پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی استاد حوزه و دانشگاه در برنامه تلویزیونی «خسرو امکانی» که به همت معاونت رسانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء ویژه ایام نیمه شعبان تهیه و تولید شده است، به تبیین معنای خلیفه الله بودن حضرت حجت(عج)، رسالت حضرت پس از ظهور و وظیفه جامعه بشری در قبال حضرت، پرداختند که در ادامه متن کامل این گفتگو را از نظر می گذرانیم.
حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی: بنده خدمت بینندگان عزیز و بزرگوار جامعه اسلامی و فراتر از جامعه اسلامی جامعه بشری که این ایام در حقیقت چشمشان به وجود حضرت بقیة الله الأعظم روشن هست سلام و تحیت و این میلاد را تهنیت داریم و امیدواریم جامعه اسلامی که گرچه در شرایط کنونی از بیماری سخت و آفت سنگین این ویروس در تب و تاب هستند و این امتحان الهی و بلیه بزرگ آسمانی را دارند به درستی تدبیر میکنند و بر مبنای ﴿سَخَّرَ لَكُم مَا فِی السَّماوَاتِ وَ مَا فِی الأرْض﴾[1] تدبیر میکنند تا بهترین نوع برخورد را با جریان این آفت برای جامعه اسلامی داشته باشند گرچه در چنین شرایطی هستیم اما هرگز از معرفت اصیل و باورهای عمده خودمان فاصله نخواهیم گرفت و خصوصاً این ایام که متعلق است به حضرت بقیة الله الأعظم و مکتب تشیع بالندگی، حیات، پویایی و زنده بودن آن در سایه شخصیت ممتاز و یگانه و قطب عالم امکان حضرت بقیة الله است امیدواریم ـ إنشاءالله ـ به برکت آن حضرت این بلیه آسمانی هم به نحو احسن دفع بشود و از جامعه اسلامی و بشری کَنده بشود و دوباره جامعه با یک حیات مجدد راه خودش را برای تبعیت و پیروی از حضرت بقیة الله به درستی طی بکند.
مجری: حضرت استاد ما تعبیری در قرآن داریم که خداوند متعال میفرماید ما بر روی زمین خلیفه قرار دادیم. انبیای الهی یک به یک آمدند تا وجود نازنین پیامبر مکرّم اسلام حضرت محمد مصطفی(صلوات الله علیه و آله) و بعد هم ائمه معصومین تا وجود آقاجانمان امام زمان(اروحنا له الفداء) که به عنوان خلیفه بر روی زمین هستند این خلیفهای که تعبیر میشود از وجود نازنین مولایمان امام زمان به چه معناست و قرار است این وجود نازنین چکار بکنند؟ چه اتفاقی بر روی این زمین رُخ بدهد و اتفاق بدهد؟
حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی: نظام هستی که بر مبنای حکمت الهی در حقیقت بنیان نهاده شده، اطوار و عوالم فراوانی را دارد از عالم اله که عالم اسمای الهی است گرفته تا عالم عقول و مفارقات، تا عالم نفوس کلیه، تا عالم ملکوت و بعد هم عالم ناسوت و طبع که این نشئه طبیعتی که ما الآن در آن زندگی میکنیم آخرین نشئه هستی است و نازلترین نشئه است. در تمام این مراحل و عوالم که خدای عالم به عنوان ﴿رَبِّ الْعالَمینَ﴾[2] از آنها یاد میکند نظام هستی است و نیازمند به تدبیر، مدیریت و برنامهریزی است، این نظام متقنی که خدای عالم فرمود: ﴿اتْقَنَ كُلَّ شَیء﴾[3] و ﴿أَحْسَنَ كُلَّ شَیء﴾[4] این نظام با همه عظمت و بزرگیاش نیاز به یک تدبیر بسیار عظیم و والایی دارد. حق سبحانه و تعالی در جایگاه الهی و ربوبی خودش کاملاً جایگاه بینهایتی دارد و از اسمای ذاتیه علم و قدرت و حیات و اراده آنها برخوردار است، اما وقتی به عالم فعل و عالم فیض ما سفر میکنیم که از عالم اله بیرون است و از عالم واجب بیرون است و در سرای ممکن است، این سرای ممکن مقام فعل حضرت حق است و در مقام فعل برای اینکه حقائق به درستی در جایگاه خودشان باشند و آفرینش بیابند، یک؛ و کمالات وجودی خودشان را داشته باشند، دو؛ و از مواهب یکدیگر در این صُنع پروردگاری بهرهمند بشوند، سه؛ نیازمند به یک تدبیر و یک مدیریتی هستند. رابطه بین خدای عالم با هستی از طریق أسماء است که خدای عالم به وسیله أسماء که «وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِی مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَیء»[5] همه موجودات را دارد اداره میکند. یکی از مسائلی است که در حقیقت بشر ـ متأسفانه ـ کمتر به آن توجه دارد این است که خدای عالم فرمود عالم و جهان هستی بر اساس أسماء ما میگردد و اگر میخواهید ما را صدا بزنید و ما را بخوانید و بخواهید، از راه این أسماء ما را صدا بزنید: ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى﴾ و فرمود با این أسماء ما را صدا بزنید ما به شما جواب میدهیم. اگر کسی علم میخواهد حکمت میخواهد اراده میخواهد قدرت میخواهد شفا میخواهد کفایت امر میخواهد خدا «یا کافی» است «یا شافی» است «یا علیم» است «یا قادر» است و امثال آن که هزار اسم از اسمای الهی در دعای «جوشن کبیر» آمده است ما این أسماء را فقط برای ثواب آن هم در شبهای قدر میخوانیم در حالی که خدای عالم دارد با این أسماء خود هستی را اداره میکند، از این جریان ما غافل هستیم.
اما آنکه ولی این أسماء است و این أسماء هستی را دارد اداره میکند که کجا کدام اسم بکار بیاید و کجا کدام اسم بکار نیاید که او مظهر خالقیت است مظهر ربوبیت است مظهر شفاء است مظهر قضاء است مظهر کفایت است اولین جهتی که برای وجود ارزشمند خلیفه الهی حالا در هر عصری فرق میکند اکنون در عصری هستیم که همه تحت خلافت و ولایت حضرت بقیة الله الأعظم هستیم اولین شأنی که برای آن حضرت هست که این را در حقیقت هم از منابع وحیانیمان و هم از کتب عرفانیمان میتوانیم خوب بیاموزیم این است که آنکه اعتدال در مقام أسمای الهی را اجرا میکند و أسمای الهی را در حیطه هستی و در قلمرو وجود بجا بکار میبرد این شأن، شأن آقا حضرت بقیة الله است در عصر کنونی و مقام خلافت است در هر عصری.
بنابراین اگر ما بخواهیم بگوییم «خلیفة الله» کیست؟ این است که اگر خدای عالم در عالم فیض در نشئه امکانی در فضای افاضه و وجود بخواهد تدبیری داشته باشد، آن کسی که دارد تدبیر میکند این شؤون را «بإذن الله» مقام خلافت او دارد که از نظر عرفا او به عنوان مظهر اتم أسمای الهی است، از نظر حکما به عنوان عقل کل شناخته میشود. این القابی که مثلاً حکیم میگوید که امام عصر یا «خلیفة الله» عقل کل است چون فیلسوف و حکیم وقتی هستیشناسی میکند آن بالاترین و أعلی مرتبه وجود را عقل میداند و عقل باز مراتبی دارد که عقل کل همه این ویژگیهای عقل را دارا است. از نظر حکیم «خلیفة الله» یا امام عصر عقل کل است، از نظر عارف امام زمان(علیه السلام) مظهر اتم أسمای الهی است و اگر بخواهیم به زبان وحی و جنبههای قرآن و معارفی سخن بگوییم که بیشتر در آیات و روایات از این اسم استفاده شده است اسم «ولی» است که اسم «ولی» اگر بخواهیم تحلیل هستیشناسی بکنیم «ولی» آن کسی است که صاحب همه أسمای الهی است و این أسماء را در قلمرو هستی تدبیر میکند و اداره میکند و امثال آن.
بنابراین چه منظر عارفان باشد چه منظر حکما باشد چه منظر متکلمین و اهل ملت و دین باشد، همه اینها از یک واقعیت سخن میگویند که مقام خلافت است و شأن خلافت هم اداره امور هستی به اذن «الله» است که أسماء الهی را در قلمرو وجود بکار میگیرند.
مجری: حاج آقا! یکی از وظایفی که به هر صورت ما باید به آن بپردازیم به عنوان رسانه و برنامههایی که در رسانه هست این است که ببینیم ما در خصوص آن شخصیتی که حضرت عالی اشاره فرمودید به عنوان «خلیفة الله» قطعاً وظیفه داریم، گاهی این وظیفه فردی است گاهی اجتماعی است گاهی خانوادگی است ابعاد مختلفی دارد البته من مطمئن هستم که نمیرسیم به همه آنها بپردازیم اما به طور کامل و در واقع مفصل باید در یک فرصت مجزا اما اگر بخواهیم مختصر و مفید که جامعه ما چه وظیفهای و چه رسالتی در قبال این «خلیفة الله» دارد؟
حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی: این شخصیتی که خدای عالم به عنوان خلیفه و جانشین خودش در قلمرو هستی انتخاب کرد، در هر طوری از اطوار وجود و هر عالمی از عوالم وجود به گونهای ظهور پیدا میکند و هر کجا هم که ظهور پیدا کرد جلوه توحید است. از امام حسین(علیه السلام) سؤال کردند که توحید چیست؟ فرمود توحید در نشئه طبیعت و عالم طبیعت این است که انسان امام زمان خودش را بشناسد و او را «مفترض الطاعة» بداند و سعی کند که پیروی و اطاعت و تبعیت از او را به عنوان «نصب العین» خودش قرار بدهد[6] چون امام تجلّی توحید است یعنی اگر ما یک سخنی داریم که «کَلِمَةُ لا إِلَهَ إِلا الله حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[7] مرحله رقیقه آن همان «وَلَایةُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[8] است. این حضرات معصومین و این ذوات مقدسه که همه آنها شخصیتهای الهی هستند اینها از خود تهی هستند و هر چه که دارند خدایی هستند اینها پوستهای از انسانیت را به معنای ظاهری و طبیعی دارند هر چه که دارند جلوههای الهی است اینها از انسان فقط یک ظاهری را دارند ﴿وَ مَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَی ٭ إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْی یوحَی﴾[9] سراسر هستی آنها از وحی است و جلوههای الهی است و خدای عالم در آنها تجلّی کرده است. الآن کتاب الهی یک پوستهای دارد که همین الفاظ و عبارتهای عربی مبین است اما ﴿إِنَّهُ فی أُمِّ الْكِتابِ لَدَینا لَعَلِی حَكیم﴾[10] ائمه معصومین و حضرات ائمه معصومین و خصوص حضرت بقیة الله تمام جلوه توحید است. خدای عالم در این وجود به گونهای تابیده که «کل ما سوی الله» الآن در ید قدرت اوست و او دارد جهان را تدبیر میکند این چه وجود عظیمی است! اینکه میگویند قطب عالم امکان اینها برای این است که الآن زمام امر هستی «بإذن الله» به دست این شخصیتی است که الآن به عنوان «صاحب العصر» و «صاحب الأمر» از او یاد میکنیم.
بیان آقا امام حسین(علیه السلام) در اینکه توحید عبارت است از شناخت امام زمان هر عصری و او را «مفترض الطاعه» دانستن و در مسیر اطاعت و پیروی و تبعیت از سنّت و مرام و امثال آن تبعیت کردن است. نکتهای که به نظر میرسد در پاسخ از این سؤال با درایت جناب عالی این است که در عصر خود پیغمبر گرامی اسلام و همچنین در عصر حضرات معصومین تا آقا امام عسکری(صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین) اینها در شرایطی نبودند که بتوانند جایگاه امامت را به درستی ترسیم بکنند و به هر حال این دشمنی و عداوتی که از ناحیه کفر و نفاق و عناد و لجاجت وجود داشت به اینها مجال حضور و ظهور نداد که امامت را معرفی کنند. وقتی که یک چشمه از آن را ما در جریان «غدیر» میبینیم که ﴿الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتی﴾[11] این را ملاحظه میفرمایید که اگر بخواهد ظاهر بشود دین خداست ﴿وَ رَضیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دیناً﴾ آن دینی که خدای عالم برای اولین بار میگوید من از این دین راضیام، آن وقتی که در حقیقت چهره ولایت میآید چهره امامت میآید.
از این حقیقت ـ متأسفانه ـ کاروان انسانیت و کاروان و قافله جامعه اسلامی و حتی مکتب تشیع از این حقیقت ما دور هستیم و غافل هستیم و لذا برخیها کتاب نوشتند و مسئله تشیع را در بستر تاریخ ـ متأسفانه ـ تحلیل کردند چرا که در پیشینیه مسائل اعتقادی و کلامی مکتب تشیع آن شناخت و آگاهی لازم را نداشتند فکر کردند که در فرآیند تاریخ و در بستر تاریخ مکتب تشیع شکل گرفته است. این امام(علیه السلام) که تجلّی توحید است یعنی خدای عالم در این وجود مقدس که امام عصر است با همه وجود تجلّی کرد و او مظهر اتم أسمای الهی شد از منظر عارف، او عقل کل شد از منظر حکیم و او «ولی الله» شد از منظر علم کلام و جنبههای وحیانی و علوم وحیانی ما و این عناوین شریفی که همه برای ما مقدس است برخیها به عنوان قطب عالم امکان میخوانند برخیها به عنوان «ولی الله اعظم» میخوانند برخیها به عنوان عقل کل میدانند برخیها به عنوان مظهر اتم أسمای الهی میدانند همه اینها از منظرهای مختلف است نباید اینها را نفی کرد یا احیاناً در ارتباط با اینها تشکیک کرد اینها همه منظرهای شریفی است که در حقیقت از آن منظرها دیده میشود.
امام(علیه السلام) در نشئه طبیعت چنین نقشی دارد. نکتهای که قابل توجه است این است که برجستهترین و مهمترین شأنی که از امام عصر گفته میشود اجرای عدالت است اینکه میبینیم که «یمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً» یعنی برجستهترین و بارزترین چهرهای که ما از امام زمان(علیه السلام) شاهد خواهیم بود عدالت است یعنی قسط و عدل را آن حضرت است که به جهان میشناساند و معرفی میکند رسول مکرّم اسلام حضرت محمد مصطفی(صلوات الله و سلامه علیه) فرمودند که «الْمَهْدِی مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ كُنْیتُهُ كُنْیتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلْقا» و بعد فرمود «یمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»[12] او میآید تا بارزترین چهره عدالت را به جهان نشان بدهد. مستحضرید که عدالت در کنار سایر اوصاف نیست عدالت را اگر ما بخواهیم به لحاظ تعابیر عرفی امروز بگوییم یک زیرساخت است یعنی وقتی جامعه به عدل رسید همه کمالات جامعه بالا میآید. اخلاق میآید حقوق میآید فقه میآید چون جامعه در بستر عدل نیست در بستر ظلم است در بستر تباهی ـ خدای ناکرده ـ ممکن است قرار بگیرد طبیعی است که همه این فضائل فروکش میکند و میافتد لذا در احادیث فراوانی است که بارزترین ویژگی که حضرت دارد اجرای عدالت است «كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً».
برای اینکه این عدالت تحقق پیدا بکند زمینههای فراوانی ایجاد شده است چون ظاهراً زمان، زمان کافی نیست فرصت هم چندان نیست اشاره بکنم و آن این است که ائمه(علیهم السلام) در قالبهای دعا، زیارت و استعاذه به اهل بیت، توسل و نظایر آن، بستری فراهم کردند که در آن بستر ما راه ارتباطی خودمان را با امام بگیریم و براساس آن راه ارتباطی جلو برویم. ببینید مثلاً یکی از دعاها دعای عهد است یا یکی از دعاها، دعایی است که میگویند این دعای امام زمان است که جناب کفعمی در مصباح خودش آورده است «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیةِ وَ صِدْقَ النِّیةِ وَ عِرْفَانَ الْحُرْمَة»،[13] اگر بنا است حرف بزنیم با معرفت و حکمت حرف بزنیم اگر بناست ببنیم به نور حق ببینیم. این دعاها این زیارات مثل زیارت «آل یاسین» شما ملاحظه بفرمایید یکی از زیارتها زیارت «آل یاسین» است در این زیارت در حقیقت ما بستر معرفتی باید پهن بکنیم یعنی حوزههای علمیه و مراکز علمی باید اینها را باز بکنند در گذشته در زمان ائمه(علیهم السلام) فرصت نبود که اینها به میدان بیاید و در قالب مباحث معرفتی مطرح بشود چون به قالب دعا است فکر میکنیم که مثلاً ما باید شب جمعه این دعا را بخوانیم زیارت «آل یاسین» داشته باشیم این فقط برای ثواب است در حالی که سراسر حکمت است سراسر معرفت است وقتی در دعای امام زمان هست که خدایا زبان ما را به زبان حکمت و معرفت آشنا بکن چشم ما را از حرام بپوشان یا «وَ امْلَأْ قُلُوبَنَا» قلبهای ما را با معرفت و حکمت آشنا بکن و «وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَة» پاک کن و امثال آن، اینها داستان نیست اینها قصه نیست اینها خاطره نیست که ما شبهای جمعه بخوانیم و تمام شود و برود، اینها مکتب است.
اگر سؤال بشود که در عصر غیبت باید در مقابل این امام(علیه السلام) چکار کرد همین دعاها و همین زیارتها و همین سلام دادنها و امثال آن راه معرفتی ما را باز میکند مطمئن باشیم اگر کسی هر شب جمعه زیارت «آل یاسین» را بخواند هر روز جمعه دعای «ندبه» بخواند هر روز هم بعد از نماز دعای «عهد» بخواند ولی وقتی رفت سر کار خودش پشت میز خودش از عدالت جدا شد از امام زمان جداست.
مجری: و آن دعاها هم ثمری نخواهد داشت!
حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی: بله ثمری نخواهد داشت. ما امام زمان را معدّل عالم میدانیم یعنی همه عدالت در وجود او جمع است نمیشود کسی بگوید «السلام علیک یا بقیة الله» اما در مقام قضاوت در مقام کار در مقام فرمانروایی در مقام فرهنگی در هر کاری که شأنی که هست از عدالت در حقیقت بخواهد دور باشد.
بنابراین برجستهترین و بارزترین جلوه امام زمان(علیه اسلام) جلوه عدالت است که «یمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً» و این را پیامبر مکرّم اسلام فرمود و همه اهل بیت(علیهم السلام) این سخن را به زبان دیگری و به بیان دیگری فرمودند و جامعه اسلامی اگر بخواهد منتظر باشد و وظیفه خودش را در مقابل حضرت بقیة الله به درستی انجام بدهد از پایگاه عدل و عدالت بیرون نرود و خارج نشود.
مجری: خیلی ممنونم از شما جناب استاد استفاده کردیم بهره بردیم ـ إنشاءالله ـ خدا به شما جزای خیر بدهد و خیلی خیلی سپاسگزارم از اینکه دعوت ما را پذیرفتید.
پاورقی:
[1]. سوره لقمان، آيه20.
[2]. سوره اعراف، آيه54؛ ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمين﴾.
[3]. سوره نمل، آيه88.
[4]. سوره سجده، آيه7.
[5]. بلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص188.
[6]. علل الشرائع، ج1، ص9؛ «فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُه»
[7]. كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط ـ القديمة)، ج2، ص308؛ بحار الانوار(ط ـ بيروت)، ج49، ص127.
[8]. عيون أخبار الرضا، ج2، ص136؛ بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج39، ص246.
[9]. سوره نجم, آيات3 و 4.
[10]. سوره زخرف، آيات3 و4.
[11]. سوره مائده، آيه3.
[12]. كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص286.
[13]. المصباح للكفعمي(جنة الأمان الواقية)، ص280.