اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
چند تا روايت نوراني درباره ماه مبارک رمضان به عرض شما ميرسد.
شروع سال عبادي اولياي الهي با آغاز ماه رمضان
مرحوم سيد بن طاووس در کتاب شريف اقبال، در جريان ماه مبارک رمضان چند تا روايت نقل کردند؛ گاهي در دعا يا در روايت از ماه مبارک رمضان به عنوان «رَأسُ السَّنَة» يا به عنوان «غُرَّةُ الشُّهُور»[1] ناميده شده است لذا کساني که در مسائل اخلاقي کار ميکنند، سال عباديشان را از ماه مبارک رمضان شروع ميکنند. به هر حال هر کسي يک سالي براي خودش دارد، تجّار برابر آن تجارتها و درآمدهايي که دارند، اگر درآمدشان مثلاً کشاورزي باشد پاييز را اول سال خود قرار ميدهند و اگر درآمدهاي صناعت و امثالهم باشد، واردات و صادران باشد، آن وقتي که واردات شروع ميشود ميشمارند و سال ماليشان شروع ميشود؛ اما آنهايي که در مسائل اخلاقي تلاش و کوشش ميکنند، در مسئله تهذيب نفس و حساب و بررسي عقايد و اخلاق و اعمال، اينها سال را از ماه مبارک رمضان شروع ميکنند که از ماه مبارک رمضان سال قبل تا ماه مبارک رمضان سال بعد به کجا رسيدهاند و ماه شعبان را آخر سال ميدانند؛ لذا در شعبان خيلي تلاش و کوشش ميکنند که بدهيهايشان را بدهند؛ يعني بدهيهاي اخلاقيشان؛ نمازهاي قضاشده، روزههاي قضاشده، ديون اخلاقي که به عهده دارند، اينها همه را تسويه کنند، تا نه «حق الله» در ذمّه آنها باشد، نه «حق الناس». برابر اين روايات، يک؛ برابر ادعيه، دو؛ از ماه مبارک رمضان به عنوان «غُرَّةُ الشُّهُور» يا به عنوان «رَأسُ السَّنَة» ياد ميکنند.
نكويي ماه رمضان دال بر نكويي سال عبادي انسان
چند تا روايت از وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) هست که مرحوم ابن طاووس(رضوان الله عليه) اينها را در آغاز برنامههاي ماه مبارک رمضان ذکر ميکند که ميفرمايد «فَمِمَّا رَوَيْنَاهُ»؛ «رَوَيْنَا»؛ يعني «رووا لنا»، يک وقت است که خودشان روايت ميکنند ميگويند «روينا» ما روايت کرديم، يک وقتي شخص معيني روايت ميکند ميگويند «رووا» فلان کس، يک وقت است که ميخواهند بگويند نقل شده ميگويند «رُوِي»؛ اما اينجا ميگويند «رَوَيْنَا»؛ يعني «رووا لنا»، براي ما روايت کردند. «فَمِمَّا رَوَيْنَاهُ فِي ذَلِكَ بِعِدَّةِ أَسَانِيدَ» با چند سند «إِلَي مَوْلَانَا الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا سَلِمَ شَهْرُ رَمَضَانَ سَلِمَتِ السَّنَةُ وَ قَالَ رَأْسُ السَّنَةِ شَهْرُ رَمَضَان»؛[2] ما يک تعبير عرفي داريم که تعبير خوبي هم هست، ميگوييم: «سالي که نکوست از بهارش پيداست». وقتي بهار باران فراواني بيايد، معلوم ميشود آن سال وضع کشاورزي خوب است، يک تعبير خوبي است «سالي که نکوست از بهارش پيداست». وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) ميفرمايد: سال کسي نيکوست که ماه مبارک رمضان او نيکو باشد، فرمود: «إِذَا سَلِمَ شَهْرُ رَمَضَانَ سَلِمَتِ السَّنَة»؛ سالي که اوّلش ماه مبارک رمضان است اگر ماه مبارک رمضان سالم باشد، آن سال هم سال بابرکتي است: «إِذَا سَلِمَ شَهْرُ رَمَضَانَ سَلِمَتِ السَّنَة»؛ يعني سالي که نکوست از بهارش پيداست. اگر ماه مبارک رمضان کسي خوب بود، خدا را شاکر باشد که آن سال موفق است، اگر ماه مبارک رمضان كسي ـ خداي ناکرده ـ خوب نبود، او بايد نگران يازده ماه بعد باشد. چون «سالي که نکوست از بهارش پيداست». اگر اول سال؛ يعني ماه مبارک رمضان انسان صحيحاً و سالماً و معتقداً و متخلّقاً وارد شد، آن يازده ماه هم تأمين است. بنابراين ماه مبارک رمضان را انسان بايد به خوبي ادراک کند. اين مطلب اول.
اِخبار پيامبر از نكويي ما، رمضان در خطبهٴ شعبانيه
ما حالا چگونه ادراک بکنيم؟ از کجا بفهميم که اين اول سال ما خوب است يا نه؟ آن خطبه مبارک پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) که ماه مبارک رمضان را وصف ميکند، از آن معلوم ميشود که اين سال نکوست؛ حالا اگر يک امامي، يک پيغمبري بفرمايد به اينکه بهار امسال با برکت است، چون با تگرگ هست، با باران است، با فراواني آب هست، وقتي چنين چيزي به ما بگويد معلوم ميشود که آن سال، سال خوبي است. وقتي پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد که: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّه»؛ْ با برکت و رحمت و عنايت؛ يعني سالي که نکوست از بهارش پيداست؛ منتها حالا يک کسي خودش بايد کشاورزي بکند. تمام توفيقات و وسائل خير و رحمت و برکت را ذات اقدس الهي داده است، سالي که نکوست از بهارش پيداست، بهارش ماه مبارک رمضان است که فرمود: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَة»؛[3] پس اين سال، سالي نکوست، ديگر ما هيچ ترديدي نداريم که سالي که در پيش داريم سال رحمت و برکت است. چکار بکنيم؟
مرحوم ابن طاووس با اسناد متعدّدي از وجود مبارک سيد الشهداء(سلام الله عليه)، از وجود مبارک اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) نقل ميکند که وجود مبارک پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) روزي خطبه خواند، ـ حالا در بعضي از نقلها دارد كه آخرين جمعه شعبان و در بعضي از نقلها دارد که آخر شعبان بود ـ فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَة»، پس سالي که نکوست از بهارش پيداست. حالا اگر يک کشاورزي نتواند از اين بهار بهره ببرد ديگر خودش مسئول است! سال، سال نکويي است.
آزادي از هوا و هوس بهترين بهره انسان از ماه رمضان
بهترين بهرهاي که ما در ماه مبارک رمضان ميبريم چيست؟ فضايل فراواني ذکر کردند، يکي از آنها اين است که آزادي از بهترين نعمتهاست، آزادي که انسان از قيد هوس و بردگي هوا و سلطنت شيطان بيرون بيايد، اين يک نعمت خوبي است. در همان خطبه شعبانيه فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ وَ ظُهُورُكُمْ ثَقِيلَةٌ مِنْ أَوْزَارِكُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِكُم»؛[4] فرمود شما در رهن هستيد سعي کنيد فکّ رهن کنيد.
بيان ذلک اين است که هر انسان مديوني بايد رهن بدهد، اگر کسي بدهکار بود رهن ميدهد. در امور مالي وقتي به ديگران بدهکار بود، حالا يا سند خانهاش يا فرش خانه خود را رهن ميدهد؛ حالا اگر کسي «حق الله» به عهده داشت، او که نميتواند بگويند فرش را در گرو ميگذارم، يا خانهات در گرو است! بلكه خود شخص را گرو ميگيرند، اگر کسي «حق الله» بر عهده داشت، بدهکار بود، مديون بود، خودش را گرو ميگيرند؛ وقتي گرو گرفتند ديگر آزاد نيست.
نشانهٴ مرهون بودنِ جان انسان
اين که ميبينيد بعضيها ميگويند من نميتوانم زبانم را کنترل کنم يا چشمم را کنترل کنم اين بيچاره راست ميگويد، چون در گرو اعمال خود است، ميگويد هر چه ميخواهم زبانم را کنترل کنم نميتوانم! نميتوانم؛ يعني در حد ضرورت، امتناع نيست؛ يعني سخت است براي او. سرّش اين است که آزاد نيست، اگر آزاد بشود که زبانش را کنترل ميکند، چشمش را کنترل ميکند؛ يا كسي ميگويد هر چه ميخواهم براي نماز شب پا بشوم نميتوام، او راست ميگويد، چون در گرو است وقتي که در گرو باشد ديگر به ميل خودش نميتواند کار بکند. چه وقت انسان در گرو است؟ مادامي که «حق الله» را نداد، وقتي «حق الله» نداد، مديون بود، هر مديوني بايد گرو بدهد. گرو هم در مسائل اعتقادي و اخلاقي خود شخص است، نه مال او و فرش او!
ضرورت استفاده از ماه شعبان در آزادسازي جان
حضرت در آن خطبه شعبانيه فرمود: «إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ»؛ رهن اعمال شماست. «فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ»؛ فکّ رهن کنيد، شما دَين خود را بدهيد آزاد ميشويد، وقتي که طلب طلبکار را انسان داد آزاد ميشود. فرمود: «فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ»؛ آن وقت آزاد هستند. اينکه ميبينيد در بيانات حافظ هست که:
ماه شعبان منه از دست قدح کاين خورشيد از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد[5]
براي همين است. تلاش و کوشش آنها اين است که ماه شعبان خودشان را دريابند، ميگويند ماه مبارک رمضان ماه کار است، چيزي در ماه مبارک رمضان به آدم نميدهند، ماه شعبان آخر سال است، ممکن است جاي بخشش باشد. در ماه مبارک رمضان، يک ماه شبانهروز بايد تلاش و کوشش بکنيم، ماه راه است نه ماه نتيجه، تا برسيم به شب عيد فطر يا روز عيد فطر، آن شب به اندازه «ليلة القدر» برکت و ثواب دارد، شب عيد فطر و روز عيد فطر هم به منزله شب روز قدر است، عظمت شب عيد فطر را و عظمت روز عيد فطر را خيلي از ما نميدانيم! شب عيد فطر به عنوان «ليلة الجوائز» است، روز عيد فطر هم «يوم الجوائز» است، اينکه ميگويند:
روز عيد است و من امروز در آن تدبيرم که دهم حاصل سي روزه و ساغر گيرم[6]
همين است، انسان بايد جايزه بگيرد، اين است که اين اعمالش را تقديم ميکند و جايزه ميگيرد.
بنابراين ماه مبارک رمضان ماه وصال نيست، ماه کار است، ماه راه است؛ اين آقايان که اهل اين مسائل هستند ميگويند «ماه شعبان منه از دست قدح»، اگر ماه شعبان به وصال نرسيدي، در ماه مبارک رمضان به وصال نميرسي، مگر در «ليلة الجوائز»،
ماه شعبان منه از دست قدح کاين خورشيد از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد
اين خورشيد وصال غائب ميشود تا شب عيد فطر. اين است که ماه شعبان را آخر سال ميدانند و کسي که آخر سال مالی او باشد، تمام تلاش و کوشش او اين است که سود و زيانش را مشخص بکند.
توصيه رسول خدا(ص) به طلب بخشش در باقيمانده از ماه شعبان
بنابراين ما الآن دو تا کار بايد بکنيم هم به خودمان هم به ساير دوستان: يکي کلاً حواسمان را جمع بکنيم با استغفارمان، بعد هم با اين همه رحمت که آمد، حالا با نشاط برويم به سراغ کار، چون يک کشاورز وقتي که باران فراوان آمده باشد، با اشتياق ميرود به سراغ کشاورزي. فرمود: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّه»؛ به رحمت و برکت و عنايت و لطف و اينها. اگر کسي واقعاً قصد کار دارد، تمام وسايل فراهم است. «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَة»؛[7] از اين بهتر و رقيقتر!؟ اگر کسي در راه باشد، براي اين دمِ او و نَفَس او حساب باز ميکنند.
تناسب عبادي ماه محرّم با ماه رمضان
يک وقت است که کسي سيد الشهداء(سلام الله عليه) را به عنوان امام ـ معاذالله ـ نميشناسد، به عنوان اينکه مظلوم بود يک آهي برايش ميکشد، آن يک حساب است؛ اما يک وقت شيعه حضرت است، ميداند امام مظلومانه شهيد شد؛ ولي او را همتاي ماه مبارک رمضان قرار دادند. حضرت در همين خطبه شعبانيه چه فرمود؟ فرمود: «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَة»؛ در جريان سيد الشهداء هم فرمودند به اينکه «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيح»؛[8] شيعه اگر در جريان کربلا يك آهي بكشد، اين مثل «سبحان الله» است، ببينيد که بين ماه مبارک رمضان و محرّم چه تناسبي هست؟! اين ولايت و آن نزول قرآن چه تناسبي هست؟ خيلي تناسب هست؛ اينجا فرمود «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ»، چون صائم هستيد، «الصَّوْمُ لِي»[9] اگر نَفَس صائم عبادت است، نفس کسي که غمگين شده براي سيد الشهداء عبادت است، «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَة»؛ پس معلوم ميشود ذات اقدس الهي با اين برکات ما را دارد اداره ميکند. امسال خودمان ديديم که باران فراوان آمد، ما با اشتياق وارد کشاروزي ميشويم، اينجا فرمود: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّه بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ» آدم با اشتياق وارد ماه مبارک رمضان ميشود. آنچه که بيرون از جان ما هست، براي ما نيست، خلاصه حرف! براي اينکه همه ما را رها ميکنند و ما هم همه را رها ميکنيم. اگر تنها چيزي که براي ما هست همين جان است، اين هم اگر ـ خداي ناکرده ـ در رهن ديگري باشد، آن وقت چيزي در اختيار ما نميماند، پس ماه مبارک رمضان ماه آزادي است؛ البته در هر فرصتي از فرصتهاي سال انسان بتواند استغفار بکند، فکّ رهن ميشود، اينجا فرمود: «إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ».
بيان نياز همراه با ناز در دعاي افتتاح و مناجات شعبانيه
مطلب ديگر اين است که از وجود مبارک امام زمان(ارواحنا فداه) اين دعاي افتتاح رسيده است «اللَّهُمَّ إِنِّي أَفْتَتِحُ الثَّنَاءَ بِحَمْدِك»؛[10] در اين دعاي افتتاح مطالب فراواني را حضرت فرمودند که يکي از آنها اين است که «مُدِلًّا عَلَيْك»؛ خدايا! درست است که نياز من ضروري است، حاجت من ضروري است، من سر تا پا نياز هستم؛ اما با بيان وليّ تو من اجازه پيدا کردم که با تو ناز کنم! خدا هم راه نياز را به ما نشان داد، هم راه ناز را. اين «مُدِلّ» «ادلال» از دَلال است نه دلالت؛ «مُدِلاً» ميخواهم دَلال کنم، غنج کنم، ناز کنم براي تو! اين را غير از امام(عليه السلام) کسي ديگري ميتوانست چنين حرفي بزند؟ «مُدِلًّا عَلَيْك» خدايا من ميخواهم ناز کنم! حالا چگونه ناز بکنيم؟ در بعضي از فرازها هست، در اين مناجات شعبانيه کاملاً اين مسئله ناز مطرح است. آن فرازهاي بلند که «هَبْ لِي کَمَالَ الإنْقِطَاع» آن بخش ديگري است؛ اما اين بخشهايي که مربوط به ناز بنده در پيشگاه ذات اقدس الهي هست اين است که «إِلَهِي فَلَكَ الْحَمْدُ أَبَداً أَبَداً دَائِماً سَرْمَداً يَزِيدُ وَ لَا يَبِيدُ كَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی» اين اولين حرف من است، من عقيدهام اين است، اگر بخواهم ناز بکنم عظمت شما را حفظ ميکنم، حالا ناز من از اينجا شروع ميشود: «إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِك»،[11] خدايا اگر تو مؤاخذه بکني و بگويي چرا گناه کردي؟ من هم مؤاخذه ميکنم و ميگويم تو چرا نبخشيدي! اين يعني چه؟ اين راه ناز است! خدايا اگر تو مرا با گناهان من بگيري، من با مغفرتت مؤاخذه ميکنم و اگر تو به جُرم من مرا مؤاخذه بکني من به عفو تو؛ ميگويم تو که بزرگتر بودي چرا عفو نکردي! اينگونه دعاها را در ماه مبارک رمضان به ما اجازه دادند. اين دعاي افتتاح که از وجود مبارک حضرت حجت(سلام الله عليه) است، در دعاي افتتاح به خدا عرض ميکنيم، خدايا «مُدِلاً عَلَيْکَ» من با راهنمايي وليّ تو ميخواهم ناز بکنم! دَلال داشته باشم! اين دَلالها در دعاها ظهور ميکند، اين دعاي ماه شعبان در عين حال که مظهر نياز است مظهر ناز هم هست، چون دارد که اگر تو مرا به جُرم من مؤاخذه بکني، من تو را به عفو مؤاخذه ميکنم! اگر بگويي تو چرا جُرم داشتي؟ ميگويم تو چرا عفو نداشتي؟ اگر مؤاخذه بکني که چرا گناه کردي؟ من مؤاخذه ميکنم که چرا نبخشيدي؟ ما با چنين خدايي روبرو هستيم!
شكستگي دل، راه ميزباني خدا در رمضان و ناز كردن براي او
و چون در ماه مبارک رمضان روزهدارها جزء «ضيوف الرحمن» هستند، مهمانان الهياند، حاجيان و معتمران هم جزء «ضيوف الرحمن» هستند، آن سرزمين سرزمين ضيافت است، ماه مبارک رمضان هم ماه ضيافت است، اين دَلال و غنج متقابل همين است، ما مهمان ذات اقدس الهي هستيم؛ يعني خدا دعوت ميکند، ما ميرويم؛ اما آيا ميتوانيم ميزبان او باشيم، او را دعوت بکنيم او هم بيايد؟ بله، فرمود من در ماه مبارک رمضان ميزبان شما هستم، در سرزمين وحي ميزبان شما هستم، شما که حاجي يا معتمر هستيد جزء «ضيوف الرحمن» هستيد، شما که جزء صائمين هستيد، جزء «ضيوف الرحمن» هستيد، از من هم اگر دعوت بكنيد ميآيم! اين كه در حديث قدسي دارد «أَنَا عِنْدَ الْمُنْکَسِرَ قُلُوبُهُم»[12] اين است، فرمود شما يک دل شکسته پيدا کن، اين دل شکسته مرا دعوت ميکند، من هم به همان جا ميروم. پس ماه رمضان ميتواند يک مهماني و ميزباني متقابل باشد؛ البته همه اينها در فصل سوم است، آن دو تا فصل که فصل منطقه ممنوعه است؛ يعني ذات واجب تعالي که احدي به آن دسرسي ندارد، صفات ذاتي که عين ذات است کسي دسترسي به آن ندارد، فقط مفهوماتش در ذهن ما هست، آن دو تا منطقه ما دسترسي نداريم؛ ولي با ظهور او، با فعل او، با فيض او، با تجلّي او طبق بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) در نهج البلاغه که فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِه»[13] تجلّيات او، با ظهورات او، با اقوال او، با افعال او مأنوس هستيم. بنابراين ما از هر نظر ميتوانيم از راه دَلال غنج وارد بشويم، چه اينکه در دعاي افتتاح آمده و مصاديق آن هم در مناجات شعبانيه هست؛ هم از راه تقابل ميزباني و مهماني، هم به خانه او برويم و هم در ماه مبارک رمضان، در حج و عمره، به خانه خودمان دعوتش بکنيم «أَنَا عِنْدَ الْمُنْکَسِرَ قُلُوبُهُم» و اين جمع را شايد؛ ماه مبارک رمضان ماه جمع است، سرزمين وحي سرزمين جمع است، اينها مانعة الخلو هستند كه اجتماع را شايد؛ يعني انسان در عين حال که در حج و عمره مهمان خداست ميتواند ميزبان او هم باشد، با دل شکسته مسائل حج و عمره را انجام بدهد، با قلب شکسته روزه بگيرد، اين مهمان وقتي با قلب شکسته روزه گرفت، ميزبان خدا هم ميشود، چون «أَنَا عِنْدَ الْمُنْکَسِرَ قُلُوبُهُم» هم مهمان خداست، چون صائم است، نَفَسها ميشود تسبيح، يک چنين ماهي است!
ناديده شدن كل عالَم در صورت مهماني خدا در قلب انسان
آن وقت کل عالَم براي آدم مثل اين چوب کبريتهاي دور ريخته است؛ الآن يک کسي يک سيگار بخواهد بکشد، يک کبريتي بزند و اين چوبِ کبريتِ سوخته را بياندازد اين چوب كبريت سوخته براي کسي قابل ارزش نيست، خيلي از برزگان تصريحاتشان اين است که کل دنيا همين است. اگر انسان آزاد باشد، لذت آزادگي از همه اينها بالاتر است، مشخص است، ديگر به اين فکر نيست که چه دارد و چه ندارد! يک مقداري که زندگي آبرومندانه داشته باشد، خدا او را تأمين ميکند. به اين فکر نيست که من چه تهيه کنم، چه تهيه کنم که بگذارم و بروم؟! بنابراين چنين ماهي در پيش داريم.
توصيه به انتقال علمي و عملي معارف الهي توسط مبلّغين
اگر عناصر اصلي جامعه طيب و پاک باشد، آن کشور محفوظ است، ولو چند نفر آلوده باشند، آن نظام محفوظ است ولو چند نفر آلوده باشند، آن دين در آن سرزمين محفوظ است ولو چند نفر آلوده باشند، براي اينکه عناصر اصلي جامعه با اين دستورات حاصل است. ما اگر باور کرديم «سالي که نکوست از بهارش پيداست» اين سال نکوست!
در بعضي از روايات دارد که اول سنه محرّم است، در بعضي روايات دارد که اول سنه ماه مبارک رمضان است؛ لذا اکثر علماي ما اول سال را ماه مبارک رمضان ميدانند، آن يک حسابي است با نجوم و هيأت شايد سازگارتر باشد و اين با عبادت سازگارتر است. اگر کسي اول سال را ماه مبارک رمضان قرار بدهد، آخر سال او ميشود ماه شعبان. آن وقت هم در ماه شعبان «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِيمَا مَضَي مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْه»، را زياد تکرار بکند، هم در ماه مبارک رمضان که اول سال است با اطمينان و خوشحالي وارد ميشود، چون او تأمين کرده است، روزي ما به عهده ماست، يا به عهده اوست؟ خدا بزرگان ما را غريق رحمت کند، مرحوم فيض(رضوان الله عليه) فرمود: به اينکه خداي سبحان يک چيزي را به عهده خودش گرفته يک چيزي را هم به عهده ما قرار داده است؛ آن چيزي را که به عهده ما هست عمل ما ميباشد براي سعادت، آنچه که به عهده خودش است تأمين ماست حالا، ما ميآئيم آنچه را که به عهده خداست، به عهده خودمان قرار ميدهيم که خودمان بايد روزيمان را تأمين کنيم! آنچه که به عهده ماست که تأمين سعادت است، ميخواهيم رايگان از خدا بخواهيم؛ فرمود تقسيم اين جور نيست، به ما گفتند تو کار خود را بکن من روزي تو را تأمين ميکنم.
اميدواريم که ذات اقدس الهي به برکت شما اين نظام ما را، اين جمعيت ما را، دين ما را با تبليغات الهي و خالصانه و خداپسندانه شما خدا حفظ بکند ـ إنشاءالله ـ
«و الحمد لله رب العالمين»
[1]. الکافی(ط ـ الإسلامية)، ج4، ص66.
[2]. إقبال الأعمال(ط ـ القديمة)، ج1، ص4.
[3]. إقبال الأعمال(ط ـ القديمة)، ج1، ص2.
[4]. إقبال الأعمال(ط ـ القديمة)، ج1، ص2.
[5].ديوان حافظ,غزل شماره164.
[6].ديوان حافظ, غزل شماره17.
[7]. إقبال الأعمال(ط ـ القديمة)، ج1، ص2.
[8]. الأمالي(للمفيد)، النص، ص338.
[9]. الكافي(ط ـ الإسلامية), ج4, ص63.
[10]. إقبال الأعمال(ط ـ القديمة)، ج1، ص58.
[11]. إقبال الأعمال(ط ـ القديمة)، ج2، ص686.
[12]. منية المريد، ص123.
[13]. نهج البلاغة(للصبحي صالح), خطبه108.