پایگاه اطلاع رسانی اسراء: دهمین کنگره سالانه اخلاق پزشکی ایران با عنوان«اخلاق و مسئولیت اجتماعی» امروز صبح در مرکز همایش های بین المللی باغ موزه انقلاب اسلامی دفاع مقدس با پیام آیت الله العظمی جوادی آملی برگزار گردید.
آیت الله العظمی جوادی آملی در این پیام بیان داشتند: جريان پزشکي از شريفترين علوم اسلامي است و از ديرباز گفتند «طبيب اگر دوا دهد ـ در آن دوا شفا بود» ولي «حبيب اگر جفا کند ـ در آن جفا وفا بود» يعني طبيب همان حبيبي است که جفاي او وفاست و حبيب همان طبيبي است که داروي او همان شفا است.
معظم له بیان داشتند: در تعبيرات قرآن کريم آمده است که خدا شافي است و در بسياري از تعبيرات ديني ما اين است که اين درسهاي الهي دارويي است و علاج است و شفا است تعبيرات روايي فرق ميکند. در بعضي از تعبيرات است که اين دارو است اين دوا است در بعضي از تعبيرات اين است که اين شفا است. يک وقت است که دارو دير اثر ميکند يک وقت است که زود اثر ميکند يک جايي که آتش گرفته است آب شفا است زود درمان ميکند. يک وقت است که دير درمان ميکند داروها هم همچنين است. نصايح اخلاقي بزرگان هم همچنين است.
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين و الأئمّة الهداة المهديّين و فاطمة الزّهراء نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».
مقدم شما بزرگان، اطباء و پزشکان گرانقدر و نخبگان و فرهيختگان جامعه را گرامي ميداريم و از همه بزرگواراني که با ايراد مقال يا ارائه مقالت بر وزن علمي اين نشست افزوده و ميافزايند حقشناسي ميکنيم از ذات اقدس الهي مسئلت ميکنيم زحمات و خدمات بليغ شما بزرگواران را مورد پذيرش و اجر دنيا و آخرت قرار بدهد و اين کشور پهناور اسلامي را حقشناس شما بداند و اجر دنيا و آخرت شما با ذات اقدس الهي باشد.
جريان پزشکي مستحضريد که از شريفترين علوم اسلامي است و از ديرباز گفتند «طبيب اگر دوا دهد ـ در آن دوا شفا بود» ولي «حبيب اگر جفا کند ـ در آن جفا وفا بود» يعني طبيب همان حبيبي است که جفاي او وفاست و حبيب همان طبيبي است که داروي او همان شفا است.
در تعبيرات قرآن کريم آمده است که خدا شافي است و در بسياري از تعبيرات ديني ما اين است که اين درسهاي الهي دارويي است و علاج است و شفا است تعبيرات روايي فرق ميکند. در بعضي از تعبيرات است که اين دارو است اين دوا است در بعضي از تعبيرات اين است که اين شفا است. مستحضريد يک وقت است که دارو دير اثر ميکند يک وقت است که زود اثر ميکند يک جايي که آتش گرفته است آب شفا است زود درمان ميکند. يک وقت است که دير درمان ميکند داروها هم همچنين است. نصايح اخلاقي بزرگان هم همچنين است.
طبيب اگر بخواهد بيمار را شفا بدهد بايد با بيماري گفتگو کند. اگر با بيماري گفتگو نکرد و با بيماري سخن نگفت، آن توفيق را ندارد که بيمار را درمان کند. اين مطلب اول. و اگر خواست خودش را معالجه کند بايد با بيمار گفتگو کند. بيمار دلشکسته چه حرفي دارد؟ چهجور مينالد؟ طبيب اگر بخواهد خودش را معالجه کند، هيچ چاره ندارد مگر اينکه با مريض گفتگو کند و اگر خواست مريض را معالجه کند هيچ راهي ندارد مگر اينکه با مرض گفتگو کند که مرض با او چه کرده است؟ هر مريضي که به سراغ انسان ميآيد يک پزشکي است که انسان را درمان ميکند اين نالهاي که او دارد اين آهي که او دارد اين درسآموز است.
مرحوم ابن بابويه قمي اين از بزرگان علماي ما شيعه است اين قبر مطهرش در جنوب تهران کنار حرم حضرت عبدالعظيم است.
دويست سال قبل دو قرن قبل آن روزها خيلي اين قسمتها معمور نبود. اين قبرستان عمومي جنوب تهران که در جوار حرم حضرت عبدالعظيم(سلام الله عليه) بود قبرستاني بود قبرهاي عادي داشت وقتي باران فراواني بيايد بعضي از اين قبرها فرو ريخته بود و فرورفتگي پيدا ميشود. وقتي اين باران فراوان آمد
يکي از آن قبرهايي که شکسته شد و آثارش درآمد ديدند هنوز تازه است. بررسي کردند ديدند که قبر مرحوم ابن بابويه قمي است. ابن بابويه قمي هزار سال قبل رحلت کردند.
اين بدن تازه، بررسي کردند ديدند بدن ابن بابويه قمي است که الآن آنجا در کنار حرم مطهر حضرت عبدالعظيم بارگاه شريفي است بنام مقبره ابن بابويه قمي که بسياري از بزرگان و حکماي تهران آنجا دفن هستند. آقاي تنکابني، جلوه، ساير حکماي آن عصر در همان ابن بابويه مدفون هستند.
اين صحنهها بود و براي هميشه هست و يادگاري است براي مردم. طبيب اگر خودش را بخواهد معالجه کند هيچ راهي ندارد مگر اينکه با مريض گفتگو کند اگر بخواهد مريض را درمان کند هيچ راهي ندارد مگر اينکه با مرض گفتگو کند. چرا با مريض بايد گفتگو کند؟ براي اينکه مريض در آن حال همه وسائل را منقطع ميبيند فقط يک وسيله را باز و آن خداست.
در اين موارد انسان از هر گوشه و کنار نااميد است فقط خداست. همين ابن بابويه معروف صدوق معروف چندين کتاب دارد يکي از کتابهايشان در توحيد است ايشان در صفحه 219 اين کتاب اين حديث را نقل ميکند که
ميفرمايد جَعْفَرُ بْنُ يَحْيَى الْخُزَاعِيُّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى بَعْضِ مَوَالِيهِ يَعُودُهُ» من در خدمت امام صادق بودم و امام صادق(سلام الله عليه) براي عيادت يک بيماري حرکت کردند من در خدمت امام صادق بودم و من ديدم که «فَرَأَيْتُ الرَّجُلَ يُكْثِرُ مِنْ قَوْلِ آهِ» من ديدم که اين بيمار از اين پهلو به آن پهلو ميغلطد و ميگويد آه. «فَقُلْتُ لَهُ يَا أَخِي اذْكُرْ رَبَّكَ» چرا ميگويي آه، بگو يا الله! حالا امام صادق اصل است من هم در خدمت امام صادق. اين بيمار هم ميگويد آه و مرتّب آه ميگويد. «فَقُلْتُ لَهُ يَا أَخِي اذْكُرْ رَبَّكَ» بگو يا الله. چرا ميگوييد آه؟ «وَ اسْتَغِثْ بِهِ» از او کمک بگير. «فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع» امام صادق(سلام الله عليه) فرمود: «إِنَّ آهِ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» مريض وقتي ميگويد آه يعني خدا. «إِنَّ آهِ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ قَالَ آهِ فَقَدِ اسْتَغَاثَ بِاللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى» ببين دلش چه ميگويد؟ فارسي و عربي و اينها که هر کسي باشد ميگويد آه. او ميداند چه کسي را بخواهد.
ناله بيمار فقط استغاثه خداست. وگرنه اسمي در قرآن باشد که آه يعني خدا، اين با هيچ لغتي سازگار نيست. فرمود چرا اين چنين ميگويي؟ «فَمَنْ قَالَ آهِ فَقَدِ اسْتَغَاثَ بِاللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى».
غرض اين است که ما اگر خودمان بخواهيم درمان بشويم هيچ راهي نداريم مگر اينکه با آهگويان رابطه داشته باشيم و اگر خواسته باشيم آهگويان را درمان کنيم بايد با بيماري بايد رابطه داشته باشيم. اين راه را هم دارد و اين فنّ شريف و اين بزرگاني که اين راه را داشتند اينها مردان بزرگ و موحدان الهي بودند.
من ضمن اينکه در قم يک دوره پنج ساله خدمت پدر بزرگوار آقاي لاريجاني آيت الله آملي لاريجاني درس ميخواندم، قبل از اينکه از تهران به قم بيايم، خدمت مرحوم آيت الله آملي تهران بودم. آن آملي بزرگوار پسر آيت الله آملي بود که همدوره مرحوم آقا شيخ فضل الله بود. مرحوم آقا شيخ فضل الله را اعدام کردند ايشان را تبعيد کردند ما حريم ميگرفتيم در برابر اين اساتيد ما، براي اينکه هم علماً و هم عملاً اينها براي ما شاخص بودند.
من سال 34 از تهران ميخواهم بيايم قم و رفتم از ايشان اجازه بگيرم چون استاد ما بود که با اجازه شما ميخواهيم برويم قم و اگر فرمايشي داريد بفرماييد. فرمودند قم بسيار جاي خوبي است و حوزه علميه است در درجه اول دختر موسي بن جعفر(سلام الله عليهما) است آنجا منشأ برکت است. آن بانو برکات فراواني را به همراه دارد. آن منطقه منطقه رحمت است. گذشته از او، علماي بزرگي در قم مدفون هستند مراجع بزرگ، حکماي بزرگ، فقهاي بزرگ آنجا مدفون هستند که کنار قبور آنها منشأ برکت است. اين هم مطلبي است که ما قبلاً شنيده بوديم. بعد ديدم که ميفرمايند که در تتمه فرمايش ايشان يان رسم هست که کنار قبور بزرگان ميروند کرامت ميگيرند لذا شاگردان ارسطو وقتي مشکل علمي داشتند ميرفتند کنار قبر ارسطو بحث و نظر داشتند و آن مشکل برايشان حل ميشد!
اين حرف براي ما تازگي داشت. پذيرش اين حرف براي ما خيلي سخت بود. جوان بوديم. اما از طرفي گويندهاش آيت الله آملي بود. قبولش براي ما خيلي سخت بود. ارسطو يک امامزادهاي نبود که حالا.
آن روزها ما قبسات مرحوم ميرداماد را داشتيم منتها چاپ سابق بود.
عبارتهاي ايشان بسيار سنگين است. اگر يک جايي مرحوم صدرالمتألهين ارجاع ميداد، ما مجبور ميشديم به قبسات مراجعه کنيم. اما بدون آن يک کتاب باليني نبود براي ما. خيلي سخت بود. تا اينکه تجديد چاپ شد، اين چاپ اخيري که جناب آقاي محقق و اينها زحمت کشيدند خيلي خوب چاپ شده است قبسات ميرداماد خيلي خوب چاپ شد. ما اين را تهيه کرديم، قبسات از آن جهت که مرحوم ميرداماد استاد صدر المتألهين بود و يک حکيم نامآوري بود براي شيعه و اينها پيش ما خيلي محترم بود. هم مقام علمياش براي ما محترم بود هم قداستي که داشت.
لذا اين کتاب جزء کتابهاي باليني ما شد که اين را مرتّب با آن مأنوس بوديم.
من يک پرانتزي کوچکي اينجا باز کنم يک مناجاتي است معروف، دعاي سحري است معروف مال ابوحمزه ثمالي در ماه مبارک رمضان. اين دعاي سحر خيلي بلند است و پرمحتواست ابوحمزه ثمالي هم شاگرد امام سجاد(سلام الله عليه) است و ابوحمزه ثمالي هم يک زعامت تدريسي داشت. يک عده طلبهها شاگردان ايشان بودند و اينها در کوفه زندگي ميکردند. مردم ميديدند که ابوحمزه ثمالي اين طلبههايشان را از کوفه ميبرد بيرون يک سرزميني، آن سرزمين بيرون را ميگفتند غري. سرزمين غري که بعد اينجا ساخته شد، شده نجف و آقايان که در اين سرزمين زندگي ميکنند بنام غروي معروف ميشوند. مال همين سرزمين هستند. غري نام اين سرزمين است.
ديدند که ابوحمزه ثمالي شاگردانش را از کوفه ميآورد بيرون. اينها خيال ميکردند که يک جايي هواي بازي باشد جاي تمييزي باشد. نميفهميدند که آنجا قبر مطهر حضرت امير است و از ترس مجهول بود و بعدها معلوم شد. اينها از کوفه بيرون ميآمدند کنار قبر حضرت امير، آنجا درس و بحث ميکردند و برميگشتند حالا اين پرانتز بسته. اين رسم بود و اين رسم از اسلام در نيامده است از قبل از اسلام بود.
من ديدم مرحوم ميرداماد هم حکيم است و هم نامور است. ايشان در اين کتاب شريف قبسات ميگويد به اينکه شاگردان ارسطو هر وقت مشکل علمي داشتند ميرفتند کنار قبر ارسطو، آنجا هم زيارت ميکردند و هم بهره ميگرفتند بعد ديديم که ايشان از جناب فخر رازي نقل ميکند اين فخر رازي که خيلي اهل اين حرفها نبود ميگويد به اينکه شاگردان ارسطو ميرفتند کنار مزارش اين درس و بحث را داشتند و فيض ميبردند.
خب او شاگرد افلاطون بود و افلاطون شاگرد سقراط بود
ريشه طب، ريشه فلسفه، ريشه اين علوم عقلي سقراط است، افلاطون است، بقراط است، خواجه نصير است، اينهاست. اين آن راه است.
بنابراين شما بزرگاني که مقال يا مقالتي داريد، قدرتان را بدانيد و عظمت علم طب و تاريخ طب را بدانيد شما وارثان چنين بزرگاني هستيد. خودتان هم بزرگ هستيد ولي وارثان مردان بزرگي هستيد.
در بخش پاياني عرضم که حالا چون دهه فجر است اين مطلب را همه شما ميدانيد ولي تذکرش بد نيست. ما نه يعني حوزويها، ما نه يعني دانشگاهيها، ما يعني مردم ايران بزرگيم و بزرگزادهايم و بزرگواريم بايد قدرمان را بدانيم. ما تاريخ داريم ما جغرافيا داريم. اين آمريکاي يک تاريخ مختصري دارد که چند سال قبل از آن طرف آب به اين طرف آب آمدند ما بزرگيم ما بزرگزادهيم اين قدر ايران را بايد بدانيم. شما هر گوشه ايران را بشکافيد اثر باستاني بزرگي داريد. بزرگزاده زير بار منّت کسي نميرود چرا ما اينجا درس بخوانيم در جاي ديگر خدمت کنيم؟ جاي ديگر اگر فرهنگي هست علمي هست، آدم ياد ميگيرد بعد ميرود به کشور خودش.
غرض اين است که ما بدانيم ما بزرگيم، قدر پدرانمان، آباءمان، تاريخمان، جغرافيايمان را بدانيم. بگذريد از بيعرضگي پهلوي و قجر. در اين سرزمين بزرگاني آمدند رفتند.
هر چه درس ميخوانيد بخوانيد گوارايتان، ولي برگرديد به کشورتان. به اين و آن نگاه نکنيد که چه گفتند و چه ميگويند. به علم و عالم و معلمان اساسي و مدرسان اساسي توجه کنيد. اخلاق پزشکي از همينجا شروع ميشود. انسان متخلق به همان اندازه که به خودش خدمت ميکند به جامعه هم خدمت ميکند.
غرض اين است که يک بيان نوراني حضرت امير دارد که «لَا يحتمل الضَّيْمَالا الذَّلِيلُ» يک ملت فرومايه فقط سنگپذير است. فرمود: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ»[1] سنگ را از هر جا که آمد برگردانيد ستمپذير نباشيد فرمود ستم را جز ملت فرومايه کسي قبول نميکند و شما بدانيد تاريخ داريد جغرافيا داريد نرويد جايي که اثري از اصالت نيست. آن وقت شناسنامهتان را گم ميکنيد.
من از همه شما بزرگواران حقشناسي ميکنم. از ذات اقدس الهي مسئلت ميکنيم به عزت و شرف خاندان عصمت و طهارت و عزت و شرف همه شما بيافزايد و اساتيد بزرگواري که رنج و کوششي را تحمل کردند و ميکنند مخصوصاً بيت آيت الله آملي لاريجاني(رضوان الله تعالي عليه) و ساير اساتيد و بزرگواران مورد عنايت پروردگار باشيد و باشند تا اين نظام الهي و اسلامي به دست صاحب اصلياش برسد.
«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. نهج البلاغه(للصبحي صالح)، حکمت314.