17 05 2018 315318 شناسه:

«در شعاع تفسیر تسنیم؛ سوره مبارکه حمد» جلسه اول

دانلود فایل صوتی

متن سخنرانی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏

‏«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ بَارِئِ الْخَالقَين ‏وَ الصَّلَاة وَ السَّلامُ عَلَی‏ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سَيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلَهِ الْعَالَمِين ‏أَبَا الْقَاسِم ‏الْمُصْطَفَی مُحَمَّد صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ عَلَی الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّةَ ابْنِ الْحَسَن‏ِِِِِ الْعَسْكَرِي رُوحِي وَ أَرْوَاح ‏الْعالَمِين لَهُ الفِداء‏ بِهِمْ نَتَوَلَّی‏ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».

شب دوم ماه مبارک رمضان و ماه نزول قرآن و ماهي که خداي عالم با رحمت و مغفرت و برکت در اين ماه ظهور و تجلي فرموده است. برجسته‌ترين ويژگي که براي ماه مبارک رمضان هست، مسئله نزول قرآن در اين ماه عزيز و عظيم است: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ،[1] اُنس با اين ماه با آنچه که در اين ماه وجود دارد، امکان دارد. اگر روزه در اين ماه واجب محسوب مي‌شود و خدا اين ماه را ماه صيام معرفي فرموده که ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ[2] با گرفتن روزه و آنچه که در ارتباط با صيام و روزه ماه مبارک رمضان لازم است، اُنس انسان را و اُلفت و ارتباط انسان را با اين ماه، اين روزه تقويت مي‌کند؛ اما آنچه که اين ارتباط و نسبت با ماه رمضان را براي ما بيش از ديگر امور تثبيت مي‌کند، مسئله قرآن و فهم معارف قرآن و ارادت‌ورزي نسبت به قرآن و تبعيت نسبت به اين کتاب و آيين و آنچه که در اين کتاب عزيز آمده است.

قرآن به عنوان سيد کُتب محسوب مي‌شود. در روايات ما قرآن را به عنوان برترين و والاترين کتاب‌هاي الهي ياد مي‌کند. همه انبياي الهي از کتاب برخوردارند يا خود صاحب کتاب‌ هستند يا مروّج و مبلّغ کتابي هستند که انبياي پيشين داشتند. صاحبان شريعت کتاب داشتند، انبياي اولواالعزم از صُحف آسماني و زبور برخوردار بودند. اين صحف و اين کتب آسماني صحيفه هدايت بود و انسان‌ها در سايه اين هدايت راه نجات و سعادت را طي مي‌کنند.

 هيچ امکان ندارد که بشر بدون شناخت و پيروي از وحي به يک سامان و به يک نظم انساني و الهي راه پيدا کند. اين صراط مستقيم اين طريق أقوم که ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾،[3] تنها از راه پروردگار عالم براي انسان مي‌آيد. اگر انبياي الهي نباشند و اين کتب و صحف آسماني وجود نداشته باشد، راه هدايت و طريق نجات و سعادت براي انسان مسدود است و انسان هرگز نمي‌تواند بين خود و هدف و غايت نهايي خود ارتباط برقرار کند. هدف کجاست؟ غايت کجاست؟ نهايت انسان کجاست؟ انسان به کجا بايد برسد؟ سرمنزل مقصود کجاست؟ در اين وادي بيمناک و هراسناک عالم هستي انسان‌ها به کدامين مقصد بايستي در حرکت باشند و کجا بايستي سر مقصود فرود آوردند و خود را راه‌يافته و ره‌يافته به مقصود ببينند؟

تنها اين کتاب‌هاي آسماني است که مي‌تواند نقشه راه ما باشد. خدا را مهندس مي‌دانند، يکي از اسماي حسناي الهي اين است که خدا مهندس است. «مهندس»؛ يعني آن کسي که راه را توليد مي‌کند. صراط بين انسان و هدف و مقصدش را مشخص مي‌کند. هم مهندس است نسبت به عالم تکوين، هم مهندس است نسبت به عالم تشريع. او راه را و صراط را توليد مي‌کند، از يک سو و سراج و صراط را در وجود انسان به نام عقل روشن مي‌کند، از سوي ديگر، آن‌گاه انتظار دارد که بشر اين راه را و اين راهنما را و اين چراغ را براي رسيدن به مقصود از آن استفاده بکند.

بنابراين قدر قرآن عظيم خود را بدانيم. اين قرآني که خداي عالم با همه وجود از او حراست مي‌کند و نگاهباني مي‌کند و او را مصون و محفوظ نگاه مي‌دارد: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ﴾،[4] ما با ادبيات عرب خيلي مأنوس نيستيم؛ ولي شما وقتي ظاهر اين آيه را نگاه مي‌کنيد، مي‌بينيد که با چندين تأکيد و با چندين توجه ويژه مي‌بينيد خداي عالم نسبت به قرآن و اهميت دادن به اين کتاب و صيانت و حفاظت از اين کتاب اظهار مي‌فرمايد که ما اين قرآن را نازل کرديم و ما حافظ اين قرآن هستيم: ﴿إِنَّا﴾ که از باب تفخيم و تعظيم است؛ يعني ما، همه جنود الهي، همه فرشتگان وحي، همه مأموران و سُفراي الهي مأمور نزول اين قرآن هستند «بإذن الله»: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ﴾؛ ما با همه قوا و قدرتمان اين قرآن را نازل کرديم: ﴿وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ﴾ و ما با همه توان هم از اين قرآنمان حفاظت مي‌کنيم و اجازه نمي‌دهيم کسي به اين قرآن و حريم أمن الهي و صراط مستقيم پروردگاري بخواهد تعدّي کند. اگر کسي بخواهد با قرآن بجنگد و در مقابل قرآن بخواهد قدرت‌نمايي کند، بخواهد با تندي و خشونت و غضب اين راه و صراط را براي مردم ببندد، ما از اين قرآن صيانت مي‌کنيم: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ﴾.

همين جلسات، همين آمد و شدها، همين رفت و آمدها، همين تلاوت آيات الهي، همين بحث‌هاي قرآني، اينها به نوبه خود در مسير حفظ و صيانت قرآن است. خدا چگونه قرآن خود را حفظ مي‌کند در طبيعت؟ به وسيله همين شما بندگان، همين قاريان، همين تاليان قرآن، همين حافظان قرآن، همين مفسران، همين برپا دارندگان احکام قرآني، همين اهتمام بخشان به حقيقت قرآني. ما مي‌توانيم مظهر حفظ قرآن الهي باشيم. خدا فرمود که ما قرآن را حفظ مي‌کنيم، خدا که ـ معاذالله ـ در نشئه طبيعت حضور مستقيم که ندارد. اين بندگان صالح خدا، اين انسان‌هاي شايسته قرآني خدا، اينها کساني‌ هستند که با خواندن قرآن، تلاوت قرآن، انتشار قرآن، بيان احکام و حِکَم و معارف قرآن، اين قرآن را حفظ مي‌کنند. الآن خدا سلامت بدارد حفظ کند والد بزرگوار حضرت آيت الله جوادي آملي! همين تفسير تسنيم که احياي قرآن است، احياي احکام و سنن الهي است، او به نوبه محيئ قرآن و حافظ قرآن است، «بإذن الله». يک صحيفه هدايت، اين تفسير شريف قرآن که اکنون جلد چهل و ششم آن را براي کار طبع و نشر مشغول هستند، يک دوره هشتاد جلدي، برای عظمت قرآن، والايي و شکوه اين کتاب، توسط شخصيتي، مثل والد بزرگوار، حکيم، متکلم، عارف، مفسر به عرصه قرآن براي حفظ و صيانت اين آيات میطلبد. تک‌تک اين آيات به مثابه فصلي از فصول معارف و حکمت است و اينها الآن در جهان اسلام و براي همه انسان‌ها درخششي دارد و ما خدا را شکر مي‌کنيم که زير سايه اين تفسير، اين معارف و اين حِکَم هستيم. به نوبه خود در ظلّ و در پرتو اين شعاع قرآني زيست مي‌کنيم؛ خدا را بر اين نعمت بزرگ سپاسگزاريم!

در سال گذشته موضوع بحثمان همين تفسير تسنيم بود که آن نکاتي که قابل بيان در اين‌گونه از جلسات هست را محور بحث و گفتگو قرار داديم. از سوره مبارکه «حمد» آغاز کرديم و چند آيه از سوره مبارکه «حمد» را خوانديم. عظمت و شکوه سوره «حمد»، نقش سوره «حمد»، جايگاه سوره «حمد» که آن را به عنوان «أم الکتاب»[5] مي‌شناسند، «سبع المثاني» مي‌شناسند و «فاتحة الکتاب»[6] مي‌شناسند، اسامي متعددي براي همين سوره مبارکه «حمد» بوده است. اين سوره خلاصه قرآن است، همه قرآن در سوره مبارکه «حمد» و «فاتحة الکتاب» آمده است که چند اسم براي اين سوره مبارکه بود، آن را «أم الکتاب» مي‌نامند آن را «فاتحة الکتاب» را مي‌خوانند، آن را «سبع مثاني» مي‌دانند و اسامي ديگري که سال گذشته ملاحظه فرموديد.

امسال اگر خدا بخواهد وارد آيه ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾[7] مي‌شويم و ـ إِنشَاءَاللَّه ‏ـ اين شب‌ها تا پايان اين ماه به توفيق الهي به شرح و تفصيل و بسط اين معارفي که در تفسير تسنيم، ذيل همين سوره مبارکه و اگر توفيق بود به سوره مبارکه «بقره» مي‌پردازيم و اُنس خود را با اين ماه از طريق قرآن و معارف قرآني تشديد مي‌کنيم و تحکيم مي‌کنيم، پايه‌هاي ايماني و ارتباط خودمان را با اين ماه رمضان از جايگاه اين کتاب عزيز و عظيم مستحکم مي‌کنيم.

يکي از آياتي که ملاحظه فرموديد در سوره مبارکه «حمد» همين ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾ است. اجازه بدهيد يک بار ديگر از ابتدا سوره مبارکه «حمد» را بخوانيم و جايگاه اين ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾ را بدانيم:

﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ٭ اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ ٭ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ٭ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾؛[8] حمد و ثنا و ستايش از آنِ پروردگار عالم است، چرا؟ چرا ما خدا را ستايش مي‌کنيم؟ چرا حمد مخصوص پروردگار عالم است؟ چرا ثنا و ستايش اختصاص به پروردگار عالم دارد؟ چند تا دليل ذکر مي‌کند: اولين دليل اين است که خدا پروردگار عالميان است، ﴿اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ﴾؛ همه عوالم وجود را خداي عالم آفريده، آيا چنين مبدأيي، چنين ذاتي شايسته ثنا و حمد و ستايش نيست؟ حمد مال کيست؟ ما چه کسي را حمد مي‌کنيم؟ آن کسي که صاحب کمالي باشد يا صاحب نعمتي باشد. از اين کمال بالاتر که خدا هستي‌بخش است، هستي‌آفرين است و همه کمالات وجودي را خداي عالم داده، عالميان را ايجاد کرده است. ﴿اَلْحَمْدُ لِلّهِ﴾، خدا را چرا حمد مي‌کنيم؟ چون او ﴿رَبِّ الْعالَمِينَ﴾ است.

آيا دليل ديگري براي ستايش در پيشگاه پروردگار هست؟ آري، او «رحمان» است. راجع به «رحمان» و اين اسم شريف نکاتي در سال گذشته مطرح شد. ﴿الرَّحْمنِ﴾، معادل «الله» است. اين اسم بسيار اسم عظيم، بلکه اسم اعظم است: ﴿فَلَهُ الأسْماءُ الْحُسْنَي﴾؛[9] بله خداي عالم به اسم «الله» معروف و شناخته شده است؛ اما اگر بخواهيد يک اسم ديگري را هم براي خدا قرار بدهيد، آن اسم «رحمان» است. ديگر عناوين؛ مثل عليم، قدير، حکيم، کريم و نظاير اينها اوصاف هستند؛ اما آن که اسم است و نام الهي به وسيله آن معرفي مي‌شود يا «الله» است يا ﴿الرَّحْمنِ﴾. ﴿الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوي‏﴾؛‎‎[10] چون يک وقت رسول مکرّم اسلام حضرت محمد مصطفي(صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم‏) در کنار «بيت الله» ظاهراً، گاهي اوقات مي‌فرمود: «يا الله»، گاهي اوقات مي‌فرمود: «يا رحمان». اين کفار قريش که از کنار پيغمبر رد مي‌شدند، مي‌گفتند اين چه مي‌گويد؟! گاهي اوقات مي‌گويد: «يا الله»! گاهي مي‌گويد: «يا رحمان»! آيه نازل شد که «خدا» و «رحمان» اينها دو اسم از يک حقيقت‌ هستند؛ هر کدام را که شما بخوانيد، چه بگوييد «الله»، چه بگوييد ﴿الرَّحْمنِ﴾، يک حقيقت را صدا زديد. ﴿الرَّحْمنِ﴾ اسم خاص خداي عالم است، روي هيچ کسي نمي‌شود اسم ﴿الرَّحْمنِ﴾ را گذاشت. شايد اسم رحيم را بشود، مالک را مي‌شود، قادر را مي‌شود؛ اما اسم احدي را نمي‌شود «الله» يا ﴿الرَّحْمنِ﴾ ناميد. اين دو تا اسم علم هستند و مخصوص پروردگار عالم هستند و احدي شايسته اين نام نيست؛ «الله» و ﴿الرَّحْمنِ﴾.

بنابراين خداي عالم شايسته حمد و ثناست، چرا که او پروردگار عالميان است. او رحمان رحيم است. رحمانيّت خداي عالم شامل همه چيز مي‌شود: ﴿وَ رَحْمَتي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ﴾.[11] يک توضيح در ارتباط با اسم رحمان خدا عرض کنيم آقايان! گرچه امشب بنا داشتيم راجع به ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾، نکاتي را تقديم محضر کنم؛ اما به يکي از نکات بسيار ارزشمند در معناي ﴿الرَّحْمنِ﴾ به خاطر رسيد که از محضر والد بزرگوار آموختيم، تقديم کنيم. شما هم در همين ماه که ماه رحمت الهي است، از اسم ﴿الرَّحْمنِ﴾ استفاده کنيد.

«رحمان» به لحاظ لغت مشخص است؛ يعني آن کسي که صاحب رحمت است. هر نوع خيري، هر نوع کمالي، هر نوع زيبايي و جلال و جمالي از اسم رحمان نشأت مي‌گيرد. همه اينها رحمت‌ هستند، خير، کمال، وجود، زيبايي، جلال، جمال، همه مظاهر خير از حيات و علم و قدرت و کرامت و حُسن خُلق و عمل صالح همه و همه اينها مظاهر رحمت هستند: ﴿وَ رَحْمَتي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ﴾، رحمت الهي همه اشيا را فرا گرفته است: ﴿وَ رَحْمَتي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ﴾. هيچ امري در عالم نيست که از رحمت الهي صادر نشده باشد. اگر خيري هست، اگر کمالي هست، اگر زيبايي است، اگر جلال و جمالي وجود دارد همه و همه از اسم رحمان خداي عالم منشق هستند: ﴿الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوي‏﴾، ﴿وَ رَحْمَتي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ﴾، ما هيچ چيزي در عالم نداريم، مگر اينکه ظهور رحمت خداي عالم است؛ خداي رحمان. بهشت ظهور رحمت رحمانيه است، جهنم ظهور رحمت رحمانيه پروردگار عالم است. رحمان آن نامي است، آن اسمي است که مبدأ هر خير و کمال و زيبايي است.

خداي عالم اين معنا را القا مي‌کند و تفهيم مي‌کند که رحمت بيش از غضب است. رحمت خدا از غضب او بيشتر است. اگر کسي يک کار خير بکند، خداي عالم ده مرتبه به او پاداش مي‌دهد: ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾؛[12] اما اگر يک بدي بکند، خدا يک کيفر مي‌دهد. هر جا يک خير و يک خوبي باشد، خدا چندين برابر پاداش و جزاي خير مي‌دهد و اگر ـ خداي ناکرده ـ يک کار بد و ناصحيح انسان انجام بدهد، خداي عالم هم به همان ميزان کيفر مي‌دهد، پس رحمت خدا از غضب خدا بيشتر است. اين را مي‌گويند بيش بودن و افزون بودن رحمت الهي نسبت به غضب.

 اما يک عنوان ديگري است و آن پيش بودن است؛ رحمت خداي عالم بر غضبش سبقت مي‌گيرد. اين را بايد توضيح بدهيم که يعني چه؟ ما يک مِهري داريم و يک قهري. کجا مِهر را اعمال مي‌کنيم و کجا قهر را اعمال مي‌کنيم؟ هر جايي که بدي باشد، ظلم باشد، زشتي و فحشا باشد، آنجا جاي اعمال قهر است. کجا مِهر را اعمال مي‌کنيم؟ مِهر کجا ظهور و بروز دارد؟ هر جا که خير باشد، خوبي باشد، کمال باشد و زيبايي باشد، نعمت باشد، آنجا مِهر ورزيده مي‌شود. خداي عالم خود را در همين دعاي شريف «افتتاح» معرفي مي‌کند که «أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِي مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ»، «وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ» هست، «فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَة»؛[13] يعني خداي عالم مي‌داند که کجا مِهرش را اعمال کند و کجا غضبش را اعمال کند.

 اگر کسي اين ماه رمضان را قدر دانست شب‌ها و روزهاي اين ماه را به عظمت و بزرگي ستود و او را والا و عظيم دانست و احکام و دستورات اين ماه را گرامي داشت، اين جاي رحمت است، جاي غفران است، خدا به چنين کسي لطف مي‌کند. اين مي‌شود چه؟ مي‌شود «أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِي مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ»؛ اما اگر کسي ـ معاذالله ـ بي‌اعتنايي کرد، بي‌توجهي کرد ـ خداي ناکرده ـ انکار کرد، تکذيب کرد، گفت ماه رمضان چيست؟ اينها خودشان را يک دين 1400 سال قبل مشغول کردند و از اين حرف‌هاي بيهوده و واهي! رفت و در وادي انکار و ترديد و تکذيب و خودش را نجات نداد و عالمانه و عامدانه ـ معاذالله ـ رفت در مسير تباهي و انحراف، اين جاي کيفر دارد: «وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَة».

اينجا يک سؤالي مطرح است و آن سؤال اين است: آن زمامداري که آن اِمام و اَمامي که مِهر و قهر را مشخص مي‌کند، آن کيست؟ چه کسي مي‌گويد که شما اينجا مِهر را اِعمال کن و آنجا غضب و قهر را اعمال کن؟ کيست؟ الآن به ما مي‌گويند که اين آقا محبت کرده، تشکر بکن! آن آقا ظلم کرده، در مقابل او با قاطعيت بايست؟ چه کسي به ما مي‌گويد که اين طوري عمل بکن؟ در درون ما يک قوه‌اي وجود دارد، يک مبدأيي هست که مي‌گويد اينجا جاي مِهر است و آنجا جاي غضب است. آن جايگاهي که مهندسي مي‌کند، راه مشخص مي‌کند، دستور مي‌دهد و مسير مِهر و قهر را مشخص مي‌کند، مي‌شود رحمان. «يَا مَنْ‏ سَبَقَتْ‏ رَحْمَتُهُ‏ غَضَبَهُ»؛[14] اي خدايي که رحمت او زمامدار غضب و خشم اوست. آن رحمتي که زمامدار است و اِمام و اَمام غضب و مِهر است، مي‌شود رحمان. اگر فرمود: «يَا مَنْ‏ سَبَقَتْ‏ رَحْمَتُهُ‏ غَضَبَهُ»؛ يعني اين رحمتي که رحمت رحمانيه است. اين پيشگام است، اين پيشرو است، اين امام حرکت‌هاي انساني است. بعضي‌ها اين امام را ندارند، هر جا دوست داشتند مِهر و محبت اعمال مي‌کنند، هر جا دوست نداشتند خشونت و غضب اعمال مي‌کنند؛ اينها انسان‌هاي سرگرداني‌ هستند. آن مبدأ فکر و انديشه و عقل و نظر که از جايگاه رحمانيت الهي در وجود انسان نمايندگي مي‌کند را ندارد. يک نفر به او يک غذايي داده مي‌گويد آقا بيا اين چلوکباب و اين رأي خود را به ما بده! شناسنامه‌ات را به ما بده! مي‌گويد آقا بفرما! برو با آن آقا تندي کن، خشونت کن! باشه چشم! يک پولي، يک مقامي، يک عنواني مي‌گيرد مي‌رود. اين چنين شخصي که نه رحمتش بجا و نه غضبش بجاست، اين چراغ عقل را که از اسم «الرحمان» خدا نمايندگي بکند، در وجودش نيست و هويٰ و هوس دارد، امامت مي‌کند و غضب و رحمتش را دارد در مسيري که خود مي‌خواهد هدايت مي‌کند. ﴿أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ،[15] آن کسي که در وجود خود «رحمان» را و «الله» را حاکم نمي‌کند، هویٰ و هوس حاکم مي‌شود و اين هويٰ و هوس مبدأ مِهر و قهرش مي‌شود. کجا مِهرم را اعمال کنم و در جايگاهش غضب را احياناً اعمال کنم، ببينم که هويٰ و هوسم چه مي‌گويد؟ دنيا چه مي‌گويد؟ مقام چه مي‌گويد؟ مال چه مي‌گويد؟ آن کسي که رحمانيّت الهي را در درون وجود خود به نام عقل، به نام فرمانرواي وجود انساني، به نام حاکم بر سرزمين انساني، يعني عقل، که اين عقل دارد از «الرحمن» نمايندگي مي‌کند، اين عقل است که فرمان مي‌دهد، کجا موضع عفو و رحمت است و کجا موضع نکال و نقمت و خشونت و غضب است. اگر کسي به اين رحمانيّت که در نهاد انساني عقل است و پيشگان است و امام است و خدا عقل را قرار داده و شهوت و غضب و مِهر و قهر را سرباز براي عقل قرار داده است. اگر کسي اين عقل را در جايگاه خود ننشاند، اين رحمت و غضب به دست هويٰ و هوس هر جا که بخواهد اعمال مي‌شود و خدا نکند که انسان آن عقلش را و آن چراغ وجود خود را افسرده کند و خاموش کند: «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ‏ الْعَقْل‏»،[16] بيان علي بن ابي‌طالب(سَلامُ الله عَلَيْه) است که فرمود: پناه مي‌بريم به خدا از اينکه عقل بخوابد. اگر عقل بخوابد، هويٰ و هوس برمي‌خيزد و بيدار است و وقتي هويٰ و هوس بيدار شد، مِهر و غضب را هر کجا که بخواهد مي‌برد.

آيا در جامعه ما عقل حاکم است؟ آيا در جامعه ما امير لشکر وجود، عقل و عقلانيت است؟ يا براساس هويٰ و هوس، هر کجا خواستيم قهرمان را و هر کجا خواستيم مهرمان را اعمال مي‌کنيم. آيا در جايگاه اصلي يک جامعه و نظام نبايد عقلانيتي الهي حاکم باشد که اين عقلانيت مسير مهر و غضب را در جامعه مشخص کند؟ ما کجا بايد مهر بورزيم؟ و کجا بايد غضبمان را اعمال کنيم: ﴿أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ[17] آيا آن معياري که براساس آن معيار رحمت و غضب در جامعه بخواهد عادلانه و عاقلانه توزيع شود، دارد توزيع مي‌شود يا اين عقلانيت در جامعه ـ متأسفانه ـ افسرده است؟ و ما مهر و غضب را مهر و قهر را در ناکجا آباد سرزمين وجود و کشور داريم اجرا مي‌کنيم. خداي عالم اين‌گونه خود را معرفي مي‌کند: «يَا مَنْ‏ سَبَقَتْ‏ رَحْمَتُهُ‏ غَضَبَهُ».

بنابراين خدا اسمي دارد به نام ﴿الرَّحْمنِ﴾ که اين رحمان زمامدار رحمت و غضب اوست و در درون وجود انسان عقلانيت از اين رحمانيت نمايندگي مي‌کند و انساني که عاقل و خردمند است، مي‌داند کجا مهر بورزد و کجا قهر داشته باشد، وگرنه هويٰ و هوس قدرت و مقام انسان را در مسير مهر و قهر به ناکجا آبادي سقوط و هبوط خواهد داد.

اميدواريم که خداي عالم در پرتو اين معارف و آيات الهي همه ما را در مسير صراط مستقيم استوار نگاه بدارد!

«نَسْئَلُك‏ اللَّهُم‏ وَ نَدْعُوك‏ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَم يَا اللَّه‏ يَا رَحمن يَا رَحيم»!

بار الها گناهان ما را ببخش و بيامرز!

اين ماه که ماه عزيز و عظيم خداست، «شهر الله» است، خدايا ما را با شئونات اين ماه که نزول قرآن است و صيام در روز و قيام در شب هست، همه ما را موفق بفرما!

خدايا توفيق معرفت و ارادت نسبت به اين ماه را در قلوب ما بيش از پيش بگردان!

بار الها در اين ماه که با رحمت و برکت و مغفرتت ظهور کردي، براي ما و کشور ما و نظام ما و جامعه ما خير و سعادت را مقرر بفرما!

مرضاي مسلمين لباس عافيت بپوشان!

مشکلات را، خصوصاً مشکلات اقتصادي را از جامعه ما ريشه‌کن بفرما!

خير و صلاح و سعادت و نجات اين جامعه را به برکت اين ماه رمضان، به اين جامعه ارزاني بفرما!

دشمنان را، استکبار جهاني را، صهيونيسم بين‌الملل را، ذليل و خوار و فان بگردان!

بار الها ارواح مؤمنين و مؤمنات، گذشتگان از اين جمع، ارواح طيبه شهدا، روح عالي امام امت را با ارواح انبيا و اوليايت، محشور بفرما!

اين کشور را، اين نظام را، اين مملکت را، مراجع عظام تقليد، مقام معظم رهبري همه را در پناه امام زمان هدايت و حمايت بفرما!

قلب مقدس آقايمان، مولايمان، امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند بفرما!

«بِالنَّبِيِّ وَ آلِه ‏وَ عَجِّلِ اللَّهُم‏ تَعَالَی فِي‏ فَرَجِ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَان»



[1]. سوره بقره، آيه185.

[2]. سوره بقره، آيه183.

[3]. سوره إسراء، آيه9.

[4]. سوره حجر، آيه9.

[5] . تفسير العياشي، ج‏1، ص22.

[6] . تفسير العياشي، ج‏1، ص21.

[7]. سوره فاتحه، آيه4.

[8]. سوره، آيات1 ـ 4.

[9]. سوره إسراء، آيه110.

[10]. سوره طه، آيه5.

[11]. سوره اعراف،آيه156.

[12]. سوره انعام، آيه160.

[13]. تهذيب الاحکام، ج3، ص108.

1. كتاب المزار ـ مناسك المزار(للمفيد)، ص161.

[15]. سوره جاثيه، آيه23.

[16] . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، خطبه224، ص347.

[17]. سوره فتح, آيه29.

 

دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات

محتوای سایت