پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی در ادامه سلسله مباحث اخلاقی خود که روزهای پنجشنبه به صورت آنلاین برگزار می گردد، اظهار داشت: موضوع علم اخلاق، بحث نفْس است و در هر علمی مهمترین و اصلیترین بحث شکافتن و تحلیل و بررسی خود موضوع است که ماهیت موضوع چیست؟ و احکام وجودی آن کدام است؟ لذا زیرساختیترین بحث در مباحث علمی شناخت موضوع به لحاظ ماهیت، هویت و احکام وجودشناسی آن است.
وی بیان داشت: انسان یک موجود پیچیدهای است که به لحاظ موضوع علم اخلاق این انسان باید شناخته بشود. در قرآن کریم برای این انسان دو فهرست و دو لیست طولانی و بلند در بُعد خیر و کمال و سعادت و فوز و فلاح و ﴿أَحْسَنُ مَقیلاً﴾[1] و نظایر آن آمده است و در فهرستی دیگر و لیستی دیگر که آن هم بسیار بلند است و ناظر به اوصاف مذموم انسانی است از مرحله «أَسفل سافلینی» تا داشتن مرحله «اعلی علیینی» این دو لیست و دو فهرست هست. به هر حال این دو ویژگی که در دو طیف برای انسان هست را ما چگونه برای یک موجود به نام نفْس انسانی بخواهیم ارزیابی کنیم؟ سرّ اینکه دانشمندان غرب با تحقیقات فراوان به این نتیجه رسیدهاند که انسان موجود ناشناخته است به حق هم همینطور است، احدی نمیتواند این انسان را آنگونه که هست معرفی کند جز خالق و پروردگار او که او را آفریده است و به جهات وجودی او کاملاً آشنا است.
حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی با بیان اینکه ورود به مباحث اخلاقی بدون شناخت این ماهیت پیچیده و عمیق و گسترده شدنی نیست، اظهار داشت: خدای عالم در سوره مبارکه «تین» چهار سوگند یاد میکند و به این شگفتی و ایجاب در آفرینش انسانی توجه میدهد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» ﴿وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ ٭ وَ طُورِ سینینَ ٭ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمینِ ٭ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ ٭ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ﴾؛[2] چهار قَسم به چهار امر که هر چهار امر را طبق آنچه که در تفاسیر آمده است و مفسّرین گرامی بیان داشتهاند به چهار مکان یا مکانت است، بعد از چهار سوگند یک حرف را خدای عالم و یک سخن محکمی را خدای عالم بیان میکند که باید در باب آن سخن، سخنهای فراوانی گفته بشود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ گرچه همه موجودات از قوام خاص و از استحکام و از قدرتمندی در نهاد خود برخوردار هستند، اما انسان نه تنها از قوام و استحکام ذاتی برخوردار است بلکه آنچه که برای انسان خدای عالم در نظر گرفته است ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ است؛ یعنی از این برتر و بالاتر موجودی قابل فرض نیست، یک موجود که الهی باشد، جبروتی باشد، ملکوتی باشد، مُلکی باشد، در همه اقالیم وجود حضور داشته باشد و هیچ پهنهای از پهنههای هستی نباشد، مگر اینکه انسان سلطان آن پهنه باشد، این بسیار شگفت است و نشان از اعجابی است که در این وجود، وجود دارد.
وی اظهار داشت: آنچه که باید در این رابطه باز دقت کرد این است که این ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ بودن در خصوص انسان به گونهای است که چه در جنبه مثبت حرکت بکند و چه در جنبه منفی، با همین قوام وجودی هر دو بخش میتواند متفرع و مترتب باشد. این ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ بودن در انسان به گونهای است که اگر بخواهد از ملک پرّان شود برای او امکانپذیر است و اگر بخواهد از شیطان پایینتر بیاید باز برای او هم امکانپذیر است. این یک خط مستقیمی است که وسط و میانه آن را خدای عالم به ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ بودن یاد کرد.
این استاد حوزه و دانشگاه بیان داشت: این ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ بودن جنبه مثبت نیست که برخی از مفسّرین یاد کردهاند، نه! بلکه ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ بودن ناظر به اصل این وجود است، این ماهیت وجودی است. ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ بودن کمال کسبی نیست بله، یک هویتی است که این هویت به لحاظ مرتبه وجودی از بهترین قوام و استحکام برخوردار است. اما آیا این قوام و استحکام در جهت رفعت و صعود و مرتبت برتر اندوختن است یا در جهت هبوط و سقوط و درکات نازل را طی کردن است؟ این ﴿أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾ بودن میتواند هر دو را تحمل کند، تاب تحمل هر دو جهت را دارد، اما اینکه انسان به جهت رفعت و صعود توجه کند یا به جهت درکه و استدراج به تعبیر قرآنی باشد این بستگی به خود انسان دارد؛ ولی این وجود را باید اینگونه شناخت.
ایشان در ادامه اظهار داشت: اگر وجود مَلکی شد، نوری شد، این موجود یک موجود است که همواره در حال تسبیح و تقدیس است و به سمت نازل و به سمت دانی و سافل حرکت ندارد، در درجه خود هست: ﴿وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ﴾[3] و اگر در مرحله جمادی و نباتی و عنصری است آن هم در حدّ خود است «و لاغیر». نه آن بالا میآید و نه این پایین میآید. هر کدام در مرتبه خود هستند. اما این موجودی که در حدّ استوا قرار دارد، در حدّ اعتدال قرار دارد، آن که قوام وجودی و استحکام وجودی او در حدّ اعلا است، این هم میتواند از این قوّت وجودی به صورت فرصت استفاده کند و رفعت بیابد یا به صورت تهدید استفاده کند و سقوط پیدا کند.