پایگاه اطلاع رسانی اسراء: جلسه درس اخلاق هفتگی آیت الله العظمی جوادی آملی این هفته نیز در محل مسجد اعظم قم به صورت حضوری و با حضور اقشار مختلف مردم برگزار گردید.
آیت الله العظمی جوادی آملی در این جلسه، به شرح حکمت 125 نهج البلاغه پرداختند.
معظم له بیان داشتند: کلام حضرت این است که «لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ وَ التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ» وقتی حکومت اسلامی شد، داعیه داران اسلام زیاد می شوند و در زمان امیرالمومنین نیز فرقه های مختلفی بودند که داعیه اسلام داشتند؛ ولی مسلمان واقعی نبودند، حضرت می فرماید من اسلام را معنا می کنم تا اسلام را بهتر بشناسید.
آیت الله العظمی جوادی آملی بیان داشتند: امیرالمومنین در تعریف اسلام در این کلام نورانی می فرماید: مجموعه عقاید مستدل، مجموعه اعمال با اخلاص و انضمام این دو مجموعه به نام اسلام است. کسی مسلمان است که در بخش معرفت و علم و نظر، محققانه این معارف را بگذراند و در بخش اعتقاد و باور، متحققانه باور کند و در بخش عمل آنچه را محققانه فهمید و متحققانه باور کرد، با اخلاص عمل کند، اگر این مجموعه حاصل شد، این می شود اسلام.
ایشان ادامه دادند: امیرالمومنین می فرماید: قبل از من اصحاب سقیفه بودند که هرگز نه آن تحقیق علمی را داشتند و نه تحقّق عملی را و نه جمع بین تحقیق علمی و تحقّق عملی برایشان مطرح بود و لذا می گفتند همین که کسی گفت مسلمانم کافی است! و لذا حضرت در ابتدای این حکمت می فرماید: «لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي»؛ این شناخت در سقیفه و قبل سقیفه نبود!
معظم له اظهار داشتند: امیرالمومنین فرمود: اسلام را چنان مى شناسانم و معرفی می کنم كه پيش از من كسى آن گونه معرّفى نكرده است، اسلام همان تسليم در برابر خدا و تسليم همان يقين داشتن و يقين همان اقرار درست، و اقرار درست انجام مسئوليّت ها، و انجام مسئوليّت ها همان عمل كردن به احكام دين است.
معظم له ادامه دادند: اسلام یعنی انسان در مسائل علمی گرفتار وهم و ظن و خیال و شبهه نشود و جز جزم چیزی را نپذیرد، یعنی محققانه محمولی بر موضوعی ثابت کند ویک موضوع را صاحب محمول کند؛ و بعد متحققانه باور کند، یعنی آنچه را در بخش نظر برای او مسلّم شد و بین موضوع و محمول را گره زد، بعد از آن کار، متحققانه، عصاره آن را با جان خود گره بزند و این شخص بشود معتقد و باور کند که این موضوع این محمول را دارد!
ایشان بیان داشتند: تمامی افراد خصوصا ما حوزویان، نباید خوشحال باشیم که چیزی را فهمیدیم، بلکه فهمیدن و علم، نیمی از راه است، صریحاً قرآن فرمود ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ﴾ برخی با اینکه یقین دارند باز هم عالماً و عامداً بیراهه می روند، پس علم نمی تواند امامت ما را به عهده گیرد، عقل نظر به تنهایی امام ما نیست، این روح مقتدر است که هم در بخش علم محقق است، هم در بخش عمل، متحقق است، عالمِ باورمند است؛ مثل چشم و گوش و دست و پا، که باید همه اینها سالم باشد تا انسان را از خطرات نجات دهند.
ایشان بیان داشتند: اگر چشم و گوش سالم که نیروی علم است و دست و پای سالم که نیروی عمل است، در اختیار روح طیب و طاهر قرار بگیرد، هم خوب می شنود و هم خوب می بیند و هم می تواند درست عمل کند. صرف دیدن مار و عقرب، نمی تواند انسانی را نجات دهد و خطر را از او دفع کند، بلکه باید دست و پایی نیز باشد که او را بکشد یا فرار کند.
ایشان بیان داشتند: امیرالمومنین فرمود: در بخش تحقیق علمی، انسان باید مواظب باشد که گرفتار شبهه و شک و ظن نشود و هرچیزی را به جای یقین ننشاند، اگر می خواهد مسلمان باشد، گمان و احتمال و مانند اینها نمی تواند یقین درست کند. اسلام، تسلیم در برابر حق است، اگر قضیه علمی است باید برهان باشد یا بیّن یا مبیّن، یا بدیهی یا نظری منتهی به بدیهی. یقین هم همان تصدیق است و تصدیق هم وقتی اثر دارد که از نظر علمی این محمول را بر این موضوع بیّن الثبوت بداند، هم این را گره بزند به عقل عملی و باور کند؛ یعنی آن عقد علمی به اعتقاد عملی تبدیل شود که معتقد بشود. پس بخش اول تحقیق عالمانه، بخش دوم اعتقاد و تحقّق مومنانه، بخش سوم این است که عصاره عقل و عمل به دست و پا برسد و انسان عمل کند؛ لذا در پایان می فرماید اسلام «هُوَ الْعَمَلُ» ، اگر عمل کرد، معلوم می شود مسلمان واقعی است، عمل خالصانه می شود اسلام، این تعریف جلوی نفاق را می گیرد البته کسانی که موعظه پذیر باشند.
آیت الله العظمی جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود بیان داشتند: حضرت در نامه 53 به مالک اشتر می فرماید که «و إنّما عِمادُ الدِّينِ و جِماعُ المسلمينَ و العُدَّةُ للأعداءِ العامَّةُ مِنَ الاُمَّةِ ، فليَكُن صَغْوُكَ لَهُم و مَيلُكَ مَعَهُم» مردم ستون دین هستند، همین مردم هستند که دین را در روز خطر حفظ می کنند، رضایت مردم باید تأمین شود، اینها را نرنجانید و خوب اداره کنید.