سلسله سخنرانی های حجت الاسلام و المسلمین استاد مرتضی جوادی آملی در ماه مبارک رمضان 1444 هـ با عنوان «اسمای الهی، تبلور توحید؛ شرح دعای حضرت ادریس علیه السلام»
بسم الله الرحمن الرحيم
«سُبْحَانَكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا رَبَّ كُلِّ شَيْءٍ وَ وَارِثَهُ يَا اللهُ إِلَهَ الْآلِهَةِ الرَّفِيعَ جَلَالُهُ يَا اللَّهُ الْمَحْمُودُ فِي كُلِّ فِعَالِهِ يَا رَحْمَانَ كُلِّ شَيْءٍ وَ رَاحِمَهُ يَا حَيُّ حِينَ لَا حَيَّ فِي دَيْمُومَةِ مُلْكِهِ وَ بَقَائِهِ يَا قَيُّومُ فَلَا يَفُوتُ شَيْءٌ مِنْ عِلْمِهِ [فَلَا يُفَوِّتُ شَيْئاً عِلْمُهُ] وَ لَا يَئُودُهُ يَا وَاحِدُ الْبَاقِي أَوَّلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ آخِرَهُ يَا دَائِمُ بِغَيْرِ فَنَاءٍ وَ لَا زَوَالَ لِمُلْكِهِ يَا صَمَدُ فِی غَيرِ شَبِيهٍ وَ لَا شَيْءَ کَمِثلِهِ يَا بَارُّ فَلَا شَيْءَ كُفْوُهُ وَ لَا مُدَانِيَ لِوَصْفِهِ يَا كَبِيرُ أَنْتَ الَّذِي لَا تَهْتَدِي الْقُلُوبُ لِعَظَمَتِهِ يَا كَبِيرُ أَنْتَ الَّذِي لَا تَهْتَدِي الْقُلُوبُ لِعَظَمَتِهِ يَا بَارِئُ الْمُنْشِئُ [النُّفُوسَ] بِلَا مِثَالٍ خَلَا [مَضَى] مِنْ غَيْرِهِ...»
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين».
خوشا آن انسانهايي که در اين ماه فرصت را مغتنم ميشمارند و از لحظات و آنات اين ماه بهره ميبرند و اين مناسباتي که خداي عالم براي بندگانش قرار داده است را فرصتي براي ديدار و ارتباط با ساحت حق - سبحانه و تعالي - قرار ميدهند. اين دعاها هدايا و مواهب الهي هستند - چه در سحرگاهان چه در هنگام افطار چه دعاهايي که در روز است - چون خدا ميخواهد بندهاش رشد کند به تعالي برسد از بديها و سوء فاصله بگيرد خير و خوبي را در خود مستقر کند، اين دعاها را که تعاليم عالي الهي است براي بندگانش مقرر کرده است.
صحيفه دعا، صحيفه علم است معرفت است حکمت است و هر آنچه را که براي کمال بشر لازم است در اين صحف آسماني قرار داده شده است. يکي از اين صحيفههاي آسماني دعاي حضرت ادريس(عليه السلام) است که اسماي الهي در اين دعا موج ميزند. چهل اسم از اسماء اعظم الهي هستند از اسماء حسناي الهي هستند که قابل توجه هستند.
يکي از اين اسماء اين است که «يَا بَارِئُ الْمُنْشِئُ بِلَا مِثَالٍ خَلَا مِنْ غَيْرِهِ»[1]. خدا را با اين اوصاف شناختن، ويژگيها و خصائص الهي را اينگونه دانستن، انسان را در مقابل حق - سبحانه و تعالي - ساجد و خاضع ميکند. ترديدي نيست که آفريدگار هستي جز پروردگار عالم و باری نيست، اما ويژگي اين خالق و اين آفريدگار اين است که او منشئ است انشاء کننده است، او ايجاد کننده است او ابداعکننده است و از هيچ جايي هم نگرفته است بلکه از جان و ذات خودش و هويت خودش همه اينها را ايجاد کرده.
اين همه زيبايي و شگفتي که ما در نظام هستي ميبينيم مربوط به يک گوشهاي و زاويهاي از اين نظام هستي است. اگر عوالم هستي را بخواهند نشان بدهند هرگز انسان قدرت اين را ندارد که بتواند آنها را بيابد آنگونه که خداي عالم رسول گرامي اسلام را در معراج سير داد و جهان را و هستي را به او نماياند، حتي بهشت و جهنم را نشان پيامبر گرامي اسلام داد. ما در يک گوشه بسيار بسيار محدودي قرار داريم و حق - سبحانه و تعالي - انشاء کننده و ابداع کننده کل اين نظام هستي است. چه زيبا خداي عالم هستي را شکل داده صورت داده مرتبه بندي کرده عوالم را يکي پس از ديگري ايجاد کرده، عالم دنيا را در نازلترين سطح قرار داده و عالم ملکوت و جبروت را و عالم اله را در سطوح ديگر قرار داده و همه اينها را در نهايت زيبايي و اتقان قرار داده ﴿أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ﴾[2] و ﴿أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ﴾[3] اين خدايي است که ما بايد او را اينگونه بشناسيم.
در اين اسم اينطوري آمده است که «يَا بَارِئُ الْمُنْشِئُ»، اي خدايي که آفريدگار و خالق هستی و اين خالقيت و آفريدگاري تو از جايگاه ذات تو نشأت گرفته است. تو از چيزي نمونهبرداري نکردي، از چيزي کپيبرداري نکردي. ديگران از تو نمونه ميگيرند از تو به اصطلاح صفحهاي را ميآموزند تا بخواهند مثل او بسازند اما تو اين حقيقت را از خود داشتي. ما وقتي که ميخواهيم يک چيزي را ايجاد کنيم يک چيزي را خلق بکنيم حتماً بايد ببينيم که موادش چيست؟ مصالحش چيست؟ مثل چه باشد؟ چگونه شکل پيدا بکند؟ چگونه صورتبندي بشود؟ همه چيزش را ما بايد از يک جايي برداشت کنيم نمونه بگيريم تا بتوانيم يک چيزي را ايجاد کنيم. آنچه که در صنعت وجود دارد صنعت برگرفته از طبيعت است و طبيعت جلوهاي است از ملکوت و ملکوت از جبروت و تمام اينها از اسماي الهي نشأت گرفتهاند. اين انشاء کنندگي و اين ايجاد کنندگي و اسم شريف منشئ و مبدء از اسماء بسيار عزيزي است که بايد همواره مدّ نظر باشد.
بله، خدا آفريدگار است خدا بارئ است خدا خالق است اما يک خالقي نيست که از جايي و از فضايي استفاده کرده باشد بلکه مهمتر از خالقيت مهمتر بارئ بودن و آفريدگاري اين است که صورت عالم را چگونه انشاء بکند و ايجاد بکند؟ آن به مراتب دشوارتر است. الآن خيليها بايد امکانات، مواد، صورتها، أشکال و مسائل را ملاحظه کنند و بعد اگر بتوانند يک چيزي را مثل چيز ديگري درست بکنند، اما خداي عالم همانطوري که بينظير است ﴿لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ﴾[4]، براي او همتا و همساني وجود ندارد، آن صمدي که «فِي غَيْرِ شَبِيهٍ»[5] است او در آفرينش هم بيمعادل است بينظير است کسي نميتواند مثل او آفريدگاري کند. نه تنها اصل خالقيت يک حقيقت منحصر به فردي است که مخصوص عالم اله است و پروردگار عالم است که وقتي سؤال ميکنند: ﴿مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ﴾[6]، حتي مشرکين هم به اين امر اعتراف دارند که آسمان و زمين را خداي عالم آفريد اما آنکه مهمتر از آفرينش است آنکه برتر و عجيبتر است اين است که حق - سبحانه و تعالي - با اسم منشئ جهان را ايجاد کرد. با اسم مُبدء جهان را ايجاد کرد نه تنها آفريد، بلکه از هيچ جا هم مدد نگرفت. نه مصالحش را از جايي گرفت نه صورتش را. نه ماده را از جايي گرفت نه أشکال و صوّر را از جايي گرفته است، لذا اينگونه عرض ميکنيم: «يَا بَارِئُ الْمُنْشِئُ بِلَا مِثَالٍ خَلَا مِنْ غَيْرِهِ»، هيچ امري در نظام هستي اصلاً وجود نداشت، آن وقتي که خدا آسمان و زمين را و هستي را به معناي اعم آفريد کسي نبود «كَانَ اللَّهُ وَ لَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَيء»، در چنين فضايي خداي عالم با اسم منشئ و مُبدء ظهور کرده است.
ما خدا را به اين اسماء بشناسيم و خدا را با اين اسماء صدا بزنيم و بخواهيم که خداي عالم در وجود ما هم چنين حيثيتهايي را ايجاد کند. آنهايي که خلاق هستند اهل ابتکار هستند اهل ابداع هستند اهل انشاء هستند، از اسم منشئ حق الهام ميگيرند و مدد ميگيرند و کساني که بخواهند صنعتي را امري را ايجاد کنند از طبيعت و خلقت باري، پروردگار عالم مدد ميگيرند.
بنابراين خدا هم باري است که آفريدگار است و خالق است هم منشئ است که ايجادي «بِلَا مِثَالٍ خَلَا مِنْ غَيْرِهِ» دارد و اين ويژگي کمالي برتر از کمال آفريدگاري و آفرينش است.
اميدواريم که اين اسماء و اين اوصاف حسناي الهي که در نشئهی طبيعت و در همه نشئات دارد کار ميکند براي ما امري روشن و الهي باشد و ما احساس بکنيم که دست خدا در طبيعت چگونه دارد فرمانروايي ميکند.
«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . اقبال الاعمال، ج1، ص80.
[2] . سوره سجده، آيه7.
[3] . سوره نمل، آيه88.
[4] . سوره اخلاص(توحيد)، آيه4.
[5] . اقبال الاعمال، ج1، ص80.
[6] . سوره لقمان، آيه25.