27 09 2016 312820 شناسه:

مباني قرآني نهضت حسيني(عليه السلام) / جلسه اول

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي جميع الانبياء و المرسلين سيما خاتمهم و افضلهم محمد و اهل بيته الاطيبين الانجبين سيما بقية الله في العالمين بهم نتولي و من اعدائهم نتبرء الي الله.

موضوع سخن مباني قرآني نهضت حسيني(عليه السلام) است يعني تبيين اين مطلب كه قيام جهاني سالار شهيدان حسين بن علي بن ابي طالب به چه دليل قرآني محقّق شد، كدام بخشي از آيات قرآن است كه به چنين قيامي امر مي‌كند و چنين نهضتي را امضا مي‌كند و ما را وادار مي‌كند كه از اين نهضت استقبال كنيم و او را اسوه قرار بدهيم.

اين بحث نه براي آن است كه ما كارِ معصوم را بخواهيم به وسيله قرآن مقبول قرار بدهيم چون كاري را كه معصوم(عليه السلام) مي‌كند حجت خداست، اگر خداي سبحان مطلبي را در قرآن بيان كرد براي همه ما حجت است و اگر خداي سبحان به معصومش دستور داد كه كاري انجام بدهد براي ما حجت است، فعل معصوم، قول معصوم، تقرير معصوم مثل آيات قرآن كريم معصوم است، مصون از اشتباه است، يقيناً حجت است اينكه گفته شد شما روايات اهل‌بيت را بر قرآن عرضه كنيد خواه آن روايات معارض داشته باشد يا نداشته باشد براي اين نيست كه ما سند روايات را با اين عرضه به دست بياوريم اگر چيزي واقعاً قول امام بود، كار امام بود، امضاي امام بود، چون امام معصوم است آن كار يقيناً حجت است و يقيناً حُكم خداست.

سرّ اينكه گفتند شما روايات را بر قرآن كريم عرضه كنيد تا روشن شود كه مخالف قرآن نيست براي آن است كه معلوم بشود آيا اين كار، كار امام بود يا نبود، آيا اين سخن، سخن امام بود يا نبود، آيا اين تقرير و امضا، امضاي امام بود يا نبود، يعني براي اصل مطلب ما بايد به قرآن مراجعه كنيم وگرنه اگر كسي در خدمت امام باشد و ببيند امام چنين سخني را گفت يقيناً حجت است و نيازي به عرضه به قرآن كريم ندارد، پس سنجيدن روايات به وسيله قرآن كريم براي اصل اعتبار قول معصوم نيست، بلكه براي اين است كه براي ما ثابت بشود آيا اين فرمايش امام هست يا نيست، آيا اين كار امام هست يا نيست.

آنچه در اين بحث مطرح مي‌شود اين نيست كه اين كار حجت است يا نه، چون قيام سيدالشهدا يك امر قطعي بود، همه ما مي‌دانيم كه حسين بن علي مبارزه را شروع كرد، اول از راه امر به معروف و نهي از منكر، اول با تعليم كتاب و حكمت، اول با تزكيه نفوس، اول با اتمام حجت، بعد وقتي حمله كردند او دفاع كرد.

بحث براي آن است كه قرآن كريم سخني دارد كه ثابت كند انسان براي حفظ مكتب تا آخرين لحظه بايد اهل نثار و ايثار باشد يا نه، آيا قرآن كريم جامعه را به اين سمت و سوي دعوت مي‌كند يا نه، آيا وظيفه مردم اين است كه براي حفظ دين تا آخرين مرحله كوشا باشند يا نه، آيا مكتب آن قدر مي‌ارزد كه انسان عزيزترين افراد خانواده‌اش را فداي مكتب بكند يا نه، مكتب چيست كه بشر اين قدر بايد فداكاري بكند، دين چقدر مهم است كه انسان براي حفظ او بايد از عزيزترين افراد بگذرد، محور بحث در اين قسمت است كه تبيين قرآني نهضت ارائه شود نه براي بيان اينكه فعل معصوم آيا حجت است يا حجت نيست.

بسياري از ماها مشكل اصلي ما اين است كه ما خود را نشناختيم نه از آغازمان باخبريم، نه از انجاممان باخبريم، لذا خوابمان بُرده و ما خواب‌آلود زندگي مي‌كنيم جامعه‌اي كه خواب‌آلود باشد از آغازش بي‌خبر باشد، از انجامش بي‌خبر باشد، خود را هم نشناسد، در خواب باشد، حرف او حرف خواب‌آلوده است قيام و قعود او خواب‌آلوده است شما اگر از جامعه يك مقدار فاصله بگيريد مردم را تماشا كنيد مي‌بينيد بسياري از اينها كارشان كارهاي خواب‌آلود است نه مي‌دانند كجا بودند، نه مي‌دانند كجا مي‌روند، نه مي‌دانند چه مي‌گويند، چه مي‌كنند و چه مي‌خرند و چه مي‌خورند از اينها سؤال بكنيد از كجا آمدي؟ مي‌گويد نمي‌دانم، به كجا مي‌روي؟ نمي‌دانم، او فقط يك گوري مي‌بيند و قبرستاني مي‌بيند و اين بدن را دارند خاك مي‌سپارند مي‌بيند و ديگر هيچ اما انسان يعني چه؟ روح يعني چه؟ برزخ يعني چه؟ ما مسافريم يعني چه؟ به كجا مي‌رويم يعني چه؟ با دست خالي رفتن سخت است يعني چه؟ اينها را اصلاً نمي‌داند.

قهراً كار اين افراد كار آدمي است كه در خواب دارد حرف مي‌زند گاهي كه انسان در يك‌جا نشسته ‌است مي‌بيند افراد دارند حرف مي‌زنند كاملاً مثل آن حالت است كه انسان در كنار چند نفر خوابيده باشد و برخيها در خواب حرف مي‌زنند كه خوابشان اين قدر سنگين است كه سخن مي‌گويند آن سخنهاي خواب‌آلود عالمانه نيست، محققانه نيست، مبدأ برهاني ندارد، منشأ قرآني ندارد اكثري مردم اين‌اند.

وجود مبارك نبي اكرم(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) مثل ساير انبيا آمدند انسان را معرفي كردند كه انسان چه كسي است، جهان را معرفي كردند كه جهان چه چيزي است، پيوند انسان و جهان را تبيين كردند كه اين رابطه چگونه بايد باشد، بعد به انسان گفتند انسانا اين مثلث اصل‌اش تويي آن ضلع مهم تويي، جهان را مي‌بيني براي توست، جهان به تو مرتبط است نه تو با جهان، اين پيوند انسان و جهان به اين نيست كه انسان بخواهد به جهان تكيه كند، بلكه جهان به انسان دارد تكيه مي‌كند و اگر انسان نبود خدا جهاني را نمي‌آفريد اين مثلث ضلع اصلي‌اش بشريت است يعني اين ضلع اصلي مثلث انسان، عالم و آدم و پيوند بين اين دو اين ضلع اصلي انسان است، جهان براي انسان است و جهان را انسان مي‌گرداند نظم جهان، خوبي جهان، بدي جهان به وسيله خوبي و بدي انسان است و روزي كل اين جهان عوض مي‌شود براي اينكه انسان رخت بربست و سفر كرد، اگر انسانيت، جامعه انساني، كل بشريت وارد صحنه قيامت شد ديگر اين خانه كلنگي را خدا ويران مي‌كند نه شمس و قمري مي‌ماند، نه راه شيري مي‌ماند، نه كهكشانها مي‌مانند، نه ستاره‌هاي ثابت و سيّار مي‌مانند، اين خانه يك خانه كلنگي است براي انسان ساختند روزي كه صاحب‌خانه رفت اين خانه را ويران مي‌كنند اين معارف را انبيا به ما آموختند، اين معارف را وجود مبارك رسول گرامي به ما آموخت اين معارف در اين مكتب آمده در جاهليت با اين مكتب مبارزه كردند انبيا عموماً در جاهليتهاي كهن و وجود مبارك رسول گرامي(عليهم آلاف التحية و الثناء) خصوصاً قيام كردند و بالأخره موفق شدند دوباره كار به همان جاهليت كهن برگشت، حسين بن علي بن ابي طالب(سلام الله عليه) قيام كرد و اين مكتب را زنده كرد، اصل مكتب براي آن است كه به ما بفهماند بشريت براي هميشه زنده است.

در بسياري از آيات قرآن كريم ذات اقدس الهي وقتي كفر كافران را نقل مي‌كند، نفاق منافقان را نقل مي‌كند، دسيسه بدانديشان نفاقي را ذكر مي‌كند مي‌گويد اينها خودشان را نشناختند با يك بيان دلسوزانه مي‌فرمايد اينها خودشان را نشناختند نمي‌دانند چه چيزي هستند در همان اوايل سورهٴ مباركهٴ «بقره» وقتي مي‌فرمايد اينها دارند نيرنگ بازي مي‌كنند، خُدعه مي‌كنند، با انبيا خدعه مي‌كنند، با اوليا خدعه مي‌كنند فرمود اينها ﴿يُخادِعُونَ اللّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا﴾ اما ﴿وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ[1] اينها دارند با خودشان نيرنگ‌بازي مي‌كنند منتها نمي‌دانند.

اين را شما به هر روانشناسي عرضه كني اگر از علوم اسلامي بهره‌اي نبرده باشد آگاه نيست پيام قرآن كريم اين است كه انسان هر خلافي كه دارد مي‌كند به آن هستي و هويت خودش دارد خيانت مي‌كند يك روزي همه اين خيانتها ظهور مي‌كند و به انسان مي‌فهماند كه شما هرگز از بين نمي‌رويد و تمام تلاش و كوششت آن است كه به خودت داري آسيب مي‌رساني.

اين معنا بخش ديگر هم همين طور است فرمود وقتي شما به منافقات مي‌گوييد افساد نكنيد، جامعه را فاسد نكنيد، آلوده نكنيد مي‌گويند ما مصلح‌ايم قرآ‌ن كريم مي‌فرمايد: ﴿أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لاَ يَشْعُرُونَ[2] اينها دارند فساد مي‌كنند ولي نمي‌دانند چكار مي‌كنند، چرا نمي‌دانند چكار مي‌كنند؟ براي اينكه انسان خواب‌آلوده اگر لگد زده چراغ را خاموش كرده يا لگد زده ظرفي را شكسته يا لگد زده به كسي آسيب رسانده اين اهل درك نيست كارش خواب‌آلود است «الناس نيام فاذا ماتوا انتبهوا»[3] بسياري از مردم خواب‌اند و انبيا آمدند اينها را دارند بيدار مي‌كنند كه اين حرف تو عليه خود توست داري به آتش نزديك مي‌شوي با آتش بازي نكن.

در سورهٴ مباركهٴ «نساء» فرمود اينها كه حرام مي‌خورند نمي‌دانند چه چيزي دارند مي‌خورند ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَي ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً[4] فرمود اينها كه دارند مال حرام مي‌خورند در حقيقت آتش مي‌خورند منتها چون خواب‌آلود هستند دست به آتش مي‌زنند يك وقتي كه سوختند بيدار مي‌شوند، يك وقتي هم بيدار مي‌شوند مي‌بينند دارند مي‌سوزند.

اين حرفها براي بسياري از افراد شناخته‌شده نبود و نيست سالار شهيدان حسين بن علي بن ابي طالب ديد مردم در جاهليت گرفتار انحرافات فكري بودند، انحرافات اخلاقي داشتند، انحرافات اقتصادي داشتند، انحرافات سياسي و اجتماعي داشتند آلوده بودند و آن آلودگيهايي كه همه‌تان مي‌دانيد اسلام آمد اين آلودگيها را برطرف كرد، افراد را روشن كرد، عدل اجتماعي را تا حدودي اقامه كرد، احيا كرد با تلاش و كوشش با رحلت رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) دوباره اينها برگشتند به همان جاهليت كُهن، به همان اوضاع عرب قبل از اسلام.

وجود مبارك ابي عبدالله بيست سال اين صحنه را تحمل كرد يعني ده سال در زمان امامت امام مجتبي(سلام الله عليه) تحمل كرد، ده سال هم بعد از امام حسن تمام اين صحنه‌ها را تحمل كرد، گاهي موعظه كرد، گاهي نامه مي‌نوشت، گاهي سخنراني مي‌كرد البته نه به طور فعال شديد چون اموي به وسيله معاويه نمي‌گذاشتند به اين وضع وجود مبارك حسين بن علي فعال باشد، بعد ديد هيچ چاره ندارد معاويه كه مستقر شد كاملاً جوامع آن روز را به سَمت جاهليت قبلي بر گردادند، لذا حضرت وقتي كه دارد قيام مي‌كند فرمود من قيام كردم تا امر به معروف كنم، نهي از منكر كنم، مردم را صالح كنم، به سيره پيغمبر برگردند، به سيره علي‌ بن ابي طالب برگردند، خودم به همين سيره‌ها عمل مي‌كنم.

بنابراين اصل اين مكتب را سالار شهيدان تشريح كرد فرمود اين ﴿وَ لكِنْ لاَ يَشْعُرُونَ[5] ﴿لاَ يَشْعُرُونَ﴾ را براي مردم شرح داد در همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» چند جا كه دارد اينها نمي‌دانند چكار بكنند، گاهي در آن بخش پاياني فرمود: ﴿لاَ يَعْلَمُونَ﴾ گاهي دارد ﴿لاَ يَشْعُرُونَ﴾ گاهي دارد ﴿لاَ يَفْقَهُونَ[6] فرمود ﴿أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَ لكِن لاَ يَعْلَمُونَ[7] اينها سفيه‌اند، ولي نمي‌دانند كه سفيهانه حرف مي‌زنند، خب.

در درون ما چه كسي هست، چه چيزي هست كه ما از او بي‌خبريم به ما گفتند در درون شما يك هويت اصلي هست كه هويت اصلي شما همان است، يك روكشي داريد كه ابزار كار شماست، يعني شما يك بدني داريد كه همه‌تان احساس مي‌كنيد، يك نيروي نباتي در آن هست، يك نيروي حيواني در آن هست كه غذا مي‌خوريد، مي‌آشاميد، لذت مي‌بريد، مي‌خوابيد، سخن مي‌گوييد، كار مي‌كنيد اينها حيات حيواني شماست اين حيات را حيوانات هم دارند شما مي‌بينيد در اين بازيها اين سيركها تمام اين بازيها را به ياد حيوانات هم مي‌دهند اين كارها كه يك عده زيادي خود را براي او سرگرم كردند، براي او جانفشاني مي‌كنند، مي‌بينيد به حيوانات هم قابل تعليم است، قابل انتقال است.

اينها فرمود روكش شماست، اينها شما نيستيد اينها ابزار كار شماست خداي سبحان اين حيات گياهي را به شما داد، اين حيات حيواني را به شما داد تا تلاش و كوشش كنيد تغذيه‌تان را تأمين كنيد، توليد مثل كنيد و مانند آن، آن شناسنامه اصلي شما آن است كه در درونِ درون شماست، شما او را بايد كند و كاو كنيد شناسنامه‌تان در دستتان نيست در درونِ جان شماست، انبيا آمدند كند و كاو كردند برابر اين خطبه نهج‌البلاغه «و يثيروا لهم دفائن العقول»[8] اين دفينه‌ها، اين گنجينه‌ها را باز كردند هويت اصلي انسان را به انسان نشان دادند، گفتند شما اين هستيد مثل يك زمين‌شناس ماهر كه اين گنجها كه در درون زمين نهفته است آن را زمين‌شناسي مي‌كند، كند و كاو مي‌كند گنجها را استخراج مي‌كند مي‌گويد اين كارهاي گرانبهاي شما، نفت‌شناسها اين طورند، گازشناسها اين طورند، آن كسي كه معدن‌شناس است كند و كاو مي‌كند آن گوهر گرانبها را ارائه مي‌كند.

انبيا معدن‌شناسهاي اصلي مايند، كند و كاو كردند درون ما را به ما نشان دادند گفتند اينكه ابدي است اين است، اينكه براي هميشه مي‌ماند اين است، اينكه خداي سبحان فرمود من آسمان و زمين را مسخّر شما قرار دادم اين است، مي‌بينيد الآن در نظام خلقت ما بهتر از شمس و قمر چيزي نداريم، از ماه بهتر از آفتاب روشن‌تر ديگر چيزي نيست خداي سبحان مي‌فرمايد اين شمس و قمر، اين آفتاب و اين ماه قبلاً يك مُشت دود بيشتر نبود ما يك مُشت دخان را يك مشت دود را به صورت راه شيري در آورديم شمس و قمر كرديم بعد هم اينها را به صورت دود در مي‌آوريم و از بين مي‌بريم اين طور نيست كه ماه و آفتاب را از پرنيان و بلور ساخته باشند كه فرمود: ﴿ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ وَ هِيَ دُخَانٌ[9] فرمود وقتي بساط زمين روشن شد خداي سبحان پرداخت به آفرينش و پردازش آسمان، خب قبلاً آسمان چه چيزي بود، آسمان را به چه صورت درآورد، بعد به چه صورت؟ فرمود: ﴿ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ وَ هِيَ دُخَانٌ﴾ به آفرينش آسمان پرداخت در حالي كه يك مُشت دخان و دود و گاز بيشتر نبود ﴿ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ[10] بعد فرمود: ﴿وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ[11] ما اين يك مُشت دود را به صورت آسمانهاي هفت‌گانه درآورديم از او ماه ساختيم، از آن آفتاب ساختيم، از آن راه شيري ساختيم ﴿وَزَيَّنَّا﴾ اين آسمان را ﴿بِمَصَابِيحَ﴾ اين يك مُشت دود به اين صورت درآمده براي شما اين كار را كرديم در آينده نزديك يا دور هم ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ٭ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ[12] هست ما كل اين صحنه را بر مي‌داريم ما براي شما فعلاً يك چراغي روشن كرديم وقتي شما رفتيد اين چراغ را خاموش مي‌كنيم.

اين‌چنين نيست كه اين شمس و قمر را از طلا ساخته باشند كه يا از پرنيان و بلور ساخته باشند كه آن خدايي كه يك مُشت دود را آفتاب درست كرد فرمود چراغ زندگي شما اين شمس و قمر است، اين ماه و آفتاب است شما كه از اينجا رفتيد ما اين چراغ را خاموش مي‌كنيم وقتي شما بخواهيد برويد ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ﴾ هست ﴿إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ﴾ هست، خب حيف نيست انسان خود را به مجموعه آسمان و زمين بفروشد، اگر به كسي بگويند كلّ اين مجموعه آسمانهاي هفت‌گانه را ما به شما بدهيم، شما بشو برده شيطان، اين اگر اين كار را بكند ضرر كرده كل اين مجموعه، چون كل اين مجموعه را براي انسان آفريدند شما اگر يك مهمان داشته باشيد بالأخره يك چراغ روشن مي‌كنيد كه مهمان پذيرايي بشود، وقتي رفت خاموش مي‌كنيد فرمود اين ماه را من روشن كردم، اين آفتاب را من روشن كردم براي اين مهمان عزيز، وقتي اين از دنيا رحلت كرد به برزخ رسيد آنجا هم من بهشت را آماده كردم براي اين، قبل از اينكه به اين دنيا بيايد اين دنيا را مزيّن كردم، زمين را فرش كردم، آسمان را مزيّن كردم، مهمانم را دعوت كردم يعني انسان را، وقتي انسان از اين نشئه سفر مي‌كند وارد برزخ و قيامت مي‌شود آنجا را هم من مزيّن مي‌كنم، فرش مي‌كنم، بهشت است ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ[13] است براي مهمانم.

انسان مي‌شود مهمان خدا منتها در مراحل مهماني فرق مي‌كند يك وقتي مهماني خيلي رسمي است، يك وقتي مهماني عادي است فرمود ماه مبارك رمضان ماه «ضيافة الرحمن» است كساني كه به حج موفق مي‌شوند به حج مشرّف مي‌شوند اينها جزء ضيوف‌الرحمان‌اند در حال عادي هم بالأخره حالت مهماني است فرمود شما مهمانان من هستيد و من كل اين صحنه را هر جا شما حضور داشته باشيد آن را فرش مي‌كنم، مزيّن مي‌كنم فرمود اين فرشي كه شما در عالم مي‌بينيد بهترين فرش شما، فرش ابريشمي است و پرنياني من در بهشت براي شما فرشي پهن مي‌كنم كه نمونه‌اي از آن در عالم اصلاً نيست شما مي‌بينيد فرش يك آستري دارد و يك ابره تمام نقش فرش براي آن ابره است، تمام قيمت و هنر و ارزش فرش به آن ابره است، آستر كه طرف زمين است آن قدر هنرنمايي و زيبايي در آن نيست، وقتي فرش را مي‌‌خواهند ببينند و بخرند قسمت مهم به آن ابره‌اش نگاه مي‌كنند به آن قسمتي كه روي آن مي‌نشينند اما پشت فرش در عين حال كه محكم است آن لطافت و آثار هنري ابره را ندارد، بهترين فرش هم فرش پرنياني و ابريشمي است.

فرمود من در بهشت فرشهايي پهن كردم كه آسترش ابريشم است، ابره‌اش چيست خدا مي‌داند، فرمود: ﴿مُتَّكِئِينَ عَلَي فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ[14] بطائن آن آستر را مي‌گويند «الزهار ابره دانه البطانه آستر» آسترش ابريشم است، ابره‌اش چيست خدا مي‌داند غالب لذتها اين طور است ميوه‌هايش اين طور است، فرشهايش اين طور است، كوثرهايش اين طور است، فرمود وقتي به دنيا آمديد من زمين را براي شما مهيّا كردم، وارد آخرت مي‌خواهيد بشويد آنجا را هم براي شما پهن مي‌كنم براي اينكه شما انسانيد، اگر كسي انسانيت خودش را حفظ كرد ذات اقدس الهي اين قدر براي او حرمت قائل است اين را انبيا به ما تفهيم كردند شما مي‌بينيد كشورهاي آفريقايي اينها فقيرانه زندگي مي‌كنند اما روي گنج زندگي مي‌كنند معدن طلا دارند، ولي نمي‌گذارند كسي بفهمد آن طلاها را استخراج كند، روي گاز و نفت زندگي مي‌كنند ولي كسي به اينها اجازه نمي‌دهد استخراج بكنند، فقيرند اما داراي معدن طلاي‌اند، گاهي انسان فقيرانه زندگي مي‌كند در درونش هويت و معدن فرشته‌خويي است اين اغراض و غرايض رفته روي آن هويت اصلي دارد ما را گرفته ما از فرشته اگر بالاتر نباشيم يقيناً كمتر نيستيم.

مي‌بينيد مرحوم كليني نقل كرده، بزرگان ديگر نقل كردند، در كتابهاي مقدماتي حوزه‌هاي علميه هست كه فرشته‌ها جايي كه طلاب علوم مي‌نشينند پرها را پهن مي‌كنند تا طالبان علوم روي اين پرها و بالهاي فرشته بنشينند «ان الملائكة لتضع اجنحتها لطالب العلم»[15] اين روايت را مرحوم كليني نقل كرده، ديگران هم نقل كردند گرچه اين را در حوزه‌هاي علميه تدريس مي‌كنند، ولي در حسينيه‌ها در مراكز در مؤسسات تحقيقاتي جايي كه طالبان علم و دانش شركت مي‌كنند آنجا هم هست اين روايت اختصاصي به حوزه‌هاي علميه ندارد هر جا مطالب علمي طرح مي‌شود شنونده‌ها براي فراگيري مطالب علمي شركت مي‌كنند با اخلاص طرح مي‌شود مستعمان و مخاطبان هم با اخلاص مي‌شوند آنجا هم مجلس علم است براي هر مجلس علمي فرشته‌هاي خاص هستند، فرشته‌ها بالها را پهن مي‌كنند تا طالبان علوم روي بال ملائكه بنشينند، چرا ملائكه اين قدر خاضعانه در مجالس علمي حضور دارند بال پهن مي‌كند تا طالبان علم و دانش روي بال ملائكه بنشينند براي اينكه ملائكه بال دارد با آن بال پرواز مي‌كند اين يك، در مجالس علمي اينها حضور پيدا مي‌كنند تا به ما ياد بدهند كه ما هم بال و پر دربياوريم دو، بعد وقتي كه بال و پر درآورديم پرواز مي‌كنيم اين سه، اما مثل اين مرغهايي كه به طمع طعمه از غرب به شرق يا شرق به غرب به طمع طعمه در اين تالابها حركت مي‌كنند اين‌چنين نباشد چهار، ما پرواز بكنيم از طبيعت به فراطبيعت نه از شرق به غرب، نه از شمال به جنوب آنكه از شمال به جنوب پرواز مي‌كند يا به عكس، آنكه از شرق به غرب پرواز مي‌كند يا به عكس اين مرغ مُلكي است كه داراي بال و پر است، اما «مرغ باغ ملكوتم نِيَم از عالم خاك» او از طبيعت به فراطبيعت پرواز مي‌كند نه به طمع طعمه از شرق به غرب.

دو تا پرواز داريم يك پرواز مرغ مُلكي است كه اين به طمع طعمه دارد حركت مي‌كند از يك مكاني به مكان ديگر، يك مرغ ملكوتي است كه در سورهٴ مباركهٴ «فاطر» فرمود: ﴿أَجْنِحَةٍ مَّثْنَي وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ[16] اينها بال دارند، بال و پَر متعدد دارند اينها اهل پروازند اما پرواز از مُلك به ملكوت نه از شرق به غرب خاصيت رفتن به مراكز علمي اين است كه آدم پر در بياورد يك، آيين پرواز را ياد بگيرد دو، جهت‌يابي بكند سه، از جهت به بي‌جهت حركت كند، از طبيعت به فراطبيعت حركت كند چهار، مي‌شود مرغ انساني آن وقت نه بيراهه مي‌رود نه راه كسي را مي‌بندد آن وقت آزادانه اگر گفتند بفرما او مشتاقانه به طرف قيامت مي‌رود چون مسافري است زاد راهش را تهيه كرده، آماده پرواز است نگراني ندارد.

اين مكتب را انبيا آوردند، اوليا آوردند، وجود مبارك رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) آورده بسياري از مردم فهميدند بعد از رحلت آن حضرت دوباره افراد را خواستند برگردانند به آن جاهليت حسين بن علي قيام كرد و قيامش موفقيت‌آميز بود از وجود مبارك امام سجاد(سلام الله عليه) سؤال كردند در اين جريان و نهضت و قيام و مقاومت چه كسي پيروز شد؟ فرمود ما، با اينكه حضرت را با زنجير وارد شام كردند، فرمود ما پيروز شديم ما رفتيم مكتب را زنده كرديم، انسانيت انسان را به او نشان داديم، آن هويت اصلي را به آنها نشان داديم، كند و كاو كرديم اين معدن را ارائه كرديم خيليها فهميدند و دين زنده شد و اگر مي‌خواهيد بفهميد كه ما پيروز شديم يا نه، هنگام نماز اذان و اقامه بگو، ببين نام چه كسي را مي‌بري ما رفتيم اين نام را زنده كرديم و برگشتيم.

وجود مبارك پيامبر نامش در اذان است و در اقامه است فرمود ما رفتيم «اذا أردت أن تعلم من غلب و دخل وقت الصلاة فأذن ثم أقم»[17] اذان و اقامه بگو ببين در اذان و اقامه نام چه كسي را مي‌بري، ما رفتيم اين نام را زنده كرديم و برگشتيم بني‌اميه خواستند اين نام را از بين ببرند.

بنابراين تمام هويّت ما به وسيله حسين بن علي(سلام الله عليه) بعد از آن جريان رحلت رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) روشن شد، اگر ما در بازار جهان خود را به آفتاب بفروشيم ضرر كرديم، خود را به ماه بفروشيم ضرر كرديم، خود را به اين راه شيري بفروشيم ضرر كرديم، از ما گران‌تر احدي نيست، چون ابديت براي ماست و ذات اقدس الهي آن بهشت را براي ما فراهم كرده است هر چه انسان بخواهد در آن بهشت هست.

هفته امر به معروف و نهي از منكر هم هست و وجود مبارك حسين‌بن‌علي‌بن‌ابي‌طالب به عنوان امر به معروف و نهي از منكر قيام كرد كه يكي از آيات قرآن كريم هم همين بخش است كه ان‌شاءالله در فرصتهايي كه در پيش داريم يكي پس از ديگري اين آيات عرضه مي‌شود و سند قيام سالار شهيدان براي ما تبيين خواهد شد در حقيقت ثقلين يعني قرآن و عترت هر دو ما را به امر واحد دعوت مي‌كنند كار معصوم خودش حجت است ولي براي فهميدن ما آيات قرآني را با كار حسين بن علي(سلام الله عليه) كه ارزيابي مي‌كنيم، مي‌بينيم آنچه را خدا در قرآن كريم فرمود حسين بن علي عمل كرد، آنچه را حسين بن علي(سلام الله عليه) عمل كرد ذات اقدس الهي در قرآن كريم فرمود.

از مصائب بي‌بي دو عالم فاطمه زهرا(سلام الله عليها) سخني به ميان آمده ايام متعلّق به اين خاندان است و عرض ادب كردن به اينها براي خود ما فضيلت است چون گريه كردن ما را مسلّح مي‌كند شما در دعاي كميل مي‌خوانيد كه گريه سلاح مؤمن است، اسلحه مؤمن است اگر كسي اهل جهاد بود خواست مبارزه كند با دست خالي كه نمي‌تواند بجنگد، اگر خواست با دشمن بيرون بجنگد آهن سلاح اوست، تفنگ است، گلوله است اينها سلاح و اسلحه جنگ با دشمن بيرون است، اگر خواست با غرور و منيّت و خودخواهي و نفس امّاره و نفس مسوّله بجنگد اين در دعاي كميل آمده است «و سلاحه البكاء»[18] اين گريهٴ خالصانه به درگاه خداي سبحان آدم را مسلّح مي‌كند يعني آدم را از غرور نجات مي‌دهد، از تعدّي نجات مي‌دهد، از ظلم نجات مي‌دهد، از خودبيني نجات مي‌دهد، از ﴿أَحْسَنُ أَثَاثاً وَ رِءْياً[19] نجات مي‌دهد، از طمع نجات مي‌دهد در نبرد با دشمن درون گريه مي‌خواهد «و سلاحه البكاء» يعني اسلحه مرد با ايمان در نبرد با دشمن درون قلبش شكسته است.

گريه خاضعانه در عبادت و غير عبادت يك اثر دارد، گريه براي سالار شهيدان يك اثر دارد اين گريه ما را به ولايت نزديك مي‌كند، به امامت نزديك مي‌كند، به علاقه به آنها نزديك مي‌كند وقتي به آنها علاقمند شديم سخنان آنها را مي‌شنويم، مي‌پذيريم و عمل مي‌كنيم اين است كه ما را وادار كردند كه اگر اهل نماز شب هستيد در نمازهايتان گريه كنيد انسانِ اهل گريه رقيق‌القلب است قصي‌القب نيست شما بارها به عرضتان رسيد اين هفت، هشت ميليون پرونده‌اي كه در دستگاه قضايي سالها مي‌گردد هشتاد درصدش يا نود درصدش بر اساس همان خشونتهاست، گذشت در آن نيست، عفو در آن نيست، اغماض در آن نيست، به من برخورد، چرا اين حرف را زد، چرا حرف من را عمل نكرد اين است. بودجه مملكت صرف آن مي‌شود، وقت نيروها صرف آن مي‌شود، پُر بودن زندانها صرف آن مي‌شود.

اگر همين حسينيه‌ها به رسالت‌اش عمل بكند مردم اهل نمازجماعت باشند، اهل حسينيه باشند، اهل عزاداري باشند نه بيراهه مي‌روند، نه كسي راه آنها را مي‌بندد، نه آنها راه ديگري را مي‌بندند اينكه گفتند به مجالس حسين بن علي شركت كنيد براي اينكه جامعه بهترين راه زندگي‌اش همين است آنهايي كه با اين معارف رابطه‌اي ندارند بالأخره هميشه در زحمت‌اند اين گريه هم آدم را رقيق‌القلب مي‌كند، هم علاقمند به انسان كامل مي‌كند، وقتي مشتاق به آنها شديم حرفهاي آنها را مي‌شنويم، درباره خودِ سيدالشهدا حسين بن علي بن ابي طالب(سلام الله عليه) گفتند انبياي الهي گريه كردند، وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) گريه كرد، فاطمه زهرا و علي بن ابي طالب(عليهما آلاف التحية و الثناء) گريه كردند، اما چون از فضيلت بي‌بي دو عالم فاطمه زهرا(سلام الله عليها) سخني به ميان آمده من هم اين يك جمله آخر را به عرضتان برسانم.

خود وجود مبارك فاطمه زهرا(سلام الله عليها) هم براي حمايت از مكتب اين تلاش و كوشش را انجام داد شما مي‌بينيد اينها براي حفظ مكتب، براي حفظ دين از هيچ مشكلي نگذشتند و از هر فرصتي هم حداكثر بهره را بردند، شما آن باغ فدك را مي‌بينيد وجود مبارك زهرا براي حفظ اسلام تا در اختيارشان بود مصرف مي‌كردند، بعد هم كه از اينها گرفتند براي اينكه اختلاف داخلي نشود صرف‌نظر كردند، وقتي وجود مبارك حضرت امير را خواستند به آن وضع به مسجد ببرند فاطمه زهرا(سلام الله عليها) حضور پيدا كرده، عده‌اي آمدند بين در و ديوار اهانت كردند به ذات مقدس فاطمه زهرا(سلام الله عليه) آن وضعي كه براي بي‌بي(سلام الله عليها) پيش آمد وجود مبارك فاطمه به حضرت امير(سلام الله عليهما) نگفت اي علي من را بگير، فرمود: «يا فضّه اليك فخُذيني» به علي بن ابي طالب چيزي عرض نكرد، فرمود اي فضّه من را بگير، چون حضرت باردار بودند فرمود: «يا فضّه اليك فخُذيني فقد و الله قتل ما في أحشائي من حمل»[20] اين بچه‌ هم به اين وضع از من گرفته شد، بعد با آن حال وقتي ديد علي بن ابي طالب(سلام الله عليه) را به آن وضع به مسجد بردند زنان برجسته انصار و مهاجر در خدمت حضرت بودند با اينكه فاصله بين منزل و مسجد زياد نبود وجود مبارك بي‌بي(سلام الله عليها) در بين راه يكي، دو جا نقل كردند نشست نفسي تازه كرد، خستگي‌اش برطرف بشود با اينكه خب جوان است فاصله مسجد و بيت هم بسيار كم بود، وقتي آمد وجود مبارك حضرت امير را با سر برهنه در كنار منبر ديد، فرمود: «خل بن عمّي أو لأكشفنّ رأس بالدعا» نفرمود شوهرم را آزاد كنيد، نهايت ادب را رعايت كرد فرمود دست از پسر عموي من برداريد يا سرم را براي نفرين برهنه مي‌كنم.

مرحوم شيخ مفيد(رضوان الله تعالي عليه) نقل كرد كه وجود مبارك اميرالمؤمنين ظاهراً به سلمان(رضوان الله عليه) فرمود سلمان برو به دختر پيغمبر بگو تو دختر رحمة للعالميني من مي‌بينيم «فاني أري جنبتي المدينة تكفئاني»[21] تنها ستون مسجد نبود كه مي‌لرزيد وجود مبارك اميرالمؤمنين فرمود سلمان برو به دختر رحمة للعالمين بگو من مي‌بينم عذاب از دو طرف مدينه دارد وارد مي‌شود دو طرف اين شهر مدينه دارد مي‌لرزد «إنّي أريٰ جنبتي المدينة تكفئان» كه وجود مبارك اميرالمؤمنين اين پيام را كه داد زهرا(سلام الله عليها) از آن صحنه فاصله گرفت، اما خب زينب كبرا(سلام الله عليها) مراحل سخت‌تري را در كربلا ديد و اين بچه‌ها ديدند كه وجود مبارك زينب كبرا(سلام الله عليها) دست بُرده زير اين بدن گاهي به آسمان نگاه مي‌كند حرف مي‌زند، گاهي به پيغمبر بياني دارد، گاهي به علي بن ابي طالب، گاهي به مادرش فاطمه زهرا به خداي سبحان عرض كرد «اللهم تقبّل منا هذا القربان»[22] خدايا اين قرباني را از ما قبول كن، گاهي به رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) خطاب مي‌كند، عرض مي‌كند اينكه شما فرموديد حسين مصباح الهداست و سفينه نجات است حسين كشتي نجات است، كشتي‌ شكست خورده طوفان كربلا در خاك و خون تپيده ميدان كربلا جدّا اين كشتي با طوفان خون شكست و غرق طوفان خون شد.

السلام عليكم يا أهل بيت النبوة و يا معدن الرسالة و يا مهبط الوحي و يا مختلف الملائكة.

نسئلك اللهم و ندعوك باسمك العظيم الأعظم الاعزّ الأجل الأكرم يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله.

پروردگارا! تو را به انبياي الهي، تو را به صُحف آسماني و اسماي حسنايت قسم دلهاي ما را ظرف معارف الهي قرار بده.

توفيق ادراك معارف الهي، تخلّق به اخلاق الهي، عمل صالح را به همه ما مرحمت بفرما.

امر فرج ولي‌ات را تسريع بفرما.

نظام ما، رهبر ما، مراجع بزرگ و بزرگوار ما، حوزه‌هاي علمي، فقهي، فرهنگي، دانشگاهي ما را در سايه امام زمان حفظ بفرما.

دولت ما، ملت ما، مملكت ما، تماميت ارضي ما، جوانها و نوجوانهاي ما همه را در سايه امام زمان حفظ بفرما.

حوايج مشروعه همه را در سايه لطف امام زمان برآورده بفرما.

مرضاي مسلمانها را در سايه لطف امام زمان درمان بفرما.

مشكلات دولت و ملت، مشكلات مسكن، مشكلات ازدواج جوانها را در سايه لطف امام زمان برطرف بفرما.

امنيت مناطق مسلمان‌نشين مخصوصاً ايران، عراق، افغانستان، فلسطين و لبنان و سوريه را در سايه لطف امام زمان برقرار بفرما.

خطر بيگانگان مخصوصاً استكبار و صهيونيسم را به خود آنها برگردان.

فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل‌بيت عصمت و طهارت قرار بده.

اين عرض ادب را از همه به احسن وجه بپذير.

ثوابي از اين عرض توسلها به ارواح معلمان، بنيانگذاران مراكز مذهب، ذوي‌الحقوق ما، كساني كه كتابهاي علمي نوشتند و ما از آن استفاده مي‌كنيم به بهترين وجه اهدا بفرما.

«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 


[1] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 9.

[2] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 12.

[3] ـ بحارالانوار، ج4، ص43.

[4] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 10.

[5] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 12.

[6] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 179.

[7] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 13.

[8] ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ 1.

[9] ـ سورهٴ فصلت، آيهٴ 11.

[10] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 29.

[11] ـ سورهٴ فصلت، آيهٴ 12.

[12] ـ سورهٴ تكوير، آيات 1 ـ 2.

[13] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 25.

[14] ـ سورهٴ الرحمن، آيهٴ 54.

[15] ـ كافي، ج1، ص34.

[16] ـ سورهٴ فاطر، آيهٴ 1.

[17] ـ بحارالانوار، ج45، ص177.

[18] ـ مفاتيح‌الجنان، دعاي كميل.

[19] ـ سورهٴ مريم، آيهٴ 74.

[20] ـ بحارالانوار، ج30، ص294.

[21] ـ بيت‌الاحزان، ص111.

[22] ـ حيات الامام الحسين(ع)، ج2، ص301.

دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات

محتوى الويب