18 04 2021 280301 شناسه:
image

«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» جلسه ششم

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ،

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ، هر روز ساعت 14 عصر  از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد.

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» ششمین روز از ماه عزیز و گرامی رمضان را پشت‌سر میگذاریم دعاها و نیایشهای این روز عزیز شریف و والاست خدا را به این لحظات به این آنات دقایق و ساعات شب و روزهای ماه مبارک رمضان سوگند میدهیم که توفیق درک حقایق این ماه را آنگونه که شایسته است به همه ما مرحمت بفرماید و دلها و جان ما را نسبت به این ماه عزیز بیش از پیش ملایم و نرم بگرداند و قلوب ما را با طهارت و نزاهت از هر گونه فجیع و ناصوابی زمینه را برای فهم و درک معارف فراهم بفرماید در این ایام در جمع عزیزان و گرانمایگان حوزه فرهنگ و دین و معارف دینی خصوصاً معارف ماه مبارک رمضان از یکی از مهمترین پرسشها و اساسیترین سؤالهای انسانی گفتگو میکنیم چگونه زیستن از منظر عقلانیت وحیانی و بر مبنای عقلانیت وحیانی عرض شد که سه پرسش اساسی همواره در برابر انسان وجود دارد چگونه بودن چگونه شدن و چگونه زیستن چگونه بودن در آغاز راه است که انسان کیست و حقیقت انسان چگونه است و خصایص و ویژگی انسان کدام است چگونه شدن مربوط به غایت و هدف انسانی است صیرورت و تحول انسانی آن جایی که غایت و نهایت انسانی است چگونه بایستی باشد و خصایص و ویژگیهای آن مرتبه از وجود کدام است این دو دو پرسش اساسی و کلیدی است که همواره انسان با این دو پرسش اساسی روبه‌رو است آغاز و انجام انسانیت با این دو پرسش است که باید پاسخ و جوابها درخور را انسان فراهم بیاورد اما بین چگونه بودن و چگونه شدن سؤال بحث از چگونه زیستن است روشن شد که انسان در نشئه طبیعت زندگی میکند و در عالم دنیا زندگی میکند لازم است که عالم دنیا را بشناسد و خصایص و ویژگیهای عالم دنیا را بداند تا براساس این شناخت و معرفت تعامل و کیفیت ارتباط با عالم دنیا را بتواند بیابد همواره این پرسش وجود داشت که دنیا چیست و چه خصایصی دارد و نحوه زیست در این دنیا چگونه باید باشد «چیست دنیا از خدا غافل بُدن نه قماش و نقده و میزان و زن» عدهای از عارفانی که در پرتو عقلانیت وحیانی و براساس آموزههای ارزشمند دینی به تفسیر دنیا و تبیین حقیقت دنیا قدم برداشتند و اقدام علمی کردهاند دنیا را اینگونه معرفی کردند «چیست دنیا از خدا غافل بُدن» در جلسات گذشته راجع به دنیا و ویژگیهای دنیا و خصایص دنیا بر مبنای عقلانیت وحیانی نکاتی به عرض رسید و روشن شد که اولاً دنیا یک مکان نیست یک جایگاه مادی صرف نیست بلکه دنیا حلقهای از حلقات هستی و حیات است و نخستین جایگاهی است که انسان برای زندگی و حیاتش باید از این مرتبه کار را آغاز کند یک حقیقت زنده پاینده همواره در حال تغییر حرکت و با ویژگی بیقراری و بیثباتی هیچ چیز در دنیا مرده نیست بلکه مرده را زنده میکند زمین مرده را به زمین زنده مبدل میکند درخت خوابیده را به درخت بیدار تبدیل میسازد انسان را از حیات به ممات و دیگر از ممات به حیات تبدیل میکند این چرخه روزگار همواره چرخه حیات است و زندگی و حیات را برای موجودات این عالم نو میکند تازه میکند این تازگی و این نو کردن از ویژگیهای عالم طبیعت است که از او به دنیا یاد میکنیم بسیار ویژگیهای فراوانی برای این دنیا ذکر شده است که در قرآن مجید به عمدهترین آنها اشاره شده است برای اینکه اگر انسان دنیا را نشناسد و خصایص و ویژگیهای آن را نداند نحوه زیست و تعامل با دنیا را هم نخواهد دانست لذا به صورت شفاف و روشن خدای عالم این دنیا را معرفی فرمود اولاً خصایص و ویژگیهای بارز او را بازگو کرد ثانیاً و نحوه تعاملی که انسان باید با دنیا داشته باشد و شایسته باشد را هم بیان فرمود «غرّه مشو ز چرخ روزگار» از این ویژگی مغرور شدن فریب خوردن و احیاناً نیرنگ و خدعه دنیا در انسان بخواهد اثر بگذارد این مطلبی است که دین به شدت این معنا را دارد برای انسان بازگو میکند و انسان را برحذر میدارد در باب مغرور شدن انسان و غرور دنیا و غرر شیطان که شیطان غرر هست و دنیا غرور است و انسان بر مبنای حرکت شیطانی به توسط دنیا فریب میخورد و مغرور میشود و این مغرور شدن یعنی آن جنبه اصیل و ماندگاری که برای انسان به بقاء و ماندگاری میرسد را نادیده گرفتن است و به ظاهر غره شدن و مغرور شدن جنبه دیگری که در این جلسه در جمع دوستان و علاقه‌مندان به معارف وحیانی از عقل وحیانی ما مدد میگیریم تا فهم درستی برای ما حاصل بشود این است که خدای عالم دنیا را متاع قلیل معرفی کرد گاهی اوقات به متاع غرور معرفی میفرماید گاهی اوقات به متاع یاد میکند و گاهی اوقات هم به عنوان متاع قلیل از او سخن میگوید اصلاً متاع یعنی چه و چرا خدای عالم دنیا را متاع معرفی میکند و انسان را از این متاع برحذر میدارد و راه بهتری را در مقابل انسان جلوی او باز میکند متاع یعنی آن چیزی که انسان منفعتی از او میبرد بهرهای از او میبرد کالاست چندان حقیقت ماندگار و ثابتی ندارد ابزاری است وسیلهای است که این ابزار و وسیله امکان زیست انسان را فراهم میآورد و لاغیر آیا برای خانه آیا برای وسیله نقلیه و نظایر آن حقیقتی غیر از ابزار بودن غیر از متاع بودن و کالا بودن که انسان منفعتی میبرد و یا حداکثر التذاذی دارد اما این التذاذ پایدار نیست این التذاذ همیشگی و بقادار نیست بلکه یک امر موقت و کوتاه مدتی است که اگر به درستی از او استفاده نشود یک خسارت ابد را به همراه دارد یک وقت است که انسان از یک کالا نفعی میبرد بهرهای میبرد اما این بهره و نفع برای انسان میماند دیگر انسان خسارتی ضرری متعاقباً برای او نیست این خیلی محذور ندارد ولی سخن این است که این دنیا که عیش او قصیر است به تعبیر دین و منابع دینی که عیش او قصیر است مدت کوتاهی انسان در آن و در این سرا زیست میکند و منفعت میبرد این مدت کوتاه اگر انسان به درستی نتواند از او التذاذ خوب و صحیح را ببرد یک خسارت ابدی را به همراه دارد لذا خدای عالم در قرآن همیشه این متاع قلیل را در مقابل حیات آخرت یاد میکند که حیات آخرت متاع نیست بلکه یک امکانی است ابدی همیشگی برای ابد انسان این حقیقت میماند منافعی که در آن دنیا هست منافع گذرا و زودگذر و مستعجل نیست منافع همیشگی و غیر قابل از دست رفتن است هر وقت انسان اراده کند ﴿ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ﴾ است همیشه خدای عالم این منفعت قلیل را در مقابل یک منفعت کثیر ابدی یاد میکند یکی را تکاثر میخواند و دیگری را کوثر میداند کوثر آن خیر کثیر ماندگاری است که هر لحظه زایش دارد هر لحظه رویش دارد اما این تکاثری است که محدود است موقت است مجذوذ است مقطوع است و انسان بهره چندانی از او نخواهد برد اتفاقاً بهرهای که برای این منفعت دنیوی و حیات دنیا است این منفعت همواره با یک مصیبتی با یک آفتی با یک مشکلاتی هم همراه است منافع دنیایی یک منفعتی نیستند که منزه و پاک و بیآلایش نسبت به مصیبتها و مکافات و مشکلات و آفات باشد همواره چون عالم دنیاست و با ماده همراه است هر کجا که ماده باشد آفت و آسیب و زوال و نابودی وجود دارد لذا آنانی که از منافع دنیایی بهرهمندند احیاناً خسارت سنگینی را خواهند داد لذت داشتن موقت است لذت از دست دادن همیشگی و ابدی است اما در منافع و نعمتهای بهشت و عالم آخرت که خدا همواره اینها را در قرآن کنار هم قرار میدهد و میفرماید که دنیا اگر منفعتی دارد اگر التذاذ و لذتی از آن امکانپذیر است موقت است محدود است همراه با خسارت است همراه با آفات و مصائب و مشکلات است اما منافعی که در قیامت و در عالم آخرت است منافع همیشگی است ماندگار است تجدید شدنی است دارای رویش است فناء و زوال او را احاطه نمیکند و ویژگیهای دیگر لذا از امام مجتبی(علیه السلام) این سخن رشید و بالغ به ما رسیده است که انسانها براساس همین شناختی که پیدا میکنند نحوه زیستنشان در دنیا متفاوت میشود ملاحظه بفرمایید ما راجع به چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی داریم سخن میگوییم اگر چگونه زیستن فرع بر چگونه دانستن و چگونه معرفت نسبت به دنیاست و با شناخت به دنیا نحوه تعامل ما را روشن می‌شود اگر ما دنیا را متاع بدانیم و به تعبیر قرآن متاع قلیل بدانیم و براساس این متاع قلیل آفتپذیر بودن زوال داشتن ناپایدار بودن بیقرار بودن همراه با مصائب و مشکلات بودن را در این حیات قلیل یا متاع قلیل ما باید ذکر بکنیم از آن طرف ماندگاری ابدی رویش ابدی کوثر بودن و خیر کثیر بودن را هم باید در ارتباط با حیات آخرت بدانیم از این رهگذر خود چگونه زیستن را میتوانیم الهام بگیریم و متأثر از این معرفت باشیم امام مجتبی(علیه السلام) میفرماید که فرق بین زیستن ایمانی با زیستنی که بر مبنای کفر و شرک الحاد شکل میگیرد در این است که «فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ یَتَزَوَّدُ وَ الْکَافِرَ یَتَمَتَّع‏» فرق بین کافر و مؤمن در مقام عمل و در مقام چگونه زیستن در این است چون کافر دنیا را یک متاع میداند و تمام تلاشش این است که لذت ببرد کامجویی کند از منافع و لذتهای دنیا بهره بگیرد تمام همّش نسبت به این است لذا کافر در حال امتتاع است تمتّع است بهره گرفتن است اما انسان مؤمن همواره در حال تزوّد و ذخیره کردن و در فضای جان و روح برای خود امر را ذخیره کردن است آنچه که اقتضاء میکند در این رابطه همین است که ما چگونه زیست داشته باشیم براساس اینکه چگونه دنیا را شناختهایم در اینکه چگونه زیستن را بر مبنای چگونه معرفت داشتن نسبت به دنیا بدانیم این خیلی مهم است این پرسش و اینکه انسان چگونه بودنِ دنیا را بتواند به درستی بیابد خیلی میتواند انسان را در این رابطه کمک بکند امام صادق(علیه السلام) در مقابل پرسشی که ابن ابی‌یعفور از اصحاب امام صادق(علیه السلام) دارد که عرض میکند یابن رسول الله من دنیا را دوست دارم ملاحظه بفرمایید دوست داشتن دنیا چگونه است آیا دوست داشتن به هر نحوی مذموم است یا دوست داشتن به گونهای میتواند باشد که حتی ممدوح هم باشد این تعامل با دنیا که گاهی اوقات محبت به دنیا ممدوح است و گاهی محبت به دنیا مذموم است این بستگی دارد به اینکه ما دنیا را چگونه بشناسیم و چگونه با آن تعامل کنیم پرسش اصلی ما چگونه زیستن است اما این چگونه زیستن باید بر مبنای چگونه دانستن دنیا باشد ابن ابی‌یعفور که از امام صادق(علیه اسلام) سؤال میکند که یابن رسول الله من دنیا را دوست دارم امام(علیه السلام) میفرماید برای چه دنیا را دوست داری میفرماید که در این دنیا مالی را فراهم میآورم به وسیله این مال ازدواج میکنم زندگی تشکیل میدهم زندگی را بر مبنای این مال براساس کسب حلال تأمین میکنم انفاق میکنم رسیدگی به ضعاف جامعه دارم حج انجام میدهم و اینجور موارد حضرت (علیه السلام) میفرماید اینکه دنیا نیست این آخرت است و این خوب است و این نحوه از دوست داشتن دنیا که انسان در دنیا به اینگونه زیست کند چگونه زیستنش را بر مبنای این بسازد که این اموال را از راه حلال تحصیل کند و در راه حلال مصرف کند و برای راهیابی به کمال و فَرگشتگی خودش مصرف کند این میشود خیر برخیها رأساً و مطلقاً دنیا را نفی میکنند محبت نسبت به دنیا را گرایش نسبت به دنیا را به صورت مطلق نفی میکند و برخیها هم به صورت مطلق اثبات میکنند اما نه نفی مطلق و نه اثبات مطلق بلکه اعتدال و اقتصاد در تعامل با دنیا میتواند انسان را در یک مسیر صحیح و شایسته قرار بدهد اگر محبت دنیا را ما اینگونه تفسیر کنیم نه به این صورت باشد که تمام توجه را و اهتمام را و تلاش و کوشش را برای این بگذاریم که دنیاگروی که امروزه این مسئله متأسفانه در نگرشهای دنیاگرایان مطرح است و تمام تلاش را دارند میکنند که این دنیاگروی را و دنیاگرایی را در ذائقه بشر بکارند و قرار بدهند و رشد بدهند و تمام توجه را به دنیا و جلوههای دنیا داشته باشند اما نگرش صحیح و اصلاح شده مبتنی بر عقلانیت وحیانی این است که دنیا منفی مطلق نیست مطرود و مذموم مطلق نیست همانطوری که ممدوح مطلق هم نیست که تا ما انسانها به سمت دنیا گرایش پیدا کنیم و میل و علاقه را به سمت دنیا به حدی ببریم که باعث بشود از گرایش به حقایق برتر انسان غافل بشود این بیانی که اهل معرفت برای ما بیان فرمودهاند بیانی است ملهم از منابع وحیانی «چیست دنیا از خدا غافل بُدن نه قماش و نقده و میزان و زن» این زیباییها این منافع این امور که در نشئه طبیعت خدای عالم قرار داده است همه و همه برای آن است که انسان در مسیر صحیح استفاده کند در راه صحیح بهره ببرد هم خود به صورت صحیح استفاده بکند و هم دیگران را به سمت صحیح بودن سوق بدهد آنهایی که مسیر رهبانیت را مسیر انزوا را در باب دنیا انتخاب میکنند به حیات زاهدانه و بیرغبتی به دنیا سوق میدهند اینها باید متوجه باشند که این افراط است این افراطها تفریطها را به همراه دارد این یک واقعیتی است رادیکالیزم و افراطگری حتماً لیبرالیزم و تفریط را به همراه دارد در هر زمینهای که باشد حتی نسبت به دنیا باشد توجه تام به دنیا افراط در این منطقه که تمام توجه را انسان به دنبا بدوزد از آن طرف رهبانیت را انزوا را بیرغبتی و بیتوجهی را گوشهنشینی و نظایر آن را در ذائقه بشر تقویت میکند یا اگر از آن طرف رهبانیت باشد بیتوجهی به متاع دنیا باشد بیتوجهی به طیباتی که خدای عالم فرمود ﴿کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ﴾ باشد این بیتوجهی از آن طرف هم یک افراط را به همراه خواهد داشت این اعتدال ﴿وَ اقْصِدْ فی‏ مَشْیِکَ﴾ مشی معتدلانه در زیست نسبت به دنیا باعث میشود نه رادیکالیزم دنیاگرایی برای ما بخواهد قد علم کند و جامعهای را به خود مشغول کند نه لیبرالیزم تفریطگرایی و رهبانیت و انزوا و نظایر آن جامعه را متشتت کند ما حتماً و لزوماً باید از این افراط و تفریط نسبت به نگرش به دنیا پرهیز کنیم و اجتناب کنیم و این مقصد اقتصادی و اعتدالی در باب دنیا را با این بیانات ارزشمند به درستی بتوانیم بفهمیم بنابراین اگر خدای عالم در باب دنیا فرموده است که دنیا متاع است دنیا متاع قلیل است دنیا متاع غرور است و نظایر آن برای آن است که انسان توجه تامی به دنیا نداشته باشد و اهتمام اینکه بخواهد همه همّ و غمّش را برای این دنیا بگذارد که در حقیقت دنیاگرایی و دنیاگروی بخواهد مقصد و مقصود باشد این غلط و اشتباه است همانطوری که از آن طرف رهبانیت هم در مسیر درست و صحیح واقع نمیشود از این رهگذر نسبت به حیات دنیا این ویژگیها و این مختصات راهگشاست و انسان را از انحراف و دلمردگی و کجفکری و نظایر آن نجات میبخشد بیانی را از رسول گرامی اسلام در باب دنیا و حتی مال یکی از مظاهری که برای دنیا برشمرده شده است همین مال است اگر همین مالی که از مظاهر روشن دنیاست اگر این مال را «مال را کز بهر دین باشی حَمول‌ نعم مالٌ صالحٌ گفت آن رسول‌« همین مالی که میتواند مورد مذمت و مذموم شمرده بشود به زبان پیامبر گرامی اسلام همین مال شده «نعم مال» بهترین مال است مال میتواند برای انسان ذخیره باشد ثروت و سرمایه همیشگی فراهم بیاورد اگر این مال در مسیر خیر و صلاح بهرهمندی فراهم بیاورد و برای انسان این امکان را فراهم بیاورد همانطوری که مقام هم به این صورت است همه امکانات یکی از مسایلی که ما بایستی درباره آن بیشتر فکر کنیم این است که دنیا فقط به مسایل مال و مقام خلاصه نمیشود هر چیزی که انسان را از یاد خدا غافل کند و انسان را به نوعی سرگرم کند و انسان را مشغول بدارد میشود دنیا هر چه که باشد حتی اگر تقوا باشد اخلاق باشد علم باشد هر چه که باشد حتی اگر عبادت هم باشد که انسان به عبادت خود غره بشود به علم و تقوای خود غره بشود به آگاهی و شناختی که پیدا کرده است اعتباری که از این راه به دست آورده است بخواهد غره بشود بداند که این دنیاست چقدر زیبا فرمود که عدهای هستند که از ذکر خدا غافلاند آن کسانی که خدای عالم را براساس توجه به این زخارف دنیا فراموش کردهاند در پشت پردهها و حجابها ظلمانی و بعضاً نورانی خدا را میبینند و میدانند و میشناسند اینها کسانیاند که در حقیقت از یاد خدا غافلاند «چیست دنیا از خدا غافل بُدن» هر چیزی که انسان را از یاد خدا فراموشی بدهد میشود دنیا و این مصداقش فقط مال و مقام نیست بلکه علم تقوا عبودیت و بندگی اگر کسی به اینها حتی بزرگان ما جناب شیخ الرئیس بو علی سینا در کتاب شریف اشارات این معنا را متذکر میشود که «من آخر العرفان للعرفان فقد قال بالثانی» یعنی اگر کسی علم را برای علم معرفت را برای معرفت عرفان را برای عرفان بخواند بیابد اما از پس این عرفان آن معروف را نشناسد آن مقصد و مقصود را نداند به او توجه نکند به او دل ندوزد به او محبت و عشق و علاقه را نیاورد این میشود دنیا همه آنچه را که انسان از دنیا فراهم آورده است اگر اینها را در مسیر رضایت الهی قرار بدهد و اینها مانع و حجاب در مسیر دوستی و محبت در پیشگاه خدای عالم قرار نگیرند میشود آخرت اتفاقاً چقدر نگاه حکیمانه و ارزشمندی را خدای عالم به بشر دارد عطا میکند تا نگاهش نسبت به این نعمتها نگاه درست و صحیحی باشد میفرماید که اگر به آنچه که به عنوان نعمت به تو داده شده است اگر مال است اگر مقام است اگر علم است اگر اخلاق است اگر تقواست اگر عبودیت و بندگی است اینها هر کدامشان پنجرهای باشند بابی باشند که تو را به خدای عالم و جلوههای الهی وصل بکنند اینها هم لذت دنیایی دارند و هم مسیر عبودیت و بندگی و کمال و فَرگشتگی تو را نسبت به آینده تأمین میکنند و این میشود هم دنیا و هم آخرت اما اگر کسی در حقیقت اینگونه از مسایل را حجاب قرار بدهد زن و فرزند را مال و مقام را و جلوههای دنیایی را که هر چه میتواند باشد هر نعمتی که میتواند در دنیا برای انسان باشد چون خصیصه دنیاست و در دنیا وجود دارد حیثیت حجاب بودن و مانع بودن برای آن هست قطعاً هیچ چیزی ما در دنیا نداریم که امکان حجاب بودن و مانع بودن در مسیر محبت و مودت به پیشگاه پروردگار را به همراه نداشته باشد زیرا با جهان ماده گره خورده است اینکه عرض میکنیم ما باید جهان ماده را بشناسیم برای همین است یک وقت است که انسان در عالم ملکوت علمی تقوایی خیری نصیب او میشود سعادتی بهره او میگردد چنین انسانی مطمئن باشد زیرا آن بهره آن حقیقت از ماده بری و منزه است چون ماده با او نیست طبیعت با او نیست امر ثابت و قرارمندی است و هرگز مانع خدا و نور الهی نخواهد شد بلکه تمام جهت این حقایق ملکوتی به سوی پروردگار عالم است که فرمود خدای عالم ﴿بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ ﴿فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ این جنبه خلقی موجودات در عالم طبیعت است ولی در جنبه ملکوتی و جنبهای که انسان را به خدا و به حقایق برتر مرتبط میکند آن جنبه ملکوتی است ما جنبه خلقی و به تعبیری آن یل الخلقی را اگر بخواهیم به عنوان متاع دنیا برای خود بیاوریم تهدیدی جدّی در مقابل نور الهی است میایستد حجاب میشود اعم از حجاب ظلمانی یا حجاب نورانی به ما گفتند که آن چهره ملکوتی اشیاء را نگاه کنید نه چهره مُلکی چهره مُلکی اشیاء انسان را به طبیعت میکشاند و از علم انسان از تقوای انسان از عرفان انسان از عبودیت و بندگی هم برای انسان شرّ و ناصوابی درست میکند و انسان را ساقط میکند همانگونه که برای شیطان و شیاطین درست کرده است یک کرسی داشت جایگاهی داشت که فرشتگان به مقام شیطان غبطه میخوردند اما آنچه که باعث شد این مقام از او گرفته بشود و او ساقط بشود همین مسئله بود که در حقیقت آن چهره مُلکی عبادت و بندگی خود را دید آن چهره ملکوتی که انسان را به خدا وصل میکند و سدّ و مانعی در مقابل ارتباط و محبت به خدا نیست این جنبهای است که بایستی انسان توجه کند و شیطان به این جنبه خلقی نگریست این جنبه مادی و طبیعی حقیقتی همانند عبادت میتواند انسان را ساقط بکند و آن جنبه ملکوتی هر چند اندک هم باشد میتواند انسان را به سمت خدا هدایت کند این بسیار مهم است ماه رمضان آمده است تا انسان را ملکوتی کند نیایشهایش و دعاهایش و مناجاتش و سحرهایش و افطارهایش و همه این برنامهها همه و همه این است که انسان سر را از درون طبیعت در آورد و گرایش به طبیعت را از انسان برگیرد و انسان را به جنبههای ملکوتی آشنا کند که حیات اوست، حیات برتر اوست و انسانها در چنین زمینهای است که میتوانند رشد و سعادت را در خود بیابند و این امر وجود داشته باشند بنابراین ما نباید از دنیا غافل باشیم و نباید معرفت اصیل و صحیح نسبت به دنیا را به غفلت بگذرانیم و بگوییم خیلی خوب ما داریم زندگی میکنیم یک چند صباحی داریم زندگی میکنیم نه بسیار بسیار حیاتی است نحوه زیستن و چگونه زیستن در عالم طبیعت چون تعیین کننده است و سرنوشت ساز است و ابدیت انسان مبتنی بر همین شکل میگیرد ما هم خود و هم جامعه را و هم انسانیت را باید به این نوع از حیات و چگونه بودن این حیات آشنا کنیم وگرنه این غفلت این اشتباه و این انحراف انسان را به سقوط و درّه هلاکت میکشاند خدای عالم با صراحت و شفافیت و وضوح تمام دنیا را با این ویژگیها معرّفی کرد اولاً فرمود دنیا موجود زنده است دنیا محل حرکت و تغییر و تکامل و پیشرفت است آمده است تا شما را بسازد اتفاقاً یکی از پرسشهای اساسی که بشر دارد که ما باید راجع به این هم در جلسات آینده سخن بگوییم فلسفه زندگی است معنادار بودن زندگی است آیا زندگی معنا دارد آیا زندگی فلسفه و هدف و غایتی دارد یا پوچگرایی و نیستگرایی و بیمعنایی را ما در دنیا بخواهیم معنای دنیا بدانیم که اکنون بخش قابل توجهی از فیلسوفان در جهان اینگونه میاندیشند و نیستگراییاند و تفکر بیمعنایی را بیهویتی را و پوچ بودن را در این حیات دارند تبلیغ میکنند و بیان میکنند و خودشان هم با همین معرفت و با همین انحراف فکری دارند زیست میکنند اما چه زیبا دین و منابع وحیانی و عقلی که مبتنی بر منابع وحیانی است به ما این معنا را دارد تذکر میکند که انسان در داری زندگی میکند که این دار حقیقت دارد این دار زنده است این دار حلقه اصلی و ابتدایی و نخستین حیات است که سرنوشت انسان در همین جا شکل میگیرد و فرجام انسان به آغاز انسان وابسته است که اینجا جای شکلگیری است چقدر تفاوت است بین اینکه انسان دنیا را بیمعنا و پوچ و نیستگرا باشد یا انسان دنیا را مبدأ نخستین حرکت بداند دارای حقیقت بداند از حرکت و تغییر و تکامل و فَرگشتگی او سخن بگوید و انسانها را در مدار زیست عاقلانه و حکیمانه قرار بدهد و حب معتدلانه را در دل انسانها بکارد نه رهبانیت را تبلیغ بکند که به اصطلاح را آن رادیکالیزم به اصطلاح بیتوجهی به دنیا آن لیبرالیزم توجه به دنیا را به دنبال بیاورد هر رادیکالیزمی و افراطگرایی یک تفریطگرایی را هم به دنبال خواهد داشت اما دین یک مشی اعتدالی و اقتصادی و میانهروی را برای زیست در دنیا فراهم میآورد چقدر زیبا هم رهبانیت ممنوع شده است و بدعت شناخته شده است و ناصواب دانسته شده است و خدا در قرآن میفرماید که عدهای از نحلهای دینی برخاستهاند بدعت رهبانیت را برای خودشان گذاشتند و جامعه را از متاع دنیا و از منافع دنیا در حقیقت محروم کردهاند و اجازه ندادهاند که انسانها در مسیر بهرهمندی از این دنیا هم خود بهرهمند بشوند و هم فَرگشتگی و تکامل آنها در سایه همین متاع دنیا بخواهد شکل بگیرد و از آن طرف هم متأسفانه تفریط در بحثهای دنیاگرایی هم به دنبال آمده است به هر حال اینها آموختههای واقعاً ارزشمندی است که از جانب پروردگار عالم به ما رسیده است و این عقل وحیانی و اگر نباشد عقلانیت وحیانی که خود را مهیا داشته است تا این آموزههای بلند را از رمضان و غیر رمضان بیاموزد و مسیر زندگیاش را بر مبنای آن تعریف بکند قطعاً انسان نمیتواند آنگونه که شایسته است زیست را برای خود تجربه کند بنابراین ما همچنان در مقابل این پرسش هستیم چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی که إنشاءالله روزهای آتی باز بیشتر راجع به این مسئله با هم سخن بگوییم

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات