پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه ، هر روز ساعت 14 عصر از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» چه زیباست جلوههای شریف و والای ماه مبارک رمضان که خود را در زمینههای مختلف انسانی ظاهر میکند و زمینه را برای رشد و تعالی انسانها فراهم میسازد بر ساحت الهی درود میفرستیم و حمد و ثنا و ستایش را مخصوص پروردگاری میدانیم که این فیض عظمای ماه مبارک رمضان را برای عباد و بندگانش فراهم آورد تا در این زمینه روح انسانی و جان و نفس انسانی تعالی بیابد و از سختیها و مشکلاتی که گناهان و معاصی بر انسان تحمیل میکنند که از آنها در قرآن به «إصر و اغلال» یاد شده است ﴿وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ﴾ إنشاءالله به برکت این ماه این ایام و این لیالی إنشاءالله برطرف بشود در آستانه شب قدر هستیم همه این شبها از یک قدر و منزلت والایی برخوردار است خصوصاً شبهای نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان پیشاپیش به ساحت الهی سلام و درود و حمد و ثنا داریم و از ساحت الهی عفو و غفران و رضوان را مسئلت میکنیم و همانگونه که خود فرمودهاند با این ذکر و با این فکر و اندیشه که خدای عالم عفوّ است کریم است و عفو و کرامت را دوست دارد و ما با یادکرد این اسمای شریف خود را در معرض این لطف و این غنیمت الهی قرار میدهیم «اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی» هیجدهمین روز از ماه مبارک رمضان را با زیباییها و طراوتهای دعا و نیایشش پشتسر میگذرانیم و خدا را بر این نعمت و منّت سنگین عاجزانه سپاسگزاریم بحثی که در این ایام به برکت ماه مبارک رمضان آغاز کرده بودیم تحت عنوان عقلانیت بر مبنای زیستن عقلانی یا چگونه زیستن بر پایه عقلانیت وحیانی بود آنچه که در این ایام مورد بحث و گفتگو بود این بود که سه چگونگی در مقابل انسان وجود دارد چگونه بودن چگونه شدن و چگونه زیستن که چگونه بودن آغاز و ابتدا است انسانیت و انسان چگونه موجودی است و نهایتاً بایستی به کدامین مرتبه از وجود راه بیابد و چگونه شدن را تحصیل کند و بین چگونه بودن و چگونه شدن هم چگونه زیستن ملاک و معیار زیست و زندگی انسانی است ما داریم با هم مرور میکنیم گفتگو میکنیم تا ببینیم بر پایه عقلانیت وحیانی زیستن شایستهای که با آن بودن و با آن شدن و صیرورت هماهنگ باشد چگونه است یکی از اصول و امّهات این بحث را عقلانیت بیان کردیم و روشن شد که زندگی عقلانی راه درست را برای انسان روشن میکند اما باید بدانیم که عقلانیت یک شجره طیبهای است در مقابل جهالت که یک شجره خبیثهای است هر کدام از این دو شجره طیبه و شجره خبیثه شاخ و برگهایی دارند ساقههایی دارند جذور و ریشههای دارند که اینها یکایک از آنها بیان شده است حدیث والایی که از امام صادق(علیه السلام) در این رابطه آمده این شجره طیبه ترسیم میکند همانطوری که شجره خبیثه را هم به نمایش میگذارد و صورتها و اشکال و هیئات آنها را بیان میکند این تقابل بین عقلانیت و جهالت یا ظلوم بودن و جهول بودن از مسایل بسیار ضروری است که بایستی این را انسان فرا بگیرد در سوره مبارکه احزاب خدای عالم میفرماید که ما امانت خودمان را بر آسمان و زمین عرضه کردیم ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها﴾ آسمان و زمین بار امانت الهی را نمیتوانند بکشند بلکه در مقابل این بار امانت الهی بسیار هراسناکاند بیمناکاند آسمان و زمین با همه عظمتی که دارند در مقابل این بار امانت الهی اظهار عجز کردند اظهار ناتوانی کردند ﴿فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها﴾ ابا کردن از اینکه بتوانند چنین بار سنگینی را به دوش بکشند ﴿وَ أَشْفَقْنَ مِنْها﴾ هراسناکاند بیمناکاند اما ﴿وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ﴾ انسان اگر ارادهاش بر حمل این بار و این امر سنگین امانت الهی باشد میتواند ﴿حَمَلَهَا الْإِنْسانُ﴾ اما آنچه که باعث میشود انسان این بار امانت را نکشد و خود را در مقابل این عرضه امانت الهی عاجز بداند و ببیند و همان ظلوم بودن و جهول بودن است ﴿إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً﴾ این جهالت که اعم از حیثیت نظری و عملی است که جهول بودن و ظلوم بودن هر دو دو شأن جهالت است در مقابلش عقلانیت است اگر ظلوم و جهول نمیتواند بار الهی بار امانت الهی را تحمل کند آنچه که میتواند این بار را به درستی به دوش بکشد و انسان را در سایه همراهی با خود به سعادت برساند که فرمود ﴿وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً﴾ آن امری که بار امانت الهی را میتواند بکشد عبارت است از جریان عقلانیت عقلانیت آن شجره طیبهای است که به جلوههای مختلف رنگ میدهد و منابع شکلگیری انسان را فراهم میآورد توضیحی لازم است که ما در باب عقلانیت بدهیم بله عقلانیت یک حقیقت عام و مطلق و مجرد است ما نمیتوانیم به صورت روشن و تصویر واضح از این عقلانیت اشاره بکنیم یا بیان بکنیم اما بیان امام صادق(علیه السلام) بسیار روشن و واضح مسئله عقلانیت را برای ما تبیین کرد با این 75 جندی و سربازی که برای عقلانیت برشمرده است و در مقابل عقلانیت هم بحث جهالت و سربازان و جندیان جریان جهالت بسیار پرمعناست این حدیث شریف خیلیها ممکن است به کلیت این مسئله نتوانند خودشان را تطبیق بدهند اما امام(علیه السلام) به صورت روشن و واضح این دو تصویر را برای ما آماده کرد هم عقل را با سربازانش با شاخ و برگش با ساقه و ریشهاش ذکر کرد تا شجره طیبه عقلانیت نمود پیدا بکند وضوح و روشنی بیابد در عرصه زندگی و عمل به صحنه درآید از سوی دیگر هم جریان جهالت و آن جنبههای آلودگی و خباثتی که برای آن وجود دارد آن هم تشریح شده است یکی از جلوههای واضح و روشن عقلانیت عبارت است از تواضع و در مقابل این چهره جریانی است به نام حقیقت تکبر این بیان را ملاحظه بفرمایید که امام(علیه السلام) در این حدیث شریف این دو را ما از کتاب کافی مرحوم کلینی میخوانیم در باب حدیث عقل و جهل که وقتی امام(علیه السلام) این شجره عقلانیت را پایهگذاری کردند و فرمودند که برای خدای عالم سربازی است و جندی است که اول موجود آفرینش است به نام عقل و این عقل را حضرت به صورت کلی در عالم تجرد معنا کرد این را در عالم زندگی و حیات انسانی نمایش داد و نشان داد و چگونه زیستن عقلانی را با این شاخ و برگها و با این نمونههایی که از این شجره طیبه به عنوان ثمرات و آثار و نتایج روشن میشود این را بیان فرموده است ملاحظه بفرمایید یکی از مواردی که از جلوههای عقلانیت است ما میگوییم عقلانیت از او هم خیلی سخن میگوییم اما اصرار ما و تأکید ما بر این مبناست که عقلانیت شجره طیبهای است که این شجره طیبه با داشتن شاخ و برگها و مظاهر متعدد تظاهرات مختلفی را در وجود انسانی دارد برخی از آنها در حوزه اندیشه و تفکر انسانی نشان داده میشود برخی از آنها در حوزه اخلاق و ملکات نفسانی به نمایش میآید و برخی از آنها هم در رفتار و اخلاق و عمل انسانی نمایانده میشود بنابراین ما براساس این فرمایش داریم برخی از آن جلوههای روشن عقلانیت را بیان میکنیم تا چگونه زیستن را برای خود تعریف بکنیم آیا زیستن متواضعانه یا زیستن براساس غرور و تکبر و نظایر آن اصل حدیث را ملاحظه بفرمایید براساس این حدیث فرمود که از باب سرباز عقل «وَ التَّوَاضُعُ وَ ضِدَّهُ الْکِبْر» تواضع از جندیان و سربازان عقل است و در مقابل آن تکبر و غرور و عُجب و خودپسندی است که اینها باز هم در عین حالی که غریب الافقاند در حوزه نفس انسانی هر کدام برای خود یک جایگاهی دارند پس اصل این مسئله که تواضع از جهات عقلانی است انسان اگر بخواهد زیست عاقلانه داشته باشد صحیح و درست زندگی کند شایسته درست کند بتواند بار امانت الهی را تحمل کند بایستی که عاقلانه و براساس عقل و خرد این زیستش را تنظیم بکند ما راجع به تواضع بیشتر بدانیم و خصایص تواضع را با یکدیگر براساس آموزههای دینی و وحیانی مرور بکنیم یکی از بیاناتی که امام کاظم(علیه السلام) به جناب هشام میفرماید از سخنان لقمان حکیم استفاده میکند خداوند عالم موقعیت لقمان را بسیار شریف و عزیز دانسته و فرمود ﴿وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ﴾ اینها جهاتی است که باید مورد دقت باشد لقمان کسی است که خدای عالم او را به حکمت ستود و فرمود ما به لقمان حکمت عطا کردیم این حکمت از مواهب الهی است موهبتهای الهی است لقمان اینها را تحصیل نکرد لقمان در حوزه و دانشگاه درس نخواند بلکه خدا فرمود ما به او دادیم یعنی موهبت الهی است اینها به این راحتی به دست بشر نمیرسد همانطوری که رسالت همانطوری که ولایت و همانطوری که امامت از مواثیق الهی است از عهود الهی است و خدای عالم اینها را به عنوان موهبت خودش به عباد صالحش عطا میکند ﴿اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا﴾ اینها را انتخاب کردیم و این حقایق را به آنها دادیم مسئله حکمت هم همینطور است حکمت که حقایق ارزشمند والا متعالی برخوردار از اتقان و زیبایی و صلابت و إحکام که اگر انسان به اینگونه از اوصاف متصف بشود و اینگونه از خصایص حکمتآمیز را در وجود خودش داشته باشد میشود حکیم خدایی که عالم دنیا را به این عظمت متاع قلیل میداند میفرماید ﴿مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً﴾ آن کسی که حکمت به او داده شده است او از خیر کثیر بسیار مهم است آن چیزی که خدای عالم از آن به خیر کثیر یاد میکند خدای عالم میفرماید ما به لقمان حکمت آموخیتم و حکمت هم خیر کثیر است و برخی از فرازهای این حکمت را خدای عالم در قرآن که سید الکتب است و عالیترین معارف در قرآن مطرح است قرآن کلمات حکیمانه فراوانی را با خود دارد و همه آنچه را که انبیای پیشین آوردند خدای عالم اینها را در طبقی از معرفتهای والا در اختیار پیغمبر به عنوان سید کتب قرار داد اگر فرمایشات جناب لقمان حکیم به فرزندش را در قرآن متذکر شده است بلکه یک سورهای در قرآن به نام سوه لقمان خدای عالم ذکر کرده است جا دارد که جامعه انسانی این سوره را و آموزههای خردمندانه و حکیمانه الهی به جناب لقمان را انسان مدّ نظر قرار بدهد شما الآن ملاحظه بفرمایید امام کاظم(علیه السلام) که جایگاه والای امامت دارد یک امامت متعالی و یک امام والایی است که سایر انبیا و ائمه و اولیای الهی به تراز و به مستوای وجودی امام کاظم(علیه السلام) نمیرسند اما او کلمات حکیمانه جناب لقمان را به هشام شاگردش میآموزد اگر سخنان حکیمانه لقمان حکیم را خدای عالم در قرآن بعضاً یادآور شده است امامان بزرگوار ما از جمله امام کاظم(علیه السلام) برخی از کلمات حکمتآمیز جناب لقمان را به شاگردش جناب هشام میآموزد از جمله آنها مسئله تواضع است ملاحظه بفرمایید میفرماید که سخن جناب امام کاظم(علیه السلام) به لقمان این است که «تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَکُنْ أَعْقَلَ النَّاس وَ إِنَّ الْکَیِّسَ لَدَی الْحَقِّ یَسِیر» ملاحظه بفرمایید میفرماید که لقمان به فرزندش این نکته را آموخت که اگر بخواهی جزء عاقلترین و خردمندترین انسانها باشی سعی کن که تواضع را و فروتنی را در مقابل دیگران داشته باشی «تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَکُنْ أَعْقَلَ النَّاس» یکی از بهترین و مهمترین نکاتی که ما لازم است در اینگونه از سخنان و نصایح و کلمات حکیمانه دقت بکنیم این است که اینگونه از اوصاف در مقابل خدای عالم مطرح میشود اینجور نیست که خدای عالم مسایل را براساس اینکه انسانها در مقابل هم هستند بخواهد بیان بفرماید میفرماید «تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَکُنْ أَعْقَلَ النَّاس» این «تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ» یعنی چه یعنی اینکه اگر انسان تواضعی دارد فروتنی دارد این فروتنی و تواضع در مقابل یک انسان دیگری نیست آن امری که در اینگونه از مسایل اخلاقی مورد تأکید است و اهمیت است این است که انسان درست است که یک عملی را در مقابل دیگری انجام میدهد ولی دیگری در ظل و سایه آن عملی است که انسان به عنوان تواضع دارد انجام میدهد تواضع در مقابل دیگری نیست «تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَکُنْ أَعْقَلَ النَّاس» اگر تواضع در مقابل دیگری باشد اگر دیگری تشکر نکرد ثنایی نگفت قدردانی نکرد بر انسان سخت میگذرد همانطوری که در باب قرض الحسنه یا در باب تصدّق در قرآن نفرمود که به دیگران قرض الحسنه بدهید فرمود ﴿مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً﴾ چه کسی است که با خدا معامله بکند به خدا قرض بدهد مگر خدای عالم نیازمند است مگر خدای عالم محتاج است که انسان به خدا قرض بدهد بلکه خدای عالم در مقام فعل همین انسان فقیر و محتاجی است که خدا میخواهد از ناحیه شما به این قضیه کمک بشود ببینید چه منطقی را چه صورت و سیمایی را خدای عالم به این مسئله عطا کرده است واقعاً شگفتی و اعجاب و زیبایی و حکمت و اتقان در این نوع بیان احکام الهی و اجرای منویات پروردگاری وجود دارد یک وقت است که خدای عالم میفرماید که به فقرا کمک کنید به محرومین کمک کنید به آنها قرض الحسنه بدهید به آنها صدقه بدهید و امثال ذلک اصلاً اینگونه از مسایل مطرح نیست در منطق وحی انسان هر کاری که میکند با خدا معامله میکند اگر قرض الحسنه است با خدا معامله میکند اگر صدقه است با خدا معامله میکند اگر انفاق است واجبات مالی است با خدا معامله میکند هیچ معاملهای با انسانهای دیگر نیست که اگر دیگران نپسندیدند خرده گرفتند یا آن کرامت انسانی را از خود نشان ندادند انسان دلگیر بشود ناراحت بشود نگران بشود این منطق را خدای عالم در سوره مبارکه انسان بیان فرموده است از جایگاه اهل بیت عصمت و طهارت که اینها با این منطق زیست میکنند ملاحظه بفرمایید ما در باب چگونه زیستن داریم سخن میگوییم آیا در مقام قرض الحسنه دادن انفاق کردن صدقه دادن واجبات مالی را انجام دادن ما چه کسی را ببینیم چگونه عمل بکنیم صرف اینکه دست بگذاریم به جیبمان به کیفمان یک مبلغی را بدهیم یا یک خدمتی را ارائه کنیم یا یک سخنی را بگوییم درسی را بگوییم بیانی را داشته باشیم مطلبی را بنویسیم آیا صرف اینجور کارها اصلاً از اول آدم باید برای این کار شرافتی قائل باشد اولاً آین کار را برای رضای خدا انجام بدهد ثانیاً و خود را آماده کند که اگر نپسندیدند برخورد کردند و با مکرمت و کرامت از کنار این عمل نگذشتند بلکه با لئامت و پستی برخورد کردند انسان خم به ابرو نیاورد هرگز ناراحت نشود و این را برای خود ذخیرهای بداند و این همان منطقی است که اهل بیت(علیهم السلام) برای ما ایجاد کردهاند آنها فرمودند چه فرمودند که ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُکُوراً﴾ ببینید این یک منطقی است برای زیست این یک فرمول و قاعده زیستن است اگر یک کسی کاری کرد یک خدمتی را در زمان جنگ و جهاد انجام داد پنج سال شش سال عده زیادی از افراد هستند همچنان در بستر جانبازیاند در سختیاند که درود خدا و سلام خدا بر این جانبازان که افتخارآفرینان این کشور هستند و این بیماری را برای رضای خدا دارند تحمل میکنند بسیار کار سخت و دشواری است خصوصاً جانبازان نخاعی که دارند این روزگار سخت را پشتسر میگذرانند اینها عبرتاند برای همه ما خصوصاً کسانی که در رأس قدرت هستند اینها اگر یک کاری را برای رضای خدا انجام دادند برای تقویت دین خدا آیین الهی برای اینکه احکام و حکَم الهی تحقق بیابد یک کاری را انجام دادند دیگر نباید به این و آن نگاه بکنند برخوردهای این و آن نباید اینها را از جایگاه عملی که انجام دادند و نیتی که داشتند آنها را ضعیف بکند ﴿لاَ نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُکُوراً﴾ هرگز از شما من تشکر نمیخواهم قدردانی نمیخواهم اینکه در مقابل بخواهید جزا و پاداش بدهید نه ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُکُوراً﴾ این را داشته باشیم این اصلاً یک چگونه زیستن حکیمانه عاقلانه و الهی است آن کسی که با این ادبیات دارد زندگی میکند همه کارهایی را که انجام میدهد رنگ عبادی و صبغه الهی به او داده است و سعی میکند که در مسیر عبودیت و بندگی و سلوک الی الله کار خودش را داشته باشد این برای انسان در حقیقت شرافت میآورد عزت میآورد این سبکی از زندگی است این نحوهای از زیست است این چگونه زیستن است بنابراین اگر کسی قرض الحسنه میدهد یا اگر کسی صدقه میدهد باید بداند که ﴿وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾ اینکه اهل بیت(علیهم السلام) وقتی صدقه میدادند دستشان را میبوسیدند بر سر میگذاشتند و میگفتند دست ما به دست خدا خورد چقدر این منطق زیباست چقدر این منطق الهی و عارفانه و با معناست که خدای عالم با این ادبیات دارد سخن میگوید اینجا هم در بحث تواضع میفرماید که تواضع برای دیگری نیست شما با دیگری کار ندارید دیگری از ثمراتش استفاده میکند جامعه از ثمراتش بهره میبرد تواضع باید برای حق و خدا باشد «تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَکُنْ أَعْقَلَ النَّاس» بیان امام کاظم(علیه السلام) به جناب هشام که این بیان را از سخنان لقمان حکیم دارد بیان میکند که لقمان به فرزندش فرمود که «تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَکُنْ أَعْقَلَ النَّاس» اینها از شرافتهای شجره طیبه هستند اگر ما میگوییم عقلانیت یکی از جلوهای و تظاهرات و ظهورات و نمایشهای عقلانیت مسئله تواضع است که البته تواضع بایستی که با این شکل باشد در روایات ما از امام صادق(علیه السلام) ظاهراً رسیده است که فرمود خدای عالم دو ملک در آسمانها قرار داده که این دو ملک کارشان این است که «مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ» اگر کسی تواضع کند برای خدا «مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَکَبَّرَ خَفَضَهُ اللَّه» این دو تا در مقابل هماند دقت بفرمایید به همان میزانی که تواضع ظهور عقلانیت است تکبر و عُجب و خودپسندی خود را برتر دیدن خود را از دیگران کاملتر دانستن این از جنود و سربازان جهل دانسته میشود که این بیان را امام(علیه السلام) به صورت روشن در این حدیث نورانی فرمود که «وَ التَّوَاضُعُ وَ ضِدَّهُ الْکِبْر» ضد تواضع تکبر است این تکبر با انسان چه میکند و تواضع چه میکند تکبر که انسان خود را برتر ببیند بالاتر ببیند حتی اگر هم باشد حتی اگر به لحاظ علمی یا عملی و امثال ذلک باشد چون این کبریایی این بزرگی فقط و فقط مختص به ذات ربوبی است آن کسی میتواند تکبر و کبرایی داشته باشد که ذاتاً عظیم و والا و بزرگ باشد خدای عالم یکی از اوصافش متکبر است اما این تکبر یعنی کبریایی یعنی ویژگیهای برتر و والا به جهت این است که او صاحب علوّ است صاحب قدرت است صاحب جلال و جمال است همان جلوههایی که در ماه مبارک رمضان سحرگاهان آن جلوهها را یاد میکنیم بنابراین فقط و فقط ذات اقدس الهی «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْکِبْرِیَاء» در بیانات والای علی بن ابیطالب(علیه السلام) در نهج البلاغه این معنا آمده است که حضرت در مقام حمد و ثنای الهی فرمود او لباس عزت و کبریایی شایسته اوست کبریایی و داشتن جلوههای برتر از آن حقیقتی است که علم مطلق است قدرت مطلق است حیات مطلق است اراده مطلق است احاطه کلیه دارد این حقیقت اگر متکبر باشد و صاحب کبرایی باشد در حالی که همین خدا که با این عظمت و کبریایی است از همه متواضعتر است از همه انسانها متواضعتر است که خدای عالم میفرماید ﴿مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً﴾ این خدایی که آسمان و زمین در ید قدرت اوست این دارد تواضع میکند و میگوید چه کسی است که به من قرض بدهد این چه منطقی است این چه خدایی است این چه کرامت و عزتی است ﴿وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾ خدای عالم دارد این صدقات را میگیرد یکی از توصیههای والای پروردگار عالم مسئله خفض جناح است به پیامبرش میفرماید ای پیغمبر من در مقابل مؤمنین خفض جناح کن بال بگستران متواضع باش غرور و تکبر آنها را نگاه نکن آنها متکبر هستند آنها غرور دارند اما تو تواضع داشته باش هرگز با تکبر نمیشود با متکبران برخورد کرد این نمیشود آنچه که میتواند انسان را از اسب سرکش و توسن طغیانگر تکبر پیاده کند تواضع است این تواضع چقدر شریف است میفرماید که «تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَکُنْ أَعْقَلَ النَّاس» عاقلترین و خردمندترین انسان آن انسانی است که تواضع و فروتنی و بردباری را در حقیقت در وجودش به گونهای پیاده کند که یک انسان متکبر و مغرور را از جایگاهش فرو بنشاند هرگز انسان نمیتواند با تکبر تکبری را بشکند سرّ اینکه قدرتها در مسایل حکومتها و سیاستها و اینها اینگونه هستند برای اینکه این تکبر دروغین این کبریایی دروغین این عزتمندی دروغین که خودشان را صاحب عزت و صاحب کبریایی میدانند این مشکلات را برای دیگران و برای جامعه فراهم میکنند تواضع از جنود عقل است و انسانی که به تواضع و فروتنی خودش را آغشته کند آمیخته کند و روح تواضع را در خودش زنده نگه بدارد این انسان البته از خردمندترین انسانهاست بنابراین هم مایه دلپسندی است در روایات آمده است که انسانی که تواضع میکند مورد پذیرش دیگران است اقبال دیگران است این اقبال و پذیرش منشأش آن تواضع و فروتنی است بنابراین در مسیر چگونه زیستن اینها را تجربه میکنیم و اینگونه از مسایل را در نحوه زیستمان دخالت میدهیم عاقلانه زیست میکنیم و جلوه عاقلانه از جمله آنها مسئله تواضع و فروتنی است و از تکبر و کبریایی و غرور و عُجب و خودپسندی میکنیم و اینها را جزء شرور و آفات میشماریم و تواضع را جزء عقل و خردمندی که فرمود «تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَکُنْ أَعْقَلَ النَّاس» امیدواریم که در این ایام و این لیالی که به شبهای قدر نزدیک میشویم خردمندی را عقلانیت را طهارت و پاکیزگی را از این شبها الهام بگیریم و راه و رسم صحیح زندگی کردن را بیاموزیم
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»