06 05 2021 279910 شناسه:
image

«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» جلسه بیست و چهارم

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ،

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ، هر روز ساعت 14 عصر  از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد.

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» روزها و شبهای پایانی ماه مبارک رمضان را پشت‌سر میگذرانیم «أَعُوذُ بِجَلَالِ‏ وَجْهِکَ‏ الْکَرِیمِ‏ أَنْ یَنْقَضِیَ عَنِّی شَهْرُ رَمَضَانَ أَوْ یَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَیْلَتِی هَذِهِ وَ لَکَ قِبَلِی ذَنْبٌ أَوْ تَبِعَةٌ تُعَذِّبُنِی عَلَیْه‏» در این دهه پایانی ماه مبارک رمضان در شبانگاهان این ذکر بسیار مناسب است که انسان استعاذه کند به درگاه الهی با تمام وجود به خضوع و خشوع بیفتد و از درگاه الهی مسئلت کند که این آمرزش و غفران الهی نصیب و بهره بشود اصرار دین بر این امر که انسان همواره مورد غفران و آمرزش الهی باشد برای اینکه انسانی که دست و پایش در گرو گناهان و اعمال باشد نمیتواند پرواز کند نمیتواند اوج بگیرد نمیتواند تعالی و رشدش را تأمین کند مثل اینکه یک مانعی و یک سنگی جلوی راه انسان باشد استغفار باعث میشود که انسان خودش را آزاد کند دست و پا را آزاد کند دل و جان را آزاد کند «فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُم‏» چه نعمت خوبی را خدای عالم در اختیار انسان قرار داد که اگر خطایی و خطیئهای متوجه انسان شد و انسان غفلتاً سهواً نسیاناً حتی عمداً مرتکب خلافی شد با استعاذه و پناه بردن و طلب مغفرت کردن این کار را انجام بدهد قطعاً اگر این استغفار را با صلوات و درود بر رسول گرامی اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت همراه بکند این طلب مغفرت جواب روشنتری خواهد گرفت در قرآن به صورت صریح آمده است که اگر عدهای به سمت و سوی تو ای پیامبر گرامی اسلام آمدند و از تو خواستند که تو از درگاه الهی برای آنها طلب رحمت و مغفرت و آمرزش بکنی ﴿لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِیماً عجیب است این آیه و چه امکانی را خدای عالم در اختیار انسان قرار داد ما میدانیم که مُرده و زنده پیامبر گرامی اسلام از این رهگذر هیچ فرقی نمیکند پیامبر روحش و جانش همواره هست بوده است و خواهد بود اگر انسان با جانش ارتباطی با جان پیامبر گرفت و قلب و روحش را به سمت رسول گرامی اسلام نگاه داشت این توجه قلبی و روحانی و نفسانی از آن سو هم توجه عنایت خواهد بود از سوی انسانها و امت توجه اما از سوی پیامبر گرامی اسلام عنایت است از عالی به سافل عنایت و از سافل به عالی توجه این عنایت پیامبر گرامی اسلام همواره هست اگر توجه باشد لذا خدای عالم در قرآن فرمود اگر آمدند ﴿إِذا جاؤُکَ﴾ به خدمت پیامبر رسیدند و از پیامبر خواستند که پیامبر از خدای عالم بخواهد که خدای عالم آمرزش داشت چون زمام امر آمرزش فقط و فقط به دست خداست پیغمبر نمیتواند حتی با اینکه به مقام حبیب اللهی رسیده است این جایگاه آمرزش اسم غفور حق سبحانه و تعالی به جایگاه الهی برمیگردد البته توسل و توجه به سمت آنهایی که خدای عالم آنها را وسیله و اسبابی برای غفران و آمرزش خود قرار داد بسیار مؤثر است بنابراین زمام امر استغفار به دست خداست و لاغیر زمام امر آمرزش و غفران به دست خداست و لاغیر انسان به ساحت الهی توجه کند و پیامبر گرامی اسلام را شفیع و وجیه خود قرار بدهد و از پیامبر گرامی اسلام بخواهد لذا ضمیمه کردن استغفار با صلوات بسیار نقشآفرین است که خدای عالم آمرزش را نصیب انسان کند اما اینکه انسان خودش با چه حالی با چه وضعی این را بخواهد هم اما خیلی دخیل است یک وقت انسان همینجور در حالی که خود را متوجه به جانب الهی میکند از خدای عالم آمرزش و غفران میطلبد اما یک وقت دیگر نه این جانش این روحش به حضیضی و به خضوع کشیده شده است نهایت تواضع را دارد که حالتش حالت تضرّع است حالت استعاذه است که انسان پناه میبرد چون آخرین تیری که در ترکش بنده است استعاذه است که به خدای عالم پناه ببرد اگر حالت انسان حالت استعاذه شد و آن تواضع و فروتنی به حد نهایت رسید و انسان خود را مضطر دید و ناچار دید که ﴿أَمَّن‏ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ که چنین حالتی در وجودش احساس شد و با این حال استعاذه کرد و به خدا پناه برد و به رسول گرامی اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت متوجه شد به عنوان شفعاء و وجیهان عند الله قطعاً آمرزش الهی نصیب خواهد شد این هم نحوهای از زیستن است این هم چگونه زیستن در پیشگاه پروردگار عالم را به انسان تعلیم میدهد ما همچنان بحثمان را تحت عنوان چگونه زیستن بر پایه عقلانیت وحیانی دنبال میکنیم عرض شد که خدای عالم در قرآن راههایی را برای نحوه و چگونگی زیست انسان به او به صورت صریح آموزش داد تعلیم داد بلکه او را تربیت کرد که چگونه زیست و زندگی شایستهای را برای خود رقم بزند در یک مقطع با احکام فقهی و تکلیفی بایدها و نبایدهای او را تعیین کرد چیزهایی را که باید انجام بدهد و نباید ترک کند را به عنوان واجب برای او معرفی کرد چیزهایی که خوب است که عمل بکند فضیلت دارد رجحان دارد و خوب است که عمل بشود و ترکش مکروه است یعنی ترک کردن آن مناسب نیست بلکه مناسب است که انجام بدهد به عنوان مستحب معرفی شده است در جانب زواجر و منهیات هم برخی از امور است که حتماً نباید ترک بشود و حتماً نباید عمل بشود و حرام است انجام دادن آنها که اینها را محرّمات مینامند یا آنهایی که ترک آنها و ردّ آنها بهتر است و رجحان و فضیلت بر ترک است آنها مکروه شناخته میشوند و آنهایی که ترک و فعل آنها مساوی است به آنها مباح اطلاق میشود اینها احکام خمسه تکلیفیه هستند که دانش فقه از آنها پرده برمیدارد و احکام را بیان می‌کند اما فراتر از این مرحله یک سلسله مراحل اخلاقی بلکه مراحل عقیدتی است که در این فضا هم بایدها و نبایدهایی وجود دارد که در قرآن این جهتها تقویت شده است متأسفانه ما این جهات را کمتر توجه میکنیم یک جامعه عملگرا سعیش این است که این مسایل حرام و حلال را توجه کند ولی متأسفانه آن جامعهای که باید براساس بنیانها و ریشههای عقاید و اخلاق زیست فقهی و تکالیف خودش را تأمین بکند آن جامعه را ما نپروراندیم آن جامعه را ما در حقیقت به آن بها ندادیم الآن منبرها و تریبونها در دست کسانی است که حداکثر به مسایل فقهی و حلال و حرام فقهی و تکلیفی توجه دارد اما آن بنیانهای اصیلی که در حوزه اخلاق و عقاید و مسایل نفسانی شکل میگیرد به ندرت در جامعه مطرح میشود در حالی که عمده آیات به اینجور مسایل توجه دارند و بایدها و نبایدها را در حوزه مسایل نفسانی و روحانی به مراتب بیشتر از مسایل عملی دارند دعوت میکنند و انسان را فرا میخوانند یکی از مسایلی که ما میتوانیم دنبال بکنیم یک خط سیری است که در آیات الهی میتوان آن را دنبال کرد همین واژه ﴿کُونُوا ﴿وَ لا تَکُونُوا﴾، ﴿کُونُوا یعنی اینجوری باشید اینجوری زندگی کنید روشتان و شیوه زندگیتان اینگونه باشد ﴿وَ لا تَکُونُوا﴾ یعنی اینجوری نباشید این روش و این شیوه را در زندگیتان نداشته باشید در اخلاقتان در رویهتان در بنیانهای فکری و فرهنگیتان اینگونه باشید و اینگونه نباشید یکی از مواردی که در جلسه قبل مطرح شد و باید بیشتر راجع به آن سخن گفته بشود همین آیهای است که در سوره مبارکه توبه است ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ این ﴿کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ محور بحث و شاهد عرض ماست که خدای عالم اینگونه زیستن را و این شیوه از زیست و زندگی را برای ما شایسته میداند اتفاقاً در سوره مبارکه توبه این آیه آمده است و جریان آن سه نفری که خودشان را ملامت میکردند که چرا با هم با پیامبر همراهی نکردند مصاحبت نداشتند و این معیت با پیامبر را ترک کردند در ذیل بیان جریان این سه فرد که خودشان را به ستونهای مسجد پیامبر بسته بودند برای اینکه تخلف کردند و اشتباه کردند تا توبه کردند و توبه آنها را هم خدا بپذیرد این مسئله را خدای عالم مطرح میکند شما برای اینکه کارتان به اینجا نرسد این خطا و خطیئه بزرگ را انجام ندهید بیایید و یک روشی را اتخاذ کنید و آن روش روش معیت و مصاحبت و همراهی است که از بهترین و عمدهترین دستوراتی است که ما مسلمانها باید در زندگیمان نسبت به آنها رعایت کنیم و مراعات کنیم و سعی کنیم که از این منطق و فرمولی که برای ما تعیین شده است فاصله نگیریم این را توضیح بدهیم که مراد چیست بخشی از توضیحاتی که مربوط به این کریمه است در جلسه قبل مطرح شد و روشن شد که انسانهای مؤمن آنانی که به خدا و رسول ایمان آوردهاند و اعتقاد و باورشان بر این است که پیامبر گرامی اسلام از سوی پروردگار عالم برای هدایت و سعادت انسانها آمده است اینها باید خودشان را آماده کنند پذیرای یک حقیقت برتر کنند و آن مسئله معیت و همراهی است کار بسیار دشواری است ما معمولاً کسانی هستیم که در برخی از مراتب و مراحل و امور از پیامبر تبعیت میکنیم به اوامر آن حضرت تأسی میکنیم و امتثال میکنیم و از نواهی پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت اجتناب میکنیم آن هم همیشگی نیست در برخی از مقاطع است و امثال ذلک ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً اما آن که در تمام مقاطع در تمام مراحل در همه جهاتی که پیامبر گرامی اسلام انتظار دارد انسان همراهی بکند خصوصاً ﴿عَلی‏ أَمْرٍ جامِعٍ﴾ که در سوره مبارکه نور ظاهراً این هست ﴿عَلی‏ أَمْرٍ جامِعٍ﴾ آن چیزی که پیامبر گرامی اسلام به عنوان یک امر اجتماعی طلب کرده است این امر اجتماعی که خدای عالم به پیامبرش گفته یا پیامبر بر اساس مصالح امت اسلامی این را طلب کرده است نباید خودشان را از پیامبر جدا کنند و فاصله بیندازند در مسایلی که به عنوان امر جامع که همه باید حضور پیدا بکنند اگر پیامبر گرامی اسلام فرمانی داد ترک فرمان پیامبر این هیچ مناسب نیست و بایستی که انسان خودش را در این مسیر تبعیت و همراهیاش را بیشتر کند بنابراین یکی از اموری که از ما به صورت خاص خواسته شده است و نه تنها شایسته بلکه بایسته حیات انسانی است مسئله تبعیت و پیروی از پیامبر گرامی اسلام و کسانی که در این آیه به عنوان صادقین شناخته شدهاند این ﴿وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ را داریم تبیین میکنیم داریم تفسیر میکنیم داریم از جلوهها و جهات این آیه پرده برمیداریم مقدماتش را در جلسه قبل عرض کردیم که یک اعتقاد و باور اولی میخواهد به نام ایمان به غیب ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ خطاب در این آیه مؤمناناند اما مؤمن با آن درجه ایمانی ابتدایی نمیتواند این توصیه خاص و این شیوه و منهج زندگی که خدای عالم از انسان انتظار دارد را انجام بدهد لذا خدا بعد از ایمان توصیه به تقوا را در دستور کار قرار داد بعد فرمود که ﴿وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ فرمود ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ اما این ﴿مَعَ الصَّادِقِینَ را بیشتر راجع به آن سخن بگوییم اولاً این خطاب عام است شامل همه انسانهای مؤمن میشود هر مؤمنی در هر درجهای از درجات ایمانی هست این مصاحبت با انسانهای صادق به عنوان یک امر یک بایسته اعتقادی و اخلاقی و نفسانی برای او الزامآور است ثانیاً اینکه این اطلاق موردی دارد یعنی در هر موردی از موارد که پیامبر وارد شد یا از آن مورد خارج شد این ورود و خروج انسان هم به تبعیت از پیامبر و اهل بیت عصمت باشد این موردی دون مورد نیست شرایطی دون شرایط نیست انسان همیشه باید خودش را با شرایط نبوت و رسالت وفق بدهد اگر انسان مؤمن است و یک انسان پرهیزگار و متقی است این همراهی و مصاحبت وگرنه همان قضیه آن سه نفری میشود که تخلف کردند و فاصله گرفتند و همراهی و مصاحبت با پیغمبر را نداشتند و مجبور شدند که خودشان را به ستونهای مسجد النبی ببندند تا خدا توبه آنها را قبول بکند اینکه انسان همواره خودش را ملتزم بداند و لازم وجود آنها داشته باشد «وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِق‏» نه جلو بیفتد «الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ‏» نه دنبال بیفتد «وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ‏» تنها و تنها این ملازمت و این همراهی را به عنوان مصاحبت برای خودش یک امر لازم و فرض داشته باشد پس بنابراین این اطلاق موردی دارد در تمام موارد و در تمام شرایط هیچ استثنایی نیست حالا مگر اینکه خود آنها موارد را خاص دانسته باشند مثلاً برخی از واجبات است یا برخی از خصایص النبی است که اینها مختص به خود آنهاست اما در غیر این موارد اگر پیامبر به صورت عام فرمانی داده است خصوصاً ﴿عَلی‏ أَمْرٍ جامِعٍ﴾ انسان باید این همراهی را داشته باشد اما چرا و این دستور امر الهی تحت عنوان ﴿وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ این چراست اجازه بدهید در این راستا یک حدیث نورانی است که بسیار هم شریف است و راهگشاست و از آن احادیثی است که علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) از رسول گرامی اسلام میپرسد و سؤال میکند حتی علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) از اصحاب سؤال میکند که آیا شما شنیدهاید که پیامبر گرامی اسلام در این رابطه و در مقام تطبیق و مصداق این آیه چگونه سخن گفته است گفتند آری پرسیده شده است از رسول گرامی اسلام که یا رسول الله آیا خطاب این آیه عام است یا خاص حضرت فرمود که خطاب این آیه عام است شامل همه انسانها است اما صادقین چه کسانی هستند فرمود صادقین یک عده خاصی هستند و علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) مصداق بارز این آیه است این را رسول گرامی اسلام به صورت صریح بیان فرمود و این را فریقین نقل کردند که علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) جزء آن صادقینی است که در این آیه خطاب به همه مؤمنین شده است که همراهی و مصاحبت با صادقین را لحظهای فراموش نکنند و درنگ نکنند بلکه شرایط خود را تطبیق بدهند که با صادقین معیت و همراهی داشته باشند بنابراین صادقین عده خاصیاند که رسول گرامی اسلام آنها را معرفی فرموده است که آنها اهل بیتاند و البته سرآمد آنها شخصیت متعالی سید الاولیاء و سید الاوصیاء امیر المؤمنین علی بن ابی‌طالب(علیه افضل صلوات المصلین) است برخیها از اهل تفسیر آمدند بگویند که پیامبر و اصحاب او که این هم جفاست و هم اینکه اصلاً با اصول قرآنی سازگار نیست اولاً اصحاب که در همه زمانها نیستند اصحاب پیغمبر فقط در همان مقاطعی که پیامبر را زیارت کردهاند هستند و ثانیاً در بین اینها کسانی بودند که نه تنها صادق نبودند نه تنها با صادقین راستین که پیامبرآنها مأمور کرده بود که از آنها تبعیت کنند نبودند بلکه در مقابل بودند جملنشینان چه کسانی بودند عمدتاً اصحاب پیغمبر بودند آیا اصحاب پیغمبر که در مقابل علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) صف کشیدهاند اینها کسانیاند که همراهی و مصاحبت با آنها به عنوان یک امر لازم و فرض برای جامعه ایمانی است قطعاً اینگونه نیست بنابراین اینها به خطا رفتند و دیگران را هم به خطا آلودند و براساس مبانی ناصوابی که متأسفانه به لحاظ اعتقادی و کلامی پیدا کردهاند راه دیگری رفتهاند جناب فخر رازی مسیر درستی را انتخاب کرد اما در نهایت از مسیر انحراف پیدا کرد او این معنا را که مفسرین شیعه و متکلمین امامیه مطرح کردهاند پذیرفته است گفت مراد از این صادقین تنها و تنها کسانیاند که از ملکه عصمت برخوردارند معصوماند این خیلی قابل توجه است وقتی خدای عالم به صورت عام همه انسانها را فرا میخواند و خطاب میکند و به صورت اطلاق موردی و شرایطی در هر شرایطی در هر موردی در حقیقت اطلاق دارد آیه ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ با این قاطعیت بنابراین این صادقین باید کسانی باشند که خدای عالم با قاطعیت تمام آنها را مقصد و مقصود معرفی کند مراد معرفی کند که همه اراده خودشان را تابع اراده مراد خودشان قرار بدهند اینها بایستی که از ملکه عصمت و جایگاه عصمت برخوردار باشند اینها باید بهگونهای خدای عالم آنها را ساخته باشد وجود آنها را پاک و پاکیزه کرده باشد تطهیر کرده باشد ﴿یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً آن طهارت ویژه را به آنها داده باشد انسانها ذاتاً خطا میکنند اشتباه میکنند غفلت دارند نسیان دارند و دهها از این دسته مسایلی که به هر حال انسانها را به چالشها اشتباه و خطا وادار میکند اما انسانی که به چنین طهارتی مطهر است و خدای عالم او را اینگونه از رجس و آلودگی و پلشتی پاک و تطهیر کرده است که به صورت مطلق فرمود ﴿وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً اینها کسانیاند که به ملکه عصمت راه یافتند و سخنان آنان گفتار آنها کلام آنها حتی تقریر آنها میتواند برای انسان حجت باشد این اعتقاد و این باور برای ما بسیار امر حیاتی است و شیوه و راه زندگی و چگونه زیستن را این معیت و این همراهی در حقیقت برای ما تعیین میکند ما چقدر باید سعی کنیم که این همراهی و مصاحبت را در خودمان تمرین کنیم یک داستانی است که داستان مهمی است و عجیبی است و آن داستان جابر بن عبدالله انصاری است رسول گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی که صلوات خدا و همه انبیا و فرشتگان بر او باد ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً که ما هم در زمره این درود فرستادگان بر پیامبر گرامی اسلام بر او درود و تحیات وافر داریم رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) به جابر بن عبدالله انصاری فرمود جابر تو عمر طولانی میکنی و فرزندم امام محمد باقر را میبینی که هم اسم من است البته لقب شریف آن حضرت باقر(علیه السلام) که شکافنده علم است میباشد سلام ما را به او برسان و به او بگو که مهدی این امت از توست امروز روز جامعه است و متعلق است به حضرت بقیة الله الأعظم(ارواحنا له الفداء) و به ساحت آن حضرت درود میفرستیم و إنشاءالله خود را جزء منتظران و مشتاقان حضور و ظهورش میدانیم و به حکومتش مباهات داریم و افتخار میکنیم رسول گرامی اسلام به جناب جابر عبدالله انصاری فرموده است که جابر عمر طولانی میکنی و فرزندم به نام محمد باقر(علیه السلام) را میبینی سلام مرا به او برسان و به او بگو مهدی این امت از توست بله روز جمعه «وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُک» است انتظار میرود که جمعهای آقا بقیة الله دست مبارکشان را به دیوار معظم کعبه معظم بگذارد و بفرماید «أَنَا بَقِیَّةُ اللَّه» ﴿بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ﴾ البته امروز را هم که روز جامعه پایانی ماه مبارک رمضان است امام راحل به عنوان روز اسلام روز قدس روز مستضعفان معرفی فرمود روزی است که متعلق به جهان اسلام است إنشاءالله در پرتو چنین حماسهای قدس آزاد خواهد شد و فلسطین به ملت فلسطین باز خواهد گشت و لکن این روز همیشه هست و خواهد بود تا ظهور امام زمان زیرا روزی که متعلق به جهان اسلام است و مستضعفان در چنین روزی امید را و ظفرمندی و فتح خودشان را در آن مشاهده میکنند به هر حال جابر بن عبدالله انصاری براساس آن عمر طولانی نابینا شده بود آمد مدینه و پرسان پرسان خدمت امام باقر(علیه السلام) رسید و عرض کرد که من حامل سلام جدّ بزرگوار شما پیامبر گرامی هستم که رسول الله به من ابلاغ کرد فرمود این پیام را به شما ابلاغ کنم و سلام پیامبر را به شما برسانم و این را عرض کنم که پیامبر گرامی اسلام فرمود مهدی این امت (علیه آلاف التحیة و الثناء) از فرزندان و ذریه شماست امام باقر(علیه السلام) بعد از تجلیل و تکریم و تعظیم جناب جابر بن عبدالله انصاری که روح بلندی داشت پیامبر را زیارت کرد از اصحاب پیامبر بود اصحاب علی بن ابی‌طالب بود از اصحاب حسنین بود از زائران کوی حبیبش امام حسین بود اول زائر حرم حسینی بود و به خدمت آقا امام سجاد(علیه السلام) و نهایتاً هم خدمت آقا امام باقر(علیهم آلاف التحیة و الثناء) رسیده است وقتی امام از او سؤال میکند که چگونه هستی جناب جابر، جابر میگوید که الآن به گونهای هستم که فقر را از غنا یا بر غنا ترجیح میدهم مرض را بر سلامت ترجیح میدهم که به مقام صبر رسیدهام که این مقام، مقام صبر است امام(علیه السلام) فرمود ما اهل بیت در مقام رضا هستیم اگر خدا مرض بخواهد مرض را اگر خدا سلامت بخواهد سلامت را اگر خدا فقر بخواهد فقر را اگر خدا غنا بخواهد غنا را ما این معیت را با رضایت و سخط الهی داریم این معیت اهل بیت(علیهم السلام) با خدای عالم این مصاحبتی که اینها میگویند «رِضَی اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْت» این معیت این همراهی به گونهای کرده است که اینها به عین حق محققاند اینها دیگر از حق تبعیت نمیکنند بلکه به جهت اینکه با حق مطلق ارتباط پیدا کردهاند به ساحت حق بار یافتهاند به عالم الهی رسیدهانت متحقق به حقاند و شدند حق ﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ اینها دیگر برابر حق عمل نمیکنند بلکه هر چه که عمل میکنند حق است برخلاف مؤمنان برخلاف پرواپیشهگان و پرهیزگاران که آنها برای حق عمل میکنند اما اینها هر عملی که میکنند حق است هر چه که میگویند حق است جز حق نمیگویند جز حق عمل نمیکنند جز حق رفتار و گفتار و کرداری ندارند اینها به جایی رسیدهاند که متحقق به حقاند نه تنها از علم الیقین برخوردارند نه تنها از عین الیقین برخوردارند بلکه به حق الیقینی رسیدهاند و متحقق به حق شدهاند اینها جایگاه ویژهای دارند به جهت این همراهی و مصاحبتی که در ساحت پروردگاری یافتهاند و خدای عالم آنها را ادب کرد «أَدَّبَنِی رَبِّی فَأَحْسَنَ تَأْدِیبِی» با این ادب الهی مؤدب شدند با این تربیت الهی رشد کردند اینها دیگر به این حقیقت متحققاند وقتی اینها در سایه رضایت الهی به چنین جایگاهی رسیدهاند شدند متحقق به حق انسانهای مؤمن انسانهای شایسته و باتقوا اینها که دسترسی به ساحت الهی ندارند اینها که به عالم الهی راه ندارند از طریق اهل بیت و رسول گرامی اسلام این امکان برای آنها هست که بتوانند مصاحبت با حق را دریافت کنند لذا فرمودند همانگونه که اهل بیت سخنشان این است که «رِضَی اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْت» مؤمنین و باتقوایان و پرهیزگاران هم باید چنین سخنی داشته باشد و در ظل الله حرکت کنند آنها اگر در سایه نور مستقیم خدا و از شمس الهی برخوردارند ما از شمسی که سایه شمس حقیقت است حرکت میکنیم ما یک شمسی داریم که این شمس ظل ﴿اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ﴾ در آن سایه است و جامعه اسلامی هم در ظل و سایه رسول الله و اهل بیت حرکت میکنند اما این حرکت و مصاحبت را ما باید هم با اعتقادمان و هم با اخلاق و رویه‌مان و هم با عمل‌مان دنبال بکنیم سرّ اینکه ما در مقام عمل ضعیف هستیم و گاهی اوقات تبعیت میکنیم گاهی اوقات نمیکنیم و این همراهی و مصاحبت دائمی همیشگی و در همه حالات نیست برای این است که آن بنیانهای اعتقادی ما آن ریشه و جذور و اصولی که باید در مغزای وجود ما شکل بگیرد به آن صورت نیست بله علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) تا مخ وجودش و مغز هستیاش این اعتقاد و باور هست لذا لحظهای پیامبر را رها نمیکند ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ﴾ ﴿رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً﴾ آنهایی که این پیمان با پیامبر را که این پیمان معیت است پیمان همراهی است پیمان تبعیت و اطاعت از امامت و رسالت رسول گرامی اسلام است این را رها نکردند و بر این صادق بودند ﴿رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ﴾ این صداقت در سایه ﴿کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ برای انسانها حاصل میشود آن کسی که این معیت و مصاحبت را صادقین را در دستور کار خودش قرار داده است او میتواند به جایی برسد که خدای عالم او را به عنوان رادمرد این رجال نه یعنی مراد در مقابل زنان بلکه مردمان است که اعم از مردان و زنان است رادمردانیاند اعم از مردان و زنان که در مسیر تبعیت از پیامبر و آلش صادقانه زیستند همراهی و مصاحبت با پیامبر را در همه اطوار و حالات داشتند و لحظهای درنگ نکردند ﴿وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً﴾ یکی از مصادیق بارز و روشن همین آیه خود وجود نازنین علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) است که ﴿وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً﴾ به هیچ وجه نیامدند جریان سقیفه را معاذالله در مقابل غدیر برپا کنند نیامدند جمل سوار شوند و نهروان بشوند و اینگونه از مسایل را در مقابل صادق مصدَّق یعنی علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) بایستند و احیاناً برای آن حضرت مزاحمت و ایذایی فراهم بیاورند به هر حال ما وظیفه و رسالت خودمان را بایستی در سایه این معیت با صادقین حفظ کنیم همواره این سؤال را داریم پاسخ میدهیم همواره این پرسش برای ما مطرح است که چگونه زیست کنیم جواب ﴿کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ این همراهی و مصاحبت را صادقین را فراموش نکنید وگرنه دچار همان حالتی میشویم که آن عدهای که در سوره مبارکه توبه از آنها یاد شده است ﴿عَلَی الثَّلاثَةِ الَّذینَ خُلِّفُوا﴾ اینها خودشان را به ستون مسجد پیامبر بستند و خواستند توبه کنند نه اگر کسی این مصاحبت و همراهی و معیت را داشته باشد این معیت واژه بسیار والایی است همراهی و لذا در برخی از فرازها آمده است ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ﴾ ﴿یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ﴾ روز قیامت روزی است که خدای عالم در آن روز پیامبر و همراهان با پیامبر را رسوا نخواهد کرد گاهی اوقات این واژهها در جایش وقتی استفاده بشود و استعمال بشود معنای شریفی دارد روز قیامت را معرفی بفرمایید روز قیامت روزی است که در آن روز پیامبر سربلند است هیچگاه خزی و خذلان و رسوایی برای او نیست و کسانی که با پیامبر در دنیا معیت داشتند مصاحبت داشتند و همراهی داشتند و این همراهی را هم تبدیل نکردند تعویض نکردند با دنیا و مقام دنیا و نظایر آن عوض نکردند به هر حال این ما هستیم و این چگونه زیستن و راهی که برای ما برای یک زیست شایسته فراهم شده است امیدواریم که خدای عالم این توفیق معیت و همراهی با رسول گرامی اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت را نصیب همه ما بفرماید و ما در این سرای فانی خودمان را بهگونهای بپرورانیم و زیستن شایستهای داشته باشیم تا در سرای باقی ذیل این آیه قرار بگیریم که ﴿یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ﴾

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات