أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ بَارِئِ الْخَلائِقِ أَجمَعِين باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين رافِعِ السَّماوَاتِ وَ خَافِضِ الأَرَضِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَي جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلهِ الْعَالَمِين أَبِی الْقَاسِم الْمُصْطَفَي مُحَمَّد(صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) وَ عَلَي الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّة ابْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي(رُوحِي وَ أَرْوَاحُ الْعالَمِين لَهُ الفِداء) بِهِمْ نَتَوَلَّي وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّءُ إِلَي اللَّه».
همانطوري که مستحضريد امروز روز پانزدهم ماه مبارک رمضان است و منسوب است به کريم اهل بيت حضرت امام ممتحن امام حسن مجتبي(عليه آلاف التحية و الثناء). حضرتشان نسبت به جايگاه و مقام و منزلتي که خداي عالم به ايشان عطا فرموده است اشاره ميکنند و ميفرمايند من و برادرم حسين دو ريحانهاي هستيم که خداي براي افراد و آحاد جامعه بشري اهدا فرمود و از کساني هستيم که همواره در مسير اطاعت و بندگي الهي هستيم و تا بهشت در جايگاه رضايت الهي قرار خواهيم گرفت و به عنوان جوانان بهشت شناخته شدهايم. بعد نکتهاي را فرمودند که براي همگان قابل اعتنا و توجه بايستي باشد فرمود آن کساني که خودشان را بر ما مقدم کنند يا ديگران کسي را افرادي را بر ما مقدم بدارند، اينها دور از رحمت الهي هستند.[1]
يکي از مهمترين مسائلي که بشر در زندگي خودش دارد اين است که امام و پيشوا و رهبر و آن که او را راهبري ميکند و در مسير هدايت خود قرار ميدهد چه کسي است؟ اين نکته بسيار مهمي است انسانها به ندرت کسانياند که حق را بشناسند و به تبع حق رجال و افراد و مردان حق را بشناسند. وقتي از علي بن ابيطالب(عليه السلام) در جنگ جَمَل شرايط دشوار تشخيص حق را بيان کردهاند که ما چگونه تشخيص بدهيم؟ از يک طرف طلحه و زبير هستند و أم المؤمنين و برخي از اصحاب و ياران پيغمبر که ما تا حد معصوم به سخنان آنها اعتنا ميکنيم و از سوي ديگر هم علي بن ابيطالب(عليه السلام) و اصحاب و ياران! براي افراد عادي کار آساني نيست تشخيص حق بسيار دشوار است. اگر انسان بخواهد بر مبناي رجال و افراد حق را تشخيص بدهد حتماً دچار سردرگمي و حيرت و حيران ميشود. وقتي از حضرت سؤال کرد که ما چه کار کنيم در دو جبهه، رجالي ميبينيم که اين رجال و مردان در صف صحابه و اصحاب خاص پيامبر بودند، افرادي بودند که پيامبر در شأن و حق آنها مطالبي فرموده است که ما به صداقت آنها ايمان داشتيم، اينها الآن در دو جبهه کاملاً حق و باطل قرار گرفتند نميشود که هر دو جبهه جنگ حق باشند؛ يک جبهه علي بن ابيطالب و اصحاب و ياراني همانند عمار، اباذر و ديگر اصحاب و در جبهه ديگر طلحه و زبير و بعد أم المؤمنين و ديگر شخصيتهايي که مورد احترام و تکريم جامعه اسلامي بودند. کدام يک از اين دو جبهه حق هستند و بايستي در کدام مسير حرکت کرد؟ اين تشخيص اين شفافيت بين حق و باطل کار آساني نيست.
اينجا سخني و جملهاي علي بن ابيطالب(عليه السلام) بيان فرمودند که همواره ملاک است، همواره معيار است، براي همگان و در همه زمان ميتواند معيار و ملاک باشد؛ اما دسترسي نوع بشر به اين ملاک کار آساني نيست فرمود: «فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه»؛[2] تو حق را بشناس و از جايگاه حق مردان حق را بشناس! اگر بخواهي از راه مردان و رجال و اصحاب و ياران، حق را بشناسي همواره در سرگشتگي و گمراهي هستي. البته راجع به علي بن ابيطالب(عليه السلام) يک سخن ويژه و استثنايي که فقط و فقط هم در شأن مولاي متقيان و امير پرواپيشگان علي بن ابيطالب(عليه أفضل صلوات المصلين) هست که فرمود «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُمَا دَار»[3] اين چه سخن بزرگ و بلند و والايي است که رسول گرامي اسلام که ناطقه حق و عدل است در شأن مولاي متقيان امير مؤمنان علي بن ابيطالب بيان فرمود؛ همواره علي بن ابيطالب با حق است بلکه حق با علي و در مدار علي بن ابيطالب دور ميزند. اين چه حقيقتي است که حق در مدار اوست! مرتبه وجودي او چقدر عظيم است که همه مظاهر حق و عدل حول وجود او ميگردند! آنکه مرتبه برتر و برين را دارد که همه جلوههاي حق با او و در صحبت او و در خدمت او هستند، اين ويژگي و موقعيت فقط و فقط براي مولي الموحدين و امير مؤمنين است لذا فرمود «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُمَا دَار».
اگر کسي به سخن پيامبر گرامي اسلام ايمان بياورد و معرفت صحيح و کاملي نسبت به اين سخن پيامبر داشته باشد همانند ابوذر همانند مقداد همانند عمار که اينها سخن و جايگاه علي بن ابيطالب را همان جايگاه نفس پيامبر گرامي دانستند به نص آيه قرآني در باب جريان «مباهله» ﴿وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ﴾.[4] والد بزرگوار حضرت آيت الله جوادي آملي در احياي آياتي که پيرامون «مباهله» است و تثبيت موقعيت والاي امير مؤمنان علي بن ابيطالب(عليه السلام) در جايگاه و موقعيت نفس پيامبر، سخني بسيار عظيم و ارزشمند دارند و احياگر اين آيه در اين سطح هستند. ميفرمودند ما وقتي راجع به اين حديث شريفي که رسول گرامي اسلام فرمود: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن»[5] وقتي تأمل ميکرديم و تحليل ميکرديم، ميگفتيم که حسين بن علي از پيغمبر است معناي آن روشن است و اما اينکه پيغمبر از حسين بن علي است يعني نهضت آن حضرت، قيام آن حضرت، سنت و سيرت آن حضرت، آداب زيست و زندگاني آن حضرت، احياگر وجود رسول گرامي و سنت و سيره رسول الله است، ما اينگونه تحليل ميکرديم؛ ولي وقتي آيه «مباهله» را خوب فهم کرديم و درست به مغزا و متن اين آيه راه پيدا کرديم و اين واژه ﴿وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ﴾ را خوب مورد بررسي قرار داديم، ديديم که جاي سؤال نيست، جاي ابهام نميماند، اينها به مثابه جان پيغمبرند و نفس پيغمبرند نه اينکه به لحاظ مظاهر، بله به لحاظ مظاهر هر يکي احياگر ديگري است، اما حقيقتاً و به لحاظ موقعيت وجودي مرتبه وجودي به لحاظ مقام اثبات يک چيز است و به لحاظ مقام ثبوت بحث ديگري است؛ يکي در چهره ولايت و امامت ظاهر ميشود و يکي در چهره رسالت ظاهر ميشود، اما آنکه اصل است و باطن است و حقيقت و مغزاي اين جلوههاي رسالت و نبوت و ولايت و امامت است، همان حقيقت ولايت است که همه در يک سطح از آن برخوردار هستند. به هر حال امام مجتبي(عليه أفضل صلوات المصلين) ميفرمايد ما از طرف پيغمبر به عنوان ريحانه معرفي شدهايم و امام و أمام جامعه هستيم و سبقت گرفتن ديگران بر ما جز نفرين و دور شدن از رحمت الهي چيزي را به همراه ندارد.
آيا آن کساني که در عصر امام مجتبي(عليه السلام) ديگران را مقدم داشتند و يا ـ معاذالله ـ تحريک کردند تشويق کردند تا عنصر پليد و خبيثي همانند معاويه به عنوان امام و خليفه پيامبر بخواهد در جايگاه وليّ مسلمين قرار بگيرد، اينها از رحمت الهي دور بودند که بودند که بودند و هستند. اين کسي که خداي عالم او را منسوب به اين امر داشته است، مقدم داشتن ديگران جايگاهي ندارد.
سخني از امام حسن(عليه السلام) در باب ماه رمضان است اين سخن نوراني را مورد توجه قرار بدهيم. شب گذشته پيرامون برخي از ويژگيها و خصائص مولايمان آقايمان امام مجتبي(عليه السلام) خصوصاً در باب «صلح» و مواضعي که امام مجتبي(عليه السلام) داشت مطالبي تقديم شد. امروز به بخش ديگر از شخصيت ممتاز و يگانه امام مجتبي(عليه السلام) بنگريم و از اين راه معرفت بيندوزيم و ارادت کسب کنيم و مودت و أجر رسالت را در دل و جانمان تقويت کنيم.
اين بيان معروف امام مجتبي در ارتباط با ماه رمضان اين است که «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضَانَ مِضْمَاراً لِخَلْقِه»؛[6] يعني خداي عالم ماه رمضان را يک ميدان مسابقه و سبقت گرفتن قرار داد. مؤمنان بايد در مسير ايمان و اطاعت و بندگي در پيشگاه خداوند عالم سرعت بجويند، سبقت بگيرند، خود را به مقام امامت برسانند و دعاي ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً﴾[7] را از درگاه الهي بخواهند. هجرت کردن، سرعت گرفتن، سبقت داشتن و امام جامعه شدن از مواردي است که مورد تأکيد و توصيه است. گام نخستين، هجرت است که انسان از خود به در بيايد جوانه بزند شکوفه کند، جلوههاي وجودي خودش را بارز و برجسته کند و از ماندن در حيات حيواني و نباتي به در بيايد. از آن گاهي که انسانيت جوانه ميزند؛ يعني عقلانيت يعني تفکر يعني انديشه، اگر انسان به انديشه نرسد انسان نيست. از آن زماني که انديشه شکل ميگيرد، جوانه و شکوفه انساني بر شاخسار درخت انساني مينشيند تا برسد به جايگاهي که آخرين مرتبه توحيدي است.
ما شاخ درختيم و پُر از ميوه توحيد ٭٭٭ هر رهگذري سنگ زند عار نداريم
اگر رسيد انسان به مرتبه و جايگاهي که جايگاه توحيدي است همانند امام مجتبي(عليه السلام)، هرگز اين سخنان او را آزار نميداد
ما شاخ درختيم پُر از ميوه توحيد ٭٭٭ هر رهگذري سنگ زند عار نداريم
وقتي آن شامي از شام آمد مستقيماً در محضر امام مجتبي(عليه السلام) اهانت کرد توهين کرد تحقير کرد، هر بدنامي، دشنامي، خصومت را نسبت به امام مجتبي(عليه السلام) که ميداشت، اعمال کرد، وقتي سبک شد حضرت از او استقبال کرد گفت گويا ما را نميشناسي، نميداني که ما که هستيم. چيزهايي درباره ما گفتند همانها را باور کردي و گفتي، عيب ندارد، ما اينجا خانه داريم امکانات داريم شرايط پذيرايي داريم اگر لباسي اگر غذايي اگر آبي اگر مسکني همه چيز در اختيار شما هست و ما ميتوانيم از شما پذيرايي کنيم، آن شامي گفت: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالاتِه»؛ خدا ميداند که رسالت کجا بايد قرار بگيرد.[8]
ما شاخ درختيم و پُر از ميوه توحيد ٭٭٭ هر رهگذري سنگ زند عار نداريم
انسانهاي بزرگ به کجا ميرسند! انسانهاي کوچک وقتي جملهاي سخني ميشنوند زود به تلاطم ميافتند وقتي تشبيه ميکنند ميگويند که مثلاً آدم در يک حوض باشد سنگي در اين حوض بيندازند اين آب سر و صدا ميکند و اطرافش را موج بر میدارد؛ اما وقتي دلي به ساحت دريا و اقيانوس شد اين کشتيهاي اقيانوسپيما از اين طرف به آن طرف تکان نميخورد ثابت است محلّي به آمد و شد نميگذارد، همچنان در آرامش و سکون دريايي خودش ميماند.
ما شاخ درختيم و پُر از ميوه توحيد ٭٭٭ هر رهگذري سنگ زند عار نداريم
به هر حال اين آغاز حرکت انساني را از آن به هجرت ياد ميکنند. چه واژه شيريني! چه واژه گوارايي! چه واژه لذيذي! انسان مهاجر است. انسان در حال هجرت است؛ هجرت از حيات نباتي و حيواني به حيات انساني، هجرت از جهل به عقل، هجر از ناداني به دانايي، هجرت از رذايل به فضايل، هجرت از رجس و آلودگي به طهارت و پاکدامني ﴿وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر﴾؛[9] از بديها و زشتيها انسان هجرت ميکند، چقدر زيبا! و اصلاً انسان متحرک در راه خدا را واژه زيباي مهاجر بر او خداي عالم در قرآن نام مينهد: ﴿وَ مَنْ يُهاجِرْ في سَبيلِ اللَّهِ﴾؛[10] آن کسي که به سمت خدا هجرت ميکند واي چه هدف والا و مقصد نهايي و ارزشمندي خداي عالم براي انسان پيشبيني فرموده است! آن کسي که به سمت خدا هجرت ميکند. خدا يعني چه؟ خدا يعني نور يعني طهارت يعني پاکي و پاکيزگي يعني نزاهت و قدسيت يعنی اخلاق کريمانه يعني علم مطلق يعني درايت و حقيقت مطلق که جز عدل و حق از او صادر نميشود ﴿الْحَقُّ مِن رَبِّكَ﴾[11] اين مسير حرکت انساني است و در گام نخستين، انسان اهل هجرت است؛ اما اين هجرت در راهش اتفاقهايي ميافتد از جمله اتفاقهاي ممدوح و نيکو و مورد توصيه سرعتگرفتن است ﴿وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ﴾؛[12] يکي از توصيههاي الهي اين است که انسانها وقتي در راه خير گام نهادهاند اين گامشان را سرعت ببخشند؛ توان، شدت، حدت و انگيزه بالا! انسانهايي که عادي حرکت ميکنند معمولي حرکت ميکنند معلوم است که ممکن است به بخشي از اهداف برسند دير برسند، مگر انسان فرصت زيادي دارد؟! مگر انسان عمر نوح دارد؟! يک عمر شصت هفتاد سالهاي که بيست سي سالش آن طرف بيست سي سالش هم اين طرف بيست سي سالي هم در وسط هست، عمر چنداني براي انسان نيست که بتواند کاري بکند و تلاشي داشته باشد ﴿لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعي ٭ وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَي﴾؛[13] فقط و فقط انسان محصول تلاش و کوشش خودش را دارد و بس «و لا غير»! «يوم الفصل» است در آن روز احدي به فکر ديگري نيست ﴿وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي﴾[14] انسان فرد محشور ميشود، انسان منفصل محشور ميشود، فقط و فقط دستآوردها و رهآورد عمل او به کار ميآيد «و لاغير»! لذا خداي عالم به ما فرمود که ﴿وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ﴾؛ سرعت بجوييد! شتاب کنيد! حرکت ايمانيتان را شتاب بدهيد و به مقاصد ايمانيتان زودتر نائل بشويد. در ميدان حرکت و هجرت بعد از سرعت سعي کنيد از ديگران سبقت بگيريد ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَات﴾[15] اين سبقت گرفتن و بر ديگران پيشي گرفتن در کمالات در فضائل در علم در اخلاق معناي آن اين نيست که جاي ديگران را آدم تنگ بکند. در عالم ماده اگر کسي سبقت گرفت فقط او سابق است و ديگري مسبوق؛ اما در عالم معنا اين سبقت گرفتن جاي ديگري را تنگ نميکند همه ميتوانند اوّل بشوند، همه ميتوانند به آن کمالات برتر دست پيدا کنند، عالَم، عالَم تجرد است، محدوديت زماني و مکاني ندارد، مگر کسي به علم رسيد ديگري نميتواند برسد؟! همواره همه ميتوانند در راه اطاعت از پروردگار عالم اهل سرعت باشند اهل سبقت باشند اهل امامت باشند، گرچه امام جامعه به لحاظ مقام اثبات يکي است؛ اما به لحاظ مقام ثبوت همه هستند ميتوانند در مقام ثبوت امام جامعه باشند حجت الهي باشند و قدرت ولايت را داشته باشند، حالا بعدها و در نشئات ديگر اينها چه ظهوراتي خواهد داشت خدا ميداند. اينها وقتي آشکار ميشود و باطن و جان اين حقيقت در ملکوت أعلي در عالم جبروت باز و هويدا ميشود چه اتفاقي ميافتد آدم که نميداند! اما سرعت گرفتن سبقت گرفتن و از خدا خواستن که امام متقين بشوند، اينها همه توصيههاي ديني است که خدايا ما را قرار بده ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً﴾ اين خواسته يکي دوتا ما که نيست، همه ما ميتوانيم اين درخواست را داشته باشيم که خدايا همه ما را امام متّقين قرار بده به لحاظ مرتبه وجودي به لحاظ کمالات وجودي به لحاظ فضايل؛ لذا امام حسن مجتبي(عليه السلام) ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضَانَ مِضْمَاراً لِخَلْقِه»؛ خداي عالم ماه رمضان را ميدان مسابقه قرار داد تا هجرت کنيد تا سرعت بجوييد تا سبقت بگيريد تا خودتان را به امامت جامعه برسانيد. بعد فرمود در اين رابطه عدهاي سبقت ميگيرند: «فَسَبَقَ فِيهِ قَوْمٌ فَفَازُوا وَ تَخَلَّفَ آخَرُونَ فَخَابُوا»؛[16] عدهاي در اين ماه رمضان از فرصت صيام از امکان قيام، سرعت گرفتن و سبقت جستن را انتخاب ميکنند خوشا به حالشان! «طوبي لهم و حسن مأب» اين زلفايي که نصيب انسانها در ماه مبارک رمضان به برکت اين سحرها و افطارها ميشود چقدر عزيز است! غذا خوردن مستحب که نيست مباح است به هر حال أکل و شرب أکلش مباح است شربش هم مباح است؛ ولي خداي عالم در سحرهاي ماه مبارک رمضان أکل را مستحب قرار داد يعني شما يک مقدار آب ميل بفرماييد يک لقمه نان بخوريد ثواب ميبريد، اين چه خدايي است! اين چه رحمتي است! اين چه لطفي است که خدا دارد ميکند! در ماههاي ديگر اگر کسي روزه گرفت بدون سحر هم اگر کسي روزه گرفت ثوابش را ميبرد ثواب روزه بردن؛ اما أکل ثواب داشته باشد؟! شرب ثواب داشته باشد؟! ولو به اندازه خرما! آدم سفر ابدي در پيش دارد نميداند همين خرمايي که ما به عنوان سحر نه به عنوان يک غذا! به عنوان سحري يک غذايي را که انسان ميخورد نميداند اين چه ذخيرهاي ميشود، اين خداست که دارد ميگويد من ثواب ميدهم و اين مستحب است. چطور دو رکعت شما نماز ميخوانيد مستحبي و ثواب ميبريد، يک خرما به عنوان سحر در ماه مبارک رمضان ثواب و أجر دارد.[17]
بندگی کن تا که سلطانت کنند ٭٭٭ تن رها کن تا همه جانت کنند
بينداز اين جسم و جان شو همه ٭٭٭ جسد چيست روح و روان شو همه
گدايی کن و پادشاهي ببين ٭٭٭ خودي را رها کن خدايي ببين
چه دنيايي است! چه فضايي است! چه مقصدي است! آدم چه ميخواهد واقعاً؟! اينکه دنياست اين است. واقعاً چه زيبا مولايمان علي بن ابيطالب(عليه السلام) دنيا را تشريح ميکند! کلامي هم از امام مجتبي(عليه السلام) که به روح مطهرش صلواتي اهدا بفرماييد! در باب علي بن ابيطالب(عليه السلام) ميفرمايد امسال هم که مستحضريد سالگرد شهادت آن حضرت به هزار و چهارصدمين سال شهادت آقا امام علي بن ابيطالب هست 1400 سال از شهادت مولايمان ميگذرد امام مجتبي(عليه السلام) در شأن علي بن ابيطالب(عليه السلام) ميفرمايد که انساني از ميان شما رفت و هجرت کرد که «لَمْ يَسْبِقْهُ الْأَوَّلُونَ وَ لَمْ يُدْرِكْهُ الْآخَرُون»؛[18] احدي مثل او در گذشته نبوده است و هيچ کس هم در آينده به عظمت او نخواهد آمد، کسي او را درک نميکند.
والد بزرگوار ما روزي سر درس اين کتاب شرح ابن ابي الحديد معتزلي را و آن جملهاي که اين بزرگمرد ادب و علم و تاريخ و تمدن و فرهنگ و فهم ـ بسيار کار عظيمي کرد ابن ابي الحديد معتزلي در عين حالي که يک عالم سنّي بود؛ اما به ميزان درک و شعور خودش يک همت مردانه و يک اراده شاهانهاي به خرج داد و اين کتاب نهج البلاغه علي بن ابيطالب(عليه السلام) را به عنوان شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد معتزلي منتشر کرد ـ او در يک جا در اين کتاب اينگونه مينويسد که من تا زمان نوح که تاريخ دارد مطالعه کردم، قبل از نوح نميدانم چه خبر بوده است تا زمان نوح من تاريخ را مطالعه کردم ـ انساني است که وقتي ادعا بکند يک ادعاي راستين و صدقي است ـ گفت اين همه ملتها اين همه نحلهها و اديان و ملل آمدند از انبيا از اوليا از بزرگان از شاهان از همه و همه من احدي به بزرگي علي بن ابيطالب(عليه السلام) نديدم، قابل مقايسه نيستند، بله! ابراهيم خليل است موساي کليم است عيساي روح الله است.
خدا يک جا بياني آيهاي کريمهاي است که در باب علي بن ابيطالب که همه بر اساس تفاسير و شأن نزول راجع به علي بن ابيطالب فرمودند يک سخني هست و دارد که انسان تمام کمالات را در اين سخن و اين کلام راجع به علي بن ابيطالب مشاهده ميکند. راجع به رسالت پيغمبر ترديد کردند شک کردند که مثلاً پيغمبر آيا اين کتاب آيا اين قرآن برای خودش است يا برای ديگران است؟ اصلاً از اينکه خدا بخواهد ـ معاذالله ـ حرف بزند اينگونه حرف بزند يک کسي کتاب بياورد، اصلاً در باور آنها يا الحاداً و کفراً نبود يا جهلاً نبود، به هر حال نميتوانستند باور کنند که يک نفر اينطوري حرف بزند ﴿أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ ٭ حَتَّي زُرْتُمُ الْمَقابِرَ ٭ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ ٭ ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ ٭ كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ﴾[19] اين قدر زيبا! چه کسي ميتواند اينطوري حرف بزند؟! سوادي نداشته درسي نخوانده مکتبي نرفته ﴿وَ لاَ تَخُطَّهُ بِيَمِينِكَ﴾[20] اصلاً قلم بلد نبود به دست بگيرد! اينطور زيبا! اينطور پرطنين! اينطور آهنگين! اينطور نمکين! اينطور زيبا حرف بزند چه کسی است؟!
همين ابن ابي الحديد ميگويد من از بيش از چهل سال اين خطبه ﴿أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ﴾ نهج البلاغه را چون حضرت اين سوره را شرح کرد فرمود بيش از هزار بار من اين خطبه را خواندم، بيش از چهل سال من بيش از هزار بار من اين خطبه را خواندم و هر بار که من اين خطبه را ميخواندم حرف جديد ميگرفتم مطلب جديد بود[21] چه ميکند يک سخن! عالم ميخواهد فرزانه ميخواهد دانشمند ميخواهد، ابن ابي الحديد ميخواهد که بيايد زانو بزند و در کنار اين کلام اينقدر متضلعانه و خاضعانه حرف بزند و بگويد اين علي بن ابيطالب است! ميگويد من همه پيشينيان را ديدم همه تاريخ را و فرهنگ و تمدن را مطالعه کردم شرق و غرب، ايران و روم و گذشته عرب که چيزي نداشت؛ اما همه آنچه را که در تاريخ بود را خواندم، احدي به عظمت اين مرد يعني علي بن ابيطالب نيست و اين چه والا شخصيتي است! «لَمْ يَسْبِقْهُ الْأَوَّلُونَ وَ لَمْ يُدْرِكْهُ الْآخَرُون»؛ احدي نه از پيشينيان و نه از پسينيان. ما نميدانيم ما واقعاً چه چيزي در باب علي بن ابيطالب ميدانيم؟! رسول گرامي اسلام ميفرمايد يا علي! من نميتوانم حق و شأن تو را به مردم بگويم و إلا مردم تو را مثل حضرت عيسي عبادت ميکنند و خدا ميدانند، من نميتوانم بگويم تو که هستي، فقط همين قدر که مردم! او حق است از او تبعيت بکنيد! اين امام است خدا معرفي کرده از او تبعيت بکنيد! ـ متأسفانه ـ يکي از نادانيها و جهالتهايي که امروز بعضي از روشنفکران ديني ميگيرند در باب مکتب والاي تشيع و شناخت امامت، ميگويند که امامت در روند تکاملي خودش يا مکتب تشيّع در فرآيند تکامل ـ معاذالله ـ به اينجا رسيده است. آيا سخناني که رسول گرامي اسلام در شأن علي بن ابيطالب فرموده است عظمت اين مولا را نه به عنوان شخص بلکه به عنوان مقام ولايت که در مکتب تشيع به عنوان رکن اصلي و مؤلفه اصلي است نشان نميدهد؟! آيا اين سخن خداي عالم که وقتي در مقابل انکار منکران و انکار ملحدان و کافران و جاهلان در باب رسالت پيغمبر قرار ميگيرد ميفرمايد که عيب ندارد شما ميخواهيد انکار بکنيد انکار کنيد، خدا شهادت ميدهد که اين کتاب از سوی اوست ﴿وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَاب﴾[22] اينکه حضرت خضر را ميفرمايد يک شبري، يک تکهاي، يک بخشي از اين کتاب را ميداند، در باب شهادت دادن به رسالت رسول گرامي اسلام ميفرمايد که اگر شما همه هم انکار بکنيد همه هم مخالفت بکنيد، اوّلاً خدا شهادت ميدهد و ثانياً ﴿وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَاب﴾ يعني چه؟ علم کتاب يعني قرآني که ﴿إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليم﴾،[23] نگفت بعضي از علم کتاب يا جزئي از علم کتاب ﴿عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَاب﴾؛ يعني علي بن ابيطالب اين جايگاه را دارد.
به هر حال امام مجتبي(عليه السلام) اولاً ماه رمضان را مضمار و ميدان سرعت و سبقت و امامت ميبيند و انسانهايي که در اين ميدان فاتح بودند را فائز و رستگار و ناجح و مفلح ميداند و کساني را که در اين روز روزگار در ماه رمضان همّتي نداشتند و کمتر اقدام کردند را هم احياناً خسارتبار معرفي ميکند و در باب مولايمان علي بن ابيطالب هم چنين سخناني دارد.
اميدواريم که خداي عالم توفيق درک قرآن و عترت را آنگونه که هست اوّلاً سعه وجودي بيشتري به همه ما مرحمت بفرمايد و ارادت و معرفت ما را نسبت به قرآن و عترت بيش از پيش بفرمايد. از حضور همه شما برادران بزرگوار و عالمان و فرزانگاني که تشريف دارند سپاسگزاريم.
«نَسْئَلُك اللَّهُم وَ نَدْعُوك بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَم يَا اللَّه ... يَا رَحمن يَا رَحيم»!
بار الها گناهان ما را ببخش و بيامرز!
توفيق عبادت و اطاعت و بندگي از ما سلب مفرما!
اين ماه را براي همه ما، آحاد ما آحاد امت اسلام آحاد بشر، خير و رحمت و غفران و رضوان قرار بده!
بار الها در دنيا و آخرت ما را با ولاي قرآن و عترت آشنا و محشور بفرما!
مرضاي مسلمين کساني که در مجلس ما مريض هستند مريض دارند خدايا شفاي عاجل مرحمت بفرما!
حوايج مشروعه امت اسلام برآورده به خير بفرما!
ارواح مؤمنين و مؤمنات گذشتگان از اين جمع، ارواح طيبه شهدا و روح عالي امام امت را با ارواح انبيا و اوليايت محشور بفرما!
کشور ما را مملکت ما را نظام اسلامي ما را حوزهها را دانشگاهها را دختران و پسران ما را مراجع عظام تقليد مقام معظم رهبري همه را در پناه امام زمان هدايت و حمايت بفرما!
قلب مقدس آقايمان مولايمان امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند بفرما!
«بِالنّبيّ و آلِهِ وَ عجّل اللّهم تعالي في فرج مولانا صاحب الزمان»
[1]. الخرائج و الجرائح، ج1، ص236 و 237، ح2.
[2]. الأمالي(للشيخ الطوسي)، ص626.
[3]. الفصول المختاره، ص135.
[4]. سوره آل عمران, آيه61.
[5]. کامل الزيارت، النص، ص52.
[6]. من لا يحضره الفقيه، ج1، ص511.
[7]. سوره فرقان، آيه74.
[8]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام(لإبن شهرآشوب)، ج4، ص19.
[9]. سوره مدثر، آيه5.
[10]. سوره نساء، آيه100.
[11]. سوره بقره، آيه147؛ سوره آل عمران، آيه60.
[12]. سوره آل عمران، آيه133.
[13]. سوره نجم، آيات 39و40.
[14]. سوره انعام، آيه164؛ سوره اسرا، آيه15؛ سوره فاطر، آيه18.
[15]. سوره بقره، آيه148؛ سوره مائده، آيه48.
[16]. من لا يحضره الفقيه، ج1، ص511.
[17] . الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج4، ص94، «بَابُ أَنَّهُ يُسْتَحَبُّ السَّحُور» ح3.
[18] . إعلام الورى بأعلام الهدي(ط ـ القديمة)، النص، ص208.
[19] . سوره تکاثر، آيات 1ـ6.
[20]. سوره عنکبوت، آيه48.
[21]. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج11، ص153؛ «و أقسم بمن تقسم الأمم كلها به لقد قرأت هذه الخطبة منذ خمسين سنة و إلى الآن أكثر من ألف مرة ما قرأتها قط إلا و أحدثت عندي روعة و خوفا و عظة و أثرت في قلبي وجيبا و في أعضائي رعدة و لا تأملتها إلا و ...».
[22]. سوره رعد، آيه41.
[23]. سوره نمل، آيه6.