پایگاه اطلاع رسانی اسراء: مراسم بزرگداشت یکصدمین سالروز ولادت شهید مطهری با موضوع شهید مطهری و انقلاب جهانی اسلام عصر یکشنبه ۱۳ بهمن ماه در فرهنگسرای ارسباران با قرائت پیام آیت الله العظمی جوادی آملی برگزار شد.
متن کامل این پیام به شرح زیر است:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِيِّين سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء (عَلَيْهِما آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء) بِهِمْ نَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».
مقدم شما فرهيختگان، دانشوران و اهالی فرهنگ و شیفتگان و پروانگان شمع وجود معلمی فرزانه و فروزنده را به همایش یکصدمین سال روز میلاد استاد شهید مرتضی مطهری رحمه الله علیه گرامي ميداريم، اعياد فجر پیروزی انقلاب اسلامی، که یادآور مجاهدتهای شهید مطهری، دوشادوش استاد و پیر مدرسه و مکتبشان حضرت امام خمینی قدس سره شریف است را تهنيت عرض ميکنيم و از همه بزرگواراني که در اقامه اين همایش تلاش و کوشش کرده و ميکنند، حقشناسي میکنم. سعي همه ـ إِنْشَاءَاللَّه ـ مشکور و مورد عنايت پروردگار باشد!
علم از آن جهت كه نور است و سازنده عالم و معلوم است از بهترین ره آورد انبیای الهی است آنچه كه عالم را میسازد علم است، آنچه كه باعث تحول در معلوم است علم است. عالم وقتی جهان را خوب بشناسد جهان را خوب اداره میكند. در كتابهای فلسفی و منطقی اصطلاحاً ارسطو را معلم اول میگفتند و فارابی را معلم ثانی ولی مرحوم صدرالمتألّهین در بخشهای اصول كافی و مفاتیحالغیب و این كتابهای نهایه ایشان میفرمایند معلم اول وجود مبارك پیغمبر(صلوات الله علیه) است و معلم ثانی وجود مبارك حضرت امیرالمؤمنین(علیهما آلاف التحیة والثناء) است؛ اینها هستند كه جهان را خوب تفسیر كردند یك، انسان را خوب تبیین كردند دو، رابطه انسان و جهان را هم خوب تشریح كردند سه، لذا هم ذات اقدس الهی وجود مبارك پیامبر را به عنوان معلم كتاب و حكمت معرفی كرد و فرمود: ﴿هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی اْلأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَكِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾[1] و هم خود پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) فرمود: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[2] و باز از آن جهت که علم، نور است از بین نمیرود و به تناسب مختصات محل قرارگیری ما از منبع نورانی از آن بهرهمند یا بینصیب خواهیم بود.
وجود مبارک استاد شهید مطهری، آیینهای بود که نور علم، حضرت رسول(صلوات الله علیه و آله) و ائمه معصومین(علیهم و علی آلهم آلاف التحیه و الثناء) در آن تابید و منعکس شد و چون این نور نوری ازلی است پس محدود به زمانه ما نیست و بهرهمندی ما از وجود ایشان به مختصات زمانهای که ایستادهایم، یک صد سال از سال تولد ایشان است ولی این نور علم تا قیامت پابرجاست.
این ویژگی در بین تعداد معدودی از علما و شهدای غیرمعصوم وجود داشته و خواهد داشت و در وجود مبارک شهید مطهری در غایت آن تبلور یافته است به چندین دلیل که بیان خواهد شد:
دلباخته قرآن و سرسپرده عرفان
شهید مطهری دلی داشت دلباخته به قرآن، مغزی داشت سرسپرده به عرفان، جانی داشت وابسته به برهان؛ متفکر و اهل دل و اهل معنی بود. آنچه در تمام برخوردها با شهید مطهری کاملاً محسوس بود، چه در جلسات خصوصی و چه در حضور استاد، حرّیت و آزادگی شهید مطهری بود. او دلی آزاد و مغزی آزاد داشت و قهراً دارای زبان و قلمی آزاد بود.
معلمان قوی
اما خصیصه شاخص دیگر شهید مطهری(ره) این است که: عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى[3]. این معلمانی داشت که واقعاً شدیدالقوی بودند. در آغاز که مرحوم ابوی گرامی ایشان بود که به اعتراف شهید، مدیون و مرهون آن وجود مبارک و روح ثقیل بود که ولدی این چنین، تولد و تربیت کردند، در دوران تحصیل نیز از یک سو امام راحل(ره) بود که او در حد خود واقعاً در این عصر شدیدالقوی بود، یکی هم علامه طباطبائی بود که او هم شدیدالقوی بود. قوای علمی و عملی اینها در کمال شدت فعال بود.
مرحوم علامه طباطبایی(ره) معتقد بود که وقتی کسی حرف معقولی دارد و مقبولیت اجتماعی دارد، این باید در دو سطح یا سه سطح حرف بزند. بعضی از این بزرگان ما؛ چه در فقه، چه در فلسفه، اینها دارای یک سطحی اند. یعنی مثلا بزرگان قبلی؛ حکیم سبزواری، حکیم آقا علی نوری، بالاتر مرحوم صدرالمتألهین، اینها یک قلمه اند. اینها فقط برای خواص چیزی می نویسند.
اما مرحوم علامه طباطبائی اینچنین نبود. هم المیزان و تعلیقات اسفار و مانند آن می نوشت، هم آموزش دین بچه های مدرسه، این کار آسانی نیست اینکه آدم بتواند مطالب عقلی عمیق را رقیق کند تا بچه بفهمد خیلی سخت است. هم کار، کار سختی است، هم تنزل دادن از آن، مستصعب و سخت تر این کار را مرحوم علامه کرده بود. شهید مطهری هم شاگرد این علمه شدیدالقوی بود. یاد گرفت چگونه قلم بزند. هم آن مطالب عمیق نوشتند، هم کتاب رقیق داستان راستان! کسی نیست که داستان راستان را بخواند و نفهمد. برای همه قابل فهم است. این دو سطح یا سه سطح سخن گفتن از همان جا گرفته شده.
خون پرثمر
وجود مبارک حضرت امیر یک وقتی فرمود: العلماء باقون ما بقی الدهر که قبلاً علماء را در خطبه شقشقیه معرفی کرد که: لَوْ لَا ... مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أن لا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ[4]. این عالمانی که تعهد سپردهاند و جلوی ظلم را می گیرند؛ با قلمشان، بیانشان هم جلوی ظلم سیاسی را می گیرند، هم جلوی ظلم اجتماعی را می گیرند، هم جلوی ظلم اقتصادی را می گیرند که این بزرگوار در هر سه بخش کار کرده است؛ این عالمان، این العلماء در پایان نهج البلاغه می شود العُلَماءُ باقونَ ما بَقِيَ الدَّهرُ[5]. وگرنه آن جمله، تزیین اعلامیه برگ فوت است!! شما کمتر اعلامیه ای می بینید که مال عالمان دین باشد و این لقب در آن نباشد، اما کدام علماء؟ آن علمائی که تعهد سپردند.
اینکه وجود مبارک حضرت امیر فرمود: علماء متعهداند جلوی ظلم را اعم از ظلم سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی بگیرند. شهید مطهری هم در برابر ظلم سیاسی مبارزه کرده، زندان رفته؛ هم در برابر ظلم اجتماعی مبارزه کرده هم در برابر ظلم فرهنگی مبارزه کرده، هم در برابر ظلم اقتصادی.
مبارزه با ظلم اقتصادی به این نیست که یکی را بگیری، یکی را ببندی! بلکه طرح اقتصادی دادن، جلوی ظلم اقتصادی را گرفتن است حرف عالمانه زدن، اخلاق اقتصادی را گسترش دادن، و راه حل نشان دادن است. شما با این سرمایه و با این راه حل علمی می توانید جلوی کظه ظالم و سغب مظلوم را بگیرید. اینگونه از علماء که تعهد الهی را عمل کرده اند؛ در پایان نهج البلاغه مشمول آن بزرگداشت حضرت امیر(ع) هستند که العلماء باقون ما بقی الدهر.
بنابراین لَوْ لَا ... مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أن لا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ؛ این علماء می شوند العلماء باقون ما بقی الدهر که از مصادیق روشن و شفاف این دو تعبیر، شهید بزرگوارمان، شهید مطهری(ره) است.
ماهر و توانا در تحلیل مطالب
ویژگی دیگر شهید مطهری (رضوانالله علیه) در تحریر و تحلیل بود؛ یعنی اگر میخواست مطلبی را بررسی کند و اثری را به منشأ آن استناد دهد، تمام جوانب قضیه را با تحلیل بررسی میکرد، آنگاه با نفی و اثبات ثابت میکرد که این اثر مال آن امور نیست مال این شیء خاص است. شهید مطهری در راه تحلیل خیلی ماهر و توانا بود، یعنی میشکافت و دوباره میبافت. گرههای کور را که دیگران نمیدیدند شهید مطهری میدید، آن گره را باز میکرد و نشان میداد و دوباره میبافت. این هنر در شهید مطهری بود. منشأ این توان هم از نظر قرآن کریم، شرح صدر است. انسانی که دارای شرح صدر است چشم و دلش بیناست، وقتی که چشم و دل بینا بود نقطه کوری نمیماند. شهید مطهری برای متن عالَم، شارح خوبی بود و برای متن جهان، مفسر خوبی.
هنر فلسفی استاد مطهری
هنر فلسفی شهید مطهری نه تنها این بود که توانست فلسفه ملاصدرا را از اساتید بنام بفهمد یا فلسفه غرب را با مطالعه عمیق ادراک کند، بلکه هنر اصلی او این بود که در حوزه فلسفه صاحبنظر بود. ایشان میتوانست بین آنچه که از غرب به شرق آمده است و آنچه در خود شرق ذخیره است، داوری کند و در پرتو آن تحلیل عمیق، اوج فلسفه شرق را با حضیض فلسفه غرب بررسی کند و درست تحلیل کند. مرحوم مطهری میکوشید با برهان ثابت کند که فلسفه شرق از مدیریت علمی و برهانی برخوردار است. آنچه را که استاد علامه طباطبایی در خصوص خلاصه افکار اندیشمندان غرب و تسلط حکمت شرق در جلسات خصوصی بیان میکرد، مرحوم مطهری خوب مییافت و به قلم خوب تقریر میکرد. حضور شهید مطهری در جلسات خصوصی درس استاد علامه برای همه ما تازگی داشت. شبی که استاد مطهری برای شرکت در جلسات خصوصی به قم میآمدند، آن جلسه پربارتر و پربرکتتر بود، زیرا سؤالهای عمیقی طرح میکردند که در قبال آن، همه از استاد علامه جواب عمیقی دریافت میکردند و ایشان مایه برکت سؤال بود.
در پایان به نسل حاضر و آیندگان توصیه میکنم برای شناخت خاستگاه و حقیقت انقلاب اسلامی به مطالعه کتابهای شهید مطهری همت گماشته و ابعاد شخصیت والای این عالم فرزانه به عنوان یکی از مهمترین نظریهپردازان حکمت اسلامی در عصر جدید را مورد مطالعه قرار دهند.
«غَفَرَ اللَّهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه»