اسمای الهی؛ تبلور توحید (جلسه 17)

08 04 2023 1323470 شناسه:
دانلود فایل تصویری

بسم الله الرحمن الرحيم

«سُبْحَانَكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا رَبَّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ وَارِثَهُ يَا اللهُ إِلَهَ الْآلِهَةِ الرَّفِيعَ جَلَالُهُ يَا اللَّهُ الْمَحْمُودُ فِي كُلِّ فِعَالِهِ يَا رَحْمَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ رَاحِمَهُ يَا حَيُّ حِينَ لَا حَيَّ فِي دَيْمُومَةِ مُلْكِهِ وَ بَقَائِهِ يَا قَيُّومُ فَلَا يَفُوتُ شَيْ‏ءٌ مِنْ عِلْمِهِ [فَلَا يُفَوِّتُ شَيْئاً عِلْمُهُ‏] وَ لَا يَئُودُهُ يَا وَاحِدُ الْبَاقِي أَوَّلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ آخِرَهُ يَا دَائِمُ بِغَيْرِ فَنَاءٍ وَ لَا زَوَالَ لِمُلْكِهِ يَا صَمَدُ فِی غَيرِ شَبِيهٍ وَ لَا شَيْ‏ءَ کَمِثلِهِ يَا بَارُّ فَلَا شَيْ‏ءَ كُفْوُهُ وَ لَا مُدَانِيَ لِوَصْفِهِ يَا كَبِيرُ أَنْتَ الَّذِي لَا تَهْتَدِي الْقُلُوبُ لِعَظَمَتِهِ يَا كَبِيرُ أَنْتَ الَّذِي لَا تَهْتَدِي الْقُلُوبُ لِعَظَمَتِهِ يَا بَارِئُ الْمُنْشِئُ [النُّفُوسَ‏] بِلَا مِثَالٍ خَلَا [مَضَى‏] مِنْ غَيْرِهِ يَا زَاكِي الطَّاهِرُ مِنْ كُلِّ آفَةٍ بِقُدْسِهِ يَا كَافِي الْمُوسِعُ لِمَا خَلَقَ مِنْ عَطَايَا فَضْلِهِ ...»

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين».

اسماء الله در نظام هستي به امر الهي مشغول شؤون حق - سبحانه و تعالي - هستند و حشر با اين اسماء و انس و ارتباط با اين اسماء و اتحاد با اين اسماء است که انسان را متعالي ميکند و به جلوههاي الهي در ميآورد و زمينه توحيد را که اوج کمال انساني است براي انسان فراهم ميآورد.

اسماء الله حقائق عيني و وجودي و خارجي هستند نه آن چيزي که به لفظ و عبارت در بيايد بلکه در سايه آن اسماء الله انسان ميتواند هر کاري را انجام بدهد. اگر برخي از انبياي الهي به اذن حق اجازه يافتند تا مظهر محيي باشند مظهر شافي باشند اينها اسماء الله را در جان خود درکشيدند. اگر خداي عالم به حضرت عيسي چنين فضايي داد چنين امکاني داد چنين شأني براي او ايجاد کرد که او بتواند مردهها را زده کند و انسانهايي که مريض بودند، کور مادرزاد بودند آنها را شفا بدهد، اينها مظاهر اسماء الله شدند. جناب عيسي(عليه السلام) به اذن حق به رخصتي که حق - سبحانه و تعالي - عطا فرمود، مظهر اسم محيي حق شده است. خداي عالم اسم شافي حق را در وجودش تحقق بخشيد که ميتوانست يک کور مادرزاد را شفا عنايت کند.

يا اگر حضرت ابراهيم(عليه السلام) به حق - سبحانه و تعالي - عرض ميکند که ﴿كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتي، چگونه مردهها را زنده ميکني؟ خداي عالم به او فرمود: ﴿أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ، آيا يا ابراهيم تو به اين شأن الهي ايمان نداري؟ عرض کرد: ﴿قالَ بَلى‏ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي‏﴾[1]، آن طمأنينه جز در سايه شهود بلکه تحقق به آن اسم حاصل نميشود. خداي عالم براي اينکه ابراهيم، خليلش را به چنين ويژگي اطمينان برساند به جايي برساند که از ايمان به غيب، به ايمان به شهادت درآيد و اطمينان قلبي براي او حاصل بشود، به او فرمان داد که پرندگان را بگير و آنها را بکوب و بعد آنها را بالاي کوه بگذار و بعد آنها را صدا بزن، همه آنها به سمت ميآيند.[2] حضرت ابراهيم(عليه السلام) مظهر اسم  محيي حق - سبحانه و تعالي - شد.

اينها اسامي حق - سبحانه و تعالي - است که با اين اسماء انبياي الهي به اذن الله توانستند معجزات را اينگونه محقق بسازند. اين اسماء در پيشگاه حق - سبحانه و تعالي - بسيار عزيز و شريف هستند و انسان تعالي ندارد، رشد و کمالي براي او حاصل نميشود مگر اينکه خود را در سايه اين اسماء قرار بدهد و روح اين اسماء بر انسان حاکم بشود ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ أَيّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الأسْماءُ الْحُسْنَي[3]، هر کدام از اسماء الهي شأني را کاري را و فعلي را در نظام هستي انجام ميدهند.

يکي از اسماء حق - سبحانه و تعالي - اسم کافي و اسم ديگر اسم موسع است. در اين فقره و فراز از دعاي حضرت ادريس اينگونه ميخوانيم: «يَا كَافِي الْمُوسِعُ لِمَا خَلَقَ مِنْ عَطَايَا فَضْلِهِ»[4]. حق - سبحانه و تعالي - يکي از اسماء شريفش کافي است و مراد از کافي اين است که او به تنهايي ميتواند هر کاري که در نظام امکاني ممکن باشد انجام بدهد. حالا گاهي اوقات با اسباب و وسايلي که خود، آنها را ايجاد کرده است و گاهي هم بدون اسماء و وسائل است. يک وقت آدمي را ميآفريند که نه پدر داشت و نه مادر، او از خاک به اراده الهي ﴿إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون[5]، به امر الهي، امر نابوده شده و نبود به بود تبديل ميشود. اين کفايت الهي است.

گاهي اوقات همين مسئله بدون پدر، فرزند حاصل ميشود آنگونه که براي مريم(سلام الله عليها) ظهور کرد: ﴿فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا﴾ و خداي عالم از طريق روح و فرشته خاص خودش بر اساس طريق عالم ملکوتي مريم(سلام الله عليها) را به عيسي، مادر کرده است و گاهي اوقات هم وسائل و وسائط پدر و مادر هستند که منشأ خلقت انسانها ميشوند و اما خداي عالم کافي است گاهي اوقات بدون هيچ وسيله، گاهي اوقات با برخي از وسائل و گاهي اوقات به واسطه وسائل. خدا کافي است و مهمّات امور را کفايت ميکند و ما خدا را با اين اسم بخوانيم. درست است که همه ابزار و وسائل و وسائط به دست خدا و به امر الهي ايجاد شدهاند و خداي عالم آنها را مجاري امورش قرار داد: «أَبَي اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابِ»[6]، اما اين خداي کافي ميتواند بدون نياز به امري ديگري کفايت کند.

وقتي به حضرت زکريا گفتند که شما به امر و اذن الهي داراي فرزند خواهي شد زکريا (سلام الله عليه) تعجب کرد گفت: مگر ميشود من: ﴿وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبا موي سرم سفيد شده است و همچنين همسرم در وضعيت مناسبي نيست اما ﴿قَالَ كَذَالِك‏﴾[7]، خداي عالم فرمود امر الهي اين چنين است، اگر خداي عالم اراده کند اينگونه خواهد بود. در سوره مبارکه «مريم»(سلام الله عليها) ميفرمايد: ﴿كهيعص ٭ ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ٭ إِذْ نَادَى‏ رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا ٭ قَالَ رَبِّ﴾. حضرت زکريا اين گونه در پيشگاه خدايش اظهار کرد من اين احساس را دارم که نسبت به آينده نگران هستم و فرزندي بايد براي من باشد وقتي خداي عالم به او وعده فرزند داد گفت: ﴿رَبِّ إِنىّ‏ وَهَنَ الْعَظْمُ مِنىِّ وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا﴾[8] من چگونه ميتوانم فرزند داشته باشد در حالي که استخوان بدنم سست شده است و موي سرم سپيد گشته است ﴿قَالَ كَذَالِكَ﴾.

بنابراين خداي کافي همه امور را از باب کفايت تأمين ميکند. اما در اين فراز حق - سبحانه و تعالي - کافي موسع است. موسع يعني آن کسي که واسع است. يکي از بهترين اسماي الهي اسم واسع است ﴿وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ[9]، در قرآن اين اسم شريف الهي آمده است و مراد از واسع اين است که رحمت خدا واسع است و شامل است و همه موجودات را شامل ميشود.

خداي عالم از فضلش و از عطايايش موجودات را متنعم ميکند. هر موجودي ميتواند ضمن اينکه وجودش را از حق - سبحانه و تعالي - مسئلت کرده است، نسبت به کمالات نسبت به فضائل، از حق - سبحانه و تعالي - اين را بخواهد. وقتي در ارتباط با حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) سخن به ميان ميآيد خداي عالم به پيامبرش ميفرمايد: ﴿إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ ٭ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ ٭ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتر﴾[10]، اين عطيه الهي است وقتي عطيه الهي شد و به حق منسوب شد اين عطيه جز خير و جز صلاح و فلاح به همراه ندارد همانگونه که حضرت زهرا(سلام الله عليها) براي رسول گرامي و براي اسلام اينگونه بوده است.

به هر حال اين اسماء بسيار شريف و والا هستند «يَا كَافِي الْمُوسِعُ لِمَا خَلَقَ مِنْ عَطَايَا فَضْلِهِ»، نسبت به همه مخلوقات خداي عالم از در تفضل وارد ميشود و عطايايش را مرحمت ميکند. اين دست گدايي ماست که بايد در پيشگاه حق - سبحانه و تعالي - با حالت تضرع و لابه و خشوع و آن حالتي که از استکبار خبري نباشد، دراز بشود ﴿إِنَّ الَّذينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُون‏﴾[11]، خداي عالم دعا را حتي بر قرائت قرآن ترجيح ميدهد به لحاظ اين ويژگي و اين خصيصه که انسان داعي خاضع است و اهل خشيت است و از او استکباري نيست.

از خدا ميخواهيم اوصاف مذموم تکبر و حسد و حقد و نظاير آن را از جامعه اسلامي دور بدارد و همه ما را در پيشگاه خودش خاضع و خاشع و قانت بگرداند.

«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

 

[1] . سوره بقره، آيه260.

[2] . همان

[3] . سوره اسراء، آيه110.

[4] . اقبال الاعمال، ج1، ص80.

[5] . سوره یس، آيه82.

[6] . الکافی، ج1، ص183.

[7] . سوره مريم، آيه9.

[8] . سوره مريم، آيات 4-1.

[9] . سوره نور، آيه32.

[10] . سوره کوثر، آيات3-1.

[11] . سوره اعراف، آيه206.

​​​​​​​


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات