پایگاه اطلاع رسانی اسراء: به مناسبت میلاد با سعادت سومین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت امام حسین علیه السلام، بخشهایی از پیام بلند و پرمحتوای حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی، را از نظر می گذرانیم .
حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی در این پیام به برخی از فضایل و مناقب امام حسین علیه السلام اشاره دارند و مرقوم داشتند:
[در این پیام] شمّه اي از حيات متألهانه اين انسان كامل بازگو مي شود تا انديشه عارفانه امام حسين(عليه السلام) و انگيزه عاشقانه آن حضرت در احياي دين كه مايه عزت و فخر است، و اماته كفر كه پايه ذلّت و ننگ است، تبيين شود و وظيفه سنگين عزّت خواهان و افتخارطلبان معلوم شود.
امام حسين(عليهالسلام) سبط رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرزند علي و فاطمه و برادر امام حسن و پدر نُه امام معصوم(عليهمالسلام)، در سوم شعبان سال چهارم هجرت به دنيا آمد و قبل از ثَدْي مادر، از زبان رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم شير ملكوتي را امتصاص كرد و آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم در گوش راست وي اذان و در گوش چپ او اقامه فرمود و او را طبق رهنمود وحي الهي، «حسين» (عليهالسلام) ناميد و در روز هفتمِ ميلاد عقيقه داد و دستور تراشيدن موي سر كودك و به وزن آن نقره صدقه دادن را صادر فرمود.
امام حسين (ع) مشمول مهم ترين آيات قرآني
امام حسين(عليهالسلام) تا سال دهم هجرت، صحابت جدّ اكرم صلي الله عليه وآله وسلم خود را ادراك نمود و در اين مدّت كوتاه كودكي و نوجواني، مشمول مهم ترين آيات قرآن كريم كه پيرامون برجسته ترين فضايل انساني نازل شد، قرار گرفت؛ مانندِ ﴿اِنّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس أهل البيت ويطهّركم تطهيراً﴾ [1] كه بيان گر طهارت و عصمت دوده طه و يس است، و نظير ﴿فَمَنْ حاجّك فيه مِن بَعد ما جاءك من الْعلم فقل تعالوا نَدعُ أبنائَنا وأبنائكم ونسائَنا ونسائكم وأَنْفُسَنا وأَنْفسَكمْ ثمّ نَبْتَهل فَنَجْعَل لَعْنَتَ الله علي الكاذبين﴾ [2] و مثل ﴿...قل لاأسئلكم عليه أجراً الّا المودّةَ في القُربي وَمن يَقْتَرفْ حسنةً نزد له فيها حسناً إنّ الله غفورٌ شكورٌ﴾ [3] و شبيه ﴿ويطعمونَ الطعام علي حبّه مسكيناً ويتيماً وأسيراً ٭ إنّما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاءً ولاشكوراً﴾ [4]، و ساير آياتي كه درباره انسان هاي كاملِ مَهْبَطِ وحي ومُخْتَلَفِ ملائكه فرود آمده است.
همتايي امام حسين (ع) با قرآن كريم
و از طرفي مشمول حديث متواتر رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم قرار گرفت كه فرمود: «اِنّي تاركٌ فيكم الثَقَلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي... »؛[5] از اين كلام نوراني كه صاحبِ ﴿ما ينطقُ عن الهوي ٭ إن هو إلّاوحي يُوْحي﴾ [6] آن را ابلاغ نمود، همتايي عترتِ طاهرين(عليهمالسلام) كه يكي از آن ذوات مقدس امام حسين(عليهالسلام)است، با قرآن حكيم استفاده مي شود؛ يعني قرآن كريم، اگر در هر عصري به صورت انسان كامل درآيد، در دوران امام حسين(عليهالسلام) به صورت آن حضرت متمثّل مي شود و اگر امام معصوم هر دوره اي به صورت يك كتاب مدوّن درآيد، مي شود قرآن حكيم.
بنابراين، هيچ حقيقتي در ظاهر يا باطن قرآن يافت نمي شود، مگر آنكه امام معصوم(عليهالسلام) آن را يافته است، و هيچ وصف يا فعلي براي امام معصوم(عليهالسلام) ثابت نمي شود، مگر آنكه منبع اصلي آن در قرآن كريم ثبت شده است.
امام حسين (ع) مجراي كوثر رسالت و مصداق خير كثير
خصيصه امام حسين(عليهالسلام) در بين اختران سپهر عصمت و طهارت اين است كه مجراي كوثر رسالت و خير كثير نبوّت و ولايت و امامت است، زيرا كوثر كه به معناي عطاي كثير الهي است و بشارت آن از سوره كوثر استنباط مي شود، داراي مصاديق فراوان علمي و عيني است، ليكن به شهادت ذيل آن كه دشمنِ عنود، رسول گرامي را اَبْتَر مي داند و همين ذيل در مقام تحديد است، داراي مفهوم خواهد بود. منطوق آيه، اَبْتر و منقطع النسل بودن دشمن لَدُودِ پيامبر گرامي اسلام است و مفهوم آن، متّصل النسل بودن رسول گرامي است، و مقصود از دوام نسل، صرف تداوم نسب شناسنامه اي نيست، چون اگر فرزند پيامبري نظير پسر نوح يا فردي عادي و بي تفاوت باشد، آن پيامبر از جهت ولايت و مقام معنوي عقيم و اَبْتر است، هرچند از نظر شناسنامه وَلود و صاحب نسل باشد.
تحقق دوام نسب معنوي پيامبر (ص) در مجراي فيض حسيني
آنچه خواسته دشمنِ عنود بوده است، انقطاع نسل معنوي رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بود و آنچه توسطِ وحي وعده داده شد، دوام نَسَب معنوي آن حضرت است و تداوم اين رشته معنوي، توسط حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) در مجراي فيض خاص حسيني صورت پذيرفت؛ چه اينكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم هنگام كام گيري حضرت اباعبدالله به وسيله زبان خود و نوشيدن شير ملكوتي امام حسين قبل از تغذيه به شير مادر، به اين تداوم نسل معنوي اشارت نمود و چنين فرمود: «اَبَي الله إلّا ما يريد هي فيك وفي ولدك».[7]
صحابت امام علي (ع) و امام حسن (ع)
بدين وسيله آن حضرت سرسلسله اولوالامر مطاع از امامان حسيني است و همگان، مانند ساير اصحاب كسا، مشمول آيه ﴿أطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأُولي الأمر منكم﴾ [8] خواهند بود.
به منظور صيانت كوثر از گزند مهاجمان جَمَل و صفّين و نهروان و ساير دشمنانِ حَقود، امام علي(عليهالسلام) عنايت ويژه اي به حفظ حسين بن علي(عليهالسلام) اِعمال مي فرمود؛ امام حسين(عليهالسلام) تا سال سي ام هجرت، افتخار صحابت پدر بزرگوار خود، امام علي اميرمؤمنان (عليهالسلام) را ادراك نمود و در بطش و نشط آن حضرت سهيم، و در قبض و بسط امام زمان خود شركت داشت و در جهادهاي تحميلي مبارز نستوه بود. بعد از شهادت علي بن ابي طالب(عليهالسلام) افتخار مصاحبت امام حسن(عليهالسلام) را به مدت ده سال پيدا كرد و در قيام و قعود آن حضرت، وظيفه معصومانه خويش را به خوبي ايفا كرد، و پس از شهادت امام مجتبي(عليهالسلام) به مدت ده سال همانند اميرمؤمنان(عليهالسلام) صبر نمود؛ در حالي كه «في العين قذي وفي الحَلْق شجي» [9]، زيرا دهاي معاويه و نيرنگ سياسي امويان از يك سو، احترام گذاشتن به صلح نامه تحميلي امام حسن(عليهالسلام) از سوي ديگر، و آماده نبودن افكار عمومي در اثر رقود و ركود فرهنگي از سوي سوم، چاره اي جز صبر جگرسوز به همراه نداشت.
ترسيم خلاصه هويت امام حسين (ع)
خلاصه هويّت امام حسين(عليهالسلام) را مي توان چنين ترسيم كرد:
1. آن حضرت همتاي قرآني است كه نه تنها وَريثِ صُحُف گذشته است، بلكه مُهَيْمِنِ بر آنها است.
2. وارث همه انبيا و اوليايي است كه مأمور نهضت الهي بوده اند؛ لذا هنگام خروج از مدينه آيه اي را تلاوت كرد كه يادآور خروج حضرت كليمِ خدا از مصر بود، و زمان ورود به مكّه آيه اي را قرائت كرد كه تذكره ورود حضرت موسي(عليهالسلام) به مَدْيَن بود، و در بين راه كربلا جريان شهادت حضرت يحيي و بريدن سر او را به خاطر مي آورد و....
3. پيوند ويژه با خاتم پيامبران داشت كه در مقطعِ هبوطِ نبوّت، مستحق لَقَب عزّتْ آفرينِ «أنا من حسين» بود و در مقطع صعود امامت، شايسته وصفِ افتخارآورِ «حسينٌ منّي» [10] مي شد.
امام حسين (ع) اسوه عزت و الگوي فخر مسلمانان
چنين انسان عزيز و فاخري كه مظهر تامّ اين دو نام از نام هاي مبارك الهي است، مي تواند اسوه عزّت و الگوي فخر ملّتِ مسلمان و امّت متديّن باشد، و بر جامعه ءعزّت مدار و فَخرمحور لازم است كه در تمام شئون علمي و عملي به آن امام همام ائتسا كند:
چون سبزه شو پياده، زيرا درين گلستان ٭٭٭٭ دلبر چو گل سوارست، باقي همه پياده
تا چند كاسه ليسي، اين كوزه بر زمين زن ٭٭٭٭ بر گير كاهْ گِل را، از روي خَنْبِ باده
سجّاده آتشين كن، تا سجده صاف گردد ٭٭٭٭ آتش رخي برآيد، از زير اين سجاده[11]
عزّت خواه و فخرطلب، حتماً جزو پيرو سيّد شهيدان شاهدِ انسانيّت خواهد بود، وگرنه دعواي او مشفوع به برهان نبوده و كالاي كاسد او در سوق تحقيق خريدار ندارد:
گر دو هزار بار زر نعره زند كه من زرم ٭٭٭٭ تا نرود ز كان برون، نيست كسيش مشتري[12]
همراهي ماموريت الهي امام حسين (ع) با عشق، نه معجزات ظاهري
ماموريّت آن حضرت، همانند مسئوليّت پيامبران الهي بود؛ با اين تفاوت اساسي كه آن ذوات مقدّس به معجزاتي نظير عصا و يدِ بيضا مسلّح بوده اند و امام حسين(عليهالسلام) با دست خالي بدون معجزه ظاهري. امّا و صد امّا «كاروان حسيني»، اعم از زن و مرد، خرد و كلان، شهري و روستايي، مدني، مكي و عراقي، با طينت عشق تخمير شدند و با كوثر عشق آبياري، و با دست هنرمند معمار عشق، تصوير و با نفخ عاشقانه مصدر عشق زنده شدند و در فضاي عشق نفس كشيدند و در بوستان عشق هم آواي ديگر عاشقان، نغمه سراي ظلم ستيزي شدند، و همان طوري كه معماران كعبه، حضرت خليل و ذبيح(عليهماالسلام)، ذرّه ذرّه اين بناي جهاني توحيد را با آهنگ دلنواز ﴿رَبّنا تقبّل منّا﴾ [13] ساختند، قافله كربلا، قطره قطره خون هاي طيّب و طاهر را با نواي دل انگيز «إن كان الإسلام لايستقيم إلّابقتلي فيا سيوف خذيني» [14] نثار كردند.
تزكيه و تعليم، منظور اصلي نهضت حسيني
انديشه و انگيزه نهضت امام حسين(عليهالسلام) در مرحله ابقاي اسلام و حكومت ديني، همان هدف برين پيامبر بزرگ الهي صلي الله عليه و آله و سلم در مرحله احداث و تأسيس بود؛ يعني تعليم كتاب و حكمت و تزكيه نفوس از اوساخ جاهلي منظور اصلي بود؛ لذا حسين بن علي(عليهالسلام) در صدد برآمد كه با بهترين وضع سيّئات اموي را به حسنات نبوي و علوي تبديل كند. به همين جهت، موعظت الهي را كه دعوت مردم به ايستادگي براي خدا، خواه تنها يا باهم بود، آغاز كرد؛ ﴿قل إنّما أعظكم بواحدة أن تقوموا لله مثني و فرادي ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جنّةٍ﴾.[15]
ساير اهداف حسيني
آن گاه دعوت به قرآن، هدايت به عترت، ارشاد به انسجام، و هماهنگي كامل و لازم ميان اين دو وزنه وزين، سپس دعوت به وحدت و هم آوايي آحاد امّت با هم و ترك هرگونه اَحقاد كهن و ترغيب ولايت مداري آنان نسبت به عترت طاهرين و ترهيب آنها از نفوذ پذيري از آثار جاهليت و ايقاظ مردم و تحريك آنان به سبك قيادي آن، نه به صورت سياقي، زيرا محرّك اگر خود پيشگام و قائد باشد، موفّق است و اگر پسگام و سائق باشد، كامياب نخواهد بود.
تجربه نشان داد، رهبري كه پيش آهنگ باشد و برود و به امت بگويد بياييد، به نتيجه مي رسد؛ ولي كسي كه با سخنراني، فقط مشوّق ديگران است و مي گويد برويد، به مقصد نايل نمي شود.
فرهنگ حسيني
فرهنگ حسيني(عليهالسلام) كه در ثناياي سيرت و سنّت آن حضرت و صحابه صهباي صهيب پرور وي بارز بود، نشان تعميم و توسعه آن در حوزه ديني است؛ مثلاً پرهيز از فَتْك و ترور «ابن زياد» توسط حضرت مسلم در خانه هاني كه «شريك بن اعور» بيمار در آن جا بستري بود و عبيدالله بن زياد به عيادت وي آمد، زيرا وقتي به آن حضرت پيشنهاد ترور ابن زياد را دادند و وي نپذيرفت، در جواب سؤال اعتراض آميز گفت: رسول خدا فرمود: «إنّ الإيمان قيد الفتك لايفتك مؤمن»؛[16] يعني ايمان مانع ترور كردن است و مؤمن كسي را ترور نمي كند. اين حكم اختصاصي به امام معصوم و نايب خاص او ندارد، بلكه وظيفه هر مسلمان است، و همچنين به پرهيز از آغاز جنگ در جريان برخورد «حرّ بن يزيد رياحي» با سالار شهيدان كه يك وظيفه همگاني است و اختصاصي به معصوم(عليهالسلام) ندارد.
همچنين تمام مطالب را با همراهان خود مطرح كردن و آنان را به دعوت مبهم و هدف مجهول سوق ندادن و خطر را از آنها مستور نكردن، از وظايف همگان است و توجه به آن در متن قيام امام حسين(عليهالسلام) كاملاً مشهود است، زيرا آن حضرت به طور مكرّّر، جايگاه خطير اين نهضت را گوشزد مي كرد و با آگاهي از شهادت مسلم بن عقيل(عليهالسلام)، اصحاب خود را مخيّر بين رفتن و ماندن نمود؛ چه اينكه در شب عاشورا آنان را آزاد گذاشت و مخيّر كرد. همه اين امور كه نشان عزّت و افتخار است، از اوصاف و نيز از وظايف مشترك ميان امام و امّت است.
منبع................................
سروش هدایت، جلد 2.
پاورقی............................
[1] ـ سوره احزاب، آيه 33.
[2] ـ سوره آل عمران، آيه 61.
[3] ـ سوره شوري، آيه 23.
[4] ـ سوره دهر، آيات 9 ـ 8.
[5] ـ جامع ترمذي، ص541 و مستدرك حاكم، ج3، ص109 و....
[6] ـ سوره نجم، آيات 4 ـ 3.
[7] ـ بحار الانوار، ج43، ص254.
[8] ـ سوره نساء، آيه 59.
[9] ـ نهج البلاغه، خطبه 3.
[10] ـ بحار الانوار، ج 43، ص 261.
[11] ـ ديوان شمس تبريزي.
[12] ـ همان.
[13] ـ سوره بقره، آيه 127.
[14] ـ ر.ك: اعيان الشيعه، ج 1، ص 581.
[15] ـ سوره سبأ، آيه 46.
[16] ـ بحار الانوار، ج 44، ص 343.