نیمه رجب سالروز وفات شهادت گونه بانوی صبر و استقامت را به سوگ می نشینیم. به تعبیر حضرت علامه جوادی آملی کسی که بدون تعلیم عالم بشود معلمش بلا واسطه خداست،کسی که بدون تفهیم اهل فهم باشد معلمش مفَهِمش ذات اقدس الهی است که وجود مبارک امام سجاد به زینب کبرا (سلام الله علیهما) فرمود: «أنتِ بِحَمدِ الله عالِمَةٌ غَیرُ معلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیرُ مُفهَّمَةٍ»[1]. آن که در مکتب بشرهای عادی درس و فهم نیاموخت مع ذلک اهل فهم و علم شد چنین کسی میشود ولی الله؛ آن سخنرانیاش آن حماسههایش آن صبر و بردباریاش آن قافله سالاریاش نشانه عظمت این بیبی (سلام الله علیها) است.
معظم له با اشاره به الگوپذیری سرافرازان میهن اسلامی از جریان کربلا خاطر نشان کردند:
در جریان دفاع مقدس هشت ساله کاملاً عزیزان ما از کربلا الگو گرفتند عزیزانی هم که جزء آزادگان بودند و دوران اسارت را گذراندند از عقیله بنیهاشم «خذوا عنّی اسارتکم» را گرفتند که اگر اسیر شدید چطور اسیر بشوید،شما اسارت را اسیر کنید. واقعاً زینب کبرا(س) اسارت را به اسارت گرفت، اسارت از دست او به ستوه آمد؛ انسان یک چیزی میشنود! در جریان ورود اهل بیت به کوفه و مجلس کوفه ونیز ورود به شام و مجلس شام ،این بانو مجلّسین دولت اموی را منقلب کرد.حالا اگر شما میبینید ذات اقدس الهی به رسول خودش(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) از راه وحی و الهام فرمودند که بگو: «إنّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» قرآن و عترت همتای هم هستند،میبینید در همه شئون دینی اینها همسنگ هماند.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در مورد شکوه و جلال این بانوی مجلله بیان داشتند:
برای عقیله بنی هاشم همه حساب خاص باز میکردند؛ یحیی مازنی میگوید من در مدینه همسایه علیبنابیطالب بودم، هر وقت زینب کبری(سلام الله علیها) عازم زیارت قبر پیغمبر میشد، من میدیدم پیشاپیش علیبنابیطالب(علیه السلام)، طرف راست امام حسن(علیه السلام) و طرف چپ امام حسین(علیه السلام) با این جلال و شکوه زینب برای زیارت قبر پیغمبر حرکت میکرد، وقتی نزدیک قبر میشدند، وجود مبارک حضرت دستور میداد و امام حسن میرفت چراغ قبر را کنار میبرد یا خاموش میکرد یا کم نور میکرد. من نفهمیدم راز این کار چیست! یحیی مازنی در مدینه همسایه علیبنابیطالب(علیه السلام)، بعد سؤال کردم چرا با این وضع؟ فرمود: اولاً زینب را با جلال و شکوه میبرند، ثانیاً امیرالمؤمنین حاضر نیست که پیکر پوشیده زینب را در روشنایی کسی ببیند، اگر چراغ روشن باشد و زینب کبری کنار قبر بیاید، این بدن پیداست، این بانو باید طرزی تربیت شود که با فرشتگان مأنوس باشد، آن وقت این بانو «علیها ارذل ثیابها»[2] وارد صحنه کوفه یا کربلا میشود و آن صحنه را میبیند که هیچ چارهای ندارد، مگر «قامت و اهوت الی جیبها» وقتی دید سر مطهر حسینی است و لبان مطهر حسینی است و چوب خیزران، دست آورد و آن گریبان خود را.
--------------------------------------------
منبع: جلسه درس اخلاق معظم له، سال91