پایگاه اطلاع رسانی اسراء: همایش اجلاسیه اساتید حوزه عملیه قم با موضوع «نقش اساتید در تقویت عوامل انگیزشی و تمرکز تحصیلی طلاب با تأکید بر هدایت علمی و تربیتی در شرایط کرونایی و پسا کرونایی» روز شنبه 21 اسفندماه با پیام تصویری حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در مدرسه عالی دارالشفاء در قم برگزار شد.
ایشان در این پیام اظهار داشتند: قرآن کریم در عین حال که علم را محترم شمرد و علما را ارج نهاد، نسبت به بعضی از علوم آنقدر حرمت قائل شد که به قلم و نوشتههای قلمی اساتید آن رشتهها سوگند یاد کرد: ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ﴾ همانطوری که به قرآن قسم یاد کرد: ﴿یس ٭ وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ﴾ به کتابهای علمی اساتید بزرگوار مانند شما بزرگواران سوگند یاد کرد.
معظم له ادامه دادند: سوگند قرآن برای تحکیم آن مطلب نیست، سوگند قرآن به برهان مسئله است. اگر سوگند قرآن همانند سوگند دیگران نیست و اگر قسم خدا به برهان است نه به خارج از برهان، معلوم میشود سعادت هر ملت در گرو دانش و خردورزی و تحقیق و پژوهش آن ملت است.
آیت الله العظمی جوادی آملی اظهار داشتند: محوریترین علم حوزهها طبق دستوری که به ما دادند باید قرآن کریم باشد و در کنار قرآن و نهج البلاغه یعنی قرآن و عترت، سایر علوم باشند. البته علوم حوزوی به عترت وابسته است خارج از عترت نیست اما این وابستگی گاهی با یک واسطه است گاهی با چند واسطه. شما بین فقه و عترت وقتی ملاحظه کنید میبینید وابستگی روزانه است هر زمان هر زمین، وقتی سخن از فقه است «قال الصادق» و «قال الباقر» است؛ «کلامهم نور»! اما قدری که فاصله میگیریم به اصول میرسیم میبینیم فاصلهای بیش از فواصل دیگر با کلمات قرآن و عترت دارد، مخصوصاً از قرآن فاصله بیشتری دارد.
ایشان تاکید داشتند: موظفیم که قرآن را در متن درسیمان قرار بدهیم، این در درجه اول باید جزء برنامههای ما باشد و در کنار آن، نهج البلاغه که متأسفانه آن هم فراموش شده است! فقه و اصول که برنامه رسمی ماست، فقه برنامه روزانه ماست یعنی بر ما واجب، بر دیگران واجب که به آن عمل کنیم. شما اساتید بزرگوار الا و لابد باید که در خدمت قرآن باشید و آن را تدریس کنید؛ علوم قرآن، مرتب ظهور و بروز دارد.
متن کامل پیام معظم له بدین شرح است :
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمّة الهداة المهدیّین سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء علیهما آلاف التّحیة و الثّناء بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء إلی الله».
مقدم شما اساتید بزرگوار و رجال علمی حوزه پربرکت قم را گرامی میداریم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم سعی بلیغ شما اساتید بزرگ و بزرگوار حوزه را به أحسن وجه بپذیرد و توفیق ارائه خدمات برتر و بهتر را به همه شما بزرگواران مرحمت کند. از برگزارکنندگان این همایش هم حقشناسی میکنیم و از دستاندرکاران حفظ و کرامت حوزه سپاسگزاریم.
قرآن کریم در عین حال که علم را محترم شمرد و علما را ارج نهاد، نسبت به بعضی از علوم آنقدر حرمت قائل شد که به قلم و نوشتههای قلمی اساتید آن رشتهها سوگند یاد کرد: ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ﴾[1] همانطوری که به قرآن قسم یاد کرد: ﴿یس ٭ وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ﴾[2] به کتابهای علمی اساتید بزرگوار مانند شما بزرگواران سوگند یاد کرد.
سوگند قرآن برای تحکیم آن مطلب نیست، سوگند قرآن به برهان مسئله است. سوگند افراد عادی برای تحکیم آن ادعاست؛ مطلبی را ادعا میکنند برای اینکه ثابت کنند که این حرف صحیح است سوگند یاد میکنند اما سوگند قرآن به دلیل است. اگر کسی سوگند یاد کند به آفتاب که به این آفتاب سوگند الآن روز است، این به دلیل قسم خورد نه به خارج از دلیل. سوگندهای قرآن کریم به براهین مسئله است وقتی قرآن به علم سوگند یاد میکند یعنی سعادت و تعالی هر ملت و مملکتی در سایه آن علم است در سایه کتابت و کتاب است در سایه نوشتار است: ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ﴾؛ به نوشتههای علما و اندیشوران یک مملکت سوگند یاد میکند.
اگر سوگند قرآن همانند سوگند دیگران نیست و اگر قسم خدا به برهان است نه به خارج از برهان، معلوم میشود سعادت هر ملت در گرو دانش و خردورزی و تحقیق و پژوهش آن ملت است و قرآن کریم نیز جداگانه مورد سوگند خدای سبحان بود: ﴿یس ٭ وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ﴾؛ قسم به قرآن، راه راست، طی قرآن است.
مطلب بعدی آن است که با ارائه این دو جمله کوتاه، محوریترین علم حوزهها طبق دستوری که به ما دادند باید قرآن کریم باشد و در کنار قرآن و نهج البلاغه یعنی قرآن و عترت، سایر علوم باشند. البته علوم حوزوی به عترت وابسته است خارج از عترت نیست اما این وابستگی گاهی با یک واسطه است گاهی با چند واسطه. شما بین فقه و عترت وقتی ملاحظه کنید میبینید وابستگی روزانه است هر زمان هر زمین، وقتی سخن از فقه است «قال الصادق» و «قال الباقر» است؛ «کلامهم نور»! در زیارت این ذوات قدسی عرض میکنیم: «کَلامُکُم نُورٌ»[3] اما قدری که فاصله میگیریم به اصول میرسیم میبینیم فاصلهای بیش از فواصل دیگر با کلمات قرآن و عترت دارد، مخصوصاً از قرآن فاصله بیشتری دارد. شما الآن دو جلد کفایه را دهها بار سطح و خارجش را هم تدریس کنید یک آیه پیدا نمیکنید که مطلب اصولی به آیه تکیه کند، اگر هم جایی هست یا تأکید است یا برای نقد. غالب محققان دو آیه «نفر» و «نبأ» را «تشحیذاً للأذهان» ذکر میکنند؛ شما هیچ محقق اصولی پیدا نمیکنید که حجیت خبر واحد را به سبب آیه «نبأ» یا «نفر» بدون اشکال قبول کرده باشد. میلیاردها مردم روی زمین زندگی میکنند دارند به خبر موثق عمل میکنند آنها که آیه «نفر» و «نبأ» را ندارند. نه سخن از «نبأ» است نه سخن از «نفر»؛ این دو آیه را برای رد کردن و تحقیق و نقد ذکر میکنند، بنابراین در صدر و ذیل کفایه یک آیه نیست؛ ممکن است اصلاً کسی قرآن را نبیند و در اصول محقق باشد؛ این وضع اصول ماست! البته مثل ادبیات است یک چیز ضروری است، کسی بخواهد فقیه بشود الا و لابد باید اصول بداند. شما بزرگواران و بزرگان حوزه علمیه قم مسئله قرآن را باید در درجه اول در مباحثاتتان و در تدریستان قرار بدهید و گفتگو کنید.
در قرآن کریم ذات اقدس الهی فرمود قرآن کتابی است که راهنماست ﴿یس ٭ وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ ٭ إِنَّکَ﴾ و امثال ذلک؛ اما فرمود تو ای پیامبر با همه هوشها و استعدادهایی که من به تو دادم اگر این قرآن نباشد بعضی از مطالب را اصلاً نمیدانی و نمیتوانی یاد بگیری. قرآن حرف تازه دارد؛ این دو جمله را که ما بارها به عرض دوستان رساندیم و مرتّب میگوییم و ترجیعبند گفتهها و نوشتههای ماست این است که خدای سبحان به پیغمبر فرمود من چیزهایی به تو گفتم که نه تنها تو نمیدانی تو آن نیستی که بدانی: ﴿وَ عَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾[4] نه «ما لا تعلم»! این «کان»ی منفی میگوید تو آن نیستی که بدانی!
به جامعه بشری هم میگوید: ﴿وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[5] یعنی در قرآن یک سلسله مطالب علمی هست که برای بشریت سودمند است و بشر در هیچ جا نمیتواند آن را پیدا کند. اینکه شما میبینید روزانه جنگ است و کشتار، اینگونه از قتل عام و درندگی با هیچ عاملی برطرف نمیشود مگر با وحی قرآن کریم که می فرماید فوز و فیض در این است که انسان نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد و میگوید هر ستمی که شما کردید این مکر مستقیماً جز با شما با کسی کار ندارد، البته ترکش آن به دیگران میرسد: ﴿وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِه﴾[6] ؛ کسی بخواهد راه دیگری را ببندد برای دیگری چاه حفر کند با آبروی کسی بخواهد بازی کند با مقام کسی بخواهد بازی کند این کید است و این کید در درجه اُولی مستقیماً خود آن مکار را که «مکاره مینشیند و محتاله میرود» به چاه میاندازد! با حصر دارد که نقشه بد فقط خود نقاش را بالاصاله از پا در میآورد بعد سایهاش به دیگری میرسد.
«لا یحیط» یک تعبیر است «لا یحیق» تعبیر دیگر است؛ فرمود: ﴿وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِه﴾؛ یعنی مکر و حیله شخص مکار و حیلهباز، او را به محاق میاندازد؛ نه تنها او را احاطه میکند بلکه او را به سیاهچال میکشاند. این حرف را شما کجا میبینید؟ این حرف در جایی هست که کسی که برای دیگری نقشه می کشد این کار انسان را به محاق میبرد یعنی دست و پایش را در جایی بند میکند که احدی او را نمیبیند و او هم احدی را نمیبیند؟ محاق خطرش این است! ﴿وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِه﴾.
پس نه پیامبر بدون تعلیم خدا به این بارگاه رفیع بار مییابد که فرمود: ﴿وَ عَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾ و نه جامعه بشری میتواند به جایی برسد؛ کسی که قرآن آورد فرمود: ﴿وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾؛ اینها حرفهای تازه است. ما به برکت خونهای پاک شهدا و نظام اسلامی و کوشش و تلاش مسئولان کشور و نظام و رهبری، در کنار این سفره هستیم؛ بخواهیم خودمان را نجات بدهیم، یک؛ جوامع منطقه را نجات بدهیم، دو؛ بینالملل را نجات بدهیم، سه؛ این، حرفهای تازه قرآنی میطلبد که انسان با اوج قرآنی آشنا بشود و امثال ذلک.
بنابراین الا و لابد موظفیم که قرآن را در متن درسیمان قرار بدهیم، این در درجه اول باید جزء برنامههای ما باشد و در کنار آن، نهج البلاغه که متأسفانه آن هم فراموش شده است! فقه و اصول که برنامه رسمی ماست، فقه برنامه روزانه ماست یعنی بر ما واجب، بر دیگران واجب که به آن عمل کنیم. شما اساتید بزرگوار الا و لابد باید که در خدمت قرآن باشید و آن را تدریس کنید؛ علوم قرآن، مرتب ظهور و بروز دارد.
مطلب دیگر آن است که نه تنها قرآن مهجور است و نهج البلاغه مهجور است، ادعیه هم مهجورند، فقط بحثهای فقهی و حقوقی رایج اند. این ادعیه پربرکتترین راهها و راهنماییهای کتاب و سنت را به ما نشان میدهند. الآن ایام شعبانیه است در آستانه میلاد وجود مبارک ختمی امامت هستیم که جهان را آباد میکند، ما هر لحظه باید منتظر باشیم. یکی از برجستهترین ره آورد های وجود مبارک امام زمان(ارواحنا فداه) این ادعیه و این توقیعات مبارک است. آن توقیع ماه رجب مگر به آسانی قابل فهم است؟ این دعای نورانی افتتاح مگر به راحتی قابل حل شدن است؟ بعضی از ادعیه اند که تا حدودی روشن اند اما مناجات شعبانیه مگر بدون درس و بحث قابل حل شدن است؟ با درس و بحث مثل قرآن کریم تا حدودی قابل حل میشود.
این مناجات شعبانیه مخصوص یک امام و دو امام نیست، دارد که ائمه(علیهم السلام) میخواندند و به ما هم سفارش کردند که شما هم که ارادتمندان این خاندان امامت و ولایت هستید و خدمتگزاران اینها هستید، حق دارید این را بخوانید. ما در این مناجات شعبانیه چه میخوانیم؟ به خدا عرض میکنیم: «إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ»[7]؛ خدایا! ما عبد هستیم، ذلیل هستیم، خاضع هستیم، خاشع هستیم، مسکین هستیم، مستکین هستیم، «لَا یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا مَوْتاً وَ لَا حَیَاةً وَ لَا نُشُورا»[8] اینجا سر جایش محفوظ؛ اما اگر توی خدا آبروی ما را ببری ما را مؤاخذه کنی که چرا گناه کردی، ما هم میگوییم تو که بزرگ بودی چرا عفو نکردی؟ اگر ما را به این سبک مؤاخذه کنی، ما هم تو را مؤاخذه میکنیم؛ این حرف را چگونه آدم میفهمد؟! «إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ». این حرفها در حوزه علمیه مثل فقه و اصول نیست که بالجمله باشد و راه برای همه باز باشد، اینها فی الجمله هستند؛ بالاخره کسانی در حوزهها هستند که با این کلمات تا حدودی آشنا باشند.
در دعای افتتاح وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) بعد از چند سطر عرض میکند خدایا! «مُدِلًّا عَلَیْک»؛[9] من میخواهم با تو دَلال کنم با تو عشق کنم. به قول سنایی:
در عاشقی آنجا که ورا پای مرا سر در بندگی آنجا که ورا حلقه مرا گوش[10]
هر جا آن خواجه پا نهاد ما حلقه بردگی در گوش ماست هر جا آن مولا دستور داد ما هم حلقه بردگی در گوش ماست.
در عاشقی آنجا که ورا پای مرا سر در بندگی آنجا که ورا حلقه مرا گوش
ما وظیفهمان همین است اما بالاخره آدم چیزی را بفهمد بهتر است؛ بهتر میتواند بندگی کند. در دعای افتتاح وجود مبارک ولی عصر عرض میکند خدایا! من میخواهم با تو دَلال کنم، دلال یعنی چه؟ می خواهم با تو عشق بورزم، گفتگوی رمز و راز داشته باشم: «مُدِلًّا عَلَیْک»؛ إدلال غیر از دلیل است.
اگر مناجات شعبانیه است که این است و اگر دعای افتتاح است که آن است و اگر دعای هر روز ماه پربرکت رجب بود که آن غوغا میکند: «لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ».[11] اینها بالاخره جزء محکمترین علوم ماست؛ آن قرآن، آن نهج البلاغه، آن ادعیه، آن توقیعات مبارک! مطمئن باشید و باشیم که اینها بالجمله نیست فهمش برای همه نیست اما فی الجمله هست، در هر هزار نفر چند نفری هستند که اینها را بفهمند درس بگویند بخوانند و اینها میشوند حجت خدا بر دیگران.
شما اساتید فخر ما هستید و عناصر محوری حوزه هستید، شاگردانتان را مخصوصاً در جریان کرونا و امثال کرونا به صبر و بردباری وادار کنید؛ او خیر رفیق است برای ما! من بیش از این تصدیعتان ندهم.
از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم نظام ما، مسئولین ما، رهبر ما، جامعه ما، دولت و ملت و مملکت ما، به ویژه حوزه و دانشگاه را در سایه لطف ولیاش از هر گزندی محافظت بفرماید!
شیعیان و مسلمانان دلسوخته افغانستان و پاکستان و سایر نقاط را از شر داعشی و داعشمنشی نجات بدهد و این نظام را تا ظهور صاحب اصلی و اصیلش از هر گزندی محافظت بفرماید و ما را حقشناس و وظیفهشناس این نظام قرار بدهد!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. سوره قلم, آیه1.
[2]. سوره یس، آیات1 و2.
[3]. من لا یحضره الفقیة، ج2، ص616.
[4]. سوره نساء، آیه113.
[5]. سوره بقره، آیه151.
[6]. سوره فاطر، آیه43.
[7] . إقبال الأعمال (ط ـ الحدیثة)، ج3، ص297.
[8] . مصباح المتهجد، ج1، ص 75 و 156.
[9] . إقبال الأعمال (ط ـ الحدیثة)، ج1، ص139.
[10] . .دیوان سنایی، غزل 209.
[11]. مصباح المتهجد، ج2، ص803.