12 12 2017 270443 شناسه:
image
مراحل اخلاق در قرآن؛

خودآزمایی یك ضرورت است/ در هر دو امرِ مراقبت و محاسبت، انسان باید «تقوا» را رعایت كند

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: صاحب‌نظران علم اخلاق برآنند كه بخشهای آغازین علم اخلاق را آشنایی با رذایل اخلاقی و راه های زدودن آنها تشكیل می ‏دهد؛ انسان، نخست باید رذایل اخلاقی و نفسانی را شناسایی و آنها را «دفعاً» یا «رفعاً» طرد كند؛ به این معنا كه، اگر ندارد، بكوشد به آنها مبتلا نشود و اگر به آنها...

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: صاحب‌نظران علم اخلاق برآنند كه بخشهای آغازین علم اخلاق را آشنایی با رذایل اخلاقی و راه های زدودن آنها تشكیل می ‏دهد؛ انسان، نخست باید رذایل اخلاقی و نفسانی را شناسایی و آنها را «دفعاً» یا «رفعاً» طرد كند؛ به این معنا كه، اگر ندارد، بكوشد به آنها مبتلا نشود و اگر به آنها آلوده است، تلاش كند آنها را برطرف كند. آشنایی با رذایل اخلاقی برای طبیب روح، درست مانند آشنایی با سموم برای طبیب جسم لازم و سودمند است؛ تا خود به آنها مبتلا نشود و به دیگران نیز هشدار دهد تا به آن دچار نشوند و اگر دچار شدند، راه درمان را به آنان نشان دهد و آنان را درمان كند. پیش از این به «توبه»، «زهد» و «ریاضت» از مراحل مانع زدایی از سیر و سلوک پرداختیم. در ادامه به مساله و نقش «مراقبت و محاسبه» در مانع زدایی از سیر و سلوک می پردازیم.

مراقبت و محاسبه

بعد از مرحله ریاضت، مقام «مراقبت» و «محاسبه» است. وقتی نفس امّاره انسان، مطیع عقل عملی او شود و دیگر امر به سوء نكند، او فراغتی برای مراقبت و محاسبه پیدا می ‏كند.

مراقبت این است كه انسان كاملاً «رقیب» باشد. «رقیب» یعنی كسی كه «رقبه» (گردن) می‏كشد تا اوضاع را زیر نظر داشته باشد. انسان باید رقیب و مراقب خود باشد و بر اعمال خود، اِشراف داشته باشد كه چه می‏كند؛ به این معنا كه، اگر تصمیم گرفت كار خوبی انجام بدهد، زود این تصمیم را اجرا كند و اگر تصمیم گرفت كار بدی انجام دهد، فوراً از آن برگردد و البته هر تصمیمی را هم كه گرفت و هر كاری را انجام داد، ثبت كند تا در محاسبه سودمند باشد.

در كنار مراقبت، «محاسبه» مطرح است. انسانی كه سیر و سلوك دارد، اهل حساب است و اعمال ثبت شده خود را حسابرسی می‏ كند؛ امیرمؤمنان (علیه السلام) می‌فرماید: «عباد الله زنوا أنفسكم من قبل أن تُوَزنوا وحاسبوها من قبل أن تحاسَبوا»[1]. قبل از این كه انسان را در روز توزین و حساب، وزن كنند یا او را به محاسبه فرا خوانند او باید خود را توزین و به حسابرسی، دعوت كند. اگر او «حسنات» و «سیئات» را به خوبی شناسایی و ثبت كند، در محاسبه معلوم خواهد شد كه طاعات او بیشتر است یا سیئات او. اگر سیئات او بیشتر بود باید جدّاً متأثر باشد و توبه و ترمیم كند و اگر سیئات و حسنات او مساوی است، باید بكوشد كه حسنات را بیشتر از سیئات كند؛ زیرا محاسبه در دو بخش تنظیم می ‏شود: در بخش اوّل انسان بین حسنات و سیئات، محاسبه می‏ كند. اگر در نتیجه محاسبه، خوبی های او بر بدی های وی فزونی داشت، آنگاه خوبی ها و طاعات خود را در برابر نعمتهای الهی می‏ شمارد و نعمت و كمالات هستی و حتی نعمت توفیق بر اطاعت را از خدا می‏ داند و قهراً خود را مقصّر می‏ بیند و در برابرِ نعم بی پایان الهی می‏ بیند هرگز طاعات او قابل ارزیابی و محاسبه با آن نعمتها نیست؛ آنگاه به تقصیر خود اعتراف می‏ كند و همواره مانند فرشتگان می‏ گوید: «سبحانك ما عبدناك حق عبادتك»[2] خدایا! آن طور كه شایسته عبادت توست ما تو را نپرستیده‌ایم.

انسانی كه اهل محاسبه باشد، خود را بدهكار می‏ بیند؛ وقتی بدهكار ببیند، هرگز اهل تمرّد، غرور، تكبّر و مانند اینها نیست و خاضع و خاشع می‏ شود و نتیجه‌ش نیز در همه شئون زندگی او مخصوصاً در نماز ظهور می‏ كند: ﴿قد أفلح المؤمنون‌٭ الّذین هم فی صلاتهم خاشعون﴾[3].

لزوم محاسبه از دیدگاه قرآن

قرآن كریم در باره محاسبه چنین هشدار می ‏دهد: ﴿وإن تبدوا ما فی انفسكم أو تخفوه یحاسبكم به الله﴾[4]؛ آنچه را در دل دارید یا اظهار می‏ كنید همه مورد محاسبه خداست. ممكن است علم فقه، اهتمام بر گناه را گناه و منافی با عدل معتبر در برخی از شئون دینی همانند امامت نماز جماعت نداند، ولی از نظر علم كلام اهتمام بر گناه یقیناً اثر دارد؛ یعنی اگر كسی تصمیم بگیرد كار زشتی انجام دهد، گرچه به آن دست نیابد، همین تصمیم زشت روح او را تیره می‏ كند؛ چنانكه قرآن در بخش دیگر می‏ فرماید: ﴿واعلموا أنّ الله‏یعلم ما فی أنفسكم فاحذروه﴾[5]؛ بدانید آنچه را در دل دارید خدا می‏ داند؛ پس، از آن حذر كنید.

كسی كه «خاطرات» خود را جزو «اعمال» خویش بداند، یقیناً مواظب صحنه نفس خواهد بود. نتیجه آن كه سالك محاسب همان طور كه مواظب زبان خویش است مواظب نشستن و برخاستن، خوردن و آشامیدن، امضا كردن و اندیشیدن خود نیز هست. نیز مواظب است كه در مسائل علمی به مغالطه نیفتد و دیگران را به غلط نیندازد و هم می‏ كوشد كه در مسائل عملی به ضلالت مبتلا نشود و دیگران را گمراه نكند و این از بهترین دلایل بر لزوم محاسبه است.

انسانی كه سالك طریق حق است، باید اهل محاسبه بوده، خود را بیازماید كه آیا در مسیر و مَصْعَدِ خیر و سعادت خویش حركت می‌كند یا در مَهْوای شرّ و شقاوت. گاهی انسان كار خیر را نمی ‏شناسد و چیزی را خیر می‏ پندارد، ولی وقتی اندیشه خود را بر وحی الهی عرضه می‏ كند به اشتباه خود پی می‌برد و با این حال در همان مَهوای باطل سقوط می‌كند و آن را تكامل می‌پندارد. در حالی كه، وحی خدا میزان حق است و انسان موظّف است اندیشه خود را بر میزان الهی عرضه كرده و با آن توزین كند. بنابراین، گاهی انسان در تشخیص خیر و شرّ و گاهی بعد از تشخیص، در گرایش به خیر و گریز از شر، لرزان است.

وقتی انسان از نظر دانش و پذیرش سالم باشد، درتشخیص و گرایش، متحیر و لرزان نیست. دست لرزان نمی‌تواند از آتش فاصله بگیرد؛ زیرا اگر كمی از آتش جدا شود، دوباره بی‌اختیار به طرف آتش می ‏رود یا اگر دست مرتعشی بخواهد از سمّ دور بماند، به همان اندازه كه از آن جدا می‏ شود، یا احیاناً بیشتر از آن به سمت سمّ حركت می ‏كند، چون دست لرزان در اختیار صاحب آن نیست.

فكر و دل لرزان هم چنین است، گاهی انسان در بخش اندیشه، فلج است. از این رو، به جای جزم، شك دارد و اگر گاهی به سمت تشخیص حق حركت كند، معادل آن به سمت تشخیص باطل می‌رود؛ یعنی باطل را حق می‏ پندارد و بدین جهت همواره در تحیر و شك به سر می ‏برد. در بخش گرایش نیز اگر چیزی را خوب و مقابل آن را بد، تشخیص داد و عزم بر حركت به سمت خیر و خوبی و پرهیز از قبیح و شرّ كند یك قدم به سمت خیر و قدم دیگری به سمت شر برمی‏ دارد. چون از نظر گرایش، مرتعش و لرزان است.

آزمون تشخیص صحیح و گرایش سالم

ارزیابی ثبات و لغزش اندیشه یا گرایش باید با میزان حق باشد. اگر چیزی را «حق» تشخیص دادیم و بدان عمل كردیم، اگر به سرعت و سهولت، صحّت و دقّت آن را انجام دادیم، باید خد را شاكر باشیم كه هم از نظر اندیشه سالم هستیم و هم از نظر گرایش، فلج نیستیم، ولی اگر چیزی را خوب، تشخیص و تشخیص خوب داده و فهمیدیم كه آن چیز حقّ است، امّا در عمل، گاهی به سمت آن مایلیم و گاهی از آن فاصله می‏گیریم، باید بدانیم عقل عملی كه گرایش­ های ما را تنظیم می ‏كند، واقعاً فلج و مرتعش است و عضو فلج را باید معالجه كرد؛ مثلاً، كسی كه می ‏داند اعتیاد به مواد مخدّر بد است ولی توان ترك آن را ندارد، در تشخیص اشتباه نكرده است، لیكن گرایش او فلج است.

در این صورت، باید ارتعاش را بر طرف كند یا گرایش فلج را سالم سازد. البته اگر احساس كردیم كه در بعضی از موارد، از نظر تشخیص و گرایش، مستقیم هستیم، صرف این توفیق مقطعی و موردی برای تشخیص سلامت یا مرض ما كافی نیست.

برگزاری انتخابات درونی

ممكن است كسی در علوم طبیعی، ترقّی كرده باشد، ولی در معارف الهی تنزّل كند. بنابراین، انسان باید خود را بیازماید و اندیشه و كردارش را بر وحی الهی كه میزان است، عرضه كند اگر كسی نخواهد در حوزه جانش انتخاباتی داشته باشد، بلكه بر اساس انتصاب رفتار كند، باید ببیند چه كسی را نصب می‏ كند؛ آیا زمام كار را در بخش عمل، به دست شهوت و غضب و در بخش اندیشه، به دست خیال و وهم می ‏سپارد یا به دست عقل و اراده، و كدام نیرو را فرمانده سایر نیروها می‏ كند.

حاصل این‌كه، خودآزمایی یك ضرورت است و پیش از آن، ما از حال خود ناآگاهیم و انسان نادان را به جایگاه علم، راه نیست. بهشت، جایگاه علم و شهود، و جهنّم، جایگاه جهل است؛ زیرا اهل جهنّم نمی ‏دانند كه غذای بهشتی بر آنها حرام است و بدین جهت، هوس خام در سر می‏ پرورانند و از اهل بهشت آب و غذای بهشتی درخواست می‌كنند. قرآن كریم از جهنّمی ها نقل می‏ كند كه به بهشتی ها پیشنهاد می‏ دهند: مقداری از آب و غذای بهشت را به ما برسانید؛ آنگاه بهشتی‏ ها می‏ گویند: ﴿إنَّ الله حَرَّمَهُما علی الكافرین﴾[6] خداوند، آب و غذای بهشت را بر كافران، حرام كرده است[7].

نشانه انتخاب درست

ما باید، نه در اندیشه فلج باشیم تا شكّ و حیرت، دامنگیر فكر ما شود و نه در گرایش و انتخاب به بیراهه برویم و نه در انتصاب، راه باطل را بپیماییم. همین كه لذّت معارف الهی را بچشیم، معادل آن، بوی بد عالم طبیعت به مشام ما می‏رسد. اگر شامّه دل باز شد، از ریاست، ثروت، تكاثر، شهرت، حبّ جاه، مدح و ستایش و كُرنش، بوی بد به مشام ما می‏ رسد.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «تَعَطّروا بالاستغفار لا تَفضحنَّكُم روائحُ الذُّنوب»[8]؛ خود را با استغفار معطّر كنید تا بوی بدِ گناه شما را رسوا نكند. روشن است انسانی كه دارای شامّه بسته و مزكوم است، بوی بد‌تباهی را استشمام نمی‌كند.

علی بن ابیطالب (علیه افضل صلوات المصلّین) می‌فرماید: عالمِ بی عمل، مرده‌ای در میان زنده‏ هاست: «... فالصّورَة صورة إنسان والقلبُ قلبُ حیوان... وذلكَ میت الأَحیاء»[9]، و ما می ‏دانیم كه مردار، متعفّن است؛ یعنی عالم بی عمل، بد بوست؛ امّا برای احساس این بوی بد، شامّه علوی لازم است. اگر شامه‌ای مانند شامّه یعقوب (علیه السلام) باشد كه فرمود: ﴿إنّی لأجِدُ ریح یوسف لولا أن تُفَنِّدون﴾[10] و از هشتاد فرسنگی بوی یوسف را از پیراهن وی استشمام می‏ كرد، بوی بد تباهی را می‏فهمد. همچنین او بوی بد دَغَلكاران و گناهكاران را استشمام می‏ كند، گرچه «مصلحت نیست كه از پرده برون افتد راز». از این رو، آن حضرت، بوی خوش یوسف را ابراز كرد، امّا بوی بدِ مصری ها را ابراز نكرد.

تقوا در مراقبت و محاسبه

قرآن كریم افزون بر دستور مراقبت و محاسبه، رعایت تقوا در این دو را نیز از ما می‌خواهد.

در هر دو امرِ مراقبت و محاسبت، انسان باید «تقوا» را رعایت كند؛ چنانكه در سوره مباركه «حشر» آمده است: ﴿یا أیها الذین آمنوا اتّقوا الله ولتنظر نفس ما قدّمت لغد واتّقوا﴾[11]. در این آیه كوتاه، قبل و بعد از محاسبه، كلمه «تقوا» یاد شده است؛ یعنی، انسان قبل از محاسبه باید تقوا را رعایت كند. انسان در مراقبت باید متّقی باشد تا هر چیزی را در جای خود ثبت كند و چنین نباشد كه حسنات را ضبط و سیئات را فراموش كند. چون محاسبه صحیح بدون ثبت حسنات و سیئات، میسّر نیست. همچنین در محاسبه باید مراقب باشد كه حبّ نفس، او را وادار نكند تا به سود خود داوری كند. چون «حبّك للشی‏ء یعْمی وَیصِمّ»[12]؛ یا بغض نسبت به شیطان در داوری او اثر كند.

 

٭ ٭ ٭

[1] ـ نهج‌البلاغه، خطبه 90، بند 8.

[2] ـ صحیفه سجادیه، دعای 3.

[3] ـ سوره مؤمنون، آیات 1 ـ 2.

[4] ـ سوره بقره، آیه 284.

[5] ـ سوره بقره، آیه 235.

 [6] ـ سوره اعراف، آیه 50.

[7] ـ این حرمت، تكوینی است، نه تشریعی؛ زیرا در بهشت تشریع نیست، بلكه نتیجه عمل به شریعت یا ترك عمل به آن در دنیاست: «إنّ الیوم عمل ولا حساب وغداً حساب ولا عمل» (نهج‌البلاغه، خطبه 42)؛ امروز روز كار و تكلیف و فردا روز حساب است و تكلیفی نیست. بنابراین، «حرّمهما» بدین معناست كه خداوند كافران را از نعمتهای بهشتی محروم كرده است.

[8] ـ بحار، ج 90، ص 278.

[9] ـ نهج‌البلاغه، خطبه 87، بند 12.

[10] ـ سوره یوسف، آیه 94.

[11] ـ سوره حشر، آیه 18.

[12] ـ بحار، ج 74، ص 165.

 


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات