18 02 2020 284841 شناسه:
image
برگرفته از فرمایشات حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی؛

اقتصاد سالم پیش شرط اقتصاد مقاومتی

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: یادداشت زیر برگرفته از فرمایشات حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در خصوص اقتصاد اسلامی و اقتصاد مقاومتی می باشد که در ادامه توجه شما را به خوانش آن جلب می کنیم.

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: به مناسبت 29 بهمن ماه، روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی، یادداشتی برگرفته از فرمایشات حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در خصوص اقتصاد اسلامی و اقتصاد مقاومتی را از نظر می گذرانیم.

اقتصاد سالم پیش شرط اقتصاد مقاومتی

یکی از مهمترین مسائلی که امروز جمهوری اسلامی و جهان اسلام با آن دست و پنجه نرم میکند مسئله مقاومت در مقابل مستکبران و کاپیتالیست سرمایه داری در بخش اقتصاد و فرهنگ لیبرال و آزادی هوای نفس است.در این جهانی که آزادگی در بندگی است و آزادی هوی در اوج قدرت است و به تبع این فرهنگ در اقتصاد انسان ها و دولت های شرق و غرب صرفا بر اساس سود و زیان مادی روابط خود را تنظیم می کنند چگونه باید مقاومت کرد؟

 گرچه اقتصاد در فرهنگ قرآنْ روبناست، نه زیربنا، لیكن اسلام هرگز نسبت به سایر مسایل روبنایی و فرعی بی‏اهمیت نبوده و نیست. به بیان دیگر اگر چه اقتصاد مبنا نیست اما در کنار سیاست و فرهنگ از اصول اساسی اسلام است؛ زیرا روح از نشأه غیب است و بدن در قلمرو شهادت، و اصالت از آنِ غیب است كه واسطه فیض خدای سبحان است و مستفیض‏های نشأه شهادت را برخوردار می‏نماید. بنابراین، اوصاف روح كه مهم‏ترین آن‏ها اعتقاد است اصل می‏باشد و تأمین نیازهای بدن كه در گرو مسایل مالی و مادی یعنی اقتصاد است، فرع می‏باشد.

مال و آن‏چه جدای از حقیقت روح آدمی است، كمال انسان محسوب نمی‏شود، بلكه وسیله رفع نیازهای طبیعی است، و چون تهیه وسایل آن بدون رنج نیست، مقدار معقولی از كشش درون و لذّت تملك در نهان طبیعی انسان (نه فطری وی) ذخیره شده است تا به بها و بهانه آن رنج تحصیل مال تحمّل شود.

داشتن ثروت در اقتصاد اسلامی كمال محسوب نمی‏شود تا واجد آن كامل و فاقد آنْ ناقص باشد. ولی در مکتب اسلام، داشتن ثروت و زندگی های رنگانگ برای حاکمان و عالمان بعنوان جانشینان انبیاء مورد نکوهش است  و حتی فقر وسادگی ایشان را نشانه اهانت به ایشان نمیداند حضرت علی بن ابی‏طالب امیرالمؤمنین (علیه السلام)، در تحلیل مسأله ثروت، جریان ساده زیستن و نیازمندی بعضی از پیامبران چون نبی‏اكرم‏(صلی الله علیه و آله و سلم) و موسای كلیم(علیه‌السلام) و داود(علیه‌السلام) قاری بهشتیان و عیسای مسیح(علیه‌السلام) را نقل می‏كند، سپس می‏فرماید: فلینظر ناظر بعقله، أَكرم الله محمّداً بذلك أَم أَهانه؛ فإِن قال أَهانه فقد كذب والله العظیم بالاِفك العظیم وإِن قال أَكرمه فلیعلم أَنّ الله قد أَهان غیره حیث بسط الدنیا له وزواها عن أَقرب الناس إِلیه[1]؛ یعنی صاحب‏نظر در این زمینه با خرد خویش تدبر كند، آیا خدای سبحان با ساده زیستن، پیامبر خود را گرامی داشت یا او را تحقیر نمود؟ اگر كسی بگوید كه خداوند پیامبرش را در اثر ضعف معیشت و فقر مالی توهین كرد، سوگند به خدا دروغ گفت؛ دروغ بزرگی و اگر بگوید كه خدای سبحان او را با ساده زیستن گرامی داشت، پس بداند كه خداوند كسی را كه به تكاثر مبتلا كرد، اهانت نمود كه سفره رنگین دنیا را به روی او باز كرد و برابر وی نهاد و از دسترس نزدیك‏ترین انسان‏ها به او، یعنی حضرت رسول اكرم‏(صلی الله علیه و آله و سلم) برچید.

پیروزی رزمندگان در صدر اسلام و ساقه آن، مرهون عللی بود كه یكی از آن‏ها قناعت در معیشت است، چنان‏كه «اصحاب صُفّه» از مهاجرین و ایثارگران از انصار نمونه بارز آنند و تحلیل نهایی نبرد مسلمانان با كافران به صورت ظفر كوثر بر تكاثر و پیروزی ایثار بر استئثار و غلبه زهد بر زرمداری و چیره‏گی زندگی بسیط بر حیات پیچیده، و خلاصه اعتلای كلمه الله بر كلمات دیگر است.

اما در مقابل انبیاء و اولیا فقر و نداری ملت را موجب فساد در دینشان و هدم مساجد و مراکز دینی میدانند. مرحوم كلینی در كافی از زبان پیغمبر(صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وآله وَ سَلَّم‏‏)، آن پیغمبری كه خود در شعب‌ ابی‌طالب آن وضع را تحمل می‌كرد، عرض كرد خدایا! درست است مردمِ گرسنه دین ندارند، تو قرآن بفرستی فایده ندارد، جبرئیل بیاید، فایده ندارد. نان باید بیاید. ما هم در تعبیرهای فارسی می‌گوییم، نانِ مملكت؛ یعنی اقتصاد، «اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِی الْخُبْزِ وَ لَا تُفَرِّقْ بَینَنَا وَ بَینَهُ فَلَوْ لَا الْخُبْزُ مَا صُمْنَا وَ لَا صَلَّینَا وَ لَا أَدَّینَا فَرَائِضَ رَبِّنَا».[2]

پیامبر (ص) بخوبی میداند اگرچه خواص و حاکمان حکومت اسلامی باید الگوی قناعت و صبر در برابر شدائد اقتصادی و مالی داشته باشند ولی ملتی که فقیر شد و نان او در خطر بی افتد چاپلوس و ظلم پذیر می شود.

 در بخشهایی از قرآن کریم فرمود به اینکه: ﴿وَ لاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَكُمْ خَشْیةَ إِمْلاَقٍ﴾،[3] در بیانات نورانی حضرت امیر است که «إِذَا أَمْلَقْتُمْ‏ فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَة»،[4] إملاق هم از تملّق و چاپلوسی است. در قرآن دارد ملتی که جیبش خالی است و کیفش خالی است چاپلوس درمیآید و همیشه دستش بالاست! ملتی که همیشه دستش دراز است را شما میخواهید با سفارش مقاوم کنید، اقتصاد مقاومتی یک عمل سفارشی نیست، این باید جیب و کیفش پُر باشد، وگرنه اهل إملاق است! این خداست که اینطور حرف میزند! اصلش هم در سوره مبارکه «نساء» است، فرمود حواستان جمع باشد! درست است که ما میگوییم مال خیلی مهم نیست و اصل چیزی دیگر است؛ ولی اصل آن که لازم است، آن هم به مقداری که زندگیتان روبراه بشود! و من مال را ستون فقراتتان قرار دادم،ملتی که اقتصاد ندارد یعنی ستون فقرات ندارد و کسی که ستون فقرات ندارد نه می تواند قائم باشد و نه می تواند قیام داشته باشد و مطمئنا دشمن با درک این موضوع به شعار های او نیز توجه نمی کند.

بنابراین اوّلین وظیفه این است كه اقتصاد سالم داشته باشیم؛ اقتصاد ویلچری هرگز مشکلات كشور را حل نمی‌كند، با سفارش هم حل نمی‌شود بلکه بواسطه سیاست گذاری صحیح و ایجاد امنیت اقتصادی و نفی هرگونه رابطه و رانت های اشخاص حقیقی وحقوقی این سرمایه و اموال فراوان بیفتد در تولید و در مقابل عزیزانی كه كارهای تولیدی می‌كنند، مانع‌تراشی نكنند، حمایت معنوی بدون ریا  و مادی بدون ربا باشد زیرا مال حرام تولید حرام می آورد.

دومین وظیفه حاکمان اسلامی اینست که جلوی واردات بی رویه گرفته شود تا زمانیکه هر کس در گوشه ای و کناری بخصوص در  فلان اسکله مجوّز ورود فلان کالا را دارد، فلان اسکله مجوّز ورود فلان کالای قاچاق را دارد، کشور پُر از کالاهای خارجی می شود، بعد میگوییم تولید! مگر می شود وقتی تمام اسکلهها را آزاد بگذارید! تولید ملی ایجاد شود؟ چه چیزی خودکفا بشود؟ چطور جلوی بیکاری گرفته بشود؟ چطور جلوی اعتیاد گرفته بشود؟

بنا براین حاکمیت و دولت بدانند در سیاست با اهانت و نبود وحدت و در اقتصاد با ربا و قاچاق و در فرهنگ با تجمل واسراف به تولید ملی واقتصاد مقاومتی نمی رسیم.

وقتی سیاست را متعالیه و اقتصاد را کوثری و فرهنگ را قرآنی کردیم خداوند متعال هم یاری خواهد کرد خدا حاج آقا حسن‌زاده را حفظ كند! همیشه می فرمود:

به مجاز این سخن نمی‌گویم ٭٭٭ به حقیقت نگفته‌ای الله

 آن زمان‌هایی كه ما به حقیقت گفتیم «الله»، و حقیقتا در مقام فکر و عمل الهی بودیم جامعه را خوب اداره کردیم. در زمان اوج جنگ  دولت آنزمان، نفت را بر اساس بودجه 24 دلار بست، این 24 دلار را به سه بخش تقسیم كرد: سه‌تا هشت دلار، هشت دلار برای جنگ، هشت دلار برای حقوق كارمندان، هشت دلار هم هزینه جاری مملكت، این تصمیم دولت بود و مجلس هم تصویب کرد. آن بیگانهٴ های  خبیث تمام ذخایر نفتی خودشان را آوردند بازار عرضه كردند، قیمت نفت را پایین آوردند، نفتی كه آن روزها 24 دلار بود، شد هشت دلار؛ آن هم هشت دلاری كه از ما نمی‌خریدند، برای اینكه كشتی تا بیمه نشود كه نمی‌آید این‌جا نفت ببرد، ما هم كه قدرت بیمه نداشتیم، خلیج فارس هم كه مرتب جای گلوله و موشك بود. پس 24 دلار شده هشت دلار، آن هم در حقیقت می‌شود پنج ـ شش دلار، چرا؟ برای اینكه ما سه ـ چهار دلار باید می‌دادیم امنیت این كشتی‌ها را تأمین می‌كردیم ؛ اما خدا میداند ومی بیند  این 24 دلار شده هشت دلار، این هشت دلار را ما باید به جنگ می‌دادیم، حقوق كارمندان می‌دادیم و هزینه جاری مملكت می‌كردیم؛ در این مدت خداوند چگونه با هشت دلار كشور را اداره كرد، این دیگر قصه بیهقی نیست كه بگوییم سند دارد یا ندارد،اکثر مسئولین امروز کشور در متن جریان بودند.

اگر یك تاریخ بیهقی باشد كسی می‌تواند در سند آن اشكال كند، مگر در جنگ نبود، مگر 24 دلار به هشت دلار نرسید، چطور در این  مدت جنگ اداره شد، كشور اداره شد، ما هم اداره شدیم. اگر بگوییم خدا، راست بگوییم خدا، نه بهانه بدهیم، نه بیراهه برویم، نه راه كسی را ببندیم، نه بازی بكنیم، نه كسی را بازی بدهیم،صرفا نگوییم رهبرِ خوب داریم و فقط بودن رهبرخوب کافی است؛زیرا که رهبر اگر علی ‌بن ‌ابی‌طالب هم باشد، اگر مردم نباشند و همراهی نکنند شكست قطعی است.

همیشه خطر امویان  آنها که بواسطه انقلاب عزیز از مصادر قدرت وآقایی این ملت و کشور به کناری نهاده شده اند، هست؛همچنین در کنار امویان، خطر استكبار، هم صهیونیسم بدتر از أموی هست. داشتن یك رهبر خوب پنجاه درصد قضیه است، آن وقت ننگ أبد هیچ، عذاب جهنم(هم هست)، هر حادثه‌ای كه ـ خدای ناكرده ـ علیه اسلام  و انقلاب پیش بیاید، ما مسئول هستیم؛ (لولا حضور الحاضر وقیام الحجّة بوجود الناصر وما أَخذ الله علی العلماء أََلّایقارّوا علی كِظّة ظالم ولا سَغَب مظلوم لاََلَقیتُ حَبلها علی غاربها و لَسقبت آخرها بكأس أَوّلها...[5]. از این بیان معلوم می‏شود كه همگان در تنظیم قسط اقتصادی مسؤولند، هم آن‏كه می‏تواند در كِسوت رهبری و ولایت‏امر انجام وظیفه كند و هم آن‏كه توان رهبری را ندارد یا با قیام «من به الكفایه» ولایت مسلمانان از او ساقط شده است؛ به ویژه از عالمان راستین و دین‏شناسان دین‏باور و مفسران متعهّد و فقیهان زاهد تعهد گرفت كه در برابر نابرابری توان‏گران و تهیدستان و در قبال ناباوری تكاثرورزان و در پیش روی محرومان آرام نگیرند و به دادخواهی برخیزند تا اموال عمومی در بین همه مردم جریان یابد، نه در نزد اشخاص خاص حقیقی یا حقوقی (كی لایكون دولةً بین الاَغنیاء منكم)[6] .

* تنظیم: حجت الاسلام اختر

پاورقی:

[1] - نهج ‏البلاغه، خطبه 161

[2] - الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج6، ص287.

[3] - سوره اسراء، آيه31.

[4] - نهج البلاغة(للصبحي صالح)، حکمت258.

[5] - نهج‏ البلاغه، خطبه 3.

[6] - سوره حشر، آيه 7.


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات