28 05 2017 301907 شناسه:

سخنراني حجت الاسلام و المسلمين مرتضي جوادي آملي (حكمت نيايش / جلسه دوم)

سخنراني حجت الاسلام و المسلمين مرتضي جوادي آملي (حكمت نيايش / جلسه دوم)

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم

الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم حبيب اله العالمين ابا القاسم المصطفي محمّد صلّي الله عليه و آله و سلّم و علي الاصفياء من عترته لا سيّما خاتم الاوصياء حجة ابن الحسن العسکري روحي و ارواح العالمين له الفداء بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله.

روز دوم ماه عزيز و مبارک رمضان است و خدا را بر اين منّت بزرگ سپاسگزاريم که توفيق درک اين ماه را به ما مرحمت فرمود و از ذات اقدس الهي هم عاجزانه مسئلت مي‌کنيم اکنون که در اين ماه وارد شده‌ايم توفيق معرفت و شناخت عميق‌تر و همه جانبه‌تر را به همراه ارادت و محبّت بيشتر نسبت به اين ماه به همه ما مرحمت بفرمايد و همان کسي که اين معرفت و آگاهي را بيشتر نسبت به ماه داشته باشد و همّت کند و تلاش و کوشش کند که اين جلوه‌هاي ماه را بتواند براي خود فراهم سازد قطعاً بهره‌مندي‌اش از اين ماه بيشتر خواهد بود. هرگز نمي‌شود ميزان فزوني که کمالاتي که در اين ماه وجود دارد را کسي مقايسه کند بسنجد احصاء و شماره کند به حدّي اين ماه از اجر و ثواب و بهره‌هاي مادي و معنوي، ظاهري و باطني فراهم و فراوان است که «لا تعدّ و لا تحصي» نمي‌شود کسي اندازه‌گيري که اين ماه چقدر داراي اجر و ثواب و ارزشمند است. وقتي يک شب اين ماه به اندازه هزار ماه نسبت به سال‌هاي ديگر يا ماه‌هاي ديگر مي‌ارزد، مقايسه کنيم و ببينيم که چقدر اين ماه عزيز و گرانقدر است! به برکت اهل بيت عصمت و طهارت و ... آنها از خداي عالم مي‌خواهيم که اجر و ثواب ما را در اين ماه مضاعف بگرداند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد(صلي الله عليه و آله و سلم).

موضوع سخن در اين جمع گرامي، در اين ايام و روزهاي نوراني، راجع به حکمت نيايش است. نيايش همان چيزي است که در فرهنگ ديني ماه يا ادبيات ديني و عربي به مناجات از او ياد مي‌کنند. دعا و مناجات اگر به فارسي ترجمه بشود همان نيايش است بندگي در پيشگاه پروردگار عالم، آن هم بندگي خاص. يکي از مسائلي که به عنوان جريان ديني خدا در اختيار بشر خصوصاً بندگانش قرار داد که انسان‌ها با توجه به آن و تمسّک به آن بتوانند به خداي عالم نزديک بشوند، همين مسئله دعا و نيايش است. مناجات با پروردگار عالم است. ما اين توفيق را داريم، ما در شب‌هاي جمعه الحمدلله دعاي کميل را به عنوان نيايش توحيدي ويژه در دستور کار مؤمنانمان داريم. ما دعاي ندبه را در صبح‌هاي روز جمعه مخصوصاً به ساحت مولايمان و اماممان حضرت بقيت الله داريم. نوعاً جامعه ما اهل دعا هستند و لکن فرهنگ دعا و نيايش خوب شناخته نيست، فلسفه دعا، حکمت نيايش و اينکه آثار و نتايج آن چگونه است؟ متأسفانه ما واقف و آگاه نيستيم. ما فکر مي‌کنيم حالا اگر کسي دعاي ندبه خواند يک ثوابي مي‌برد، اگر کسي دعاي کميل خواند يک بهره معنوي و روحاني مي‌برد، بله اين گونه است؛ اما اينها به جهت فقط بهره و اجر و ثواب معنوي نيست، آنکه ما از اين دعاها و نيايش‌ها توقع داريم ساخت يک جامعه انساني والاست، ايجاد يک جامعه توانمند علمي و عقلي برخورد از معنويت، برخوردار از عقلانيت، برخوردار از هدايت‌هاي الهي. بنا نيست که کسي دعاي کميل بخواند ثواب ببرد مثلاً در بهشت او چند باغ از نعمت‌ها را عطا بکنند، اين بجاي خود محفوظ! اينکه والد بزرگوار ما کتاب مفاتيح الحياة را به جامعه ديني پيشنهاد کردند، براي آن است که ما از اين دعاها و نيايش‌ها بهره دنيايي ببريم و جامعه‌مان را و نظام‌مان را و مناسبات اجتماعي اقتصادي و فرهنگي خودمان را بسازيم. دعا فقط نقشش اين نيست که انسان را به خداي عالم نزديک بکند و در همان مدار انسان ثواب و اجر ببرد يک حالي برايش پيدا بشود. بناست اين حال انسان را بسازد و انسان ساخته شده در ساحت نيايش و دعا برگردد و جامعه را بسازد. اينکه شما مي‌بينيد انبياي الهي چشمي به حق دارند و چشمي به خلق، دستي به آستان الهي دارند و دستي ديگر در جامعه تا جامعه را اصلاح کنند بسازند و از فضاي دنيايي و مسائل ناهنجار اجتماعي جامعه را نجات بدهند براي همين است. يک برداشت بسيار لطيفي حضرت والد ما در مباحث تفسيري داشتند و اين است که اينکه خداي عالم مي‌فرمايد بهشتي‌ها کساني هستند که نسبت به همديگر کينه ندارند، ﴿وَ لا تَجْعَلْ في‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا﴾[1] ما اين جامعه را بايد جامعه بهشتي بسازيم. اگر خداي عالم مي‌فرمايد بهشتي‌ها اين جوري‌اند؛ يعني شما اگر در دنيا بهشتي زندگي کنيد در آخرت هم با همين بهشتي‌بودن و با اين خوي و خصلت بهشتي‌بودن محشور مي‌شويد. مگر مي‌شود انسان در دنيا نسبت به يکديگر بغض و کينه و غضب داشته باشد نسبت به يکديگر احترام و محبت نداشته باشند نسبت به يکديگر در تسالم و تصالح نباشند به يکديگر سلام نکنند، آن وقت در صف مؤمنان در بهشت به آنها بگويند: ﴿إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً﴾! مگر مي‌شود ما در يک جامعه‌اي زندگي کنيم که آن جامعه لغو داشته باشد جامعه يک امر ناصواب و ناصحيحي داشته باشد، بعد ما در بهشت إن‌شاءالله وارد بشويم و از بهشتي برخوردار بشويم که ﴿لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَأْثيماً﴾! دنيا همان گونه که فرمودند مزرعه است براي آخرت.[2]

اگر بار خار است خود کِشتهاي ٭٭٭ وگر پرنيان است خود رشتهاي[3]

ما نمي‌شود در يک جامعه‌اي زندگي بکنيم که در اين جامعه تسالم نباشد، تصالح نباشد، بلکه معاذالله بجايش تخاصم باشد، همه نسبت به يکديگر با چشم دشمني و خصومت بنگرند، همديگر را از درگاه سلام و صلح ننگرند، بعد بخواهيم در بهشت زندگي کنيم که بهشت جاي انسان‌هايي است که اهل سلم و صلح‌اند، اهل محبت و دوستي‌اند، اهل وداد هستند! اين شدني نيست. اين گونه نيست که ما در دنيا بگونه‌اي بزييم و در آخرت بخواهيم غير آن را انتظار داشته باشيم. چقدر بيان والاي رسول مکرّم اسلام در نمايش دنيا و آخرت و گويا و رساست! فرمود: «الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَة»، همه حرف و همه حقيقت در همين يک حديث نوراني نهفته است. اين جور نيست که ما در دنيا باد بکاريم و در آن دنيا طوفان انتظار نداشته باشيم، آن کساني که در دنيا باد مي‌کارند، در آن عالم طوفان درو مي‌کنند. اگر کسي اينجا بذر محبت کاشت، در آن عالم با انسان‌هايي هم‌سفره و هم‌کيش و هم‌مرام مي‌شود که جز سلام و سخن حق شنيده نمي‌شود: ﴿لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَأْثيماً ٭ إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً﴾.

نيايش و دعا در پيشگاه پروردگار عالم، فقط به اين معنا نيست که ما يک تصفيه روحاني بشويم و از وابستگي‌ها، دلبستگي‌ها و علاقمندي‌هاي به نشئه طبيعت رهايي بجوييم و ديگر هيچ! نه، يکي از عمده‌ترين مطالبات الهي از انسان‌ها، اصلاح جامعه است. يکي از بزرگ‌ترين خواسته‌هاي از انسان‌ها اين است که با خودت چه مي‌کني؟ با دوستانت چه مي‌کني؟ با اقربا چه مي‌کني؟ با ارحام چه مي‌کني؟ با همنوع خود چه مي‌کني؟ با هم‌کيشت چه مي‌کني؟ با کساني که حتي با تو هم‌عقيده نيستند چه مي‌کني؟ اينها چون در بستر وحدت، اختلافي نيست، هيچ پيغمبري با هيچ پيغمبري در نزاع و تنازع نيست، هيچ امامي با امامي، هيچ ولي‌ايي با هيچ ولي‌ايي. خدا غريق رحمت کند امام(رضوان الله تعالي عليه) مي‌فرمود که اگر اين 124 هزار پيغمبر يکجا جمع بشوند هيچ اختلافي بينشان نيست. اما در جايي که کثرت هست و انسان‌ها با طبع گسترده با سلائق مختلف هستند اينجا جاي خصومت و نزاع است، اينجا جاي کشمکش و تنازع قدرت است، اينجاست که انسان‌ها ساخته مي‌شوند و اصلاً فلسفه حضور انسان در نشئه طبيعت براي آن است که در نشئه و عالم کثرت ساخته مي‌شود. ما اينجا پنجاه نفر صد نفر کمتر بيشتر هستيم، با سلائق مختلف هستيم، با گرايش‌هاي مختلف هستيم، اطباع مختلف هستيم، شرائط مساوي نداريم، به هر حال هر کداممان هم يک سلائقي داريم که آن سلائقمان را دوست داريم مي‌خواهيم در اين فضاي اجتماعي با هم زندگي کنيم، با هم تعامل کنيم چگونه کار بکنيم؟ هر کداممان هم منافعي داريم، مقاصدي داريم، آيا به منافع خودمان راضي هستيم؟ آيا به حد و حدود خودمان قانع هستيم؟ آيا آنچه که به عنوان مرز انساني براي ما تعيين کردند و براي ما خط‌کشي کردند و بارها و بارها فرمودند به اين حدود و مرزها نزديک نشويد، آيا ما همچنان مواظبت مي‌کنيم؟ مراعات مي‌کنيم؟ آيا محاسبه داريم؟ آيا مراقبت داريم يا نداريم؟ يا صف‌شکني مي‌کنيم؟ مرز‌شکني مي‌کنيم؟ حدود الهي و حقوق انساني را زير پا مي‌گذاريم؟ بي‌اعتنايي مي‌کنيم به حرمت افراد، به شخصيت افراد، به اموالشان به حقوقشان تعرّض مي‌کنيم تعدّي مي‌کنيم؟ بارها و بارها حاج آقا در نماز جمعه مي‌فرمودند اين هشت ميليون پرونده‌اي که در دستگاه قضايي هست اينها از آسمان که نيامده! از همين ناهنجاري‌هايي که در جامعه رخ مي‌دهد و انسان‌ها در تعامل با يکديگر به حقوق خود به حدود خود آشنايي ندارند همواره خود را برتر مي‌بينند خود را بزرگ‌تر مي‌بينند به ديگران احياناً به حقوقشان به جايگاهشان تعدّي و تجاوز مي‌کنند. همين‌ها پرورنده‌هاي قضايي است. اگر مي‌خواهيم يک جامعه‌اي را به لحاظ اجتماعي بررسي کنيم ببينيم که در محاکم و دادگستري‌ها چه اتفاقي مي‌افتد؟ کارنامه اجتماعي ما را از دادگستري‌ها و محاکم بايد سؤال کرد. در برخي از جوامع خلوت‌ترين نهادشان نهاد قضايي و دادگستري است. من چندي قبل در همين سفر اروپايي که به سوئد رفته بودم، اين رايزن فرهنگي‌مان گفت که تا چندي قبل در دادگستري و محاکم اينجا هر کس که مي‌رفت هر حرفي مي‌زند همين حرف به عنوان سند بود کسي از شخص از اشخاص سند نمي‌خواست. حرف اينها سند بود. حداقل مراجعات قضايي در اين کشورها هست، برخي از کشورها حتي. در تانزانيا سفيرشان به من مي‌گفت که اينجا دارند به اصطلاح کتاب لغت مي‌نويسند و مي‌خواهند لغت فارسي را با لغت اندونزي يک لغتنامه درست کنند به دنبال واژه‌ها هستند يک واژه‌اي است به نام نمّامي و سخن‌چيني، رفتند در بين جامعه ببينند که آيا به سخن‌چيني و نمّامي به زبان اندونيزي چه مي‌گويند؟ آيا چه واژه‌اي به عنوان نمّامي و سخن‌چيني داريم؟ رفتند گفتند شما چه مي‌گويي به نمّامي؟ گفت نمّامي يعني چه؟ نمّامي يعني اينکه سخن اين را براي او بزنيم، حرف اين را براي او بزنيم، حرف او را براي اين بزنيم، اين خانم پهلوي اين خانم، آن آقا پهلوي اين آقا حرف اين و اين! گفت ما چنين چيزي نداريم، ما به چنين کسي مي‌گوييم ديوانه! اصلاً چنين واژه‌اي براي اين کار نداريم کسي که عاقل است اين کار را نمي‌کند. وقتي اين دو بهم زني اين سخن‌چيني، سخن‌چيني همان آتش‌افروزي است. تعبيري بين دو نفر انسان بخواهد دو بهم زني کند و اختلاف بياندازد به تعبير جناب سعدي: سخن‌چين بدبخت هيزم‌کش است. اين ﴿حَمَّالَةَ الْحَطَبِ﴾ بودني که در فرهنگ قرآني وجود دارد و زن ابولهب با چنين فرهنگي بين جامعه اختلاف را و تفرقه را و تشتّت را منتشر مي‌کرد، اين اختلاف و اختلاف‌افکني و تفرقه‌افکني موجب عداوت است موجب دشمني است. آيا چه چيزي مي‌تواند اينها را اصلاح کند؟ اين رذائل اخلاقي را، اين بدي‌ها را و اين هنجارهاي اجتماعي را و اين ناهنجاري‌هاي اجتماعي را چه کسي و چه مبدأيي مي‌تواند اينها را اصلاح بکند؟ يکي از مهم‌ترين و مؤثرترين عناصر، همين مسئله نيايش و مناجات با پروردگار عالم است. انسان وقتي از سفر نيايش باز مي‌گردد، از هجرتي که به سَمت پروردگار عالم داشته باز مي‌گردد، با دست پُر برمي‌گردد. انسان اهل نيايش مگر اهل نمّامي مي‌شود؟ مگر مي‌شود انسان به ساحت الهي راه پيدا بکند، به خلوت با خداي خودش برسد، در آنجا از بدي‌هاي خودش ياد کند بگويد خدايا! اين اشتباهات اين لغزش‌ها اين خطاها را من انجام دادم مرا ببخش، باز برگردد دوباره بخواهد آنها را با همان حدّت و شدّت، اين گونه نيست. نيايش انسان را مي‌سازد. در فضاي نيايش انسان‌ها روحاً ساخته مي‌شوند. وقتي روح ساخته شد، رفتار و کردار انساني اصلاح مي‌شود. چرا ما اين همه دعاي کميل داريم، از دعاي کميل برنگشته زبانمان را به تُندي، به غيبت، به دروغ، به فلان، به فلان آلوده مي‌کنيم؟ چون نمي‌دانيم که نيايش يعني چه؟ مگر مي‌شود کسي برسد به ساحت نيايش با خدا، آن هم از جايگاه دعاي کميل که جز توحيد و وحدانيت و اوصاف الهي نيست، خدايا! از آن گناهاني که باعث مي‌شوند دعا بالا نرود و رابطه من با تو قطع بشود به تو پناه مي‌برم! خدايا! بيامرز گناهاني را که اجازه رفعت دعا و رفعت صداي من براي شنيدن کلام تو اين گناهان را بيامرز! بعد انسان باز دوباره بازگردد و چنين حرکت‌هايي را انجام بده. نيايش در جامعه اصلاً شناخته شده نيست. فرهنگ نيايش را نداريم. احکام و آثار و نتايجي که بر نيايش مترتّب است را نمي‌دانيم چيست! فلسفه نيايش را نمي‌دانيم چيست! نيايش فردي چيست؟ نيايش اجتماعي چيست؟ اين که دست جمعي دعاي کميل بخوانيم دعاي ندبه بخوانيم، مي‌شود يک جامعه‌اي دعاي کميل را در شب جمعه و دعاي ندبه را در روز جمعه داشته باشد و آن جامعه به گناه به آلودگي به تباهي به ناهنجاري نزديک بشود شدني نيست اين دعاهاي کميل ما دعاي کميل نيست. اين دعاهاي ندبه ما آن دعاي ندبه‌اي که اثرگذار باشد، مگر مي‌شود کسي خود را در ساحت مولايش امام زمان بداند و اين جور ارتباط خودش را با امام زمان محکم بکند، بعد زبان به دروغ و تهمت و افتراء و شکستن اين و آن و تفرقه افکني و نظاير آن بياندازد؟ لااقل مراعات مي‌کند، متوجه هست. اينها را خداي عالم براي همين قرار داد. اهل بيت عصمت و طهارت اين فرهنگ دعا، فرهنگ مناجات، فرهنگ نيايش با خداي عالم را حتي دعاهايي که نسبت به اهل بيتمان داريم زياراتي که داريم، اينها سرمايه‌هاي فوق العاده‌اي است غني است قوي است سرشار از حقيقت. نمي‌شود چي تعبير کرد؟ ما واقعاً واژه نداريم که اين دعاهاي خودمان را بستاييم و معرفي کنيم که اينها چقدر نقش‌آفرين هستند و مؤثر و حيات‌بخش هستند. مطمئن هستيم به حق سوگند مي‌خوريم که اگر يکي از اين نيايش‌هايي که به عنوان نيايش خمسه عشر از امام سجاد زين العابدين(عليه السلام) در کتاب‌هاي ما کتاب مفاتيح وجود دارد چقدر اين نيايش‌ها زيبا و جالب است! مناجات الرّاجين، نيايش‌هايي که انسان‌هاي اميدوار به رحمت خدا مي‌کنند. مناجات الخائفين انساني‌هايي که از خدا مي‌هراسند، از هيبت خدا خاشع‌اند خاضع‌اند و مضطرب‌اند نگران‌اند نسبت به اينکه آينده چه مي‌شود؟ ابديت ما چگونه است؟ به يکي از اين بزرگان در حال احتضار ديدند که دارد گريه مي‌کند، مي‌گويد چرا گريه مي‌کني؟ مي‌گويد نمي‌دانم که آيا مورد رحمت الهي واقع مي‌شوم يا معاذالله از رحمت الهي به دور هستم! من خوف دارم که آينده‌ام چگونه است؟ هراسناک هستم! اين انسان چگونه با خداي خودش نيايش بکند؟ يک انساني اميد دارد به بهشت، انسان‌ها که يک جور نيستند، اهل اميد است، اهل رجاست، مي‌گويد خداي من اکرم الکرمين اوستاکريم است به تعبير خودش، مگر خداي کريم عذاب مي‌کند؟ اين انسان اگر بخواهد با خدا مناجات بکند چه بايد بگويد؟ يک انساني ديگري هم هست خائف است هراسناک است خداياً من اشتباه زياد داريم گناه فراوان دارم نمي‌دانم اين اعمال و طاعاتي هم که انجام دادم سرانجام مثبتي دارد يا ندارد؟ اين انسان خائف چگونه نيايش بکند؟ مگر يکسان است؟ مناجات الذاکرين، مناجات العارفين، مناجات الشاکين. پانزده نوع مناجات را براي اينکه انسان‌هاي يکجور نيستند. يک دسته شک دارند، يک دسته متذکر هستند، يک دسته غافل‌اند، يک دسته عاصي‌اند، يک دسته انسان‌هاي مؤمن‌اند، همه يکجور که نيايش نمي‌کنند. همه را به ما آموختند، ما از منظر‌هاي مختلف مي‌توانيم خدايمان را زيارت کنيم ملاقات کنيم و با او نيايش کنيم. اما آيا فرهنگ نيايش، حکمت نياش چقدر در جامعه ما راه دارد؟ و اگر انسان‌ها با چنين فرهنگي وارد صحنه نيايش با پروردگار عالم بشوند، وضع فرق مي‌کند. ما ميليون‌ها نفر ساعت در سال در سراسر کشورمان حالا در کشورهاي ديگر هم هستند دعا داريم، سرّ اينکه اين آثار و نتايج و تبعات بسيار مثبت نيايش در جامعه ما رخنه نمي‌کند و در دل و جان ما و جامعه ما نمي‌تابد، براي اين است که نمي‌دانيم داريم چکار مي‌کنيم؟ نمي‌دانيم که در هنگام دعا و دست دراز کردن، «و نتبط اليک وجهي»؛ خدايا! من چهره‌ام را به سوي تو «و بسطت اليک يدي» خدايا! دستانم را به سوي دراز کرده‌ام، صورت و چهره‌ام را به سوي تو گرفته‌ام و از تو تقاضاي کمک داريم، تقاضاي اصلاح دارم خودم را بسازم. از تباهي‌ها و ناصوابي‌ها نادرستي‌ها و کجي‌ها بتوانم نجات پيدا بکنم. از کج‌سليقگي آقايان بايد بترسيم، کج‌سليقگي همان زاويه اولي است که دارد انحراف ايجاد مي‌کند. سعي کنيم سليقه‌هايمان را هم اصلاح کنيم. از کج‌زباني بترسيم، بترسيم، بهراسيم، يک مقدار زبانمان تُند است، اين زبان تُند اول تُندي‌مان نسبت به همسر باشد، نسبت به فرزند باشد، کم‌کم تعدّي مي‌کند نسبت به دوست، کم‌کم به همسايه، کم‌کم به ديگران و کم‌کم به جايي مي‌رسد که ديگر قابل کنترل نيست. از همين ابتدا پشه که پر شد بزند تيغ را! فکر نکنيم که ما جلوي خودمان را مي‌توانيم بگيريم. يک زماني که ديگر کار از کار گذشته است هر کار مي‌کنيم مي‌بينيم که قدرت کنترل خود و زبان خود رفتار خود و کردار خود را نداريم. ما از نيايش بايد کاملاً اين را بيابيم که نيايش براي اصلاح انسان‌ها و اصلاح جامعه است. حالا إن‌شاءالله در بخش بررسي آثار و نتايج نيايش به صورت مفصّل‌تر مي‌پردازيم ما الآن در گام نخستين داريم تعريف مي‌کنيم داريم يک مقدار نزديک مي‌شويم که بشناسيم فرهنگ نيايش يعني چه؟ ما از دعا و ارتباط با خدا چه انتظاري داريم؟ اين دعاي کميلي که مي‌تواند انسان زير و رو کند و انقلابي در انسان به وجود بياورد چرا ما و جامعه ما را تا الآن اين دعاي کميل نساخته؟ ما فکر مي‌کنيم که براي ثوابش بخوانيم گناهان ما را، اين يک حداقلي است. امروزه در مسائل مختلف خصوصاً در مسائل اقتصادي به يک عنصري به نام عنصر بهره‌وري معتقد هستيم. ما در فضاي نيايش بايد يک بهره‌وري افزون‌تر داشته باشيم يک استفاده حداکثري کنيم و نيازهاي خود و جامعه را در اين نيايش و دعا ببينيم. البته دعا و نيايش هم شرائطي دارد زمينه‌هايي براي دعا و نيايش بايد فراهم بشود که آن هم باز موضوع مستقلي است که بايد به آن پرداخته بشود، ولي باز بياييم در فضاي معناي نيايش؛ حقيقت نيايش را بازخواني کنيم ببينيم نيايش يعني چه؟ اين جور نيست که شب جمعه دعاي کميل دست بگيريم بياييم رو به قبله بنشينيم بايد يک حالت روحاني يک حالت کَنده شدن، بي‌تعلقي، احساس خلوت با خدا، احساس اين معنا که هيچ چيزي ديگر با ما نيست، ما داريم با خدا تکي حرف مي‌زنيم، نجوا مي‌کنيم، مناجات مي‌کنيم، ما هستيم و خدايمان، هيچ چيزي ديگر نيست، به هيچ چيزي تعلق نداريم، به هيچ چيزي علاقه و دلبستگي نداريم، همه چيزي را فراموش کرديم همه چيز را به دست نسيان سپرديم ما هستيم و خدايمان داريم با خدا حرف مي‌زنيم. مناجات يعني اين! آن کسي که حواسش به همه جا هست، او که نمي‌تواند با خدا مناجات بکند! مناجات يعني خلوت با خدا، نيايش يعني بين خود و خداي خويش هيچ چيزي حتي خودش فاصله نباشد. تا زماني که خودمان هستيم تعلقات ما هست محبت‌ها و محبوب‌هاي ما در نزد ما هستند که نمي‌توانيم بگوييم خدايا! در اين دعاها و در اين نيايش‌هاي ارزشمندي که از مولايمان علي بن ابيطالب: «الهي کفي بي عزا» يکي از برترين نيايش‌هاي مولايمان علي بن ابيطالب است. اينها را فقط آنها که مقتداي‌اند آنها که مبدايند آنهايي که در اوج قله انسانيت هستند مي‌توانند داشته باشند، البته ما به آنها تأسي مي‌کنيم ما از آنها فرا مي‌گيريم. «الهي هب لي کمال الانقطاع اليک و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرتا اليک حتي تفرق ابصار القلوب حجب النور و تصل الي معدن العظمة و تصير ارواحنا معلقة بعز قدسک» اينها چي هست؟ واقعاً کهکشاني است از قُرب و تقرّب به ساحت پروردگاري، چه لذتي مي‌بردند آنها؟ چه ابتهاجي داشتند آنها؟ که اين مناجات با انسان چه مي‌کند؟ سرّ اينکه اينها اين قدر بي‌تعلق نسبت به دنيا هستند، براي اينکه هنرشان را در آن وضع دارند تعلق به عالم الهي، ديگر اجازه نمي‌دهد مگر کسي که مثلاً حد داشته باشد يک کم توجه مي‌کند؟ اگر کسي ميليارد داشته باشد به يک توجه مي‌کند؟ آنکه با خداي خود هست به قول سالار شهيدان حسين بن علي آن کسي که «من ضاق حلاوة محبتک» کسي که حلاوت محبت خدا را چشيد آدم به دنيا نگاه مي‌کند؟ سرّ اينکه ما اين قدر به دنيا حريص هستيم مدام به دنبال مقام و مال و افزايش ارحام و فلان و فلان هستيم براي اينکه از آن طرف خبر نداريم. چون از آن طرف بيگانه‌ايم خبر نداريم اينجا را مدام اصرار داريم اين مال آن مقام اين کرسي و آن کرسي و امثال آن. اينها بارهاي معنوي است و خدا چه به ما نداد؟ همين ماه مبارک رمضان همين دعاي روز اينها چقدر سرمايه است؟ ما فکر مي‌کنيم چند تا جمله دعاست: «اللهم اجعل في صيام الصائمين و فيه قيام القائمين» اين است فکر مي‌کنيم همين است و يک آمين شُل و وِلي هم مي‌گوييم و تمام مي‌شود. واي اگر خداي عالم ثواب صيام صائمون را به ما بدهد!؟ واي اگر خدا اجر و پاداش قيام قائمان را به ما بدهد؟! مگر مي‌شود؟ اگر کسي ثواب روزه روزه‌داران حقيقي را بدهد، يعني چه؟ فرمود: «الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا اُجزِي بِهِ‏»[4] روزه فقط مال من است و من خودم به تنهايي پاداش روزه را مي‌دهم. اين را مي‌فهميم که يعني چه؟ اين نيايش‌ها واقعاً سرمايه انساني است خدا چقدر بشر را دوست داشت! انسان‌هاي مؤمن دوست داشد که اين جور هدايا را دو دستي و باسط اليديه به ما عطا کرده است! اين ماه عظيم رمضان است که اين گونه در اختيار داريم ما. امکان ندارد و قَسم به خود ذات پاک الهي که اگر ماه رمضان بر جامعه ما آن گونه که ماه رمضان است بتابد که تابيد ما سياه‌جامه نباشيم ما تيره‌دل نباشيم ما چهره جانمان را از رمضان برنگردانيم، بدون شک جامعه شستشو مي‌شود از اين تباهي از اين کدورت، از اين تفرّق از اين تشتّط درمي‌آييم به وحدت مي‌رسيم به محبت و صلح و دوستي مي‌رسيم. رمضان براي همين آمده است. «شهر الطهور» است «شهر التمهيض» است نيايش بسيار هديه گرانبها و موهبت گرانقدري است که در اختيار ماست و ما اين گوهر گرانبها را اين دُرّ يکتاي الهي را اين گوشه انداختيم و از آن بهره‌اي نمي‌بريم. اين مطلب را هم اضافه کنم و ديگر تسديع ندهم و ان اين است که ملاحظه بفرماييد سرآمد وجود انساني قلب است انسان که سرآمد موجودات عالم است اعضا و جوارحي دارد چشم دارد گوش دارد دست و پا دارد عقل دارد همه اينها هستند اما قله وجود انساني قلب است قلب سرآمد اعضا و جوارح است. «القلب حرم الله و لا تسکن في حرم الله الا الله» خداي عالم براي اينکه اين قلب در تسخير خودش باشد و انسان قلبش را به ديگر ندهد، چشمش را مي‌خواهد بدوزد بدوزد، گوشش را مي‌خواهد بدهد، دست و پايش را احياناً به گناه آلوده شد شد، فکر بد هم کرد خدايي ناکرده عيب ندارد، خاطرات بد هم به ذهنش خطور کرد عيب ندارد؛ ولي يک جا را پاک نگه دارد يک جا را سالم نگه دارد که آن وقتي شستشو شد همه را شستشو مي‌دهد و آن قلب است دل را به کسي غير از خدا نسپاريد «القلب حرم الله» دل يعني چه؟ يعني آنجايي که جاي محبت است جاي عشق است جاي ارادت است جز به خدا دل نبنديم شما بخواهيد از نعمت‌هاي دنيا استفاده کني نوش جانتان! هر چه مي‌خواهيد استفاده کنيد. دست و پا آلوده بشود عيب ندارد، عيب ندارد يعني قابل غفران هست، قابل آمرزش هست. چشم و گوش آلوده شد اشکال ندارد؛ يعني قابل غفران هست؛ اما يکجا را خداي عالم مال خودش قرار داد ما آن را نبايد دستمالي کنيم ما آن را نبايد خرابش کنيم و آن قلب است و آن اين است که به جز خداي عالم عشق نورزيم دوستي محبت علاقه فقط و فقط از آنِ خدا باشد گناه مي‌خواهيد بکنيد معاذالله بالاخره قابل جبران هست. «القلب حرم الله» خدا براي اينکه اين قلب سالم بماند صحيح بماند دست نخورده بماند، نيايش را براي اين قرار داد. نياش مال کجاست؟ ما با عقلمان که نيايش نمي‌کنيم. با احساسات و عواطف که نيايش نمي‌کنيم. نيايش مال قلب است آنجايي که انسان مي‌خواهد خلوت کند ارتباط برقرار کند حرفي که حتي به نزديک‌ترين دوست خودش نمي‌تواند بگويد به همسرش حتي براي خودش نمي‌تواند بگويد گاهي اوقات انسان خطاهايي انجام مي‌دهد که به خودش هم مي‌خواهد بگويد شرمش مي‌آيد ولي در پيشگاه خدا آزادانه مي‌گويد تا شستشو بشود آدم وقتي پهلوي آب رفت بايد خودش را بشويد. خداي طاهر طهور مطهّر انسان‌ها را پاک مي‌کند براي اينکه اين قلب آلوده نشود خداي عالم دستور به نيايش داد اين نيايش باعث مي‌شود که انسان ما با ديگري که نيايش نداريم با ديگري که خلوت نمي‌کنيم انس نمي‌گيريم خداي عالم مي‌فرمايد اينجا را اختصاصي به غير من نده! «و لا تسکن في حرم الله الا الله» هيچ چيزي را در اينجا به عنوان محبوب معشوق و بدترين چيزي که همين جا را متأسفانه آلوده مي‌کند و زمام اراده انسان را در مسير خداجويي و حق‌طلبي و نيايش سد مي‌کند و مي‌بندد محبت به دنياست. بزرگ‌ترين مانع براي نيايش حُب به دنياست. اين محبت به دنيا در قلب مي‌نشيند، چون محبت به دنيا «رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَة»[5] است سرآمد همه خطايا اين است يا محبت دنيا يا محبت پروردگار عالم. اگر محبت به دنيا به مال به مقام به آن چيزهايي که انسان دوست مي‌دارد اينها را اگر خدايي ناکرده در قلش قرار داد اين اجازه نيايش به انسان، انسان دنيادوست خودش را بکشد نمي‌تواند با خدا حرف بزند با خدا نيايش بکند. آن چيزي که مانع است و سدّ جلوي راه نيايش انساني است محبت به دنياست. اين همه در قرآن نکوهش شده مذمّت شده و مورد تقبيح قرار گرفته و علي بن ابيطالب(عليه السلام) فرمود هيچ کسي به اندازه رسول الله دنيا را تحقير نکرد دنيا را توهين نکرد دنيا را سرجايش ننشاند. براي اينکه اين دنيا اگر بخواهد راه پيدا کند محبتش در قلب انساني، ديگر انسان کاري‌اش نمي‌شود کرد قلبش داقون شده ديگر دست خورده نيست حتي پيغمبر هم اگر بخواهد براي چنين انساني طلب مغفرت کند نمي‌تواند ﴿سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ﴾[6] براي چه کسي دعاي حتي پيغمبري که ﴿رَحْمَةً لِلْعالَمينَ﴾ است اثر نمي‌کند؟ آن کسيکه چشمش خطا کرد گوشش خطا کرد بيايد پيش پيغمبر بگويد يا رسول الله! استغفار کن براي من! استغفار مي‌کند ﴿لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً﴾، اگر پيغمبر براي کسي استغفار کند تمام است. اما اگر کسي معاذالله آن قلبش را که جايگاه اختصاصي خداي عالم است «القلب حرم الله» اين را آلوده کرد به محبت به غير خدا، اين انسان ديگر حتي پيش پيغمبر هم برود پيغمبر هم براي او استغفار بکند اثر نخواهد کرد، براي اينکه هيچ قابليتي ديگر در او وجود ندار. قلب خيلي چيز حساسي است خيلي حقيقت استثنايي است و خدا براي اينکه قلب هميشه پاک و پالايش شده در اختيار انسان باشد امکان نيايش را قرار داد که نيايش يک امکان است و ماه رمضان يک فرصت. ما با امکان نيايش در اين فرصت ماه رمضان خودمان را بسازيم و از وضعيت بد خود و جامعه خود خودمان را نجات بدهيم از آمار و ارقامي که جامعه‌مان داريم خيلي نگران هستيم. پسرانمان دخترانمان زن‌هاي جامعه مردان جامعه بازار جامعه فرهنگ جامعه خانواده‌ها ببينيد چه اتفاق سنگيني افتاده؟ ما بايد ماه رمضان را براي طهارت و تطهير اين فضا استفاده بکنيم و اميدواريم که خداي عالم چنين توفيقي را به همگان مرحمت بفرمايد و زمينه يک نيايش پاک و صادقان را به همگان عنايت بگرداند.

«نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظيم الأعظم الاعز الاجل الاکرم يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا رحمن و يا رحيم».

بار الها! گناهان ما را ببخش و بيامرز!

اين ماه عزيز را که سرمايه جاودانه‌اي براي همه ما هست خدايا! براي همه ما کشور ما نظام ما مملکت ما آحاد جامعه ما خصوصاً جوانان ما پرخير و پربرکت قرار بده!

بار الها! ارواح مؤمنين و مؤمنات گذشتگان از اين جمع ارواح طيبه شهداء و روح عالي امام امت را با ارواح انبيا و اوليايت محشور بفرما!

قلب مولايمان آقايمان امام زمان را از همه ما راضي و خرسند بفرما!

«بالنبي و آله و عجّل اللهم تعالي في فرج مولانا صاحب الزمان».

 


[1]. سوره حشر، آيه10.

[2]. «الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَة». عوالي اللئالي العزيزية، ج‌1، ص267؛ رسائل الشهيد الثاني(ط ـ الحديثة)، ج‌2، ص817.

[3]. شاهنامه فردوسي, فريدون, بخش20.

[4]. الكافي(ط ـ الإسلامية), ج4, ص63.

[5]. مصباح الشريعة، ص138.

. سوره منافقون، آيه6.[6]