به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی اسراء: همزمان با 27 آذر ماه، روز وحدت حوزه و دانشگاه، مراسم گرامیداشت وحدت حوزه و دانشگاه به همراه آئین رونمایی از دو کتاب «فطرت» و «معاد» برگرفته از آثار آیت الله العظمی جوادی آملی با پیام تصویری معظم له در محل سالن جلسات سازمان سمت برگزار شد.
آیت الله العظمی جوادی آملی در پیام خود به این مراسم، با اشاره به برکات وحدت حوزه و دانشگاه بیان داشتند: وحدت که منشأ صحت و کمال است، قراردادی نیست. با نشست و کنگره و امثال آن وحدت امضا نمیشود. وحدت یک گوهر درونی است که باید از آن پاسداری کرد. ما یک حقیقت هستیم در چند آینه. فطرتهای ما یکی، معاد ما یکی، مبدأ ما یکی، وحی و نبوت ما یکی و مهمتر از همه که از نظر راهبردی ما را به همه معارف یاد شده میرساند، فطرت ماست که ما یک حقیقت هستیم.
ایشان تاکید داشتند: اگر فضای دانشگاهی، معرفتشناسی را در تنگنای حس و تجربه ببندد و بگیرد و گرفتار کند، وحدت و حوزه و دانشگاه مقدور نیست.
متن کامل پیام معظم له به شرح زیر است؛
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين وَالْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِيِّين سِيَّمَاخَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء عَلَيْهِما آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء بِهِمْ نَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».
مقدم شما اساتيد، نخبگان، فرهيختگان علمي و دانشگاهي را گرامي ميداريم. در آستانه وحدت حوزه و دانشگاه هستيم؛ همانند ايام وحدت براي ما بسيار خجسته و بالنده است. اميدواريم اين وحدت زمينه برکتهاي فراواني را فراهم بکند. مراسم بازگشايي بعضي از کتابها به نام فطرت و معاد است، آن را هم أرج مينهيم و از تلاش و کوشش همه شما بزرگواران و اساتيد فرهيخته حقشناسي ميکنيم و از سعي بليغ استاد بزرگوار آيت الله دکتر احمد احمدي سپاسگزاريم و از همه همکارانشان حقشناسي ميکنيم و از ذات أقدس الهي مسئلت ميکنيم، همه شما را مشمول عنايت ويژه ولي عصر(أَرْوَاحَنَا فِداه) قرار دهد!
مستحضر هستيد که وحدت، گاهي در قبال کثرت است؛ بحث فلسفي عميقي دارد، بحث با برکتي است، چون هم کثرت، حقيقي است هم وحدت حقيقي است؛ گرچه سازنده آن کثرت، اين وحدت است و نقصي در آن کثرت نيست، زيرا کثرت مظاهر أسماي حسناي خداي سبحان هستند که ﴿أَيّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الأسْماءُ الْحُسْنَي﴾،[1] ﴿وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها﴾،[2] اين کثرت به نِعَم الهي برميگردد و اين کثرت به مظاهر أسماي الهي رجوع ميکند و نه نقص دارد و نه عيب؛ اما آن وحدتي که محمود و ممدوح است و حوزه و دانشگاه براي آن تلاش و کوشش کرده و ميکنند در مقابل کثرت نيست، در مقابل اختلاف است. وحدت براي نظام هستي سلامت است، اختلاف عيب است و نقص. کثرت در مقابل اين وحدت نيست، کثرتي که مظاهر أسماي الهي هستند، وحدت را پاسداري ميکنند؛ اما اختلاف وحدتشکن است.
يک بيان نوراني از علي بن ابيطالب(سَلامُ الله عَلَيْه) است که در نهجالبلاغه اين بيان آمده که حضرت به کسي خطاب ميکند، ميفرمايد: در امت اسلامي هيچ کسی مردم را به اندازه من به وحدت دعوت نميکند و هيچ کسی در سنت و سيره و سريرت خود به اندازه من واحدانه فکر نميکند و عمل نميکند: «وَ لَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَي جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلّي الله عليه و آله و سلّم) وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي».[3] آنگاه ميفرمايد اختلاف در مقابل وحدت است، نه کثرت در مقابل وحدت. اين اختلاف يک بيماري است که هم به سلامت آسيب ميرساند، هم به کمال گزند وارد ميکند؛ نه ميگذارد جامعه سالم باشد، جامعه را عيبناک ميکند، نه ميگذارد جامعه کامل باشد و در نقص جامعه ميکوشد. ميفرمايد اين مطلب را من از نظر تاريخ نميگويم، از نظر سنت الهي ميگويم؛ چون اگر از نظر تاريخ باشد، نسبت به گذشته رواست؛ اما نسبت به آينده پيشبيني تاريخ کار آساني نيست؛ ولي از منظر سنت الهي که نه تحويلپذير است و نه تبديل را تحمل ميکند: ﴿فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلاً﴾؛[4] اين گذشتهاش همانند آينده، آينده آن همانند گذشته است؛ لذا حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَيْراً مِمَّنْ مَضَي وَ لاَ مِمَّنْ بَقِيَ»؛[5] نه در گذشته سنت الهي اين بود که جامعه از اختلاف طرْفي ببندد، نه در آينده «الي يوم القيامة» هيچ ملتي، هيچ جامعهاي، هيچ أحدي از اختلاف طرْفي نميبندد: «لَمْ يُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَيْراً مِمَّنْ مَضَي وَ لاَ مِمَّنْ بَقِيَ».
مطلب ديگر آن است که اين وحدت که منشأ صحت و کمال است، قراردادي نيست. با نشست و کنگره و امثال آن وحدت امضا نميشود. وحدت يک گوهر دروني است که بايد از آن پاسداري کرد. ما يک حقيقت هستيم در چند آينه. فطرتهاي ما يکي، معاد ما يکي، مبدأ ما يکي، وحي و نبوت ما يکي و مهمتر از همه که از نظر راهبردي ما را به همه معارف ياد شده ميرساند، فطرت ماست که ما يک حقيقت هستيم. چنين نيست که زبان و زمان، عصر و مصر ما را پراکنده کند. خداي سبحان ما را از يک حقيقت ﴿مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾[6] خلق کرده است؛ يعني از يک گوهر و همه ما را با علوم ميزبان مجهّز کرد. خدا ما را بدون علم نيافريد. خدا ما را همانند لوح نانوشته خلق نکرد. بسياري از اسرار دروني و رازهاي بيروني را به عنوان امانت الهي در درون ما نهادينه کرد که فرمود: ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾;[7] آنگاه به آسمان و شمس و قمر آسمان، به زمين و فراز و فرود زمين، به سازنده آسمان و سازنده زمين، به جان آدمي و بنيانگزار جان آدمي، يازده بار سوگند خورد؛ يعني به کل اسرار نظام قسم خورد، اين خداي اسرارآفرين به همه اين اسرار يازدهگانه قسم خورد که انسان، طهارت او، پاکدامني او، ضامن سلامت اوست. فطرتش را سالم نگه ميدارد، در معاد به بهترين وجه پيش پروردگار برميگردد.
پس اين وحدت قراردادي نيست، اين ساختار دروني ماست که اميدواريم حفظ بکنيم و بهترين راه حفظ اين وحدت، يک بخش از آن به علم برميگردد، يک بخش از آن به عمل. اگر فضاي دانشگاهي، معرفتشناسي را در تنگناي حس و تجربه ببندد و بگيرد و گرفتار کند و زندان ببرد، وحدت و حوزه و دانشگاه مقدور نيست، زيرا او درباره حس و تجربه بسنده ميکند و دانشگاه و حوزهها درباره معرفت و شناخت، هم از حس و تجربه مدد ميگيرند هم از تجريد نيمه تجربي رياضي مدد ميگيرند، هم از تجريد کلامي کمک ميگيرند، هم از تجريد فلسفي مدد ميگيرند هم از تجريد عرفان نظري کمک ميگيرند. اين راه با دين و وحي و نبوت و معاد سازگار است؛ اما کسي که معرفتشناسي او فقط حس و تجربه باشد، نتيجه و خروجي آن هم اين است که ﴿لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً﴾،[8] ﴿أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً﴾،[9] اين دو آيه نشان ميدهد که خروجي حصر معرفتشناسي در حس و تجربه حسي، اين است که ـ مَعَاذَالله ـ خدا اثباتپذير نيست، معاد اثباتپذير نيست، فطرت اثباتپذير نيست، چون به آزمايشگاه موش و غير موش درنميآيد؛ ولي اگر معرفتشناسي اعم از حسي و تجربي و تجريدي و نيمه تجريدي و برتر از همه اينها تجريدي تام عقلي باشد، آنگاه اين وحدت موجود حفظ ميشود و خروجي فراواني دارد.
اما درباره مسئله معاد، مستحضر هستيد که دين به ما اين پيام را از ذات أقدس الهي ميرساند که انسان يک دشمن دارد به نام مرگ و ساختار آفرينش او اين است که انسان مرگ را ميميراند نه بميرد. با مُردن از پوست به در ميآيد نه بپوسد و گورستان آخر خط نيست، يک معبر بيش نيست که بعد از او خبرهاي فراواني است. تعبير لطيف و دلپذير قرآن کريم اين نيست که «کل نفس يذوقها الموت»، هر کسي را مرگ ميچشد؛ تعبير دلنشين قرآن کريم اين است: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾؛[10] هر کسي مرگ را ميچشد. مستحضر هستيد که هر ذائقي مذوق را هضم ميکند. اگر شربتي، چايي، آبي به انسان دادند او نوشيد، اين ذائق و نوشنده، آن مذوق را هضم ميکند، نه به عکس. ما هستيم که مرگ را هضم ميکنيم و ديگر مرگي نيست، ما هستيم در برزخ ما هستيم و مرگ نيست، در ساهره معاد ما هستيم و مرگ نيست ـ إِنشَاءَاللَّه ـ در قلمرو بهشت ما هستيم و مرگ نيست. انسان يک موجود أبدي است. اين موجود أبدي ثابت ميشود، نه ساکن، لذا خستگي در او راه ندارد. گرچه اين تشبيه گوياي تام نيست؛ اما ميتوان به عنوان تقريب ذهن گفت، اگر گفتند دو دو تا چهارتا چند سالش است؟ ميگوييم اين ثابت است نه ساکن، چون ساکن نيست، نه متزمّن است، نه متمکّن. زمان و زمين ندارد، خسته نميشود، چون ثابت است. ما به دارالقرار بار مييابيم و قرار ميگيريم و ثابت ميشويم، نه ساکن، لذا در ما خستگي نيست. اين تعبير دلپذير قرآن که ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ ما را ميرساند به اينکه هرگز نميميريم، نه «هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق»،[11] آنها يک زندگي برتر و والاتري دارند. طبق بياني که مرحوم کليني(رِضْوَانِ اللَّهِ تَعَالَي عَلَيْه) در جلد دوم اصول کافي از معصوم(سَلامُ الله عَلَيْه) نقل ميکند، ميفرمايد کسي که عاشقانه خدا را عبادت کند، اين فاضلترين و برجستهترين و بزرگوارترين مردم است، امام معصوم فرمود: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا»؛[12] فاضلترين مردم کسي است که به نماز عشق بورزد، به عبادت که خدمت خلق است، عشق بورزد، با او معانقه کند، دست به گردن باشند، گردن يکديگر را بگيرند، مباشرت کنند. از اين بيان نوراني امام که کليني نقل کرد، خيام و امثال خيام تربيت شدند که ميگويد:
خاطر خياط عقل گرچه بسی بخيه زد ٭٭٭ هيچ قبايی ندوخت لايق بالای عشق[13]
عقل هر چه بخواهد حکيمانه و فيلسوفانه بينديشد، خياطي کند، قبايي که به اندام رساي عشق باشد، نميتواند بدوزد.
خاطر خياط عقل گرچه بسی بخيه زد ٭٭٭ هيچ قبايی ندوخت لايق بالای عشق
اين بيان نوراني امام است که فرمود: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا».
سخن دلپذير خداي عالم و آدمآفرين اين است که انسان مرگ را ميميراند. ما هستيم و مرگ نيست و براي أبد ميمانيم و ثابت هستيم. يک موجود ثابت أبدي، کالاي أبدي ميخواهد. آن کالاي أبدي عقل سالم است و قلب سالم است و عمل سالم است و سياست سالم است و اقتصاد سالم است و جامعه سالم است. چقدر امام باقر(سَلامُهُ اللَّهِ وَ صَلَوَاتُ عَلَيْه) سخنان زيبا فرمود که «لَا عِلْمَ كَطَلَبِ السَّلَامَةِ وَ لَا سَلَامَةَ كَسَلَامَةِ الْقَلْبِ وَ لَا عَقَلَ كَمُخَالَفَةِ الْهَوَي ... وَ لَا مَعْرِفَةَ كَمَعْرِفَتِكَ بِنَفْسِك»![14] اين بيانها نشان ميدهد که معرفتشناسي و فطرتشناسي و معادشناسي در دامنه توحيد و وحي و نبوتشناسي از بهترين علوم و معارف هستند که هم دنياي ما را تأمين ميکنند هم آخرت ما را. هرگز نگوييم فلان شخص چنين کرد، فلان شخص چنين ميگويد. همواره بگوييم خدا چنين فرمود، پيامبر او چنين آورد، ائمه چنين گفتند، علي و اولاد علي(صَلَوَات اللَّهِ وَ سَلامُه عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين) چنين گفتند. شما بزرگواران، اساتيد دانشگاه با دانش مشعوف و مأنوس هستيد. شما دانشجويان در صحابت علم و در رفاقت دانش هستيد.
اميدواريم اين سفره و مائده و مأدبه ديني که به برکت انقلاب اسلامي گسترد شد، همه شما بتوانيد به معارف الهي بيش از گذشته باز يابيد و جامعه روشن ما را روشنتر کنيد، جامعه متحد ما را متحدتر کنيد، کشور امن و با امنيت ما را به سلامت به مقصد برسانيد و با حوزه و دانشگاه که با هم فکر ميکنيد، بتوانيد با هم، در صحابت هم، در رفاقت هم، اين نظام اسلامي را به دست صاحب اصيل و اصلي خود بسپاريد!
مجدداً از همه شما عزيزان و بزرگواران حقشناسي ميکنيم و از تمام کساني که در بزرگداشت اين محفل تلاش و کوشش کردهاند، سپاسگزاريم و از ذات أقدس الهي مسئلت ميکنيم نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملکت ما را، حوزه و دانشگاه ما را در سايه امام زمان، حفظ بفرمايد!
روح مطهر امام راحل و شهدا را، با اوليايش محشور ميشود!
خطر بيگانگان را به خود آنها برگرداند و اين نظام را تا ظهور صاحب اصلي و اصيلش از هر گزندي محافظت بفرمايد!
«غَفَرَ اللَّهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه»
[1]. سوره إسراء، آيه110.
[2]. سوره نحل، آيه18.
[3]. نهج البلاغة(للصبحي صالح), نامه78.
[4]. سوره فاطر، آيه43.
[5]. نهج البلاغة(للصبحي صالح), خطبه176.
[6]. سوره زمر، آيه6؛ سوره نساء، آيه1؛ سوره انعام، آيه98.
[7]. سوره شمس, آيات7 و8.
[8]. سوره بقره، آيه55؛
[9]. سوره نسا، آيه153.
[10]. سوره آلعمران، آيه185؛ سوره انبيا، آيه35.
[11]. غزليات حافظ، غزل شماره11؛ «هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق ٭٭٭ ثبت است بر جريده عالم دوام ما».
[12]. الكافي (ط ـ الإسلامية)، ج2، ص83.
[13]. ديوان اشعار عطار، غزل شماره449.
[14]. تحف العقول، ص286.