08 06 2016 303932 شناسه:
image

جلسه دوم: راه رسیدن جامعه به کمال عقل و عدل

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: برنامه تلویزیونی «شمیم رحمت» ویژه مباحث اخلاقی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی از ابتدا تا پایان ماه مبارک رمضان، هر روز ساعت 3:30 دقیقه بامداد از شبکه چهار سیما پخش خواهد شد و بازپخش آن ساعت 11 خواهد بود.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلّي الله علي جميع الانبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و افضلهم محمّد و اهل بيته الاطيبين الانجبين سيّما بقية الله في العالمين بهم نتولّي و من اعدائهم نتبرّء إلي الله».

راهکار مقابله با خواستهاي نفسانی
در جريان اخلاق به ما گفتند اگر دشمن بيروني بخواهيد او را سرجايش بنشانيد بايد دشمن را طرد کنيد، چون او مزاحم شماست؛ ولي در داخل کشور، شهر، يا خانوادهتان کسي با شما مخالف بود سعي کنيد مخالفت را از بين ببريد نه مخالف را. در درون هم اين چنين است؛ اين جنگي که در درون هست به نام جهاد اکبر يا اوسط که فرمود: «جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏»[1] معنايش اين نيست که آن رقيب را از پا دربياوريد؛ بلکه رقابت را از پا در بياوريد. اين راه شدني است، در اوصاف مردان بزرگ خداي سبحان ميفرمايد اينها کسانياند که ﴿وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾؛[2] اينها با نيکي بدي را از بين ميروند نه بد را. با لطف و محبّت مخالفت را از بين ميبرند نه مخالف را: ﴿وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾ اين را به صورت فعل مضارع که مفيد استمرار است در وصف مردان الهي ذکر کرد؛ چه اينکه فرمود: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾؛[3] يعني در مبارزات و اختلافات داخلي سعي کنيد بدي، کينه و اختلاف را از بين ببريد نه طرف را از پا دربياوريد. اين در درون ما هم هست؛ يعني ما اگر بخواهيم به نزاهت اخلاقي بار يابيم در قرآن ميفرمايد نماز جلوي بدي را ميگيرد: ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ﴾؛[4] يعني نماز حسنهاي است که جلوي بدي را ميگيرد. در درونمان اگر خواستهاي برخلاف عقل و فطرت باشد آن نيرو را از بين نميبريم، بلکه تعديل ميکنيم نه تعطيل. تعطيل کردن نيرو کمال نيست،

علت تعديل نيروهاي دروني در جهاد با نفس
تعديل آن نيرو کمال است. اگر گفتند نماز جلوي بدي را ميگيرد، بالاخره اين بدي يا در بخش انديشه است که وهم و خيال مزاحماند، يا در بخش انگيزه است که شهوت و غضب مزاحماند؛ نماز و مانند آن وهم و خيال را از بين نميبرند، بلکه آن توهم و تخيل زائد را از بين ميبرند؛ شهوت و غضب را از بين نميبرند، آن را تعديل ميکنند نه تعطيل، چون خود شهوت و غضب از آفريدههاي پروردگار است که اگر اينها نباشد بسياري از امور زندگي مختل ميشود. اگر کسي خواست با دشمن بيرون مبارزه بکند چارهاي جز بهرهبرداري از نيروي غضب نيست.
بنابراين ما وظيفهاي داريم نسبت به دشمنان برونمرزي، وظيفهاي داريم نسبت به مخالفان درونمرزي. دشمنان برونمرزي، اينها در صدد حذف و هدمِ ما هستند اينجا جاي مبارزه است که فرمود: ﴿خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ﴾،[5] ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾[6] و مانند آن.

راهِ رسيدن جامعه به كمال عقل و عدل
اما در داخله يک نظام سعي کنيم بدي را از بين ببريم نه بد را. پس اين گونه از آيات که ميفرمايد: ﴿يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾ يا امر ميکند ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَليٌّ حَمِيمٌ﴾؛ يعني بکوشيد جامعه شما جامعه عقل و عدل باشد، جامعه حذف نباشد. اگر ما چنين کاري بکنيم اين جامعه عقل و عدل به قله کمال خود ميرسد. خيلي از کمالات است که ذات اقدس الهي نصيب بشر قرار داده و آنها را ممکن الوصول ميداند ما ميتوانيم هم اکنون که در دنيا هستيم جايمان را در قيامت ببينيم. بسياري از کارها براي ما آسان خواهد بود «فَهُم‏ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا»،[7] از همين قبيل است. اين بيان نوراني حضرت امير فرمود اينها تنها به اين فکر نيستند که بدانند بهشت هست جهنم هست، اين را يقيناً ميدانند؛ اما ميکوشند که بهشت را ببينند جهنم را ببينند؛ چون الآن که بهشت موجود است جهنم موجود است. وجود مبارک حضرت امير در آن خطبه معروف فرمود مردان الهي در دنيا تلاش و کوشش آنها اين است که بهشت را ببينند؛ آن وقت زندگي براي آدم خيلي گواراست، ترک گناه براي او خيلي آسان است به آساني از گناه صَرف نظر ميکند؛ چون آن مقام را که ميبينند هرگز حاضر نيستند خودشان را ارزان بفروشند،

بهشتِ روح و جان محصول معامله انسان با خداي سبحان
 فرمودند شما اين بدنتان به اندازه بهشت ميارزد اين جانتان هم به اندازه بهشت ميارزد؛ چون دو تا بهشت است ﴿وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾[8] يک بهشت است برای بدن، يک بهشت است برای روح، که در بهشتِ روح انسان با انبيا و اوليا مأنوس است با معارف الهي مأنوس است. اگر دو بهشت است ﴿وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ براي بدن ما قيمتگذاري کردند، در بيانات نوراني حضرت امير هست،[9] براي جان ما هم قيمتگذاري کردند، فرمودند اين دو بهشتي که در قرآن کريم است ﴿وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾، گرچه ﴿وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾[10] در بهشت ديگر هم مطرح است، آن بهشتي که نازل هست ثمن بدن شماست، آن بهشتي که بالاتر و گرانبهاتر است ثمن جان شماست، اين چهار مطلب در آن روايات ما هست؛ هم «إنّهُ لَيْسَتْ لأَبْدَانِکُمْ ثَمَنٌ إلا الْجَنَّة»؛[11] فرمود اين بدنتان به اندازه بهشت ميارزد اين را ارزان نفروشيد! «إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّة»؛ اين جانتان به اندازه بهشت ميارزد اين را ارزان نفروشيد. بهشتي که يک موجود ابدي است آن قيمت جان ماست و معامله با خداي سبحان معامله سودآوري است معامله با شيطان يک معامله زيانباري است. معامله با خدا سودش تنها اين نيست که ما يک چيزي ميدهيم يک چيز بيشتري ميگيريم؛ بلکه معامله با خدا اين است که خدا عوض و معوض هر دو را به برميگرداند، اين طور نيست که يک عوض را بگيرد معوض را به ما بدهد. ما در معاملات عرفي چيزي را ميدهيم و چيزي را هم ميگيريم اين ميشود معاوضه؛ اما وقتي با خدا معامله ميکنيم چه کار ميکنيم؟ خدا از ما چه چيزي را ميگيرد؟ هر چه را که به ذات اقدس الهي تقديم کرديم آن را کاملتر کرده به ما برميگرداند، نه اينکه چيزي از ما بگيرد. منتها اين تعبير تجارت و امثال تجارت يک تعبير تشويقي است فرمود يک عده ﴿يَرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ﴾[12] اين ﴿تِجَارَةً لَن تَبُورَ﴾ آن است که عوض و معوض هر دو را به ما برميگرداند

پيامد های معامله انسان با شيطان
و اگر کسي ـ خداي ناکرده ـ با شيطان معامله کرد او عوض و معوض هر دو را ميگيرد چيزي را به ما نميدهد. اگر کسي با شيطان معامله کرد، چه کار ميکند؟ در سوره مبارکه «اسراء» دارد که ﴿لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ﴾[13] من «إحتناک» ميکنم اين «إحتنک» که باب «إفتعل» است؛ يعني «حنک» و «تحت حنک» او را ميگيرم من سواري ميخواهم! اگر کسي با شيطان معامله کرد چيزي نميدهد و چيزي بگيرد؛ بلکه عوض و معوض هر دو را او ميبرد، چون انسان را تحت بردگي ميکشد. آن وقت انسان که ميگويد نميتوانم نماز اوّل وقت بخوانم يا نميتوانم فلان کار را ترک کنم راست ميگويد، چون او در بَند است، او را به بند کشيده است. ببينيد که بعضيها ميگويند من هر چه ميخواهم جلوي زبانم را بگيرم يا جلوي چشمم را بگيرم و نامحرم را نگاه نکنم نميتوانم! بيچاره راست ميگويد! چون چشم او برای او نيست، چشم او را ديگري تصاحب کرده است. فرمود: ﴿لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ﴾ من «إحتناک» ميکنم. اين سوارکار را که ميبينيد اين سوارکارها اينها «إحتناک» ميکنند دهنه و افسار اسب دستشان است کاملاً سواري ميگيرند، اين را ميگويند «إحتنک»؛ يعني «حنک»، «تحت حنک»، افسار و دهنه در اختيار سوارکار است؛ گفت من سواري ميخواهم. اگر کسي با او معامله کرد اين طور است، اينکه ميگوييم من نميتوانم جلوي زبانم را بگيرم نميتوانم جلوي چشمم را کنترل کنم راست ميگويد؛ براي اينکه در اختيار ديگري است با ديگري معامله کرده است، اين طور نيست که اگر کسی بخواهد گناه بکند با ابليس معامله بکند، چيزي از ابليس بگيرد و چيزي به او بدهد، عوض و معوض هر دو را او ميبرد اين است که فرمود: «خسرت انفسهم» خسارت است؛ ولي ذات اقدس الهي اگر کسي با او معامله کرد عوض و معوض هر دو را برميگرداند فرمود: ﴿تِجَارَةً لَن تَبُورَ﴾؛ اين تجارت سودآور است؛ منتها تعبير، تعبير تشويقي است؛ هم تعبير ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ﴾[14] تعبير تشويقي است، صدر و ساقه اين تعبير، تعبير تشويقي است؛ هم پايانش تشويقي است. اما صدر و ساقهاش چگونه تشويقي است؟ براي اينکه معناي اشترا اين است، معناي بيع اين است که انسان چيزي را مالک باشد به ديگري بدهد و از ديگري چيزي بگيرد. ما اگر مالک چيزي بوديم که ديگر مخلوق نبوديم، ما که مخلوق هستيم «لَا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ لَا مَوْتاً وَ لا حَيَاةً وَ لا ذر و لَا نُشُورا»[15] انسان مالک چيزي که نيست تا ما بگوييم ما مالک جان يا مالک مال هستيم و اين مال را ميدهيم به خدا! پس اينکه تعبير اشترا دارد تعبير بيع دارد، تعبير تشويقي است. خدا مال خود را از ما ميخرد؛ آنگاه عوض و معوّض هر دو را به ما برميگرداند، اين طور نيست که چيزي نزد خدا بماند چيزي هم به ما عطا کند، بلکه اين را کامل کرده به ما برميگرداند.
بنابراين مردان الهي که با خوبي جلوي بدي را ميگيرند، يک چنين داد و ستدي هم با خداي سبحان دارند؛ آن وقت چنين جامعهاي جامعه عقل و عدل خواهد بود، ديگر راحت خواهد بود، جامعه امن، جامعه آزاد، جامعهاي که معطّر هست.

گشودِ شدن چشم و گوش ملكوتي انسان ثمره جهاد نفس
 اگر به ما گفتند شما شامهها وچشمهاي خودتان را باز کنيد؛ يعني ما گذشته از اين چشم ظاهر و گوش ظاهر، يک نيروي ادراکي داريم؛ البته همه ما به هر حال خواب صادق را تجربه کرديم، در خواب انسان ميبيند ميشنود با اين چشم که نيست، با اين گوش که نيست، يک گوش ديگري است ملکوتي است و مثالي است، آن هميشه هست؛ منتها ما آن را بستيم! يک بيان نوراني مرحوم کليني(رضوان الله عليه) در جلد هشت کافي نقل ميکند، فرمود طرزي پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) شاگردانش را تربيت ميکرد که اينها شب وقتي ميخوابند اين خواب براي آنها کلاس درس باشد، اين رؤيا از همين قبيل است؛ حضرت صبح از شاگردانش از اصحاب ميپرسيد که «هَل مِنْ مُبَشِّرَات»؟ ديشب در عالم رؤيا چه ديديد؟[16] اين مبشّرات که جزئي از اجزای نبوت است در عالم رؤيا نصيب مردان الهي ميشود خوابهاي خوب. حضرت سؤال ميکرد مثل اينکه استادي از شاگردانش سؤال ميکند که درس ديروز را خوب فهميديد يا نه؟ حضرت اينها که خواص اصحاب او بودند و خوب اينها را پروراند، ميفرمود «من مبشّرات»؟ ديشب در عالم رؤيا چه ديديد؟ بعد ميفرمود: اگر شما اهل معنا باشيد «لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَة»؛[17] فرشتهها با شما مصافحه ميکنند. پس ما چشم و گوشي داريم که اگر اين چشم و گوش را تطهير بکنيم او باز ميشود و اگر اين را از هر خطا و خطيئهاي ببنديم آنها باز ميشوند با او ميتوانيم در عالم رؤيا چيزهاي فراواني را ببينيم، بسياري از مطالب در همان عالم رؤيا براي انسان حلّ ميشود، گاهي حالت مناميه دست ميدهد؛ يعني انسان با اينکه بيدار است چنين حالتي براي او پيش ميآيد، لااقل اين اوصاف عادي را در زمان بيداري خودش انجام ميدهد که ﴿يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ﴾ اگر جامعه ما اين گونه باشد، جامعه ما طوري باشد که با خوبي جلوي بدي را ميگيرد نه با انتقام. در بخش پاياني سوره مبارکه «نحل» فرمود: ﴿ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ﴾؛ اگر کسي به شما ستم کرد ميتوانيم عقاب بکنيد، اما ﴿وَ لَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ﴾؛[18] اگر گذشت کرديد او بهتر از ديگران نسبت به شما اظهار ادب ميکند، چون اين سرمايه در درون همه هست، اين خوي مهرباني و ادب در درون همه هست. کجا خدا به ما فرمود: ﴿أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ﴾[19] و ما گفتيم: ﴿بَلَي﴾؟ يادمان نيست؛ ولي اين معاهده هست، اين تعهّد هست. کجا خداي سبحان فرمود: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا﴾[20] اين معاهده هست. فرمود: ﴿لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾؛[21] فرمود خلقت خدا قابل تغيير نيست، نه خدا عوض ميکند نه بيگانه. اما بيگانه عوض نميکند، چون توانش را ندارد؛ خدا عوض نميکند، چون به ﴿أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ﴾[22] آفريد، ديگر ﴿لاَ تَبْدِيلَ﴾، با «لا»ي نفس جنس ذکر کرده ﴿لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾؛ نه آن مسئله ﴿أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ﴾ عوض شدني است، نه مسئله ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا﴾ تغيير پيدا کردني است، براي اينکه ديگري که قدرت تغيير ندارد، آنکه قدرت تغيير دارد چون به أحسن وجه خلق کرده است ديگر عوض نميکند. پس ما با اين سرمايهها داريم زندگي ميکنيم؛ منتها اين بيان نوراني که مرحوم کليني از پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نقل کرد فرمود شما روي معدن گنج خوابيديد: «النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة»؛[23] مثل معدن طلا و نقره در درون شما هست، بايد تلاش و کوشش کنيد اين معدنها را استخراج کنيد. اين چنين نيست که اين حرفها براي ما تحميلي باشد، آشنا نباشد، اين حرفها را ما يک وقت شنيديم، اين حرفها زبان مشترک بينالمللي شرق و غرب عالم است؛ حضرت هم که ظهور ميکند با همين زبان ظهور ميکند، قرآن هم که آمده، با زبان مشترک آمده است؛ گرچه عربي هست؛ اما ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ﴾[24] در آن هست ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ﴾[25] در آن هست و مانند آن. اينها زبان مشترک است، ما يک سامعه مشترکي داريم يک زبان مشترکي داريم، همه ما اين حرفها را شنيدهايم، اين حرفها براي ما تازگي ندارد. آنکه ما را آفريد با اين صدا و با اين نغمه ما را آفريد از ما اقرار گرفت، ما هم تعهّد سپرديم گفتيم فقط تو خداي ما هستي! و آنجا که او الهام کرد ما هم با جان پذيرفتيم، نه تنها در گوش ما خوانده باشد، او در دل ما نوشت، اين دلنوشته ماست؛ اگر دلنوشته ما باشد عوض شدني نيست. فرمود: ﴿لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾ اين است که ميگويند مراقبت کنيد معرف نفس داشته باشيد، سري به خودتان بزنيد يک مقداري شب و روز اهل محاسبه باشد براي همين جهت است.
يکی از بيانات نوراني حضرت امير اين است که شما مگر نميخواهيد با انبيا ارتباط داشته باشيد؟ اقرب مردم و اصلح مردم نسبت به ارتباط با انبيا «أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِه‏ِ»[26] هستند. الآن ميشود با انبياء(عليهم السلام) ارتباط برقرار کرد. اينکه ما در همه اين حرمها که زيارت ميکنيم از وجود مبارک آدم تا خاتم همه را زيارت ميکنيم براي اينکه ميخواهيم از آنها فيضي ببريم راه دارد ميراث براي ما هست، اين چنين نيست که انسان فقط از پيغمبر اسلام استفاده کند، نه! ميتواند از همه آن انبياي گذشته فيض ببرد و بهرهبرداري کند اين راه باز است.
بنابرين ما سرمايهاي داريم در درون ما نهادينه شده است و هيچ کس نميتواند اين سرمايه را از ما بگيرد و هيچ کس نميتواند جلوي ما را از بهرهبرداري اين سرمايه بگيرد. اين اعمال و رفتارمان را درست تنظيم بکنيم که بدي را با خوبي از بين ببريم، اگر اين کار را انجام داديم؛ آنگاه روزنههايي باز ميشود؛ هم ما آن صحنه ﴿أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ﴾ را خوب احساس ميکنيم، هم صحنه ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا﴾ را خوب احساس ميکنيم، هم «النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة» را.
من مجدّداً مقدم شما را گرامي ميدارم از ذات اقدس الهي مسئلت ميکنيم به همه شما سعادت و سيادت دنيا و آخرت مرحمت بفرمايد.
پروردگارا امر فرج وليّات را تسريع بفرما!
نظام ما را رهبر ما مراجع ما دولت و ملت و مملکت ما را در سايه امام زمان حفظ بفرما!
روح مطهر امام راحل و شهدا با شهداي کربلا محشور بفرما!
خطر سلفي و تکفيري و داعشي را به استکبار و صهيونيسم برگردان!
مشکلات مملکت را مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوانها به لطف الهي حلّ بفرما!
اين کشور وليّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطري محافظت بفرما!
فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قرار بده!
در دنيا و آخرت بين ما و خاندان عصمت و طهارت جدايي نينداز!

«غفر الله لنا و لکم والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»


[1] . بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج65، ص370.

[2] . سوره رعد، آيه22.

[3] . سوره فصّلت، آيه34.

[4] . سوره عنکبوت، آيه45.

[5] . سوره بقره، آيه63.

[6] . سوره أنفال، آيه60.

[7] . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، خطبه193.

[8] . سوره الرحمن، آيه46.

[9] . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، حکمت456؛ «إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّة».

[10] . سوره الرحمن، آيه62.

[11] . تفسير نور الثقلين، ج2، ص274.

[12] . سوره فاطر، آيه29.

[13] . سوره اسراء، آيه62.

[14] . سوره توبه، آيه111.

[15] . فلاح السائل و نجاح المسائل، ص201.

[16] . الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج8، ص90.

[17]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج2، ص424.

[18] . سوره نحل، آيه126.

[19] . سوره اعراف، آيه172.

[20] . سوره شمس، آيه8.

[21] . سوره روم، آيه30.

[22] . سوره تين، آيه4.

[23]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج8، ص177.

[24] . سوره بقره، آيات21 و 168 و ... .

[25] . سوره انفطار، آيه6؛ سوره انشقاق، آيه6.

[26] . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، حکمت96.