21 04 2021 280240 شناسه:
image

«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» جلسه نهم

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ،

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ، هر روز ساعت 14 عصر  از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد.

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» خداوند متعال که با تمام جلوههای رحمتش به سمت مؤمنان روی آورده است در ماه مبارک رمضان سفرهای گسترده و فراگیر گسترانیده و ما خدا را شاکریم که توفیق نشستن کنار این سفره و مائده الهی را داریم نهمین روز از ماه مبارک رمضان را با این دعاهای ارزشمند و خواستهها و آرزوهای زنده و پایندهای که در ساختار وجود انسانی و نحوه زیستن و چگونه زیستن او نقش مؤثری دارد پشت‌سر میگذرانیم همانطوری که در روزهای قبل و جلسات گذشته در باب چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی مطالبی گفته میشد و بر مبنای آنچه که از آموزههای اصیل وحیانی خودمان یعنی قرآن و عترت اما با فهم و درک عقلانیت شایسته در حقیقت به سمع و نظر شما میرسید نکته قابل توجهی را در جلسه قبل بیان داشتیم که پیرامون آن سخن بیشتر و توضیحات لازمی را عرض بکنیم خدای عالم به صورت صریح و روشن انسانها را به سه دسته تقسیم کرد و فرمود ﴿وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً﴾ این منطق و این مضمون در بیانات دیگر هم در قرآن آمده است و هر کدام از اینها یک ویژگیهایی و مختصاتی دارند دنیایی دارند برزخی دارند و قیامتی دارند که اینها در قرآن به ویژگیهای آنها و خصایص آنها تعرّض شده است و خدای عالم آنها را به صورت روشن بیان داشته است بر همین مبنا هم سخنی از مولایمان علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) رسیده است که فرمود «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَی سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْم»‏ وقتی خدای عالم انسانها را با این چهرههای باز و روشن دارد معرفی میکند در قرآن که ﴿کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً﴾ شما انسانها سه دستهاید سه طایفهاید سه جهات وجودی برای خود دارید همین مبنای سخن والای علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) است که حضرت انسانها را به این سه دسته تقسیم کرد دستهای از آنها را به عنوان عالم ربانی یاد کرد دسته دیگری از آنها را به عنوان متعلّم «عَلَی سَبِیلِ نَجَاةٍ» یاد فرمود و دسته سوم را از آنها به «هَمَجٌ رَعَاعٌ» یاد کرد ویژگیهای هر سه را هم بیان فرمود «عالم و عابد صوفی همه طفلان رهند مرد اگر هست بجز عالم ربانی نیست» آنها که پیشگامانند اهل سبقتاند اینها که در فرهنگ قرآن به عنوان مقربین یاد میشوند اینها که از جایگاه ویژه عند اللهی و مرزوق عند الله هستند اینها یک سبک دیگری و شیوه و روش دیگری در زندگی دارند که إنشاءالله در روزهای آتی پیرامون آنها هم سخن گفته میشود اما متعلمین «عَلَی سَبِیلِ نَجَاةٍ» چه کسانی هستند آنهایی که اهل تلاشاند اهل کوشش و مجاهدتاند اهل جهاد و اجتهادند تا خودشان را در مسیر رضایت الهی و خرسندی و خشنودی پروردگار عالم قرار بدهند و فرق و تفاوت بین «مُتَعَلِّمٌ عَلَی سَبِیلِ نَجَاةٍ» با انسانی که از او به عالم ربانی یاد میشود چیست یا فرق ﴿أَصْحابُ الْیَمین﴾ یا ﴿أَصْحابُ الْمَیْمَنَة﴾ با ﴿ْمُقَرَّبین﴾ در چیست به ویژگیهای هر کدام کدام است و باید نسبت به این خصایص ما با حوصله بیشتر و دقت بیشتر و وسعت نظر بنگریم تا خصایص اینها برای ما در جامعه روشن بشود این شاخصها الآن مخفی است گم است پنهان است و ما نمیتوانیم و یا نمیدانیم که بایستی چگونه از اینها پیروی کنیم و تبعیت کنیم اگر خدای عالم به صورت روشن و شفاف وضعیت انسانها را در این سه دسته بیان فرموده است ﴿أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ ٭ فی‏ سَمُومٍ وَ حَمیمٍ ٭ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ ٭ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ﴾ مسیر زندگی اینها را بیان فرمود جنبههای اثباتی اینها و جنبههای سلبی اینها را بیان کرد در جلسه گذشته به برخی از ویژگیها اشاره شد و ویژگیهای دیگری را هم در باب ﴿أَصْحابُ الشِّمالِ﴾ داریم که خدای عالم آنها را در قرآن بازگو کرده است این شاخصهایی است که ما باید تابلو بکنیم و جلوی چشمان خودمان قرار بدهیم و هر روز اینها را بنگریم و از این ویژگیها و خصایص اجتناب کنیم فاصله بگیریم و معاذالله خود را در صف اصحاب شمال نبینیم یکی از مسایلی که خدای عالم در باب اصحاب شمال یا اصحاب مشئمه یاد میکند این است که ﴿قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ٭ وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ ٭ وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ ٭ وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ اینها اوصاف سلبی بود که اصحاب شمال داشتند و خدای عالم این ویژگیها را بیان کرد آن کسی که اهل نماز نباشد و خود را در صف نمازگزاران و بلکه قائمان به صلات نداند این معاذالله در صف اصحاب مشئمه است هیچ کس را نباید ملامت کند در روز قیامت جز خودش را برای اینکه خدای عالم فرمود اصحاب مشئمه این ویژگیها را دارند در دنیا اینگونه زیست میکنند ﴿لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ﴾ ما با فقرا و ایتام و ضعاف جامعه و محرومین ارتباطی نداشتیم به آنها طعام نمیدادیم رسیدگی نمیکردیم به رغم امکاناتی که داشتیم ﴿وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ﴾ دقت کنید عبارتهای عبارتهای خیلی صریح و روشن و بیانگر شیوه و روش و چگونگی زیست اینهاست اینکه میگوید ﴿وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ﴾ و یا میفرماید که ﴿وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ﴾ این ﴿کنّا﴾ یعنی ما دأبمان این بود شیوه ما این بود که با دنیامداران و با مستغرقین در دریای دنیا با آنها رفت و آمد داشتیم با آنها در خوض و فرورفتگی در دنیا با هم همگام بودیم اهل اطعام و رسیدگی به فقرا و ضعاف جامعه نبودیم اهل توجه به محرومین نبودیم در عین حالی که قدرت داشتیم توانمند بودیم ثروت داشتیم اما نحوه زندگی ما به گونهای بود که توجه نمیکردیم این مسئله را خدای عالم در باب ویژگی اصحاب شمال دارد از این جهت برمیشمارد که انسانهایی که دأبشان دَیدنشان عادتشان فرهنگشان این است که اینگونه زیست میکنند ﴿وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ﴾ آنهایی که خوض کردند غرض شدند غوص کردند در دریای دنیا و مشتغلاند به جهات دنیایی به مال دنیا به مقام دنیا به اعتبارات دنیا چشم دوختند خیره خیره شدند دل سپردند جان سپردند و هر چه که داشتند در راه تحصیل این دنیا دادند این را ما با آنها روشمان و دِیدنمان و فرهنگمان بوده است امروزه از آنها به فرهنگ یاد میکنند فرهنگ کسانی که دنیامدار هستند گرایشی به دنیا دارند لذتها و دلخوشیها و خوشگذرانیهای دنیا را اصل و فرع و همه چیز میدانند اینها اصحاب مشئمهاند اینها اصحاب شمالاند یک وقت یک انسانی از این امکانات استفاده میکند طوبی له و حسن مآب کم نیست آیات الهی که دعوت کرده است مؤمنین را که از این روزی طیب استفاده کنند از رزق حلال استفاده بکنند و خودشان را محروم نکنند از رزق حلال از رزق پاکیزهای که خدای عالم برای آنها قرار داد به مرّات و کرّات خدای عالم در قرآن در باب اینکه این دنیا این امکانات برای بهرهمند شدن مؤمنان هم آفریده شده است اشاره فرموده است اما یک وقت است که انسان تمام فرهنگش را خُلف و خوی خود را آداب و عاداتش را رسم و رسومش را در جهت دنیاگرایی و گرایش و میل به دنیا قرار میدهد این تعبیر را ملاحظه بفرمایید ﴿وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ﴾ اینها عبارتهای بسیار ارزشمندی است شریف است ما نگوییم که چگونه پس ما بتوانیم از فرهنگ قرآن برای امروزمان استفاده بکنیم این ﴿وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ﴾ یعنی فرهنگ دنیامداری دنیاگرایی نه اینکه در دنیا باشند یک بیان بسیار شریف و لطیفی را مولایمان علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) در نهج البلاغه دارد و آن این است که برای دنیا یا در دنیا عدهای در دنیا هستند زیست میکنند از امکانات و منابع دنیای استفاده میکنند اما برای اینکه خود را بسازند حقیقت خودشان را در مسیر تعالی و فَرگشتگی و تکامل قرار بدهند اینها بسیار شریفاند اینها همین اتفاقاً کسانیاند که از آنها به عنوان اصحاب یمین یا اصحاب میمنه یاد میشود اما آن کسانی که در دنیا هستند اما برای دنیایند تمام آنچه که از امکانات و قدرت و مقام و ثروت و علم و اعتبار و نظایر آن برای آنها به عنوان نعمت فراهم شده است در مسیر کسب دنیا و تحصیل دنیا دارند ﴿وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا﴾ همینها کسانیاند که میگویند ﴿هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ﴾ کسانی هستند که میگویند این سلطنت این مقام این اعتبار این کرسی مجلس کرسی ریاست جمهوری کرسیهای مختلفی که وجود دارد به ما وفا نکرد ﴿هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ﴾ این سلطنت این مقام این جایگاه اجتماعی هیچ گونه برای من خیر و صلاح به همراه نیاورد بلکه به هلاکت و سقوط مرا کشاند همان کسی که در دنیا به اینها افتخار میکرد برای اینها برای تحصیل اینها تلاش میکرد اینها الآن دیگر دستشان کوتاه است میگویند ﴿هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ﴾ مال من وفادار نبود سلطنت و مقام و اعتبار اجتماعی من به من وفایی نداشته است بنابراین این ویژگیها را ما بایستی بشناسیم این فرهنگ زیست را برای اصحاب مشئمه و اصحاب شمال که خدای عالم در قرآن بازگو کرده است باید نصب العین ما باشد اینها را خدا نفرمود قرآن یک کتاب تاریخی و عصری نیست قرآن کتاب روز است در همه روزها و لحظات این قرآن دارد نورافشانی میکند امروزه یک اصطلاحی دارند میگویند که قرآن را به تعبیری بر خط بخوانیم نه یک قرآن به اصطلاح خاموش شده تاریخی قرآن یک کتاب برخط است به معنای اینکه هر لحظه بخوانید این قرآن تازه است و پیام جدیدی دارد این باور و این معرفت نسبت به قرآن ما را به این سرا و به این جایگاه رهنمون میشود که این سه دستهای که خدای عالم فرمود مال عصر پیغمبر نبود فقط عصر پیغمبر یا عصر امامان یا در صدر اسلام و امثال ذلک نیست هماکنون ﴿وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً﴾ هماکنون جامعه بشری به این سه دسته تقسیم میشوند یک دسته اصحاب شمالاند اصحاب مشئمهاند این ویژگیها را دارند خودشان به زبان خودشان میگویند ﴿قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ٭ وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ ٭ وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ ٭ وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ به لحاظ معرفتی و ایمان و باور منکر معاد بودیم منکر قیامت بودیم میگفتیم مگر انسان از دنیا رفت و خاک شد دوباره امکان سر برآوردن از خاک دارد آیا دوباره حیات مجدد برای این موجودی که به خاک مبدّل شده است هست انکار میکردیم تکذیب میکردیم و ﴿وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ هم تکذیب میکردیم رسالت را وحی را و هم ﴿لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظیمِ﴾ مبدأ را منتها را رسالت را اینها به لحاظ اعتقادی و باوری و به لحاظ رفتاری و اخلاقی هم به این صورت بودند بنابراین همانگونه که علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) ملهَم و متأثر از آیات الهی که فرمود ﴿وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً﴾ حضرت در نهج البلاغه میفرماید «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَی سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ»‏ برای هر کدام از اینها اوصافی را حضرت در همین بیانات ارزشمندشان بیان میکنند که ما راجع به عالم ربانی یک جلسهای باید صحبت بکنیم اما راجع به مسئله «هَمَجٌ رَعَاعٌ» که جلسه قبل سخن گفتیم بیان والای علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) این است که اینها نه به نور الهی دل میبندند نه به یک جای مطمئنی خودشان را قرار میدهند که نیفتند ساقط نشوند «لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْم» از نور خدا و نورانیت وحی استفاده نمیکنند و لااقل حالا که از عقلانیت و نور استفاده نمیکنند خودشان را به جایی ببندند و با یک ایمانی یک وثاقتی را یک طمأنینه فی الجملهای را برای خودشان فراهم بکنند اینجور نیستند اینها ساقط میشوند اینها از جایگاه رحم و لطف الهی میافتند و طبعاً اینها انسانهایی هستند که از آنها به اصحاب شمال یاد میشود اما ویژگیهای اصحاب یمین که نوع انسانها در این صف هستند إنشاءالله گردش معرفتی ما و ایمان و باور ما إنشاءالله به جنبههای برتر است اما نوع انسانها در این مسیر هستند در مسیر تلاش و کوشش و جهد و جهادند و البته گاهی اوقات به لغزش و اشتباه و نظایر آن دچار میشوند گاهی اوقات تیر غفلت آنها را از مسیر صراط مستقیم میاندازد یک تفاوت اصلی را اجازه بدهید بین این دسته که از آنها به عنوان اصحاب یمین یاد میکنند با دستهای که از آنها به عنوان مقربین یاد میکنند عرض بکنیم که چه فرقی است بین اصحاب یمین و مقربین اصحاب یمین ناظر به شئونات الهیاند افعال الهی را مینگرند یا از جهنم خدا در هراساند و نگراناند یا چشم به بهشت خدا دارند عبادت آنها اطاعت آنها رفتار آنها اخلاق آنها را این دو بُعد تأمین میکند «خَوْفاً مِنَ النَّارِ» «شَوْقاً إِلَی الْجَنَّةِ» یا عبادت عبید را دارند یا عبادت سوداگران و تجار را دارند اینکه علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) عبادت بندگان را به سه دسته تقسیم کرده است دو دستهاش برای انسانهایی که در صف اصحاب یمین هستند و اصحاب میمنه هستند میباشد عبادت این افراد یا برای این است که تهدید خدا در آنها اثر میکند و خشیت و خوف از مقام فعل حق که دوزخ است برزخ است و عذاب خداست و معاذالله تهدیدهای الهی است یا به جهت تطمیع است و شوق بهشت است و ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾ است و نظایر آن انسانهای مؤمن انسانهای اصحاب یمین آنهایی که از یمن و برکت برخوردارند توجهشان به سمت رب العالمینی یک توجه متوسط و میانه است آنها به ساحت الهی و جایگاهی که رضایت الهی باشد نمیرسند اینها در حد اوساط از جامعه هستند و به بهشت و جهنم مینگرند یا «خَوْفاً مِنَ النَّارِ» یا «شَوْقاً إِلَی الْجَنَّةِ» در قرآن راجع به ویژگیهای اصحاب میمنه توضیحاتی داده شده است اوصاف رفتاری آنها در کنار معرفتها و اعتقادات و باورهای آنها هست نکتهای که جا دارد تذکر بدهیم این است که ما متأسفانه امروز مسایل اعتقادات و بنیانهای اصیل و ایمان را دست کم گرفتیم اندیشهها را فرو کاستیم معرفتهای اصیل و برهانی و متقن و یقینی را نسبت به آنها بیاعتنا شدیم اینها را میگوییم آن بخش سخت است و به دنبال نیستیم به اینها اعتنایی نداریم روزمرِگی را و عموم فرهنگ عمومی را بدون استواری و بدون پایداری مبتنی بر برهان نسبت به آنها کممِهر هستیم کملطف هستیم تلاشی نمیکنیم تا اعتقادات را و عقاید را که بنیانهای اصلی و پایههای اساسی است و خدای عالم در قرآن این بخش را از همه بخشها مهمتر دانسته و راههای مستحکمی را برای تثبیت این موقعیت و فولادین کردن که از او به عنوان بنیان مرصوص یاد میشود ﴿کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ﴾ ما یک فرهنگ عمومی داریم که براساس این فرهنگ عمومی جامعه ایمانی خودمان را میسازیم فرهنگ جشنوارهها آمد و شدها ضیافتها و نظایر آن که امروز خیلی متأسفانه به این دامن میزنیم بدون اینکه ریشه و بنیانهای اصیل معرفتی را تلاش بکنیم که در جامعه قرار بدهیم وقتی این بنیانهای اصیل و رسمی وجود نداشته باشد این حرکتها این فرهنگهای عمومی اینگونه از مسایل ممکن است در یک تلاطمی در یک شرایطی از انسانها سلب بشود فرق انسان اصیل که پا در بنیانهای اعتقادی دارد با یک انسانی که از این فرهنگ اصیل برخوردار نیست فقط در سطح عمومی جامعه ایمانی زیست میکند خیلی متفاوت است آن سابقون هستند که نسبت به جریان عبودیت و بندگی خودشان نگاه دیگری دارند نه به بهشت از جایگاه سوداگرانه و تاجرانه مینگرند نه به جهنم از آن جهت که عبادت عبید را داشته باشند چه زیبا علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) توصیف میکند عبادت عبید بندگان بردگان کسانیاند که کارشان بر مبنای خوف است از مولایشان میترسند شلاق و تازیانه آنها را وادار میکند که اطاعت بکنند پیروی کنند تکلیف را برای خودشان میپسندند تا شلاق را تا تازیانه را نخورند یا از آن طرف میل به آب و علف دارند میل به زندگی مرفه دارند و از امکانات بهشت میخواهند استفاده کنند به هر حال هر دو مورد پذیرشاند هر دو قبول در امتحان الهیاند و هر دو را خدای عالم هر دو قشم را عبادتشان را قبول میکند اما آیا عبادت احرار آنهایی که به تعبیری جزء مقربین هستند اینها که ﴿وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ٭ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ﴾ هستند اینکه خدای عالم اینها را چه نازی میدهد چه جایگاهی برایشان قرار میدهد و از چه رفعتی آنها را برخوردار میدارد برای اینکه اینها آزاد هستند آزاد هستند که «فَتِلکَ عِبادَةُ الأحرَارِ» یعنی چه یعنی نه خوفی از جهنم دارند نه شوقی نسبت به بهشت دارند بلکه هر آنچه را که از جایگاه پروردگار عالم است به آنجا مینگرند از آن ساحت میخواهند خود را برده و بنده آن ساحت میدانند اینها عبد اللهاند اینها جایگاهی را قرار دارند که خدای عالم آنها را به ﴿فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی‏ ٭ وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی‏﴾ از آنها یاد میکند به هر حال راجع به سابقین و مقربین باید در یک جلسهای سخن بشود و گفته بشود این جلسه راجع به آن دسته دومی هستند که در سوره مبارکه بقره از آنها اینگونه یاد میشود که ﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ ٭ أُولئِکَ لَهُمْ نَصیبٌ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ سَریعُ الْحِسابِ﴾ اینها بهرهمند هستند اینها از منابع و امکانات دنیایی استفاده کردهاند اینها آن ﴿وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ﴾ را استفاده کردند البته نصیبشان را هم از دنیا فراموش نکردند ﴿وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا﴾ اینها فرهنگ قرآن است اینها منطق قرآن است ما با قرآن باید گفتگو بکنیم تا با منطق قرآن آشنا بشویم قرآن فقط کتاب خواندنی نیست همانگونه که نماز خواندنی نیست نماز برپا داشتنی است ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ هیچ جا نیامده که نماز بخوانید «اقرؤوا الصلاة» ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ ﴿أَقِیمُوا الْصَّلاَةَ﴾ این به پا دار قرآن را هم باید به پا داشت قرآن خواندن و ترتیل و تجوید و اینگونه از مسایل اینها در عین حالی که شریف است عزیز است هر انسی با قرآن هر حشری با قرآن نورانیت را به ارمغان خواهد آورد بجای خود اما اقامه قرآن باید داشت قرآن را باید با این فرهنگش اقامه کرد این صحبتی که خدای عالم میفرماید که عدهای از انسانها اینگونه هستند که اولاً خدا را میخوانند مبدأ خیر را و مبدأ حسنات را پروردگار عالم میدانند از او میطلبند و او را صدا میزنند ﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ ٭ أُولئِکَ لَهُمْ نَصیبٌ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ سَریعُ الْحِسابِ﴾ اینها به هر حال حسنات را نگاه میکنند خیرات را نگاه میکنند در دنیا و آخرت به آنچه که خدای عالم به عنوان خیر مقرر فرموده است اینها را در حقیقت توجه دارند چه زیباست این فرهنگ خیرجویی خیرطلبی نیکخواهی چقدر زیباست گاهی اوقات سؤال میکنند ﴿یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ﴾ سؤال میکنند که چه چیزی را انفاق کنند انفاق کردن میتواند انفاق علم باشد انفاق مال باشد انفاق اخلاق باشد ﴿قُلِ الْعَفْوَ﴾ انسانها میتوانند به جایگاهی برسند که عفو را حسن خلق را کرامت نفس را عزت را مناعت طبع را چقدر این اوصاف شریفاند چقدر این ملکات عزیزند در پیشگاه پروردگار عالم اینها خلق عظیمیاند که انسان را در حقیقت در مرحله نفسانی و فضایل نفسانی میسازد از این نقطه نظر خدای عالم ویژگیهای اصحاب میمنه را و اصحاب یمین را باز میکند و بیان میکند سرّ اینکه اصحاب یمین به این نام یعنی به نام یمین نامیده شدهاند در کتب تفسیری آمده است اولاً در فرهنگ زمانه و روزگار نزول قرآن عربها خیر را در بخش راست میدیدند و شر را در دست چپ همان ذائقه عرب را خدای عالم در این گفتگوها و محاورات قرآنی حفظ کرد و در عین حال با آن اصل و اساس یمن و برکت هم همراه کرد دست راست اصحاب یمین کسانیاند که با یمن و با برکت همراه هستند یمن و برکت عبارت است از آن چیزی که برای انسان خیر و سعادت را به ارمغان میآورد کوثر است ماندگار است و انسان میتواند هر لحظهای از آنها بهرهمند بشود در مقابل اموری که از آنها به شر یاد میشود خدای عالم وقتی از اینها بخواهد در قیامت یاد کند میگوید اصحاب میمنه کسانیاند یا اصحاب یمین کسانیاند که خدای عالم نامه اعمالشان را به دست راستشان میدهد این را یک مقداری با هم صحبت کنیم ببینیم که آیا مراد چیست آیا همان تعارفاتی که شناختی که ما در نشئه طبیعت نسبت به دست چپ و راست داریم آیا آنجا اینجوری است آیا انسان مؤمن در روز قیامت دست چپ هم دارد یا «کِلْتَا یَدَیْهِ یَمِین» آن انسانی که همواره نیت خیر داشت در همه صحنهها سعی میکرد که با خوبی و خیر و صلح و دوستی و مهربانی و مودت رفتار بکند آیا این انسان اصلاً دست چپ هم دارد یا این دست چپ و راست برای این است که ذائقه فکر ما و فکر توده انسانها تأمین بشود و الا برای انسانی که اصحاب میمنه هستند اصحاب یمین هستند اصحاب یمین نه یعنی دست راستیها آنهایی که همصحبت با یمن و برکتاند همگام با خیراتاند و همراهاند توأم با خیرند با خیر عجیناند با خیر رفیقاند جانشان و روحشان با خیر آغشته است مثل اینکه میگویند اصحاب علم اصحاب علم یعنی چه نه یعنی کسی که علم این طرف است او هم طرف دیگر است آن که همصحبت است قرین است توأم با علم است علم در جانش خانه کرده لانه کرده مستقر شده و هیچ کاری انسان انجام نمیدهد مگر از جایگاه علم و آگاهی و معرفت به اینها میگویند اصحاب علم ارباب معرفت این اصحاب و ارباب یعنی اینها توأمان هستند با هم هستند آنهایی که به تعبیر روایات ما حلیفاند حلیف یعنی همپیمان در باب مولایمان علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) یا در باب آقا امام کاظم(علیهم افضل صلوات المصلین) این واژه حلیف بکار برده شده است «حَلِیفِ السَّجْدَةِ الطَّوِیلَة» حلیف یعنی همپیماناند همقسماند با هم میثاق دارند چه تعابیر زیبا و ارزشمندی است همانطوری که عدهای حلیف دنیایند همپیمان با دنیایند اصحاب دنیایند این اصحاب دنیا یعنی تمام وجودشان اخلاقشان مرامشان روحیاتشان با این قضیه آمیخته شده است اگر حرفی میزنند اگر در مجلسی حضور پیدا میکنند اگر دستی به قلم میبرند اگر دستی به درَم میبرند همه و همه در جهت آن است که در دنیاگرایی آنها تأمین باشد این اصحاب و همصحبتی یک واژه بسیار رسا و کاملی است که خدای عالم اینها را به عنوان اصحاب میمنه اصحاب مشئمه اصحاب یمین اصحاب شمال نه اینکه اصحاب شمال فکر کنیم دست چپاند یا اصحاب یمین دست راستاند نه اینها همصحبتاند حلیفاند همپیماناند از مسایل بسیار مهمی که ما از جایگاه فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه و حرکت جوهری و نظایر آن استفاده میکنیم همین همپیمان بودن و حلیف بودن است اصلاً یعنی چه این فرهنگ در جاهای دیگر پیدا نمیشود این حکمت الهی و اسلامی ماست که همپیمان بودن را میتواند معنا بکند حلیف اصحاب وثیق توأم بودن نفس انسانی و روح انسانی در حال شدن است و در حال صیرورت است این نفس یا به سمت بدی و شمال و زشتی و شرور میل پیدا میکند این میل به شرور او را شر میکند این نفس میشود شر یا در مقابل نسبت به خوبیها و زیباییها و کمال این نفس حرکت میکند میل پیدا میکند با خیر متحد میشود میشود اصحاب میمنه اصحاب یمین و نظایر آن این را حکمت برای ما ترسیم میکند از واژههای بسیار متعالی در فرهنگ قرآنی مسئله صیرورت است ﴿إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ﴾ گاهی اوقات تعابیر متوسط و گاهی اوقات تعابیر بلند دارد ﴿إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ﴾ ﴿وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ این انقلاب وجودی این تحول وجودی باعث میشود که انسان خود خیر بشود خود برکت بشود همانطوری که در باب بهشت میفرمایند که عدهای هستند که اصحاب نعمتهای الهیاند ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾ اینها هستند اما عدهای هستند که به تعبیر قرآن ﴿فَرَوْحٌ وَ رَیْحَانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ نه اینکه وارد بهشت میشوند نه اینکه نعمتهای بهشت در حقیقت برای آنهاست نه آن که با رضوان خدا ساخت و تمام همّتش این بود که رضایت خدا را بگیرد فراتر از بهشت میاندیشید او بهشتی هست به معنای اینکه منشأ بهشت است ﴿فَرَوْحٌ وَ رَیْحَانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ همانطوری که در باب عالمان و فرزانگان و ایمانمداران خدای عالم میفرماید که عدهای ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ و عدهای هم خود درجهاند خود صاحب مرتبهاند آن کسی که به آن جایگاه میاندیشد و قرب به حق را پیدا میکند یکی از شیرینترین عزیزترین و والاترین واژههایی که در فرهنگ دینی ما خصوصاً فرهنگ قرآنی ما وجود دارد واژه تقرب است «قرب الی الله» است چقدر این واژه عزیز و شیرین است این تقرب به ساحت الهی که در متن و مخ و مغزای همه عبادات ما جا کرده و اصلاً بدون آنها هیچ رفعتی برای انسان نیست نماز میخوانم «قربة الی الله» روزه میگیرم «قربة الی الله» حج و جهاد میروم «قربة الی الله» انفاق مالی دارم خمس و زکات میدهم «قربة الی الله» اصلاً این مسایل ظاهری عبادت بدنه عبادت ملاک نیست نماز بدن عبادت است روزه بدن عبادت است حج و جهاد بدن عبادت است روح عبادت تقربی «الی الله» است این قرب بسیار شریف است خدای عالم این قرب را میخواهد چه بسا این بدن ضعیف باشد آدم نتواند یک «بسم الله الرحمن الرحیم» خوبی را ادا بکند اما اگر به قصد تقرب به ساحت الهی و قرب به حق از انسان صادر بشود گواراست شیرین است و انسان را میتواند به آن درجات برساند به هر حال بخش دیگری از جامعه که از آنها به عنوان اصحاب میمنه یا اصحاب یمین یاد میشود ویژگیهایی دارند مختصاتی دارند خصایصی دارند که اینها را هم در سوره مبارکه «إذا وقع» و هم در سایر سورهها بیان داشتند بخشی از آنها بیان شده است و بخشی دیگر را هم در جلسات دیگر بیان خواهیم کرد اما آن که باید بیشتر راجع به آن فکر کنیم آن تفاوت اصلی بین اصحاب یمین است با مقربین اصحاب شمال هدفشان انگیزهشان مقصد و مقصودشان دنیاست و جلوههای دنیایی را مقام و مال و اعتبار و امکانات و نظایر آن را میطلبند و میگویند که ما از این حیات دنیا فقط همین لذتها را میخواهیم ﴿وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ﴾ اینها کسانیاند که مال را و مقام را مقصد و مقصود خود میدانند اینها یک دستهاند دسته دیگری هستند که نه خدا را مقصد و مقصود دارند اما به حسنات الهی میاندیشند به خیرات خدا میاندیشند خدا را در جلوههایش و افعال و آثارش میجویند از سخط و غضبش در اماناند «خَوْفاً مِنَ النَّارِ» و به بهشتش و رضایتش دلخوشاند «شَوْقاً إِلَی الْجَنَّةِ» اما دسته سوم که سابقیناند مقربیناند و به تعبیر ملکوتی مولایمان علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) عالم ربانیاند اینها کسانیاند که به خدا مینگرند «عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند مرد اگر هست به جز عالم ربانی نیست» این عالم ربانی همه این مراحل پایینی را در نوردیده است بجای دیگری رسیده است آن اولی غرّه به دنیا شده است «غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند زانکه بلندی دهد تا بتواند فکند» اگر انسانی در دنیا بلند شد مقامی گرفت جایگاهی گرفت غرّه شد بله ممکن است انسانی به یک جایگاه برسد اما رسید به جایی اما غرّه شد مغرور شد دیگر مردم را ندید دیگر جایگاه اجتماعی خودش را فراموش کرد دیگر سابقه خودش را فراموش کرد این صندلی و کرسی چشم او را به گونهای پر کرده است که خواستهها و رضایت مردم اصلاً برای او نبوده است این انسان مغرور میافتد «غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند زانکه بلندی دهد تا بتواند فکند» اینها یک دستهاند از آن طرف هم «عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند مرد اگر هست به جز عالم ربانی نیست» اینها مسیرهایی است که برای ما تعیین کردند از جایگاه عقلانیت وحیانی ما این را مییابیم حضور همه دوستان برادران خواهران برادران ایمانی خواهران ایمانی مجدداً سلام و ارادت داریم از خدای عالم برای یکایک عزیزان و مؤمنان و قائمان در شب و صائمان روز آرزوی سعادت و سبقت در امر ایمان و خیر را داریم

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات