به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در ادامه سلسله جلسات درس تفسیر خود، به شرح آیات ابتدایی سوره مبارکه قلم پرداختند و بیان داشتند: «واو» در ﴿وَ الْقَلَمِ﴾ واو سوگند است، سوگند ذات أقدس الهی در مقابل بینه نیست، بلکه به بینه است؛ در محاکم، قسم در مقابل بینه است که «الْبَینَةُ عَلَی الْمُدَّعِی وَ الْیمِینُ عَلَی مَنْ أَنْكَر»؛[1] ولی قسمهای خدای سبحان به بینه است نه در قبال بینه. مانند کسی که بگوید به این آفتاب قسم اکنون روز است، این شخص به خود بینه قسم یاد کرده است! و سوگندهای خداوند در قرآن از این سنخ است .
ایشان ادامه دادند: گرچه در ابتدای سوره قلم خداوند به قلم و مکتوبات قلم سوگند می خورد اما از طرف دیگر قرآن کریم آن قلمهای منحوس، مزدور و مزدبگیر را نیز محکوم میکند، آنها را ملعون میداند و طرد میکند، می فرماید ﴿فَوَیلٌ لِلَّذینَ﴾ که ﴿یكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَیدیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً﴾، آنها حسابشان جداست؛ اما قلمی که حق و علمی را مینگارد، قرآن به او سوگند یاد میکند، چون دارد به علم قسم میخورد. قسم به علم که تو عاقل هستی! قسم به عقل که تو عاقل هستی! در حقیقت قسم به دلیل است.
معظم له خاطرنشان کردند: اینکه فرمود قسم به قلم و آنچه را که اهل قلم مینگارند، برای این است که جاهلیت به دو غدّه بدخیم علمی و عملی مبتلا بود که نشانه جاهلیت هر جامعهای است: یکی در مسئله اندیشه اینها به جای علم به گمان عمل میکنند و دیگر اینکه در مسئله انگیزه به جای عدل به هویٰ عمل میکنند. در قرآن فرمود این دو عنصر جنس و فصل نظام جاهلی است؛ فرمود: یعنی در کارهای علمی از برهان خبری نیست و فقط به گمان میاندیشند ﴿إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ﴾[2] و در مسائل عملی از عدل خبری نیست و طبق هویٰ کار میکنند ﴿وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ﴾؛ یعنی به جای علم با گمان، به جای عدل با هویٰ و هوس، که این شیوه رسم، جنس، فصل و قوام جاهلیت است.
آیت الله العظمی جوادی آملی با اشاره به تحول عظیمی که به واسطه اسلام در جامعه جاهلیت رخ داد، تصریح داشتند: اسلام آمده هم انقلاب فرهنگی ایجاد کرده، این ظن را به علم تبدیل کرده، هم انقلاب اخلاقی ایجاد کرده و آن هویٰ را به عدل برقرار کرده است. در همه این قسمتها علم را به جای ظن نشانده و عدل را به جای هویٰ و هوس گذاشته است: ﴿إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ﴾،[3] ﴿لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾،[4] ﴿كُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ﴾،[5] تا جامعه را ﴿لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ﴾[6] کند. فرمود جامعهای که عالم نیست، هرگز به سعادت نمیرسد و متمدن نخواهد بود. اگر جامعه قائم به عقل نباشد، چنین جامعهای متمدّن و سعادتمند نیست. تعبیر قرآن کریم برای جوامع پیشرو این است که ﴿لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ﴾، «قوم یعقل» نظیر قوم عاد و ثمود نیست یا نظیر قوم تازی و فارسی نیست. اینطور نیست که ما نژادی داشته باشیم به نام نژاد عاقل! قوم در اینجا به معنی نژاد و قبیله و عشیره و اینها نیست؛ این قوم به معنی قیام است: ﴿لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ﴾؛ یعنی جامعهای که قائم بالعقل هستند، سعادتمند و متمدّن می شود.
ایشان تاکید داشتند: این سوگندها نشان میدهد که آن قلمی که حقنگار است و مسطورات او حق است، آن قلم میتواند جامعه را متمدّن کند؛ بنابراین اوّل تعلیم قرآن این است که انسان حق بگوید، حق بفهمد، حق بیندیشد و حق عمل کند. اگر چنین شد، میشود انسان. اگر انسان شد، سخن او میشود بیان و گرنه سخن او مبهم است.
پاورقی........................
.[1]عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج1، ص244.
[2]. سوره نجم، آيه23.
.[3]سوره نحل، آيه90.
[4]. سوره حديد، آيه25.
[5]. سوره نساء، آيه135.
.[6]سوره رعد، آيه4؛ سوره نحل، آيات12 و67؛ سوره عنکبوت، آيه35؛ سوره روم، آيات24 و28؛ سوره بقره، آيه164.