اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».
از برخي از روايات نظير آيات قرآن كريم اينچنين برميآيد كه برخيها در همه شئون زندگي موفق میباشند; يعني به هر طريقي كه وارد شوند، از هر راهي به آنها خير ميرسد و راه برايشان باز است؛ امّا بعضيها طوري هستند ـ مثل گِرههاي كور ـ كه به هر سَمتي كه بخواهند حركت كنند راه بسته است. افرادي هم كه در جامعه زندگي ميكنند، اين دو حال را در خودشان مشاهده ميكنند، البته بين اينها هم مراتبي هست.
تقوي، سبب رهايي از مشكلات
دو بخش از آيات قرآن كريم ناظر به اين دو گروه است؛ در يك بخش خداي سبحان فرمود: ﴿مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾[1] كسي كه بيراهه نرود و راه ديگري را نبندد؛ يعني باتقوا باشد اين هرگز در زندگي نميماند، يك زندگي آبرومندي تا آخر عمر دارد: ﴿مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾، اين جمله نوراني دو پيام را به همراه دارد: يكي اينكه مردان باتقوا هرگز گرفتار گِره كور نميشوند كه نتوانند خروجي را تشخيص دهند، راه برايشان باز است؛ دوم اينكه گرچه كسب و كار دارند، ولي خداوند از آن راهي كه اينها اميد ندارند به آنها روزي ميدهد، نه اينكه از راهي كه اميدوار باشند روزي بخورند. آنكه رزقش را از راه اميدواري ميگيرد، اين چشمش به همان دستگاه كسبش دوخته است؛ امّا آنكه از راهي كه فكر نميكرد روزي ميگيرد، اين شخص هميشه موحّدانه به سر ميبرد.
تقوي، زمينه نزول رزق بدون حساب ازطرف خدای سبحان
خداوند همه را تأمين ميكند او رازق است! بارها به عرضتان رسيد، اين آيه شش سوره مباركه «هود» ميفرمايد هر چه در جهان هست عائله من هستند: ﴿إِلاَّ عَلَي اللَّهِ رِزْقُها﴾، با كلمه ﴿عَلَي﴾ تعبير ميكند؛ فرمود تمام مار و عقرب نزد من پرونده دارند و عائله من هستند، من خودم را مسئول تأمين رزق آنها ميدانم! ديگر نبايد فكر كرد فلان حيوان مار است، آن عقرب است و آن ديگری سمّي است. در سوره «هود» تعبير به ﴿عَلَي﴾ كرده است: ﴿إِلاَّ عَلَي اللَّهِ رِزْقُها﴾ اين نكره در سياق نفي است که شامل حيوان دريايي, صحرايي, حلال گوشت, حرام گوشت, سمّي, غير سمّي است؛ فرمود عائله من هستند و من متعهّدم که اينها را روزي بدهم. اين اصلِ قرآني است! لكن برخيها را از راهي كه گمان ميكنند روزي ميدهد؛ مثل افرادي كه اهل كسب میباشند و اميدشان به همان دستگاه كسبشان است، امّا فرمود مردان باتقوا عائله من هستند، نه آنها ميدانند که من از كجا آنها را تأمين ميكنم, راه غير عادي را هم به اينها نشان ميدهم تا هميشه اينها بگويند «يا الله»، ﴿وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾؛ گرچه كار ميكنند، اما به كسب و به كارشان اميدوار نيستند، آن راهي كه ديگران و ديگري حتي خودش پيشبيني نميكند ما از آن راه او را تأمين ميكنيم تا گذشته از اينكه نان او تأمين ميشود، تقواي او هم حفظ باشد، او هميشه با غيب رابطه داشته باشد، نه با شهادت! يك وقت است كسي ميگويد من اين زمين را كِشت كردم و اين زمين زندگي مرا تأمين ميكند، اين « مِنْ حَيْثُ يَحْتَسِب» است؛ اما يك وقت ميگويد من اين زمين را آباد كردم، من از خدا روزي ميخواهم؛ حالا يا از زمين يا از جاي ديگر، اين ميشود ﴿مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾. پس اين كريمهاي كه فرمود: ﴿وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾ دو بشارت دارد: يكي اينكه مردان باتقوا هيچ وقت كارشان گِره نميخورد كه در كار بمانند، بالأخره راه خروجي مشخص است و رزقشان هم از راهي است كه فكر نميكنند: ﴿مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾ تا بدانند از راه غيب تأمين ميشوند.
پيامدهاي غفلت از ياد خداي سبحان
در قبال اين گروهی که ذکر شد، فرمود: ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً﴾؛[2] فرمود كسي كه با خدا رابطه ندارد، گاهي كارش به صورت يك گِره كور درميآيد، به هر چيزي دست ميزند موفق نميشود و در كار ميماند، راه خروجي ندارد؛ ميبينيد بعضيها همين گِره را دارند كه ما دست به هر كاري ميزنيم مشكل ما حل نميشود، براي اينكه اين نام خدا و ياد خدا را گذاشته كنار و نميداند كه از كجا دارد آسيب ميبيند. اين دو اصل قرآني در مقابل هم هستند، ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً﴾ هم مشكل دارد و هم در مشكل ميماند. يك وقت است مشكلي پيش ميآيد و راه خروجي هست، امّا يك وقت مشكلي است كه انسان در او ميماند، فرمود: ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً﴾، اين دو اصل هست.
اهل بيت(عليم السلام ) مدار و محور محبت الهي
امّا دين آمده به ما بگويد كه هم عالمانه زندگي كنيد كه راهتان را تشخيص بدهيد, هم سعي كنيد با آن راهنمايتان يك رابطه دوستي برقرار كنيد. اساس كار مودّت و محبّت است! تنها اين نيست كه مُزد رسالت پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) مودّت اهل بيت باشد كه فرمود: ﴿لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي﴾.[3] خدا از ما اجر نميخواهد ﴿ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾،[4] اين همه احساني كه ذات اقدس الهي به ما كرده است، ما در قبالش بايد محبّت تحويل بدهيم؛ محبّت كه تحويل داديم, محبّت تحويل ميگيريم! آنگاه در فضاي مِهر و لطف و صفا و وفا زندگي ميكنيم. در سوره مباركه «آلعمران» فرمود من يك محور محبّت براي شما قرار دادم، البته رسول خدا معلّم كتاب است, معلّم حكمت است, مزكّي است, مربّي نفوس است همه اين اوصاف را خدا برای ايشان ذكر كرده است: ﴿يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ﴾[5] اينها هست، امّا او محور محبّت است!
محبوب خدا بودن بهترين راه حل مشكلات
مگر شما نميخواهيد محبوب خدا باشيد؟ چون تمام كارها از خداست، يك؛ اگر محبوب او شديد او شما را سرگردان نميكند، دو؛ گِره در كار شما ايجاد نميشود، سه؛ اگر ديگران گِرهي زدند او باز ميكند، چهار؛ اينها را از راه محبّت تأمين كنيد. در سوره مباركه «آلعمران» فرمود: ﴿إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾،[6] من براي شما حبيب خلق كردم! يك وقت است براي كودكان ميگويند:
درس اديب اگر بود زمزمه محبتی ٭٭٭ جمعه به مکتب آورد طفل گريزپای را[7]
اين براي كودكان است، امّا آن معلّم ما محور محبّت است؛ فرمود من حبيب خدا هستم! اگر حبيب خدا امام ما شد, مقتداي ما شد, «قُدوة»[8] و اُسوه ما شد، ما را هم به محبّ بودن ميرساند اولاً و هم از محبّ بودن به محبوب بودن منتقل ميكند ثانياً. فرمود سعي كنيد اول دوست خدا باشيد ﴿حُبّاً لِلَّهِ﴾[9] عبادت كنيد نه «خوفاً و طعماً»،[10] براي ترس از جهنم نباشد. جهنم نرفتن مهم نيست، زيرا بسياري افراد هستند كه در قيامت جهنم نميروند؛ اين بچهها را كسي جهنم نميبرد! اين ديوانهها را كسي جهنم نميبرد! اينها كه كمبود فكري دارند كه به جهنم نميروند! آن كفّاري كه در منطقههاي دوردست كافرنشين میباشند كه اصلاً صداي اسلام به آنها نرسيد كه خدا اينها را به جهنم نميبرد! جهنم نرفتن هنر نيست! اين بچه جهنم نميرود, ديوانه جهنم نميرود, كافر مستضعف جهنم نميرود، پس نسوختن هنر نيست، ساختن با انبيا هنر است! ما نبايد تلاش كنيم که نسوزيم، بلکه سعي كنيم با انبيا و اوليا بسازيم. فرمود: ﴿إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾؛ من حبيب خودم را فرستادم، اين حبيب دو كار ميكند: اول شما را محبّ خدا ميكند، بعد شما را محبوب خدا ميكند. اگر شما محبّ خدا شديد پيرو حبيب من هستيد و كسي كه در مدار حبيب من حركت كند، از محبّ بودن، به محبوب بودن منتقل ميشود؛ آن وقت خدا ميشود دوست او! شما در زيارت «امين الله» كه يكي از زيارتهاي مخصوص وجود مبارك اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) است، از ذات اقدس الهي ميخواهيد كه خدايا «مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ»؛[11] آن توفيق را به من بده كه مردم زمين مرا دوست داشته باشند, فرشتههاي آسمان مرا دوست داشته باشند, پس ميشود انسان طرزي زندگي كند كه افراد جامعه به او علاقهمند بشوند! كسي كه بيراهه نرود، راه ديگران را نبندد و مشكل مردم را حل كند محبوب مردم است، نه تنها محبوب مردم است, محبوب فرشتهها هم هست! «مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ»، اين زيارت «امين الله» است كه ميخوانيم؛ يعني خدايا آن توفيق را بده كه فرشتهها به من علاقهمند باشند كه اگر حادثهاي پيش آمد:
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای ٭٭٭ فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد[12]
آن فرشتهها كمك آدم هستند و مقاماتي به آدم ميدهند! گاهي ميبينيد يك فرزند صالح خدا به انسان ميدهد كه شهري را آباد ميكند، آدم نميداند که اين بركت از چيست؟ گاهي رفيقِ خوبي, پدرِ خوبي, همسرِ خوبي, دخترِ خوبي, فرزندِ خوبي و پسرِ خوبي كه يك شهر را آباد ميكند و آدم نميداند منشأ كدام بركت است. بنابراين دو گونه زندگي ممكن است: يكي اينكه ـ خداي ناكرده ـ انسان بيراهه برود يا راه ديگران را ببندد، اين ميشود: ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً﴾، اين شخص دست به هر كاري بزند بينتيجه ميماند، او در گِره كور گير كرده است و راه خروجي ندارد. يك وقت است كه نه, ﴿وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾، هيچ وقت در كارش گِرهاي نيست اولاً و آن راههايي كه او پيشبيني نكرده از همان راهها تأمين ميشود ثانياً، تا به كسب و كار و زمين و زندگي خودش دل نبندد ثالثاً، چون اگر ﴿مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾ تأمين شود، ديگر خيلي چسبيده به زمين و مغازه نيست، براي اينكه ميبيند روزي او از جاي ديگر تأمين ميشود و اين دو راه را ذات اقدس الهي در قرآن كريم فراسوي ما گذاشت و كسي را رهبر ما قرار داد كه از راه محبّت دارد كار ميكند. وجود مبارك رسول خدا كه حبيب الهي است، اين محور محبّت است؛ فرمود شما اگر دوست خدا بوديد كه هنر نكرديد، چون ﴿ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ همه نعمتها را از خدا داريد، اما بكوشيد كه محبوب خدا بشويد: ﴿إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾؛ اگر كسي محبوب خدا بود خدا همه كمالاتي كه براي او ممكن است را به او عطا ميكند؛ او طرزي است كه در قيامت به او ميگويند: «قِفْ تَشْفَعْ»؛[13] يعني بايست، يك؛ شفاعت كن، دو؛ شفاعتت مقبول است، سه؛ در آن روزي كه كسي به كسي نيست، او ميتواند مشكل عدّهاي را حل كند و شفاعت كند؛ اگر اين راه ممكن باشد چه اينكه عدّهاي اين راه را طي كردند، چرا ما اين راه را طي نكنيم؟! بنابراين فرمود اگر شما در اين مسير افتاديد دو فضيلت هست: گاهي يكي از دو فضيلت و گاهي هر دو؛ يكي اينكه آن كار شما را ما براي شما آسان ميكنيم و وسايلش را فراهم ميكنيم، وقتي وسايل آن كار از هر جهت فراهم شد، آن كار براي شما آسان ميشود؛ ديگر اينكه در درون شما يك قدرت ابتكاري عطا ميكنيم ـ که قدرت علمي است ـ يا يك دلگرمي به شما ميدهيم كه شما به تنهايي و به آساني اين كار را انجام بدهيد. يك وقت است ميگويد: ﴿يَسِّرْ لي أَمْري﴾؛[14] خدايا كارِ مرا براي من آسان كن! يك وقت است که خدا مژده میدهد: ﴿وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْري﴾؛[15] من تو را طرزي ميآفرينم و ميپرورانم كه به آساني كار خير انجام بدهي. اگر قدرت ابتكار به كسي داد, استقامت و دلگرمي به كسي داد، خود او را براي انجام كارهاي دشوار آسان كرد؛ امّا يك وقت است که فضايل روحي براي او فراهم نشده است، مقدمات در خارج فراهم شده كه ابزار كار تهيه شود و كار براي او آسان شود، اين ﴿يَسِّرْ لي أَمْري﴾ يك مرحله است كه وجود مبارك كليم خدا از خدا مسئلت كرد: ﴿رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري ٭ وَ يَسِّرْ لي أَمْري﴾،[16] يك وقت است که ذات اقدس الهي به رسول خود ميفرمايد: ﴿نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْري﴾،[17] همان بشارت را به مؤمنين هم داد فرمود: ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطي وَ اتَّقي ٭ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْني ٭ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْري﴾؛[18] قدرت ابتكار به او ميدهم, نوآوري به او ميدهم, فنآوري به او ميدهم, بردباري به او ميدهم. شما ميبينيد در همين روزه گرفتن ماه مبارك رمضان ـ روز طولاني است و هوا گرم است ـ بعضيها به آساني روزه ميگيرند و بعضي برايشان سخت است, چرا؟ همه ما تجربه كرديم، كسي كه گرسنه است و كسي كه تشنه است، وقتي يك خبر خوشي به او برسد ديگر اشتها به غذا ندارد! دانشجويي كه گرسنه و تشنه است، وقتي به او خبر دادند شما در امتحانات كنكور موفق شدي و قبول شدي و نمره خوب آوردي، اصلاً اشتها به غذا پيدا نميكند، اين نشاط جلوي اشتها را ميگيرد! چه اينكه اگر ـ خداي ناكرده ـ كسي به او حادثه تلخي را خبر بدهند، غمگين و مصيبتزده شود، در عين حال كه گرسنه است اشتها به غذا ندارد. براساس اصالت روح, تأمين بدن و خواستههاي بدن و جذب بدن به وسيله خواستههاي روح است، روح اگر به جاي ديگري دلگرم و خوشحال بشود، علاقهاش به بدن كم ميشود، احساس گرسنگي و تشنگي نميكند. در ماه مبارك رمضان بعضيها خوشحال هستند كه پيام الهي را درك كردند, امتثال كردند که به شوق بهشت به سر ميبرند، اين شخص همين روز را با همين حرارت و با همين مدت به آساني تحمل ميكند، چون حواس او جاي ديگر است. آن كسي كه حواسش نزد بهشت و جهنم نيست و نزد همان محدوده شكم است، مرتب احساس عطش و گرسنگي ميكند. همين ماه مبارك رمضان, همين روز و همين حرارت براي دو نفر، دو گونه اثر دارد؛ اگر كسي حواسش جاي ديگر باشد و عمل او ﴿حُبّاً لِلَّهِ﴾ باشد، گرايش او به اين عالم كمتر است و احساس سختي نميكند. بنابراين دو نحو خدا كار را آسان ميكند كه اينها «مانعةالخلوّ» است و جمع را شايد; يكي اينكه ابزار كار را فراهم ميكند، كمكها را فراهم ميكند و كمككنندهها را فراهم ميكند كه كار براي آدم آسان شود و بشود ﴿يَسِّرْ لي أَمْري﴾، يك وقت است خود انسان را مقتدر ميكند، نوآور ميكند، فنّآور ميكند، متخصّص و مقتدر ميكند که ميشود ﴿وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْري﴾ و هر دو براي برخي ممكن است؛ ما با چنين خدايي روبهرو هستيم! فرمود شما هرگز بيراهه نرويد، در راهي كه بسته است كجا ميخواهيد برويد؟! حرام راه بسته است و خدا انسان را محروم كرده است، اگر كسي ـ خداي ناكرده ـ بخواهد از راه كمفروشي, گرانفروشي, ربا و مانند آن زندگي خود را تأمين كند، اين با دست خودش گِره كور بسته است! اين ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري﴾ ميشود که ميشود ﴿فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً﴾. ممكن نيست كسي از راه حرام گشايش داشته باشد، فرمود اين چون «ضَنك» است, «ضيق» است, راه بسته است, بنبست است و راه خروجي ندارد ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً﴾؛ اما از آن طرف ﴿مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً﴾. بنابراين دو اصل قرآني است كه بيان شده, راه خروجي آن هم مشخص شده و فرق است بين اينكه كار براي انسان آسان شود يا انسان به آساني كار را انجام بدهد كه جمع هر دو ممكن است و محور همه اين فضايل وجود مبارك رسول گرامي و اهل بيت عصمت و طهارت هستند كه اينها مدار و محور محبّت میباشند.
اميدواريم ذات اقدس الهي اين نظام ما را بر مدار مِهر و محبّت و مودّت و همدلي و همزباني اداره كند!
ذات اقدس الهي به شما پاداش دنيا و آخرت مرحمت كند!
سخناني هم كه گفته شد ـ انشاءالله ـ اميدواريم در خود گوينده اولاً و در مستمعان بزرگوار ثانياً اثر خوب بگذارد و زمينه عمل كردن به بيانات نوراني قرآن كريم و اهل بيت را به همگان مرحمت بفرمايد!
پروردگار امر فرج وليّ خود را تسريع بفرما!
نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملكت ما را در سايه امام زمان حفظ بفرما!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما!
دلهاي ما را ظرف محبّت الهي قرار بده!
علوم الهي را به عنوان رزق كريم بهره همه ما بفرما!
قلبهاي ما را متيّم به حبّ خودت و اولياي خودت قرار بده!
شرح صدر به همه ما مرحمت بفرما!
خطر تكفيري و سلفي و داعشي را به استكبار و صهيونيسم برگردان!
مشكلات دولت و ملت و مملكت مخصوصاً در بخش اشتغال و اقتصاد و ازدواج جوانها به بهترين وجه حل بفرما!
جوانان مملكت و فرزندان ما از بهترين شيعيان اهل بيت قرار بده!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با شهداي صدر اسلام محشور بفرما!
اين نظام اسلامي را تا ظهور صاحب اصلي آن از هر خطري محافظت بفرما!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1]. سوره طلاق, آيات2 و 3.
[2]. سوره طه, آيه124.
[3]. سوره شوري, آيه23.
[4]. سوره نحل, آيه53.
[5]. سوره بقره, آيه129.
[6]. سوره آل عمران, آيه31.
[7]. ديوان اشعار، محمدحسين نظيري نيشابوري(درگذشت: ۱۰۲۱ه. ق/۱۶۱۲م).
[8]. فرهنگ لغت معين، (قُ وِ) [ ع . قدوة ] (ص .) پيشوا، مقتدا.
[9]. سوره بقره، آيه165.
[10]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج2، ص84؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ».
[11]. کامل الزيارات، ج5، ص170.
[12]. ديوان حافظ، غزل122.
[13]. علل الشرائع، ج2، ص394.
[14]. سوره طه, آيه26.
[15]. سوره أعلیٰ, آيه8.
[16]. سوره طه, آيات25 و 26.
[17]. سوره أعلیٰ, آيات6 ـ 8.
[18]. سوره ليل، آيات5 ـ 7.