02 05 2021 279973 شناسه:
image

«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» جلسه بیستم

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ،

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ، هر روز ساعت 14 عصر  از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد.
 

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» تقریباً در نوع سورههایی که در قرآن کریم هست در آغازین آیات نسبت به اصل قرآن و نزول قرآن و وحی بودن قرآن تأکید شده است اما در برخی از سورهها به صورت روشن بحث نزول قرآن تنزیل قرآن انزال قرآن نشانگر اهمیت و والایی جایگاه قرآن است در ایام و لیالی قدر به سر میبریم روز بیستم ماه مبارک رمضان است و آنچه که در این ایام و لیالی مورد تأکید و اهمیت باید باشد توجه و جان را متوجه قرآن کردن و از این حقیقت والای آسمانی و الهی نورانیت طلبیدن به حق قرآن میتواند دل و جان انسان را روشن کند اگر انسان قلبش را متوجه به ساحت قرآن عزیز داشته باشد در سوره مبارکه قدر که خدای عالم میفرماید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ ٭ وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ﴾ این نزول قرآن در شب قدر برای ما معانی فراوان و پیامهای بسیار ارزشمندی را به همراه دارد بله قرآن در سطوح مختلفی نازل شده است اما نازلترین سطح قرآن در شب قدر است که خدای عالم این قرآن را بر قلب مطهر رسول گرامی اسلام نازل کرد و البته یک وقت بحث تلقی است که یافت حقیقت قرآن است ﴿إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ﴾ یک وقت قرآن را از جایگاه ربوبی و ساحت و صقع ذات ربوبی پیامبر گرامی اسلام تلقی کرد آنجا نفرمود که «انا انزلناه» بلکه فرمود ﴿إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ﴾ واژه تلقی را به لحاظ نزد و جایگاه علی حکیم مطرح میکند اما وقتی شب قدر است و عالم طبیعت است و جهان ماده است مسئله نزول مطرح میشود ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ﴾ ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ این مجموع مسایل ما را بایستی متوجه کند که این قرآنی که اکنون زمینی شده است این در واقع عرشی و الهی بوده است اگر اکنون در قالب سوره و ماده و جزء و حزب نازل شده است در یک مقطعی در یک مرحلهای بوده است که از همه اینها مبرّا و منزه بوده است کثرتی وجود نداشت سورهای آیهای متشابهی محکمی اینگونه از مسایل همه و همه جلوههای قرآن است به لحاظ عالم طبیعت به هر حال بحث را در باب قرآن همچنان باز و مفتوح نگاه بداریم همانطوری که خدای عالم در آغازین آیات هر سورهای توجه میدهد که این قرآن یک حقیقت آسمانی یک حقیقت عرشی و الهی است این را خدای عالم برای هدایت انسانها نازل کرده است ﴿الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ﴾ که چه بشود همهاش ﴿کِتابٌ أَنْزَلْناهُ﴾ ﴿کِتابٌ أَنْزَلْناهُ﴾ این برای این است که این معنا و این حقیقت را ما بیابیم که این کتاب یک کتاب ظاهری نیست که با یک سلسله الفاظ و مفاهیم و ذهنیتها ما در حقیقت روبه‌رو باشیم ما با یک حقایقی روبه‌رو هستیم که این حقایق از پس پرده مفهوم و لفظ دارد ارائه میشود گاهی اوقات انسان یک سلسله مسایلی را به لحاظ بحثهای ذهنی و انتزاعی دارد ولی قرآن اینگونه نیست قرآن حقایقی را میخواهد ارائه بکند و برای اینکه این حقایق غیبی ارائه بشود لازم است که از الفاظ و عبارات و مفاهیم استفاده بشود به هر حال به خدای عالم توجه میکنیم به جلوههای برترین و والایی که از جانب پروردگار عالم در ماه مبارک رمضان درخشان و تابناک برای جامعه انسانی نازل شده است توجه میکنیم خصوصاً دل به قرآن ببندیم و خود را برای حقایق قرآن مهیا کنیم قرآن را دوست داشته باشیم قرآن را در آغوش بگیریم قرآن را بر سر بنهیم قرآن را در دل جای بدهیم و اینگونه از مسایل و اتفاقاً یکی از عجیبترین و شگفتترین کارهایی که به عنوان کارهای شب قدر که در آستانه شب 21 ماه مبارک رمضان هستیم که از مصادیق بارز لیله قدر است و ما باید در آن شب برنامههایی را داشته باشیم از جمله آن برنامهها مسئله قرآن بر سر گرفتن است شما میبینید که در مجموعه آیینهایی که در اسلام مطرح است این یک استثنا است مسئله قرآن به سر گرفتن که یکی از آیینهای عبادی شب قدر است با یک جلوههایی با یک صورتهایی روبه‌رو است که واقعاً قابل توجه است یک وقت میگویند قرآن بخوانید بسیار خوب زیارت کنید خیلی خوب در شبهای قدر قبر مطهر آقا سالار شهیدان حسین بن علی(علیهما آلاف التحیة و الثناء) را زیارت کنید بسیار خوب انسان سلام میدهد زیارت میکند زیارتنامه میخواند اینها مسایلی است اما این برنامه که در شبهای قدر انسان قرآن را ابتدائاً جلوی دیدگانش باز بکند و یک بیانی را داشته باشد خدا را به این قرآن سوگند بدهد و همه مؤمنان و شایستگانی که در این قرآن مورد مدح و ثنای الهی واقع شده است آنها را یاد بکند بعد قرآن را بر سر بگذارد بعد از ذکر شریف الله(جل جلاله) این چهارده معصوم را یاد بکند و ده مرتبه «بِکَ یَا اللَّه، بِمُحَمَّدٍ، بِعلیٍّ، بِفاطِمَةَ، بِالحَسَنِ، بِالحُسَین، بِعلیّ ‌بنِ الحُسین، بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ، بِموُسی ‌بنِ جَعفَر، بِعلیِّ ‌بنِ مُوسی، بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، بِعَلِیِّ ‌بنِ مُحَمَّدٍ، بِالحَسَنِ‌ بنِ عَلِیٍّ، بِالحُجَّةِ» اینها را بگوید و خدا را به این افراد به این حقایق والا به این موجهات در پیشگاه پروردگار عالم قسم بدهد و سوگند بدهد و با این وضع قرآن بر سر باشد دل و جان به اهل بیت سپرده بشود این یک آیین خاصی است انصافاً نیاز دارد به اینکه یک تحلیل حقیقتیابی در باب این حقیقت واقعاً باشد چون کارهای الهی که کارهای عادی نیست اما انصافاً ما با یک چنین وضعیتی که در یک شب قدر شبی که ﴿خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ است شبی که فرشتگان صف در صف نازل میشوند تا امر الهی را ابلاغ کنند شبی که خدای عالم تا صبحگاه فرشتگان را میفرستد برای جامعه بشری و جامعه ایمانی سلام باشد امنیت باشد و هر چه خیر است و روزی کمالآفرین است برایشان مقدر بشود و نظایر آن در چنین شبی چنین برنامهای با چنین ویژگیهایی این خیلی جای تأمل دارد جای شگفتی و تعجب و غریب بودن مسئله است نه به این جهت که یک امری است که جای شگفتی طبیعی و مادی داشته باشد نه این آیین و این برنامه بسیار باید متعالی باشد از بس متعالی است انسان شگفتی دارد از بس والاست انسان تعجب میکند دیگر ما اسمی که بالاتر از خدای عالم نداریم «بِکَ یَا اللَّه» ده مرتبه بعد از پیامبر گرامی اسلام اسمی بالاتر از محمد(صلوات و سلامه علیه) نیست که فرمود ﴿وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ﴾ ﴿أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ٭ وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ ٭ الَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ٭ وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ﴾ این ذکر را خدای عالم بلند مرتبه دانسته است او را از جایگاه اسم حمید خودش منشق کرده است «یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَن‏ یَا قَدِیمَ الْإِحْسَان‏ بِحَقِّ الْحُسَیْن» از این حقایق بالاتر نداریم اینها اسماء حسنای الهی اسماء والا و متعالی حق است و اینها هم مصادیق و جلوههای برتر این اسمایند اگر ما بخواهیم اسم حمید حق را در نظام هستی ببینیم با وجود مقدس نبی گرامی اسلام که هم در آسمانها به نام احمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است در زمین به نام محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است و در قیامت هم با جلوه محمودی ﴿عَسی‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً﴾ در حقیقت ظاهر میشود اینها مصادیق بارز آن حقیقتاند آقا علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) مظهر اسم عالی است بانوی دو سرا حضرت زهرا(سلام الله علیها) مظهر اسم فاطر حق سبحانه و تعالی است و همینطور سایر امامان بزرگوار ما با این شگفتی با این تعجب و قرابت روبه‌رو هستیم که چقدر این آیین قرآن به سر کردن عجیب است عظیم است والاست انسان مبهوت است دیگر خارج از برنامه قرآن به سر ما هیچ کمالی را نمیتوانیم تصویر کنیم برای اینکه هر چه که خیر است و کمال است اعم از مقام ذات احدی گرفته تا اوصاف و اسمای الهی تا مصادیق بارز آنها در جلوههای هستی همه و همه به صحنه آمدند بعد انسان در پایان خواستههای خودش را مطرح بکند دیگر هر چه که میخواهد بخواهد وای از آن عملی که این همه جلوههای برتر را با خودش دارد و مگر ممکن است که کسی از مراسم قرآن به سر واقعی بیاید و نخواهد که درهای آسمان به روی او باز بشود یا بخواهد و باز نشود مگر میشود مگر شدنی است خدای عالم برای اینکه این رحمتش را در این شبها به تمام برساند قابلیت را برای انسان به تمام رساند برای اینکه انسان بایستی که قابل باشد استقبال بکند آمادگی داشته باشد و این قابلیت به حد اعلاء برای انسان دارد فراهم میشود ما با قرآن بر سر کردن ذکر مصادیق بارز خدای عالم را به یاد آوردن و جلوههای برتری که در پیشگاه خدا محبوباند «وَ بِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیه‏» آنهایی که در قرآن مورد حمد و مدح تو واقع شدند که همین انسانهای والا و شریفاند که اینها سرآمد اولیای تو هستند اوصیای تو هستند آدم با چنین هیبتی با چنین حرکتی یک چنین عملی جانش چقدر مستعد میشود و این جان اگر به حق متوجه باشد که چه زمینهای را خدای عالم برای او فراهم آورده که خودش را در عالیترین سطح در پیشگاه خدا مطرح کند به ما فرمودند وقتی که مراسم قرآن به سر را انجام دادید جای خودتان را ترک نکنید بگذارید خواستههایتان آرزوهایتان تمنّیات شما آنچه که برای خودتان و نزدیکانتان آشنایانتان جامعهتان انسانتیتان و هر چه که برای شما و آینده و ابدیت شما مربوط است بخواهید و اینجاست که خدای عالم در صحنه وجود شما این را قرار خواهد داد ما فکر نکنیم که اگر خدای عالم بناست به ما تجلی کند و لطفش را در حق ما اعمال بکند حتماً در نظام طبیعت این کار انجام میشود نه نظام طبیعت دون آن است که بتواند خواستههایی را که یک مؤمن در شب قدر در پیشگاه پروردگار عالم مطرح میکند در خودش جمع کند و حاضر بکند خدای عالم اینها را مهیا میکند آماده میکند ﴿وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ این بهشت است که میتواند چنین خواستههایی را چنین تمنّیاتی را اگر انسان نشکند خراب نکند و این دعاها را با این صلابت از پیشگاه پروردگار عالم بخواهد و در مشی خود و مرام خود و زندگیاش و چگونه زیستنش این را نشکند وقتی در شب قدر میگوید خدایا من ایمان میخواهم من تقوا میخواهم من جلوههای آسمانی تو را میخواهم اسماء و صفات تو را میخواهم من میخواهم در پرتو نام تو به اطمینان برسم من مشوش هستم مضطرب هستم مضطر هستم نگران هستم من میخواهم به آرامش و طمأنینهای که از ناحیه تو میآید برسم به ﴿أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ برسم جامعه من مضطر است جامعه من مضطرب است ملتهب است مشکلات فراوانی دارد دخترم پسرم فرزندانم برادرانم افراد و اعضای جامعه این نگرانیها را دارد مطرح میکند و خدای عالم قطعاً در مسیر این دعاها و نیایشها رحمتش را قرار میدهد به شرطی که انسان مسیر را باز خراب نکند عرض کردیم دو نوع استغفار داریم یک نوع استغفار است که اعضا و جوارح ما را پاک میکند یک نوع استغفار است که نفس و جانمان را پاک میکند رسول گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی(صلوات الله و سلامه علیه) فرموده است که در آن خطبه پایانی ماه شعبان «إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ» یک وقت میگوییم که دستش گناه کرده چشمش گناه کرده اینها باید عقوبت بشود یک وقت است که نه انسان به لحاظ جانش نفسش در گرو اعمال اوست «إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُم‏» شما این جانتان را به وسیله استغفار کردن و طلب آمرزش کردن آزاد کنید برخیها میگویند که امشب شب سلام است بحث استغفار و امثال ذلک بله این سلام از ناحیه خدا سلام است از ناحیه علت فاعلی رحمت است اما این علت قابلی است که باید با استغفار مهیای پذیرایی از این سلام خدا را داشته باشد چرا گفتند که در شبهای قدر این جمله را این ذکر را بگویید که «اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی‏» چرا خدا را با آن اسم کریمش و اسم عفوّش ما بخوانیم تا آن دریا به جوش بیاید آن صحرای کرامت و عفو به خروش بیاید و انسان مورد رحمت و عفو قرار بگیرد چه بشود وقتی انسان عفو شد تازه زایش پیدا کرده نو زایی اتفاق افتاده تجددی برای وجود انسان حاصل شده از این به بعد است که سلام الهی را میتواند بپذیرد اما اگر کسی خواب باشد در خواب غفلت باشد احیا نداشته باشد بیدار نباشد هر چه سلام بکنند هر چه بخواهند خوابیده است به خواب غفلت رفته است این انسانی که استغفار میکند از خدا عفو میخواهد این انسان قابلیت این را پیدا میکند که اگر سلام الهی آمد بله یا شب سلام است شب جشن است شبی است که خدای عالم برای اینکه انسانها را در امنیت و سلامت قرار بدهد ولی اگر انسانی خواب باشد یا خودش را به خواب بزند و در غفلت کفر و جحد و انکار و تکذیب باقی باشد آیا برای او هم سلام است آن زمانی میتواند سلامت و امنیت برای انسان حاصل بشود که این زمینهها فراهم بشود به هر حال شبهای ارزشمندی را در پیش داریم این تذکرات و توصیهها اول برای خود گوینده است که ما خودمان را متوجه باشیم از خواب غفلت بیرون بیاییم و شرایط را برای اینکه بتوانیم پذیرای فرشتهها و مهمانهای الهی برای خودمان و جامعهمان فراهم بکنیم بایستی ایجاد کنیم همچنان در بحث چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی هستیم این خودش هم یک نحوهای از زیست است این توصیهها و مراسم و برنامهها چگونه زیستن ما را در چنین ایامی و چنین لیالی دارد مشخص میکند بحثی که در جمع شما برادران و خواهران ایمانی داشتیم و در این بیست روز تحت عنوان چگونه زیستن بر پایه عقلانیت وحیانی بود مطالبی مطرح شده است که میتواند برای ما إنشاءالله مفید و کارساز باشد برخی از پرسشها و سؤالها هم مطرح است که بایستی آن پرسشها هم بیان بشود و راجع به اینها پاسخی داده بشود یکی از پرسشها این است که شما که از عقلانیت سخن میگویید و عقلانیت را در حقیقت مبنا و پایه یک زیستن شایسته مطرح میکنید این ریشه عقلانیت در چیست و ما به چه دلیل باید عقلانیت را پذیرا باشیم آیا برای اینکه یک زندگی عقلانی داشته باشیم دلیلی هم داریم یا صرفاً بایستی بگوییم که عقلانیت خوب است تا ما این مسئله را به یک امر بدیهی و اوّلی نرسانیم نمیتوانیم از عقلانیت حرف بزنیم تحلیل مسئله عقلانیت این است که ما از جایگاه عقلانیت باید به آن ریشههای اصیل معرفتی راه پیدا کنیم عقلانیت یک بابی است یک راهی است که ما را به یک معرفت اصیل و شایسته در حد خودمان میبرد بله اگر عالم عالم درخشش و روشنایی وحی باشد مسئله عقلانیت مصطلح مطرح نیست انبیای الهی که با وحی روبه‌رو بودند و خدا را «من وراء حجاب» ملاحظه میکردند یا از پسِ حجاب ملاحظه میکردند حقایق را شهودی میدیدند وقتی خدای عالم برای حضرت کلیم با جلوه ﴿إِنِّی أَنَا اللَّهُ﴾ ظاهر میشود حضرت کلیم خودش را در مقابل جلوههای برتر الهی میبیند ﴿وَ ما تِلْکَ بِیَمینِکَ یا مُوسی‏ ٭ قالَ هِیَ عَصایَ أَتَوَکَّؤُا عَلَیْها وَ أَهُشُّ بِها عَلی غَنَمی‏ وَ لِیَ فیها مَآرِبُ أُخْری﴾ اصلاً دارد این حرفها را موسای کلیم مواجهتاً با جلوههای برتر حق سخن میگوید و یا سایر نمادهایی که در خصوص حضور حق باز میشود ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ٭ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ٭ اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الأکْرَمُ ٭ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ٭ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ﴾ اینها جلوههایی است که انبیای الهی با این جلوهها آشنا بودند مشاهده میکردند اینجا دیگر بحث عقلانیت نیست بحث نور الهی است که هنر یک انسان این است که این حقایق را مشهود ببیند شهود ببیند «خود هنر دان دیدن آتش عیان» اینها آتش را بالعیان مشاهده کردند نور حق را بالعیان مشاهده کردند یا به عین الیقینی رسیدند یا به حق الیقینی اما از آن مرحله پایینتر وقتی به سطح جامعه بشری میرسد آنچه که میتواند انسان را سیراب کند و تشنگی ذاتی او را برطرف کند مسئله علم است آگاهی است معرفت است شناخت است علم الیقینی است و این از درگاه عقلانیت حاصل میشود آن چیزی که بدیهی و اوّلی است این است که علم ذاتاً کمال است هیچ کس در این رابطه تردید ندارد عرض کردیم ما تا به اوّلی و بدیهی نرسانیم دستبردار نیستیم به چه دلیل عقلانیت شایستگی این را دارد که بتواند مبنای زندگی قرار بگیرد و زندگی و چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت باشد چرا چون عقلانیت ما را به یک معرفت به یک علم و آگاهی به یک شناخت قابل قبول میرساند یک اطمینانی را برای انسان ایجاد میکند یا علم را یا علمی را برای انسان تثبیت میکند که انسان بتواند براساس آن حجت داشته باشد و حرکت بکند اگر مبنای عقلانیت را ما میخواهیم روی آن تأکید کنیم و بر مبنای آن بنیان زندگی و ساختمان حیاتمان را بسازیم باید بدانیم که از یک درگاهی باید وارد شویم که به یک معرفت برسیم به یک علم و آگاهی برسیم توضیح بدهیم بیشتر راجع به این مسئله با هم صحبت کنیم ملاحظه بفرمایید ما یا بایستی که کورکورانه بدون آگاهی و شناخت بدون معرفت حرکت کنیم یا بر مبنای علم و آگاهی و شناخت حرکت کنیم از این دو حال خارج نیست آنانی که بر مبنای تقلید کورکورانه بدون آگاهی و شناخت یا احیاناً براساس هوا و هوس ظن و گمان و خیال و نظایر آن حرکت میکنند آنها قطعاً به نتیجه نخواهند رسید قطعاً در صف انحراف و تحریف و باطل قرار خواهند داشت تنها کسانی میتوانند امیدوار به این باشند که به هدف برسند که بتوانند خودشان را بر مبنای یک معرفت اصیل بسازند این معنا را در قرآن خدای عالم بیان میفرماید که ﴿إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَذِکْری‏ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ﴾ ملاحظه بفرمایید همین قرآنی که این همه از او تعریف میشود که نور است که هدایت است که ذکر است که فرقان است که برهان است این توصیفاتی که هست این میتواند اثرگذار باشد مفید باشد برای دو دسته از انسانها یک دسته کسانی که اهل تحلیلاند اهل بررسیاند اهل عقلانیتاند تعقل میکنند تفکر میکنند تفقّه میکنند تدبّر میکنند و با همه جهات دارند حقایق را بررسی میکنند میبینند آنچه که از ناحیه وحی رسیده است خیر است کمال است این یک دسته دسته دیگر کسانی هستند که نه آن قدرت تحلیل را تعقل را تعلّم را تفقّه را ندارند اما یک آگاهی فطری دارند یک شناخت فطری دارند گوش به وحی میسپارند اما یک آگاهی فطری و درونی اینها را به خوب بودن و کمال بودن رهنمون میشود نکتهای که قابل توجه است این است که وقتی وحی نازل میشود میآید در سطح انسان وقتی آمد در سطح انسان در تراز انسان وقتی میخواهد قرار بگیرد باید انسان او را تحلیل بکند انسان یک موجودی است که تا چیزی را تحلیل نکند بررسی نکند قبول نمیکند و اگر هم قبول بکند نمیتواند در جان خودش او را مستقر کند بعد از مدتی او را رها میکند این نکته باید قابل توجه باشد ما چون راجع به عقلانیت داریم سخن میگوییم باید تحلیل کنیم تحریر کنیم که مرادمان از عقلانیت چیست انسان یک ترازی دارد که تراز انسانیت عقلانیت است یعنی چه یعنی حقایق را بشناسد تحلیل کند و خوب و بدش را بفهمد بعد او را بپذیرد و وارد عقل عملی بکند و عمل بکند اگر تحلیل نکند نشناسد تعقل نداشته باشد آنچه را که از ناحیه وحی میآید چکار میکند او را به صورت ظاهری قبول میکند میشود ظاهرگرا وقتی ظاهرگرا شد این مطلب میآید در وجود انسانی اما هضم ناشده است تحلیل و تحریر نشده است و موجودی که هضم نشده باشد انسان نمیتواند او را با خودش همراه ببرد رهایش میکند چرا ظاهرگرایان که یا مثلاً الآن هستند آنهایی که به ظواهر قرآن توجه میکنند میگویند که ما سمعی هستیم نقلی هستیم عقلی نیستیم اگر عقلی نبودید به همین ظاهر قرآن خواستید توجه کنید این ظاهر قرآن است که شما را یا به جبر کشانده یا به تفویض کشانده یا سایر نحلههای کلامی رسانده است بسیاری از همین محققان تفسیری که کتابهای رسمی تفسیری نوشتند مثل تفسیر کبیر فخر رازی یا تفسیر کشاف و امثال ذلک همه اینها براساس همین آیات الهیاند یا براساس آیات اهل جبر و اجبار در اراده الهی نسبت به انسان شدند یا بحث تفویض را پذیرفتند چرا چون به تراز انسانی که عقلانیت است نرساندند یا ﴿أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ﴾ است نرساندند ببینید نگفتند اهل نقل باشید نگفتند اهل سمع باشید گفتند اگر اهل سمع هستید آگاهانه آن مطلب را بپذیرید نفرمودند که «لمن کان له قلب أو القی السمع» فرمود ﴿لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ﴾ این ﴿وَ هُوَ شَهیدٌ﴾ یعنی چه آگاهانه بپذیرید با شناخت بپذیرید این ﴿شَهیدٌ﴾ فوق العاده عبارت شریفی است در اینجا آمده ظاهرگرایی نقلگرایی بدون اینکه این ویژگیها را داشته باشد خطرش به مراتب از اینکه انسان بخواهد در عقلگرایی باشد بدتر است ملاحظه بفرمایید امام کاظم(علیه السلام) به جناب هشام که ما داریم مطالبی که عرض میکنیم به برکت همین کتاب عقل و جهل مرحوم کلینی است در کافی شریف در همین اولین بابی که به عنوان باب العقل یا کتاب العقل و الجهل بیان فرمودند یکی از نکاتی که امام(علیه السلام) به جناب هشام میآموزد این است که «یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ فِی کِتَابِهِ ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ‏ لَذِکْری‏ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ﴾ قلب یعنی چه یعنی عقل این را دارد امام توضیح میدهد ﴿لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ﴾ یعنی انسان اهل تفکر باشد اهل تعقل باشد اهل بینش عاقلانه باشد و بعد فرمود که «وَ قَالَ ﴿وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ﴾ ما به لقمان حکمت آموختیم یعنی «قَالَ الْفَهْمَ وَ الْعَقْلَ» امام(علیه السلام) است این بیان شریف حضرت ابا الحسن امام موسی بن جعفر(علیهما آلاف التحیة و الثناء) است که دارد میآموزد که اگر خدای عالم فرموده است که ﴿وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ﴾ مراد از این حکمت یعنی تفکر یعنی فهم یعنی عقل فرمود «وَ قَالَ ﴿وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ﴾ قَالَ الْفَهْمَ وَ الْعَقْلَ» بنابراین ما این معنا را باید کاملاً در وجود خودمان مسلّم بکنیم انسان حقایق را باید در تراز انسانی وارد کند تراز انسانی چیست این است که یا اهل تعقل و تفکر و اندیشه و اهل حکمت و کلام باشد که بتواند این حقایق را ببیند فیلسوفانه و از جایگاه تعقل و تفکر مسایل را تحلیل کند یا اگر فیلسوف نیست اهل اندیشهورزی و تعقل و تفکر نیست اهل نقل است نقل را هم با یک نوع شهادت فطری و عقل فطری هماهنگ بکند وگرنه دچار همین ظاهرگرایی میشود که این بلاها و این مصیبتها را در طول تاریخ اسلام ما از همین ظاهرگراها داشتیم و بسیاری از همین ظواهر قرآن تکیه کردند و در حالی که همین قرآن میفرماید که برخی از آیات من متشابه است شما این آیات متشابه را به محکم برگردانید برخی از آیات مفسّر برخی دیگر هستند گاهی اوقات صغرا در یک سوره و کبرا در یک سوره نتیجه در سوره دیگر است چرا مرحوم علامه طباطبایی رضوان خدا بر او باد و حضرت آیت الله جوادی آملی که سلام خدا و برکات الهی بر این شخصیت متعالی باد که این تفسیر تسنیم و تفسیر المیزان در بازگشایی و تحریر آیات الهی دارند نازل میشوند برای چیست برای اینکه این قرآن به وسیله خودش خودش را تفسیر کند خودش مفسّر خودش باشد از بیرون کسی قرآن را تفسیر نکند و حتی اهل بیت عصمت و طهارت هم که عِدل قرآناند وقتی میخواهد قرآن را تفسیر کنند این هم باز براساس خود آیات تفسیر میکنند گرچه خودشان قرآناند هیچ تردیدی بین قرآن و عترت طاهره نیست اینها عِدل هم هستند ولی در مقام تفسیر خود اینها هم از آیات الهی استفاده میکنند آنگونه که در مقدمه تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی به آن اشاره فرمودند این معنا را ما باید داشته باشیم اگر مطلبی بخواهد برای انسان باشد انسان یک موجودی است که در وجود خودش در ذات خودش اگر یک چیزی را به لحاظ علمی و به لحاظ معرفتی قبول نکند برنمیتابد درست است که نقش ایمان در مسایل نقلی اثرگذار است ولی همواره با همه وجود انسان همراه نیست به ما هم اینجور نگفتند که تقلیدانه حرکت کنید مقلدانه حرکت کنید اینجا خدای عالم فرمود که «﴿لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ﴾ یَعْنِی عَقْلٌ» ﴿أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ﴾ گوش بسپارد به دنبال سمع و نقل باشد اما ﴿وَ هُوَ شَهیدٌ﴾ این ﴿وَ هُوَ شَهیدٌ﴾ بسیار شریف است یعنی در وجود خودش یک شهادت فطری بتواند به این مسئله بدهد که این چیزی که شنیده است این حق است این درست است و این قابل قبول است ﴿أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ﴾ نه اینکه خدای عالم فرمود ﴿لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ﴾ این مطلب نشان این است که تراز انسانی چیست و انسان اگر خودش را به این تراز نرساند نمیتواند بنابراین اگر سؤال بفرمایید که چرا انسان باید بر مبنای عقلانیت حرکت کند و چرا عقلانیت در مسیر زندگی میتواند مؤثر و مفید باشد جوابش روشن است برای این است که انسان تا به صورت ذاتی به عقل به علم و به معرفت نرسد قانع نمیشود این در هویت انسان است حتی با خدا محاجّه میکند با خدا احتجاج میکند لذا خدای عالم در قرآن فرموده است که ما پیامبرانمان را فرستادیم ﴿لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾ این عقل چقدر بزرگ است چقدر عظیم است که خدای عالم در مقابل این عقل برای اینکه زیر سؤال نرود انبیا را فرستاده و الا خود این عقل خدا را معاذالله زیر سؤال میبرد این عقل که یک هدیه و موهبت والاست که اولین حقیقتی است که صادر شده تازه این عقلی که در نزد ماست عقل متنزّل است عقل نازل که وهم است عقل نازل که خیال است نه عقل متنزّل این عقلی که با برهان با شهادت و با تعقل و تفکر و تفقّه و امثال ذلک دارد کار میکند برهان و بررسی ادله و امثال ذلک اینها همه شیوهاند آن که عقل به آن راضی میشود قانع میشود علم است حالا علم یا علم صد درصد است یا علم طمأنینهآور بالأخره این فطرت انسان باید بپذیرد انسان یک موجود خالی و تهی نیست ظرف وجود انسانی خالی نیست که ما بگوییم هر چه در آن ریختیم بگوید باشد مثل اینکه بدن انسان طبیبانه آفریده شده حقیقت انسان هم حکیمانه آفریده شده است طبیبانه آفریده شده یعنی چه یعنی ما نمیتوانیم هر غذایی را در این معده قرار بدهیم اگر غذا مسموم باشد ناصواب باشد این معده برمیگرداند تهوّع میکند چرا چون این معده را خدای عالم سالم آفرید در فضای مسایل اعتقادی فطرت هم حقیقتاً سالم و صحیح آفریده شده لذا بر نمیتابد یک امر تحمیلی را شما حتی اگر خدا را هم بخواهی بر این فطرت تحمیل بکنی این برنمیتابد حتی خدا را او باید خدا را یا ﴿لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ﴾ باشد ﴿أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ﴾ باشد و الا پیغمبر را قرآن را وحی را نور مطلق را بخواهی در قلب قرار بدهید بدون اینکه این قلب تحلیل داشته باشد برمیگرداند اعراض میکند رو برمیگرداند این است این وضعیت انسان است حالا یک وقت است که انسان معاذالله روی آن حجاب میکشد یک وقت خدای عالم میفرماید که ﴿وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی‏ قُلُوبِهِمْ﴾ که مُهر زده شده است ﴿خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ﴾ ﴿وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی‏ قُلُوبِهِمْ﴾ یعنی ﴿کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُون یک وقت نه اینها کنار میرود این پردهها کنار میرود میاندیشد تفکر میکند تعقل میکند مییابد و با همه وجود استقبال میکند و آرام میگیرد اگر انسان بخواهد به یک آرامش و طمأنینهای برسد نیازمند به این ساز و کار است ما نیاز داریم این بحث را با هم إنشاءالله ادامه بدهیم دوره بکنیم تا اگر سؤال شد که به چه دلیل ما بایستی که مسایل را بر مبنای عقلانیت پیش ببریم یک جواب روشنی برای این امر داشته باشیم آرزو داریم که خدای عالم خیر را توفیق را سعادت را عاقبت به خیری را در این لیالی قدر برای همه ما مقدر و مقرر بفرماید مشکلات را از جوامع اسلامی و جامعه اسلامی ما برطرف بفرماید اشتغال را کار را مسکن را زندگی شایسته را آینده امیدبخش را آنچه که جامعه و نظام اسلامی را میتواند سربلند و سعادتمند کند در مقابل این همه عداوتها و دشمنیها بتواند سرافراز و سربلند بیاید و موفقیت خودش را جشن بگیرد إنشاءالله به برکت لیالی قدر خواهد شد آرزوی این دعاهای خیر و اجابت این را از درگاه الهی داریم به برکت شبهای قدر

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات