اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ بَارِئِ الْخَلائِقِ أجمَعِين باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين رافِعِ السّماوات وَ خَافضِ الأرَضِين، وَ الصَّلَاة وَ السَّلامُ عَلَي جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سَيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلَهِ الْعَالَمِين أَبِی الْقَاسِم الْمُصْطَفَي مُحَمَّد(صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ عَلَي الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّةَ ابْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي(رُوحِي وَ أَرْوَاحُ الْعالَمِين لَهُ الفِداء) بِهِمْ نَتَوَلَّي وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّءُ إِلَي اللَّه».
پانزدهمين روز از ماه عزيز و گرامي و ارجمند رمضان را پشت سر ميگذرانيم. اين روز ضمن اينکه از روزهاي اين ماه عزيز و گرانقدر محسوب ميشود به يک کمال و جمال ديگري آراسته است و آن اتفاق ولادت باسعادت حضرت کريم اهل بيت امام مجتبي ابا محامد است که به آن حضرت تولّي داريم و از دشمنان آن حضرت انزجار و بيزاري. متوسل ميشويم و به محبت و ارادت نسبت به آن حضرت افتخار ميکنيم و خدا را بر نعمت وجود آقا امام مجتبي(عليه السلام) به عنوان يک امام، زعيم و يک رهبر آسماني که در نهايت کرامت و زيبايي دوران ده ساله امامت خود را پشت سر نهاد.
مستحضريد که امام مجتبي(عليه السلام) عمر شريف و مبارکشان 47 سال بيشتر نبود. سال سوم هجري طبق برخي از نقلها ولادت آن حضرت اتفاق افتاد و تا هفت سال هم که وجود نازنين رسول مکرّم اسلام در قيد حيات بودند در دامن آن حضرت، امام مجتبي(عليه السلام) به اتفاق برادر بزرگوارشان رشد و تربيت و ادب الهي و نبوي را تجربه کردند. بعد از رحلت رسول مکرّم اسلام دوران انزوا و حکومت مولاي متقيان علي بن ابيطالب(عليه السلام) سي سال بود، 25 سال دوران انزوا و خانهنشيني و تنهايي و غربت علي بن ابيطالب و حدود پنج سال هم حکومت، مجموعاً سي سال، اين سي سال بعلاوه هفت سال، ميشود 37 سال و چون سال سوم هجرت هم متولد شدند آن زماني که علي بن ابيطالب(عليه السلام) رحلت فرمودند سال چهل هجري بود و عمر مبارک آقا امام مجتبي(عليه السلام) 37 سال بود. حدود شش ماه به ظاهر حکومت کشور و نظام اسلامي را در يک شرايط بسيار سخت و دشوار و بحراني داشتند و بعد هم به صلح آن حضرت با معاويه شيطانصفت منتهي شد و ده سال هم بعد از صلح، در مدينه حضرت زيست فرمودند و مجموعاً اين ده سال بعلاوه آن 37 سال، 47 سال عمر مبارک آن حضرت که نهايتاً هم با عداوت و دشمني و سمّي که از ناحيه معاويه(عليه الهاويه) فراهم شد آن حضرت در 28 صفر طبق نقل معروف شربت شهادت نوشيدند.
از زيبايي و کمال آن حضرت هر چه بگوييم کم گفته شده است و جلوههاي زيبايي از آن حضرت در طي اين دوران حيات بابرکت آن حضرت به يادگار رسيده است. گرچه دست اين قدّارهبندان و اين حاکمان جور و ظلم و ستم در نهايت عداوت و دشمني اجازه نداد که اين جلوههاي رحمت و اين ستارههاي پرفروغ امامت و ولايت براي جامعه اسلامي و شيعي بتوانند مؤثر باشند و نور الهي را به جامعه بتابانند و جامعه از ظلمت و جهالت به در آيد و در پرتو نورانيت اين امامان بزرگوار از خود بتواند نضج و نمونهاي نشان بدهد و خصلتهاي والاي انساني را تحصيل کند؛ اما آن مقداري که از آنها به ميراث و تراث والاي شيعي رسيده است بسيار ميتواند مؤثر باشد. امروز که سالروز ولادت باسعادت اين امام عزيز است، در نيمه ماه مبارک رمضان به گوشهاي از فرمايشات و سنت و سيره آن حضرت اشاره کنيم و تمسّک بجوييم به حبل ولايت آقا امام مجتبي(عليه السلام) و کسب معرفت کنيم و تحصيل ارادت و مودت داشته باشيم. نثار روح آقا امام مجتبي(عليه السلام) صلواتي اهدا فرماييد.
موضوعي که در اين ايام محور بحث و گفتگو بود، بحث انسان در قلمرو هستي و نقش و تأثير معاد در سرنوشت انسان بود. يکي از مسائلي که همواره در اين بحث مورد توجّه بوده و هست، اهتمام به قيامت و شئوني که در قيامت يا مواقفي که در قيامت هست ميباشد. از جمله مسائل مهم بحث ياد مرگ و قيامت است. در احوالات امام مجتبي(عليه السلام) آمده است که حضرت نسبت به قيامت و مواقفي که در قيامت وجود داشت با يک حساسيت فوق العادهاي سخن ميگفت و اظهار وجود ميکرد. گريه، اندوه، غم و نگراني به لحاظ قيامت و شئوني که در قيامت هست همواره براي امام مجتبي(عليه السلام) به عنوان يک سنّت و سيره تعريف شده است. در احوالات امام آمده است که هر وقت به ياد معاد ميافتاد اشک ميريخت و گريه ميکرد. هر وقت به ياد مرگ ميافتاد از خوف و هراس اين امر حضرت به گريه ميافتاد. معروف است اين حديث شريف از حضرت که وقتي بحث مرگ ميشد قطرات اشک از چشمان آن حضرت جاري بود. وقتي سؤال کردند يابن رسول الله شما با اين مقام و موقعيتي که در پيشگاه پيغمبر داشتيد و سخناني که پيامبر گرامي اسلام در شأن شما و مقام شما بيان فرمودند، شما بيست بار پياده به حج خانه خدا مشرف شدهايد، شما سه مرتبه در راه خدا همه اموالتان را تقسيم کرديد و به فقرا و به ايتام و نيازمندان داديد و آنچه را که در اختيارتان بود نصفش را به ديگران داديد، آيا جاي گريه براي چنين فردي هست؟! کسي که اين مقام و جايگاه را داشته باشد و اين همه کار خير و نيکو و شايسته انجام داده باشد آيا او هم بايد از معاد اين گونه بهراسد و نگران باشد که حضرت فرمود: «أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ لِهَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّةِ»؛[1] آن چيزي که باعث گريان شدن من هست دو مسئله است: مسئله اوّل اين است که به محض اينکه انسان از اين دنيا رخت بربست آن هراس و وحشتي که هنگام مرگ و در بحث قبر و نظاير آن هست انسان را به هراس و دهشت و وحشت مياندازد و يکي از جهات و عاملي که به گريه و اشک من وادار ميشوم ذاتاً همين است که اين مطلَّع و آگاهيهايي که انسان از جريان قيامت و پس از مرگ دارد اين انسان را به گريه مياندازد، از بس هراس و نگراني است.
درست است که اينها صاحب مقام شامخ ولايت هستند، مقام کرامت را دارند؛ اما ترسناک بودن، بيمناک بودن، خوف از آنچه را که خداي عالم آنها را براي انسانها جايگاه نگراني و اندوه قرار داده، خودش کمال است. از جهنم الهي هراسناک بودن از غضب و خشم الهي در هراس بودن، همان گونه که بايد به رحمت الهي اميدوار بود و به رحمت الهي پناه برد، بايد به خدا از عذابش و سخط و غضبش هم پناه برد. اين معنا ندارد که انسان صاحب مقام ولايت باشد و از جهنم نترسد. اتفاقاً چون از جهنم ميترسد صاحب مقام ولايت است. چون از امور بيمناکي که خداي عالم در دل انسانها هراسش را ايجاد کرده است و انسانها را به خطرها و داحيهها و دشواريهاي آنها هشدار داده است باعث تقويت آن حيثيت ولايت است.
بله! آنها وليّ هستند، چون از امور بيمناک الهي هراس دارند. آنها وليّ هستند چون از رحمت الهي بهرهمندند و خود را در پناه رحمت الهي ميبرند. اين خوف و رجا است که انسان وليّ را در ولايتش استوار و پابرجا ميکند. بنابراين اگر کسي به مقام ولايت رسيد، صاحب مقام شفاعت شد، معناي آن اين نيست که از امور بيمناکي که خداي عالم خوف و هراسش را در دلها قرار داده و از انسانهاي مؤمن اين هراس را خواسته. اين خوف و خشيت از نشانههاي ايمان است، همان طوري که رجا و اميد از نشانهها و علامتهاي ايمان است، هراس و وحشت از آنچه خداي عالم به عنوان غضب، قهر و انتقامش از بديها و بدها اعلام فرموده نشان کرامت و ولايت است؛ لذا امام مجتبي(عليه السلام) هر وقت به ياد مرگ ميافتاد، هر وقت به ياد صراط ميافتاد هر وقت به ياد مواقف ميافتاد گريه ميکرد و اشک ميريخت و وقتي به ياد آن صحنهاي که انسان در برابر پروردگار عالم بايد قرار بگيرد ميافتاد بيهوش و مدهوش ميشد و ميافتاد. واي انسان در مقابل پروردگار عالم بخواهد بايستد! چه عظمتي؟! چه مقامي؟! اين را ميگويند خشيت. اين را ميگويند خشوع. يکي از دعاهايي که امروز در نجواهاي روزانهمان بود اين بود که «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ طاعَةَ الْخاشِعِينَ»؛[2] خدايا! طاعت خاشعين را به من عطا کن. يکي از مسائلي که ما بايد همواره در ايمانمان مورد توجّه قرار بدهيم کيفيتبخشي است. ما ده سال نمازمان يک نحوه است، بيست سال نمازمان يک نحوه است، به يک نحوه نماز ميخوانيم، يک نحوه بلند ميشويم، يک نحوه قيام، يک نحوه قعود، يک نحوه قنوت، نه! هر نمازمان بايد که رنگي ديگر داشته باشد؛ بر خوفش بر خشوعش بر خضوعش بر ادبش بر تواضعش، بر حضور قلبش، بر معرفتش ما بايد بيافزاييم. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا﴾،[3] نمازي که ما مثلاً ديروز خوانديم همان نماز با همان حالت را امروز بخوانيم خسارت است. بهرهوري در عبادت، کيفيتبخشي به عبادت، آن چيزي که باعث ميشود عبادت انسانها در وجود انسان کمالي نو و حديث و تازه ايجاد کند هست. يعني واقعاً خداي عالم چهل سال، پنجاه سال از ما نمازي ميخواهد همين که الآن اين گونه ميخوانيم؟ اين اصلاً در پيشگاه خدا قابل قبول است؟ اين حداقلي وظيفه است به تعبيري کف وظايف ما اين است که ما چنين نمازي بخوانيم، ولي آيا حضور قلبِ بهتر، توجّه بيشتر، استفاده از محضرِ پروردگاري به لحاظ معرفتافزايي در نماز، در احوالات آقا امام صادق(سلام الله عليه) ـ به روح مطهّرش صلواتي اهدا بفرماييد ـ فرمود اين کلمه ﴿إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾[4] را آن قدر تکرار کردم که گويا از متکلّمش ميشنوم. اين طور نيست که اگر ما امروز گفتيم: ﴿إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾، با فردا يک گونه باشد، چون خداي عالم هزاران جلوه دارد:
با صدهزار جلوه برون آمدي که من ٭٭٭ با صدهزار چشم تماشا کنم تو را[5]
خداي عالم يک جلوه که ندارد، با صدهزار جلوه برون آمدي، که با صدهزار چشم تو را تماشا کنم.
اين همه عکس مي و رنگ مخالف که نمود ٭٭٭ يک فروغ رخ ساقي است که در جام افتاد[6]
خدا که يک چهره ندارد، يک اسم را ما ميگوييم «الله»! اين «الله» جامع جميع کمالات و همه اسما و اوصاف الهي است، ميتوانيم در هر نمازي با جلوهاي از جلوههاي خدا انس بگيريم. در احوالات اويس قرن اين گونه آمده است که از يک شب تا به صبح در رکوع بود، از يک شب تا به صبح به سجده بود. اينها چه ديدند واقعاً؟ چه معرفتهايي نصيب اينها شده؟ چه بهرههايي ميبرند؟ بله، اگر کسي واقعاً طاعت خاشعين را داشته باشد اينها دستبردار از امر عبادي نيستند. در اين عبادت خودشان با معشوق خودشان با معبود و مقصود خودشان عشقبازي ميکنند، عشق عبادت است، آن کسي که با عبادت قرين شد با خدايش دست در گريبان است و خداي خود را اين گونه عاشقانه عبادت ميکند.
عرفا نماز را رقص عارف در پيشگاه پروردگار عالم ميدانند؛ اين خضوعش، اين خشوعش، اين رکوعش، اين قنوتش، اين سجودش، مگر اينها چيزهاي عادي است؟! از احوالات آقا امام مجتبي(عليه السلام) هست که فرمود هر گاه به ياد صحنه لقا و ملاقات با پروردگار عالم ميافتاد مدهوش ميشد و بيهوش ميشد. اين خشوع و خشيت بسيار گرانقدر و گرانمايه است که از اوصاف کمالي محسوب ميشود.
اجازه بدهيد يکي دو تا از احوالات آقا امام مجتبي(سلام الله عليه) را عرض کنيم و از اين وجود نوراني بهره ببريم، اين معدن کرامت و معدن محمدتها و زيباييها و کمال. خدا لعنت کند جريان خبيث و شجره آلوده معاويه و بنياميه را که اجازه و مهلت ندادند که اين کرائم انساني است، اينها انسانهاي عادي که نيستند. ديشب عرض کرديم خدمت شما سروران بزرگوار که کنيزي اينها را از سيرههاي آن حضرت ميشناسيم، سيره يعني يک روش مستمر. کنيزي آمد گلي را، ريحانهاي را تقديم آقا امام مجتبي(سلام الله عليه) کرد حضرت در مقابل، آن کنيز را آزاد کرد، فرمود من تو را آزاد کردم. حضرت کردند يابن رسول الله اين کنيز يک گل به شما داد آيا در مقابل اين گل شما آزادي و حرّيت را به او داديد؟ فرمود: «أَدَّبَنَا اللَّهُ تَعَالَی»؛[7] خداي عالم ما را اين گونه ادب کرد که اگر کسي به شما محبّتي کرد و هديهاي داد ﴿فَحَيُّوا﴾؛[8] شما هم در مقابل هديه بدهيد ﴿بِأَحْسَنَ مِنْهَا﴾؛[9] بهتر از آن را بدهيد و بهتر از آن گلي که تقديم کرده است آزادي او بود و من اين آزادي را دادم. اينها خاندان کرامت هستند، اينها از خوبي و زيبايي سرآمدند و برترينهاي از خوبيها و زيباييها را اينها اندوختههاي انساني و الهي اين تعبير بسيار لطيف است فرمود: «أَدَّبَنَا اللَّهُ تَعَالَی»؛ اين گونه خداي عالم ما را به ادب الهي خودش مؤدب کرد.
در بحث دعا يکي از مطالبي که ميتوانيم از وجود نازنين آقا امام مجتبي(عليه السلام) بهره ببريم اين سخني است که در باب دعا بيان فرمودند. معمولاً انسانها دعا ميکنند ولي احياناً اجابتي در مقام دعا مشاهده نميکنند. اين سؤال وجود دارد که اگر خداي عالم فرمود: ﴿ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴾؛[10] مرا بخوانيد تا من اجابت کنم، پس چگونه است که خيليها دعا ميکنند؛ اما در مقام جواب از ناحيه پروردگار عالم اجابتي نميشنوند و ندارند؟! براي اين سؤال و پرسش دو جواب داده شده است.
جواب اوّل اين است که هيچ سؤالي هيچ نيازي به درگاه بينياز خدا نميرسد مگر اينکه خداي عالم پاسخ ميدهد و جواب ميدهد؛ اما نه مشخصاً همان سؤال، بلکه امکان ندارد انسان به باب کريمي مراجعه کند و خواستهاي را مطرح بکند حالا يا همان خواسته يا خواستههاي ديگر در همان حال يا حالات ديگر، در دنيا در برزخ در قيامت به او نشان داده خواهد شد که شما در فلان تاريخي در چنين حالي و در چنين زماني چنين خواستهاي داشتيد و خداي عالم هماکنون اين سؤال را با اين پاسخ، با اين جواب، در چنين حالتي دارد براي شما اجابت ميکند و مستجاب ميکند خواسته شما را. اين يک جواب است که قطعاً اين گونه است در روايات هم آمده و کرامت الهي فوق آن است که انساني دست نياز به پيشگاه پروردگار عالم ببرد و بدون پاسخ آن دست برگردد، امکان ندارد. اگر خدا به پيغمبرش فرمود: ﴿وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ﴾؛[11] هر کسي از تو سؤال کرد او را بدون جواب نگذار و او را از خودت نران، قطعاً خدايي که صاحب چنين مقامي است و به پيغمبرش چنين دستوري را داده، امکان ندارد هم از نظر عقلي و هم از نظر نقلي محال و ممنوع است که کسي به پيشگاه خدا دستي به نياز بلند کند و از جايگاه پروردگار عالم پاسخي نشنود.
اما جوابي که آقا امام مجتبي(سلام الله عليه) در مقابل اين سؤال و پرسش دارند يک جواب تخصّصي است. فرمود: «أَنَا الضَّامِنُ» من ضامن هستم آن کسي که «لَمْ يَهْجُسْ فِي قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا» اگر کسي در قلب خودش جز اخلاص را قرار ندهد، «أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ فَيُسْتَجَابَ لَه»؛[12] اگر کسي در قلب خودش مخلصانه خالصانه بدون شائبه يک مطلبي را از خدا بخواهد، نگاهش به اين و آن نباشد، چشمش به اين و آن نباشد «خَالِصاً لِوَجهِ الله، ابْتِغَاءً لِمَرْضَاةِ اللَّهِ»؛ بدون هيچ شائبهاي از خداي عالم بخواهد که «لَمْ يَهْجُسْ فِي قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا»؛ در قلبش جز اخلاص نباشد، «أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ»؛ از خدا بخواهد «فَيُسْتَجَابَ لَه»؛ حتماً براي او اجابت ميشود فرمود: «أَنَا الضَّامِنُ»؛ من ضامن هستم. امکان ندارد انسان مخلصي، دستي به اخلاص به سوي پروردگار عالم مخلصانه دراز کند و خداي عالم به او پاسخي نگويد.
يکي از بيانات آقا امام مجتبي(سلام الله عليه) در اين رابطه يک بيان توحيدي است ـ به روح مطهّر آقا امام مجتبي(سلام الله عليه) صلواتي اهدا بفرماييد ـ بياني است بسيار والا گرانبها حکيمانه در باب توحيد. ما خدا را حقيقت واحد ميدانيم؛ اما جلوههاي او، اسماي او، اوصاف او خيلي واضح براي ما روشن نيست. تا چه حدّي در سرزمين هستي و وجود انساني نقش و تأثير دارد؟ ما خيلي خوب نميدانيم. اي کاش توحيد به معناي واقعي کلمه در دل و جان ما راسخ و نافذ بود که انسان احساس ميکرد که چه معنايي از حيات و زندگي ميتواند داشته باشد.
اين بيان را ملاحظه بفرماييد، بياني است بسيار والا و توحيدي که «إِنَّ اللَّهَ لَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً وَ لَمْ يُعْصَ مَغْلُوباً وَ لَمْ يُهْمِلِ الْعِبَادَ سُدًى مِنَ الْمَمْلَكَةِ بَلْ هُوَ الْمَالِكُ لِمَا مَلَّكَهُمْ وَ الْقَادِرُ عَلَی مَا عَلَيْهِ أَقْدَرَهُمْ بَلْ أَمَرَهُمْ تَخْيِيراً وَ نَهَاهُمْ تَحْذِيراً»[13] اين حديث نوراني اين بيان گرامي از کريم اهل بيت امام مجتبي در اين سالروز ميلاد آن حضرت تقديم جمع گرامي و مؤمنانه شما برادران و خواهران ايماني و پيجويان به زندگي و سيره آقا امام مجتبي(عليه السلام).
حضرت چند نکته اساسي را در اين بيانش فرموده است: نکته اوّل اين است که هرگز خداي عالم براساس کراهت اطاعت و عبادت نميشود. خدا يک عبادت زوري نميخواهد. عبادتي که با تکليف و سختي و کراهت همراه باشد نه. خدا چه نيازي به عبادت ما دارد که آن هم بخواهد زوري و با کراهت باشد؟! «إِنَّ اللَّهَ لَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً» عبادت بايد از جايگاه رضايت، خشنودي، محبت و عشق سرآورد. برآيند محبت و مودّت، اطاعت است. اطاعت و عبادت ظهوري است از عشق و محبت. شما ملاحظه بفرماييد وقتي انسان خوشی و شادي او به غليان ميافتد خندهاش ميگيرد. يا اگر غم و ناراحتي او به جوش ميآيد گريهاش ميآيد. گريه چه وقت است؟ غليان غم و اندوه است. خنده چه وقت است؟ غليان شادي و فرح و سرور است. عبادت چه وقت است؟ غليان عشق است، غليان محبت است. وقتي معرفت و محبت به اوج رسيد و خدا را در آن اوجش با آن اسمای حُسنا و اوصاف عُليايش ديد او به خضوع ميافتد؛ اين خضوع، اين خشوع، اين رکوع، اين سجود، اين انقياد، عکس العمل و واکنش عشق و ارادت است. شما الآن اگر کسي به شما خيري رساند دست به سينه نميشويد ميگوييد آقا متشکرم لطف فرموديد متشکرم اميدوارم يک وقت جبران کنم! يا اگر يک صحنه زيبايي يا کمال و جمالي را شما از انساني ديديد، ذاتاً در مقابل او به خضوع نميافتيد کرنش نميکنيد تواضع نميکنيد در مقابل اين کمال؟! اين تواضع، اين خشوع، اين اظهار ادب در مقابل کمال و جمال، اين چيست؟ اين عکسالعمل و واکنشي است که انسان در مقابل يک کمال دارد. وقتي انسان خدا را در آن اوج معرفت با اسماي حُسنا و اوصاف عليايش بشناسد و به او عشق بورزد و مهر او را در دل بگيرد، آيا چنين انساني به عبادت و خضوع و خشوع نميافتد؟! به تذلّل نميافتد؟! او را در غناي مطلقش ببيند، او را در رحمانيت و رحيميت مطلقش ببيند به خضوع نميافتد؟! اصلاً عبادت واکنشي است در مقابل معرفت و مودّت. لذا حضرت ميفرمايد که «لَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً»؛ هرگز خداي عالم براساس کراهت مورد اطاعت واقع نميشود «وَ لَمْ يُعْصَ مَغْلُوباً» اگر خداي عالم معصيت ميشود نه اينکه ـ معاذالله ـ نتواند، چاره نداشته باشد و مغلوب باشد. الآن خيليها ـ معاذالله ـ روزه نميگيرند ـ إنشاءالله همه ميگيرند ـ توجه نميکنند اطاعت نميکنند. آنهايي که اطاعت نميکنند؛ يعني خداي عالم مغلوب شده؟! مقهور شده؟! ديگر قدرت ندارد که جلوي اينها را بگيرد؟! نه، خداي عالم انسانها را مختار آفريده، به ارادهشان واگذار کرده که با اراده خدا را اطاعت کنند و معصيت را هم با اراده کنار بگذارند. اجتناب از معصيت بايد با رضايت باشد. ما الآن ـ إنشاءالله ـ به لطف و عنايت الهي گناه نميکنيم و در اين گناه نکردن هم راضي هستيم، خشنود هستيم، خشنود هستيم که معصيت نميکنيم. خوشحال هستيم که غيبت نميکنيم، بد نميگوييم، بد نميخواهيم. اين خشنودي بايد باشد. ما در اطاعتمان از خداي عالم و ترک معصيتمان از پروردگار عالم بايد رضايتمندي داشته باشيم و فکر نکنيم که اگر خداي عالم احياناً مورد عصيان قرار ميگيرد مغلوب است. «إِنَّ اللَّهَ لَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً وَ لَمْ يُعْصَ مَغْلُوباً».
اميدواريم که ـ إنشاءالله ـ اين امام بزرگوار از همه ما راضي و خرسند باشد و ـ إنشاءالله ـ در دنيا موفق به زيارت قبر شريف آقا امام مجتبي(سلام الله عليه) و در آخرت موفق به شفاعت آن حضرت ـ إنشاءالله ـ بشويم.
«نسئلکَ اللّهم و ندعوک، باسمک العظيم الأعظم الأعز الأجل الأکرم، يا اللهُ و ...، يا رحمنُ و يا رحيمُ».
بار پروردگارا ما را نسبت به آنچه وظايف الهيمان است آشنا و موفق بفرما!
مرضاي مسلمين شفاي عاجل کرامت بفرما!
در دنيا و آخرت حشر ما را با خاندان عصمت و طهارت قرار بده!
آني و لحظهاي ما را از آنها دور مگردان!
بار پروردگارا ارواح مؤمنين و مؤمنات، گذشتگان از اين جمع، ارواح طيّبه شهدا و روح عالي امام امت را با ارواح انبيا و اوليايت محشور بفرما!
خدايا قلب مطهّر آقايمان، مولايمان امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند بفرما!
«بِالنَّبِيِّ وَ آلِه وَ عَجِّلِ اللَّهُمَ تَعَالَي فِي فَرَجِ مَوْلَانَا صَاحِبَ الزَّمَان»
[1] . الكافي (ط ـ الإسلامية)، ج1، ص461.
[2] . الإقبال بالأعمال الحسنة (ط ـ الحديثة)، ج1، ص297.
[3] . سوره نساء، آيه136.
[4]. سوره حمد، آيه5.
[5]. ديوان اشعار فروغي بسطامي، غزل9.
[6]. ديوان حافظ، غزليات، غزل111.
[7]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص18.
[8]. سوره نساء، آيه86.
[9]. سوره نساء، آيه86.
[10]. سوره غافر، آيه60.
[11]. سوره ضحی، آيه10.
[12]. الكافي (ط ـ الإسلامية)، ج2، ص62.
[13]. تحف العقول، النص، ص231.