پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه ، هر روز ساعت 14 عصر از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» از درگاه الهی بسیار سپاسگزاریم که توفیق درک حقیقت ماه مبارک رمضان را به نوبه خود به ما مرحمت فرمود و امروز دعای هشتمین روز از ماه مبارک رمضان را با هم تلاوت کردیم و از خدای عالم خواستهها و تمنّیاتی داریم که از جمله آنها همصحبت شدن و همسخن شدن و همراه شدن و همدل شدن با کرام است و انسانهای بزرگواری که منش کرامت و بزرگواری در ویژگیها و شخصیتهای آنها شکل گرفته است مباحثی را که در این روزها به برکت ماه مبارک رمضان با هم پیش میبریم تحت عنوان چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی است که مطالبی از آن به بیان رسید و نکاتی پیرامون این موضوع مهم که موضوع روز زندگی و همواره نحوه حیات و زندگی انسانها هست را به آن توجه میکنیم پرسش اساسی که برای انسانها مطرح است سه امر است چگونه بودن چگونه شدن و چگونه زیستن که در چگونه بودن آغاز و بدایت و ابتدای حرکت وجودی انسان است که انسان چگونه موجودی است و چگونه موجودی باید باشد به لحاظ اصل هستی و نهایتاً هم بایستی به کجا برسد چه معنا و حقیقتی برای او در این چگونه شدن حاصل میگردد و بین آغاز و انجام هم عمده رسالت و وظیفه انسانی چگونه زیستن است باید بیندیشد تأمل کند تفکر کند که زیست شایسته و مناسب را برای خود برگزیند تا یک چگونه شدن شایستهای را به همراه بیاورد و در سفر ابد از آن چگونه شدن بهره ببرد اگر خدای ناکرده التفات و توجهی به این ابعاد سهگانه چگونه بودن چگونه شدن و چگونه زیستن نداشته باشد و غافل از خود باشد اولاً و از آینده و ابدیت خویش باشد ثانیاً و بین آغاز و انجام وجود خودش را هم به درستی تأمین نکند که کوردلانه زندگی کند که ﴿وَ مَنْ کانَ فی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبیلاً﴾ آن کسی که چگونه زیستن را در کوردلی و نابینایی بگذراند در آخرت در برابر این پرسش که چگونه باشد و چگونه شدن او چگونه است در کوردلی و کوری و نابینایی است که از سختترین و دشوارترین جهاتی است که انسان برای ابد در پیش خواهد داشت امیدواریم که به برکت ماه مبارک رمضان همه ما از نورانیت این ماه استفاده بکنیم و همانند انسانهای مؤمن نورانی که خدای عالم نور آنها را در قیامت در اختیار آنها قرار داد که آنها هم نور را در جلوی دیدگان خودشان میبینند و هم در جنب راست وجودی خودشان که خدای عالم در سوره مبارکه حدید ویژگی این انسانهای نورانی را بیان فرموده است قرار بگیریم و از برکت ماه مبارک رمضان همگان استفاده کنیم همانطوری که از جلسات گذشته مباحث در ذهن شریف شما دوستان و برادران و خواهران ایمانی شکل گرفته است خدای عالم انسانها را به سه دسته تقسیم کرد و چگونه زیست و زیستن این سه دسته را هم در قرآن بازگو فرمود ﴿وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً ٭ فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ٭ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ٭ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ٭ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ٭ فی جَنَّاتِ النَّعیمِ ٭ ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلینَ ٭ وَ قَلیلٌ مِنَ الْآخِرینَ﴾ در سوره مبارکه واقعه این سه دسته از انسانها را با چگونگی زیست نسبت به عالم دنیا تشریح فرموده است با این توجهی که از جایگاه سوره مبارکه واقعه ما پیدا میکنیم میبینیم که بخش عظیمی از آیات الهی در قرآن پیرامون این سه دسته از انسانهاست بلکه تمام انسانها براساس این دستهبندی و تقسیمبندی در این سه فضا قرار میگیرند و چگونه زیستن اینها در این سه فضای عام مطرح است اصحاب مشئمه و اصحاب شمال چه کسانی هستند چه ویژگیهایی دارند خصیصه آنها به لحاظ انسانی چیست و چگونه در نظام طبیعت و عالم دنیا زیست میکنند چه سرنوشتی دارند برزخ آنها چگونه میگذرد و قیامت آنها در چه حالی سپری میشود بخش قابل توجهی از آیات الهی حال و هوای این دسته از انسانها است که خدای عالم هم وضعیت دنیایشان را تشریح میکند ویژگیها و خصایص آنها را بازگو میکند هم وضعیت و چگونگی آنها را در عالم برزخ و نهایتاً در قیامت بحث امروز ما اتفاقاً راجع به همین دسته از انسانهاست گرچه إنشاءالله ما در رتبه سوم قرار داریم و جزء مقربین هستیم جزء سابقین هستیم جزء پیشگامان و امامان قافله انسانی هستیم و به برکت جلوههای الهی خصوصاً در ماه مبارک رمضان ما پیشگامی را داریم إنشاءالله تجربه میکنیم اما در باب اینکه حیات این دسته از انسانها را بشناسیم چگونگی زیستن اینها را هم از قرآن بیاموزیم و از اینها اجتناب کنیم و از این دسته از انسانها نباشیم و به شدت پرهیز کنیم و پروا داشته باشیم که به اینها نزدیک بشویم جا دارد که خصیصهها و ویژگیها و مختصات این دسته از انسانها را بشناسیم سوره مبارکه واقعه که بخش عمده این سوره بلکه تمام مطالبی که در این سوره مطرح است راجع به همین دسته از انسانهاست تحت عنوان اصحاب شمال یا اصحاب مشئمه مطالبی است که با توجه به آیات دیگر راجع به این دسته از انسانها سخن بگوییم از جهت اینکه اینها چرا به اصحاب شمال یا اصحاب مشئمه توصیف شدند تعریف شدند مفسرین نظراتی را اعلام کردند بعضیها کلمه شمال را از شمئول گرفتند که عبری است و جهات منفی در آن تعبیه شده است و گاهی هم در حقیقت اصحاب شمال در مقابل اصحاب یمین اصحابی هستند که از یمن و برکت و خیر برخوردار نیستند اما به هر حال خدای عالم این دو عنوان را و این دو فضای زیست را برای این دسته از انسانها اعلام کرده است و اینگونه مطرح میکند که اجازه بدهید این چند آیه را از سوره مبارکه اذا وقع با هم مرور کنیم و ویژگیهای آنها را در نشئه طبیعت ببینیم و در نشئه برزخ و قیامت إنشاءالله در فرصتهای بعد در نشئه طبیعت عالم دنیا اصحاب شمال و اصحاب مشئمه کسانیاند که نسبت به دنیا با رغبت و میل و شوق زیست میکنند و تمام همّشان به دنیاست و بر مبنای دنیاگرایی باورهایشان و اعتقاداتشان و نظایر آن تغییر پیدا میکند این ویژگیها را در باب اصحاب شمال ملاحظه میفرمایید در باب اصحاب شمال میفرمایند که ﴿وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ ٭ فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ ٭ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ ٭ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ ٭ إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفینَ ٭ وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ ٭ وَ کانُوا یَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ٭ أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ ٭ قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلی میقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ ٭ ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ﴾ که جهاتش را بیان میکند اولین ویژگی که برای انسانهای اصحاب مشئمه و اصحاب شمال که عرض کردیم ما اگر از این زاویه و با این نگاه به آیات الهی مراجعه کنیم میبینیم که بخش عظیمی و حتی میتوانیم بگوییم که یک سوم از آیات در باب انسانهایی است که در این فضا زیست میکنند که از آنها به عنوان ﴿أَصْحابُ الْمَشْئَمَة﴾ یا ﴿أَصْحابُ الشِّمالِ﴾ یاد میشود حالا اینکه در آخرت و در قیامت با آنها چگونه برخورد میرود یک فضای دیگری است اما ما آنچه که الآن نیاز داریم راجع به آن بهتر بدانیم و بشناسیم و از اینها اجتناب کنیم احتیاط کنیم نسبت به آنها پروا داشته باشیم و خود را دور نگاه بداریم ویژگیهای آنها چیست اولین ویژگی که برای اینها هست ویژگیهای معرفتی آنها و ایمان و باورهای آنهاست اینها به این سه امر اساسی که بنیانهای معرفتی انسان است و کاخ سازگاری انسانی را به لحاظ حیات در آن جاها بنا میشود کاخ کفر است و الحاد و کاخ نیستانگاری است ﴿إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظیمِ﴾ اینها با توحید سرخوشی ندارند با خدای عالم که عظیم است و مبدأ هستی است هیچ آشنایی ندارند ﴿إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظیمِ﴾ و این از جهات معرفتی باعث میشود که این دسته از انسانها در مقام ایمان و اعتقاد کافر بشوند و نسبت به خدای عالم که مبدأ هستی است و دارای جایگاه آفرینش و خلقت است در حقیقت چنین برخوردی دارند نکته دیگری که باز اینها انکار میکنند و نسبت به آن معرفت لازم را ندارند نسبت به قیامت و روز معاد است ﴿ءَإِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَاباً وَ عِظَاماً ءَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ﴾ ﴿أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ ٭ قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلی میقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ اینها کسانی هستند که نسبت به حشر و نشر انسانی بعد از عالم طبیعت انکار میکنند تکذیب میکنند باور ندارند و معتقدند که انسان وقتی مُرد تمام شده است هیچ حیاتی بعد از این حیات دنیا وجود ندارد و این بیاعتقادی و معاد و نشناختن نسبت به جهان پس از مرگ این بنیان معرفتی اینها را ساخته است بنابراین نه تنها ﴿إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظیمِ﴾ که مبدأ هستی و آفرینش را معتقد نیستند نسبت به قیامت هم چگونهاند دسته سوم یا ویژگی سومی که برای اینها به لحاظ اعتقادی هست این است که ﴿ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ﴾ اینها کسانیاند که در مقابل وحی و رسالت و نبوت و کتب و صحف آسمانی موضع تکذیب گرفتند موضع انکار گرفتند نه تنها با خدا و قیامت جهت انکار و مخالفت را با خود دارند در باب رسالت و وحی و نظایر آن هم کسوت تکذیب را دارند و با لباس تکذیب و انحراف و گمراهی در حقیقت با آنها برخورد میکنند ﴿ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ﴾ بنابراین ویژگی سوم آنها در حوزه معرفتی این است که در حقیقت طبعاً مبنای معرفتی و ایمانی آنها این است بنابراین اگر بگوییم که انسانهای ﴿أَصْحابُ الشِّمالِ﴾ و ﴿أَصْحابُ الْمَشْئَمَة﴾ چگونه زیست میکنند زیست آنها چگونه است میگوییم به لحاظ ایمانی و اعتقادی صفر هستند هیچ باوری نسبت به مبدأ منتها و بین مبدأ و منتها که رسالت است وحی است کتب و صحف آسمانی است برای آنها وجود ندارد این یک فاز و یک مرتبه که اینها به شأن قلبی برمیگردد درست است که چگونه زیستن ناظر به نحوه عمل و عملکرد انسانها و کردار و گفتار و رفتار است اما اینها چون ریشه در مسایل اعتقادی دارند خدای عالم اصحاب شمال را به لحاظ اعتقاد و باورهایشان هم اینگونه به ما یادآور میشود براساس همین ویژگیها است که نسبت به عملکردها حالا وقتی ما در حقیقت باورهای معرفتی اینها را به این صورت شناختیم که در کسوت کفر و الحاد هستند بیاییم اخلاق این انسانها را و رفتار این انسانها را هم مورد مطالعه قرار بدهیم اینها چه رفتاری دارند چه سلوکی را در حقیقت دارند ﴿وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ﴾ این تأکید بر نحوه ویژگی آنها یک وقت است که اینها در مقام عمل یک خلافی میکنند گناهی میکنند معصیتی دارند اینها یک دستهاند اما وقتی گفته میشود ﴿وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ﴾ یعنی خُلقشان یعنی مرامشان یعنی مسلکشان و مشی آنها این است که همواره بر گناهان بزرگ اصرار میورزند آنانی که در مقام اخلاق رویه آنها روش آنها و قصد و مشی آنها عبارت است از اینکه ﴿وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ﴾ یعنی این نوع رفتار آنها به این صورت است از جمله جهاتی که برای اینها هست که رویه اینها را و روش اینها را دارد خدای عالم در قرآن بیان میکند این است که ﴿إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفینَ﴾ یکی از مسایلی که جا دارد دوستان بیشتر راجع به آن تأمل کنیم فکر کنیم و بررسی کنیم واژه اتراف است مترف کیست و خدا را راجع به مترفین در قرآن چگونه نظر دارد و چگونه ویژگیها و رفتار و کردار آنها را ذکر میکند نعمتهای الهی برای آن است که انسانها از این نعمتها هم استفاده کنند و هم لذت ببرند و هم در جهت استکمال خود بکوشند و تلاش کنند این فلسفه نعمت است این فلسفه برخورداری از نعمت هم نعمتها را خدای عالم در جهان طبیعت ارزانی و ارمغان داشت و هم امکان بهرهبرداری آنها را از جایگاه حواس و ابزاری که در اختیار انسان به لحاظ قوا و جسم و نظایر آن در اختیار انسان قرار داد هم نعمتهای فراوان داد هم امکان بهرهبرداری را از راه نفس بدن قوای بدن و ابزار چشم و گوش و نظایر آن فراهم آورده است این قطعی است اما انسانهایی که از این امکاناتی که موجود است و از این شرایطی که برای انسان فراهم شده است سوء استفاده میکنند در حقیقت از این نعمتی که خدای عالم به آنها عطا فرموده است در حد افراط و در حد زیادهروی و در حد خوشگذرانی در حدی که هیچ گونه محدودیتی را و ممنوعیتی را برای خود قائل نیستند و این ویژگی که از او به اتراف یاد میشود مترفین کسانیاند که با خوشگذرانی و با عیش و نوش غافل میشوند و از خدا و منعم که همه نعمتها را خدا در اختیار آنها قرار داد غافل میشوند فکر میکنند که اینها در اختیار آنهاست و برای همیشه با آنها هست و این لذت و کامجویی را به عنوان اصل زندگی قرار میدهند این چگونه زیستن را با این ویژگی دارند تعبیر قرآن این است که ﴿إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفینَ﴾ یعنی اگر بر گناه اصرار دارند بر گناهان کبیره تأکید و اصرار میورزند برای این است که به لذتجویی رسیدند به خوشگذرانی مطلق رسیدهاند هر چه که بخواهند برای آنها فراهم است هیچ محدودیتی و ممنوعیتی را برای خود قائل نیستند سعی در این دارند که حتی از دیگران هم بکَنند و از حقوق دیگران منافع دیگران اموال دیگران را بکَنند از باب ﴿وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا﴾ بیایند و هر چه که میخواهند لذتجویی کنند کامجویی کنند این ویژگی اتراف در قرآن بسیار مذموم شناخته شده است و خدای عالم از مترفین از خوشگذرانها بله انسان در حد معقول در حد منطقی در حد برخوردار از مواهب طبیعی لازم است که خوشی و لذت داشته باشند بله خدای عالم این را برای انسان قرار داد اما اگر از حد متعارف او بگذرد و غیر معقول بخواهد استفاده بشود و بخواهد بدون هیچ محدودیتی نه از درون و نه بیرون نه عقل توانمند و خرد گویا و رسا از درون فریادش را انسان گوش بکند و نه عقل بیرونی و شرع الهی که راه استفاده از آنها و میزان استفاده از آنها و معیار استفاده از آنها را هم بیان کرده است اینها بیتوجهی کند این میشود مترف ما باید این وضع را در جامعه بشناسیم و فرهنگ اتراف و اسراف و زیادهروی و خوشگذرانی را فرهنگ دینی ندانیم انسانهایی که به هر جوری که بخواهند ظاهر میشوند خانههایشان زندگیشان رفت و آمدهایشان معاشرتهایشان داخل و خارج و امثال ذلک که نحوه معاشرت یک معاشرت خوشگذرانه است نحوه معاشرت یک معاشرت مترفینی است خدای عالم در قرآن بارها و بارها از وضعیت مترفین یاد میکند ﴿مُتْرَفُوها﴾ آن کسانی که در حدّ خوشگذرانی والا و بالا هستند اینها در حقیقت رویهشان و مشیشان و قصد و آهنگشان در زندگی اتراف است اینها مورد عنایت الهی نیستند اینها مطرودند اینها از فرهنگ قرآن و دین و دیانت جدا هستند ما بایستی این نحوه از زیست الآن در جامعه متوجه هستیم میبینیم عدهای نحوه زیستشان نحوه زندگیشان با این ویژگی است مترفانه زندگی میکنند با اتراف و خوشگذرانی که هیچ محدودیتی در زندگی ندارند هر چه بخواهند بنوشند بخورند استفاده کنند بپوشند در معاشرتها در رفت و آمدها در مسکنها در وسایل منزل و امثال ذلک هر وقت اراده کنند امر جدید کار جدید و امثال ذلک این اسراف و این اتراف در پیشگاه پروردگار عالم مطرود است منفی است و خدا خوش ندارد خدا مسرفین را و مترفین را و اهل تبذیر را دوست ندارد انسانهای اصحاب شمال از ویژگیهای این است که ﴿وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ﴾ بر گناهان بزرگ اصرار میورزند اما قبل از این ﴿إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفینَ﴾ بنابراین این هم ویژگی دیگر انسانهای مترف که اصحاب شمال هستند اصحاب مشئمه هستند و خدای عالم اوصاف آنها را در قرآن بازگو کرده است آن کسی که به لحاظ اعتقادی اینگونه باشد یعنی مبنای معرفتی خودش را بر انکار بر کفر بر شرک و الحاد پایهریزی کند و اخلاقش را و خُلقیاتش را چون یک وقت عرض کردیم که در مقام عمل هست خدای عالم نمیفرماید «إنهم کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ» مشیشان روششان شیوه زندگیشان و چگونه زیستن آنها بر مبنای اصرار بر گناهان و خطاها و امثال ذلک است هرگز گناه را و معصیت و نافرمانی را نافرمانی نمیشمارند میگویند ما هستیم و لذتهای ما و کامجوییهای ما ﴿إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفینَ﴾ این اتراف این اسراف نحوه زیست آنهاست این چگونه زیستن اصحاب شمال است ما باید اینها را در حقیقت خوب بیابیم حالا اینکه در برزخ با آنها چگونه برخورد میشود طبق آیاتی که در همین سوره ملاحظه میفرمایید و یا در قیامت با آنها چگونه برخورد میشود اینها به گونه دیگر و بساط دیگری هستند که نمیخواهیم ذائقهمان را در ماه مبارک رمضان از این تلختر بکنیم اما وضعیت انسانهایی که در صف اصحاب شمال و صف کسانی که اصحاب مشئمه هستند را یاد کنیم و از آنها اجتناب کنیم احتیاط کنیم پرهیز کنیم و خود را به صف انسانهای مؤمن و شایسته برسانیم که إنشاءالله در جلسه بعد پیرامون ﴿أَصْحابُ الْیَمین﴾ یا ﴿أَصْحابُ الْمَیْمَنَة﴾ سخن خواهیم گفت و آیاتی که در این زمینه هست را با هم مرور میکنیم اما این ویژگی را بایستی که ما در باب عبودیت و بندگی بدانیم ببینید ما وقتی از چگونگی زیستن سخن میگوییم غیر از عمل است چگونگی زیستن یعنی مشی ما شیوه ما و روش ما در زیست باید چگونه باشد در مسئله عبودیت و بندگی نکتهای است که قابل ملاحظه است و همه بایستی به آن توجه داشته باشیم یک وقت انسان یک عمل عبادی انجام میدهد یک کاری که نماد بندگی و عبودیت در پیشگاه پروردگار عالم است مثل همین روزهای که میگیریم نمازی که میخوانیم یا حجی که انجام میدهیم اینها نماد بندگی است نشانههای بندگی است علایم بندگی است اما بحث بندگی که روح بندگی را با خود داشته باشد و در جان و نفس انسانی جایگزین شده باشد جا کرده باشد که انسان بر مبنای عبودیت و بر مبنای اینکه بنده خدا هست عبادتی بخواهد داشته باشد نمازی بخواند روزهای بگیرد خیلی فرق میکند یک وقت ما نماز میخوانیم روزه میگیریم اینها عمل عبادی است یک وقت است که نه روح بندگی در ما هست چون بندهایم روزه میگیریم چون بندهایم عبادت میکنیم این روح مهم است این جان مهم است اینکه خدای عالم انبیا را به انبیا عبد یاد میکند ﴿وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ﴾ «و اذکر عبدنا یوسف» «و اذکر عبدنا ابراهیم» یا رسول گرامی اسلام را که در بزرگی و عظمت جایگاه فوق العادهای دارد که جاب سعدی در باب شخصیت متعالی رسول گرامی اسلام میفرماید که «ماه فروماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد» این شخصیت متعالی و بزرگ که به زیبایی تمام است که «ماه فروماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد» این شخصیت را وقتی خدای عالم یاد میکند دیگر با این زیباییها و این توصیفات انسانی و زمینی حرف نمیزند از سرو و ماه حرف نمیزند از اعتدال اینگونه یا زیبایی و تابندگی این چهره سخن نمیگوید از عبد حرف میزند از عبودیت و بندگی میگوید ﴿سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ﴾ آن که در جایگاه انسانی شایسته است در مقابل پروردگار عالم قرار بگیرد این روح عبودیت است این را بایستی با هم یک تجربهای داشته باشیم یک مثالی عرض کنیم از این مثال به ممثل برسیم ممکن است یک انسانی در نزد استادی و معلمی ده سال بیست سال سی سال زانو بزند شاگرد به معنای اینکه در درس او حاضر بشود باشد اما روح شاگردی و جان و نفس شاگردی را به استاد نداده باشد بعضی میگویند که ما شاگرد فلان کس هستیم اما از خُلق و خوی او از مرامش از شیوههای بیانیاش در مباحث علمی از مبانی فکریاش از نتایج و آثاری که مبتنی بر آن مبانی فکری میخواهد داشته باشد برخوردار نیست اگر کسی ده سال بیست سال شاگرد کسی باشد و در مقام شاگردی روح سپرده باشد جان سپرده باشد نفس سپرده باشد و خودش را دربست در اختیار او قرار داده باشد هر آنچه را که او میگوید این جان را متوجه او کرده باشد که جانش از او سیراب شده باشد و وجودش از او تغذیه کرده باشد این انسان میتواند چنین اندیشهای داشته باشد که از استادش نمایندگی کند بعد از حتی رحلت و ارتحال استادش بگوید که مبنای ایشان این بود بر این مبنا بر این مسیر بر این شیوه نتیجه این است آثار این است افکار این است و الا در حد یک مسئلهگو میشود ولو بیست سال سی سال کسی در درس دیگری حاضر بشود در درس حاضر شدن یک بحثی است شاگردی کردن یک بحث دیگری است عمل عبادی را انجام دادن نماز خواندن روزه گرفتن یک بحثی است اما روح عبودیت و بندگی را در خود زنده کردن جان به خدا سپردن روح به خدا به ارمغان دادن و بگویند که ﴿إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ این میشود روح عبودیت زندگی من مرگ من حیات من بودن من نبودن من همه مشی و مرام من همه برای آن است که از جایگاه عبودیت و بندگی بخواهم حضور پیدا کنم این خیلی مهم است خیلی تفاوت عظیم است آن کسی که نماز میخواند روزه میگیرد این چه بسا اینکه معاذالله گناه هم بکند معصیت هم بکند نافرمانی خدا را هم داشته باشد و سلوک بندگی را رعایت نکند اما آن کسی که روح بندگی در او هست ممکن نیست که در عین حالی که عمل عبادی را انجام میدهد خلاف بکند معاذالله دروغ بگوید معاذالله کلاه دیگری را بردارد منافع و حقوق دیگران را رعایت نکند این شدنی نیست سرّ اینکه جامعه ما در حقیقت در عین حالی که نماز میخوانند روزه میگیرند حج انجام میدهند برای این است که آن سلوک و آن روح عبودیت و بندگی در جامعه ما نیست آن حقیقتی که از سویدای جانش بگوید ﴿إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ نیست اینجور نیست که بگوید ﴿إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ﴾ این ویژگیها این امتیازات است اگر خدای عالم اوصاف انسانهای شایسته و انبیای خودش را دارد ذکر میکند برای این است که اینها حقیقتاً روح عبودیت را در خودشان زنده کردند یوسف صدّیق با آن همه مقامی که در قرآن خدای عالم راجع به او بیان میکند رسیده است که تأویل احادیث بداند حقایق را میتواند بشناسد از جهان مُلک گذر کرده به جهان ملکوت سفر کرده و از اعتبار برخوردار است که معبّر شده است او میگوید که ربّنا ﴿تَوَفَّنی مُسْلِماً﴾ خدایا مرا مسلمان بمیران ما عمل اسلامی داریم اما مسلمانی کار بسیار دشواری است عمل عبادی داریم اما روح عبادی داشتن و عبودیت را در صحنه جان مرور کردن و مشی زندگی قرار دادن این بسیار کار دشوار و متفاوتی است آنچه که جایگاه این امر را برای ما تقویت میکند این است که بدانیم که انسانها بر مبنای این بایستی رشد بکنند ما بحث چگونه زیستن را برای رسیدن به این معنا دنبال میکنیم اصحاب شمال براساس این توضیحی که در سوره مبارکه واقعه ملاحظه کردید البته نوع سورههای قرآنی راجع به زندگی اینها مشی اینها مرام اینها و باورها و اعتقادات از یک سو خُلقیات از سوی دیگر رفتار آنها از سوی سوم بیان شده است اما این معنا کاملاً محفوظ است که اینها در مقام چگونه زیستن روح عبودیت و بندگی را نه تنها ندارند بلکه روح کفر و روح الحاد و روح تکذیب را دارند ﴿ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ ٭ لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ﴾ آنهایی که رسیدند به جایی که معاذالله به تکذیب و انکار میرسند اینها خیلی مسئله است ما باید تمرین کنیم نه تنها عمل عبادی را انجام بدهیم عمل اسلامی را انجام بدهیم که این عمل عبادی و عمل اسلامی زمینه برای مسلمان شدن عمل صالح انسان را به صلاح میرساند ما به دنبال جان سالم میگردیم به دنبال روح سالم میگردیم وگرنه این اعمال که به عوارض وجود ما برمیگردد و نه جوهر وجود ما شما مستحضرید انسان یک جوهری دارد به نام نفس و یک اعراضی دارد به نام اعمال انسانی اخلاق انسانی و امثال ذلک تا این اعمال و اخلاق خودشان را به آن جوهر و آن اصل حیات انسانی و مغزای وجود انسانی نرسانند کار بسیار دشوار است که بتواند لذا خدای عالم فرمود ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ این ﴿جاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ کی اتفاق میافتد این عمل را انسان انجام میدهد خیلیها در مقام خیر کارهای انجام دادند مبارزه کردند در جبهه رفتند اما احیاناً خودشان را نفی میکنند و میگویند ما نسبت به گذشته خودمان منصرف هستیم ای کاش فلان ای کاش فلان خوبیهای خودشان را انکار میکنند خدمات خودشان را مجاهدتهای خودشان را ایثارگریهای خودشان را فداکاریهایی که میتواند برای انسان ارج و قرب ارزشمندی در پیشگاه پروردگار عالم بیاورد اینها را انکار میکردند الآن انکار میکنند چرا چرا اینجوری است چون این جهاد این مبارزه این ایثار این انفاق این عمل صالح این خدمات به بنیان هستی نرسید به آن مغزا و سویدای وجود به جوهر وجود انسانی او نرسید ما باید این تلاشمان را برای رسیدن به آن مقطع از حیات داشته باشیم این است که چگونه زیستن را برای ما فراهم میآورد و الا یک اعمال عادی است یک کارهای عادی است نمیتوانیم بگوییم که چگونه زیستن برای این دسته از انسانها اصحاب شمال کسانیاند که به لحاظ روحیات رسیدند ﴿إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفینَ ٭ وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ﴾ اگر کسی به این ویژگیها به لحاظ روح رسیده باشد طبیعی است که ﴿إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظیمِ﴾ ﴿ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ﴾ میرسد به انکار معاد انکار توحید انکار رسالت و وحی این چگونه زیستن با این نوع از معرفت برای اصحاب شمال است بنابراین ما همانطوری که در وضع شاگردی چون الآن اتفاقاً خیلیها میگویند که این آقا دو سال پنج سال ده سال بیست سال شاگرد فلان کس بوده نه این شاگردی نیست در درس حاضر بوده در درس حاضر بودن کتاب کسی را تدریس کردن کتاب کسی را کار علمی انجام دادن تحقیق انجام دادن این غیر از شاگردی است شاگرد آن کسی است که دل و جان بسپارد سر و فکر بسپارد اخلاقش را روحیاتش را منش و روشش را با استادش به گونهای تطبیق بدهد که کاملاً این استاد در وجود این شاگرد تجلی کرده باشد این نمایندگی که استاد در حقیقت به این شاگرد میدهد این است که این روحیه باشد بنابراین همانطوری که در درس شرکت کردن غیر از شاگردی است نماز خواندن و روزه گرفتن غیر از آن است که انسان سلوک بندگی و روح عبودیت و بندگی را داشته باشد آن چگونه زیستن ما را به چنین فضایی فرا میخواند بنابراین یک دسته از انسانها براساس ﴿وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً﴾ که خدای عالم انسانها را به سه دسته تقسیم کرده است اصحاب شمالاند اصحاب مشئمه هستند که در قرآن بخش قابل توجهی از آیات راجع به چگونه زیستن این دسته از انسانها هست و کما اینکه بخش دوم راجع به اصحاب یمین است و بخش سوم هم راجع به مقربین است که إنشاءالله در روزهای آینده راجع به این دسته از انسانها سخن خواهیم گفت از خدای عالم در این ماه عظیم که ماه خداست «شهر الله» است «شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ» این ضیافت الهی کریمانه است خدایا ما را از این ضیافت کریمانهات محروم مفرما و همه ما را از این ضیافت کریمانه که کرامت تو لطف تو اوصاف والای تو اسمای حسنای تو در حقیقت در این ضیافت الهی برای بشر به ارمغان آورده میشود همه ما را بهرهمند از این ضیافت الهی بگردان
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»