پایگاه اطلاع رسانی اسراء: همزمان با روز معلم، همایش علمی«تعریف وحیانی از انسان» با محوریت کتاب ارزشمند «تفسیر انسان به انسان» آیت الله العظمی جوادی آملی به همت مرکز حوزوی و تخصصی امام حسن عسکری(علیه السلام) در تهران، به صورت مجازی برگزار گردید.
حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی در پیام صوتی به این همایش، ضمن تجلیل از شخصیت ممتاز شهید مطهری، بیان داشت: شهید مطهری، انسان نمونهای بود و انسان شایسته و کاملی بود که در ابعاد مختلف از علم و فضل و کمال و اخلاق و تقوا و ادب سرآمد بود و برای همه ما و حوزههای علمیه و نهادهای علمی و دانشگاهی به عنوان یک نمونه برتر معرفی میشود.
وی در این پیام صوتی بیان داشت:
شهید مطهری، در جهت تحصیل علم و فراگیری معرفت و آنچه که در حوزههای علمیه به صورت یک نظام سنّتی بود به حق قائم بود و با تمام تلاش و کوشش سعی بلیغی داشت که بتواند آنچه را که به عنوان دروس و مباحث علمی حوزوی هست به خوبی بیاید لذا هم فهم خوب، استعداد خوب، حافظه خوب و عشق و علاقه وافر، اهتمام جدّی، انگیزه بسیار متعالی، همه اینها دست به دست هم دادند تا اندوختههای علمی سرشاری را در ابعاد مختلف داشته باشند.
متن کامل پیام به شرح ذیل است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین»
با سلام و تحیت و احترام حضور همه دوستان و فضلای حاضر در این نشست و همایش علمی و فرهنگی که به بهانه سالگرد ارتحال و شهادت حضرت آیت الله مرتضی مطهری(رضوان الله تعالی علیه) منعقد است و با همّتی که از ناحیه مرکز حوزوی و تخصصی امام حسن عسکری(علیه السلام) در تهران برگزار میشود، آرزومندیم که چون در ماه مبارک رمضان هستیم اولاً مورد عنایت حضرت حق(سبحانه و تعالی) بوده و از جلوههای این ماه شکوهمند و عزیز که ماه خداست همگان بهرهمند شویم و از فیوضات شبها و روزهای این ماه همگان آن نصیب و بهره الهی را داشته باشیم؛ هم تقوای پایان صوم را و هم هدایت ﴿وَ بَیناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ﴾ حقیقت قرآنی را إنشاءالله از این ماه عزیز همه بهره و نصیب داشته باشیم.
ضمن تشکر از این جمع و برگزارکنندگان این نشست، با توجه به اینکه محوریت علمی این نشست و بحثها هم کتاب شریف تفسیر انسان به انسان حضرت آیت الله جوادی آملی بوده و هست مطالبی را در دو محور تقدیم میکنم امیدوارم که مورد اثر و تأثیر باشد و هم گوینده و هم شنوندگان و دوستان عزیز توجه و اهتمام بیشتری به مطالب قرآنی و بیان معصومین(سلام الله علیهم اجمعین) را داشته باشیم.
شخصیت ممتاز حضرت آیت الله مطهری
محور اول راجع به شخصیت ممتاز حضرت آیت الله مطهری است. انسان نمونهای بود و انسان شایسته و کاملی بود که در ابعاد مختلف از علم و فضل و کمال و اخلاق و تقوا و ادب سرآمد بود و برای همه ما و حوزههای علمیه و نهادهای علمی و دانشگاهی به عنوان یک نمونه برتر معرفی میشود. از نقاط بسیار ارزشمند این شخصیت گرچه در باب شهید مطهری تحقیقات فراوانی انجام شده و سخنان گوناگونی از زوایا و ابعاد و جنبههای مختلف بیان شده است اما به حق چهرهای است با لایههای گوناگون وجودی و آثار و ثمرات ارزشمند که برخی از آن جهات وجودی آشکار و برجسته شده و نیاز است که برخی از دیگر از شخصیتها و جهات وجودی این شخصیت ممتاز هم شناخته بشود.
شهید مطهری، در جهت تحصیل علم و فراگیری معرفت، به حق «قائم» بود
شهید مطهری، در جهت تحصیل علم و فراگیری معرفت و آنچه که در حوزههای علمیه به صورت یک نظام سنّتی بود به حق قائم بود و با تمام تلاش و کوشش سعی بلیغی داشت که بتواند آنچه را که به عنوان دروس و مباحث علمی حوزوی هست به خوبی بیاید لذا هم فهم خوب، استعداد خوب، حافظه خوب و عشق و علاقه وافر، اهتمام جدّی، انگیزه بسیار متعالی، همه اینها دست به دست هم دادند تا اندوختههای علمی سرشاری را در ابعاد مختلف داشته باشند و این یک کار ارزشمندی بود که اگر فرمودند که «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ»[1] که علم را بر سه بخش تقسیم کردند هم به ما آموختند که «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ»[2] است علم نه تنها فرض است بلکه فریضه است و فریضة «تاء» در آن تای مبالغه است مثل تای علامة، به ما هم فرمودند که علم هم بر سه بخش تقسیم میشود: «آیةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَة»، که در این هر سه بخش مرحوم متفکر شهید آیت الله مطهری هم علمآموزی را در حد فریضه برای خود فرض و لازم دانست هم در اینکه در چه قلمروی علم بیاموزد را در حقیقت برای خود کامل کرد.
جایگاه قابل توجه دانش حکمت و کلام!
الآن در حوزههای علمیه به دنبال علم هستند اما این سه بُعدی که از رسول مکرّم اسلام در باب قلمرو علم و ساحت علمجویی هست متأسفانه مورد بحث و توافق کلی نیست آقا رسول گرامی اسلام فرمودند که «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَة»، آیه محکمه همانا حکمت است و کلام است و اندیشههایی که به مباحث جهانبینی و فلسفه هستی برمیگردد که این یک بخش قابل توجهی است که از آن أصول دین ما نشأت میگیرد. اگر در أصول دین ما مبدأ داریم منتها داریم و باید بین مبدأ و منتها جلوههای مبدأیت را مشاهده بکنیم، این فقط از جایگاه دانش حکمت و کلام میجوشد که شهید مطهری(رضوان الله تعالی علیه) در این امر با همه وجود از اساتیدی همچون امام راحل و علامه طباطبایی کمال استفاده را بردند و تحقیقات عمیقی را به جامعه علمی آن عصر و روزگار تقدیم کردند.
ابعاد کتاب «أصول فلسفه و روش رئالیسم»
همچنان آثار ارزشمند ایشان خصوصاً سرآمد ارزشها و آثار ایشان کتاب «أصول فلسفه و روش رئالیسم» شرحی است که ایشان بر این کتاب مرحوم علامه نگاشتند و این شرح دو بُعد دارد:
بُعد اول تبیین نکات فلسفی و حِکمی حکمت اسلامی خصوصاً حکمت متعالیه است و بخش دوم هم پاسخگویی به شبهات و سؤالات و ابهاماتی است که از ناحیه الحاد و مادیگرایان آن روزگار مطرح شده بود و شهید مطهری با تأمّل بسیار جدی و شدید نسبت به مطالب آن عصر مبتنی بر اندیشههای عمیق و استوانهای مرحوم علامه طباطبایی سؤالات و ابهامات را جواب گفتند و به حق آن کتاب در آن روزگار همانند خورشیدی درخشید گرچه نابینایان و کوردلان نتوانستند نور و پرتو این خورشید را بتوانند بیابند اما برای بیداردلان و اهل بصیرت کاملاً این معنا روشن بود.
مجاهدتهای علمی شهید مطهری در مسیر مباحث احکام اخلاق، حقوق و حکمت
بخش دیگری از تلاشها و مجاهدتهای علمی ایشان در مسیر مباحث اخلاقی و مباحث حقوقی بود و بخش دیگر تحصیلات و تلاش علمی ایشان در فراگیری مسائل احکام بود یعنی اگر احکام اخلاق و حقوق و حکمت و کلام این سه قلمرو عمدهای است که فرمودند «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَة»، جناب مرحوم شهید مرتضی مطهری این بُعد را الحمد لله به کمال رساندند و کاملاً به صحنه آمدند در حالی که به کمال رسیده بودند به صحنه آمدند هم حوزه را با وجود خودشان روشن نگاه میداشتند و هم دانشگاه را.
ایستادگی در برابر جریان های انحرافی و التقاطی
در بُعد اجتماعی حضور حضرت آیت الله مطهری بسیار درخشان و تابناک بود در آن روزگار دو جبهه وجود داشت که شهید مطهری با تمام توان به این مواجهه علمی تن دادند و در مقابل این دو جریان انحرافی ایستادند همانند سلسله البرز و قله دماوند مقاومت کردند و همچنان مقاومت ایشان برای امروز ما چراغ راه است. آن دو جریان انحرافی بخشی از غرب میآمد که اندیشههای فیلسوفان غرب بود، نگرشهای الحادی، نگرشهای به اصطلاح معرفتشناسانه امروزین که علم را و معرفت را در حدّ تجربه و در حدّ حس پیاده کردند و خلاصه کردند و دیگر آثار فکری که در بارزترین چهرهاش به صورت مارکسیسم و نظایر آن نشان داده شده بود و شهید مطهری با استفاده از نظراتی که از دانشمندان این راه بود که کسانی که روندگان این راه بودند با ترجمههایی که تا حدی قابل دسترسی بود ایشان تلاش کردند و نظرات علمی آنها را در حقیقت که آن زمان مجامع علمی و دانشگاهی به خود مشغول کرده بود و تا حدّ زیادی دانشگاهها در حقیقت خود را مدیون آنها میدانستند و افکار آنها غالب شده بود یک تنه به میدان آمد و در مقابل برجستهترین شخصیتهای آن روزگار قد عَلم کردند و اندیشه آنها را به محَک نقد و بررسی و ارزیابی قرار دادند و با مبتنی بر اندیشههای بلند فلسفی و حکمت متعالی خصوصاً و با بهرهگیری از استادی و مهارت و حاذقیت استادشان مرحوم علامه طباطبایی(رضوان الله تعالی علیه) در مقابل این نوع از انحراف ایستادند.
اما انحراف دیگر در درون جامعه اسلامی بود و هست و آن مسئله التقاط است که مسئله التقاط معنایش این بود که بخشی را به ظاهر از دین میگرفتند و بخشی را هم از دیگر مباحث که ﴿نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ﴾[3] شده بود ﴿جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضینَ﴾ بود جریانها انحرافی فرقان و منافقین و امثال ذلک این دسته از جریانها کسانی بودند که خودشان را در ظاهر با چهرههای دینی و برداشت از قرآن و روایات نشان میدادند اما در درون آتشی از جهل و فتنه در درونشان بود که بالاخره هم آن آتش جهل و جهالت کار را به جایی رساند که این متفکر شهید را از جامعه اسلامی گرفت و روحش را به ملأ اعلا البته به حق(سبحانه و تعالی) در ملأ اعلی قرار گرفت که ﴿الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَیبینَ یقُولُونَ سَلامٌ عَلَیكُمْ﴾[4] که این روح به گونهای بود که امام راحل در آن روزگار فرمود که «روح شهید مطهری به ملکوت اعلی پیوست».
لزوم الگو قرار دادن استاد مطهری در زمینه های اخلاق، فضیلت، تقوا، ادب و فراگیری علم
رضوان خدا بر او باد «و السلام علیه یوم ولد و یوم مات و شهد و یوم یبعث حیا» و امروز ما باید که این استاد را در همه زمینههای اخلاق، فضیلت، تقوا، ادب و فراگیری علم در ابعاد مختلف الگوی خودمان قرار بدهیم. حوزههای علمیه امروز در معرض توفندهترین خطرات و آسیبها قرار گرفتهاند. در بُعد اخلاق، در بُعد ادب، در بُعد حرمت نهادن به ارزشها و شخصیتها و نظایر آنها امروز اخبار خوبی از حوزههای علمیه نمیشنویم به بهانههای مختلفی این کسانی که در کسوت روحانی هستند در لباس روحانیت هستند در مسیری دیگر و با راهبری دیگران احیاناً خدای ناکرده ممکن است که حرکت داشته باشند ولی باید خودمان را به کنار این چراغ برسانیم و او را راهنمای راهمان قرار بدهیم و امثال او را که امام راحل فرمود بدون استثنا همه آثار ایشان خوب است را چراغ راه بدانیم و از ایشان استفاده بکنیم.
کتاب «تفسیر انسان به انسان» از نوآری های آیت الله جوادی آملی است
اما محور دیگر مطالبی که در این نشست عرض میکنم همانطوری که گفتند، کتاب «تفسیر انسان به انسان» آیت الله جوادی آملی را دوستان مدّ نظر قرار دادند موضوع مطالعه قرار دادند این کتاب از نوعآوریهای آیت الله جوادی آملی است که از ذهن جوشان و فعّال و اندیشه بلند و متعالی ایشان برخواسته است و مطالب بسیار فراوانی در این کتاب وجود دارد که همه ما جا دارد که این کتاب به درستی و با تحقیق و تأمّل مطالعه کنیم و بتوانیم بهرههایی را هم برای خود و هم برای جامعه به ارمغان بیاوریم.
در این فرصت کوتاه به چند نکته خاص اشاره میکنم که بیشتر این نکات در مقدمه سیزده یا چهارده بَندی که حضرت استاد(دام ظله) برای این کتاب مرقوم فرمودند مورد توجه هست.
هیچ علمی به مفید بودن و نافع بودن «معرفت نفس» نیست
نکته اول این است که هیچ علمی به مفید بودن و نافع بودن معرفت نفس نیست بله، علمی به ارزش توحید نیست، چراکه موضوع علم توحید خداست و چیزی به عظمت الهی یافت نمیشود. ارزشمندترین علم، علم توحید است و موضوع آن علم هم حق مطلق(سبحانه و تعالی) است اما نافعترین علم و سودمندترین دانشی که میتواند برای بشر مفید باشد که خودش را به آن ارزش متعالی و به آن بلندمرتبه ارزش یعنی توحید برساند علم معرفت نفس است. معرفت نفس هم یکی از دشوارترین نوع از معرفت است در عین حالی که انسان نزدیکترین حقیقت به خودش، خود اوست اما اوج وجود او آن قدر بلند و سماوی هست که راهیابی او به این آسانی نیست. آن کسانی که انسان را در طبیعت خلاصه میکنند و طبیعتگرا هستند اینها ممکن است از انسان یک پرده ظاهری و غشاوهای را داشته باشند اما حقیقت انسان این نیست. آن چیزی که خدای عالم در این انسان به ودیعت نهاده است، آن لطیفه ربّانی و آن موهبت آسمانی، آن فطرتی که حقمحور است، حقجو است و حقطلب است و تمام جهات وجودی را در این فطرت خودش در حقیقت جهات وجودی الهی را در خودش دارد این نهفتهای است و این سنت الهی است. ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ﴾؛[5] چهره جانت را متوجه دین کن، دین چیست؟ ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾، این آیه که در سوره مبارکه «روم» است نشانگر آن است که فطرت، دین بسته است و دین، فطرت باز شده است اینها کاملاً هماهنگ باهماند اگر خدا در قرآن میفرماید که ﴿لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ﴾،[6] شما را برای قرآن و ذکر ما آسان کردهایم زیرا این فطرت امری است که هماهنگ با دین است بلکه حقیقت دین است و انسان فطرتجو و فطرتپناه آنکه در پناه فطرت می زید، خودش را نزدیکترین حقیقت به دین میبیند چراکه همه نواها و نالههای فطرت را دین فریاد میزند
«عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ*** قرآن ز بر بخوانی با چهارده روایت»
اگر انسان فطرت خودش را که آن عشق درونی است در کنار قرآن بیاورد این فطرت به فریاد تبدیل میشود
«عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ*** قرآن ز بر بخوانی با چهارده روایت»
همه در درون خودشان عشق حافظی دارند، اما قرآن به بر خواندن، قرآن ز بر خواندن آن هم حفظ بودن و قرآن را مایه حیات و فطرت دانستن، انسان را به جایی میرساند که آنگونه در باب توحید سخن میگوید و عاشقانه میسراید و این مولود قرآن است و از این قرآن به در آمده است
«عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ*** قرآن ز بر بخوانی با چهارده روایت»
بنابراین فطرت انسانی همان قرآن است که بسته است و قرآن و عترت طاهره همان فطرت باز شده هستند و اگر انسان براساس فطرت حرکت بکند به راحتی این را خواهد دریافت که در حقیقت آنچه را که به عنوان قرآن آمده است برای او میتواند رشد و نموّ و سعادت را فراهم آورد.
کتاب «تفسیر انسان به انسان»، معرفتشناسی را از درون هستی انسانی آغاز میکند
از این منظر کتاب تفسیر انسان به انسان مهم است که معرفتشناسی را از درون هستی انسانی آغاز میکند؛ معرفتشناسی انسانی، نه معرفتشناس مصطلح؛ یعنی معرفت انسانی را از درون انسان آغاز میکند. یک وقت است که ما از راه بیرون احیاناً بخواهیم انسان را بشناسیم این یک راه است. راهی که آیت الله جوادی پیش پای ما گذاشته است که این مانعة الجمع نیست راههای دیگری هم وجود دارد بلکه راههای دیگر، یک امکانی است در اختیار این راه و این راه مثل راه برهان صدّیقین که با تأمل در هستی و وجود انسان به واجب میرسد، اگر انسان در هستی خود تأمل بکند و جهات وجودی خودش را بیابد، مییابد که این انسان چه جایگاهی دارد و چه مقامی را در نظام هستی، أعم از خلافت الهی یا معلم ملائکه بودن مسجود فرشتگان بودن و نظایر آن را در خود دارد.
انسان باید بداند آن امیر قافله وجودی او کیست؟!
انسان مرکّب است از جنبههای عجیبی که از نازلترین آنها که از عناصر و معدنیات است گرفته تا آن عالیترین آنها که از سطح ملکوت و جبروت دریافت کرده است ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ٭ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ﴾[7] شناخت این انسان براساس این روش همان طوری که آیت الله جوادی آملی در این کتاب توضیح فرمودند این روش جدیدی است برای معرفت نفس و به مثابه تفسیر انفسی قرآن است که اگر انسان خودش را بخواهد تفسیر بکند چگونه تفسیر میکند؟ چون انسان از درون خودش آگاهی و شناخت لازم را ندارد، یک جنگ درونی دارد و افراط و تفریطهایی در درون میسازد و براساس این افراط و تفریطهایی که در درون ساخته میشود، جامعه و نظام هم براساس این ساخته میشود. اما اگر انسان به درون خود توجه کند و قوا را در جایگاه خود بنشاند و به تعبیر حضرت استاد آیت الله جوادی آملی به تعدیل قوا و نه تعطیل آنها بپردازد هیچ یک از قوایی که در وجود ما هست اینها معطل نیست و نباید معطل باشد، بلکه رویکردها و جهتگیریهایی است که باید به درستی راهبری شود و در همان مسیر قرار بگیرد. آنچه که مهم است این است که انسان بداند آن امیر قافله وجودی او کیست و چیست؟ و چگونه این امیر بخواهد امارت داشته باشد و اسیر نشود؟ این بیان مولی الموحدین علی بن ابیطالب(علیه السلام) که فرمود: «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیر تَحْتَ هَوَی أَمِیر»،[8] این کاملاً در فضای تفسیر انسان به انسان معنا پیدا میکند چراکه یک قوهای در انسان وجود دارد به نام قوه عقل که این قوه فرمانروایی میکند و باید فرمانروا باشد، براساس آن دو حدیث شریفی که در مقدمه این کتاب از امام صادق(علیه السلام) به نقل هشام و نظایر آن آمده است که امامت، باید به عهده عقل و قلب انسانی باشد که اگر این امامت و نداشته باشد و عقل به اسارت برود تمام قوای تحت فرمان این سربازان نافرمانی خواهند شد که انسان را به اسارت میگیرند و به هر کجا که بخواهند به تفریط و افراط میکشانند این نکتهای است که باید قابل توجه باشد و امروز هم تا حد زیادی جامعه ما درگیر چنین وضعیتی است.
نکتهای که آیت الله جوادی آملی در این کتاب دارند این است که ابعاد وجودی انسان، ابعاض وجودی انسان، مراحل عالیه وجودی انسان، مراحل دانیه وجودی انسان، چون انسان نفسی دارد که «عال فی دنوه و دانٍ فی علوه»[9] هم «عال فی دنوه» و هم «دانٍ فی علوه» در مرتبه بالا بالاست و در مرتبه پایین پایین است، اما این نفس همواره در حرکت است و همه مراتب هستی خودش را میتواند اداره کند «عال فی دنوه و دان فی علوه» این در مقام فعل حضرت حق(سبحان هو تعالی) کار میکند و اثربخشی دارد.
نباید به گونه ای سخن گفت که ما را از حوزه معرفت، علم، اخلاق، ادب و روحانیت به دور سازد
من احساس میکنم که بیش از این نباید شما را خسته بکنم و عرایضم را به همین جا به پایان میبرم و فقط عرض پایانم را در آن نکته سیزدهم مقدمه این کتاب عرض میکنم که بسیار نکته کاربردی و امروزینی است که برای جامعه ما مفید است
ایشان فرمودند که اگر در جامعه ما تعطیلی میبینیم، بیکاری میبینیم، انحراف میبینیم، تحریف میبینیم، همه اینها بازخوردی است که در حقیقت در حوزه نفسمان داریم و چون در حوزه نفس ما تعطیلی داریم، بعضی از قوا تعطیل شدهاند بعضی از نیروها بیکار شدهاند، ولی بعضیها سرگشتهاند و سرگرداناند و بعضیها هم در حد افراط کار میکنند، این الآن در حقیقت در جامعه هم همین است، عدهای که بدون تأمّل و بدون تفکر و بدون عقل، بنده به عنوان یک طلبه نمیتوانم باور کنم که یک روحانی زبانش را، قلمش را، بیانش را، مدحش را، ثنایش را، بدون راهبری عقلانیت وحیانی بخواهد جلو ببرد و لکن امروز متأسفانه شاهد هستیم که برخی از هملباسیها ما با زبانشان با بیانشان به گونهای سخن میگویند که هرگز شایسته یک روحانی نیست.
امروز علم و دانش کف معرفت بشری است، نمیشود مسئله را همین جوری حرف زد ،بالای منبر در سخنرانیها و امثال ذلک. باید خیلی براساس تفقّه و تعلّم فقیهانه در حوزه دین تلاش کرد ،اگر حرفی بناست بزنیم در حدّ شهید مطهری حرف بزنیم. در حدّ آیت الله جوادی آملی که عمیقاً ریشه در قرآن و عترت دارد و الاّصبر بکنیم پخته بشویم از خامی در بیاییم، بسوزیم در آتش معرفت عقلانیت وحیانی، آنگاه بتوانیم برای مردم حرف بزنیم. حرف هنوز زیاد است و برای مردم هم خیلیها دارند حرف میزنند اما این جور حرفهای سخیف بیمطالعه سطحی و قشری، شعری و شعاری و بدون منبع و مأخذ اصیل و تازه ممکن است یک روایتی یا آیهای هم خوانده بشود اما تفقّهی در آن نباشد، اینها هرگز با اندیشه شهید مطهری و این شخصیت از یک سو که عالم به زمان خودش بود در آن روزگار و با اندیشه متعالی حضرت آیت الله جوادی آملی که عالم به زمان خودش در این روزگار است سازگاری ندارد و ما را از حوزه معرفت، علم، اخلاق، ادب و روحانیت به دور میسازد.
امیدواریم که خدای عالم این اعمال و طاعاتمان را در ماه مبارک رمضان به أحسن وجه قبول بفرماید و ذخیرهای برای عالم قبر و قیامت همه ما قرار بدهد و روحانیت را در پناه حضرت بقیت الله الأعظم(اروحنا له الفداء) قرار بدهد و همه ما را مورد رضایت آن حضرت قرار بدهد و إنشاءالله قلم ما قدم ما بیان ما منبر ما و همه جهات ما از جایگاهی باشد که خدای عالم بدان راضی است و صلاح و فلاح و سعادت دنیا و آخرت ما در آن است.
خدایا! إنشاءالله روح همه علما و اندیشمندان و خصوصاً روح آیت الله شهید مطهری را با ارواح انبیاء و اولیاء و روح علامه طباطبایی و امام راحل را با روح انبیاء و اولیاء محشور بفرما و همچنین شهدای عزیز و مؤمنان گرانقدری که از دار دنیا رفتهاند خصوصاً کسانی که از این بیماری منحوس کرونا مرحوم شدند همه و همه آنها حوزویانشان، دانشگاهیانشان، توده مردمشان، خدا إنشاءالله حشرشان را با اولیای الهی قرار بدهد و همه عالمان و فرزانگان و شخصیتهایی که راهبر جامعه ما هستند و میتوانند امروز جامعه ما را در مسیر سعادت و خیر قرار بدهند إنشاءالله خدا همه آنها را هم حفظ بفرماید و إنشاءالله امیدواریم که در این ماه که ماه صیام است در روزهایش و قیامش در شبها به گونهای از این ماه إنشاءالله ما مرخّص بشویم که از گناهان و آلودگیها نجات یافته و جامعه ما و نظام ما و مردم و ملت ما إنشاءالله از همه فتن نجات پیدا کردند و آزاد شدهاند.
در پایان هم از خدای عالم میخواهیم که کشور ما را نظام ما را مملکت ما را مراجع عظام تقلید مقام معظم رهبری همه را در پناه آقا حضرت بقیت الله حفظ بفرماید.
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص32.
[2]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص30.
[3].سوره نساء، آیه150.
[4]. سوره نحل، آیه32.
[5] . سوره روم، آیه30.
[6]. سوره قمر، آیه17.
[7]. سوره تین، آیات4 و5.
[8] . نهج البلاغه(للصبحی صالح)، حکمت211.
[9] . مجموعه رسائل در شرح احادیثی از کافی، ج2، ص487.