06 10 2023 1941274 شناسه:
image

لزوم پرهیز از افراط و تفریط / آدم باید مواظب زبان، قلم و قدمش باشد و تندروی و کندروی بیجا نداشته باشد

پایگاه اطلاع رسانی اسراء:  جلسه درس اخلاق هفتگی آیت الله العظمی جوادی آملی این هفته در محل مسجد اعظم قم به صورت حضوری  و با حضور اقشار مختلف مردم برگزار گردید.

پایگاه اطلاع رسانی اسراء:  جلسه درس اخلاق هفتگی آیت الله العظمی جوادی آملی این هفته در محل مسجد اعظم قم به صورت حضوری  و با حضور اقشار مختلف مردم برگزار گردید.

آیت الله العظمی جوادی آملی در این جلسه، به شرح حکمت 117 نهج البلاغه پرداختند.

ایشان بیان داشتند: وجود مبارک حضرت امير(سلام الله عليه) در کلمه حکيمانه صد و هفدهم فرمود: «هَلَكَ فِيَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ‏»؛ درباره منِ اميرالمؤمنين دو گروه به هلاکت رسيدند: آنها که در دوستي افراط کردند و مقاماتي را براي من قائل شدند که با بندگي خدا سازگار نيست، اينها دوستان نادانياند که غلوّ کردند؛ دوم دشمناني هستند که مرا از آن حد متعارف اسلامي هم ساقط کردند، اينها دشمناني هستند که در دشمني قلوّ کردند.

ایشان بیان داشتند: اين قلوّ دومي با قاف است، چون قلب ناقص واوي هم با غين آمده هم با قاف، البته مرادف هم نيستند معنايشان فرق ميکند. فرمود افرادي که مرا در هسته مرکزي عدل بشناسند کمند و اين دو گروه به هلاکت رسيدند، البته گروه ثالثي هستند که معتدلاند و عادلانه ميانديشند و مرا از بندگي بيرون نبردند منتها عبد خالص ميدانند و مانند آن.

ایشان بیان داشتند: راز اين کار اين است که هسته مرکزي عدل هم در اعتقاد هم در اخلاق و اوصاف هم در روابط فردي و اجتماعي لازم است، لذا از اين هسته مرکزي به عنوان صراط مستقيم ياد شده است که اين صراط مستقيم هم در عقايد است هم در اخلاق و اوصاف است هم در روابط فردي و اجتماعي.

ایشان بیان داشتند: ارتباط با خدا هم مستقيم است هم نزديک. اين صراط الهی هم مستقيم است اعوجاج در آن نيست و اگر کسي وارد اين صراط شد حتماً به مقصد ميرسد و حتماً  آن مقصود را در آن مقصد مشاهده ميکند و هم کوتاه است: من، ما، جاهليت خود را علم پنداشتن، آن اندک سوادي که فرا گرفتيم را سرمايه قرار دادن و به آن فخر بيجا کردن میشود هوس؛ صراط مستقيم هم مستقيم است هم قريب التناول است. اگر او به ما نزديکتر از حبل وريد است، پس راه دور نيست. اگر «أَقْرَبُ إِلَيْنَا مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد» است و از اين دقيقتر و علميتر: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ﴾؛ بين ما و خود ما او فاصله است، پس راه دور نيست.

ایشان ادامه دادند: آنچه اين صراط نزديک را دور ميکند (يک) و اين صراط مستقيم و صاف را، کج و معوج نشان ميدهد يعني اعوجاج طريقه(دو)، اين هوس است. هوس دو کار ميکند: اولاً راه را دور نشان ميدهد ميگويد کيست که ميتواند اين راه را طي کند؛ دوم هم اينکه راههای عوضي نشان ميدهد.

آیت الله العظمی جوادی آملی اظهار داشتند: يک بيان نوراني که در قرآن آمده فرمود: ﴿ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ، نهج البلاغه و ساير کلمات ائمه معصومين شرح تفصيلي و تبيين قرآن کريم است. فرمود: «الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مضلّة»؛ چپ و راست، ضلالت و گمراهي است «وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَی هِيَ الْجَادَّة»؛ اگر تندي نبود و کندي نبود و اگر شرقي نبود و غربي نبود و اگر کذا و کذا نبود که خود انسان هوسمدار از همه بهتر ميداند که کدام راه را دارد طي ميکند «وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَی هِيَ الْجَادَّة». اگر اين طريق وسطي جاده شد، از اين طرف دو پيام هست: يکي اينکه «خَيْرُ الْأُمُورِ أَوْسَطُهَا»؛ حالا راه را پيدا کرديم، از اين راه جدا نشويم که «خَيْرُ الْأُمُورِ أَوْسَطُهَا»؛ ديگر اينکه اگر کسي اهل صراط مستقيم بود ساليان متمادي راهشناس بود راهبلد بود راهپيمايي صراط مستقيم کرد، از آن به بعد نميگويند «خير الأمور اوسطها»، از آن به بعد به او ميگويند: «خير الأمور أشدها و اکثرها و اوفرها و اعلاها»؛ هر چه تندتر بهتر، هر چه بيشتر بهتر!

ایشان بیان داشتند: يک وقت است انسان حد مستقيم را نميشناسد، افراطي دارد تفريطي دارد؛ هم در بخشش افراط ميکند هم در ترک بخشش تفريط ميکند، اينجا ميگويند که «خَيْرُ الْأُمُورِ أَوْسَطُهَا»؛ نه تند نه کند؛ نه انسان تمام مالش را ببخشد نه از بخششهاي لازم هم محروم بماند. در کارهای ديگر هم همين طور است، در عبادتها هم همين طور است؛ اما وقتي خودش صراط مستقيم شد _مانند ائمه علیهم السلام که «ميزان الاعمال» هستند، اگر کسي به آن مقام بالا بار يافت و خودش صراط مستقيم شد، از آن به بعد به او نميگويند «خَيْرُ الْأُمُورِ أَوْسَطُهَا»، ميگويند: «خير الامور اشدها و اکثرها و اعلاها» و کذا و کذا.اگر کسي همه مال خودش را ببخشد اين افراط است؛ اما ميبينيد امام مجتبي(سلام الله عليه) مالش را ميبخشد اين افراط نيست، اين اسراف نيست، چون اين متن صراط مستقيم است و ميداند که دارد چه کار ميکند. آيا انسان کل مالش را ميبخشد؟ آيا اين اسراف و تعدي نيست؟ نه چون خود صراط مستقيم دارد اين کار را ميکند.

مراحل پیمودن صراط مستقیم

ایشان در بیان آشنایی با صراط مستقیم و پیمودن آن، بیان داشتند: اگر بخواهیم با صراط مستقيم آشنا شويم، آن چند راهي است که قرآن کريم بيان کرده است که اولاً انسان بايد هجرت بکند از جهل علمي به علم از جهالت عملي به عقل عملي تا وارد راه بشود. حالا که هجرت کرد و وارد راه شد، بايد اين راه را طي بکند. وقتي ميخواهد اين راه را طي بکند، کمکم به او ميگويند تندتر برو، سرعت بگير. مساحت ميدان مسابقه آسمان و زمين است؛ اين قدر صراط مستقيم وسيع است! اگر کسي در ميدان فضايل اخلاقي بخواهد از ديگران جلوتر برود، ميدان مسابقه به اندازه عرض آسمان و زمين وسيع است، مزاحم هيچ کسي نيست. وقتي سرعت گرفت و تصادف نکرد و بجا سرعت گرفت، پس از هجرت و سرعت، در فصل سوم ميگويند: ﴿فاسْتَبِقُوا﴾؛ چرا از ديگران جلو نميافتي، سبقت بگير، اينکه فخر است. چه در شهادت چه در قسمتهاي ديگر چون انسانی که در صراط مستقيم است جز خدا چيزي نميبيند سرعت براي او کافي نيست بلکه ﴿فاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ.

ایشان ادامه دادند: بعد از جريان مسابقت که حالا سابق شد، ﴿وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً﴾است، خدايا من به جايي رسيدم که اين توفيقات را دادي که نه راه کسي را ميبندم نه بيراهه ميروم، آن توفيق را بده که من امامت عدهاي را به عهده بگيرم که يک عده به من اقتدا بکنند. چه ميشود مگر؟ اينکه دنيا نيست؛ نه اينکه من اينها را به خودم دعوت بکنم، من اينها را به تو دعوت ميکنم، من طرزي زندگي ميکنم که وقتي مردم مرا ميبينند راه حق را ببينند. نگفت «و اجعل لنا من المتقين اماما» خدايا يک امام براي ما بفرست! آن ائمه(عليهم السلام) سر جايشان محفوظ هستند و «مما لا ريب فيه» است؛ اما اين امامت اجتماعي است که من امام ديگري بشوم، چرا ديگري امام من بشود؟!اینکه انسان از خدا بخواهد که خدايا طرزی مرا مودب بکن که در فلان شهر يا محلّه يا روستا يا منطقه وقتي راه ميروم همه به من اقتدا بکنند، اينکه چيز بدي نيست اينکه هوس نيست. اين نظير درجات بهشت است که انسان از خدا طلب ميکند.

ایشان اظهار داشتند: معلوم ميشود که راه، باز است. اين تندي نيست اين زيادهخواهي نيست؛ اين راه، باز است. اگر اين راه، باز نبود که قرآن وحي نازل نميکرد. وقتي اين راه، باز است، آدم آن راههاي ديگر را ببيند خيلي پستي است. اين شخص هم از آن جهت خوشحال نيست که مردم به او اقتدا ميکنند، از اين جهت خوشحال است که مردم اين محل، روستا يا شهر يا کشور به تقوا گرايش پيدا کردند؛ يعنی من طرزي زندگي کردم که مردم ميگويند تقوا چيز خوبي است، ادب چيز خوبي است، همه مؤدب شدند؛ اين مقام خوبي است. فرمود اين را بخواه؛ اما از آن طرف گفتند دنيا طوري است که اگر کسي به سراغ آن برود با سر فرو ميآيد! فرمود آن قدر شما را بالا ميبريم و بالا ميبريم بعد از همان جا پرت ميکنيم؛ بين اين دو تا خيلي فرق است.

ایشان بیان داشتند: بنابراين يک مرحله اين است که افراط و تفريط بد است، غلو و قلو هر دو بد است (هم غلوّ با غين هم قلوّ با قاف) تندروي بيجا، کندروي بيجا! آدم مواظب زبانش، قلمش، قدمش بايد باشد. دوم اينکه مقامخواهي يک کمال و يک چيز خوبي است؛   ﴿رَبِّ زِدْنِي عِلْماً را گفتند بخوانيد و بخواهيد. آنجا آدم هر چه عالمتر ميشود، متواضعتر ميشود و هر چه دقيقتر ميشود، رقيقتر ميشود؛ چنين راهي است. و در فرمايشات و بيانات نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) اين دو مورد يعنی يکي پرهيز از افراط و يکي پرهيز از تفريط  هست و قرآن کریم نیز خودش را عدل ممثل معرفی می کند،

 

 

 

 

 


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات