اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
ظرف دانش هرکس، معيار تشخيص وزين يا سبك بودن نامه اعمال او
در تبيين سخنان نوراني امام مجتبي(صلوات الله و سلامه عليه) كه طبق نقل مرحوم كليني آن حضرت فرمود: «كُونُوا أَوْعِيَةَ الْعِلْمِ وَ مَصَابِيحَ الْهُدَى»[1] مطالبي در نوبتهاي قبل به عرضتان رسيد؛ فرمود شما ظرف دانش باشيد و چراغ هدايت، با يك دست ظرف دانش را و با دست ديگر چراغ هدايت را داشته باشيد که در اين صورت هر كسي ميتواند بفهمد كه سبك است يا سنگين. مشكل ما اين است كه جريان قيامت را شنيدهايم؛ ولي به اين فكر نيفتاديم كه هماكنون ميتوانيم بفهميم اهل سعادتيم يا ـ معاذ الله ـ اهل شقاوت. در قرآن كريم فرمود عدهاي در قيامت نامه اعمالشان سنگين و وزين است, عدهاي سبك هستند، چون اعمال صالح در آن نيست. در قيامت اعمال را با حق ميسنجند، زيرا برابر آيه سوره اعراف ﴿وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ﴾،[2] نه «و الوزن حقٌّ» و نه اينکه وزني هست، بلكه در ترازو كه يك كفّه وزن است و در يك كفّه موزون، در كفّه وزن حق و حقيقت قرار ميگيرد و در كفّه موزون, عقايد و علوم و اخلاق و حقوق و مطالب ديگر، اگر اين وزن كه حق است در كفّهاي قرار گرفت كه اين شخص اعمال حقيقي و علوم حقيقي داشت، اين شخص نامه اعمال و ترازوي او سنگين است ﴿مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ ٭ هُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ﴾[3] ما براي اينكه بفهميم نامه اعمال ما وزين است يا سبك و تهيمغز كاملاً راه دارد و آن بيان نوراني امام مجتبي است كه فرمود شما ظرف دانش باشيد، ظرف بيمظروف سبك است ظرفي كه مظروف دارد وزين و سنگين است؛ انسان در خودش ميتواند كاملاً احساس كند كه ظرف جان او پر از دانش است يا سبكسار است. كسي كه كار سبك ميكند, حرف سبك ميزند, قيام و قعود او سبكسار است گرفتار اندراج تحت اين آيه است كه خدا فرمود: ﴿وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ﴾؛[4] يعني دلهاي اينها تهي است، افراد تهيمغز ﴿فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ﴾[5] «خفيفالمغز», «خفيفالقلب», «خفيفالصدر» اينها سبكسار هستند، اگر سبكسر و سبكسار بودند مستحضر و آگاه هستند كه اهل دوزخ میباشند، براي اينكه ﴿وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ ٭ فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ﴾[6] و مانند آن.
بنابراين همه ما معادي را در پيش داريم يك، همه ما موظفيم «حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»,[7] «زِنُوا أَنْفُسَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا»,[8] «مُوتُوا قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا»[9] و اين دستورهای متعدّدي كه وجود مبارك پيغمبر, وجود مبارك امام رضا, وجود مبارك امام مجتبي و ساير ائمه(عليهم آلاف التحيّة و الثناء) به ما دادند. اينكه فرمودند خودتان را به محاسبه كنيد و زير محكمه حساب قرار دهيد؛ يعني راه دارد. ما اگر توانستيم بفهميم وزين, سنگين و متين هستيم و خدا را شاكر باشيم كه علمِ ما حق بود، زيرا به عمل صالح نشست و اگر توانستيم ديگران را هدايت كنيم خطّ مشي ما مشمول ﴿وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ﴾[10] شد خدا را شاكر باشيم كه طبق بيان نوراني امام مجتبي(سلام الله عليه) مصباح هدايت بوديم. اين وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) آمده است كه ما را سراج منير كند، چون خود او سراج منير بود, ما را به حكمت و علوم نافع آشنا كند، چون خود او قرآن حكيم آورد, اگر در سوره احزاب از ذات مقدس پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) به عنوان سراج منير ياد شده است و اگر امام مجتبي(سلام الله عليه) به ما دستور داد مصباح هدايت باشيد، براي آن است كه خداي سبحان به ما فرمود پيغمبر كه سراج منير است اُسوه شماست، ما اگر خواستيم به آن حضرت «ائتساء»؛ يعني اقتدا و تأسّي كنيم، وقتي «ائتساء» و تأسّي به سراج منير ميسّر است كه مصباح هدايت شويم؛ اقتداي به چراغ در صورتي است كه انسان چراغ شود, اقتداي به نور در صورتي است كه انسان نيّر شود.
اين راهي كه وجود مبارك امام مجتبي به ما آموخت تلفيقي از چند آيه و چند روايت است كه به ما فرمود مصباح هدايت باشيد اگر مصباح هدايت شديم «داعي الي الله» خواهد بود و سراج منير شدن در حدّ خودمان خواهد بود، مصداق ﴿وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ﴾ خواهد بود، ديگر نيازي به نور ديگران نيست. در قيامت مستحضرهستيد كه شمس و قمري نيست ﴿لاَ يَرَوْنَ فِيهَا شَمْساً وَ لاَ زَمْهَرِيراً﴾،[11] ماه و ستاره و امثال ذلك بساط آنها برچيده شد ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ﴾[12] شد, ﴿إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ﴾[13] شد که همه اينها بساطش برچيده شد و انسان هم كه بدون نور نميتواند زندگي كند، نور صناعي در آنجا نيست؛ يعني برق و امثال برق, نور طبيعي؛ يعني شمس و قمر در آنجا نيست، اين فقط نور الهي است كه از هستي انسان متألّه نشأت ميگيرد ﴿وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ﴾، همينها كه طبق بيان نوراني امام مجتبي مصباح هدايت شدند در قيامت مصداق بارز آن جمله نوراني هستند كه ﴿يَسْعَي نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ﴾[14] پيشاپيش اينها نور حركت ميكند؛ ولي ديگران اين نور را نميبينند، خود انسان نيّر است كه اين نور را ميبيند مگر آنها كه از نور چنين عالِمي در دنيا بهره بردند.
افضليّت علمای اهل شهود از أنبياء بنياسرائيل
همان علماي راستين كه جزء وارثان انبيا هستند، همان علمايي كه اگر گفته شد «عُلَمَاءُ أُمَّتِي أفضَل مِن أَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ»[15] يا «كَأَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ»[16] تسويه شد يا تشبيه شد يا تمثيل شد به علما, اينها كساني هستند كه هم خودشان نوراني میباشند و هم به جامعه نور ميدهند. اين نكته فراموشمان نشود كه اگر تمثيلي رخ داد, تشبيهي بيان شد كه علماي دين همتاي انبياي بنياسرائيل هستند، در درجه اول عالماني مشمول اين حديث هستند؛ نظير ابنطاووس, علامه بحرالعلوم, حلّي و مانند آن اهل مشاهده باشند, اهل حضور و شهود باشند؛ كسي كه علم حصوليِ مفهومي دارد اين بسيار بعيد است كه همتاي پيامبر باشد يا به منزله پيامبر باشد؛ ولي كساني كه اهل علم شهود, اهل علم حضور و اهل تمثّلات ناب ملكوتي هستند اينها در درجه اول در خطّ مقدم اين تمثيل يا تشبيه هستند كه اميدواريم ذات اقدس اله اين فوز و فيض را نصيب همه ما قرار دهد كه ما بتوانيم هم ظرف علم باشيم, هم چراغ هدايت باشيم, هم چراغ هدايت را با علم تأمين كنيم, هم علم را در اثر آن مصباح هدايت فروزانتر و شكوفاتر قرار دهيم.
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . الكافي(ط ـ اسلامی), ج1, ص301.
[2]. سوره اعراف, آيه8.
[3]. سوره قارعه, آيات6 ـ 7.
[4]. سوره ابراهيم, آيه43.
[5]. سوره زخرف, آيه54.
[6]. سوره قارعه, آيات8 ـ 9.
[7]. وسائل الشيعه، ج 16، ص99.
[8]. نهج البلاغه, خطبه89.
[9]. بحارالانوار، ج69, ص59.
[10]. سوره انعام, آيه122.
[11]. سوره انسان, آيه13.
[12]. سوره تکوير, آيه1.
[13]. سوره تکوير, آيه2.
[14]. سوره حديد, آيه12.