پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حجت الاسلام و المسلمین سید محمد طباطبایی پور عضو هیات علمی پژوهشکده علوم عقلی پژوهشگاه علوم وحیانی معارج در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی اسراء به مناسبت شهادت علی بن موسی الرضا علیه السلام، به طرح موضوع «سیمای رضوی در آینه نبوی» پرداخت.
وی در این گفتگو به وظایف شیعیان در مقابل ائمه اطهار علیهم السلام و همچنین شخصیت اخلاقی امام رضا(ع) و مکارم اخلاقی آن امام همام پرداخته است که متن گفتگو را از نظر می گذرانیم.
ــــ شیعیان در مقابل امام رضا علیه السلام و در مقابل ائمه اهل بیت علیهم السلام، چه وظایفی دارند؟
حجت الاسلام طباطبایی:
بسم الله الرحمن الرحيم
ابتدائاً تسليت عرض ميكنيم ايام حزن و اندوه آل الله و مخصوصاً شهادت وجود نازنين هشتمين نيّر آسمان امامت و ولايت وجود مقدس حضرت عليبنموسيالرضا(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء)
يكي از موضوعاتي كه شايد كمتر روي آن بحث شده مسئله سيماي رضوي در آينه نبوي است چون مستحضر هستيد كه به تعبير حضرت استاد جوادی آملی ما نسبت به ائمه اطهار سه وظيفه مهم داريم. وظيفه اول معارف آنهاست كه ما بايد معارف آنها را بشناسيم و بشناسانيم.
نكته دوم مناقب آنهاست كه سجاياي اخلاقي آنها چه بوده است تا بتوانيم آنچه از تحريفاتي كه در تاريخ در رابطه با ائمه به وجود آمده است اينها را بفهميم و تبيين كنيم.
نكته سوم مصائب آنهاست كه در شناخت مصائب آنها هم به مصائب ديگري مبتلا نشويم مصائب ائمه را خوب بشناسيم, بشناسانيم تا آنچه آنها از ما ميخواهند ما بتوانيم انجام وظيفه كنيم.
اما نكته اول در رابطه با معارف اهل بيت عصمت و طهارت: مستحضر هستيد كه وجود مقدس امام رضا(ع) وقتي خدمتشان مشرّف ميشويم به ما گفتند كه شما اين زيارت جامعه كبيره را بخوانيد و اين جمله «محتملٌ لعلمكم» را با قصد انشاء بفرماييد يعني امام! ما ميتوانيم علم شما را تحمّل كنيم كدام علم؟ آن علمي كه از علمالوراثه به آنها رسيده است نه از علمالدراسهاي كه آنها ياد گرفته باشند.
مناقب آنها را هم بايد بشناسيم, همان مناقبي كه به تعبير يكي از همسران پيامبر درباره وجود نازنين حضرت ختمي گفته بود «كان خُلقه القرآن» خُلق و خوي پيامبر, خلق و خوي قرآني بود و از آنجايي كه وجود نازنين امام رضا(ع) فرزند پيامبر است و كلّهم نورٌ واحد ايشان هم «كان خلقه القرآن» خلق و خوي ايشان هم قرآني بود چرا؟ حالا عرض ميكنيم كه چرا خلق و خوي امام(ع) قرآني بود.
در مصائب آن حضرت هم بايد يك نگاه ديگري داشته باشيم كه گاهي متأسفانه شبهاتي را بعضي از افرادي كه در جامعه صاحب منبر و تريبون هستند اين مصائب امام رضا(ع) را بدون مطالعه بيان ميكنند كه بنده خودم قضاياي تلخي در اين زمينه دارم كه چرا امام رضا(ع) را امام غريب ميگويند كه هنوز بعد از هزار و چند صد سال با داشتن اين همه بارگاه با جلال و جبروت، امام رضا هنوز امام غريب است و چرا امام را عالم آلمحمد ميگويند با اينكه قبل از امام رضا(ع) امام باقر(ع) و امام صادق(ع) حداقل چهار هزار شاگرد داشتند. فضاي علمي آن زمان خيلي گستردهتر از فضاي علمي دوران امام رضا(ع) بود در بررسي ترسيم كلّي مبارزه معصومين كه مطلب اول از معارف آنهاست متأسفانه ما تحليل غلطي را در تاريخ داريم هم از نظر علمي و هم از نظر عملي، وقت نميگذاريم در رابطه با تحليل زندگي اهل بيت عصمت و طهارت مطالعه دقيق داشته باشيم در بررسي ترسيم كلّي مبارزه معصومين حداقل هفت مرحله رسيده است تا زمان امام رضا(ع) كه ايشان در دوران امامت بيست سالهشان با اينها مواجه بودند.
ــــ لطفا این مراحل را بیان بفرمایید:
حجت الاسلام طباطبایی:
مرحله اول بعد از رحلت نبيّ مكرّم اسلام است مرحله دوم بعد از شهادت حضرت زهرا(س) تا قبول حكومت از طرف حضرت علي(ع) مرحله سوم حكومت علوي تا صلح امام مجتبي(ع) مرحله چهارم از زمان امام حسن تا قيام كربلا، مرحله پنجم از سال 61 هجري تا سال 135 هجري و مشكلات موجود در آن زمان و برهه و مشكلات علمي و عملي كه امام باقر و صادق(ع) داشتند و مرحله ششم از سال 135 هجري تا 203 هجري بود يعني دوران امامت امام كاظم و امام رضا(ع) و مشكلات آن زمان و تشريح تدابير امام رضا(ع) در القاء معارف توحيدي و معارف امامت همان دو محوري كه وجود نازنين حضرت ختمي براي آن مبعوث شدند «قولوا لا إله الاّ الله تفلحوا» اين شعار اول پيامبر بود كه فرمودند مردم لا اله الاّ الله بگوييد تا رستگار بشويد. شعار اول پيامبر توحيد بود و شعار آخر پيامبر تشريح امامت بود ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي﴾ و شعار دوران سخت بيست ساله امامت امام رضا(ع) از توحيد شروع ميشد و تا تشريح امامت تبيين ميشد و دوره هفتم شروع حكومت مأمون بود ما اين دوران را اگر دقيقاً يك تحليل اجمالي داشته باشيم جايگاه و فعاليّتهاي علمي و عملي امام رضا(ع) را كاملاً ميتوانيد تصوّر كنيم و برگ صحيحي از تاريخ اسلامي را در همين دوران داشته باشيم و شبهاتي كه بعداً به وجود آمد و تا امروز اين شبهات هست و تعداد زيادي از اينها هنوز حل نشده است به اين شبهات برسيم.
محور بحث ما در دوره ششم و هفتم مبارزه معصومين است يعني دوره امام كاظم مخصوصاً دوره امام رضا(ع)
ــــ چرا؟
حجت الاسلام طباطبایی:
براي اينكه دوره 140 ساله از شهادت حضرت ابيعبدالله(ع) در سال 61 هجري تا زمان ولايت عهدي كه امام رضا(ع) قبول فرمودند يا نكول فرمودند اين دوره، دوره بسيار عظيمي است براي اينكه اين دوره با تمام مشكلاتي كه در آن زمان داشت كشور بزرگ اسلامي بزرگترين كشور آن زمان بود و زمان حكومت خليفه عباسي بزرگترين كشوري بود كه در آن زمان شايد امروز صدها كشور خاورميانه را تشكيل ميدهد. بعد از مرگ هارون دوره بسيار سختي براي مسلمانها و مخصوصاً براي شيعيان پيش آمد براي اينكه از يك طرف شهادت امام كاظم(ع) در ميان شيعيان شروع شده بود و حزن و اندوه شهادت امام كاظم(ع) را مردم تجربه ميكردند و از آن طرف خليفه بهناحقّي چون هارون را از دست داده بودند يعني بزرگترين كشور اسلامي در طول تاريخ اسلام را كه اين زمان شجره طيّبه تشيّع در خطر بود. خب اگر هارون با تمام سعي خود بر اين داشت كه اين ريشه تشيّع را بزند تدبير بسيار عالي و شگفتانگيز امام رضا(ع) نگذاشت درخت تشيّع به دست مأمونها از ريشه زده شود. براي همين ما بايد يك نگاهي ديگري در اين زمان داشته باشيم و آن معرفي شخصيّتهاي مختلف امام رضا(ع) است. ما در اين برهه زمان ميتوانيم ابعاد شخصيتهاي متضاد روحي و رواني امام هشتم(ع) را پيدا كنيم نه اينكه برويم در تاريخ نگاه كنيم و همان را قبول كنيم بايد تاريخ را ورق بزنيم اين زندگي را نگاه كنيم و بتوانيم خشك را از تر جدا كنيم.
اولين شخصيتي كه امام(ع) در اين دوره بعد از شهادت امام كاظم(ع) و مخصوصاً بعد از مرگ هارون در كشور بزرگ اسلامي داشتند شخصيت معنوي آن حضرت است چون اگر كسي معنويّت نداشته باشد و شخصيّت معنوي نداشته باشد او ارزشي ندارد شخصيت معنوي امام رضا(ع) از جلوههاي عبوديّت اوست ما اگر در ژرفاي عبوديّت يك انسان بياييم مطالعه كنيم خواهيم ديد كه آن انساني از نگاه عرفاني و فلسفي و معنوي براي ما مهم است كه در عبوديّت بيشتر كار كرده باشد.
بنده چندتا از اين روايتهايي كه جزء سيره مستمرّه امام رضا(ع) در بُعد معنوي آن حضرت هست از كتاب عيون اخبار الرضا خدمتتان عرض ميكنم فقط به عنوان نمونه. ما بايد خودمان برويم اين روايتها را ببينيم نه اينكه فقط عطري از اين روايتها را به مشام برسانيم و نسيم فرحبخش اين روايات به مشام برسد و جالب اين است كه در آينه اخبار و تاريخ اينها به صورت روايات مستند هم نقل شده است.
يكي از آن روايتها اين است كه در جلد دوم عيون اخبارالرضا صفحه 184 اين است «و كان الرضا(ع) قليل النوم بالليل و كثير الشرح» و جالب است اين گونه روايتها همه «و كان» دارد اين «كان» مستحضريد كه «كان» به معناي ماضي نيست «كان» به معناي استمرار است چنانكه در قرآن كريم ﴿كَانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً﴾ و كذا و كذا، اين «كان» دليل بر سيره مستمرّه است كه سيره مستمرّه امام رضا(ع) اين بود نه اينكه يك دفعه يك خبري باشد. «كان الرضا(ع) قليل النوم بالليل» شبها كم ميخوابيد و بيشتر شبها به عبادت سپري ميكرد، عبادتي كه يك انسان عابدي كه ميخواهد خدايش را عبادت كند آن هم امام رضا(ع) «يحيي أكثر لياليٍ من أوّلها الي الصبح» شبزندهدار بود و احياي آن را از اول شب تا صبح سيره مستمرّه امام رضا(ع) بود و چه نيكو آن عالم ربّاني مرحوم الهي قمشهاي دارند كه :
چه خوش است يك شب بكشي هوا را٭٭٭ به خلوص خواني ز خدا خدا را
به حضور خواني ورقي ز قرآن٭٭٭ فكني در آتش كتب ريا را
«و كان كلامه كلّه و جوابه و تمثّله انتزاعات من القرآن» اين هم باز يك روايت ديگري است. سيره مستمرّه امام رضا از بعد معنوي اين بود كه قرآن بسيار تلاوت ميكرد و انس با قرآن داشت چون انساني كه ميخواهد الگو باشد و الگوست با قرآن است و اگر خلق و خوي پيامبر اين بود كه «كان خلقه القرآن» اينجا معلوم ميشود كه خلق و خوي پيامبر هم قرآني بود و خلق و خوي امام رضا(ع) هم قرآني بود و هر كلامي هم كه از ايشان سؤال ميكردند با قرآن جواب ميداد اين قرآن صامت كه با انسان حرف نميزند قرآن ناطقي چون امام رضا(ع) بايد باشد تا قرآن صامت را به حرف در بياورد و تمثيلهايش را از قرآن بيان ميكرد اين نكته را داخل پرانتز عرض كنم اي كاش در رابطه با تمثيلها و تمثّلات در كلمات اهل بيت يك تحقيق ميشد يك تحقيقي كه تمثّلات و تمثيلات را از كلمات معصومين بگيرند و بيان كنند.
يك روايت سومي عرض كنم كه امام «و كان اذا قام في بلدة عشراً أياماً صائماً لا يفتر و إذا جَنّ الليل بدأ بالصلاة قبل الافطار» سيره مستمرّه شخصيت معنوي امام اين بود كه به نماز اول وقت اهتمام ميورزيد چون خود امام صادق(ع) فرمودند كه شفاعت ما شامل آنهايي كه نماز را سبك ميشمارند نميشود، اين را به عموم مردم نفرمودند، به بستگان درجه اوّلشان فرمودند خب امام رضا(ع) هم جزء بستگان اول امام صادق(ع) ميشد اگر ايشان نماز را سبك بشمارند كه واي به حال ديگران، يكي از معاني سبك شمردن نماز اين است كه نماز را اول وقت نخوانند. امام روزهايي كه روزه داشت نخست نماز ميخواند بعد افطار ميكرد. از امام صادق(ع) سؤال كردند كه كسي كه روزه است بهتر است اول نماز بخواند يا افطار كند؟ امام فرمود من دوست دارم اول نماز بخوانم.
ــــ درباره شخصیت اخلاقی امام رضا(ع) و مکارم اخلاقی ایشان نیز بفرمایید.
حجت الاسلام طباطبایی:
شخصيت دوم، شخصيت اخلاقي امام است، ما ميخواهيم امام را از سيماي پيامبر بشناسيم اگر درباره پيامبر اعظم ما در آيه چهارم سوره قلم وارد شده است ﴿إِنَّكَ لَعَلَي خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ پيامبر تو خلق عظيمي داري، خلق و خوي تو پايدار است، استوار است مثل كوه انعطافپذير نيست. رمز موفقيّت پيامبر را قرآن كريم در آيه 154 آلعمران فرمود: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ﴾ خداوند متعال به پيامبر ميفرمايد تو اگر كمي تندي كني از تو فرار ميكنند اين نرمخويي توست، اين خلق و خوي توست كه مردم اطرافت جمع ميشوند و بزرگان اهل معرفت رمز و راز موفقيّت نبيّ مكرّم اسلام را همين مورد بيان كردند كه اگر پيامبر 23 سال خلق و خوي نرم نداشتند در فتح مكه ﴿يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً﴾ نبود چه اينكه در انبياي گذشته چنين مسئلهاي نبود كه آنها سالها مردم را به دين خدا دعوت ميكردند ولي يك نفر، دو نفر، وجود مبارك نبيّ اسلام 23 سال دوران رسالتش بود، وجود مبارك امام رضا(ع) هم بيست سال امامت را براي مردم به ارمغان آوردند در اين دوران بيست سال اگر خلق و خوي پيامبر نداشتند نميتوانستند اين شجره طيّبه تشيّع را به امام بعدي بسپارند و دوران بسيار عالي و برجستهاي را براي همه به ارمغان بگذارند. وجود مقدس پيامبر هجرت از مكه به مدينه داشت و وجود مقدس امام رضا هجرت از مدينه به مرو، هر دو هجرت با استقلال و تشريفات نبود، پيامبر مجبور شد از مكه به مدينه هجرت كند و آن هم مخفيانه دور از چشم ديگران بالأخره به مدينه تشريف آوردند در مدينه توانستند بيشتر مسائل فروعات دين را بيان كنند، امام رضا(ع) هم از مدينه به مرو تحت الحفظ آورده شد نه اينكه خودش آمده باشد.
او آينه خلق و خوي نبوي داشت ما اگر بخواهيم امام رضا(ع) را از بعد شخصيت اخلاقي بشناسيم بايد خلق و خوي پيامبر را بشناسيم و اگر بخواهيم خلق و خوي پيامبر را بشناسيم بايد انس با قرآن داشته باشيم. از جمله مسائل اخلاقي كه بسيار درباره او مطرح شده است اين است كه كسي را مورد آزار و اذيت قرار نميداد همان گونه كه پيامبر اسلام در مدتي كه در مكه بود به تعبير حضرت استاد فقط فحش ميشنيد، ناسزا ميشنيد، از دوستان از آشنايان تا چه رسد به دشمنان، امام رضا(ع) هم با اينكه همه اين چيزها را ميديدند و در دوران هارون و دوران مأمون بودند همه اينها را با جان ميخريدند تحمل ميكردند.
كلام كسي را قبل از تمام شدن قطع نميكرد اين از عادت بسيار بد ماهاست كه ولو اينكه قبول نداريم اين حرف را، اصلاً گوش نميدهيم، وسط حرفش حرف ميزنيم و قبل از اينكه بفهميم طرف چه گفته، ميآييم نقدش ميكنيم. فهميدن حرفهاي ديگران مهم است نه رد كردن آنها.
نياز نيازمندان را برطرف ميكرد براي اينكه صريح كلام امام معصوم در زيارت جامعه كبيره است «و سجيّكم الكرم» سجاياي اينها كرامت است قبل از اينكه مردم بخواهند، اينها كمك ميكنند و نيازمندي نيازمندان را برطرف ميكنند. نياز حتماً مالي نيست خيلي از نيازهاي علمي است و چه بسا بزرگاني كه خدمت آنها ميرسيدند و مشكلات علمي را برطرف ميكردند نه مشكلات مالي را، بله مشكلات مالي هم به جاي خاصّ خودش. ما نبايد به شرط مزد بندگي كنيم بلكه خواجه شرط بندهپروري داند. در حضور ديگران به چيزي تكيه نميدادند خب اين را از امام رضا(ع) ما بايد بشناسيم گرچه اينها مخصوص ما نيست ولي خب در حضور ديگران به احترام آنها به چيزي تكيه نميدادند.
پاي خودش را نزد كسي دراز نميكرد خب اين از مسائل بسيار ابتدايي اخلاقي آن حضرت بود با خدمتگزاران به نرمي سخن ميگفت و با صداي بلند نميخنديد آيا ما خدمت امام(ع) ميرسيم و عرض ارادت ميكنيم اينها را هم ميدانيم يا نميدانيم؟!
شخصيت ديگر، شخصيت علمي امام است ما شايد امام رضا(ع) را كراماتش را، معجزاتش را، سجاياي اخلاقياش را كم و بيش شنيدهايم اما شخصيت علمي امام يكي از برجستهترين ابعاد زندگي آن حضرت است با توجه به مسائل علمي كه در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) وجود دارد ولي اين امام همام را عالم آل پيامبر معرفي كردند چرا؟ مگر آنها عالم نبودند؟ چرا بودند، چرا امام رضا(ع) را عالم آل پيامبر معرفي ميكنند؟ براي اينكه از زبان گهربار امام معصوم اين صادر شده است همان طوري كه ما نسبت به افراد نميتوانيم لعن و نفرين كنيم چون روايت داريم ما را منع كردند اگر ما به روايات اعتقاد داريم نبايد به همين سادگي كسي را لعن بگوييم به خاطر هر مسئلهاي لعن و نفرين كنيم ائمه فرمودند كه شما حق نداريد به كسي لعن بگوييد ولو دشمنتان، ولو كافر حربي براي اينكه لعن را به كسي ميگويند كه بعد از مرگش از رحمت الهي دور است و اگر امام معصوم به كسي لعن فرمودند شما حق داريد آنها را لعن كنيد چون امام ميداند آنها از رحمت خدا دورند چون امام ميداند شما هم به تبع امام ميدانيد. در زيارت عاشورا از زبان گهربار امام باقر(ع) لعن و نفرين آمده است كه به تعبير بعضي از اساتيد فرمودند اگر نبود اين كلام امام معصوم، ما به خودمان اجازه نميداديم حتي به قاتلين امام هم لعن و نفرين كنيم، پس لعن و نفرين بايد از كلام امام معصوم صادر شود تا ما اجازه داشته باشيم.
امام كاظم(ع) به برادرهاي امام رضا(ع) يك جا جمع بودند ـ علّت اينكه ايشان را عالم آل پيامبر ميدانند ميخواهم عرض كنم ـ تمام برادرهاي امام كاظم جمع ميكند به آنها اين جمله را ميفرمايد: «هذا أخوكم» اين برادر شماست آن هم عليبنموسي «عالمٌ آل محمد(ص) فأسئلوه عن أديانكم» هر چه ميخواهيد از او سؤال كنيد «واحفظوا ما يقول لكم» نه اينكه هر چه ميخواهيد سؤال كنيد، حفظ كنيد اينها مورد ابتلاي شماست «فإنّي سمعت أبيجعفر محمد غير مرّة يقول لي» من از پدرم امام صادق(ع) نه يك بار، بلكه بارها شنيدم كه فرمودند: «إنّ عالم آل محمّد لفي سُلبك» خطاب به امام كاظم فرمودند كه عالم آل پيامبر از توست، فرزند توست «وليت لي أدركته» اي كاش من بودم و او را درك ميكردم اين آرزوي امام صادق(ع) بود كه ديدن امام رضا(ع) و اين نصّ وجود امام كاظم(ع) است كه چرا به امام اين تعبير عالم آل محمد ميكنند. مسئله علم امام است، امام را عالم ميگويند براي اينكه مناظرههاي امام در طول تاريخ برجسته است كه در جلسات رسمي و غير رسمي با مذاهب و شرايع و مكاتب مختلف امام مناظره داشت هم خودش ميخواست هم مأمون ميخواست هم ديگران ميخواستند چون اين مناظرات هم در كتاب احتجاج آمده هم در توحيد و هم در كافي و هم در جوامع ديگر كه مناظرات علمي و اجتماعي را چطوري بايد ياد بگيريم، هر چيزي يك اخلاقي ميخواهد براي مناظره هم يك اخلاقي ميخواهد كه ما قبل از اينكه اخلاق مناظره را نداشته باشيم اصلاً وارد مناظره علمي نشويم اگر ما ادّعاي امامت ائمه را ميكنيم و ادعاي تشيّع ميكنيم بايد آداب مناظره را بلد باشيم كه چطوري بايد مناظره كرد و امام رضا(ع) مناظرههاي علمي كه اگر نبود هر كدام از اين مناظرهها ديني از تشيّع و مطالبي از منابع ناب به دست ما نميرسيد و اگر در امامشناسي و امام رضاشناسي(ع) حتي يكي از اين مناظرهها بود براي ما كافي بود كه او عالم آل پيامبر است.
زمينهسازي مراكز علمي و تحقيقي در نشستهاي علمي. چون زمان مأمون و اواخر مرگ هارون به خاطر گسترش مراكز اسلامي و ارتباط با كشورهاي دور و نزديك مخصوصاً يونان و مركز ترجمهاي كه مأمون ايجاد كرده بود كه مسائل علمي را و عقلي را از يونان آورده بودند و ميخواستند در مراكز اسلامي پالايش داده بشود خب اين پالايشگاهي كه مأمورش و مسئولش مأمون است ميخواهد به نفع خودش استفاده كند و خود را حاكم اسلامي بداند ولي امام رضا(ع) وقتي در اين مراكز وارد ميشود بدون اينكه كوچكترين نقطه ضعفي در مسائل علمي داشته باشد هميشه حاكم است و اين از شاخصههاي امام است شما در زندگي هيچ امامي يا پيامبري سراغ نداريد كه يك مسئلهاي را از آنها سؤال كنيم و آنها بفرمايند الآن خاطرمان نيست بايد مراجعه كنيم بعداً بگوييم، فكر بايد بكنيم، اين فكر كردن در قاموس امامشناسي معنايي ندارد.
آخرين نكتهاي كه بايد اشاره كنيم مصائب امام است كه اين را با يك خاطره تلخي عرض ميكنم كه در جايي در چند سال پيش يكي از منبرهاي معروف قم برنامهاي داشتند ما در خدمتشان بوديم در ضمن برنامه ايشان اشاره كردند كه امام رضا آن روز بقيع بود الآن غريب نيست براي غربت بقيع بايد گريست نه براي غربت امام رضا، برنامه تمام شد خدمتشان عرض كردم گفتم آقا ببخشيد سؤالي دارم، غربت امام مگر به حرم و سرا و رواق است؟ فرمودند بله آن موقع امام رضا حرم نداشت كسي نبود، الآن امام رضا اين همه صحن و صفا دارد روز به روز بالأخره جلال و جبروت حريم حرم امام بيشتر ميشود براي بقيع بايد گريست كه حتي يك چراغ هم ندارد، گفتم عذر ميخواهم ظاهراً غربت امام اين نيست، غربت و غريبي و تنهايي امام آن است كه خودش معرفي كرده است آن موقعي كه هنوز شهيد نشده بودند و آن موقعي كه هنوز دفن نشده بودند.
حالا ميخواهم اين جمله را عرض كنم كه امام(ع) امامت ايشان با غربت و غريبي شروع شد و با غربت و غريبي امامت ايشان شهيد شد. در بدو امامتشان بعد از شهادت امام كاظم(ع) با چالش بسيار بزرگي در انحراف فكري تشيّع مواجه شد چون امام كاظم(ع) در دوران امامتشان نوّاب بسياري داشتند براي اينكه وجوهات زيادي در دست امام نبايد و چون در تحت حفظ بود مأمورين دنبال مسائل مالي هم بودند امام اين اموال سهم امام خودشان را دست نوّاب ميدادند و اين نوّاب با اجازه امام اينها را تقسيم ميكردند و به افراد ديگر ميدادند. وقتي خبر شهادت امام كاظم(ع) را امام رضا(ع) در مدينه اعلام ميكند بعضي از نزديكان امام رضا(ع) اين روايتي است كه در كافي هست ميگويد نه، امام كاظم شهيد نشده، امام رضا ميفرمايد چرا، من ميفهمم كه دقايقي قبل يا ساعاتي قبل امام در زندان شهيد شده است. يكي از نزديگان و از افراد سرشناس ميگويد واقعاً شهيد شده؟ امام ميفرمايد بله شهيد شده خب اين ساعات اول امامت امام رضا(ع) كه چقدر در ميان عزيزانش و ياران اوّلش ـ نه شيعيان نه مردم ـ كه حرفش را باور نميكردند. افرادي كه نايبان خاصّ امام كاظم(ع) بودند و به تعبير حضرت استاد اينها به خاطر شبهه علمي يا شهوت عملي مسائل دنيايي اينها را گرفت همان طوري كه پاي افراد زيادي در طول تاريخ لغزيد، اينها هم پايشان لغزيد و انحراف بزرگي در ميان شيعيان به وجود آوردند و امامت امام رضا(ع) را قبول نكردند و خرقه ضالّه واقفيه را پا نهادند و واقفيه يا وقفيّه كساني بودند كه با داشتن سرمايههاي زياد دنيايي گفتند كه امام كاظم(ع) شهيد نشده و ايشان همان امام غايب هستند و تو هم امام نيستي، چه كساني بودند؟ نه افراد كوچه و بازار، بلكه افرادي چون ابيحمزه بطائني كه سي هزار دينار سهم امام دستش بود، زيادبنمروان كه هفتاد هزار دينار سهم امام پيشش بود، نماينده امام كاظم در مصر كه سي هزار دينار سهم امام دستش بود اينها امامت امام رضا را قبول نكردند و امام در طول بيست سال با اين افراد مواجه بودند و در آخر هم كه با شهادتشان غربتي را براي همه نهادند و دوران دسيسه مأمونين حضرت را به شهادت رساند.
- بنده يك سؤال و يك شبهه را عرض كنم و آن اين است كه بعضيها در طول زندگي امام رضا(ع) اين شبهه را مطرح كردند كه نام رضا را چه موقع بر ايشان نهادند؟
حجت الاسلام طباطبایی:
آيا اسم واقعي ايشان رضا بود؟ همان طوري كه در طي زندگي ائمه عصمت و طهارت بخاطر نادانيها اين شبهات مطرح شده همان طوري كه درباره انگشتر حضرت علي(ع) در تاريخ داريم كه نه به خاطر اينكه حضرت اين انگشتر را عنايت فرمودند و آيه كريمه نازل شد بلكه انگشترش پرقيمت بود كه ميخواستند اگر قيمت كنند با اين انگشتر حضرت علي شامات را ميتوانستند بخرند، ارزش انگشتر را اهميت دادند نه صاحب انگشتر را، اين شبههاي بود كه درباره حضرت امير(ع) وارد كردند درباره امام رضا(ع) هم اين شبهه را وارد كردند كه از موقعي كه وليعهدي را قبول كردند و رضايت دادند از آن موقع نام ايشان به رضا معروف شد. خب اين شبههاي است كه امروزه در جوامع روايي ما وجود دارد اما غافل از اينكه نام امام رضا(ع) از امام قبلي و از پيامبر و از لوح محفوظ وارد شده است كه امام كاظم(ع) فرمود: «إعلم أنّ الله اسّماه في اللوح المحفوظ بالرضا» كه مرحوم صدوق در معانيالأخبار صفحه 57 نقل ميكند كه امام كاظم فرمودند بدانيد همانا خداوند در لوح محفوظ با نام رضا ايشان را خطاب قرار داده است.
بنده فكر ميكنم همان طوري كه سياست معاويه را تحتالشعاع سياست عمرعاص در تاريخ معرفي كردند كه معاويه را يك انسان ساده و عمرعاص را يك انسان دسّاس فريبكار معرفي كردند در حالي كه ما اگر به سياست معاويه نگاه كنيم ميبينيم كه او انسان متفكّري بود گرچه فكرش را در مسائل شيطاني به كار برد و خودش را به عنوان خال المسلمين و كاتب وحي معرفي كرد و مردم اگر حرفي از ايشان ميشنيدند حرفش را حرف وحي ميدانستند و اگر نماز جمعه را معاويه در چهارشنبه خواند مردم اعتراض نكردند چون گفتند او خال المؤمنين است خيلي فرق ميكند در ميان خلفاي عباسي و اموي شايد هيچ خلفهاي مانند مأمون عالم و متفكّر و سياستمدار نبود چون مأمون بر خلاف امين، تحت تربيت يك معلّم شيعي بود و استادش يك معلّم شيعه بود كه تمام تفكّرات شيعه را به او ياد داده بود و او چون استعداد قوي داشت جزء انديشمندان زمان خود بود از دوران كودكي اين انديشه و فكر در او بود كه چنان سياست عجيبي در زندگي مأمون عباسي بود كه با اينكه ميدانست كه بالأخره نبايد مخالفي داشته باشد برادرش امين را چنان با دسيسه كشت كه در عزاي او شال انداخت و مجلس ختم گرفت با اينكه مردم ميدانستند كه مأموران مأمون كشتند.
او با چه دسيسهاي امام را دعوت ميكند و با چه دسيسهاي ميآيد امام را وليعهد خودش ميكند و اگر او عالم است در مقابل، عالم امام رضا(ع) است همان طوري كه امام صادق(ع) صادق است براي اينكه چند نفري هم از خاندان امام ميآيد و او كاذب است.
ـ چه تدبيري از طرف خود امام رضا انديشيده شده بود در مقابل مأمون؟
حجت الاسلام طباطبایی:
براي اينكه امام رضا(ع) خب از آن نظر چون عالم بود هم علم الهي داشت هم به وظيفه انجام ميداد خب شايد درباره هيچ امامي ما نداريم كه قبل از اينكه به شهادت برسند براي خودش مراسم ختم بگيرد، امام رضا(ع) قبل از اينكه حركت كند در مدينه به محض اينكه مأموران آمدند از امام دعوت كردند امام فرمودند: «انا لله و انّا إليه راجعون» به مردم فرمودند من ميروم ولي برنميگردم خب اين خبر شهادت خودش را براي مردم اعلام ميكند.
ـ امام بالأخره اگر فردي مثل مأمون دانشمند و حيلهگر است بايد تدبيري انديشه شده باشد از طرف معصوم كه بعد از اينكه به شهادت رسيد همه بدانند كار، كار مأمون است.
حجت الاسلام طباطبایی:
اين كاملاً روشن است براي اينكه امام در كلّ مناظراتي كه انجام ميدادند به خواصّ خودشان مثل اباصلت امام(ع) ميفرمودند هدف مأمون اين نيست كه بيايد يك زرتشتي يا يك يهودي بيايد با من مبارزه كند مأمون هدفش اين است كه من جوابي نداشته باشم اينها بر من حاكم بشوند و بعد خودش جواب اصلي را بدهد حتي درباره شهادت خودش هم خب مستحضريد كه اين را قبلاً به خواص فرموده بودند كه مأمون ميخواهد مرا در كنار قصر پدرش دفن كند اين دسيسه اوست ولي قضايايي كه براي محلّ شهادتش را بيان كردند اين را كاملاً براي مردم مشخص كردند و متأسفانه به خاطر غربت رواياتي كه در اين زمين هست ما اگر توجه كامل به تمام جملات امام مخصوصاً جملاتي كه در ماههاي آخر عمر امام رضا(ع) از ايشان وارد شده چه در جمع چه در خلوت ميبينيم كه كاملاً دسيسههاي مأمون را دارد براي مردم معين ميكند و يكي از شاهكارهاي سياست و تدبير امام(ع) اين بود كه خب فرقههاي زيادي شيعي در آن زمان بودند و مأمون خواست آنها را سركوب كند امام سفارش ميفرمودند كه در واقع طعمهاي براي مأمون شما درست نكنيد مأمون ميخواهد بين ما تفرقه ايجاد كند ما اگر در بين خودمان اختلاف داشته باشيم بيشتري سود را مأمون ميبرد و الآن وقت قيام نيست و چه بسا بستگان امام هر گوشهاي از جاهايي ممكن بود يك قيام جزئي داشته باشد زيد شايد برادر امام يا برادرزاده امام بود آمد قيام كرد جاهايي را خراب كرد اختلافي در بغداد ايجاد كرد و فكر كرد كه او هم زيد شهيد دوم ميشود و مورد مرحمت امام قرار ميگيرد. آن زيد شهيدي كه فرزند امام سجاد(ع) بود قيام كرد و همه ائمه فرمودند خدا رحمت كند عموي ما زيد را، ولي اين زيد را امام رضا(ع) خطاب قرار داد فرمود اين كار تو درست نبود آن نحوه توبيخي كه امام رضا(ع) به ايشان داشتند اين بود كه تو كاري كردي كه اول كسي كه خوشحال شد مأمون بود براي اينكه تو داري اختلاف ايجاد ميكني تو به اسم امام زمان خودت داري اين كار را ميكني ولي من اصلاً به تو اجازه ندادم.
مسئله تندخويي و نرمخويي نيست يك مطلب عقلي است وقتي ما ميخواهيم كسي را اثبات كنيم، نفي نميكند درباره ديگران، آنها اولاً معصوم بودند، اينها خطايي نكردند اما اين خلق عظيم را قرآن براي پيامبر ما معرفي ميكند گرچه پيامبران ديگر از نگاه قرآن يك برگه زرّين و مدال افتخاري دارند قرآن درباره هر كدام از انبيا يك تعبير خاصّي دارد درباره حضرت نوح مثلاً ميفرمايد: ﴿سَلاَمٌ عَلَي نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ﴾ ولي اين سلام را درباره پيامبر اسلام كه ندارد، نوحي كه قبل از درست كردن كشتي اين همه زجر كشيد بايد اين مدال بزرگ از طرف خدا گرفته باشد يا حضرت ابراهيم(ع) كه ﴿أُمَّةً وَاحِدَةً﴾ او يك امّت براي امّت بود اين تعبير را قرآن درباره حضرت ابراهيم دارد اما درباره پيامبر اسلام ميفرمايد او خلق و خوي عظيم داشت، نه اينكه ديگران نداشتند، ديگران داشتند اما «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري» چون پيامبر، پيامبر خاتم است آنچه ديگران داشتند هم داشت، اضافه هم داشت براي اينكه او خاتَم است نه خاتِم چون تعبير خاتِم به معناي اين است كه آخرين است چون آن مُهري كه در انگشتر بود مهر ميزدند اين هم انگشتري كه مهرشان بود آخر ميزدند اين موضوعيّت ندارد خب پيامبر اسلام آخرين پيامبر بود اين خصوصيّت ندارد چه اينكه قبل از ايشان پيامبران ديگر هم بودند، آن خصوصيت اصلي پيامبر اين بود كه هم آخرين بود هم آنچه ديگران داشتند ايشان هم داشت يعني هر كدام از انبياي گذشته اگر خصلتي داشتند يك نحوه سجاياي اخلاقي داشتند ما در خاتم انبيا ميبينيم و اين نمونه بارز پيامبر اسلام است كه اگر ايشان دارند «كلّهم نور واحد» خلفاي ايشان هم اين خصوصيت را داشتند.