شده است: هر كس دوست ما باشد و راه ما را طی كند، با ما و از ما خواهد بود؛ چنان كه امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «من أحبّنا فكان معنا»[22] یا دربارهٴ «سلمان» وارد شده: «سلمان منّا أهل البیت»[23].

مقام از اهل بیت شدن به سلمان فارسی (رحمه الله) اختصاص ندارد؛ چنان كه از امام صادق (علیه السلام) دربارهٴ «فضیل بن یسار» نیز همین تعبیر به كار رفته است[24]. نیز این مقام به مردان اختصاص ندارد؛ چنان كه «فضّه»، خدمتگزار حضرت زهرا (سلام الله علیها) به این درجه نایل آمد و بخشی از آیات سورهٴ «هل اتی» شاهد آن است.

اصل كلی این مطلب را اهل بیت (علیهم السلام) به استناد برخی آیات قرآن كریم تبیین فرموده اند؛ نظیر آیهٴ ﴿فمن تبعنی فإنّه منّی﴾[25]؛ «هر كس مرا پیروی كند از من است».

محبت به اهل بیت (علیهم السلام) بعد از معرفت ولایت آنان و گرایش قلبی به آن ذوات مقدّس، به عالم و عادل شدن است. به یقین، جریان عدالت و وارستگی، وظیفه ای مشترك برای عالمان و غیرعالمان است. به همین جهت، سفارش شده است كه از آغاز تحصیل، دست به كار تهذیب و اصلاح خود باشید؛ زیرا بعداً این كار بسیار مشكل است؛ چنان كه فرعون علم و یقین داشت كه حضرت موسی (علیه السلام) و معجزات او حق است و از سوی خدا، ولی رسالت و اعجاز او را انكار كرد؛ زیرا مهذّب و عادل نبود؛ ﴿قال لقد علمت ما أنزل هؤلاء إلّا رب السموات و الأرض﴾[26].

بنابراین، برخی علم دارند، ولی عدالت ندارند؛ چون دوستدار دنیا هستند. برای رسیدن به محبت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و بهره مندی از آثار آن، باید خود را به علم و عدالت مزین كنیم و در این راه، خطر محبت به دنیا را دست كم نگیریم؛ زیرا این كه افرادی سال ها آیات خدا و سخنان معصومان (علیهم السلام) را می شنوند و فرا می گیرند، ولی گناه می كنند، نشان از این دارد كه محبت دنیا آنقدر خطرناك است كه با هیچ یك از این آیات و روایات برطرف نمی شود و دل آلوده به چنین ویروسی تطهیر نخواهد شد.

نكتهٴ فاخری كه نباید از آن غفلت نمود این است كه دل، خواهان تعلّق به محبوب است؛ اگر آن محبوب گزنده باشد، محبّت آن سوزنده است و اگر آن محبوب روح و ریحان ملكوتی باشد، محبّت آن پرورنده و نشاط آور است؛ یعنی جلال محبوب به محبت اثر می كند و اثر جلالت مند محبّت، دل محبّ را جلیل، می سازد و قلب جلیل همچون قدوهٴ اَجِلّه و اُسوه جلالت مداران، یعنی حضرت خلیل الرحمن از هرگزندی در امان است.

 

پاروقي .........................................


[1] . شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی ، خلاصه صفحات 223-240

[2] . اعیان الشیعه، ج1، ص616

[3] ـ مقتل لهوف، حوادث پس از شهادت.

[4] ـ سورهٴ نحل، آیهٴ 96.

[5] ـ سورهٴ قصص، آیهٴ 88.

[6] ـ تهذیب، ج 6، ص 52.

[7] ـ بحارالأنوار، ج 89، ص 13.

[8] ـ سورهٴ معارج، آیات 19 ـ 22.

[9] ـ بحارالأنوار، ج 98، ص 238.

[10] ـ سورهٴ بقره، آیهٴ 129.

[11] ـ سورهٴ جمعه، آیهٴ 2.

[12] ـ نهج البلاغه، خ 1.

[13] ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 261.

[14] ـ التهذیب ، ج6، ص 113؛ بحار الانوار ج 98، ص 331، باب25

[15] ـ مستدرك الوسائل، ج 17، ص 26.

[16] ـ بحارالأنوار، ج 44، ص 280.

[17] ـ سورهٴ نمل، آیهٴ 14.

[18] ـ نهج الفصاحه، ج 1، ص 345.

[19] ـ مفایتح الجنان.

[20] ـ بحارالأنوار، ج 45، ص 5.

[21] ـ كلمات الإمام الحسین (علیه السلام)، ص 485.

[22] ـ بحارالأنوار، ج 8، ص 148.

[23] ـ بحارالأنوار، ج 10، ص 123.

[24] ـ جامع الرواة، ج 2، ص 11.

[25] ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ 36.

[26] ـ سورهٴ اسراء، آیهٴ 102.