پایگاه اطلاع رسانی اسراء: سلسله سخنرانی های حجت الاسلام و المسلمین استاد مرتضی جوادی آملی در ماه ذی الحجه، با عنوان «شعائر حج» از شبکه تلویزنی اینترنتی اسراء به آدرس tv.esra.ir پخش می گردد.
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين».
يکي از عمدهترين شعائر حج که تصريح قرآني هم دارد، مسئله سعي بين صفا و مروه يا به تعبير قرآن طواف بهما است ﴿إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما﴾[1]. پيشينيه توحيدي سعي بين صفا و مروه را در بيان ديني چند امر ذکر کردهاند و يکي از آن اموري که در اين باره بيان شده است اين است که حضرت هاجر مادر حضرت اسماعيل براي تهيه آب اين مسير را چند مرتبه رفت و برگشت تا بتواند آبي را براي فرزندش حضرت اسماعيل فراهم آورد. البته اين معناي آن نيست که اين شعار حج که سعي بين صفا و مروه است براساس اين حرکت باشد.
البته حرکت مادرانه حضرت هاجر(سلام الله عليها) در پيشگاه پروردگار عالم بسيار گرامي است اما زمينه و بهانهاي است که آن اصل سعي که از شعائر الهي هست گرامي داشته بشود و حيث توحيدي او تقويت بشود، کما اينکه نقل شده است بين صفا و مروه يا روي کوه صفا و مروه بتهايي وجود داشت و بعضاً مشرکين اين مسير را طواف ميکردند يا سعي داشتند.
سعي بين صفا و مروه از شعائر الهي است و طواف و سعي بين صفا و مروه باعث تعظيم شعائر الهي است. نکتهاي که بايد به آن توجه کرد اين است که ﴿وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ﴾[2]، انسان بايد با باور و اعتقاد به اينگونه از اعمال اين حرکتها را انجام بدهد. يک وقت است که اين اعمال صرفاً يک سلسله عبادات تکليفي و حکمي است و چون دستور الهي است اين کار انجام ميشود و يک وقت نه، چون اينها زمينههاي رفعت انساني به سمت توحيد هستند انجام میشود، آن صعود و رفعتي که خداي عالم وعده داد که ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾[3].ا
ين سعي بين صفا و مروه عمل صالحي است که آن اعتقاد انساني را رفعت ميبخشد و حيث انساني را براي باريابي به حريم توحيد بيشتر تقويت ميکند و لذا اين جهت را بايد تقويت کرد. وقتي انسان به کوه صفا نزديک ميشود بداند که بايد صفاي قلب را و تهذيب و طهارت نفس را در خود تقويت کند که بيان امام صادق اين است که «وَ صَفِّ رُوحَكَ وَ سِرَّكَ لِلِقَاءِ اللَّهِ تَعَالَى يَوْمَ تَلْقَاهُ بِوُقُوفِكَ عَلَى الصَّفَا»[4]؛ يعني وقتي که شما به کوه صفا رسيدهايد توجهتان به حيث رب العالميني باشد و در اين مرحله خودتان را از ماسوا دور کنيد از خداي عالم طهارت روح بطلبيد، سرّ پاک و تمييز و طيب از خداي عالم طلب کنيد و به گونهاي باشد که انسان وقتي در محضر پروردگار عالم واقف شد و وقوف پيدا کرد آن طهارت قلب او سرّ تمييز شده و پاکيزه او بتواند او را در پيشگاه خدا روسفيد نگاه بدارد، لذا فرمود وقتي به کوه صفا رسيدهايد روحتان را و قلبتان را متوجه جانب حق کنيد و از ماسوا، خود را دور کنيد و همچنين وقتي به کوه مروه رسيديد و نزديک شديد روي کوه مروه با مروّت و مردانگي و جوانمردي حاضر شويد، آن روحيه که روحيه عزيزانه است و نه ذليلانه، روحيه رفعتپروري است و نه ذلت و پستيپروري اين روحيه را در کوه مروه از جانب حق - سبحانه و تعالي - مسئلت کنيد.
مروه در حقيقت از همان مروّت گرفته شده است همانطوري که کوه صفا از همان صفا و تسويه جان و دل انساني گرفته شده است.
اين سعي را هم بعضاً فرار الي الله دانستهاند. در يک مقطعي از مقاطع مکاني مسعي هروله است که انسان شتابان در آن مرحله حرکت ميکند. اين حرکت شتابان و به سمت اين دو کوه صفا و مروه حرکت کردن، اين خودش يک نوع استحبابي دارد و توجهي به جانب حق است که بايد با سعي و تلاش انجام بشود. راه عادي يک گونه است اما سعي و تلاش به گونه ديگري است که از اين ﴿فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ﴾[5]، ياد کردهاند که در بيان امام(عليه السلام» در کافي شريف اين حديث نقل است که امام باقر(عليه السلام) فرمود: ﴿فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ﴾، مراد اين است که به سوي خداي عزوجل حج کنيد: «حُجُّوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[6].
اينها مسائلي است که در حقيقت، روح حج را براي ما تقويت ميکند و ما حج را يک سلسله مراسم و يک سلسله مناسک عبادي فقط نميدانيم. بله مناسک هست، عبادت و نسک الهي محسوب ميشود و شعائر الهي است که گراميداشت و نکوداشت اين شعائر براي ما ميتواند معناي ارزشمندي را به همراه آورد؛ اما نه، اين دين از ناحيه حق - سبحانه و تعالي - نازل شده و اکتفا به مرحله عبادي صرف و اينکه اعضا و جوارح بخواهند يک سلسله مناسکي را انجام بدهند، اينگونه نيست؛ بلکه حقيقت اين دين از جايگاهي آمده است که نه اعضا و جوارح نقش دارند و نه جوانح؛ بلکه فقط و فقط قلب انساني است. آن انساني که سعي و تلاش دارد تا به سمت حق حرکت کند و با تصفيه جان و تحصيل مروّت راه توحيد را بخواهد طي کند البته در پيشگاه حق يک وقوف و ايستادن با معرفتي دارد که قطعاً خداي عالم آن را گرامي ميدارد.
مستحضريد که در پايان سعي بين صفا و مروه تقصير لازم است. تقصير يک دستور فقهي است که براي آقايان به گونهاي و براي بانون به گونهاي ديگر، انجام میشود. براي آقايان برخي موارد حلق است برخي موارد تقصير است گاهي تخيير است گاهي تعيين است و اينها مسائلي است که در کتب فقهي آمده است اما بانوان گرامي و حاجياني که در کسوت حج الهي يا اعتمار و عمره هستند کساني هستند که حالا با وظيفه حلق يا وظيفه تقصير اين عمل را به پايان ميبرند.
بيان شده است که همان کاري که سلام در نماز انجام ميدهد تقصير در احرام انجام ميدهد. يعني همانطوري که انسان در نماز با سلام، از نماز خارج ميشود و آنچه که با تکبيرة الاحرام بر او حرام شده بود حلال ميشود در اينجا هم با احرام بستن اگر اموري بر انسان حرام شمرده شده است و حلائل الهي حرام شمرده شده است با تقصير اين حرامها حلال خواهد شد.
البته مسئله طواف نساء يک بحث ديگري است اما کليت تقصير اين است.
حالا سرّ تقصير - يا به حلق يا به تقصير - اين است که انسان وقتي اينگونه از مظاهر دنيايي را و اينگونه از اموري که کثافات و جرمانيات و جسمانيات و ماديات محسوب ميشود از خود به دور ميکند زمينه فيض حق براي او فراهم ميشود. آن فيض زماني براي انسان خواهد رسيد که در حقيقت آن سياهي و کدورت به کناري برود. آن موجودي که سياه است تيره است غباراندود است و زنگار بر او زده است آن از خورشيد بهرهاي نميبرد اما آنکه صاف شده جلا پيدا کرده زنگارزدايي کرده غبارربوبي کرده و خودش پاک و پاکيزه کرده است البته از نور و حرارت خورشيد برخوردار است.
فيض حق بر حاجيان ميتابد چه محلّقين و چه مقصرين البته براي محلّقين بيشتر و براي کساني که تقصير ميکنند کمتر آنگونه که در روايات آمده است که رسول گرامي اسلام براي محلّقين سه مرتبه طلب مغفرت کرد «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُحَلِّقِينَ»[7]، و براي مقصرين هم - که تقصيرکننده هستند و مو را يا ناخن را ميگيرند - يک بار، اينها مورد غفران الهياند.
اما آنکه از رحمت الهي و فيض الهي بخواهد برخوردار باشد ضرورتاً بايد خود را از آن جرمانيات و غبارها و اندودها و زنگارها دور کند و اينها نماد همه اموري هستند که مانع و حجاب در مسير توحيد هستند. روح حج آن است که انسان را به توحيد برساند و حقيقت توحيد را براي انسان آشکار کند. اگر شمس توحيد در دل و جان انساني بتابد لحظهاي انسان خود را غافل از ذات حق - سبحانه و تعالي - و جلوههاي حق نخواهد ديد. از خدا بايد بخواهيم خصوصاً حاجيان و معتمران خصوصاً کساني که در کنار بيت الله هستند و با تعظيم اين شعائر الهي خود را به حريم حق نزديک کردهاند، قدر اين فرصتها را بدانيم. بسيار فرصت گرانبها و مغتنمي است. گاهي اوقات در تمام مدت عمر ممکن است يک بار براي انسان حاصل شود.
آن دلي که بشکند که «أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُم»[8]، آنهايي که دلشکستهاند و خدا را در همه مراحل ميقات و احرام و طواف و سعي و تقصير توجه دارند و نه تنها اين اعمال عبادي را انجام ميدهند دلشان به ياد حق است توجهشان به ياد پروردگار است و اينکه دارند شعائر الهي را گرامي ميدارند و تعظيم ميکنند براي آنها مهم است.
شايد ما به اسرار و معارف حج راه پيدا نکنيم اما تعظيم شعائر الهي و دستورات پروردگاري در امر حج ميتواند براي همه ما يک سرمايه جاوداني و گنجينه نفادناپذيري باشد که همگان میتوانيم از آن بهرهمند بشويم.
«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . سوره بقره، آيه158.
[2] . سوره حج، آيه32.
[3] . سوره فاطر، آيه10.
[4] . مصباح الشريعة، ص49.
[5] . سوره ذاريات، آيه50.
[6] . الکافی، ج4، ص256.
[7] . عوالی اللئالی، ج2، ص93.
[8] . منیة المريد، ص123 ؛ الدعوات(للراوندی)، ص120.