23 08 2021 278961 شناسه:
image
حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی :

محمدرضا حکیمی عالِم اجتماع بود / اندیشه‌های حکیمی نادیده گرفته شد

رئیس بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسرا گفت: استاد محمدرضا حکیمی عالم اجتماع بود، نه عالم کتاب و کتابخانه که خود را در فضای مسائل اعتباری، ذهنی و انتزاعی محبوس کند. ویژگی بارز ایشان این بود که همواره خود را در فضایی می‌دید که بتواند در جامعه مؤثر باشد و فقط شعار عدالت‌خواهی نمی‌داد، بلکه اصلاً سبک...

محمدرضا حکیمی، مجتهد، نویسنده آثار دینی و از اهالی مکتب تفکیک بود. به باور این مکتب، روش‌های دین‌شناسی باید مبتنی بر روش‌های اصیل کتاب و سنت باشد و برای دین‌شناسی نیاز چندانی به آموزه‌های عرفانی و فلسفی نیست. بنابراین، بنیاد تفکر این مکتب، جداسازی آموزه‌های فلسفی و عرفانی از روش‌های دین‌شناسی است. محمدرضا حکیمی در عرصه سیاسی و اجتماعی، عدالت‌محور و فقرستیز بود و حکومت دینی را با معیار عدالت‌ورزی و اجرای عهدنامه مالک اشتر ارزش‌گذاری می‌کرد. به همین دلیل، او را «فیلسوف عدالت» نامیده‌اند. وی نویسنده‌ای پرکار بود و معروف‌ترین اثرش، مجموعه چند جلدی الحیات نام دارد که در آن تلاش می‌کند نظامی فکری بر اساس احادیث شیعی ترسیم کند. استاد محمدرضا حکیمی در ۳۱ مردادماه سال جاری بر اثر ابتلا به ویروس کرونا دار فانی را وداع گفت. به همین مناسبت، خبرنگار ایکنا در اصفهان گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی واعظ جوادی آملی، پژوهشگر دینی و رئیس بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسرا در خصوص آرا و اندیشه‌های این اندیشمند و شخصیت برجسته انجام داده است که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

ایکنا ـ وجه تمایز علامه حکیمی با سایر علمای معاصر به لحاظ فکری، اعتقادی و سیره و سبک زندگی چه بود؟

با نهایت تأسف و تأثر، محقق بزرگوار و نویسنده والامقام از تبار خراسانیان دار دنیا را ترک گفت و به عالم بقا و باقی شتافت. از درگاه الهی برای این روح بزرگ و انسان شریف و والا، رضوان الهی را مسئلت می‌کنیم و به همه بازماندگان خصوصاً خاندان گرامی حکیمی و همچنین دوستان و شاگردان و پیروان راه ایشان تسلیت عرض کرده و برای آنها از درگاه الهی صبر و اجر مسئلت می‌کنیم. البته باید اظهار تأسف بیشتری از این لحاظ ابراز کرد که با وجود اندیشه والا و رفتار و کردار شایسته، سخنان و آثار علمی، فکری و فرهنگی این بزرگمرد، متأسفانه جامعه بهره چندانی از ایشان نبرد. بسیاری ایشان را به‌عنوان اندیشمند، متفکر، عدالت‌خواه و صاحبنظر در علم و دانش می‌شناختند و معرفی کردند و پیام تسلیت دادند، ولی با وجود عدالت‌خواهی و قسط‌طلبی که استاد محمدرضا حکیمی بارها در گفتار، نامه‌ها و یادداشتی که به مناسبت جشنواره فارابی و تدفین پیکر شهدا داشت، کمتر به مسائل فکری ایشان توجه شده است.

فیلسوفان برای آن‌اند که پشتوانه نظام فکری برای سیاستمداران و حکمرانان باشند، ولی حکمرانان ما همواره از فیلسوفان دور هستند و از اندیشه‌های ارزشمند آنها استفاده نمی‌کنند و فقط در مقام پیام تسلیت و اینکه چنین شخصیت‌هایی از دست رفته‌اند، نکاتی بیان می‌کنند، ولی این خسارت‌ها و تأسف‌ها و حسرت‌ها در دل جامعه خانه کرده است. تا کی باید شاهد باشیم این دسته از انسان‌های فرزانه‌ای که با آثار و تحقیقات و تألیفات‌شان سعی داشتند نظام فکری جامعه را تغییر دهند، مورد بی‌توجهی و غفلت قرار گیرند. خبرهای تأسف و تأثر و تسلیت افراد صدای بسیار پر طنینی داشت، ولی بی‌توجه به آثار و اندیشه‌ها و افکار این بزرگمرد بود. کتاب شریف الحیات می‌رفت تا فرهنگ دیگری از سبک زندگی و زیست برای جامعه ایجاد کند و می‌توانست به منبع بسیار ارزشمندی برای نظام اسلامی و دولت و ملت تبدیل شود، ولی متأسفانه حسرت بی‌توجهی به اندیشه‌های ایشان در دل‌ها مانده است.

استاد محمدرضا حکیمی عالم اجتماع بود، نه عالم کتاب و کتابخانه که خود را در فضای مسائل اعتباری، ذهنی و انتزاعی محبوس کند. ویژگی بارز ایشان این بود که همواره خود را در فضایی می‌دید که بتواند در جامعه مؤثر باشد. آثاری هم که خلق کرد، همواره با هنر و فرهنگی که اجتماع بتواند بشناسد و با آن ارتباط برقرار کند، قرین بوده است. حضور ایشان در عرصه‌های مختلف فکری، فرهنگی و روشنفکری و محبوبیت در میان همه اقشار جامعه اعم از حوزویان، دانشگاهیان، هنرمندان و صاحبان سلایق مختلف، نشان از موفقیت ایشان در عرصه فکر و فرهنگ بود. بنابراین، تمایزی که به‌طور مشخص می‌توان در اندیشه استاد محمدرضا حکیمی مشاهده کرد، عدالت‌خواهی، حق‌طلبی و اجرای عدالت و حق در کنار علم و دانش و آگاهی و معرفت اصیل، باور نسبت به منابع وحیانی، بهره‌مندی از کتاب و سنت و همچنین اعتقاد و باور به حقیقت ولایت است که سرچشمه همه این اندیشه‌ها را در کتاب حماسه غدیر ایشان می‌توان مشاهده کرد.

ایکنا ـ با توجه به دغدغه‌های علامه حکیمی در خصوص برقراری عدالت در جامعه اسلامی و خوانش و قرائتی که از این مسئله داشت، آیا می‌توان گفت ایشان یک متفکر چپ‌گرا و یا سوسیالیست انقلابی همانند دکتر شریعتی بود؟

متأسفانه ناآشنایی با مکتب اسلام و تشیع چنین داوری و قضاوتی را برای بخشی از جوامع روشنفکری ایجاد کرده است. اولاً عدالت‌خواهی و حق‌طلبی شعار همه انبیا به‌خصوص پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بود و ایشان این شعار را از دل حقایق وحیانی و مکتب تشیع استخراج کرد. دوماً جریان عدالت‌خواهی و بیان این‌گونه مسائل از ناحیه تفکر چپ و خصوصاً سوسیالیسم، بر اساس نوعی شعارهای سیاسی شکل می‌گیرد، ولی عدالت‌طلبی که استاد محمدرضا حکیمی از آن سخن می‌گفت، در مباحث اعتقادی و ایمانی ریشه دارد و از معرفت اصیل وحیانی برخوردار است و این‌ دو بسیار با هم تفاوت دارند. مرحوم دکتر شریعتی متأثر از فضای عدالت‌خواهی اسلام به‌خصوص علی بن ابی‌طالب(ع) بود، ولی اطلاعات و شناخت استاد محمدرضا حکیمی از مسائل دینی و معرفت ایشان نسبت به منابع وحیانی به مراتب عمیق‌تر بود و نمی‌توان این شخصیت‌ها را با هم مقایسه کرد، اگرچه همه آنها در فضای عدالت‌خواهی قابل تفسیر هستند.

ایکنا ـ با توجه به اینکه علامه حکیمی در زمره علمای مکتب تفکیک شناخته می‌شود و خود ایشان نیز قائل به چنین مکتبی بود و درباره آن کتاب نوشت، به نظر شما درون‌مایه فکری و گفتمانی مکتب تفکیک چیست و آیا می‌توان این مکتب را به‌عنوان یک جریان و یا گفتمان فکری تلقی کرد؟

یکی از مباحث مطرح در مجامع علمی، حوزوی و دانشگاهی، دیدگاهی است که با عنوان مکتب تفکیک شناخته می‌شود و استاد محمدرضا حکیمی در دوره‌ای که در این زمینه فعالیت می‌کرد، با قلم شیوا و بیان رسا توانست خوانش جدیدی از این مکتب ارائه کند، ولی اصل این پنداشت، درست نیست و صاحبان مکتب تفکیک فکر می‌کنند اندیشه فلسفی و عرفانی در فهم مسائل دینی دخالت‌هایی می‌کند که باعث می‌شود معرفت دینی به درستی حاصل نشود. این نظر، صائب نیست و علوم و دانش‌های اسلامی، ظرفیت‌هایی هستند که برای فهم درست و معرفت اصیل و صحیح دینی کارآمدی دارند. همان‌طور که در فضای ادبیات هر کس که از صرف و نحو و فصاحت و بلاغت شناخت بیشتر و بهتری داشته باشد، می‌تواند از ظواهر آیات الهی بهره‌مندی بیشتری به دست آورد، یا اگر کسی از دانش فقه و اصول و مباحث کلامی اطلاع بیشتری داشته باشد، هرگز این دانش‌ها در مسیر فهم دینی او اختلالی ایجاد نمی‌کند، تفکر فلسفی و عرفانی اصیل اسلامی نیز در همین راستا توجیه می‌شود و ظرفیت فهم و معرفت بیشتر را برای راویان این‌گونه از معارف فراهم می‌کند.

استاد محمدرضا حکیمی و همفکران ایشان و کسانی که امروز از آنها به‌عنوان پیروان مکتب تفکیک یاد می‌شود، بر این پندار و پنداشت بودند که تفکر فلسفی و عرفانی مزاحمتی با فهم و معرفت دینی دارد، در حالی که اندیشمندانی که دانش‌های فلسفی و عرفانی را به درستی آموخته بودند، مثل امام(ره) و علامه طباطبایی(ره) و اساتید و پیروان آنها قطعاً چنین باوری نداشتند و لذا، این تفکیک میان دانش‌های فلسفی و عرفانی در مقابل فهم و معرفت دینی را قبول ندارند و معتقدند این دانش‌ها در خدمت فهم بهتر، کامل‌تر و صحیح‌تر درخواهد آمد. شاهد این قصه نیز همین است که کسانی که بدون معرفت فلسفی و عرفانی عمیق و صحیح به دنبال فهم معارف و معرفت دینی رفتند، دستمایه‌های بسیار اندکی از فهم دینی ارائه کردند، ولی شخصیت‌هایی که در این خصوص عمیق‌تر اندیشیدند و تفکر فلسفی و عرفانی عمیق و اصیل اسلامی را برای خود فراهم آوردند، دستاوردهای بسیار عمیقی ارائه دادند.

صاحبان مکتب تفکیک کسانی را که با عقلانیت ژرف‌نگر و اندیشه‌های عمیق‌تر لایه‌های دین را ورق می‌زنند و تفحص و تحقیق بیشتری انجام می‌دهند، برنمی‌تابند و فکر می‌کنند هر نوع ژرف‌نگری موجب اختلال در معرفت دینی خواهد شد. بنابراین، ضمن احترام به این شخصیت‌ها، پندار و پنداشتی که استاد محمدرضا حکیمی از آن دفاع می‌کرد، قابل توجه نبود و آن دسته از حکما، فلاسفه و اهل معرفت که بر اساس یک اندیشه اصیل الهی و دینی توانسته‌اند بار علمی خود را مستحکم‌تر کنند، همواره در مسیر فهم بهتر، گام‌های بیشتری برداشته‌اند.

هر گفتمانی یک سلسله اصول و قواعد معرفتی شناخته‌شده میان خواص را می‌طلبد و گفتمانی که از آن با عنوان مکتب تفکیک یاد می‌شود، اصول و قواعد چندانی ندارد و فقط مبتنی بر این پندار است که تفکر فلسفی و عرفانی موجب اختلال در معرفت دینی خواهد شد. این دیدگاه، سخن حقی نیست، چون سایر علوم و دانش‌هایی که برای فهم و معرفت دینی به کار می‌رود، نه تنها اختلالی در فهم عمیق دین ایجاد نمی‌کند، بلکه این معرفت بهتر و مناسب‌تر حاصل می‌شود. لایه‌های عمیق‌تر که به مباحث توحیدی، اسما و اوصاف الهی، مبدأ و معاد، جهان‌شناسی و هستی‌شناسی برمی‌گردد، قطعاً نیازمند یک سلسله اصول و مبانی دیگری است که دانش‌هایی مانند حکمت، کلام، عرفان و نظایر آن می‌تواند زمینه فهم بهتر را فراهم کند. بنابراین، آنچه از ناحیه مکتب تفکیک ارائه می‌شود، چندان قوت و استحکام علمی ندارد که بتواند در مقابل گفتمان حکما، متکلمان و فلاسفه برای فهم و معرفت دینی عرض اندام کند.

ایکنا ـ نوع رویکرد و مواجهه مکتب تفکیک با عرفان و فلسفه بر چه اساسی است؟ آیا از نوع مخالفت اهل حدیث در اهل سنت و اخباریون در شیعه با عرفان و فلسفه است یا خیر؟

پیروان مکتب تفکیک در یک سطح نیستند. برخی از آنها با اصل فلسفه و معرفت‌های عرفانی مخالفتی ندارند، بلکه مداخله این‌ها در فهم و معرفت دینی را برنمی‌تابند، ولی جریان‌های اشعری و اخباری و امثال آنها افراطی‌تر از صاحبان مکتب تفکیک می‌اندیشند، اگرچه در مسائل فکری نزدیک و قریب‌الافق هستند. تفکر اشعری و اعتزالی، گفتمان هستند، ولی مکتب تفکیک یک پرسش، اعتراض و سؤال است، مبنی بر اینکه آیا تفکر فلسفی و عرفانی در فهم و معرفت دینی اختلال ایجاد می‌کند، یا خیر و با پاسخ حکیمانه‌ای که اهل معرفت بیان می‌کنند، اگر کسی واقعاً دنبال حق‌طلبی و کسب معرفت صحیح باشد، پاسخ درخور خود را خواهد یافت.

ایکنا ـ اگر بخواهیم منظومه فکری علامه حکیمی را مورد بررسی قرار دهیم، چه مصادیقی از آن می‌تواند به‌عنوان نقطه قوت مورد توجه قرار گیرد؟

آنچه به‌عنوان نقطه قوت در اندیشه‌ها و آثار استاد محمدرضا حکیمی وجود دارد، مفاهیم بسیار ارزشمندی مثل عدالت‌خواهی، حق‌طلبی، روشنفکری و آوردن حقایق به صحنه اجتماع، سبک زندگی بر اساس معارف وحیانی و ایجاد فضایی است که جامعه بتواند از این‌گونه مفاهیم برخوردار باشد. این‌ها مجموعه‌ای از مفاهیمی بود که ایشان با دغدغه‌های دینی و ایمانی مطرح می‌کرد. یکی از وجوه مثبت در آثار و اندیشه‌های استاد محمدرضا حکیمی، مسئله ولایت بود که ایشان با همه قوت و توان برای آن مایه گذاشت و آثار ارزشمندی همانند حماسه غدیر، فاطمیات و نظایر آن خلق کرد. همه این آثار، خواندنی، دیدنی و بهره بردنی است و واقعاً در این خصوص همت والای ایشان ستودنی به‌شمار می‌رود، انصافاً حماسی کار کرد و هنگامه‌ای در عرصه ادبیات، هنر، نویسندگی و نظایر آن به‌وجود آورد و ذوق و شوق و علاقه‌ای که به جامعه تزریق کرد، بسیار ارزشمند بود. لذا همگان قلم، زبان و بیان را در مدح و ستایش ایشان به خدمت گرفتند. بنابراین، آثار ایشان سراسر قوت است و می‌تواند به الگویی برای نظام‌های معرفتی در حوزه و دانشگاه بدل شود.

ایکنا ـ اگر بخواهیم نوعی دسته‌بندی و سطح‌بندی از آثار علامه حکیمی داشته باشیم، به نظر شما آثار ایشان را چگونه می‌توان طبقه‌بندی و تجزیه و تحلیل کرد؟ به‌خصوص کتاب الحیات که خود ایشان آن را دایرة‌المعارفی اسلامی، علمی و پژوهشی می‌نامد که روش زندگی فردی و اجتماعی آزاد و پیشرو را ترسیم می‌کند و انسان‌های سراسر جهان را به پی‌ریزی یک نظام مردمی شایسته فرامی‌خواند؟

به هر حال، یک متفکر در عرصه‌های مختلف حضور یافته و آثار وزینی در این عرصه‌ها خلق می‌کند، بر اساس نیاز و مطالبه جامعه، یا دغدغه‌ای که در مسیر زندگی علمی و اجتماعی خود پیدا می‌کند. یکی از امتیازات بارز استاد محمدرضا حکیمی این بود که نه تنها از مرکز علم و دانش، بلکه از مرکز اجتماع نیز برخاسته بود و کاملاً با جامعه آشنایی داشت. در واقع، یکی از امتیازات ایشان این بود که به متن جامعه مراجعه و خواسته‌های درون آن را اکتشاف و استخراج می‌کرد و بر اساس آن، آثار خود را پدید می‌آورد. انصافاً مجموعه الحیات کتاب ماندگاری است که به‌عنوان مبنای فکری و فرهنگی استاد محمدرضا حکیمی شناخته می‌شود و هم سبک در آن وجود دارد و هم کاملاً ناظر به حیات اجتماعی است و می‌خواهد در عرصه اجتماع اثرگذار باشد.

اگر بخواهیم آثار ایشان را سطح‌بندی و طبقه‌بندی کنیم، بنیادی‌ترین فعالیت‌های علمی و فرهنگی ایشان را باید در مجموعه شریف الحیات مشاهده کرد. البته من از کتاب حماسه غدیر ایشان در باب کتاب الغدیر و علامه امینی نیز بسیار لذت بردم. آثار دیگر ایشان نیز چند ویژگی ارزشمند دارد؛ فوق‌العاده ادبی و هنری است و با ذوق و سلیقه خاصی نوشته شده و انصافاً آثاری است که از دل و جان برخاسته و فقط قلم و نگارش زبانی نیست و از اخلاص و بی‌آلایشی ایشان حکایت دارد، بنابراین آثارشان بر دل می‌نشیند و به‌دلیل جامعیت ایشان در این خصوص، برای همگان زیبا و مفید و مؤثر است. ایشان فقط شعار عدالت‌خواهی نمی‌داد، بلکه اصلاً سبک زندگی‌اش بر مبنای عدالت بود و در دوره اخیر، بسیار رنج می‌برد و متأثر بود که به نام حکومت اسلامی، مسائلی وجود دارد که از عدالت اسلامی و حق‌طلبی دور است و نگران این مسائل بود.

آنچه در این گفت‌وگوی کوتاه عرض شد، گوشه‌های ناچیزی از شخصیت بزرگ استاد محمدرضا حکیمی بود و امیدواریم در همایش‌ها و نشست‌های علمی که درباره این شخصیت ارزشمند برگزار می‌شود، بتوان بخشی از تلاش‌ها، اندیشه‌ها و سبک زندگی ایشان را برای جامعه تبیین کرد. ضمن تبریک به جامعه اسلامی برای داشتن چنین شخصیت‌هایی که عدالت‌خواهی و حق‌طلبی با حقیقت و هویت آنان آمیخته بود و صدای عدالت‌خواهی و حق‌طلبی آنها را همگان شنیدند، ولی وقعی ننهادند و توجهی نکردند، امیدواریم فردای این جامعه از وجود چنین شخصیت‌هایی محروم نباشد.


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات